معنای وسع-بقره، آیه ۲۸۶-تفاوت ظرفیت ها /

تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه

خواهشمند است در خصوص آیه « ولا یکلف الله نفسا الا وسعها» بفرمایید:۱. وسع هر انسان به چه معنی است و چگونه تعیین می شود و چه عواملی در تعیین آن دخالت دارند؟۲. چرا وسع انسانها متفاوت افریده شده است؟۳.هر انسان چگونه می تواند بفهمد که گستره وسع اش تا چه حد است و خداوند چه تکلیفی براساس آن از وی انتظار دارد؟


وسع در موجود مادّى بر دو گونه است وسع ذاتى و وسع برون ذاتى . وسع ذاتى نیز بر دو گونه است وسع بالقوّه و وسع بالفعل . وسع بالقوّه ى هر انسانى گستره ى وجودى او در اصل خلقتش مى باشد که بیانگر سقف تکامل و ترقّى اوست یعنى براى آن شخص بالاتر از آن حدّ ، امکان ترقّى وجود ندارد . البته سقف پرواز همه ى انسانها تا بى نهایت مى باشد لکن بى نهایتها یکسان نیستند . کشف حقیقت این مطلب به این آسانى نیست و سالیان درازى تتبّع فلسفى مى طلبد امّا براى اینکه ذهن شریف خواننده مطلب را حاشا نکند مثالى آشنا مى زنیم براى اسکات ذهن . خطّ ، امتداد بى نهایت دارد ، سطح ( صفحه ) ، نیز امتداد بى نهایت دارد ، حجم نیز همچنین امّا بى نهایت خطّ در همان یک سطح نامتنهاهى ، و بى نهایت سطح درهمان یک حجم نامتنهاهى جاى مى گیرند . پس بسا موجود بى نهایتى که بى نهایت موجود بى نهایت را در خود جاى مى دهد . مثالى دیگر : سرى اعداد طبیعى ( 1 2 3 4 5 . . . ) بى نهایت است سرى مربّعات اعداد طبیعى ( 1 4 9 16 25 و . . . ) بى نهایت مى باشد امّا آنکه توان وجودى یک دارد ، در قدم پنجم ، تنها پنج قدم پیش رفته در حالى که دارنده ى توان وجودى 2 در قدم پنجم 25 قدم پیش رفته است . یکى با توان یک حرکت مى کند و یکى هم مانند حضرت عیسى ( ع ) در همان قدم نخست ( به محض تولّد ) به مقام عبد الله رسیده مى فرماید : « إِنِّى عَبْدُ اللَّهِ آتانِىَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنى نَبِیًّا » و فراتر از او اهل بیت ( ع ) با توان بى نهایت سیر مى کنند . لذا در همان قدم نخست به اوج خویش رسیده جامع همه ى کمالات امکانى مى شوند و نه عبد الله که عبده مى گردند . وجود ، ذاتاً داراى مراتب مى باشد و هر موجودى نیز تنها یک رتبه ى آن را دارست . البتّه رتبه ى بالا کمالات تمام رتبه هاى پایین تر از خود را دارا مى باشد . از این رتبه ى وجودى شخص که تنها خدا و اولیاى او مى دانند تا کجاست تعبیر مى کنیم به وسع بالقوّه ى شخص که اگر طبق شریعت حقّه پیش رود بدان خواهد رسید . آنچه در آیه ى شریفه بیان شده ، دقیقاً این وسع نیست بلکه تکلیف براى آن است که آدمى به این وسع خود دست یابد که در آن مقام ، دیگر تکلیف اصطلاحى وجود نخواهد داشت بلکه شخص به نحو فاعل بالتّجلّى شریعت را اجراء خواهد نمود یعنى او داشته هاى خود را بروز مى دهد نه اینکه با اعمال شرعى کمالى حاصل کند . به تعبیر دیگر چنین کسى چون عبد به معنى حقیقى است لذا معنى ندارد که از او آثار عبد صادر نشود . تمام شریعت براى چنین کسى امر فطرى است