تاریخچه فمینیسم /

تخمین زمان مطالعه: 27 دقیقه

لطفا تاریخچه فمینیسم را توضیح دهید و آیا شیوع تفکر فمینیستی برای جامعه ما ضرری ندارد؟


فمینیسم: فمینیسم که از واژه Femme به معنى زن مشتق است به معنى عقیده به حقوق زنان و گرایش به دفاع از زن است. اولین هسته سازمان دهى شده این گرایش، در نشست مجمع عمومى سازمان ملل متحد در سال 1945 گذارده شد. هر چند در این نشست، واژه هایى از قبیل مقام زن و حقوق بشر، ترنمى خوش داشت اما اینک که بیش از پنجاه سال از طنین افکنى آن نداى اولیه مى گذرد آثار ناخوشایند آن در حرکت ها و تشکل هاى ایجاد شده در دنیا به خوبى به چشم مى خورد. قبل از این حرکت سازمان دهى شده، در اوایل دهه 1910، پیشروان حقوق زنان در آمریکا، کلمه فمینیسم را به فرهنگ لغات غربى وارد کردند.در سال 1916 حزب ملى زنان فعالیت خود را آغاز کرد. با انقلاب صنعتى، نهضت هاى فمینیستى نیز فشار خود را در راستاى اشتغال زنان در فعالیت هاى صنعتى افزایش دادند. بدون آن که براى کانون خانواده و نقش حیاتى آن به عنوان همسر و مادر، برنامه اى اندیشیده باشند. به نام آزادى زن و برابرى او با مرد، جایگاه والاى زن به عنوان مربى جامعه لگدمال شد و ارزش اقتصادى دادن به وقت و کار وى، جانشین ارزش نقش تربیتى او گردید. سیگار ویژه زنان، حق انتخاب براى تنها زیستن و تشکیل خانواده یک نفره، ایجاد مرکز بحران تجاوز، عشق آزاد و... از ارمغان هاى دیگر این جریان بود.در ادامه جهت آگاهی کامل از ابعاد مختلف پرسش فوق متن کامل گفتگو با حجه الاسلام و المسلمین محمد رضا زیبایی نژاد مسئول دفتر مطالعات و تحقیقات زنان ارائه می گردد :سوال: گاهی جلوه های فمنیسم را در جامعه ی ایرانی مشاهده می کنیم؛ ولی گاهی هم ممکن است جلوه هایی وجود داشته باشد که ما هم فکر نکنیم این ها فمنیستی است. مقداری درباره ی جلوه های فمنیسم در جامعه ی مسلمان و ایرانی صحبت بفرمایید. جواب: ما بیش از یک سده است که با بحث فمنیسم در کشورهای اسلامی مواجه هستیم. اولین اثر فمنیستی را در کشور مصر آقای قاسم امین، به نام تحریر المرأة در سال 1899 منتشر شد. دو سال بعد نیز المرأة الجدیدة توسط خود ایشان منتشر شد. قبل از او هم بعضی ها جسته و گریخته دیدگاه های روشن فکری را مطرح می کردند. در کشور خود ما هم پس از انقلاب مشروطه افکار فمنیستی ـ نه با این عنوان فمنیسم - که به عنوان ضرورت اصلاحاتی در قوانین، مثلاً کنترل چند همسری، بحث تحصیلات زنان و این ها مطرح شد که بعضی از این اصلاحات لازم بود؛ امّا جهت گیری اصلاحات در طبقه ای از زنان روشن فکر پس از مشروطیت، به سمت دیدگاه برابری زن و مرد رفت؛ برابری زن و مرد در اندیشه ی فمنیستی با آن برابری که مرحوم شهید مطهری در کتاب نظام حقوق زن در اسلام می گویند یکی نیست. فمنیسم بحث از تشابه بین زن و مرد می کند، یعنی کلیه ی تمایزات بین زن و مرد در حوزه ی سیاست، قانون اقتصاد، قدرت، خانواده و... بایستی از بین برود. اصلاً خانواده ای که سرپرست آن مرد باشد مورد اعتراض جریان فمنیستی است. می گویند بایستی سرپرست در خانواده نباشد و اگر هست به شیوه ی دموکراتیک تعیین شود؛ امّا ما در دو دهه ی اخیر با یک فمنیسم شناسنامه دار مواجه هستیم؛ یعنی حدود یک قرن است که جریان دفاع از حقوق زنان به سمت برابری و تشابه در کشورهای اسلامی آمده است. این نکته را هم اضافه کنم که در کشور ما هم نویسندگان متدین روشن فکر از جریان روشن فکری جهان عرب بسیار متأثرند، حتی بعضی از نویسندگان در حوزه ی علمیه، زن پژوه هستند و متأثر از جریان زن پژوهی روشن فکران جهان عرب‌اند؛ چون حوزویان با زبان عربی بیش‌تر از زبان انگلیسی آشنا هستند. در دو دهه ی اخیر ما با یک پدیده ای به نام فمنیسم اسلامی مواجه شدیم. این فمنیسم محصول دو جریان است: 1. موج