تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

آيا در عالم برزخ، زمان به همين کيفيتي است که در دنيا وجود دارد - آيا گناهکاراني که قبلا مرده‏اند، عذاب برزخشان طولاني‏تر از آن‏هايي است که بعدها مي‏ميرند


مسأله‏ي زمان و مکان در عوالم فوق ماده، از دشوارترين مسائل فلسفي است که ملاصدرا با اثبات حرکت جوهري تا حدودي توانسته است تبيين معقولي از اين بحث ارائه دهد.به تعبير آيت‏الله حسيني تهراني: صدر المتألهين با اثبات حرکت در جوهر، نشان مي‏دهد که جميع کائنات دو جنبه دارند: يکي، وجهه‏ي سيال، متجدد و متغير که وجود مادي و طبيعي آن‏هاست و ديگري، وجهه‏ي قار و ثابت که وجود ملکوتي آن‏هاست. به عبارت ديگر، جوهره‏ي اشيا، دو صورت و جنبه دارد:از يک جهت متغير، و از جهت ديگر ثابت است. مرتبه‏ي ثابت که درجه‏ي شديد وجود شي‏ء است، از مبدأ الهي صادر شده، و مرتبه‏ي متغير که درجه‏ي ضعيف وجود شي‏ء است، مبدأ حرکات و تغييرات مادي مي‏شود و جنبه‏ي ضعيف، تحت جنبه‏ي قوي و ثابت است.جنبه‏ي متغير و ضعيف، عالم کثرت، ماده، جسم، ملک و عيان را تشکيل داده است و جنبه‏ي ثابت و شديد، عالم وحدت، نفس، معني، ملکوت و باطن است که پيوسته با حق متعال ارتباط دارد و ربط محض است.لذا زمان اختصاص به عالم طبع و صورت دارد که تغيير، تجدد و حرکت در آن هست، اما در عالم ثابتات، زماني نيست. به عبارت ديگر، زمان اختصاص به وجهه‏ي ملکي و متغير اين عالم دارد و در وجهه‏ي ملکوتي )ملکوت اعلي( که حرکتي نيست، زمان معني ندارد؛ زيرا زمان، مقدار حرکت است و جايي که حرکت نيست، زمان نيست.چون اين مقدمه معلوم شد، اکنون مي‏گوييم که نفس ناطقه‏ي انسان در اثر حرکت جوهري، از عالم جسم و طبع و زمان ارتقا مي‏يابد و چون به مرحله‏ي تجرد برسد، ديگر براي او تدريج، تجدد و تغير مفهومي ندارد و او بر جسم و حرکت و زمان احاطه دارد. لذا ممکن است ساليان متمادي بگذرد، و وي ابدا تغيير و تدريج را درک نکند، بلکه پيوسته خود را در عالم ثابتات، ثابت مي‏نگرد، بر خلاف افرادي که به مرحله‏ي تجرد نفس نرسيده‏اند. آن‏ها در عالم حرکت و تدريج زندگي مي‏کنند و با حرکت جوهري اين عالم، ذات خود را که نيز جزئي از عالم است، متحرک مي‏يابند و مقدار زمان را که مقدر و معين اين حرکت است، به خوبي درک مي‏کنند.در اين جا نکته‏ي شايان توجهي هست و آن اين که حصول تجرد، امري نسبي است و به تدريج براي انسان پيدا مي‏شود. بنابراين ممکن است کسي خود را در اثر حرکت جوهري، به کمال صوري و برزخي رسانده باشد، ولي هنوز تجرد نفسي و روحي براي او حاصل نشده باشد که در اين صورت به تجرد نسبي رسيده است، نه تجرد مطلق. چنين کسي زمان را نيز درک مي‏کند، اما نه به نحو ادراک مردم عادي، بلکه بسيار زودگذر و سريع الزوال. بسياري از افرادي که از عالم مثال و برزخ در آستانه‏ي عبور به عالم نفس هستند، گذران زمان را اجمالا درک مي‏کند اما تند و سريع.ما براي اين مطلب نمونه‏هاي بسياري را در همين عالم نيز مشاهده مي‏کنيم. مثلا، انسان که به خواب مي‏رود، تدريج حرکت زماني را بسيار کوتاه درک مي‏کند و بيش‏تر افراد در خواب، مقدار ساعات خواب را نمي‏فهمند و بعد از بيداري از روي ساعت يا آفتاب، مقدار خواب خود را تعيين مي‏کنند. يا انساني که بيهوش مي‏شود يا غش مي‏کند، مشاعر او که از ادراک گذشت، زمان مي‏ايستد و ابدا طول مدت بيهوشي را نمي‏داند.