تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

به چه دليل حتماً بايد معاد باشد و چه نيازى به معاد است؟


آموزه ها و باورهاى دينى، از جمله معاد باورى، همانند اصل دين الهى، بر فطرت و عقل سليم انسانى استوار است[1]، و در ژرفاى جان انسان ها ريشه دارد. هيچ كس نمى تواند منكر اين حقيقت باشد كه از مرگ، به معناى نيستى و پوچى، گريزان است و از طرفى خواهان عمر طولانى و حتى جاويدانى است. آرزوى يافتن اكسير جوانى، سرچشمه ى آب حيات و علاقه به حيات فرزندان، نشانه هاى آن حقيقت اند. به قول مرحوم فيض، چگونه ممكن است نفوس انسان نابود گردد با اين كه خداوند در طبيعت او به مقتضاى حكمتش عشق به هستى و بقا را آفريده است، و در درون جانش كراهت عدم و فنا را؟! از سوى ديگر، اين مسأله، ثابت، وجدانى و يقينى است كه بقا و دوام در اين جهان امرى است محال. اگر جهان ديگرى وجود نداشته باشد كه انسان به آن انتقال يابد، اين مسأله ى غريزى و ارتكازى كه خداوند در فطرت انسان به وديعه نهاده، يعنى محبت به بقاى هميشگى و حيات جاودانى، باطل و بيهوده خواهد بود، و خداوند حكيم برتر از آن است كه چنين كار لغوى را انجام دهد.[2] بعد از بيان اين پيشگفتار كه خود دليلى وجدانى و شهودى بر لزوم و اثبات معاد است، به طرح چند دليل ديگر مى پردازيم: هدفمندى آفرينش و عدالت آفريدگار شكى نيست كه خداوند به نيكوكاران، آنهايى كه از دستورهايش پيروى مى كنند و در راه رسيدن به كمال و معنويات، سختى ها را به جان مى خرند، وعده ى ثواب و پاداش داده است[3]؛ و به چشم سر ديده مى شود كه بسيارى از اين افراد بدون رسيدن به پاداش از دنيا مى روند؛ ولى خداى حكيم و عادل به وعده اش وفا مى كند؛ مكان و زمان وفا همانا روز رستاخيز است. از طرفى، خداوند از ستمكاران انتقام مى گيرد و حق ستم ديدگان را مى ستاند.[4] ستمگرانى هستند كه انسان هاى زيادى را بى گناه كشته اند و اين دنيا گنجايش تاوان پس دادن و تلافى را ندارد.[5] در مواردى خداوند، درد و اندوهى را متوجه برخى از بندگان مى كند كه ثمره و هدف آن سعادت اخروى است، رستاخيز فضاى مناسب و شايسته براى رسيدن به چنين سعادتى است.[6] (إِنَّ اللّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ)؛[7]خداوند از مؤمنان، جان ها و اموالشان را خريدارى كرده كه (در برابرش) بهشت براى آنان باشد. حركت تكاملى خواستار معاد است[8] سعى و تلاش و رسيدن، واقعيت حركت را تشكيل مى دهد؛ لذا فلاسفه براى هر حركتى شش چيز را ضرورى مى دانند؛ يكى از آنها «غايت» است. تلاشگر مى كوشد چيزى را كه ندارد به دست آورد. روى اين اصل بشر از روز نخست با يك حالت بى ثباتى، بى قرارى و تلاش آفريده شده و در هر لحظه با شرايط مختلفى رو به سوى كمال مى رود. يك سلول كوچك از گذرگاه هاى «علقه، مضغه و...» به صورت انسان مى رسد كه با عشق و تلاش، دست به كارهاى بزرگى مى زند؛ ولى در عين حال حيات او هم چنان دست خوش بى قرارى و ناآرامى است و پيوسته در جريان حوادث از حالتى به حالت ديگر در مى آيد؛ و به حكم «غايت دار» بودنِ حركت، بايد اين حركت و بى قرارى به ثبات و استقرار و آرامش برسد. (وَ أَنْ لَيْسَ لِلاِْنْسانِ إِلاّ ما سَعى * وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى * ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ الاَْوْفى * وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى)؛[9] و اين كه براى انسان بهره اى جز سعى و كوشش او نيست و اين كه تلاش او به زودى ديده مى شود؛ سپس به او جزاى كافى داده خواهد شد و اين كه همه ى امور به پروردگارت منتهى مى گردد. (إِلى رَبِّكَ يَوْمَئِذ الْمُسْتَقَرُّ)؛[10] آن روز قرارگاه نهايى تنها به سوى پروردگار توست. (إِنَّ إِلى رَبِّكَ الرُّجْعى)؛[11] به يقين بازگشت (همه) به سوى پروردگار توست. اين آيات مى گويند: رستاخيز و معاد، مرجع و غايتِ حركت و تلاش انسان است.