اسلام گرایی در دو دهه ی اخیر؛ یعنی جریان اسلام گرایی در کشورهای اسلامی تقویت شده و این جریان، کسانی را که به طور صریح بحث فمنیستی غربی را، که بعضاً با تقابل آشکار با آموزه های دینی است پی گیری می کنند، پس می‌زند. در این کشورها، مردم و فرهیختگان مسلمان این را نمی پذیرند. جریان فمنیسم اسلامی متأثر از تولد جریان پست مدرن است این دو جریان به هم تلفیق شده اند و یک فمنیسم متولد شده است که حرفش این است که ما باید با باز تفسیر متون اسلامی، تفسیری از منابع و متون دینی ارائه بدهیم که در راستای برابری زن و مرد باشد؛ یعنی تفسیر فمنیستی آیات قرآن و منابع دینی. البتّه این ها به این وضوح صحبت نمی کنند؛ حرفشان این است که جریان فقاهتی ما جریان مردسالار بوده است. حاکمیّت نگاه مردسالاری در فقه و تفسیر متون باعث شده است که به مرور زمان یک اندیشه ی به اصطلاح ضدّ زن و نابرابر در بین علمای ما رایج شود. جناب آقای ملکیان در مجله ی زنان گفته اند: اسلام آمد و گوهره ی دین و هدف شریعت، دست یابی به عدالت و تساوی بود. زنی که در زمان جاهلیت زن مالک شمرده نمی شد. اسلام با یک حرکت تدریجی به سمت عدالت و برابری زن و مرد پیش رفت؛ در قدم اوّل یک سهم الارث نصفه ای برایش قرار دادند چون تحولات همیشه تدریجی است. یک دیه ای برایش قرار دادند، یک حقوقی برایش ثابت کردند. این حرکت قرار بود امتداد داشته باشد تا ما را به برابری کامل برساند، امّا با رحلت پیامبر اکرم (ص) این حرکت متوقف شد و حالت جمودگرایی بر الفاظ، پدیده ای را به نام بنیادگرایی اسلامی به وجود آورد که بر جمود بر لفظ تأکید می کند و گوهری را که پشت سر این الفاظ است مورد توجه قرار نمی دهد. البتّه کسانی که این نظر را مطرح می کنند هیچ گاه نتوانستند استدلال علمی کنند که از اهداف دین، تساوی است؟ یعنی هیچ جا ما از ایشان ندیدیم که یک بحث علمی ارائه بدهند و ثابت کنند که بله، برابری و دست یابی به عدم تمایز بین زن و مرد از اهداف دین است، بلکه از متون دینی تصویب خلاف استفاده می شود؛ یعنی آن جایی که سائل توقع دارد که برابری دیه ی زن و مرد باشد امام جواب می دهند که «مهلاً‌یا أبان؛ یک خرده آهسته تر! الدّینُ‌ إذا قیستْ بالعقل مُحِقَ؛ قیاسات دین را بر باد می دهد تأکید بر سنّت نبوی و این که سنّت نبوی هم باید دست نخورده الی یوم القیامه باشد توسط ائمه انجام شده است؛ یعنی اگر قرار باشد ما به کسی اعتراض بکنیم، باید به ائمه ی اطهار بکنیم که چرا حرکت پیامبر را متوقف کردند و آن را ادامه ندادند. الآن در کشور ما چند جریان فمنیستی فعّالیت می کند: یک گروه کسانی هستند با ادبیات چپ. کسانی که سابقاً مارکسیست بودند و الآن به این نتیجه رسیده اند که جریانات مبارزات سیاسی علیه رژیم جواب نمی دهد و باید مبارزات را به مبارزات فرهنگی تبدیل کرد. می خواهند جنبش زنانه ای در مقابل نظام، به عنوان نظام مردسالاری ایجاد کنند، با یک ادبیات غیر دینی که بر برابری تأکید می کند. این ها اسم متون دینی را نمی آورند چون برایشان گران تمام می شود، امّا مضامینی که در متون دینی است مورد تحقیر قرار می دهند. در کنار این جریان یک جریان فمنیسم اسلامی در ایران وجود دارد که زنان متدیّنی طرف درا آن هستند. خیلی از آنها سابقه ی انقلابی دارند، در بدنه ی حکومت وجود دارند، در نهادهای دولتی و غیر دولتی فعّالیت دارند و زنان واقعاً متدینی هستند؛ امّا آن بحرانی که جریان تجدد در کشور ما با آن روبرو است این ها هم با آن روبه رو هستند. همین جریان روشن فکری دینی، مبانی مدرنیم را پذیرفته، به مبانی تمدن جدید ایمان آورده و به این بحران رسیده است که آموزه های دینی را چه طور می توانیم با جریان مدرن تلفیق کنیم. آیا باید دین را بگیریم و مدرنیسم را رها کنیم و یا بالعکس مدرنیسم را بگیریم و دین را رها کنیم؟ یا به گونه ای بین این ها پیوند بزنیم؟ این جریان روشن فکری در حال پیوندزدن دین با مدرنیسم است؛ یعنی تفسیری از دین ارائه می دهد که در چارچوب فهم و تفکر مدرن تحلیل پذیر باشد. چارچوب اندیشه اش را از جهان غرب و جزئیات را از متون دین می گیرد و در این چارچوب تحلیل می کند. بنابراین به احکام شرعی که می رسد می گوید: خیلی از این احکام زمان‌مند هستند و مربوط به شرایط اجتماعی آن زمان بوده اند. به خانواده که می رسد، جناب آقای مجتهد شبستری می فرماید: «نگاه ما به خانواده، خانواده ی تاریخی است نه طبیعی. اگر شما بگویید خانواده یک نظام طبیعی است، احکام ثابتی برایش حکم فرما است؛ امّا اگر بگویید خانواده یک نظام تاریخی است، احکام آن هم بر حسب تحولات تاریخی متحول می شود. اصل خانواده را دین گفته است، امّا در یک زمانی خانواده ی گسترده را تأکید می کردند، الآن خانواده ی هسته ای است و در یک زمانی انواع دیگری از خانواده که در آن سرپرستی نباشد. و مسائلی از این قبیل. تأکید بر عدالت می کنند، امّا عدالت عرفی؛ حتی بعضی از علمای معاصر هم ـ لااقل یک نفر آنان ـ صحبتشان این است که «منظور از بحث عدالت که در اندیشه ی شیعه حرف جا افتاده ای است عدالت عقلی نیست، عدالت عرفی است؛ یعنی فهم عرف از عدالت متحول می شود. امروزه اگر خروج زن از منزل را به رعایت إذن شوهر منوط کنیم، این خلاف عدالت است. مردم این را ظلم به زن می دانند؛ بنابراین نباید قبول کنیم. در یک زمان مرد می توانست از اشتغال زن جلوگیری کند. الآن اگر بخواهد جلوگیری کند، ظلم به زن محسوب می شود؛ عقلا هم می گویند ظلم است. توجه نمی کنند به این نکته که این بنای عقلائیه بنای عقلاییه ی طبیعی هم نیست.در همین دو سده ی اخیر نظام حاکم یک ادبیاتی درست کرده است. جریان یک طرفه ی تولید مفهوم در دنیا شکل گرفته است؛ یعنی اکادمی های علوم در غرب مفهوم تولید می کنند و مراکز توزیع علم و دانش گاه ها به کل دنیا توزیع می کنند و در نهادهای علمی در کل کشور، فرهیختگان با این ادبیات آشنا می شوند، و در ذهنشان سرایت می کند؛ مثلاً مفهوم برابری برای آنان جا می افتد و هر چیزی خلاف برابری باشد برایشان خلاف عدالت می شود. این در ذهنتان باشد که بحث بنای عقلاییه راهزن ما نباشد که عقلا هم «من حیث هم العقلاء» ممکن است در شریعت و بعضی از جاها به آنان توجهه شده باشد، نه عقلا من حیث این که تحت تأثیر فرهنگ های غالب قرار گرفته اند و ذهنیتشان تغییر کرده است. این نقطه ی بسیار حساسی است. الآن در کشور ما یک جریان قوی دفاع از حقوق زنان جریان «فمنیسم اسلامی» است. کسانی که قایل به برابری اند، قایل به حدی از آزادی هستند، نه آن آزادی افراطی ای که در جهان غرب گفته می شود. اینان خانواده گرا هستند. برخلاف فمنیست های رادیکال ضدّ خانواده نیستند؛ امّا خانواده ای را که در آن مدیریت با مرد باشد قبول ندارند. احکامی را که ناظر به تفاوت ها است؛ حق طلاق به مرد، تنصیف دیه و مسائلی از این قبیل را نمی توانند تحلیل کنند؛ بر این اساس سعی می کنند سراغ فتاوایی بروند که آنها را به مرز برابری نزدیک تر کند؛ یعنی روز به روز فاصله ی خودشان را با فمنیست های غربی، با تأویل متون و ایجاد گرایش به برابری در حوزه ی حقوق، سیاست، اقتصاد و مسائل دیگر کم می کنند. بحث اصلاحات کتب درسی هم که امروز در آموزش و پرورش دارد پیگیری می شود، در این راستاست. نکته ی دیگر این است که جریانات فمنیستیِ متأثر از کل جریان فرهنگی غرب، حقوق محورند؛ یعنی بشر قرن بیستمی، بشر غربی حقوق محور بوده است؛ یعنی همان طور که مرحوم مطهری می فرمایند: «در کشورهای شرقی اخلاق اصل بوده است و در مغرب زمین جدید مباحث حقوقی اصل شده است.» یک کم توجهی به اخلاق آن جا هست و یک کم توجهی به حقوق این طرف است؛ یعنی در دادگاه های خودمان گاهی زن از شوهرش شکایت می کند، می گوید: شوهرم معتاد است می خواهم از او طلاق بگیرم. آن قاضی می‌گوید: چند سال است معتاد است؟ می‌گوید: مثلاً بیست سال. می‌گوید: خوب، تو که بیست سال با او ساخته‌ای باز هم برو و بساز؛ یعنی یک حالت اخلاق‌گرایی افراطی در کشورهای شرقی و یک حالت حقوق‌گرایی افراطی در کشورهای غرب ملاحظه می‌شود. الآن در کشور ما بحث این است که علت مظلومیت زن ها در خانواده و جامعه، عدم آشنایی آنها به حقوق خودشان است؛ بنابراین باید به آنها آموزش‌های حقوقی بدهیم. از اردیبهشت امسال در مقطع دبیرستان، کتاب آموزش حقوق نوجوانان به دخترها تدریس شده است. سال آینده هم قرار است با اصلاحات، یک کتاب جدید آموزش حقوق به دختران تدریس شود. ما از معترضین به این سبک آموزش حقوق بودیم و هستیم؛ چون زمینه ی تخاصم بین جنس زن و مرد را گسترش می‌دهد. اصولاً حقوق محوری بودن به این معنا نیست که به زن بگوییم خانم شما وظیفه نداری کار خانه بکنی، ارتباط شما با مادرشوهر و پدر شوهر و خانواده ی شوهر لازم نیست، صله ی رحم شامل قوم و خویش‌های سببی نمی‌شود، کارِ خانه و بچّه‌داری برایت واجب نیست، می‌توانی در مقابل شیر دادن پول بگیری؛ بعد هم به مردان بگوییم هدیه خریدن برای زن بر تو واجب نیست، حدّ نفقه هم یک حدّ مشخصی است، ارتباط با خانواده ی همسر هم برایت واجب نیست، می‌توانی درِ خانه را به رویش ببندی تا از خانه خارج نشود. اگر این آموزش‌ها را به طرفین بدهیم، جلوی هم دیگر جبهه می‌گیرند. چند سال پیش در برنامه ی گلستانه ی رادیو، آموزش حقوق می‌دادند و بر اساس قوانین دینی و ملی هم بود. مسؤول آن شبکه ی رادیویی به ما می‌گفت که بعد از مدتی با سیل تلفن‌ها مواجه شدیم. اکثراً هم از خودِ خانم‌ها بودند که می‌گفتند از زمانی که دارید ما را با حقوق خودمان آشنا می‌کنید روزگار ما در خانواده سیاه شده است و همواره جنگ و دعوا داریم. من خدمت این خانم‌ها عرض کردم که شیوه ی آموزشی حقوق در مکتب اهل بیت رسالة الحقوق امام سجاد است، یعنی آموزش حقوق متقابل. و در مقابل به پدر می‌گویند حق فرزند بر تو این است، و در مقابل به فرزند می‌گویند حق پدر بر تو این است. به استاد می‌گویند حق شاگرد بر تو این است ـ نمی‌گویند حق تو بر شاگرد این است ـ به شاگرد می‌گویند حق استاد بر تو این است؛ یعنی جلوی هم دیگر مکلّف و خاضعشان می‌کنند. روش دیگر این است که ما آموزش‌های حقوقی را با آموزش‌های اخلاقی تلطیف کنیم. بگوییم خانم تو وظیفه ی کار کردن در منزل را نداری، ولی کار کردن تو چه قدر در حفظ روابط خانوادگی ارزشمند است. چه قدر کار از او می‌آید! صرف آموزش‌های حقوقی مشکل‌زا است، نه حلال مشکلات. الآن در کشور ما جریان فمنیسم اسلامی به شدت دنبال الحاق ایران به کنوانسیون محو کلیه ی اشکال تبعیض علیه زنان است، که عرض کردم اکثر کشورها به این کنوانسیون ملحق شده‌اند. ماده ی اول این کنوانسیون که ماده ی مادر است این است که کلیه ی تمایزات، استثنائات و محدودیت‌ها مصداق تبعیض به حساب می آید و در تمام حوزه ها باید از بین برود؛ حتی در فرهنگ. موادّ بعدی مصادیق را در حوزه ی خانواده، حقوق و فلان مشخص می کند. ادبیات دینی، برخلاف ادبیات فمنیستی، تناسب محور است، نه تشابه محور؛ یعنی ما معتقدیم که زن و مرد در انسانیّت با هم برابرند، هر دو انسان، هر دو خلیفت الله و هر دو دارای قابلیت کمال اند؛ امّا خداوند به فضل و کرم و به حکمت بالغه ی خود این دو موجود را با استعدادهای مختلف آفریده است. اگر زن هم مثل مرد بود، پیوند خانوادگی شکل نمی گرفت و محبت و اُلفت بین زن و مرد برقرار نمی شد؛ ما نیازمند دو قطب غیر هم نامیم که همدیگر را جذب کنند. جان گری در کتاب مردان مریخی، زنان ونوسی مطلب جالبی دارد. ایشان تخیّلی