تشخیص وظیفه -تشخیص تکلیف-بقره، آیه ۲۸۶ /

تخمین زمان مطالعه: 24 دقیقه

چه چیزهایی مانع تشخیص تکلیف و چه چیزهایی عامل تشخیص تکلیف فردی و اجتماعی است؟ منظور از آیه «لایکلف الله النفس الا وسعها» چیست؟


به جهت اشرفیت قرآن، ابتدا ازترجمه وتفسیر مختصری ازآیه شریفه « لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا » شروع میکنیم ودر ادامه امورمربوط به تکلیف را پی میگیریم :البقرة / 286 : لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ...« خدا هیچ کس را جز به اندازه طاقتش مکلف نمی کند نیکیهای هر کس ازآن ، خود اوست و بدیهایش از آن خود اوست...»این آیه مى گوید: ((خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانایى اش تکلیف نمى کند)) (لا یکلف الله نفسا الا وسعها)((وسع )) از نظر لغت به معنى گشایش و قدرت است ، بنابراین آیه ، این حقیقت عقلى را تایید مى کند، که وظایف و تکالیف الهى هیچگاه بالاتر از میزان قدرت و توانائى افراد نیست و لذا باید گفت تمام احکام با همین آیه تفسیر و تقیید مى گردد، و به مواردى که تحت قدرت انسان است اختصاص مى یابد، بدیهى است یک قانونگزار حکیم و دادگر نمى تواند غیر از این قانون وضع کند، ضمنا جمله فوق ، بار دیگر این حقیقت را تایید مى کند که هیچگاه احکام شرعى از احکام عقلى و فرمان عقل و خرد جدا نمى گردد، و این دو در همه مراحل دوش به دوش یکدیگر پیش مى روند.سپس مى افزاید: ((هر کار (نیکى ) انجام دهد براى خود انجام داده و هر کار (بدى ) کند به زیان خود کرده است )) (لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت ). آرى هر کسى محصول عمل نیک و بد خود را مى چیند و در این جهان و جهان دیگر با نتایج و عواقب آن روبرو خواهد شد.آیه فوق با این بیان مردم را به مسئولیت خود و عواقب کار خویش متوجه مى سازد و بر افسانه جبر و اقبال و طالع و موهومات دیگرى از این قبیل که افرادى براى تبرئه خویش دست و پا کرده اند خط بطلان مى کشد.قابل توجه اینکه : در آیه شریفه در مورد اعمال نیک ((کسبت )) گفته شده و در مورد اعمال بد ((اکتسبت )) شاید تفاوت در تعبیر به خاطر این باشد که ((کسب )) درباره امورى گفته مى شود که انسان با تمایل درونى و بدون تکلف آن را انجام مى دهد و موافق فطرت او است ، در حالى که (اکتسب ) نقطه مقابل آن است یعنى کارهائى که بر خلاف فطرت و نهاد آدمى مى باشد و این خود میرساند که اعمال نیک مطابق فطرت و نهاد آدمى است و اعمال شر ذاتا بر خلاف فطرت است .((راغب )) در ((مفردات )) در تفاوت این دو تعبیر مطلب دیگرى گفته است که آن هم قابل دقت مى باشد.و آن این که ((کسب )) مخصوص کارهائى است که فایده آن منحصر به خود انسان نیست بلکه دیگران را هم در بر مى گیرد.(مانند اعمال خیر که نتیجه آن تنها شخص انجام دهنده را شامل نمى شود، بلکه ممکن است بستگان و نزدیکان و دوستان او هم در آن سهیم باشند .در حالى که ((اکتساب )) در مواردى گفته مى شود که اثر کار تنها دامنگیر خود انسان مى گردد و این در مورد گناه است .(البته باید توجه داشت که این تفاوتها در صورتى است که ((کسب )) و ((اکتساب )) در مقابل هم قرار گیرند).