تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه
کسی که بخواهد به ماهیّت، جوهره و حقیقت قیام عاشورا تا حدّ زیادی پی ببرد، باید در گام نخست، با نگاه و مطالعة جامع و کامل در بارة امام حسین (علیه السلام)، به زندگی، شخصیّت و مقام حضرت به عنوان امام معصوم، شناخت لازم و کافی پیدا کند و سپس با مطالعه و تعمّق لازم در بیانات و گفتار حضرت که در مقاطع مختلف قیام و حتّی پیش از آغاز آن در بارة انگیزة حرکت خویش بیان کرده است، با حقیقت و ماهیّت قیام آن حضرت تا حدّ زیادی آشنا خواهد شد.
اکنون با این مقدمه و با توجّه به این که بهترین و مطمئنترین سند برای شناخت حقیقت و اهداف نهضت سیدالشهدا (علیه السلام)، کلمات خود آن حضرت و یا امامان دیگر در این باره است، مجموع خطبهها، سخنان، نامهها و وصیتنامة امام حسین (علیه السلام) که در بارة اهداف و انگیزههای قیام عاشورا است و نیز برخی از تعابیر زیارت نامههای متعدّد و مختلف که از امامان دیگر در بارة حضرت رسیده است و در آنها به انگیزة قیام پرداخته شده است، مورد مطالعه و بررسی قرار داده و سپس با استخراج فهرستوار اهداف قیام، به تفسیر و تحلیل آنها، میپردازیم :
1 امام حسین (علیه السلام) در مکه در جمع گروهی از علما و نخبگان دیگر مناطق اسلامی با ایراد خطبهای شورانگیز و کوبنده، ضمن یادآوری وظیفة سنگین و تکلیف خطیر علما و بزرگان شهرها در بارة پاسداری از کیان دین و اعتقادات مسلمانان و پیامدهای سکوت در برابر جنایات امویان، از خاموشی آنان در برابر سیاستهای دینستیزانة حاکمان اُموی انتقاد کرده و هرگونه همراهی و سازش با آنان را گناه نابخشودنی دانستند. حضرت در پایان سخنان خود، هدف از اقدامات و فعالیتهایش را برضدّ نظام ستمگر حاکم (که چند سال بعد خود را در قالب یک نهضت نشان داد) چنین اعلام فرمودند:
(... اَللّهُمَّ اِنَّکَ تَعْلَمُ انَّهُ لَمْ یَکُنْ ما کان مِنا تَنافُساً فی سُلطان، و لا التماساً من فُضول الحُطام، ولکن لِنُُرِیَ (لِنَرُدَّ) المَعالمَ من دینک، ونُظهِرَ الاصلاحَ فی بلادک، ویَأْمَنَ المظلومونَ من عِبادک، و یُعمَلَ بِفَرائِضِکَ و سُنَنِکَ و اَحکامِکَ ...) (1)
خدایا تو میدانی آنچه از طرف ما انجام گرفته است (از سخنان و اقدامات برضدّ حاکمان اُمَوِی) به خاطر رقابت و سبقت جویی در فرمانروایی و افزونخواهی در متاع ناچیز دنیا نبوده است، بلکه برای این است که نشانههای دینت را (به مردم) نشان دهیم ( برپاگردانیم) و اصلاح در سرزمینهایت را آشکار کنیم. میخواهیم بندگان ستمدیدهات در امان باشند و به واجبات و سنّتها و احکامت عمل شود.
از این جملات میتوان چهار هدف را برای اقدامات و فعالیتهای امام حسین (علیه السلام) که در عصر حاکمیّت یزید جزء اهداف قیام حضرت به شمار میرفت، استخراج کرد:
الف احیای مظاهر و نشانههای اسلام اصیل و ناب محمدی
ب اصلاح و بهبود وضع مردم سرزمینهای اسلامی
ج مبارزه با ستمگران اُموی جهت تأمین امنیّت برای مردم ستمدیده
د فراهم ساختن بستری مناسب برای عمل به احکام و واجبات الهی
2 امام حسین (علیه السلام) ضمن وصیّتنامهای که هنگام خروج از مدینه و در زمان وداع با برادرش محمّد بنحنفیّه برای وی نوشت، هدف از حرکت خویش را چنین بازگو کرد:
(انِّی لَمْ اَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً ولا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً، وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الِاصلاحِ فِی اُمه جَدِّی محمد اُریدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ و اَنْهی عَنِ المُنْکَرِ و اَسیرَ بِسیرهِ جَدِّی محمد و اَبی عَلیِّ بنِاَبِیطالِبٍ(2)
من نه از روی سرمستی و گستاخی و نه برای فساد و ستمگری حرکت کردم. بلکه تنها برای طلب اصلاح در امّت جدم حرکت کردم. میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیرة جدم و پدرم علی بنابیطالب عمل کنم.
