سیاست /

تخمین زمان مطالعه: 14 دقیقه

نظام اقتصاد اسلامي چه تأثيري در رشد اقتصاد جامعه دارد؟ براي آشنايي با اين نظام، لطفا منابعي را ذکر بفرماييد؟


اسلام يک کليّت واحد است که از اجزاي متفاوت (عقايد، اخلاق، اقتصاد، سياست و...) اما به هم پيوسته و مرتبط با هم تشکيل شده است. از طرفي مفهوم «رشد اقتصادي» در هر نظام اقتصادي معناي خاص خود را دارد؛ لذا در نظام اقتصادي اسلام، متناسب با ديگر اجزاء و در خدمت اهداف عاليه اسلام نقش ايفا مي کند و در همين راستا مفاهيمي مانند، رشد، توسعه، ارزش، توليد و توزيع و... هم هماهنگ با چارچوب کلي اسلام معنا مي شوند و چه بسا تعاريف اسلامي آنها با تعاريف شان در ديگر نظام هاي اقتصادي يکسان نباشد. بنابراين براي ارائه پاسخ دقيق به اين سئوال، بايد رشد و توسعه از منظر اقتصاد اسلامي را مد نظر داشت. براي ارائه تعريفي از رشد و توسعه اقتصادي از نظر اسلام بايد مقدمتاً گفت که از نظر اسلام، انسان در ميان شبکه درهم تنيده اي از نيازهاي مادي و معنوي به سر مي برد و نمي توان اين دو دسته از نيازها را جدا از هم فرض کرد و براي رشد هر کدام برنامه اي جداگانه در نظر گرفت. زيرا اين دو دسته نياز، تاثير و تاثير متقابل نسبت به هم دارند . اقتصاد در زمره نيازهاي مادي قرار مي گيرد و اسلام دو گونه پيوند با آن دارد: مستقيم و غير مستقيم. پيوند مستقيم اسلام با اقتصاد از آن جهت است که مستقيماً يک سلسله مقررات اقتصادي درباره مالکيت، مبادلات، ماليات ها، ارث، وقف، مجازات هاي مالي يا مجازات هايي در زمينه ثروت و غيره دارد. پيوند غير مستقيم اسلام با اقتصاد از طريق اخلاق است. اسلام مردم را توصيه مي کند به امانت، عفت، عدالت، احسان، ايثار، منع دزدي، خيانت، رشوه. همه اينها در زمينه ثروت است و يا قسمتي از قلمروي اين مفاهيم ثروت است. تا حدود مسائل اقتصادي روشن نشود، حدود عدالت و امانت و احسان و همچنين حدود دزدي و خيانت و رشوه روشن نمي شود. با دقت در مقررات اقتصادي اسلام و پيوند اخلاقي اسلام با اقتصاد، در مي يابيم که اولاً اسلام با رشد اقتصادي به طور مطلق موافق نيست، بلکه با رشد اقتصادي و سودي که از راه هاي مضر و مخرّب به حال جامعه به دست مي آيد مخالف است. مکاسب محرمه (کسب با کارهاي حرام) عبارت است از کسب به کارهاي غير مفيد و مضر براي فرد و جامعه، که از نظر اسلام مردود و حرام است. بر همين اساس اقتصاد اسلامي، رشدي را که بر اثر معاملات حرام مثل بيع خمر يا معاملات ربوي، به دست بيايد، جايز نمي شمرد و آن را مخرب بنيان جامعه مي داند. ثانياً اسلام به دنبال تحقق اقتصاد سالم و مستقلي است که قابليت رشد و نمو داشته باشد زيرا فقر و وابستگي را براي جامعه اسلامي عيب و نقص مي داند. اسلام مي خواهد که غير مسلمان بر مسلمان تسلط و نفوذ نداشته باشد و اين هدف هنگامي ميسر است که ملت مسلمان در اقتصاد نيازمند نباشد و دستش به طرف غير مسلمان دراز نباشد و الا نيازمندي ملازم است با اسارت و بردگي و لو آن که اسم بردگي در کار نباشد. بايد توجه داشت که دستيابي به اهداف اسلامي بدون اقتصاد سالم و شکوفا و نيروي مستقل اقتصادي ميسر نيست. پس نظام