تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
بيترديد خود شناسي (معرفت نفس) در عين حال كه اساسيترين وظيفة انساني است، مشكلترين كار است. قبل از طرح راههاي معرفت نفس لازم است اشارة به حديث معروفی داشته باشیم که می فرماید : «من عرف نفسه فقد عرف ربّه» درباره پيام اين حديث بسيار بحث گرديده. محققان در معناي من عَرَفَ نَفسه فقد عرف ربّه، گفتهاند كه معرفت نفس، دليل معرفت خدا است، از راه مخالفت نه از راه موافقت، زيرا هر كس نفس خود را بشناسد كه حادث است، خدا را خواهد شناخت كه واجب الوجود است. و هر كس نفس خود را به عبوديت بشناسد خدا را به ربوبيت خواهد شناخت و هر كس نفس خود را به تغيير و فنا بشناسد، خدا را به دوام و بقا بشناسد، پس معلوم شد كه معرفت نفس دليل است بر معرفت خداي تعالي از طريق مخالفت نه از راه موافقت. از اين بيان معلوم ميشود كه مسألة معرفت نفس، جزء اساسيترين مباحث و يكي از طرق معرفت توحيد است. دربارة معرفت نفس از جهات مختلف سخن گفتهاند که بررسي هر کدام، نگاشتن چندين جلد کتاب را مي طلبد امّا در اين جا به طور خلاصه به چند مورد اشاره ميشود. بايد توجه داشت که خود شناسي صرفا در بعد اخلاقي مطرح نمي شود بلکه شامل تمام ابعاد وجودي اعم از مادي و معنوي است از اين رو چون خود شناسي صرفا امري دروني نيست لذا داراي سه مرحله است، الف: خود شناسي خلقتي يعني شناخت استعداد هايي به کار رفته در آفرينش انسان و کيفيت تکوين او، ب: خود شناسي دنيوي يعني شناخت موقعيت و جايگاه خود در دنياريال ج: خود شناسي اخروي يعني شناخت سرانجام حيات خود. حال با توجه به تنوع مراتب خود شناسي بايد گفت راه هاي مختلفي که هر يک متناسب با مرتبه ي خاص خودشناسي است وجود دارد که ما سعي مي کنيم بيشتر به جنبه هاي غير مادي و نيز راه هاي عمومي اشاره کنيم. يكي از راههاي معرفت نفس، تفكر دربارة خويشتن است يکي از بزرگان در اين زمينه ميگويد: «انسان لااقل در هر شب و روز مقداري بايد فكر كند، در اين كه آيا مولايش كه وي را در اين دنيا آورده و تمام اسباب آسايش و راحتي را براي او فراهم كرده، و بدن سالم و قواي صحيحه كه هر يك داراي منافعي است به او عنايت كرده، و اين همه بسط بساط نعمت و رحمت كرده، و از طرفي هم اين همه انبياء فرستاده و كتابها نازل كرده و راهنماييها نموده، آيا وظيفة ما با اين مولاي مالك الملوك چيست؟ آيا تمام اين بساط فقط براي همين حيات حيواني و اداره كردن شهوت است، يا مقصود ديگري در كار است؟ اگر انسان عاقل، لحظهاي فكر كند، ميفهمد كه مقصود از اين بساط چيز ديگر است». پس يكي از بهترين راههاي معرفت نفس، تفكر در اين گونه مسايل است كه انسان را به خودشناسي و خداشناسي وادار مينمايد. يكي از بهترين راههاي معرفت نفس رجوع به قرآن است، زيرا انسان با مراجعه به قرآن خود را به خوبي ميشناسد و در نتيجه خداي خويش و آغاز و انجامش را ميشناسد، زيرا در سايةآيات قرآن، انسان، خوب ميفهمد كه چه پديدهاي است، از كجا آمده و به كجا ميرود و مسير رفتن را چگونه بايد بپيمايد، قرآن كريم، انسان را اين گونه معرفي كرده است: یا ايها الناس انتم الفقراء الي الله و الله هو الغنيّ الحميد اين آيه، انسان را سراپا فقر و عين نياز به خداوند معرفي كرده ومی گوید هستي انسان به آفرينش حق وابسته است، بنابراين هر اندازه انسان در خود احساس نياز و فقر و وابستگي به خداوند نمايد به همان اندازه خود را شناخته است. علامة طباطبايي در تبيين اين مسأله گفته است: انسان وقتي به نفس خود به عنوان آيتي از آيات الهي نگاه كند از همه چيز بريده و به پروردگار خويش توجه خواهد كرد و در ساية مطالعة كتاب نفس است كه معرفت خداوند نيز براي انسان حاصل ميشود، و از اين طريق براي او كشف خواهد شد كه او فقر و نياز و عين ربط به خداوند است. به گونهاي كه هرگز از خود چيزي ندارد و مملوك حق سبحانه است. راه ديگر براي شناخت خود، اين است كه انسان هر اندازه در برابر عظمت و كبريايي خداوند فروتن باشد و خوف از خدا داشته باشد به معرفت خود موفقتر است. لذا در روايتي آمده: «اكثر الناس معرفةً لنفسه اخوفهم لربّه»؛ خايف ترين مردم از خداوند، آگاهترين آنها به نفس خود هستند. يكي از بهترين راههاي كه انسان به خوبي ميتواند نيازها و خواستهاي انساني خود را بشناسد اين است كه همواره فكر كند يك موجودي است كه تا ابد باقي است و مرگ وي تنها انتقال از يك نشئه به نشئه ديگر است و انسان با مرگ نابود نميشود و پيوسته هست، برخي از بزرگان ضمن مجالس درسشان بارها اين مطلب را از علامة طباطبايي نقل ميفرمود كه ايشان هميشه به شاگردانش توصيه ميكردكه عزيزان من شما براي ابد ساخته شدهايد و ابديت در پيش داريد و خود را در دنيا به گونهاي بسازيد كه بتوانيد در عوالم بعدي، آسايش داشته باشيد و حال علامه به هنگام طرح مسأله ابديت به گونهاي ميشد كه اشك مبارك او جاري ميگرديد. پس بهترين راه براي شناخت نيازها و خواستههاي انسان اين است كه به ابديت خويش فكر كند. گرچه انسان چون يك حقيقتي است كه از ملك تا ملكوت پيوسته است و بدن او از ملك و روح او از ملكوت است، پس نيازهاي مختلف و متعدد دارد كه برخي ملكي و مربوط به جنبة جسماني و برخي ديگر ملكوتي و مربوط به جنبة روحاني است، بنابراين ويژگي، نيازهاي روحي آن است كه جنبة ملكوتي دارد، يعني هر نياز كه انسان در خود احساس ميكند اگر ديد كه ملكوتي است معلوم ميشود كه نياز مربوط به روح اوست. مثلاً علم و معرفت، معنويت، محبت، حسن معاشرت، كمك به مستمندان، و صدها نمونة ديگر جزء نيازهاي روحي انسان است و روح انسان در ساية آن به نشاط، ابتهاج، لذت ميرسد، و هر كدام از اين نيازها ويژگي مشخص و معيني دارد، مثلاً ويژگي علم كه يكي از اساسيترين نيازهاي روحي انسان است، آن است كه به انسان نورانيت و صفا و آگاهي ميبخشد. يا مثلاً كمك به مستمندان به انسان آرامش وجدان ميدهد، و مانند آن. .
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.