ودر جای دیگر میفرمایند:
(اَلّلهُمَّ اِنِّی اُحِبُّ الْمَعْرُوفَ و اَکْرَهُ الْمُنْکَرَ)(3)
خدایا من به معروف اشتیاق و از منکر تنفر دارم.
و در زیارتهای مختلف که دربارة امام حسین (علیه السلام) از امامان (علیها السلام) وارد شده، این تعابیر فراوان دیده میشود:
(اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الْصَّلوةَ وَ آتَیْتَ الزَّکوةَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ)گواهی میدهم که تو نماز را بپا داشتی و زکات دادی و امر به معروف و نهی از منکر کردی.( 4)
از این عبارات، اهداف ذیل را از قیام حضرت، میتوان استفاده کرد:
الف طلب اصلاح در امور امّت پیامبر (صلی الله علیه وآله)
ب امر به معروف
ج نهی از منکر
د عمل به سیرة رسولخدا (صلی الله علیه وآله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) همانند برپایی نماز و پرداخت زکات
3 حضرت در نامهای که در زمان اقامت خویش در مکّه در پاسخ دعوت به نامههای اشراف و بزرگان کوفه مبنی بر آمدن به کوفه، نوشتند، فلسفة قیام خود را چنین بیان فرمودند:
(فَلَعَمْرِی مَا الاِمامُ الا العَامِل بِالکِتابِ، و الآخِذ بِالقِسْطِ، و الدّائِنُ بالحَقِّ، و الحابِسُ نَفْسَهُ عَلَی ذاتِاللهِ. والسّلام.)(5)
به جانم سوگند، پیشوا کسی است که به کتاب خدا عمل کند، عدل و داد را محقق سازد، معتقد به حقّ باشد، خود را به آنچه در راه خدا هست پایدار بدارد.
امام در این نامه، هدف از قیام را، تلاش در جهت برپایی حکومتی میداند که رهبر و پیشوای آن، صفات و امتیازات ذیل را دارا باشد:
الف به کتاب خدا حکم کند.
ب عدالت را در جامعه حاکم کند.
ج متدیّن ومعتقد به دین خدا باشد.
د خود را وقف خدا و اهداف الهی کند.
4 حسین بنعلی(علیه السلام) در نامهای که ضمن آن از بزرگان بصره دعوت به همیاری و همراهی با وی کرده است، علّت و هدف از نهضت خویش را چنین بیان میکند:
(اَنَا اَدْعُوکُمْ اِلی کِتابِ الله ِوَ سُنَّةِ نَبِیِّه فَاِنَّ الْسُنَّةَ قَدْ اُمیتَتْ وَ اِنَّ الْبِدْعَةَ قَدْ اُحْیِیَتْ)(6)
من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبرش میخوانم. همانا سنّت پیامبر ص از بین رفته است و بدعت زنده شده است.
و در جواب عبدالله بنمُطیع می فرماید:
(اِنَّ اَهْلَ الْکُوفَةَ کَتَبُوا اِلَیَّ یَسْأَلُونَنَی اَنْ اَقدِمَ عَلَیْهِمْ لِما رَجَوْا مِنْ اِحْیاءِ مَعالِمِ الْحَقِّ وَ اِماتَةِ الْبِدَعِ)(7)
کوفیان به من نامه نوشته و از من خواستهاند به نزدشان بروم، چون امیدوارند (که با رهبری من) نشانههای حقّ زنده و بدعتها نابود شود.
و نیز در نامهای که به شیعیان بصره نوشتند، فرمودند:
(فَاِنِّی اَدْعُوکُمْ اِلی اِحْیاءِ مَعالِمِ الْحَقِ وَ اِماتَةِ الْبِدَعِ)( 8)
من شما را به زنده کردن نشانةهای حقّ و نابود کردن بدعتها میخوانم.
از مجموع نامه و پاسخ حضرت، این اهداف را میتوان برای نهضت عاشورا استفاده کرد:
الف دعوت (و عمل) به کتاب خدا و سنّت پیامبر (صلی الله علیه وآله)
ب احیای سنّت پیامبر که از بین رفته است، و برپایی مظاهر حقّ و حقیقت
ج از بین بردن بدعتها (که جایگزین احکام خدا و سنّت پیامبر شده است.)