شاخصه های تکلیف گرایی :- در این جا ما باید ابتدا بررسی کنیم که چگونه و از کجا می‌توانیم شناخت و معرفی دین را شروع کنیم. زیرا انبوهی از کارها جلوی ما قرار دارد،‌ اما ما نمی‌دانیم به کدام یک از آن‌ها بپردازیم که اهمیت و ضرورت آن بیشتر است. ما باید بررسی کنیم که چه کارهایی را باید انجام بدهیم تا اگر روزی از ما حساب کشیدند، -که خواهند کشید- و اگر روزی صاحب کار را دیدیم -که خواهیم دید- بتوانیم به او نگاه کنیم و پاسخی برای سؤال‌های او داشته باشیم. - ابتدا ما از یک طرف باید گستره علوم و معارف اسلامی را در نظر بگیریم و ببینیم که شامل چه عرصه‌هایی می‌شود، سپس بررسی کنیم که کدام یک از عرصه‌ها اشباع شده است و دیگر نیاز شدیدی به فعالیت ندارد، و کدام عرصه‌ها نیاز مبرم به فعالیت علمی برای گسترش این معارف دارد. البته در این مطالعه کشور خود ما در اولویت است، سپس سایر مناطق باید مورد مطالعه قرار گیرد. در این نوع مطالعه گستره معارف اسلام با آن چه از اسلام در عالم عرضه و شناخته شده مقایسه می‌شود.این مطالعه به ما کمک می‌کند تا بفهمیم که کدام عرصه‌ها نیاز بیشتری به فعالیت دارد. در این بررسی شاید به این نتیجه برسیم که هیچ عرصه‌ای هنوز اشباع شده نیست و همه عرصه‌ها نیاز به فعالیت جدی دارد. هر چند این فعالیت در عرصه‌های مختلف از حیث شدت و ضعف تفاوت دارد. در این صورت نیز باید مطالعه دیگری انجام دهیم و بررسی کنیم که کدام یک از این عرصه‌ها مهم‌تر است و کدام یک از این زمینه‌ها اگر وارد نشویم ضررهای زیادی برای آینده اسلام و مسلمین خواهد داشت. اگر در برخی از زمینه‌ها مغالطاتی انجام ‌گیرد و انحرافاتی ایجاد ‌شود ما نیزمسؤول خواهیم بود که چرا در این زمینه‌ها کار نکردیم.- در این نوع مطالعه باید ملاک و معیاری برای سنجش وجود داشته باشد. باید مشخص شود که این زمینه فعالیت از چه جهتی مهم‌تر است؛ آیا از لحاظ محتوای این معرفت اهمیت آن بیشتر است، یا از آن جهت که این عرصه آسیب‌پذیرتر است و دشمن بیشتر به آن حمله کرده است، و یا از آن جهت که این فعالیت در رفتار و زندگی مردم بیشتر مؤثر است، و یا بیشتر در اعتقاد و فکر آن‌ها مؤثر است؟ بنابر این ما به یک معیارهایی برای سنجیدن نیاز داریم،‌ تا بگوییم کدام عرصه اهمیت آن بیشتر است. مثلا وقتی دانشجویان تازه وارد سؤال می‌کنند که کدام یک از این رشته‌های علوم مهم‌تر است تا آن را انتخاب کنیم، انسان باید با یک معیاری بگوید که کدام رشته و از چه جهت مهم است. آیا به لحاظ محتوا مهم است، یا از لحاظ نیاز مردم و تأثیری که در رفتار و زندگی فردی و اجتماعی و حتی ارتباطات بین‌المللی‌ آن‌ها دارد، و یا شرایط تأثیرپذیری که از ماهواره‌ها و امثال این‌ها چنین اهمیت و اولویتی را ایجاب می‌کند؟ البته باز سؤال می‌شود که اهمیت محتوای خود این‌ها را با چه ملاکی سنجیدیم. پاسخ این است که زیرا این‌ها منطقاً اساسی‌ترند، و اگر این موارد حل نشود، سایر مسائل نابود می‌شود و دیگر جایی برای سایر معارف مثل اصول دین باقی نمی‌ماند.- گاهی ملاک‌، گمراهی جوانان است، زیرا انسان می‌بیند جوان‌ها دسته دسته رو به گمراهی و فساد و احیاناً کفر می‌روند. لذا این عرصه را انسان مهم‌تر می‌داند و در پی این است که چه کنیم تا جلوی این‌ها گرفته شود یا به حداقل برسد. گاهی ملاک خاص‌تر می‌شود و مثلا فعالیت وهابیت ملاک می‌شود. زیرا ما شاهد هستیم که وهابیت شمشیر را از رو بسته و دیگر وارد شیعه‌کشی شده ‌است، و به ترویج شبهات مذهبی و امثال این‌ها می‌پردازند.به هر حال با یک ملاکی باید تشخیص دهیم که کدام عرصه بیشتر به ما احتیاج دارد. البته در این بررسی ما باید توانایی خود را هم در نظر بگیریم. چون ممکن است در یک عرصه‌ای به امثال آقای مطهری احتیاج باشد، اما ما که آقای مطهری نیستیم. لذا باید در پی چیزی باشیم (و در آن حدی) که از توان ما برمی‌آید و می‌توانیم نقشی در آن ایفا کنیم.