لذا بى چون و چرا اجرایش مى کند . اینجاست که شخص نه براى بهشت کار مى کند و نه براى جهنّم بلکه عبادت او عبادت احرار مى باشد یعنى ذات اوست که با عملش ظهور مى یابد . امّا آن رتبه از وجود که شخص درمسیر تکامل روحى اش در آن قرار گرفته همان وسع ذاتى بالفعل او مى باشد که در حقیقت مرتبه اى از مراتب اوست . تکلیف هر کسى نیز با توجّه به همین مرتبه ى فعلى اوست . لذا آن کیفیّت از نماز که از یک عارف خواسته مى شود از یک فرد عادى انتظار نیست . پس هر چه ما بالا رویم تکلیف ما نیز غلیظتر مى شود . امّا معیار تشخیص درجه آن است که ببینیم آیا عبادت مرسومه را با طیب خاطر انجام مى دهیم یا نه ؟ اگر مثلاً نماز و خصوصاً نماز با کاهلى از ما سر زد ، بدین معناست که ما هنوز به درجه مومنان نیستیم و رگه هایى از نفاق در ما وجود دارد . چون منافقان « . . . لا یَأْتُونَ الصَّلاهَ إِلاَّ وَ هُمْ کُسالى وَ لا یُنْفِقُونَ إِلاَّ وَ هُمْ کارِهُونَ نماز بجا نمى‌آورند جز با کسالت ، و انفاق نمى‌کنند مگر با کراهت » ( التوبه : 54 ) . امّا اگر نماز شد همّ و غمّ ما و در اولویّت امور ما قرار گرفت و ستون خیمه ى اعتقادات ما گشت ، یعنى ما در رتبه ى مومنان هستیم و دائم الصّلاه مى باشیم یعنى تمام امور ما گرد نمازمان مى چرخد . « الَّذینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُون » ( المعارج : 23 ) . امّا اگر از این نیز گذر نمودیم و نماز ما هر از گاهى مثلاً ماه به ماه یا هفته به هفته یا روز به روز ارتقاء کیفیّت یافت و در وجود خود یافتیم که بعد از مدّتى دیگر راضى به نماز قبلى نمى شویم آنگاه سالک الى الله هستیم . از این به بعد دیگر خود شخص اهل تشخیص است لذا نیاز نیست که راه دان را راه نماییم . مطلب دیگر اینکه تکلیف هر کسى تابع امکانات جنبى موجود براى او نیز مى باشد . مثلاً برخى تکالیف متوجّه ثروتمند است و متوجّه فقیر نیست مثل حجّ . یا تکلیفى متوجّه عالم است و متوجّه جاهل نیست و . . . . از این گونه امور بیرون از ذات نیز تعبیر به وسع مى کنند مثلاً مى گویند : وسع مالى فلانى مناسب است . فلانى از حیث بدنى وسع این کار را ندارد . خداوند متعال مى فرماید : « لِیُنْفِقْ ذُو سَعَهٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرا آنان که امکانات وسیعى دارند ، باید از امکانات وسیع خود انفاق کنند و آنها که رزقشان بر آنها اندازه گرفته شده ( یعنى رزق افزون بر نیاز ندارند ) ، از آنچه که خدا به آنها داده انفاق نمایند خداوند هیچ کس را جز به مقدار توانایى که به او داده تکلیف نمى‌کند خداوند به زودى بعد از سختى ها آسانى قرار مى‌دهد » ( الطلاق : 7 ) سخن آخر : ظاهر شریعت تکلیف همه ى انسانهاست مگر آنجا که تکلیفى شرطى دارد مثل حجّ که تمکّن مالى شرط آن مى باشد . لذا همگان به ظاهر شریعت باید ملتزم باشند . امّا همین ظاهر را از همه یکسان نخواسته اند بلکه عمل هر کسى باید با وسع ذاتى بالفعل او تناسب داشته باشد تا موجب ترقّى او شود . لذا چه بسا عملى را بنده انجام دهم و رشد