احکام / فلسفه احکام / فلسفه احکام تقلید / تقلید کردن /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

استاد مطهری (رحه الله) می فرمایند: «سرسپردگی کورکورانه به علما تقلیدی ممنوع است» از این جمله چنین بر می آید که نبایستی هر چه مراجع می گویند که با عقل خودم در تضاد است قبول کنیم مثلا آمده است که چون در زمان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) مسافر با سختی و مشکل مواجه بوده، خداوند روزه را از مسافر بر می دارد در حالی که در حال حاضر من که کمتر از 10 روز در شهرستان هستم و در حال سفر هم برای من روزه گرفتن مشکلی ندارد طبق گفته علما نمی توان روزه گرفت آیا این برداشت من صحیح است?


چند نکته شایان توجه است: 1. روح فرمایش استاد شهید مطهری در مقاله اجتهاد، پس از اثبات لزوم تقلید در احکام شرعی این است که تقلید دو نوع است: الف) تقلید ممنوع یا همان سرسپردگی، به این معنا که مقلد بدون هیچ جستجویی یا بر حسب تعصب های قبیله ای و قومی، مجتهدی را که شرایط مرجعیت و اجتهاد را ندارد برای تقلید انتخاب کند. ب) تقلید مشروع یا همان تقلید از روی بصیرت و آگاهی و تشخیص مرجع جامع الشرایط، وظیفه مقلد جستجو و تشخیص چنین مجتهدی است؛ پس از یافتن او وظیفه اش تقلید بر حسب فتوای مجتهد است؛ هم چنان که این امر در همه امور تخصصی متداول است. حاصل آن که مراد استاد شهید مطهری از عدم سرسپردگی کورکورانه به علما، اظهار نظر مقلد درباره فتوای مجتهد جامع الشرایط نیست؛ بله چنانچه مقلد خود به درجه اجتهاد برسد حق اظهار نظر در ادله ای که فقیه دیگر اقامه کرده خواهد داشت. 2. مطالعه متون اسلامی، قرآن و احادیث پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) و گفتگوهای اصحاب و یاران آن ها نشان میدهد که همواره بحث از فلسفه احکام در میان آنها رایج بوده است و باید همچنین باشد؛ زیرا روش قرآن را یک روش استدلالی و منطقی آزاد می دیدند و به خود حق می دادند در مباحث مربوط به احکام نیز از این روش استفاده کرده و سؤال از فلسفه حکم کنند. اصولا اسلام خدا را چنین معرفی می کند؛ وجودی است بی نهایت از نظر علم و قدرت و بی نیاز از همه چیز و همه کس و همه کار او روی حکمت خاصی است - چه بدانیم و چه ندانیم - عبث و لغو و لهو در کار او راه ندارد و پیامبران را برای تعلیم و تربیت و دعوت به سوی حق و عدالت فرستاده است. چنین معرفی از «خداوند» ما را به سؤال از فلسفه احکام و اسراری که طبعا در زندگی و سعادت و سرنوشت ما دارد تشویق می کند. این از یک سو و از سوی دیگر: ما می دانیم معلومات ما هر قدر باگذشت زمان پیش برود باز هم محدود است، ما همه چیز را نمی دانیم، اگر می دانستیم قافله علم و دانش بشر، فورا متوقف می گردید زیرا به پایان راه رسیده بود و این نادانی های ماست که دانشمندان بشر را به تلاش و کوشش دائمی برای یافتن «نایافته ها» و کشف «مجهولات» وا می دارد. بلکه آن چه می دانیم در برابر آن چه نمی دانیم قطره ای در برابر دریا و یا سطری از کتابی بسیار عظیم و بزرگ است. حتی در میان مجهولات ما بسیار چیزهایی است که اگر هم معلم و استادی برای شرح آن از جهاتی مافوق جهان ما بیاورند باز ما استعداد درک آن را نداریم همان طور که بسیاری از مسایل علمی امروز اگر برای انسان های هزار سال پیش شرح داده می شد اصلا قدرت درک آن را نداشتند، تا چه رسد که بخواهند با پای فکر و عقل خود به سوی آن بروند. این را نیز می دانیم احکام و دستورات آسمانی از علم بی پایان خداوند سرچشمه می گیرد، از مبدأی که همه حقایق هستی پیش او روشن است و گذشته و آینده و غیب و شهود برای او مفهومی ندارد بلکه از همه چیز به طور یکسان آگاه است. آیا با توجه به این حقایق می توانیم انتظار داشته باشیم که فلسفه همه احکام را درک کنیم؟ اگر چنین بود چه نیازی به پیامبران برای تشریع احکام داشتیم، خودمان می نشستیم، آن چه صلاح و مصلحت بود تصویب می کردیم و این همه در سنگلاخ های زندگی سرگردان نمی شدیم. وانگهی مگر ما همه اسرار آفرینش و تمامی موجودات جهان و قوانینی که برای آنها حکومت می کند و فلسفه وجودی هر یک را می دانیم؟ احکام تشریعی هم جدا از حقایق آفرینش و تکوین نیست، اطلاعات ما در هر دو قسمت محدود است از مجموع این دو بحث چنین نتیجه می گیریم که: ما تنها به اندازه اطلاعات و به میزان معلومات بشری در هر عصر و هر زمان می توانیم فلسفه و اسرار احکام الهی را دریابیم، اما نه همه آنها و اصولا با عمق و وسعت آن دستورات و محدودیت علم ما نباید غیر از این انتظار داشته باشیم و مفهوم این سخن این است که هرگز نمی توانیم اطاعت از این دستورات و احکام را مشروط به درک و فهم فلسفه آنها کنیم، زیرا در این صورت دعوی علم نامحدود برای خود کرده ایم و دانش خود را در سر حد دانش پروردگار آورده ایم و این با هیچ منطقی سازگار نیست. کوتاه سخن این که: بحث از فلسفه و اسرار احکام و حق و حدود در این بحث مطلبی است و اطاعت از آنها مطلب دیگر و هیچ گاه دومی مشروط به اولی نبوده و نیست. ما درباره فلسفه احکام الهی بحث می کنیم تا به ارزش و اهمیت و آثار مختلف آنها آشنا شویم نه برای این که ببینیم آیا باید به آن ها عمل کرد یا نه؟ این مسأله درست به این می ماند که از طبیب حاذق معالج خود توضیحاتی درباره فوائد داروهایی که برای ما تجویز کرده و چگونگی تأثیر آنها می خواهیم تا آگاهی و علاقه بیشتری به آن پیدا کنیم نه این که به کار بستن دستورات او مشروط به توضیحات قانع کننده او است زیرا در این صورت باید خود ما هم طبیب باشیم. (فلسفه اسرار احکام، محمد وحیدی، ص 23، انتشارات عصمت) 3. مستند فقیهان گرانقدر در استنباط احکام، کتاب، سنت، عقل و اجماع است. بحث از فلسفه احکام، در صورتی که بدانیم فلسفه حکمی، علت تامه حکم است، به گونه ای که با وجود آن، حکم باشد و با نبودنش حکم برداشته شود، در استنباط احکام دخیل خواهد بود؛ اما اگر بحث از فلسفه حکم، نه به عنوان علت آن، بلکه به عنوان حکمت و جزء العله باشد و احتمال حکمت های دیگری در صدور چنین حکمی، وجود داشته باشد، تنها به عنوان مؤید در استنباط گاهی دخالت داده می شود و دلیل مستقلی به حساب نمی آید. بیشتر مباحث در فلسفه و اسرار احکام از قسم دوم است، لذا فقیهان در کتاب های فقهی و استنباطی خود به ندرت به فلسفه احکام می پردازند. پرداختن به فلسفه شکسته بودن نماز مسافر، از همین باب است. دانشمندانی که به فلسفه این حکم می پردازند، به طور معمول، در صدد بیان حکمت حکم، نه علت تامه آن می باشند. 4. مستند فقها در تخفیف نماز مسافر، آیات (نساء، آیه 101) و روایاتی است که به صراحت به شکسته بودن نماز اشاره دارد و فلسفه یاد شده در پرسش مستند فقها نیست. چنانچه شما پرسش گر گرامی قصد برداشت حکمی را دارید، باید از راه هایی اصولی وارد گود شده و به بررسی روایات و آیات مستند این حکم بپردازید. البته پرداختن به مستند این احکام نیاز به خبرویت و کارشناسی دارد و اگر ما به گفته مراجع تقلید در این خصوص عمل می کنیم نه به عنوان سرسپردگی کورکورانه بلکه به حکم عقل به آنان که کارشناسان و صاحب نظر و متخصص در منابع دینی هستند، مراجعه می کنیم. خلاصه این که تقلید کورکورانه و ناشی از تعصب، سرسپردگی و ممنوع است اما تقلید به معنای مراجعه غیر کارشناس به کارشناس در همان فن مربوطه حکم عقل است و در مورد نماز، به کدامین دلیل متقن ما (من و شما) پی برده ایم که فقط و فقط به خاطر خستگی انسان مسافر و سختی نماز و روزه در این حالت، نماز شکسته و روزه باطل است بلکه ما که علم غیب نداریم اما آنچه که از خود پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام) استفاده می کنیم آن است که خود مسافر بودن چنین اقتضا می کند که از این مصلحت تسهیلی برخوردار باشد، حالا چرا، چون خدای متعال به علم و حکمت خود این طور تشخیص داده و این طور مقرر کرده است. منبع: مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image