وهابیت و اسرائیل /

تخمین زمان مطالعه: 16 دقیقه

چگونه می توان بصورت مستدل ثابت کرد که وهابیت هم دست اسرائیل است و چگونه می توان بصورت مستدل ثابت کرد آنها اهل تسنن نیستند؟


وهابیون همدستان یهود و اسرائیل مقدمه:تحریف حقیقت اسلام و هجمه علیه مقدّسات آن، خنثی کردن و به انحراف کشیدنِ احکامی چون جهاد و فروکاستن دین به نماز، ممانعت از تجمع در زیارتگاهها به عنوان یکی از نمودها و پایگاههای وحدت و قدرت سیاسی مسلمانان و تخریب آنها به عنوان مظاهر شرک، و نیز ایجاد تفرقه و جنگهای داخلی و خونریزی بین مسلمانان از اهداف اصلی استعمار در خلق فرقۀ وهابیت بوده است (اختلاف اهل تشیّع و تسنّن که پیش از ظهور وهابیت، ده درصد بود، با فعالیتهای این فرقه امروز به نود درصد افزایش یافته است). استعمارگران که می دانستند اگر مسلمانان اسلام حقیقی را درک نمایند دیگر تن به استحمار و استثمار نخواهند داد، سیاست ظریفانه و مؤثر تخریب اسلام حقیقی و تقویت اسلامِ کاذبِ خود را در پیش گرفتند (بنا بر ضرب المثل عربیِ «آهن را تنها آهن می تواند ببُرَد» استعمار انگلستان تشخیص داد که تنها راه تخریب اسلام این است که با توسّل به حربۀ مذهب علیه مذهب، خودِ اسلام را وسیلۀ مبارزه با اسلام نماید یعنی همان شیوه ای که معاویه و اخلافش بدان متوسل گردیدند. میرزا ملکم خان، از پیشگامان فراماسونری ایران و مؤسس فراموشخانه می گوید: برای این که دین را از بین ببریم باید از قالب دین استفاده کنیم). استعمارگران با قرار دادن اصل انکار سنّت رسول خدا(ص) و تکیه بر شعار «حسبُنا کتاب اللّه...کتاب خدا ما را بس است» در این فرقۀ نوظهور، مفتیان وهابی را جایگزین اوصیای رسمیِ پیغمبر(ص)کرده و با در دست گرفتن تفسیر قرآن، هدایتِ خوارج عصر جدید را در دست گرفته و توسط ایشان فتوا به تکفیر مسلمانان می دهند.هنگامی که امیرالمؤمنین(ع) عبداللّه بن عباس را برای گفتگو با خوارج فرستاد بدو فرمود: «به قرآن بر آنان حجت میاور که قرآن تاب معانیِ گونه گون دارد...لیکن به سنّت و حدیث پیامبر(ص) با آنان گفتگو کن که ایشان را راهی نبود جز پذیرفتن آن».لرد کرزون در توصیف مسلک وهابیت می گوید: «این دین عالی ترین و پربهاترین دینی است که برای مردم به ارمغان آورده شده است!». جولد تسهیر، مستشرق یهودی نیز محمدبن عبدالوهاب را پیامبر حجاز خوانده و مردم را به متابعت از افکار او فرا می خواند. استعمارگران برای نابودی اسلام یک طرح دویست ساله تهیه کرده و به مرحلۀ اجرا نهاده اند. امروز سلفیون و وهابیون با نهادن نام «اسلام» بر تروریسم و سادیسم، به لطف رسانه های صهیونیستی که عبارت «تروریسم اسلامی» را به جای «تروریسم سلفی و وهابی» به کار می برند، به قدری در انجام وظیفۀ خود در ترسیم چهره ای درنده و خونریز از اسلام موفق عمل کرده اند که بسیاری از نوجوانان و جوانان مسلمان از بیان مذهب خود در مدارس و دانشگاههای غرب شرم می کنند (لطفاً رجوع فرمایید به عنوان «سازماندهیِ تروریسم بین المللی برای اعمال فشار بر دولتهای جهان»)آخرین شگرد سازمان القاعده در استفاده از کودکان و نیز زنان روان پریش و عقب افتادۀ ذهنی در عملیات موسوم به انتحاری در عراق و انفجار ایشان با دستگاه کنترل از راه دور و موبایل های تغییر کاربری داده شده به عنوان چاشنیِ انفجاری، نمایانگر اوج توحّش و ورشکستگی اخلاقیِ پیروان ابن عبدالوهاب و ابن تیمیه است.