اقتصادي اسلام از يک طرف از رشد اقتصادي که منشاء آن مکاسب محرمه و معاملات حرام باشد نهي مي کند و از طرف ديگر بر اقتصاد مستقل و سالم براي جامعه که قابليت رشد و شکوفايي داشته باشد، تأکيد فراواني دارد. بر اين اساس شايد بتوان رشد و توسعه اقتصادي از منظر اسلام را اين گونه تعريف کرد: «فرايند بهره برداري بهينه از تمامي نعمت هاي خداداد در راستاي تحول الهيِ انسان، جامعه و تاريخ». نظام اقتصادي اسلام، اصول و موازيني را براي ايجاد و افزايش رشد و توسعه اقتصادي مورد نظر خود، ارائه مي نمايد که در اينجا به اختصار به برخي از آنها اشاره مي گردد: 1. عدالت و اعتدال گرايي اساساً «اقتصاد» به معناي اعتدال و ميانه روي است که در زمينه مصرف نمود بيشتري پيدا مي کند. مهم ترين اصل اسلامي در زمينه مصرف، اعتدال گرايي و پرهيز از افراط و تفريط است. اسلام به تلاش در عرصه توليد و قناعت در عرصه مصرف توصيه مي کند که رعايت اين مسئله توسط افراد يک جامعه موجب رشد و توسعه اقتصاد آن جامعه خواهد شد. نوع لباس، مرکب، منزل و غذاي ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ نمونه اي عالي از اعتدال و ميانه روي در شرايط و زمان هاي مختلف مي باشد. ايجاد شرايط يکسان براي تمامي افراد جامعه جهت انجام فعاليت هاي اقتصادي مورد نياز، از مظاهر عدالت اقتصادي اسلام است و دولت اسلامي موظف است امکانات و درآمدهاي ملي را ميان استان ها و مناطق مختلف کشور، فراخور نيازها و استعدادهايشان، طوري تقسيم و توزيع نمايد که هيچ گونه تبعيضي در کار نباشد و هر منطقه براي رشد خود، سرمايه و امکانات لازم را در دسترس داشته باشد که اصل 48 قانون اساسي جمهوري اسلامي همين مطلب را مورد توجه قرار داده است. اصل عدالت در اسلام اهميت ويژه اي دارد به گونه اي که همراهي رشد با عدالت و تأکيد بر توسعه عدالت محور از ويژگي هاي اقتصاد اسلامي مي باشد. 2. اهتمام به نظم و انضباط اسلام و پيشوايان معصوم ـ عليهم السلام ـ آن همواره بر نظم و انضباط و جديت در کارها و از دست ندادن فرصت ها تأکيد فراوان داشته اند و فوايد و آثار وجود نظم را به ياران و پيروان خود متذکر گرديده اند و يا آنها را از عواقب بي نظمي و هرج و مرج برحذر داشته اند. مراد از نظم و انضباط، سازمان پذيري، آراستگي و ترتيب در امور و پرهيز از هر گونه بي ساماني در کار است. در روايات بسياري از معصومين ـ عليهم السلام ـ بر داشتن برنامه اي منظم با تقسيم اوقات تأکيد شده است. اقدامات پيامبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ پس از تشکيل حکومت اسلامي در مدينه نشانگر اهتمام زياد آن حضرت به برقراري نظم در همه امور بوده است. به عنوان نمونه، پس از تشکيل حکومت، دستور سرشماري مسلمانان و ثبت اطلاعات لازم را براي برنامه ريزي ها صادر فرمودند. وجود نظم و انضباط در فرايند رشد اقتصادي از اهميت بسزايي برخوردار است. استحکام و استواري کارها، برقراري روحيه همکاري بين مديران و صاحبان سرمايه و امکان وفاي به تعهدات و قرار دادها، از جمله آثار مهم اقتصادي نظم در جامعه مي باشد. با برنامه ريزي صحيح هر کاري به موقع انجام مي شود و به هدف مورد نظر