- عامل دیگری که باید در نظر بگیریم، امکان عمل است. ممکن است از نظر ذهنی فکر کنیم فلان عرصه خیلی اهمیت دارد و با استعداد و ظرفیت ما نیز سازگار است، اما امکان عمل آن نباشد. زیرا هر اقدامی که انسان می‌خواهد بکند، ضرورتاً یک شرایط عملی را ایجاب می‌کند. با دست خالی نمی‌شود در جامعه کار کرد. بنا بر این یکی از عوامل تعیین کننده در این جا این است که انسان بررسی کند و ببیند در کنار این نیازها، کدام یک زمینه عمل آن بیشتر است.بنا بر این انسان به این نتیجه می‌رسد که تا آنجا که در اختیار من است و مسؤولیت من ایجاب می‌کند، کدام عرصه برای من مهم‌تر است. ورود در کدام عرصه برای من اهمیت بیشتر دارد. لذا وقتی من در این عرصه وارد شدم، اگر فردا از من پرسیدند چرا این کار را انجام دادی و آن کار را نکردی، جواب معقولی برای آن و نیز عذری برای عدم ورود به سایر عرصه‌ها داشته باشیم.این محاسبات عرض عریضی دارد. زیرا برای یک طلبه تازه وارد، در یک سطحی قابل مطالعه است و برای آقایانی که فارغ‌التحصیل هستند در سطحی دیگر، و برای اساتید طبعاً سطح‌های دقیق‌‌تر و عمیق‌‌تری مطرح است. یعنی هر کس باید فکر کند و موقعیت خود را بهتر درک کند و ببیند خدماتی که می‌تواند ارائه بدهد برای چه کمیتی از انسان‌ها اثر دارد و چه اندازه ارزش این خدمات بیش از سایر خدمات است، و جامعه به چه امری بیشتر نیاز دارد.- پس از آن‌که ما در این بررسی به تشخیص رسیدیم که برای فردی مثل من، این نویسندگی، این سخنرانی، این تدریس در دانشگاه و یا در حوزه، آن هم تدریس در این ماده درسی واجب‌تر است، تازه وارد فاز دیگری می‌شویم که خطر آن کمتر از جهل نسبت به فاز اول نیست. وقتی کسی وظیفه‌ خود را خوب تشخیص داد، به این معنا نیست که خوب هم عمل می‌کند. زیرا در انجام وظیفه موانع مختلفی وجود دارد. گاهی موانع خیلی آشکار است که مانع بودن آنها کاملا مشخص است. البته برخورد با این‌ها خیلی مشکل نیست. اما گاهی موانعی وجود دارد که مخفی است و شیطان، طبق فرهنگ دینی ما، آن گونه آن‌ها را تزیین می‌کند که ما را از انجام وظیفه باز می‌دارد و یا منحرف می‌کند. هر چند او در مرحله‌ی تشخیص وظیفه نیز دخالت می‌کند، ولی شیطان در عمل بیشتر وارد می‌شود و به وسیله‌ی خواسته‌های نفسانی از عمل مانع می‌شود. زیرا اگر ما درست تشخیص بدهیم، باید به آن عمل کنیم. در این جا او به وسیله چیزهای مختلفی ـ‌که کمابیش با آن‌ها آشنا هستیم‌ـ مانع می‌شود. گاهی چیزهایی را تشخیص می‌دهیم و می‌فهمیم که باید کاری کرد اما نمی‌توانیم خود را برای انجام آن آماده کنیم، و بهانه‌گیری، عذرتراشی و توجیه می‌کنیم. به نظر من خطر این کمتر از آن نیست که ندانیم وظیفه‌ ما چیست. شاید عذر را از جاهل زودتر بپذیرند تا کسی که برای تخلف خود توجیه‌گری می‌کند.- خداوند بر درجات امام(ره) بیفزاید! مطلبی را ایشان بیش از سایر اساتید تأکید می‌کردند. ایشان در فرمایشات خود بیش از دیگران می فرمودند: شیطان نمی‌آید ابتدائاً به یک روحانی بگوید زنا کن، یا شرب خمر کن. او خیلی بهتر می‌داند که اگر بخواهد یک روحانی را به یک خطای بزرگ بکشاند، باید آرام آرام او را وادار سازد. البته این روش مختص به روحانی نیست، بلکه هر کسی همین طور است. زیرا کم کسی پیدا می‌شود که بداند کاری القای شیطان است و آن را انجام بدهد. او ابتدا زمینه‌هایی را فراهم می‌کند و آرام آرام بدون این‌که انسان متوجه شود که چه راه خطرناکی را در پیش گرفته است، او را به گم‌راهی می‌کشاند.