بحث می کند و می گوید: مردها مریخی و زنان وِنوسی اند. یک موقعی مریخی ها در سیّاره ی خودشان داشتند با تلسکوپ نگاه می کردند یک دفعه نگاهشان به ونوس افتاد. موجودات عجیب و غریبی را دیدند و عاشق این ها شدند، زود سفینه هایشان را روشن کردند و به سمت آنها رفتند. آنها هم از دیدن موجودهای مریخی عجیب و غریب که غیر از خودشان بودند خیلی تعجب کردند و خوشحال شدند. این ها با هم دیگر پیوند دوستی برقرار کردند و با هم زندگی کردند. بعد از مدتی قصد سفر کردند و از قضا گذارشان به کره ی زمین افتاد. بر اثر جوّ کره ی زمین به یک خواب عمیق رفتند. بعد از این که از خواب بیدار شدند احساس کردند هر دو مالِ یک کره (زمین ) هستند، از آن موقع اختلافاتشان شروع شد؛ یعنی موقعی که انتظارات زن و مرد مشابه هم دیگر بشود اختلاف زا می شود. وی در این کتاب می نویسد: الآن جریان فمنیسم اسلامی دارد کشور را به سمت الحاق به کنوانسیون محو کلیه ی اشکال تبعیض و هضم شدن در جریان جهانی سازی ملزم می‌کند ـ که خودش یک بحث دیگری است. سوال: این که در جامعه ی ما حدود 60 درصد قبولی دانشگاه ها از دختران بوده است آیا این بدین معنا نیست که ما در اوّل راه فمنیسم هستیم و همان راهی را که غرب رفته است داریم تجربه می کنیم؟ یا آموزشی که در آموزش و پرورش به دختران و پسران بر اساس رفع تمایز داده می شود از نشانه های رشد فمنیسم در ایران نیست؟ جواب: سریع عرض می کنم که جریانات فمنیستی یکی از برگ برنده های خودشان را همین حضور دختران از کل دانش جویان در دانش گاه ها می دانند؛ 1. حضور این ها در دانشگاه می تواند مثل دهه ی 60 برای آنان پیاده نظام درست کند. 2. بعد از این که این ها فارق التحصیل شدند بازار کار دستشان می افتد و بیش‌تر شاغلین رسمی ممکن است این ها باشند و در آینده در مدیریت های حساس کشور هم می توانند حضور یابند و آن برابری ای را که آنها شعارش را می خواهند بدهند به وجود بیاید و در معادلات خانوادگی هم مؤثر شود؛ یعنی زنی که شاغل بشود استقلال مالی پیدا می کند و دیگر زیر بار حمایت اقتصادی شوهر نمی رود و از نظر حقوقی مقامی برابر شوهر پیدا می کند و در موارد تخاصم با شوهر، دیگر دغدغه ی آن را نخواهد داشت که اگر طلاقم داد آینده ام چه می شود. بر این اساس فمنیست ها بعضاً‌ می گویند رشد آمار طلاق نشان دهنده ی این است که زن ها دارند با حقوق خودشان آشنا می شوند.از دیدگاه ما آموزش ها بایستی جنسیّتی باشد؛ یعنی اگر ما معتقدیم که خداوند زن و مرد را متفاوت آفریده و انتظارات مختلفی هم از هر دو جنس دارد باید متناسب با این انتظارها آموزش های مختلف و کارآیی های مختلف را برایشان در نظر بگیریم. رشته های دانشگاهی دختران و پسران باید تا حدودی متفاوت باشد. کتب و روش های درسی باید تا حدودی، متناسب با استعدادهای مردان و زنان، متفاوت باشد؛ امّا متأسفانه این تفاوت ها روز به روز کم رنگ تر می شود. زنان ما الآن برای زندگی آینده ی خود و برای مادری و همسری آینده آموزش نمی بینند. اگر اختلافات در خانواده پیش آمد، اگر نسل آتی نیاز به مشاوره داشت چه بکنیم؟ اصلاً این آموزش ها را نمی دهیم. آن کارهایی که ناخودآگاه زن نسل سابق و سنتی با آن آشنا می شد ما همان مزایا را هم از او گرفته و جای گزین بهتری را هم به آن نداده ایم. سوال: به نظر می آید که ظاهر بعضی از بیانات حضرت امیر(ع) در تحقیر زن ها است؛ مثل «هنَّ نواقص العقول» و امثال این ها. در این رابطه توضیحی دهید. جواب: این سؤال شاید مفصل ترین سؤال باشد. البتّه اصل آن روایت مال امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ نیست. حداقل پنج روایت هست که چند تا از آن از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ هم نقل شده است و به ناقصیت عقول یا نواقص العقول تصریح