مي رسد زيرا تمام اجزاء و عناصر لازم در جاي خود قرار مي گيرد و هر کدام اثر مطلوب خود را در بر خواهد داشت. بر عکس وجود هرج و مرج و تأخير در امور و شتابزدگي در کارها بيش از وقت مناسب خود، از نشانه هاي بي نظمي و ضعف در مديريت اجتماعي و اقتصادي است که موجب رشد نيافتگي اجتماعي و اقتصادي جامعه مي شود. امام علي ـ عليه السلام ـ در نامه معروف خود به مالک اشتر در اين زمينه مي فرمايد: «از شتابزدگي در کارهايي که وقت انجام دادنشان نرسيده، بپرهيز و از اهمالگري در کارهايي که وقت انجام آنها فرا رسيده، خود داري کن». 3. تلاش براي ايجاد رفاه همگاني و فقرزدايي با رعايت حرمت و آبروي افراد: در نظام اقتصادي اسلامي بر رفع نيازهاي اقشار ضعيف جامعه و ارتقاي رفاه و سطح معيشت تمامي افراد جامعه اسلامي تأکيد شده است، به طوري که تحقق توسعه اقتصادي و رفاه عمومي از اهداف حکومت اسلامي محسوب مي گردد، مي توان افزايش سطح رفاه زندگي عامه مردم را يکي از جلوه هاي اصلي افزايش رشد اقتصادي جامعه دانست که از جايگاه ويژه اي در کلام ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ و سيره عملي آن بزرگواران برخوردار است. امام علي ـ عليه السلام ـ در دوران حکومتش به رفاه عمومي توجهي تام داشت و عمران سرزمين ها و تأمين شرافتمندانه زندگي مردم در برنامه هاي اقتصادي آن حضرت از جايگاه ويژه اي برخوردار بود. آن امام همام در دوران حکومتش، حداقل نياز معيشتي همگان را تأمين مي کرد و در راه فقرزدايي از جامعه اسلامي نهايت تلاش را مي نمودند. چنانچه در اين باره مي فرمايند: «کسي در کوفه نيست که در رفاه به سر نبرد، حتي پايين ترين افراد نان گندم مي خورند و سر پناه دارند و از آب فرات مي آشامند». آنچه در اين زمينه از اهميت فراواني برخوردار است، اين است که در فرايند فقر زدايي و کمک به مستمندان نبايد به عزت نفس و شخصيت اجتماعي افراد خدشه وارد شود. اسلام، مسلماني را که در چشم ديگران حقير و پست جلوه کند، نمي پسندد. کمک مخفيانه و شبانه ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ به فقرا و مستمندان به خاطر حفظ عزت نفس در کرامت انساني آنها و عدم ترويج تکدّي گري و حفظ عمل از شائبه ريا و منت بوده است. پس مي توان گفت، از نظر اقتصاد اسلامي رشد و توسعه اقتصادي اي که موجب فقر زدايي و رفاه عمومي بشود، مطلوب است. 4. توجه به گسترش فرهنگ کار و تأکيد بر مشارکت مردمي در امور اقتصادي و پذيرش مالکيت فردي در بين عوامل توليد، کار از جايگاه ممتازي برخوردار است، زيرا با انجام کار و استفاده از نيروي انساني هست که ساير عوامل و منابع، مورد بهره برداري قرار مي گيرند. کار براي امرار معاش و تلاش در راه توليد براي تأمين نياز خود و ديگر افراد جامعه از ديدگاه اسلام، يک وظيفه است که موجب محبوبيت شخص در پيشگاه الهي مي گردد و يکي از عوامل مهم تأمين کننده سعادت دنيا و آخرت هر مسلمان و باعث افزايش رشد اقتصادي جامعه اسلامي مي شود. البته در اين زمينه از افراط نهي شده است و علاوه بر کار، بايد اوقاتي به خود سازي و عبادت و افزايش دانش ديني و اجتماعي و استراحت اختصاص داده شود. به طور کلي