5 اباعبدالله درخطبهای که پس از برخورد با حرّ بنیزید رِیاحی در منزل (بَیْضَه) ایراد فرمودند، انگیزة قیام خود را با استناد به فرمایش پیامبر (صلی الله علیه وآله)، چنین بیان کردند:
ای مردم ! رسولخدا (صلی الله علیه وآله)فرمودند: کسی که فرمانروای ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده و پیمان الهی را شکسته و با سنّت رسولخدا (صلی الله علیه وآله) مخالفت ورزیده در میان بندگان خدا با گناه و تجاوزگری رفتار میکند، ولی در برابر او با کردار و گفتار خود برنخیزد، برخدا است که او را در جایگاه (عذابآور) آن ستمگر قرار دهد. هان (ای مردم) بدانید که اینها تن به فرمانبری از شیطان داده و اطاعت از فرمان الهی را رها کرده و فساد را نمایان ساخته و حدود خدا را تعطیل نمودهاند، درآمدهای عمومی (بیت المال) مسلمانان را به خود اختصاص دادهاند و حرام خدا را حلال و حلالش را حرام کردهاند و من شایستهترین فرد برای تغییر دادن (سرنوشت و امور مسلمانان) هستم(9)
از این خطبه و یا نامه، علّت قیام سیدالشهدا را میتوان این امر دانست که حاکمان بنیاُمَیّه (به ویژه یزید) اقدامات ضدّ دینی زیر را مرتکب شدهاند:
الف فرمانبری از خدا را رها کرده و به اطاعت از شیطان رو آوردهاند؛
ب فساد را (در زمین) آشکار کردهاند؛
ج حدود الهی را تعطیل کردهاند؛
د بیتالمال را به خود اختصاص دادهاند؛
ه حرام خدا را حلال و حلال الهی را حرام کردهاند.
از این رو است که در زیارات وارده در بارة امام حسین (علیه السلام)، شهادت به برپایی احکام الهی و سنّت پیامبر و امیرالمؤمنین توسط حضرت، داده شده است:
شهادت میدهم که تو حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام کردی و نماز را بپا داشتی و زکات دادی و امر به معروف و نهی از منکر کردی و (مسلمانان را) با پند و اندرز نیکو، به راه روش خود، فراخواندی.(10)
6 پیشوای سوّم درمنزل (ذوحُسَم) در توجیه حرکت خویش چنین فرمودند:
آیا نمیبینید که به حقّ عمل نمیشود و از باطل بازداشته نمیشود؟ (در چنین شرایطی) باید مؤمن، به حقّ خواهان دیدار خدا باشد. من چنین مرگی را جز شهادت و زندگی با ظالمان را جز ننگ و خواری نمیبینم(11)
امام علیه السلام در بارة ذلتناپذیری خود به عنوان هدف دیگر از قیام خویش، بیانات دیگری نیز دارد، از جمله در مقابل پیشنهاد عبیدالله که حضرت را بین کشته شدن و بین بیعت کردن با یزید مخیّر کرده بود، میفرماید:
(... هیهاتَ مِنَّا الذِلّة یأبی اللهُ ذلکَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ المؤمنُونَ ...)(12)
نکتة شایان توجّه در این فراز آن که امام حسین (علیه السلام) عدم ذلتپذیری خود را مستند به امر خدا و سیرة رسولخدا و مؤمنان میداند، چرا که مؤمن واقعی با پیروی از فرمان خدا و تأسّی به سیرة رسولخدا، به هیچ رو تن به ذلّت نمیدهد.
و نیز در جای دیگر فرمود:
(لا والله لااعطیکم بیدی اعطاءَ الذلیلِ و لا اَفِرُّ فِرارَ العبید.(13)
به خدا سوگند، من دستم را (به نشانة بیعت) همانند شخص خوار به آنان (پیروان یزید) نمیدهم و همانند فرار بردگان، فرار نمیکنم.
از مجموع این سخنان، این اهداف را میتوان استفاده کرد:
الف ترویج حقّ و عمل به آن
ب نهی از ترویج باطل و بازداشتن از عمل به آن
ج عدم پذیرش زندگی ذلّتبار و ننگین دنیا و انتخاب زندگی با سعادت آخرت.
7 امام صادق (علیه السلام) در زیارت اربعین، هدف از نهضت حسینی را چنین بیان میفرماید:
(وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیْرَةِ الْضَلالَةِ).(14)
(حسین بن علی (علیه السلام)) جان خویش را در راه تو (خدا) فدا کرد تا بندگانت را از بیخبری و سرگردانی گمراهی نجات دهد.