بنا براین در رابطه با تشخیص تکلیف و عوامل تشخیص تکلیف فردی و اجتماعی سه نکته وجود دارد:1- صورت مسأله را بشناسیمیعنی شناخت نسبت به خود، دارایی، سرمایه ها، ظرفیتها، موانع و ویژگیها. خداوند می فرماید:« لایُکَلِّفُ اللهُ نفساًإلّا ما آتاها »(طلاق/7)،در جایی دیگر می فرماید: « لایُکلِّفُ اللهُ نفساً الّا وُسعَها»(بقره/286)؛خداوند به قدر وسع انسان از او تکلیف می خواهد اما بسیاری از ما در انجام تکلیف کوتاهی می کنیم.حضرت امام در این زمینه داستانی دارند یکی از یاران امام می گوید در دوره ای از دوره های مجلس نام من در لیست کاندیداها بوداما در آن دوره لیست ما رأی نیاورد با خوشحالی خدمت حضرت امام آمدم امام فرمود:فلانی علت خوشحالی شما چیست؟ گفتم: به وظیفه ام عمل کردم اما مردم به من رأی ندادند حال تکلیف از دوش من برداشته شد امام فرمودند: فلانی اگر کسی اهل تکلیف باشد اگر او را از در بیرون کنند از پنجره وارد می شود.2-باید نسبت به تکلیف کار کارشناسی صورت گیرد از کارشناسان دینی کسب تکلیف شود، اگر انسان کارشناس نیست لذا قرآن می فرماید: از کسانی که اهل ذکر هستند سؤال کنید مفسرین تفسیر کردند به اهل البیت و در زمان غیبت به علماء دین نگوئیم تشخیص من این است بلکه بررسی کنیم آیا تشخیصمان درست است یه نه؟3-پذیرش وتعبد نسبت به دینوقتی تکلیف را دانستی پذیرش محض و تعبد محض نیاز دارد لذا به ما آموخته اند که پس از هر نماز واجب و مستحب این آیه شریفه را تلاوت کنیم: « إنَّ اللهَ و ملائکتهُ یصلُّونَ علی النَّبی یا أیُّها الَّذینَ ءآمنوا صلُّوا علیهِ وسلِّموا تسلیماً»(احزاب/56)تسلیم محض دین شدن، تسلیم ولایت الله ولایت امام معصوم و ولایت مطلقه فقیه شدن نیاز به تعبد دارد لذا وقتی اهل بیت خواستند اسلام را برای ما تعریف کنندفرمودند: اسلام یعنی تسلیم شدن، لذا اگر بگوئیم ما مسلمان، شیعه، پیرو ولایت فقیه هستیم اما اشاره های ولایت را نگیریم چنانچه در زمان پیامبر (ص) و حضرت علی (ع(نگرفتند حمله های سنگینی که علیه حضرت علی (ع) صورت گرفت کار را به جایی رسانده بود که در روایت آمده است.مقداد جزء سه نفری بود که حضرت علی (ع) رادر روز حادثه همراهی کرد می گوید آنقدر فشار علیه حضرت علی (ع) زیاد بود که ما هم داشتیم شک می کردیم ،مراقب باشیم کسانی خشتهای خانه هایشان هم خشت منزل پیامبر (ص(بود اما آرمانهای پیامبر (ص) را نگرفتند مانند مالک اشترها انگشت شمارند وقتی عبیدالله به کوفه آمد جو عوض شد کسانی که به امام حسین (ع) نامه نوشتند بنا به نقل قول برخی از مورخان کوفه را ترک کردند ابراهیم بن مالک اشتر کجا بود کسانی که نامه نوشتند کجا بودند در واقع اشاره های امام و نائب ایشان را نگرفتند اما در انجام تکلیف هم تفکر، تدبر و تعقل در اسباب و مسببات لازم است دین ما می گوید:اطاعت باید همراه با معرفت باشداز سخنان پیامبر (ص) اهل بیت (ع) و از آیاتقرآن به دست می آید که مهم ترین دغدغه انبیاء عمل به تکلیف بوده است تمام تلاش اولیاء،قیام و قعودشان، فریاد و سکوتشان برای عمل کردن به تکلیف بوده است .- هفت ویژگی بارز امام امت(رض):یکی از ویژگیهای بارز حضرت امام در طول حیات با برکتشان تکلیف محوری است که این ویژگی در پیامها، نامه ها و سخنرانیهای ایشان موج می زد تکلیف محوری رابطه متقابل خالق و مخلوق است، در واقع رابطه میان عبد و مولا را رقم میزند.حضرت امام بارها فرمودند: ما مأمور به وظیفه هستیم نه مأمور به نتیجه، مأمور به وظیفه یعنی ما باید تکلیف محور باشیم.