از نظر اسلام، تلاش براي کسب درآمد تا آن جا زيبنده است که به شخصيت انسان لطمه نزند و ناشي از حرص و طمع نباشد و از سوي ديگر تفريط در کار به معناي تنبلي و کم کاري و سربار ديگران بودن هم از نظر اسلام مورد ملامت و سرزنش قرار گرفته است. تأکيد بر کار و تلاش محدود به زمان خاصي از عمر و يا افراد خاصي از جامعه نمي شود بلکه به شرط توانايي، همه را در بر مي گيرد. لذا مشارکت توده مردم در امور سياسي و فرهنگي و اقتصادي نشانه يک جامعه بالنده و پويا است. حضور مردم در صحنه هاي گوناگون از جمله صحنه اقتصادي موجب تقويت برنامه ريزي و مديريت اجرايي جامعه و باعث کاهش فساد برخي از مسئولان و مأموران دولتي مي شود و ضامن سلامتي حرکت اقتصادي ، سياسي و اجتماعي نظام اسلامي مي باشد. امام خميني(ره) در اين باره مي فرمايد: چنانچه کرارا تذکر داده ام، بي شرکت ملت و توسعه بخش هاي خصوصي جوشيده از طبقات محروم مردم و همکاري با طبقات مختلف مردم با شکست مواجه خواهيد شد. کشاندن امور به سوي مالکيت دولت و کنار گذاشتن ملت، بيماري مهلکي است که بايد از آن احتراز شود». اين سخن صريح امام(ره) به طور واضح اهميت حضور مردمي در عرصه کار و اقتصاد را مي رساند. لذا حضور مردم تلاشگر در صحنه اقتصادي سبب رفع بسياري از آسيب ها از اقتصاد جامعه مي شود و رشد آن را در پي دارد. همچنين احترام اسلام به مالکيت فردي موجب آن مي شود که افراد انگيزه بيشتري براي کار و کسب سود پيدا کنند و اين موجب به حرکت درآمدن چرخ اقتصاد جامعه و افزايش رشد اقتصادي آن مي شود. 5. مبارزه با مفاسد اقتصادي و غارتگران بيت المال از جمله اموري که بر يک اقتصاد سالم و رشد واقعي اقتصادي جامعه تأثير سوء و منفي مي گذارد، مفاسد اقتصادي و غارت اموال عمومي است. در نظام اقتصادي اسلام بر مبارزه با اين گونه مفاسد به طور قاطع تأکيد شده است. سيره پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و جانشين آن حضرت، علي ـ عليه السلام ـ در اين رابطه قابل توجه است. با مراجعه به نهج البلاغه و نامه هايي که آن حضرت ـ عليه السلام ـ به استانداران و کارگزاران خود نوشته اند و بر خوردي که با متخلفان نموده اند، به دست مي آيد که امام ـ عليه السلام ـ با قاطعيت تمام، نسبت به افرادي که از بيت المال سوء استفاده مي کردند، برخورد مي نمودند. ايشان در نامه اي به يکي از فرمانداران خود که در بيت المال خيانت کرده و گريخته بود، مي نويسند: «... از خدا بترس و اموال اين ها (يتيمان، مساکين و مجاهدان) را به سويشان بازگردان که اگر اين کار را نکني و خداوند به من امکان دهد، وظيفه ام را در برابر خدا درباره تو انجام مي دهم و با اين شمشيرم که هيچ کس را با آن نزدم مگر اين که داخل دوزخ شد، بر تو خواهم زد... به خدا سوگند، اگر حسن و حسين اين کار را کرده بودند، هيچ پشتيباني و هواخواهي از ناحيه من دريافت نمي کردند و در اراده من اثر نمي گذاردند تا آنگاه که حق را از آن ها بستانم و ستم هاي ناروايي را که انجام داده اند، دور سازم». حتي حضرت درجاهايي که احتمال تخلف مي داد، نظارت پيشگيرانه داشتند، آنجا که درنامه اي به زياد بن ابيه جانشين فرماندار