نموده اند. روایات دیگری هم هستند که این لفظ در آن نیست، امّا هم مضمون با این پنج روایت اند که در کتاب درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، توضیح این روایات آمده است که بیش‌تر به اختلاف های استعدادی زن و مرد برمی گردد، نه به اختلاف شخصیتی آن دو. اگربخواهم توضیح بدهم بحث طولانی می شود؛ لذا به همان کتابی که سربسته هم توضیحاتی داده است مراجعه بفرمایید. امّا دیدگاه کلی اسلام بحث مهمی است. ما همیشه نقاط آسیب آن دیدگاهی را که قبولش نداریم تحلیل می کنیم. فمنیسم را محصول به اصطلاح کم کاری های حوزه ی دینی خودمان هم بدانید؛ یعنی موقعی که ما در حوزه های دینی مان در صدساله ی اخیر تحولات اجتماعی و تاریخی را نادیده گرفتیم، نگاهمان در آموزه های دینی، نگاه فقاهتی موجودمان نگاه جزءنگر است، و پدیده ها را از هم دیگر جدا می بیند، نتیجه این می شود که ما نمی توانیم مسائل کلی را تحلیل کنیم، در مورد یک فرایندی قضاوت کنیم و دینی بودن را از حوزه ی حوادث جزئی به حوزه ی برنامه ی کلان اجتماعی سرایت بدهیم. اگر از شما دیدگاه دینی اشتغال زنان را بخواهند چه می گویید؟ موقعی که به رساله های عملیّه ی مراجعه می فرمایید جوابی نمی بینید؛ امّا اگر بپرسید این طور جواب می دهند که شغل هایی که مزاحمت با خانواده نداشته باشد و با رضایت همسر باشد برای زن اشکال ندارد. امّا سؤال این است که نظام اسلامی، که می خواهد اسلامی حرکت کند، بایستی بر تنور اشتغال زنان بدمد یا نه؟ آیا جایز است در بحث اشتغال زنان در مدل برنامه ریزی حکومتی مسئله ی برابری زن و مرد را ترویج کنیم، یا بایستی متناسب با انتظاراتی که از زن و مرد داریم حوزه های خاصی را برایشان تعریف کنیم و بدون این که اجباری برای زن یا مرد به وجود بیاوریم، با فعالیت های فرهنگی، اصلاحات قانونی، و اولویّت گذاری های مردها و زن ها را به حوزه هایی دعوت کنیم؛ مثلاً روی مشاغل نیمه وقت بانوان سرمایه گذاری کنیم، زن ها را به مشاغلی که فرهنگی تر است، امّا ممکن است درآمدزایی اش کم‌تر باشد توجه دهیم، که فعالیت فرهنگی و اجتماعی خودشان را انجام بدهند و حضورشان را در عرصه حفظ کنیم؛ امّا در کنارش اگر ما از مرد انتظار داریم که از همسر و خانواده اش حمایت اقتصادی کند، باید در روابط اجتماعی زمینه ها و تسهیلاتش را هم ایجاد کنیم. در بحث نظام تحصیلی و آموزشی، ما یک وقت نگاه جزئی داریم که مثلاً این تصویر جِلف هست یا جِلف نیست، یا این عبارت غلط است یا نیست؛ امّا یک وقت نگاهمان را به یک بحث کلی تری می بریم، می گوییم مجموع کتبی که دارد در این مقطع سنّی به دختر یا پسر آموزش می دهد چه فرهنگی را القا می کند؟ یک موقع شما فیلمی را نگاه می کنید می بینید در این فیلم روابط زن و مرد بد تصویر شده است، زن بدحجاب است و جلوی نامحرم خودش را حفظ نمی کند، می گویید این فیلم اشکال دارد. خوب، زن روی خود را می پوشاند می گویید فیلم درست شد. نگاه ما الآن در حوزه ی فقاهتی این گونه است؛ امّا اگر هشتاد درصد فیلم و سریال در صدا و سیما و سینماهای ما درطول سال به نمایش درمی آید دارد در تنور اختلافات خانوادگی می دَمَد، چه تأثیری در فرهنگ عمومی ایجاد می کند؟ به شما می گویند از تأثیر فیلم هایی که دارد ایجاد می شود یک مجموعه و یک روندی اتفاق می افتد که جایگاه زن و مرد را خلاف آن جایگاهی که خداوند خواسته است ترسیم می کند. این برای حکومت جایز است یا نیست؟ در تبلیغات تلویزیونی فرهنگ مصرف گرایی در خانواده ها تحمیل می شود، این حرام است یا نیست؟ تلویزیون ما تا دو و سه بعد از نصف شب روشن است، یعنی نظام معاش و معاد مردم دچار اختلال شده است. مردمی که قبلاً هفت صبح کرکره ی مغازه را بالا می زدند، حالا نُه صبح بالا می زنند. طلبه ی ما که نماز شب می خوانده است الآن موفق نیست نماز شب بخواند. بعضی از مردم موفق نیستند نماز صبح بخوانند. این یک اشکال به یک فیلم و حرکت نیست، به یک روند و سیستم برنامه ریزی است. چرا فقاهت ما در این کلیّت ها وارد نمی شود؟ مطالعه‌ای که ما الآن در دفتر خودمان شروع کرده‌ایم، بررسی اصول حاکم بر شخصیت و روابط زن و مرد است؛ به عنوان مثال اصل مکمّلیت زن و مرد و اصل عدم تخاصم که اگر توانستیم این اصول را به متون دینی مستند کنیم بعد برخی از برنامه ریزی‌هایی که در کشور انجام می‌شود دچار نقد و اشکال خواهد شد؛ مثلاً آموزش‌های حقوقی که در آموزش و پرورش دارد انجام می‌شود. تخاصم‌زا است و با دیدگاه دینی نمی‌سازد و در فقه حکومتی باید حرام اعلام بشود، چرا که ممکن است مرز حلال و حرام در روابط فردی و اجتماعی با هم فرق بکند و مصداق حلال و حرام متفاوت شود؛ به عنوان مثال اگر ما بر اساس علوم دینی این مطلب را اثبات کردیم که خداوند می‌خواهد مرز زنانگی و مردانگی حفظ بشود و این دو تا موجود متفاوت بمانند و هر دو، کارکرد ویژه داشته باشند، اگر ده، بیست، سی تا شرطِ ضمن عقد آمد، در عقدنامه‌ها و این شروط ضمن عقد در کلّ کشور حاکم شد، نتیجه‌اش این می‌شود که روابط مرد و زن با هم دیگر مساوی شود. این را می‌گوییم در مدل برنامه‌ریزی حکومتی جایز نیست. مرزهای زن و...، دارد فرهنگی دینی را از جامعه بیرون می‌برد. می‌دانید الآن دارد چه اتفاقی می‌افتد؟ اتفاقی که دارد می‌افتد این است که ما چهارچوب برنامه‌ریزی را داریم از غرب می‌گیریم و آموزه‌های جزیی خودمان را در چهارچوب‌هایی که دیگران برایمان تحصیل کرده‌اند می‌ریزیم. بعضی جاهایش هم که جور در نمی‌آید با اختلاف فتوا و یا با ضرورت و گاهی با یک حکم ثانوی درست می‌کنیم؛ یعنی مجبور می‌شویم درستش کنیم. امّا اگر ما نظام خودمان را هم از دین بگیریم، چهارچوب‌های اندیشه‌ی خودمان و برنامه ریزی‌مان را هم از دین بگیریم، این معادله‌اش فرق می‌کند. بر این اساس ما معتقدیم که در اندیشه‌ی دینی، خداوند زن و مرد را دو موجود آفریده است که در ضمن این که در جایگاه انسانی برابرند، هر دو مورد عنایت خداوند هستند؛ امّا اولاً، تفاوت‌های تکوینی دارند و ثانیاً تفاوت در انتظارات از این‌ها وجود دارد؛ یعنی خداوند انتظاراتی که از مرد دارد از زن ندارد و بالعکس. می دانید الآن دارد چه اتفاقی می افتد؟ اتفاقی که دارد می افتد این است که ما چارچوب برنامه ریزی را داریم از غرب می گیریم و آموزه های جزئی خودمان را در چارچوب هایی که دیگران برایمان تحصیل کرده اند می ریزیم. بعضی جاهایش هم که جور در نمی آید با اختلاف فتوا و یا با ضرورت و گاهی با یک حکم ثانوی درست می کنیم؛ یعنی مجبور می شویم درستش کنیم. امّا اگر ما نظام خودمان را هم از دین بگیریم، چارچوب های اندیشه ی خودمان و برنامه ریزی مان را هم از دین بگیریم، این معادله اش فرق می کند. بر این اساس ما معتقدیم که در اندیشه ی دینی، خداوند زن و مرد را دو موجود آفریده است که در ضمن این که در جایگاه انسانی برابرند، هر دو مورد عنایت خداوند هستند؛ امّا اولاً، تفاوت های تکوینی دارند و ثانیاً تفاوت در انتظارات از این ها وجود دارد؛ یعنی خداوند انتظاراتی که از مرد دارد از زن ندارد و بالعکس. متناسب با تفاوت هایی که خداوند در انتظارات از زن و مرد دارد، ارزش های زنانه و مردانه هم داریم؛ یعنی بخشی از ارزش ها جنسیت بردار است. آیا در آموزه های دینی نخوانده اید که «غیرة الرجل ایمانٌ و غیرة المرأة کفرٌ؟» گاهی خصوصیت های بد مردانه خصوصیت های نیک زنانه است. خوب است مرد در روابط خانوادگی دست باز باشد، خوب خرج کند، به عیالش برسد؛ امّا برای زن خوب است که الگوی مصرف را در خانواده تعدیل کند و کم خرج کند؛ یعنی به مرد می گویند خوب خرج کن، به زن می گویند کم مصرف کن. به مرد می