لقب قرآن ناطق-القاب امام علی(ع) /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

چرا به حضرت امیر(ع) قرآن ناطق می گویند؟


[کامل از کد33244]برای روشن شدن جواب لازم است چند مقدمه ذکر کنیم: الف) ناطق به معنای سخنگو و متکلم و به معنای متفکر و بعنوان فصل ذاتی انسان استعمال می شود. لیکن آنچه در روایات آمده مراد معنای اول است چون در آن زمان ناطق فقط به همان معنای اول استعمال می شده است. ب) برای درک مقصود معصومین علیهم السلام از این جمله باید ببینیم قرآن چه ویژگی هائی دارد. می دانیم که قرآن کریم اولا مصدر و منبع همه معارف الهی است یعنی مشتمل بر اصول و فروع دین و سندی معتبر برای احکام و معارف و حقایق دینی و ثانیا این کتاب مصون از تحریف و تبدیل و اشکال زیاده و نقصان است و خطا و اشتباه در او معنا ندارد ثالثا ملاک حق و باطل است که هرچه در کنار قرآن و با قرآن با شد حق و هرچه در صف مقابل و مخالف قرآن باشد باطل است. ج) قرآن کریم چون مکتوب است و صامت ممکن است افرادی اشتباها و یا افرادی مغرض عمدا قرآن را به نحوی که با اندیشه های باطل آنان تطابق داشته باشد معنا کنند و حال آنکه مراد و مقصود قرآن چیز دیگری بوده که در اینجا نیاز به مترجمین و مفسرینی است که برای قرآن که از خطا و غرض سوء مصون باشد و بر حقایق و بطون قرآن واقف باشند. د) عقیده ما درباره ائمه اطهار این است که آنها هم مثل قرآن اولا مصدر و منبع حقایق دین الهی هستند، ثانیا معصوم از خطا و اشتباه، ثالثا ملاک حق و باطل می باشند و اینگونه نیست که آنها فقط ناقل احکام و معارف دینی باشند بلکه خود منبع و مصدر هستند که در این زمینه می توانید به کتاب شیعه در اسلام تألیف علامه طباطبائی مراجعه فرمائید. ه) می دانیم که مسئله ای که در مقدمه ج بصورت امکانی ذکر کردیم در همان دوران حضور معصومین اتقال افتاد و از مرحله امکان خارج شد و بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عده ای چه از مردم عوام و چه از دانشمندان اهل تسنن درموارد متعدد مستقیما به قرآن استناد کرده و به تفسیر قرآن پرداختند بدون اینکه به معصومین علیهم السلام که ثقل اصغر بودند مراجعه نمایند که جنگ صفین و قضیه حکمیت و استدلالهای افرادی چون ابوحنیفه و دیگران به بعضی آیات قرآن (مثل اینکه در بحث جمیت قیاس به آیه «فاعتبروا یا اولی الابصار» (سوره حشر، آیه 2) شک کرده اند) که هیچ ارتباطی با مدعای آنها ندارد و بسیاری از موارد دیگر که فعلا جای تفصیل نیست. بعد از ذکر این مقدمات مقصود معصومین از اینکه ما کتاب ناطق هستیم روشن می شود. معصومین در واکنش به این افراد که راه ورود به حقایق دینی را گم کرده بودند و قرآن را بر طبق میل و فهم خود تأویل و تفسیر می کردند، فرمودند قرآن کتابی است صامت و ساکت، خطوطی است بین دو جلد و نیاز به مترجم دارد. (آن هم مترجمانی که از خطا مصون باشند و واقف به حقایق و بطون قرآن باشند.) و آن مترجمان ما هستیم. چنانچه در خطبه 125 نهج البلاغه، حضرت علی علیه السلام می فرماید: «و هذا القرآن انما هو خط مسطور بین الدفتین لا ینطق بلسان و لا ... من ترجمان» و این قرآن خطی است نوشته شده میان دو پاره جلد که به زبان سخن نمی گوید و ناچار برای آن مترجمی لازم است (که مقصود آن را بیان کند) و مردانند که از آن سخن می گویند. البته روشن است که مراد حضرت مردانی است که به حقایق قرآن واقف باشند و مصون از خطا که معصومین باشند. و در مورد دیگری می فرماید: «هذا کتاب الله الصامت و انا کتاب الله الناطق»(وسائل الشیعه، ج27 ص34) قرآن کتاب صامت و ساکت خداوند است و من کتاب ناطق حق. لهذا مقصود معصومین علهیم السلام این است که قرآن کریم که مکتوب بر روی کاغذ است صامت است و خود سخن نمی گوید و در هر عبارت از آن احتمالاتی می رود چنانچه حضرت به عبد الله بن عباس فرمود: «فإن القرآن حمال ذو وجوه»(نهج البلاغه، کتاب 77) یعنی قرآن حمل کننده وجوه و احتمالات است. و نیاز به مترجم و ناطق دارد که ما اهل بیت هستیم. البته احتمال دیگری هم در مقصود ائمه از این جمله که ما قرآن ناطق هستیم می رود که مقصود آنها این باشد که پیامبر دو حجت در بین امتش باقی نهاد، قرآن کریم که ثقل اکبر و قرآن صامت است و ما اهل بیت که ثقل اصغر و قرآن ناطق هستیم که دیگر نظر به مترجم و تفسیر بودن آنها برای قرآن نداشته باشیم بلکه مقصود آنها این باشد که ما هم مثل قرآن جامع حقایق دینی هستیم تنها با این تفاوت که قرآن صامت و ما ناطق هستیم، که البته این دو احتمال ... نیستند گرچه احتمال اول بهتر و مناسبتر با کلمات معصومین است.