کنم ، ولى همان عمل را با همان کیفیّت ، یک عارف انجام دهد و سقوط کند . از این باب است که رسول الله ( ص ) فرمودند : « حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَیِّئَاتُ الْمُقَرَّبِین » ( بحار الأنوار ، ج 25 ، ص 205 ) امّا تشخیص دادن وسع برون ذاتى کار آسانى است . احکام مشروط نیز در رساله هاى عملیّه مراجع عظام گفته شده . مثلاً فرموده اند : آنکه تمکّن مالى ندارد ، حجّ بر او واجب نیست یا آنکه تمکّن جسمانى لازم را ندارد ، روزه بر او واجب نیست یا آنکه آب ندارد ، وضو از او برداشته مى شود و تکلیف او تیمم است و . . . . چرا وسع انسانها متفاوت افریده شده است ؟ خداوند متعال وجود محض است و از وجود محض جز وجود صادر نمى شود لذا خدا تنها و تنها وجود دهنده است و بس . پس چنین نیست که خدا ابتدا کسى را بیافریند و بعد او را انسان قرار دهد و سپس خصوصیّاتى مثل وسع وجودى ، معصومیّت یا عدالت یا . . . به او بدهد . خداوند متعال صرفاً فیض وجود را گسترانده و وجود در ذات خود داراى مراتب مى باشد و خصوصیّات هر مرتبه از وجود نیز لازمه ى ذات آن مرتبه مى باشد . براى مثال چنین نیست که خدا ابتدا عدد چهار یا سه را خلق کند و آنگاه یکى از آنها را زوج و دیگرى را فرد قرار دهد بلکه زوج بودن لازمه ى ذات چهار و فرد بودن لازمه ى ذات عدد سه مى باشد بنا بر این خلق عدد چهار و سه همان است و زوج و فرد بودن آنها همان . پس کار خداوند متعال این است که بساط وجود را مى گستراند لکن وجود در ذات خود داراى مراتب متعدّدى است برخى مراتب آن ، انسان ، برخى دیگر گیاه و مرتبه ى دیگرى حیوان است . به عبارت دیگر ، از نگاه حکیمان الهى ، وجود ، یک حقیقت داراى مراتب است که ما از مراتب گوناگون آن ماهیّات گوناگونى چون انسان و گیاه و حیوان و جماد ، و امثال این امور را انتزاع مى کنیم . با این بیان اجمالى ، که تفصیل آن با عنوان « تشکیک وجود » در کتب فلسفى بیان شده ، معلوم مى شود که در هر مرتبه از وجود ، تنها و تنها یک فرد مى باشد چون طبق براهین حکما ، که اینجا جاى ذکر آنها نیست ، تشخّص ( شخص بودن هر موجودى ) به مرتبه ى وجود آن است نه به ویژگیهاى او مثل قدّ و رنگ و شکل و زمان و مکان و . . . . بلکه خود این ویژگیها نیز از لوازم تشخّص یک موجود بوده ، حکایت از رتبه ى وجودى او مى کنند . ( . ک : بدایه‌الحکمه ، علّامه طباطبایى ، مرحله پنجم ، فصل هشتم ) وسع وجودى هر شخصى نیز در حقیقت چیزى جز رتبه ى وجودى او و لوازم آن رتبه نیست . لذا چنین نیست که خدا انسانى بیافریند و بعد به او توان وجودى خاصّى را بدهد بلکه وسع وجودى هر کسى خود همان شخص است و خود هر شخصى نیز رتبه اى از وجود مى باشد و رتبه ى وجود ذاتى اوست نه امرى که به او داده شده است . به تعبیر دیگر فرض وجودى که مراتب ندارد ، فرض چیزى است غیر از وجود نظیر اینکه بخواهیم نمک طعامى را تعریف کنیم که شیرین است . شاید این حقیقت متعالى را بتوان با مثالى آشنا روشنتر ساخت . اگر مراتب وجود را به تسامح مثل مراتب اعداد در نظر بگیریم ، آنگاه خواهیم دید که هر رقمى مرتبه ى خاصّى از عدد را به خود اختصاص داده و به خاطر واقع بودن در آن مرتبه ، صفات خاصّى را نیز دارا شده است و محال است عدد دیگرى در جاى آن عدد قرار گیرد . براى مثال ، عدد سه محال است فرد نبوده زوج باشد چون لازمه ى مرتبه ى سوم عدد ، فرد بودن آن است کما اینکه محال است عدد چهار هم زوج نبوده فرد باشد یا محال است عدد چهار ، عدد اوِّل باشد کما اینکه محال است عدد هفت ، عدد اوّل نباشد . همچنین محال است عدد سه در عین اینکه خودش خودش مى باشد در جایگاه وجودى عدد چهار قرار گیرد توجّه : بحث روى حقیقت این اعداد است نه علائم قراردادى آنها که در هر زبانى متفاوت مى شود . به همین ترتیب در مراتب وجود نیز هر مرتبه اى خودش خودش است و محال است جاى دو مرتبه از وجود عوض شود در غیر این صورت اساساً چیزى به نام عالم خلقت وجود نمى داشت ، همانگونه که اگر ممکن بود اعداد در جاى یکدیگر بنشینند چیزى به نام اعداد و نظام ریاضى پدیدار نمى شد . تمام قوانین علم حساب و جبر ، با آن همه گستردگى و نظم شگفت ، ریشه در همین مراتب داشتن عدد و انحصار هر عدد به یک مرتبه ى خاصّ دارد و بس . پس نتیجه مى گیریم که پدید آمدن عالم خلقت و درست شدن نظام هستى به این است که هر موجودى از موجودات عالم ، تنها و تنها یک مرتبه ى مخصوص از وجود را به خود اختصاص دهند ، که به واسطه ى این امر ، هر موجودى صفات مخصوص به خود را نیز دارا مى شود و از همین رو محال است دو موجود از هر نظر یکسان باشند . و لازمه این امر ، آن است که موجودات در رتبه ى وجودى ، تفاوت ذاتى داشته باشند . از همین جا روشن مى شود که نه تنها میان انسانهاى عادى و انبیاء و ائمه ( ع ) تفاوت مرتبه وجود دارد ، بلکه بین تک تک انسانها و بلکه بین تک تک موجودات عالم خلقت نیز ، تفاوت مرتبه حاکم است و هیچ موجودى در مرتبه ى وجودى موجود دیگر نیست تا آنجا که حتّى دو الکترون یا دو پروتون نیز در یک رتبه از وجود قرار ندارند . لکن این تفاوت مراتب تنها زمانى قابل درک مى شود که فاصله ى بین موجودات زیاد باشد . براى مثال وقتى ائمه ( ع ) نسبت به یکدیگر سنجیده مى شوند یا انبیاء با هم مقایسه مى شوند یا انسانهاى عادى با هم مورد قیاس قرار مى گیرند یا برخى حیوانات شبیه به هم ، در قیاس با یکدیگر واقع مى شوند ، تشخیص تفاوت رتبه ى وجودى آنها مشکل مى شود ولى اگر انبیاء و ائمه را با افراد عادى ، یا انسان عادى را با افراد عقب مانده ى ذهنى ، یا افراد عقب مانده ى ذهنى را با حیوانات ، یا حیوانى مثل میمون را با پروانه یا حیوانى مثل پروانه را با گیاه یا گیاه را با جماد مقایسه کنیم ، تفاوت مراتب به وضوح و با کمک حسّ فهمیده مى شود . البته این حقیقت متعالى براهین عقلى خاصّ خود را هم در فلسفه ى اسلامى دارد که این مقال را مجال بیان آن نیست در این باب فقط به همین جمله بسنده مى شود ، که طبق اصالت وجود ، تشخّص موجودات به وجود آنهاست نه به ماهیّات جوهرى یا عرضى آنها . .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image