در جایی دیگر می فرمایند: بالاترین تبلیغ دین عمل به تکلیف است. 1- تکلیف الهی، لطف الهیاو تکالیف الهی را الطاف الهی دانسته و می فرمود: «ما تا در این حیات دنیوی هستیم، تا در اینجا هستیم، مأموریت ها از طرف خدای تبارک و تعالی داریم و باید قیام کنیم به این مأموریت ها. باید غفلت نکنیم از تکالیف الهیه. تمام تکالیف الهیه، الطافی است الهی و ما خیال می کنیم تکالیفی است، همه اش الطاف است، چه تکالیف فردی که برای هر فردی هست برای تربیت او، برای تکمیل او، برای اینکه غیر از این راه، راه تکمیل و راه ترقی نبوده است، درجاتی هست که بدون این راه نمی شود به آن درجات رسید. چه تکالیف اجتماعی که ما مکلف هستیم، در اجتماع تکالیفی داریم و باید به آن تکالیف عمل کنیم برای تنظیم این اجتماع.» (صحیفه نور، ج 1، ص 256) حضرت علی علیه السلام در خطبه 149 می فرماید: «حُمِّلَ کلُّ امریٍ منکم مَجْهودَةُ؛ برای هر کس به اندازه توانایی او وظیفه ای تعیین شده است».حضرت امام رحمه الله وقتی احساس کردند که نقشه های عمیقی برای اسلام کشیده شده و اسلام و مردم ایران در معرض خطر قرار دارند برای ابقای دین الهی حرکت خود را آغاز کردند.2- تشخیص وظیفه قبل از عمل به آنتشخیص وظیفه قبل از عمل به تکلیف از مهمترین اموری است که انسان مؤمن بایسته است آن را مدنظر قرار داده و سپس به انجام تکلیف مبادرت بورزد. نقل شده است: «در مرز عراق که اتومبیل حضرت امام عازم کویت بود، امام چند کلمه ای سخن گفتند و ما را نصیحت کردند و فرمودند: «من تکلیفم را تشخیص داده ام و هر کجا باشم انجام وظیفه خواهم کرد، هر چه پیش آمد، برای من اهمیت ندارد، من هرگز دست از تکلیفم برنمی دارم شما هم مواظب باشید به تکلیفتان عمل کنید و مسائل را خوب مراعات نمایید».آری این تشخیص وظیفه صحیح بود که او را به انجام وظیفه اش مصمم می نمود. خود او در این باره می فرمود: «اگر چنانچه تشخیص دهم وظیفه شرعی من این است که در یک دهکده دور افتاده و متروک بروم و انجام وظیفه کنم آن را انجام می دهم. حضرت علی علیه السلام درباره اندیشیدن به کارها می فرماید: «پس آنکه با چشم دل بنگرد، و با دیده درون کار کند، آغاز کارش آن است که بیندیشد: آیا عمل او به سود اوست یا زیان او؟ اگر به سود اوست ادامه دهد و اگر زیانبار است توقف کند؛ زیرا عمل کننده بدون آگاهی، چون رونده ای است که بیراهه می رود، پس هر چه شتاب کند از هدفش دورتر می ماند و عمل کننده از روی آگاهی، چون رونده ای بر راه راست است، پس بیننده باید به درستی بنگرد، آیا رونده راه مستقیم است یا واپس گرا؟»آری حضرت امام رحمه الله راه خویش را یک تکلیف الهی تشخیص داده بود و خود را موظف به انجام آن می دید.وقتی همسرشان به ایشان می گفتند: «آقا! یک کمی آرام بنشینید و آرام تر صحبت کنید.» امام در جواب ایشان فرموده بودند: «واللّه تکلیف است، می دانم به شما سخت می گذرد، اما این تکلیفی الهی است که باید انجام بدهم». امام رحمه الله در اجرای همین عمل به تشخیص وظیفه بود که هیچ گاه ساکت نمی نشستند.3- ساکت ننشستن در اجرای تکلیففرزند برومند حضرت امام رحمه الله حجة الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی درباره ساکت ننشستن ایشان در انجام تکلیف می گوید: «جریان منزلمان، شبی که قرار بود فردایش حرکت کنیم دیدنی بود. مادرم و خواهرم و حسین، برادرزادهام و همسر و همسر برادرم، همگی حالت غیرعادی داشتند. تمام حواس من متوجه امام رحمه الله بود.