وهابیت که به عنوان جریانی انحرافی و وابسته به استعمار، وظیفۀ جلوگیری از تداوم و گسترش اسلام اصیل را بر عهده داشته است، تلاش در تخریب و ایجاد تزلزل در مبانی فکری و اعتقادی شیعیان را به عنوان محور اصلی این جریان دنبال می کند. صهیونیزم و وهابیت که ظلم ستیزی، عدالت طلبی و آرمان خواهیِ تشیع(که ریشه در اعتقاد به مهدویت دارد) را بزرگترین تهدید برای منافع و موجودیت نامشروع خود می دانند امروز با تمام توان می کوشند تا از گسترش این فرهنگ در منطقه و نیز جامعۀ جهانی جلوگیری نمایند.بن گوریون، بنیانگذار رژیم اسرائیل گفت: «بزرگترین نگرانی اسرائیل، ظهور محمد دیگری در منطقه است». وهابیت و یهود: در قرن نهم هجری مطابق با قرن پانزدهم میلادی، فردی به نام مانع احسایی(جد اول خاندان آل سعود) از قبیله یهودی عنیزه، زمینی را در نجد عربستان به دست آورد که پس از او نوۀ پسری اش به نام موسی با جنگ و کشتار و غارت، املاک بسیاری را بر آن افزود. ابراهیم موسی یا ابراهیم موشه پسر موسی نقش مهمی در شکل گیری آل سعود داشت که نوه اش به نام مقرن سعود، رأس این خاندان به شمار می آید. مردخای ابراهیم موشه و فرزندانش با تغییر نام و انتخاب اسامی عربی، خود را در میان مسلمانان جا زدند. ناصر السعید، نویسندۀ سرشناس عربستانی نیز در کتاب «تاریخ آل‌سعود» که در دهۀ هفتاد میلادی به رشتۀ تحریر در آمد می نویسد: «نام جد یهودی آل سعود که مسلمان شد، مُردخای بن ابراهیم بن موسی از یهودیان بصره بود» (خاندان سعودی را بشناسیم؛ ناصرالسعید، ابومیثم، موسسۀ انتشارات فراهانی، تابستان 1367، ص 26- صفحه عن آل سعود، الوهابیین و آراء علماء السّنه فی الوهابیه). وی همچنین می نویسد: «پدر بزرگ محمد بن عبدالوهاب یک یهودی به نام شولمان قرقوزی بود که از ترکیه به حجاز مهاجرت کرده بود» (منبع پیشین؛ ص 33). «الیاس بن مقرن الیاهو، خاخام یهودیان نجران با شاه سعودی هم عصرش، عبدالعزیز بن عبدالرحمن هم تبار بوده و نسل هر دو به مقرن پسر مردخای می رسد»(صفحه عن آل سعود الوهّابیین وآراء علماء السنة فی الوهّابیّه؛ السید مرتضی الرضوی، چاپ بیروت، صفحات 99 تا 103، به نقل از کتاب تاریخ آل سعود). یهودی بودن شاخه ای از فرزندان مردخای نشان می دهد که اسلام آوردن او ظاهری بوده است. برخی از قصاید عربی سروده شده در شبه جزیرۀ عربستان که از دو سه سدۀ گذشته تا به امروز باقی مانده اند نیز به یهودی بودن آل سعود اشاره کرده اند. یکی از افرادی که به این نسب در اشعار خود اشاره می­کند، شاعر معروفِ نجدی، «حمیدان الشویعر»(متوفای ۱۱۸۰ هـ. ق.) است که اشعار وطن دوستانه اش بسیار معروف است(پیشین؛ ص104). السعید با بررسی شجره نامۀ آل سعود اثبات می کند که اصل این خاندان به یهودیان سرزمین حجاز و مدینه باز می گردد. وی در ادامه، چگونگی حمایت یهودیان از جنبش محمد بن عبدالوهاب را شرح می دهد. وی سپس مراحل قرار گرفتن رهبری دینی در دست محمد بن عبدالوهاب و در کنار آن، واگذاری رهبری سیاسی عربستان سعودی به آل سعود که توسط یهودیان طراحی و اجرا شد را توضیح می دهد. ملک فیصل، شاهزادۀ سعودی در فصلی از کتاب خاطراتش می نویسد: «ما و یهود پسر عمو هستیم، لذا راضی نشدیم آن گونه که برخی می خواستند آنها