گویند: «الکادُّ لعیاله کالمجاهد فی سبیل الله»؛ اشتغال و نان آوری برای مرد ارزش است و برای زن تنظیم سبد خانواده ارزش تلقی می شود. ارزش ها تا حدودی زنانه و مردانه می شود. برابری ارزش های انسانی برای زن و مرد منافاتی ندارد. در یک مدرسه، در یک دانشگاه همه یک هدف را دنبال می کنند که ارتقای سطح آموزش و تربیت است؛ امّا هر کسی جایگاه خودش را دارد. مدیر مدیریّتش را می کند، استاد تدریسش را می کند و شاگرد درسش را می خواند. از مدیر انتظار نیست که بیاید تدریس بکند و از استاد انتظار نیست که مدیریت کند؛ یعنی در ضمن تفاوتِ در عمل کردها همه یک هدف را دنبال می کنند. زن و مرد هم همین طورند. انگشت اشاره ی همه در کلیات این است که «ما خلَقْتُ الجنّ والإنسَ إلاّ لیعبدون». امّا هر کدام ممکن است در بعضی از موارد مسیری را که طی می کنند مختلف باشد؛ از این رو جهاد مرد به حسب روایات این است که در راه خدا بذل جان و مال بکند و «جهاد المرأة حسنُ التَبعُّل»؛ یعنی خوب شوهرداری کردن است. در جبهه ها نمونه ی خوبش را دیدید؛ یعنی دیده ایم که مرد به جبهه می رود، امّا زن پشت جبهه را خوب توانسته است حفظ بکند و فرزندانش را خوب تربیت کند و جبهه ای بار آورد. بعضی از پدر و مادرها به بچه هایشان اعتراض می کردند که چرا به جبهه نمی روند؟ پدر، مادر یعنی این. یعنی زن می تواند نقش مادری خود را این گونه ایفا کند. لازم نیست اسلحه دست بگیرد و جلو بیاید و مرد نیز به گونه ای دیگر انجام وظیفه می کند. این تقسیم وظایف مسئله ای است که دین روی آن صحّه می گذارد و ما نباید به سمت برابری برویم؛ چون هم به ضرر زن است هم به ضرر مرد و هم به ضرر جامعه. متأسفانه فمنیسم بحث حضور اجتماعی زنان را به حضور فیزیکی زنان در اجتماع منحصر کرده است. بحث اشتغال و این که به اصطلاح زن ها بیرون بریزند؛ امّا مهم ترین مظهر مشارکت اجتماعی در فرایند توسعه در جوامع انسانی که توسعه ی انسانی و به اصطلاح انسان سازی است را فراموش کرده ایم. طبق آمار، بچه های فراری، بیش‌تر محصول خانواده هایی هستند که مادر در آن حضور ندارد؛ یعنی بُعد نظارتی و بُعد عاطفی در خانه حضور ندارد. این سیستم اشتغالی که ما داریم که مُتّخذ از غرب است خودشان می گویند درصد طلاق زنان شاغل در دنیا چهار برابر است. درصد طلاق زنانی که تحصیلات عالیه دارند دو برابر زنانی است که تحصیلات عالیه ندارند. در نظام آموزشی مان یک اصلاحات اساسی نیاز داریم تا با خانواده در تزاحم نباشند. آن نظام دینی ای که ما دنبال آن هستیم که باید ابعادش را ترسیم کنیم رسیدن به یک الگوی جامعی است که در آن نقش اجتماعی زن در کنار نقش اقتصادی و خانوادگی و تاریخی و فرهنگی اش، به صورت هماهنگ تبیین بشود، تا تحقیر تاریخی جنس زن را که متأسفانه وجود داشته است از بین ببریم؛ یعنی زن از زن بودن خودش احساس شرمندگی نکند، احساس نکند که کاش من مرد آفریده می شدم. احساس کند که در تحولات اجتماعی و تاریخی دارد نقش ایفا می کند؛ امّا نقش منحصر به فردی که از مردها برنمی آید. امیدواریم که بتوانیم ابعاد مختلف این الگو را ترسیم کنیم و ارائه بدهیم و شما را توجه می دهم به این که إن شاء الله تحقیقات آتیه ی خودتان را به طرف کشف دیدگاه نظام مند دین ببرید؛ یعنی ما باید بالاتر از آموزه های جزئی، آن نظام ها و الگوی حاکم را کشف کنیم. «وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ» (منبع : سایت اندیشه قم .)براى آگاهى بیشتر ر.ک:1- نظریه های جامعه شناسی در دوران معاصر، نوشته ی جُرج ریدزِر و ترجمه ی آقای محسن ثلاثی .2- درآمدى بر نظام شخصیت زن در اسلام، محمد زیبایى نژاد، علیرضا سبحانى، دارالنور3- جریان شناسى دفاع از حقوق زن، شفیعى سروستانى، طه .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image