ایشان چون شب های قبل سر ساعت خوابیدند؛ چون همیشه یک ساعت و نیم به صبح برای نماز شب برمی خاستند. درست یادم است اهل بیت را جمع کردند و گفتند: «هیچ ناراحت نباشید که هیچ نمی شود، آخر نمی شود بودو ساکت بود، جواب خدا و مردم را چه می دهیم؟ عمده، تکلیف است، نمی شود از زیر بار تکلیف شانه خالی کرد. ایشان گفتند: در اینکه هیچ، اگر می گفتند که یک روز ساکت باش و اینجا زندگی کن ومن می دانستم که سکوت یک روز مضر است، محال بود قبول کنم.«لاخیر فی الصمت عن الحکم »آنجا که بایدسخن درست گفت در خاموشی خیری نیست. حضرت امام رحمه الله درباره ساکت نشدن در انجام وظیفه می فرماید:من اگر هر جا وظیفه شرعی ام ایجاب بکند نمی توانم ساکت بنشینم.4- قاطعیت در انجام تکلیفدر یکی از ملاقت هایی که قبل از انقلاب پس از آزادی از زندان با امام داشتم ایشان فرمودند: تو جوانی و لازمه جوانی صرف نظر از ایمان و عقیده؛ این است که آماده باشید برای پیکار و مبارزه با رژیم و من که پیرمردی شده ام از آن فقها و علمایی نیستم که گمان کنم و تصور کنم و چنین بینشی و برداشتی از اسلام داشته باشم که راه زندگی و عبادت، عبارت باشد از اینکه از حرم به منزل بروم، از منزل به حرم و مسجد و در رابطه با رویدادها و حوادثی که برای امت اسلام پیش می آید، هیچ احساس مسئولیت نکنم، بلکه اگر بفهمم مسئله ای پیش آمده و برخلاف مصالح و منافع مردم و اسلام گامی برداشته اند می آیم وسط خیابان و داد می زنم.و نیز می فرمود: « ... اگر چه هیچ کس به من توجهی نکند و از انظار ساقط شوم، شما بدانید این حرکت ها می گذرد و آنچه اصالت دارد و حقیقت است خود را نشان خواهد داد.» حضرت علی علیه السلام می فرماید: «انی لمن قوم لاتأخذهم فی اللّه لومة لائم: همانا من از کسانی هستم که در راه خدا از هیچ سرزنشی نمی ترسند.5- احساس شکست نکردن در ادای تکلیفسال 45 که من به نجف رفتم، هم از خود امام و از حاج آقا مصطفی شنیدم که آن سال، سال سختی بوده است. سال قبل کسانی مثل شهید محمدبخارایی را اعدام کرده بودند. مجموعه ای از هواداران امام در زندان بودند. بخشی از این نیروها دانشگاهی بودند. آقای طالقانی و دیگران همه در زندان بودند. عده ای را هم اعدام کرده بودند. به قدری این مسائل برای امام اهمیت داشتند به طوری که حاج آقا مصطفی گفته بود که امام در این مورد فرموده اند: من یک شب سرم را زمین نگذاشتم که احساس کنم ما شکست خورده ایم. ما موفقیم، ما پیروزیم. ما به وظیفه مان عمل می کنیم.»6- مأیوس نشدن در اجرای تکلیفحضرت امام درباره مأیوس نشدن در اجرای تکلیف می فرماید: «... ما سابقا در ایران طرحی تنظیم کردیم که شایدبتوانیم در پرورش ابوذرها و هشام ها در حوزه خدمتی کرده باشیم. لکن در آن سطح باز مخالفت کردند و طرح پیاده نشد، اینجا (نجف) هم مخالفت کرده اند، لکن ما نباید مأیوس بشویم. ما باید کوشش کنیم که به هر طور شده وظیفه مان را انجام دهیم. اگر پیروز شدیم چه بهتر و اگر نشدیم لااقل به وظیفه خودمان عمل کرده ایم.»حضرت علی علیه السلام درباره حفظ روح امیدواری و احساس شکست نکردن در ادای تکلیف می فرمایند: «اذا لم یکن ما نرید فلاتبل ما کنت؛ اگر به آنچه که می خواستی نرسیدی، از آنچه هستی نگران نباش».7- مأمور به انجام تکلیف نه نتیجه آنپروفسور حامد الگار دراین باره می نویسد: «زمانی بعضی از دوستان من که در پاریس به ملاقات آیت اللّه خمینی رحمه الله می رفتنداز ایشان سؤال می کردند آیا فکر نمی کنید: این خطر وجود دارد که ادامه این خونریزی وقربانی دادن ها در دل های مردم یأس و دلسردی ایجاد کند، به طوری که اصل نهضت از بین برود؟ آیا بهتر نیست کمی دست نگهدارید و به ترتیبی درصدد اصلاح موقتی رژیم موجود برآیید؟» آیت اللّه خمینی در پاسخ، همین قدر گفتند که: «وظیفه ما عمل به احکام الهی است و این دیگر به عهده خداست که نتیجه اعمال ما در زمان حیات ما یا پس از آن تحقق یابد.»آری این، گوشه ای از دریای معرفت حضرت امام خمینی رحمه الله در باب عمل به تکلیف الهی است که به آن مختصر اشاره ای گردید.خداوند متعال روحش را با اجداد طاهرینش محشور فرماید.- برای نمونه وتنویرمطلب به بعضی از تکالیف اجتماعی نیز اشاراتی می کنیم :1- امر به معروف و نهی از منکر یک تکلیف اجتماعی برای همه مردم استقدم گذاشتن در این مسیر یک وظیفه برای همه مسلمانان قلمداد می شود به طوری که باید به انحای مختلف در راستای ارشاد و راهنمایی همنوع های خود قدم های بلندی بردارند. چنانچه همه مردم در راستای دعوت یکدیگر به خوبی ها و نهی از گناهان گام بردارند به تدریج اخلاق حسنه در همه شئون جامعه اعم از امور اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و ... جریان پیدا می کند به طوری که میزان کژروی و ارتکاب اعمال ناشایست در جامعه به اندازه قابل توجهی کاهش پیدا می کند و جامعه سالم و مملو از آرامش فکری و روانی خواهیم داشت.تاسوعا و عاشورا برای این در سرنوشت مسلمانان رقم خورد تا جای نیکی ها و خوبی ها با گناه و کج روی عوض نشود و امام حسین (ع) خون پاک خود برای زنده ماندن این سنت حسنه هدیه آیین مقدس اسلام کرد.2- شرکت آگاهانه در انتخابات، میتواند نوعی تکلیف اجتماعی باشداطلاعرسانی و تفهیم اهمیت انتخابات و نقش آن در سرنوشت سیاسی و اجتماعی مردم با توجه به درگیریهای ذهنی و مشکلات و گرفتاریهای مردم کشور در زمینه اقتصاد خانواده، مسایل امنیت و دها مشکل دیگر، احتمالا یکی از مهمترین مواردی است که نباید از آن بیتوجه گذشته و نادیده گرفت. مردم باید بدانند که شرکت در انتخابات تعیین کننده وسرنوشت ساز بوده و مهمتر از همه آنچه که در یک نظام سالم انتخاباتی تعیین کننده خواهد بود، رأی دادن آگاهانه است.مردم باید کسانی را که به او رأی خواهند داد بهخوبی بشناسند و نسبت به تعهد و تواناییهای کاندیدای مورد نظرش، باور لازم و منطق روشنی داشته باشند.بنابراین گفته میتوانیم همان گونه که شرکت در انتخابات یک حق شهروندی به حساب میآید، نوعی تکلیف اجتماعی نیز خواهد بود. زیرا تنها با شرکت در اتنخابات است که میتوانیم نظام مورد تأیید آحاد جامعه را شکل داده و نقش خود را در قدرت و حاکمیت موجود بهخوبی مشاهده نماییم. 3- حجاب یک حق شخصی است یا تکلیفی اجتماعی؟!اینکه حجاب یک امر شخصی و یا تکلیفی اجتماعی محسوب می گردد از جمله مسائلی ست که شاید برخی از زنان و دخترانی که بدحجاب خوانده می شوند نسبت به آن آگاهی نداشته و همین امر موجب گردیده در پاسخ به این سؤال که چرا اینگونه در جامعه حضور می یابند بیان کنند که در دین هیچ اجباری نیست و حجاب یک امر شخصی است. تردیدی نیست که در گستره تاریخ اسلام، مسلمانان از عالم وعامی، شیعه و سنی و پیروان مذهب های مختلف فقهی و نحله های گوناگون کلامی و اعتقادی به صورت اجماع، حجاب را واجب و رعایت آن را بر زن مسلمان الزامی می شمارند و بی حجابی و بد حجابی را مساوی با مخالفت با قرآن و زیر پا نهادن حکم واجب خدا تلقی می کنند. حال سؤالی که مطرح می گردد این است که آیا حجاب یک تکلیف شخصی محض