[پایان کد انتخابی][کامل از کد88546]قرآن صامت همان کتاب قرآن و قرآن ناطق امام علی وایمه اطهار می باشدبر اساس روایات فراوانى که ذکر شده است حضرت على(ع) و همچنین فرزندان او لسان و کتاب ناطق الهى و قرآن ناطق هستند. ابوبصیر گوید: درباره آیه «هَذَا کِتابُنا ینطقُ عَلَیکُم بالحق»؛ بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 23، ص 198 - 197، ح 29، (مؤسسه الوفا، بیروت)؛ تأویل الایات الظاهرة، سیدشریف الدین استرآبادى، ص 560 - 559، (انتشارات جامعه مدرسین، قم). از امام صادق(ع) پرسش کردم، ایشان فرمودند: «قرآن سخن نمى گوید: لیکن محمد و اهل بیت او(ع) ناطق به کتاب - یعنى قرآن - مى باشند. امام صادق(ع) در حدیثى دیگر فرمود: «امیر المؤمنین(ع) مى فرماید: من علم خداوند و... زبان گویاى خداوند... هستم. التوحید، شیخ صدوق، ص 164، (انتشارات جامعة المدرسین)؛ بحارالانوار، ج 24، ص 198، ح 25، (مؤسسة الوفا، بیروت). همچنین تعبیرهاى «لِسانُهُ النّاطِقُ»؛ الکافى، کلینى(ره)، ج 1، ص 144، ح 1، (دارالکتب الاسلامیه)؛ التوحید، شیخ صدوق(ره)، ص 152، ح 9، (انتشارات جامعه مدرسین، قم). - ما زبان ناطق خداوند هستیم، «أنَا الکِتابُ النّاطِقُ»؛ بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 39، ح 5، ص 272، (مؤسسة الوفاء، بیروت). «أَنَا کَلامُ اللَّهِ النّاطِقِ»؛ همان، ج 79، ص 199. «النّاطِقُ بِالقُرآنِ»؛ عیون اخبار الرضا(ع)، شیخ صدوق(ره)، ج 1، ص 54، ح 20، (انتشارات جهان). «النّاطِقُ عَنِ القُرانِ»؛ همان، ج 2، ص 121، ح 1. و نظایر آن که درباره امام على(ع) و دیگر پیشوایان معصوم(ع) در روایات آمده است، مى فهماند که آنان مفسر واقعى قرآن، مظهر علم الهى و عالم به کلیه علوم مربوط به قرآنند؛ چنان که به مناسبت هاى مختلف روایات گوناگونى درباره تفسیر، تأویل و غیر آن اظهار فرموده اند. از این روست که شیعیان به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) قرآن ناطق مى گویند و اطلاق این گونه تعبیر بر آن بزرگواران صحیح مى باشند.در روایات اهل سنت نیز آمده است که: «مَن عِندَهُ عِلمُ الکِتابِ»؛ سوره رعد، آیه 43. کسى که علم کتاب (و آگاهى بر قرآن) نزد اوست. على بن ابى طالب است که به تفسیر، تأویل، ناسخ، منسوخ، حلال و حرام قرآن عالم بود. ینابیع المودّة، القندوزى، ج 1، ص 308، ح 11، (دارالاسوة)؛ شواهد التنزیل، الحاکم الحسکانى، ج 1، ص 405، ح 427، (نشر مجمع احیاء الثقافة الاسلامیه). از آن حضرت نیز نقل شده است که فرمود: «فَوَالذى نفسى بِیَدهِ ما نَزَلت آیة الاّ وَ أَنَا أَعلَمُ بِها أَینَ نَزَلَتَ وَ فیمَن نَزَلَت...»؛ شواهد التنزیل، همان، ج 1، ص 42 - 40، ح 35. قسم به کسى که جانم به دست اوست! هیچ آیه اى نازل نشده است، مگر این که من مى دانم کجا نازل شده و درباره چه کسى نازل شده است و... .آن حضرت در حدیث دیگرى مى فرماید: «پیامبر به من هزار باب علم آموخت، که از هر بابى هزار باب دیگر گشوده مى شد، تا این که به علم گذشته و آینده تا روز قیامت آگاه شدم». ینابیع الموده، ج 1، ص 231، ح 70. همچنین در روایت آمده است: «حضرت على(ع) شب تا صبح براى ابن عباس تفسیر باء بسم اللَّه را مى گفت و فرمود: «لو شئت لا وقرت من تفسیر الفاتحه سبعین بعیرا»؛ ینابیع المودة، همان، ج 3، ص 209، باب 69. اگر بخواهى از تفسیر فاتحه هفتاد شتر بار مى کنم و در جاى دیگر فرمود: «أَنَا تَرجُمان وَحىِ اللَّهِ»؛ احقاق الحق، التسترى، ج 4، ص 332، (دارالکتاب الاسلامى، بیروت). به نقل از المناقب المرتضویه، محمدصالح الحنف الترمذى، ص 135، (طبع بمبئى). من ترجمان وحى الهى مى باشم. رسول خدا نیز درباره آن حضرت مى فرماید: «أَنتَ بابُ عِلمى وَ الإِیمانُ مِخالِط لَحمَکَ وَ دَمَکَ کَما خالَطَ لَحمى وَ دَمى»؛ ینابیع الموده، ج 1، ص 392، ح 4. تو * علم منى... و ایمان با گوشت و خون تو درآمیخته، همان سان که با گوشت و خون من در آمیخته است. بنابراین کسى که این گونه به کتاب خدا آگاه باشد و قرآن و ایمان با تمام وجود او آمیخته باشد، قولاً و عملاً چیزى جز قرآن از او صادر نخواهد شد و اطلاق قرآن ناطق بر او بدین لحاظ درست و صحیح مى باشد.[پایان کد انتخابی] .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image