را در دریا غرق کنیم، بلکه می خواهیم با آنها در فضای صلح و امنیت زندگی کنیم»- صفحه عن آل سعود، الوهابیین و آراء علماء السّنه فی الوهابیه. ناصر السعید در کتاب خود همچنین به ارتباط محرمانه و نزدیک آل سعود و بن گوریون، بنیانگذار رژیم اسرائیل اشاره می‌کند. وی می نویسد: «عبدالعزیزبن عبدالرحمن(بنیانگذار دورۀ جدید سلطنت آل سعود) در سال 1915 به سرپرسی کاکس نمایندۀ انگلستان در خاورمیانه کتباً تعهد داده است که خاک فلسطین را به یهودیان می بخشد!» -پیشین؛ ص 74 ).در سند فوق که برای اولین بار در مجله کویتی العربی در شوال سال 1329 موافق با 1972 میلادی منتشر شده، سلطان عبدالعزیز می‌نویسد: «من سلطان عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل الفیصل آل سعود هزاران بار نزد سر پرسی کوکس نماینده بریتانیا اقرار و اعتراف کرده‌ام که مخالفتی با دادن فلسطین به یهودیان بینوا یا حتی غیر یهودیان ندارم و در این‌باره هیچ‌گاه از فرمان آنها تا قیام قیامت تخطی نخواهم کرد».لازم به ذکر است که فهد بن عبدالعزیز در اکتبر 1981، طی طرحی هشت ماده ای خواهان به رسمیت شناخته شدن موجودیت رژیم اسرائیل در جهان اسلام شد. به رسمیت شناخته شدن رژیم صهیونیستی مجدداً در طرحی دیگر(در سال 1999)از سوی دیگر امیرعبداله ارائه گردید. عربستان همچنین در برابر اشغال دو جزیرۀ تیران و صنافیر توسط رژیم صهیونیستی از سال 1967 سکوت اختیار کرده است. این جزایر با اشراف بر ورودی خلیج عقبه و بندر ایلات دارای موقعیت استرات‍‍‍ژیکی حساسی برای کشتیرانی رژیم صهیونیستی هستند. ضمناً عربستان سعودی از بندر ینبع نفت ارزان قیمت به فلسطین اشغالی صادر می کند.در پی ناآرامی های اخیر در خاورمیانۀ عربی، روزنامۀ یدیعوت آحارنوت که معمولاً دیدگاههای دولت صهیونیستی را بیان می کند، به عربستان سعودی پیشنهاد اتحاد استراتژیک داد. وایزمن، یکی از دیگر بنیانگذاران رژیم اسرائیل از قول چرچیل می گوید: «نخستین طرح بریتانیا تأسیس موجودیت سعودی و دومین طرح تشکیل و تأسیس موجودیت صهیونیستی به وسیلۀ بریتانیاست». برآیند جنگ جهانی اول، تأسیس دولت آل سعود و برآیند جنگ جهانی دوم، تأسیس دولت اسرائیل در سال 1948 بود.حاکمیت آل سعود و وهابیون در سرزمین وحی که زمینه هایش از دو قرن پیش توسط هامفری و ابن عبدالوهاب چیده شده بود ، در بحبوحۀ جنگ جهانی اول توسط توماس ادوارد لارنس، جاسوس نظامی ارتش انگلیس عملی گردید. لارنس همراهی فیصل(از سرکردگان آل سعود) را جذب کرده و او را وادار به همکاری با ژنرال ادموند آلنبی، فرمانده نیروهای انگلیسی در خاورمیانه در هدایت شورش عرب ها علیه ترک های عثمانی با وعدۀ برپایی امپراتوری عرب نمود. اسناد منتشرۀ وزارت امور خارجۀ انگلیس در سال ۲۰۰۰ نشان می دهد که لارنس عامل شبکه جاسوسی صهیونیزم بین المللی بوده است. در این اسناد آمده که رونالد استورس یهودی، لارنس را با شبکۀ جاسوسی نیلی به ریاست آرونسون مرتبط کرد که در تاریخ معاصر از معروف ترین شبکه های صهیونیستی به شمار آمده است. سر مارتین گیلبرت، مورخ یهودی انگلیسی تبار و کارشناس معروف در خصوص مسائل اسرائیل در گفتگو با روزنامه جروزلم پست می گوید: بررسی برخی یادداشت‌های لارنس که در مرکز اسناد و اوراق ملّی انگلیس موجود است نشان می‌دهد او از خواست صهیونیست‌ها