تفسیر / مفاهیم قرآنی /

تخمین زمان مطالعه: 3 دقیقه

با این‌که لازم نیست آیات الهى همیشه بیانگر جزئیات باشد، ولى در بسیارى از آیات، آیه در حد ریز، به بیان جزئیات پرداخته و حتى در مواردى به صورت تکرار. مثلاً در جریان داستان حضرت موسى(ع) به صورت مکرر و در حد ریز، به بیان داستان پرداخته و اهمیتى که براى این داستان داده شده، به زندگى پیامبر، داده نشده است. و یا در بسیارى از حالات، مثلاً به طرح داستان حضرت سلیمان(ع)، یا جریان بلقیس پرداخته شده است. آیا علت خاصى است که طرح جریانات بدین‌گونه است؟!


در پاسخ به بخش اول سؤال، می‌توان گفت: در بیان یک حقیقت یا قانون و حکم، تمام جزئیات و خصوصیات مربوط به آن‌را نمی‌توان ارائه کرد. و این مطلب در قرآن کریم رعایت گردیده است؛ چرا که اگر قرار بود تمام جزئیات و ریزه‌کاری‌ها در یک قانون بیان گردد؛ لازم می‌آمد تا بارى تعالى براى هر یک از مسلمانان، و با در نظر گرفتن ویژگی‌هاى خاص رفتارى، زمانى و... او، کتابى جامع و مستقل نازل می‌کرد. به خاطر چنین پیامد منفى، ارائه معارف و قوانین در آیات الهى، جلوه‌اى واقع نگرانه و عاقلانه به خود گرفته و آیات قرآنى در موارد فراوانى در قالب تصریح یا تشبیه یا مثل و یا داستان، به بیان معارف و قواعد کلى پرداخته‌اند. بله! گاهى به دلایلى، خداوند در مقام تبیین یک حقیقت و یا قانون، مصادیق آن‌را ذکر فرموده است، مانند قمار که در نزد قوم عرب افتخارى بزرگ به شمار می‌رفت و زشتى این امر بر مردم پوشیده بود؛ از این‌رو خداوند در آیه‌اى به نحو جزئى و خاص، راجع به شراب یا قمار سخن گفته است. این بیان جزئیات نه تنها مخالف سنت کلى گویى نیست؛ بلکه در همان راستا بوده و براى خروج مردم از تحیّر و سرگردانى است.اما پاسخ بخش دوم سؤال؛ یعنى علت ذکر داستان‌هاى اقوام پیشین، کاملاً روشن است؛ زیرا مطالعه رخدادهاى گذشتگان، دیدگاه‌هاى تازه‌اى را فراروى ما می‌گشاید تا از انحرافات و کامیابی‌هاى ایشان آگاه شویم و بدین سبب، دیگر تلخی‌هاى آنان را در کام خود نیازماییم.در همین راستا به علل فراوانى می‌توان اشاره کرد:الف) نقل جزئیات تاریخ، به جهت تحدى، بیان اعجاز و نمودى از علم نَبَوى(ص) بوده است.ب) با نقل تاریخ انبیاى یهود و نصارى، پیروان آنان با دیدن زمینه‌هاى مشترک بین کیش خود و آیین اسلام، متمایل به اسلام شده و دست از عناد برمی‌داشتند.ج) مسائل اعتقادى بسیار دقیق و غیر قابل لمس هستند. خداوند با ذکر داستان انسان‌هاى برجسته در موقعیت‌هاى خاص، این مسائل را کاملاً ساده و قابل دسترس عموم، ذکر می‌کند؛ مانند قدرت مطلق حق تعالى، در داستان نجات حضرت ابراهیم(ع) از آتش.د) عبرت اندوزى و پند گرفتن از کردار اقوام گذشته یکى دیگر از دلایل، ذکر داستان ایشان است.هـ) نقل داستان، به عنوان تعلیم غیر مستقیم، از بهترین راه‌هاى آموزش است. و قرآن در قالب داستان‌هایى؛ مثل احتجاجات ابراهیم(ع) و... از این روش براى تعلیم، نحوه استدلال، آداب معاشرت و... بهره کافى برده است.در پاسخ به قسمت آخر سؤال باید گفت: ذکر داستان یک فرد در قرآن کریم، بیانگر فضیلت او نیست و در مقابل اگر سخن از شخصى به میان نیامده، نشان از پایین بودن مقام او نخواهد بود؛ چرا که از یک‌سو شاهد داستان برخى انسان‌هاى منحرف و منفور؛ مثل فرعون، ابولهب، سامرى و شیطان در قرآن هستیم، و از سوى دیگر اثرى از زندگى بسیارى از پیامبران الهى در این کتاب آسمانى نمی‌یابیم. دلیل آن چیزى جز مصالح و اهداف قرآن کریم در بیان معارف الهى نیست.در انتها به دو نکته که در سؤال مورد تأکید قرار گرفته اشاره می‌کنیم:شباهت فراوان مسلمانان به قوم بنی‌اسرائیل، سبب ذکر داستان حضرت موسى(ع) در قرآن و تکرار آن شده است و این مطلبى است که آیات قرآن نیز به آن اشاره می‌کنند.ادعاى نپرداختن به زندگى پیامبر در قرآن کریم، یک پیش‌داورى غیر منصفانه است؛ زیرا با دقت در شأن نزول آیات، روشن می‌شود که بسیارى از آیات قرآن در خصوص جوانب گوناگون زندگى حضرت رسول اکرم(ص) و اهل‌بیت‏(ع) و اصحاب ایشان است. .

اسلام کوئست

مرجع:

ایجاد شده در 1400/12/23



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image