بصره نوشتند: « صادقانه به خداوند سوگند ياد مي کنم، اگر گزارش برسد که از غنايم و بيت المال مسلمانان چيزي ـ کم يا زياد ـ برداشته اي، آن چنان بر تو سخت بگيرم که در زندگي کم بهره و بي نوا و حقير و ضعيف شوي». مبارزه با مفاسد اقتصادي به خاطر جلوگيري از انباشت سرمايه و ثروت از راه هاي غير مشروع در دستان عده اي قليل مي باشد. زيرا نتيجه آن، فقر توده مردم است و نبض اقتصاد جامعه در کنترل افراد سوجويي قرار مي گيرد که فقط به فکر زراندوزي خود و اطرافيانشان مي باشند. بنابراين مبارزه با مفاسد اقتصادي بسان کندن علف هاي هرز، موجب شکوفايي و رشد نهال هاي اقتصاد در جامعه به نفع همگان مي باشد. 6. زهد و قناعت، عامل تسريع توسعه و رشد اقتصادي زهد و قناعت از مفاهيمي هستند که در فرهنگ و اخلاق اسلامي نسبت به آنها تعريف و تمجيد گرديده و کسب آنها ارزشمند و پسنديده شمرده شده است؛ به طوري که از زهد به عنوان کليد هر خير، راحتي در دنيا و از قناعت و صرفه جويي به عنوان عامل بي نيازي از مردم، دوام نعمت و ثروتي که هرگز نابود نمي گردد ياد شده است. حد مطلوب بهره مندي و استفاده از نعمت هاي الهي و مصرف ايده آل از ديدگاه اسلام آن است که همراه با رعايت اعتدال، قناعت و به قدر کفاف و حد وسط باشد. البته اين حد، نسبت به افراد گوناگون و شأن و شخصيت اجتماعي آنان متفاوت است. اگر رفاه و آسايش مايه دل بستگي به دنيا شود و هدف قرار گيرد مطلوب نيست بلکه در چنين شرايطي، زهد و ترک برخي لذت ها يا کاستن از آنها ضرورت مي يابد. هم چنين رفاه و بهبود کيفي زندگي آنگاه مطلوب است که همه مردم امکان بر خورداري از آن را داشته باشند. زهد و قناعت اسلامي نه تنها مانع توسعه اقتصادي نيست بلکه مي تواند عاملي در جهت تسريع آن باشد؛ زيرا جامعه اي که مصارف اضافي خود را حذف و از تشريفات و تجملاتي که بر اساس نيازهاي کاذب و روحيه اشرافي گري و رفاه زدگي شکل گرفته برحذر باشد، قادر خواهد بود پس انداز بيش تري در جهت سرمايه گذاري هاي لازم براي توسعه داشته باشد. هم چنين با گسترش روحيه قناعت و صرفه جويي در جامعه، واردات و صادرات جامعه و تراز پرداخت هاي آن بهبود يافته و با کم شدن نيازهاي وارداتي حرکت در جهت استقلال کامل اقتصادي تسهيل مي گردد. علاوه بر اينها، با توجه به روحيه ايثار و همدردي با محرومان جامعه (به عنوان يکي از آثار زهد و قناعت) توسعه و رشد اقتصادي با توزيع عادلانه تر درآمد و ثروت همراه مي گردد و عدالت اجتماعي در جامعه گسترش مي يابد. با توجه به مطالب گفته شده به طور خلاصه در پاسخ به سئوال مطرح شده مي توان گفت: نظام اقتصادي اسلام از يک طرف از رشدهاي اقتصادي که برخاسته از مکاسب و معاملات حرام و مضر است جلوگيري مي کند و از طرف ديگر بر رشد و شکوفايي اقتصاد جامعه براي نيل به يک اقتصاد سالم و مستقل تأکيد دارد و به دنبال ايجاد رفاه همگاني و برقراري عدالت اقتصادي و افزايش رشد اقتصادي جامعه اسلامي و عدم وابستگي به بيگانگان است و همه اينها يک نوع زمينه سازي براي حرکت فرد و جامعه اسلامي به سوي اهداف عاليه الهي مي باشد. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image