يا افرادي که در شدت سرور و بهجت به سر مي‏برند و در عالمي از التذاذ غوطه مي‏خورند نيز گذشت، زمان را نمي‏فهمند. از ديگر اموري که مي‏توان از اين قبيل دانست، طي الزمان است. البته اگر واقعيت و حقيقت داشته باشد. (حافظ مي‏گويد: طي زمان ببين و مکان در سلوک شعر کاين طفل يکشنبه ره يک ساله مي‏رود) طي الارض: »عبارت است از پيمودن مسافت‏هاي دور و دراز در زمان بسيار اندک، و اين امري است مشهور و معروف نزد اولياي خدا و ائمه اطهار )ع(. طي الزمان. يعني انسان، زمان‏هاي بسيار طولاني را در لحظاتي کوتاه بپيمايد که نمونه‏هاي معتبري از برخي افراد وارسته نقل شده که مدت يک ماه براي وي خيلي سريع، به اندازه‏ي چند دقيقه گذشته است.«... (براي رعايت اختصار، داستان ياد شده را نياورديم، ر. ک: معادشناسي، ج 8، ص 258) همه‏ي موارد بالا ناشي از اين است که توجه انسان به عالم کثرت کم‏تر مي‏شود. به عکس، چون انسان به عالم کثرت توجه کند، تدريج و حرکت زماني را بيش‏تر درک مي‏کند. مثلا افرادي که در انتظار به سر مي‏برند، امتداد زمان را خوب درک مي‏کند و زمان برايشان طولاني به نظر مي‏رسد. يا کسي را که مي‏خواهند محاکمه و يا محکومي را که بخواهند اعدام کنند، ساعات زمان برايش بسيار طولاني مي‏شود. خلاصه اين که، اختلاف ادراک مقدار زمان [در عالم برزخ] بر حسب اختلاف درجات ادراکات و اعمال شخصي متوفي بوده است و نسبي بودن زمان، نسبت به مراحل گوناگون روندگان به سوي حرم الهي مي‏باشد. انسان بما هو انسان، به سوي خدا در حرکت است: »يا ايها الإنسان إنک کادح إلي ربک کدحا فملاقيه« (انشقاق 6/84: اي انسان! حقا که تو به سوي پروردگار خود به سختي در تلاشي و او را ملاقات مي‏کني) نهايت الامر، بين مسير کافران، مؤمنان و مقربان فرق است.« (آيت‏الله حسيني تهراني، معادشناسي، ج 8، ص 254 - 256، با تلخيص)پس نتيجه چنين مي‏شود که زمان‏بندي اساسا مربوط به عالم طبيعت‏ا ست و عالم عقل )قيامت( به طور مطلق فوق زمان مي‏باشد. عالم برزخ، يک نحوه تجردي دارد، مافوق اين عالم و مادون عالم قيامت، اما نحوه‏ي اين تجرد را خود انسان با اعمال و ملکاتش در دنيا رقم مي‏زند. مقدار زماني که بر انسان در عالم برزخ مي‏گذرد، متناسب با همين مقدار تجردي است که خود او کسب کرده است، نه متناسب با زمان دنيوي مرگ او. لذا در احاديث آمده است که عالم برزخ براي برخي مؤمنان همچون چشم بر هم زدني مي‏گذرد، اما براي برخي از کافران هزاران سال طول مي‏کشد.مجددا يادآور مي‏شويم که اين تلقي خطاست که بعديت قيامت نسبت به دنيا را بعديت زماني بدانيم؛ زيرا اين بعديت، در حقيقت، بعديت رتبي و مرتبه‏اي است که با احاطه‏ي عالم قيامت بر عالم دنيا همراه است. لذا قرآن مي‏فرمايد: »آخرت، باطن همين دنياست و فقط چشم باطن بين لازم است.«: »لقد کنت في غفلة من هذا فکشفنا عنک غطائک فبصرک اليوم حديد« (ق 22/50: قبلا از اين امر در غفلت بودي، پس پرده‏ات را کنار زديم و ديدگان تو امروز تيز است) .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image