حمایت می‌کرده است. به طور مثال لارنس که در سال ۱۹۲۰ برای وینستون چرچیل کار می‌کرد به صراحت اعلام داشت که باید اراضی فلسطینی از کرانه‌های دریای مدیترانه تا رود اردن تحت عنوان سرزمین ملّی یهودیان به رسمیت شناخته شود. وینستون چرچیل در سال 1945 پس از کنفرانس یالته با عبدالعزیز ملاقات نمود و به او گفت: «برای من شرافت بزرگ و سرور فوق سرور است که که با مردی ملاقات نموده ام که حق بزرگی بر گردن من دارد. او دوست صدیقی در گرفتاری ها و سختی هاست و اگر او نبود، یهود به کمترین حق خود نمی رسید». این گفته چرچیل که: «من یک صهیونیست متعصب هستم و بدان افتخار می کنم» بیانگر اوج سرسپردگی وی به صهیونیزم بین المللی است. خاندان چرچیل درتاریخ بریتانیا بسیار بدنام است. به قول گلادستون: «هیچ چرچیلی از خاندان جان مارلبورو برنخاست که به اخلاق یا اصول پای بند باشد». وینستون چرچیل پسر لرد راندولف چرچیل از کارگزاران سرشناس لرد ناتانیل روچیلد بود.«عبدالعزیز که از سال 1902 تا 1953 حکومت را در دست داشت زمانی به سنت جان فیلبی، رابط وزارت امور خارجۀ بریتانیا گفته بود که او مسیحیان را برتر از مسلمانان غیر وهابی می داند. او توضیح داده بود که مسیحیان بر اساس دین خود عمل می کنند، اما مسلمانانی که از استنباط وهابیان دربارۀ توحید پیروی نمی کنند به گناه شرک آلوده اند(!)»- Elizabeth Monroe, Philby of Arabia, London,1973,pp.69-70 عبدالعزیز سعودی در سال 1935 به جرگۀ شهسواران طریقت باث (Order of the Bath) پیوست(وهابیگری؛ دکتر حامد الگار، ترجمۀ احمد نمایی، مؤسسۀ چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی).عبدالعزیز 32 همسر از قبایل پرنفوذ عربستان اختیار کرد و از آنان دارای 34 پسر و 36 دختر گردید. نتیجه زاد و ولد این فرزندان در طی هشتاد سال، شش هزار شاهزاده است که اکنون با استفاده از ثروت بیکران عربستان به عیش و نوش و خوش‌گذرانی مشغول می‌باشند. ملک عبدالعزیز منشوری دارد که به «منشور برادری» معروف است و در آن به صورت آشکار و بدون هیچ‌گونه ابهام نحوه جانشینی بعد از خود را مشخص کرده است: «تا زمانی که پسرانم زنده هستند، قدرت به نوه‌هایم نخواهد رسید». پسران وی که به ترتیب وارث پادشاهی شدند: سعود، فیصل، خالد، فهد و پادشاه کنونی عبداله است. با توجه به این که پسران باقی مانده از عبدالعزیز همگی در سن کهولت هستند، مدعیانی در لایه های دوم و سوم خاندان آماده خیز به سوی تخت قدرت گردیده اند. شاهزاده های سعودی که از سه نسل مختلف اند، هر یک در ائتلافهای گوناگون در برابر یکدیگر قرار گرفته اند. تحلیلگران بروز بحران جدّی در نظام سعودی را پس از مرگ عبداله پیش بینی می کنند. شاهزاده طلال بن عبد العزیز، یکی از اعضای برجسته خانوادۀ سلطنتی عربستان تصریح کرده است که سرنوشت این کشور پس از ملک عبداله تاریک و سیاه خواهد بود.*لازم به ذکر است که السعید پس از چاپ و انتشار کتابش، در لبنان ربوده شده و پس از انتقال به عربستان در حوض اسید انداخته شد. فرق وهابیت با اهل سنتفرقه ضاله وهابیت با بسیاری از عقاند اهل سنت متفاوت است و این یک مسلک , فرقه ای است من در آوردی که توسط استعمار به وجود آمده است:همانطور که می دانید اهل سنت به چهار شاخه اصلی حنفی، حنبلی، شافعی و مالکی تقسیم می شوند که به مرور زمان برخی از این شاخه ها به دهها زیر شاخه تقسیم شده و هر کدام برای خود به مسلکی جداگانه با عقایدی خاص تبدیل شدند.