از دیدگاه امام ششم، سیدالشهدا (علیه السلام) با نهضت عاشورا، اهداف زیر را تعقیب میکردند:
الف نجات مسلمانان از بی خبری نسبت به احکام دین و وظایف خویش در برابر پروردگار
ب رهایی بندگان خدا از گمراهی با آگاه ساختن آنان به لزوم پیروی از رهبران واقعی دین
نتیجه بحث
با اندکی دقّت در اهداف استخراج شده از این بیانات، ملاحظه میشود که امام (علیه السلام) علّت، انگیزة و حقیقت قیام خویش را، مبارزه با منکرات فراوان در جامعه اسلامی و تبلیغ و ترویج معروف در بین مسلمانان، اعلام میکنند. بنابراین، فلسفة اصلی و نهایی نهضت حضرت را میتوان در یک هدف جامع و کلّی یعنی (احیای فرهنگ اسلام اصیل و ناب محمدی (صلی الله علیه وآله) و زدودن زنگارهای تحریف و بدعت از دین جدّشان) خلاصه کرد. البته حضرت راهکار و ابزار لازم جهت جامة عمل پوشاندن به این هدف را، در عنصر (امر به معروف و نهی از منکر) میدانند. از اینرو در وصیّتنامه خود به محمّد بنحنفیه مینویسند: (ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر) و یا (چنان که گذشت) در زیارتنامههای مربوط به حضرت آمده است: (... وَ اَمَرْتَ بالمعروف وَ نَهَیْتَ عَن المنکر)
توضیح مطلب آنکه: اگر حضرت علّت حرکت خویش را مبارزه با اموری، همچون رواج بدعتها، مخالفت با کتاب خدا و حلال و حرام الهی، نابودی سنّت پیامبر (صلی الله علیه وآله) ، شیطان محوری و ترک خدا محوری، فساد، ظلم، بیعدالتی و ناامنی در جامعة اسلامی، تعطیلی حدود الهی، در انحصار گرفتن و تاراج بیتالمال مسلمانان و ... میدانست، تمام این امور حاکی از فراوانی و شیوع امری به نام (مُنْکَر) در جامعة اسلامی بود، که حضرت خود را موظّف به نهی از آن میدانستند. و نیز اگر اباعبدالله (علیه السلام) جامعة اسلامی را به اموری از قبیل: عمل به کتاب خدا و سنّت پیامبر (صلی الله علیه وآله)، احیای مظاهر و نشانههای حقّ، ایجاد امنیّت، اصلاح و بهبودی وضع امور امّت و مسائلی از این قبیل، فرامیخواند، این مسأله نشانگر آن است که امری به نام (معروف) در جامعه از بین رفته یا دست کم در حال نابودی بود. از اینرو اگر حضرت از بیعت با یزید امتناع کرده و با این عمل، از یکسو، آمادگی خود را برای شهادت و مقاومت در برابر حکومت یزید اعلام کرد، و از سوی دیگر، تلاش خود را جهت برانداختن حکومت یزید و تأسیس حکومت اسلامی، به کار گرفت، در واقع سرباززدن از بیعت، به معنای نهی از منکر، ترویج معروف و اتمام حجّت با مسلمانان در بارة حرمت سکوت در برابر بدعتها و جنایات بنیاُمَیّه بود و بیعت و یا حتّی سکوت در مقابل چنین حکومتی، افزون بر آن که ترویج منکر و مبارزه با معروف بود، عذر و بهانهای نیز برای افراد عادّی در همکاری با حاکمان اُموی میشد.
به دیگر سخن، آنچه در سیرة حسین بنعلی (علیه السلام) به عنوان امام معصوم، مسلم و غیرقابل تردید به نظر میرسد، آن است که شخصیّتی همانند امام حسین (علیه السلام) حاضر نبودند با شخصی همچون یزید بیعت کرده و حکومت وی را به رسمیّت بشناسند، چرا که حضرت با مشاهده و بررسی عمق انحرافات امّت اسلامی در عصر حکومت معاویه و سپس حکومت یزید، به این نتیجه رسیده بودند که دیگر نمیتوان با موعظه و خطبههای آتشین و سخنرانیهای تهدیدآمیز و تحریککننده، انحرافی را که در مبانی اعتقادی و سیاسی جامعة اسلامی و نیز در دستگاه خلافت رسوخ کرده، از بین ببرند. بلکه تنها راه درمان و نجات امّت اسلامی، برپایی یک نهضت عمیق است که بازتاب و گسترة آن، افزون بر آنکه فرامکانی باشد، فرازمانی نیز بوده و در گسترة زمان، الگویی برای آزاد مردان تاریخ باشد. البته در مقابل، یزید کسی نبود که بدون بیعت گرفتن از امام (علیه السلام)، ساکت بنشیند، چرا که به رسمیّت نشناختن حکومت از سوی افرادی همچون حسین بنعلی(علیه السلام)، به معنای ردّ مشروعیّت آن و آمادگی برای مبارزه با حکومت بود و یزید به خوبی به این موضوع آگاهی داشت.
.
موتور جستجوی پرسش و پاسخ دینی امین
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.