سیاست /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

حکومت اسلامي با حکومت مشروطه چه فرقي دارد؟ توضيح دهيد.


در اصطلاح حکومت مشروطه حکومتي است که بر پايه قانون اساسي استوار باشد و اعمال قدرت از سوي دولت برحسب اوضاع پيش بيني شده در آن قانون انجام گيرد و حکومت سلطنتي مشروطه يعني حکومتي سلطنتي با وجود مجلس و مبناي قانون برقرار است. اصولا مشروطه در حکومت هاي سلطنتي مطرح است که قدرت شاه محدود به قانون بوده و در کنار شاه، قدرت تقنيني نيز وجود دارد. در زمينه حکومت اسلامي امام خميني مي فرمايد: «حکومت اسلامي... استبدادي نيست که رييس دولت مستبد و خود رأي باشد، مال و جان مردم را به بازي بگيرد و هر کس که خواست تيول دهد و اموال و املاک ملت را به اين و آن ببخشد. رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و حضرت اميرالمؤمنين و ساير خلفا نيز هم، چنين اختياراتي نداشتند. حکومت اسلامي نه استبدادي است و نه مطلقه، بلکه مشروطه است. از اين جهت که حکومت کنندگان در اجرا و اداره مقيد به يک مجموعه شرط هستند که در قرآن کريم و سنت رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ معين گشته است. مجموعه شرط همان قوانين و احکام اسلام است که بايد رعايت و اجرا شود». از يک جهت مي توان حکومت اسلامي را نيز مشروطه دانست، از اين جهت که با قوانين و مقررات اسلامي و الهي مشروط و محدود است. پس به توجه به بيانات حضرت امام مي توان حکومت اسلامي را هم مشروطه دانست؛ اما مشروطه به مفهوم خاص؛ غير از مفهوم غربي آن. پس مي توان حکومت اسلامي را از اين جهت که بايد در محدوده قانون باشد، مشروطه خواند. از اين جهت و زاويه حکومت اسلامي با حکومت مشروطه با هم مشترک اند. اما قانون مورد نظر در حکومت مشروطه کاملا با حکومت اسلامي متفاوت است، همان گونه که در بيان حضرت امام (ره) آمده است. در حکومت مشروطه ـ که دستآورد انگلستان است ـ صلاحيت و اختيارات حکومت محدود به قانون اساسي است که جنبه عرفي دارد، اين قانون خواه مطابق موازين اسلامي باشد خواه نباشد. در رأس حکومت مشروطه مي تواند يک شاه باشد که از نظر حقوق اسلامي هيچ گونه مشروعيت ندارد. اما در حکومت اسلامي حتما در رأس آن بايد فقيه جامع الشرايط باشد. به همين دليل ما در تاريخ ايران شاهد پديده اي به نام «مشروطه مشروعه» هستيم. مرحوم ناييني نيز حکومت مشروع را مختص حضرت ولي عصر و نايبان آن حضرت مي داند. پس حکومت اصيل اسلامي مختص به امام معصوم و نايبان آن است، و پذيرش مشروطه به دليل عدم امکان حکومت اسلامي به مفهوم واقعي آن است. بسياري از علما، حکومتي را مشروع مي دانند که در رأس آن فقيه جامع الشرايط باشد و عدالت حاکم امري است مورد اتفاق فقهاي شيعه است و در صورتي که فقه عادل نباشد نوبت به مؤمنان عادل مي رسد. در حکومت مشروطه سلطنتي، جانشين شاه به طور ارثي سلطنت مي رسد. در حالي که در حکومت اسلامي اين گونه نيست. البته درباره خود مفهوم مشروطيت نيز تفاوت ديدگاه وجود داشت. علما که از مشروطيت حمايت مي کردند به دليل برداشت اسلامي از آن بود. شيخ فضل الله مي گويد: «مجلس دارالشوراي کبراي امت اسلامي