وهابیت نیز یکی از فرقه هایی است که خود را منتسب به حنبلیها می دانند بدین معنی که وهابیت بسیاری از اعتقادات خود را از احمد بن حنبل و آراء و عقاید وی گرفته اند. با این حال بسیاری از علمای حنبلی نیز وهابیت را فرقه ای جدا از خود قلمداد کرده و از نزدیکی به آن خود را مبرا کرده اند. به طور مثال ذهبى متوفّاى 774، دانشمند بلند آوازه اهل سنّت که خود همانند ابن تیمیّه(موسس اصلی فرقه ضاله وهابیت) حنبلى مذهب بود و در علم حدیث و رجال سرآمد عصر خویش بود، در نامه اى خطاب به وى مى نویسد:اى بى چاره! آنان که از تو متابعت مى کنند در پرتگاه زندقه و کفر و نابودى قرار دارند ... نه این است که عمده پیروان تو عقب مانده، گوشه گیر، سبک عقل، عوام، دروغ گو، کودن، بیگانه، فرومایه، مکّار، خشک، ظاهر الصلاح و فاقد فهم هستند. اگر سخن مرا قبول ندارى آنان را امتحان کن و با مقیاس عدالت بسنج.تا آن جا که مى نویسد:گمان نمى کنم تو سخن مرا قبول کنى! و به نصیحت هاى من گوش فرا دهى! تو با من که دوستت هستم این چنین برخورد مى کنى پس با دشمنانت چه خواهى کرد؟ به خدا سوگند، در میان دشمنانت، افراد صالح و شایسته و عاقل و دانشور فراوانند، چنان که در میان دوستان تو افراد آلوده، دروغ گو، نادان و بى عار زیاد به چشم مى خورند.( الإعلان بالتوبیخ، ص 77 و تکملة السیف الصقیل، ص 218.)یا پدر محمد بن عبدالوهاب که وهابیت از طرف وی جان تازه ای گرفت و در حقیقت وی وهابیت را به طور رسمی تاسیس کرد، در مورد فرزندش این گونه اعتقاد داشت که وی گمراه است و مردم را از ارتباط با وى برحذر مى داشت. (الدرر السنیّة فى الردّ على الوهّابیّه، ص 42)با این وجود روشن است که وقتی خود علمای اهل سنت و بالاخص مذهب حنبلی خودشان را از رهبران این فرقه این طور دور می کنند بدین معنی است که حتی اهل سنت نیز این فرقه ضاله را قبول نداشته و آن را رد کرده اند.به هر حال برای اینکه کاملا با نظر تمام علمای اهل سنت نسبت به این فرقه آشنا شویم باید بگوییم که در یک جمع بندی کلی می توان گفت که جامعه اهل سنت نسبت به ابن‌تیمیه، که موسس این فرقه ضاله است سه نظریه دارند:(با توجه به این نظرات می توان فرق اساسی بین اهل سنت و این فرقه را به دست آورد)1. معتقدند که ابن‌تیمیه، مشبّهه بود.اهل سنت، مشبّهه را کافر می‌دانند. یعنی کسی که خدا را به مخلوق تشبیه کند. ابن‌تیمیه صراحت دارد که خدای عالم، دارای دست و پا و چشم و صورت است. مانند ابو یعلی که گفته بود خدای عالم همه چیز دارد و فقط دو چیز ندارد: ریش و عورت. (رک: وهابیت از منظر عقل و شرع) 2. عده‌ای می‌گویند که زندیق و ملحد و بی‌دین است. چون نسبت به نبی مکرم (صلی الله علیه و سلم) جسارت کرده و می‌گوید وقتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم) از دنیا رفت:مات فات.پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم) هیچ خاصیت و فائده‌ای ندارد و حتی برای خودش هم دفعِ ضرری ندارد.