تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه
به نظر میرسد مناسب است در همین ابتدا تعریفی از عزت نفس داشته باشیم. اندیشمندان عزت نفس را اینگونه تعریف کردهاند: عزّت در مقابل ذلّت بالا گرفتن مقام شامخ روح، و آلوده نساختن آن با مطامع پست دنیوى، و حراست نفس از آلوده شدن با زخارف ناچیز مادّى و خواهشهاى زودگذر نفسانى است. فرد عزیز آنست که خود را از پستى ها، حقارت ها، دنائتهاى نفس دور نگهدارد و آنچه بر خلاف شأن رفیع نفس نفیس اوست بجا نیاورد و هرگز تن به پستى و خوارى که پائین تر از شأن و مقام اوست در ندهد خواه در امور دینى باشد یا امور دنیوى.این کلمه در میان واژه هاى اخلاقى و فضیلتى و ارزشى آنچنان از شأن و اعتبار والائى برخوردار است که خداوند متعال این کلمه و اشتقاقات آن را از قبیل: عزّ، یعزّ، أعزّ، عزیز، عزّت را دقیقا یکصد و نوزده مرتبه (119) در قرآن مجید به کار برده است و این اهتمام خاصّ الهى نشان مى دهد این صفت اخلاقى از تعالیم قرآن مجید و از پیام هاى خاصّ و عزّت بخش و سعادت آفرین آن کتاب آسمانى مى باشد.پیامبر خدا با اینکه در دوران جوانی سرمایهای برای کار و تجارت نداشتند، اما اجیر کسی هم نشدند و آن زمان که قرار شد برای خدیجه کبری سلام الله علیها نیز کار کنند وی با پیامبر، قرارداد بست که در منافع کالاهاى بازرگانى سهیم گردد و جریان به صورت عقد «مضاربه» انجام گرفت . یعقوبى، در تاریخ خود مى نویسد: هرگز پیامبر در طول عمر خود اجیر کسى نگردید. آنگاه که مشرکان از مبارزه با ایشان به ستوه آمدند نزد ابوطالب آمده و پیشنهاد، پول، همسر و ... به ایشان دادند تا از دست از دعوت خویش بردارد. اما عزت نفس پیامبر و ... مانع پذیرش این پیشنهاد شد (فرد عزیز کسی است که خود را از پستى ها، حقارت ها، دنائتهاى نفس دور نگهدارد)فشارهای روز افزون قریش و تهدیدهای مکرر جانی ایشان در شعب ابیطالب نیز کار به جایی نبرد زیرا فردی که دارای عزت نفس است هرگز تن به پستى و خوارى نمیدهد.ایشان با وجود آن همه خیانت و جنایتی که قریش در حق ایشان مینمود، هرگز حاضر نشد به اماناتی که در دستش بود، خیانت کرده و با وجود هجرت به مدینه به امیرمومنان دستور داد آنها را به صاحبانش باز گرداند.روزی امام صادق (علیه السلام) چشم در چشم شاگردان خود دوخته بود و آنان را با بیان رفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اصحاب با وفای او پند می داد. او فرمود: پیامبر برای محکم کردن ایمان اصحاب خود و قوی کردن پیمان شان به آنان رو کرد و فرمود: آیا با من پیمان مجدد می بندید؟ یکصدا گفتند: آری ای فرستاده خدا! با شما هم پیمان می شویم. پیامبر به آنان فرمود: پس با من چنین هم پیمان شوید که هرگز از مردم چیزی نخواهید.شخصى (یهودى ) آمد خدمت رسول اکرم (ص ) و مدعى شد که من از شما طلبکار هستم و الان در همین کوچه هم بایستى طلب مرا بدهید. پیامبر فرمودند: اولا که شما از من طلبکار نیستید، ثانیا اجازه بدهید که من بروم منزل و پول براى شما بیاورم . پول همراه من در حال حاضر نیست .مرد یهودى گفت : یک قدم نمى گذارم از اینجا بردارید. هر چه پیامبر (ص ) با او نرمش نشان دادند، او بیشتر خشونت نشان مى داد تا آنجا که عبا و رداى پیامبر را گرفت و دور گردن پیچید و کشید، که اثر قرمزى آن ، در گردن مبارک پیامبر بجاى ماند و حضرت مى خواستند به مسجد بروند. مسلمین دیدند یک یهودى جلو رسول الله (ص ) را گرفته است . مسلمین خواستند او را کنار بزنند و احیانا او را کتک بزنند. حضرت فرمود: نه من خودم مى دانم با رفیقم چه بکنم . شما کارى نداشته باشید آنقدر نرمش نشان دادند که مرد یهودى اسلام آورده و در همان جا شهادتین را به زبان جارى کرد. و گفت : اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انک رسول الله . شما با چنین قدرتى که دارید، این همه تحمل مى کنید. و این تحمل یک انسان عادى نیست . و شما مسلما از جانب خداوند مبعوث شده اید.
.
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.