است و به مساعي مشکوره حجج اسلام ونواب عام امام زمان قائم شده... ممکن نيست که آثار پارلمان پاريس و انگليس بر آن مترتب گردد. بدانيد که طبع مملکت ما را مشروطه اروپايي دردي است بي دوا و جراحتي است فوق جراح... من آن مجلسي شوراي ملي را مي خواهم که عموم مسلمانان مي خواهند که اساسش بر الهيت باشد، و بر خلاف قرآن و شريعت محمدي، و بر خلاف مذهب مقدس جعفري قانون نگذارد». مشروطه با رويکرد غربي آن با برداشت برخي علما و فقها، بسيار متفاوت بود. البته برخي گفته اند مشروطه (به مفهوم غير غربي) نه تنها امري مخالف اسلام نيست، بلکه ريشه در اساس اسلام دارد و ثانيا با تصرف در ماهيت مشروطه و دموکراسي غرب، آن را بومي مي دانند. لذا بين مشروطه بومي و مشروطه در امور ذيل فرق قايل شده اند. 1. در مشروطه بومي توجه به وظيفه گرايي و حقوق الهي، يا حکومت قانون در اسلام.است اما در دموکراسي غربي تأکيد بر حق فرد است. 2. در مشروطه غربي تأکيد يکسان بر حقوق فرد و حقوق اجتماعي وجود ندارد (در ليبرال ـ دموکراسي فقط تأکيد بر حفظ حقوق فردي، و در سوسيال دموکراسي تأکيد بر حفظ حقوق اجتماعي است). حاج آقا نورالله از رهبران و از علماي عصر مشروطه معتقد است مشروطه بايد بر قانون اسلام عمل کند و بديهي است که در قوانين اسلام مصلحت افراد و جامعه هر دو مورد نظر است. از مجموع مطالبي که ارايه شد، تفاوت هاي حکومت مشروطه غربی با حکومت اسلامي را در امور ذيل مي توان خلاصه کرد: 1. قانونگذار اصلي در حکومت اسلامي خداوند است. در حالي که در مشروطه نمايندگان مردم است. 2. اختيارات شخص اول حکومت اسلامي محدود به کتاب و سنت است و در مشروطه به قانون اساسي و برخي قوانين ديگر که جنبه عرفي دارد. 3. در مشروطه تأکيد بر حقوق فردي يا جمعي است و در حکومت اسلامي جمع بين حقوق فردي و جمعي مي شود. 4. در حکومت مشروطه که در برابر حکومت مطلقه قرار دارد معمولا شخص اول کشور، شاه است، در حالي که در حکومت اسلامي شخص اول حکومت، فقيه جامع الشرايط است. 5. در مشروطه، مجلس وجود دارد که جنبه عرفي دارد در حکومت اسلامي نيز مجلس وجود دارد؛ اما ملزم است در دايره احکام اسلامي قانون وضع کند. 6. مشروعيت قوانين در مشروطه جنبه عرفي دارد؛ اما در حکومت اسلامي جنبه الهي دارد. 7. در حکومت اسلامي شخص اول حکومت، مشروعيتش جنبه الهي دارد، اما در مشروطه جنبه الهي ندارد. در مشروطه شخص اول مملکت گاهي شاه است که مشروعيت مردمي هم ندارد و در بيشتر موارد جنبه ارثي دارد، حال آنکه در حکومت اسلامي شخص اول حکومتي مقبوليت مردمي بايد داشته باشد و هرگز جنبه ارثي ندارد و چه بسا با يک واسطه منتخب مردم است. همانند رهبري در جمهوري اسلامي ايران که ابتدا خبرگان را مردم گزينش مي کنند و از صلاحيت آنها انتخاب رهبري است. در مجموع به اين نتيجه رسيديم که حکومت مشروطه با حکومت اسلامي از لحاظ ماهيت با هم فرق دارد، اگر برخي انديشمندان از حکومت اسلامي تعبير به مشروطه کرده اند، در واقع مقصود شان همان حکومت اسلامي بوده است که محدود به قانون اسلامي باشد؛ نه مشروطه به مفهوم غربي آن. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image