است؟! یعنی خداوند فقط حجاب را به خاطر اظهار عبودیت از زن مسلمان خواسته است؟! در واقع تحول فکری که در رویکرد نوگرایی برای تعدادی از صاحب نظران عرب، در اواخر قرن 19 میلادی رخ داد، در رابطه با مسأله حجاب از جهات گوناگون دغدغه های زیادی پیش آورد، از جمله این دغدغه ها شخصی بودن حکم حجاب است. - نکته قابل توجه این است که پایه گذار این رویکرد در جهان اسلام و عرب، کسانی بوده اند که گرچه از متفکران و نواندیشان اسلامی شمرده می شوند اما هر یک اندیشه و افکار خود را از دنیای غرب و فمینیسم برگرفته اند. دلایل شخصی نگری حجاب: نو اندیشان عرب، به این مسأله از منظرهای متفاوتی نگریسته اند. برخی بدون استناد یا اشاره به هیچ دلیل، از شخصی بودن مسأله حجاب سخن گفته اند، عداه ای هم حجاب را از دستاوردهای فرهنگ یهود در اسلام خوانده اند و آن را تکلیفی شخصی، اجتماعی و از آموزه های اسلامی نمی دانسته اند.اما برخی دیگر شخصی بودن را به قرآن استناد می کنند و با توجه به برداشت جدیدی که ازقرآن ارائه می کنند، حجاب را به عنوان یک حق اجتماعی نمی دانند. محمد شحرور قرآن پژوه معاصر یکی از کسانی ست که با ادعای نو اندیشی در قرآن دیدگاههای متفاوت در برابر حجاب ابراز کرده است، گاهی حجاب را نفی و گاهی هم آن را به عنوان تکلیف شخصی معرفی می کند. از سوی دیگر نیز برخی معتقدند، پوشش زن تنها تکلیف شخصی نیست بلکه یک مسأله عاطفی، روانی، اجتماعی و خانوادگی ست که ریشه در فطرت انسان ها دارد. حجاب یک امر اجتماعی است :عشرت شایق پژوهشگر مسائل دینی و فرهنگی در این خصوص ابراز داشت: اینکه برخی بیان می کنند در دین هیچ اجباری نیست مربوط به زمانی ست که فرد آزادانه حق دارد در امر اعتقادی به یک باور برسد اما زمانی که در این امر به یک باور رسید و آن را پذیرفت در واقع در یک چارچوب اعتقادی قرار می گیرد که دیگر نمی تواند مسائل مربوط به آن را نپذیرد و بیان کند در دین اجباری نیست. وی ادامه داد: همان گونه که ما در ساخت یک مکان ویا خانه به مهندس مربوطه مراجعه کرده و به او اعتماد می کنیم در مهندسی فرهنگی- دینی خود نیز باید به مهندسین این امر که مراجع و مجتهدین ما هستند مراجعه کنیم و آنها به اتفاق در خصوص مسئله حجاب معتقدند که تنها امر شخصی نیست بلکه اجتماعی ست. نماینده سابق مجلس افزود: حجاب یک امر ضروری ست و زمانی که امری ضروری می گردد نمی تواند شخصی باشد در واقع حجاب یک امر اجتماعی ست. شأن نزول آیاتی که در خصوص حجاب برای زنان آمده مربوط به زمانی ست که زن می خواهد وارد اجتماع شود. شایق تصریح کرد: حجاب و عفاف تنها مربوط به پوشش نیست بلکه نگاه و کلام زن نیز باید عفاف داشته باشد. البته در این میان یک تعداد قلیلی هستند که سرکش اند آنها جز تلفات جنگ نرم هستند و ما باید کج فهم ها را از انسانهای معمولی متمایز کنیم. وی در پایان بیان داشت: برخی به دنبال بهانه گیری هستند تا از چارچوب خارج شوند اما درواقع آنها دچار نوعی اشکال در شخصیت شده اند نمی شود که نفقه، مهریه و یا مسائل دیگر دین را قبول داشت اما حجاب را قبول نداشت. در واقع با یک نگرش عمیق و بی غرضانه به آیه های حجاب و سوره هایی که این آیه ها در آن ها بیان شده به روشنی می توان فهمید که حجاب افزون بر اینکه تکلیف شخصی زنان است حق جامعه دینی نیز می باشد چراکه با کمی تأمل در برخی مسائل و مشکلات به وجود آمده در جامعه می توان به نقش اجتماعی حجاب پی برد. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image