یعنی همان حرفی است که حجاج گفت:عصای من، ارزشش از پیامبر بالاتر است، چون با این عصا می‌توانم یک مار یا عقربی را بکشم، ولی وجود پیامبر از کشتن مار و عقرب هم عاجز است.3. عده‌ای هم می‌گویند که ابن‌تیمیه منافق است. چون نسبت به امیرالمؤمنین جسارت کرده است. ابن‌تیمیه می‌گوید که علی بن أبی طالب در 17 جا اشتباه کرد و خلاف قرآن فتوا داده است و در تمام جنگ‌هایی که داشت، برای رسیدن به ریاست جنگید و از مصادیق این آیه شریفه است:تِلْکَ الدَّارُ الْآَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ (سوره قصص/آیه83)آیا بغض از این بالاتر؟ در صحیح مسلم آمده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:لا یحبه إلا مؤمن و لا یبغضه إلا منافق.(صحیح مسلم، ج1، ص60)ابن‌تیمیه نسبت به امیرالمؤمنین (علیه السلام)، به قدری وقیحانه برخورد کرده است که مثلا می‌گوید:شیعه هم نمی‌تواند ثابت کند که علی مسلمان بوده است!!. یا:علی، علمی نداشت و شاگرد مکتب ابوبکر بوده و اگر چیزی هم یاد گرفته، از ابوبکر یاد گرفته است.یا:جناب عثمان، حافظ قرآن بود و بعضی از شب‌ها، تمام قرآن را در یک شب می‌خواند، ولی معلوم نیست که علی بن أبی طالب،‌ همه قرآن را بلد بود یا خیر.یا در مورد صدیقه طاهره می گوید: و فی فاطمة شعبة من النفاق.(التنبیه و الرد لحسن السقاف، ص7 ـ کلمة الرائد لمحمد زکی الدین ابراهیم، ج2، ص546 )شما کدام سنی را می شناسید که چنین اعتقاداتی داشته باشد و این خود به خوبی روشن می کند که این فرقه ضاله تا چه اندازه با اهل سنت فرق می کند.در پایان به کلامی از مولوی عبدالرحیم رضوی که یکی از علمای کنونی اهل سنت است اشاره می کنیم تا خودتان از زبان یک سنی به ماهیت اهل سنت پی ببرید:وی می گوید: تفاوت نظری و فکری این فرقه با اهل سنت زیاد است. وهابیون در همه عقاید اسلامی با اهل سنت و بالجمله با مسلمانان تفاوت و اختلاف زیادی دارند؛ برای مثال زمانی که وهابیت را انگلیس در بلاد حرمین شریفین راه‌ انداخت، آنها بیشتر علمای حرمین را که اهل سنت بودند، به شهادت رساندند و همه آثار دینی و فرهنگی مسلمانان را و از جمله بارگاه‌های ملکوتی جنت البقیع را که مقبره‌ها و عمارتهایی داشتند و حتی خود ضریح حضرای حضرت رسول (ص) را هم خواستند تخریب نمایند که موفق نشدند. تاریخ گواه است که آنها خون همه امت اسلامی را مباح می‌دانستند به جز پیروان خود. آنها در راه کفر و علیه اسلام قیام کردند تا علمای اهل سنت واقعی، فرهنگ دینی و اعتقادی مسلمانان را از بین ببرند که امروز اعتقادات سوء آنها بر همگان شناخته شده است؛ بنابراین در طرحی جدید تصمیم گرفتند این فرقه را با نام‌های دیگری به میدان بیاورند که متاسفانه در کشور‌های اسلامی و در بین مسلمانان نفوذ کردند. مساله‌ای که امروز جای تاسف زیادی دارد، این است که بعضی از مسلمانان گول این راه کار جدید را خوردند که در برخی موارد موجب تخریب چهره واقعی اهل سنت شده است. توصیه بنده به مسلمانان این است که این گروه ضاله را که تفاوت فکری و نظری و مقادیر زیادی با عقاید اسلامی قدیمی دارد می‌توان شناخت پس همواره تلاش کنند که در دام این شیاطین نیفتند؛ زیرا آنها در اقوام و قبیله‌ها و همه کشورهای اسلامی نفوذ کرده‌اند برای آگاهی بیشتر از ماهیت این فرقه ضاله شما می توانید به سایت ما به نشانی ذیل مراجعه کرده و به بسیاری از مطالب و سوالات خود دست پیدا کنید:http://www.vahabiat.porsemani.ir .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image