[12] مولا على (عليه السلام) در تفسير آيه ى (إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ )مى فرمايند: اين كه مى گوييم (انّا لله) اعتراف به اين حقيقت است كه مملوك هستيم و او خداى ماست و اين كه مى گوييم (و انّا اليه راجعون)اقرار به اين حقيقت است كه ما از اين جهان مى رويم[13] و در حال حركت به سوى هدف هستيم. حساب رسى كامل فقط در سايه ى معاد كيفر و پاداش دادن نهايى در دنيا، كه هنوز سرنوشت نهايى روشن نيست، كم لطفى و ناقص است؛ چون هستند گنهكارانى كه به راه صواب برمى گردند و درستكارانى كه بيداد پيشه مى كنند و مهم تر اين كه محاسبه ى كامل عمل و آثار و تبعات آن فقط با پايان امواج و پيامدهاى آن ممكن است؛ مثلا هر گاه شخصى در مجلس پر از جمعيتى اقدام به شكستن لامپ ها كند، عقوبت فورى او كتك زدن است، اما عقوبت كامل و عادلانه ى او بعد از محاسبه ى خسارات و معالجه ى مجروحين و... است؛ همين طور، پاداش فورىِ كسى كه بيمارستان ساخته، سپاس و قدردانى از اوست، اما پاداش كامل، در پايان عمرِ بيمارستان است كه چندين انسان را نجات داده است.[14] پی نوشتها:[1]. سوره ى روم، آيه ى 30: پس روى خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن، اين فطرتى است كه خداوند انسان ها را بر آن آفريده؛ دگرگونى در آفرينش الهى نيست؛ اين است آيين استوار، ولى اكثر مردم نمى دانند. [2]. فيض كاشانى، علم اليقين، ج 2، ص 837. [3]. سوره ى بقره، آيه ى 223: (وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ)؛و از خدا بترسيد و بدانيد حتماً ملاقات كننده ى او هستيد و بشارت بده مؤمنين را. سوره ى بقره، آيه ى 82: (وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيها خالِدُونَ)؛و آنهايى كه ايمان آوردند و كارهاى نيك و شايسته كردند اهل بهشتند و در بهشت جاويد، هميشه متنعم خواهند بود. [4]. سوره ى ابراهيم، آيه ى 22: (إِنَّ الظّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ)؛ در اين روز ستمكارانِ عالم را عذاب دردناكى خواهد بود. سوره ى كهف، آيه ى 29: (إِنّا أَعْتَدْنا لِلظّالِمِينَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها) ما براى كافران ستمكار آتشى مهيا ساخته ايم كه شعله هاى آن گرد آنها احاطه كند. [5]. سوره ى سجده، آيه ى 21: (وَ لَعَذابُ الاَْخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى). [6]. هاشم تهرانى، توضيح المراد، ص 784. [7]. سوره ى توبه، آيه ى 111. [8]. صدرالدين محمد شيرازى، الحكمة المتعالية، ج 9، ص 247. [9]. سوره ى نجم، آيه ى 39 ـ 42. [10]. سوره ى قيامت، آيه ى 12. [11]. سوره ى علق، آيه ى 8. [12]. در بهشت و قيامت هم، تكامل و حركت ادامه دارد كه هدف و نهايتِ آن مطابق همان عالم است. [13]. شيخ طبرسى، مجمع البيان، تعليقه محلاتى، ج 1، ص 238، و نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه ى 99. [14]. محسن قرائتى، معاد، ص 29. منبع: آخرين سفر، رحيم لطيفى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم (1385) .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image