تاریخ /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

مقداد بن اسود کندي و سعد بن عباده انصاري در هنگام اتفاقات روي داده در سقيفه، چه حوادثی برایشان پیش آمد و چرا؟ آیا به غير از اين دو نفر کسي ديگر هم از خلافت علي ـ عليه السلام ـ دفاعي کرد که به سرنوشت اين دو نفر گرفتار شود؟


درباره اجتماع سقيفه و اتفاقي که براي سعد بن عباده افتاده گزارش های متفاوتی نقل شده است. يعقوبي حضور او و اتفاقاتی که برای او روی داد را اين گونه نقل مي کند: «روز وفات رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ ، انصار در سقيفه بني ساعده جمع شدند... سعد بن عباده خزرجي را نشانيده، دستمالي به سر او بسته بودند. خبر به ابوبکر و عمر و مهاجران رسيد، پس با شتاب آمدند و مردم را از پيرامون سعد راندند. ابوبکر و عمر بن خطاب و ابو عبيده بن جراح پيش آمدند و گفتند: اي گروه انصار، پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ از ما است پس به جانشيني او سزاوارتريم. و انصار گفتند: از ما اميري و از شما اميري. ابوبکر گفت: اميران از ما و وزيران از شما. آنگاه ثابت بن قيس بن شماس که خطيب انصار بود برخاست و سخن گفت و برتري آنان را يادآوري کرد. ابوبکر گفت: شما را از بزرگواري دور نمي داريم و آن چه از برتري يادآور شديد راستي که شما اهل آن هستيد، لکن قريش از شما به محمد سزاوارترند و اين عمر بن خطاب است که پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ گفته است: خدايا دين را به او سربلند گردان. و اين ابوعبيدة بن جراح است که پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ گفته است: امين اين امت است. پس با هر کدام از اين دو می خواهيد بيعت کنيد. آن دو زير بار نرفتند و گفتند: به خدا قسم با اين که تو هم سفر پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ و دوم دوتايي، ما بر تو پيشي نخواهيم گرفت. پس ابوعبيده دست به دست ابوبکر زد و عمر دومي بود، سپس هر که از قريش همراه او بود بيعت کرد... و عبدالرحمن بن عوف برخاست و آغاز سخن کرد و گفت: اي گروه ياران پيامبر، شما هر چند برتري داشته ايد، ليکن مانند ابوبکر و عمر و علي ـ عليه السلام ـ در ميان شما نيست. و منذر بن ارقم به پاخاست و گفت: برتري کساني را که نام بردي انکار نمي کنيم و راستي در ميان ايشان مردي است که اگراين امر را خواستار مي شد، هيچ کس با او به نزاع برنمي خاست. و مقصود او علي بن ابي طالب- علیه السلام - بود، پس بشير بن سعد خزرجي برخاست و نخستين نفر از انصار بود که با ابوبکر بيعت کرد، و سپس اسيد بن حضير خزرجي و ديگر مردمان بيعت کردند و چنان شد که مرد از روي مسند سعد بن عباده مي پريد؛ کار به جايي رسيد که سعد را لگدکوب کردند و عمر گفت: سعد را بکشيد خدا سعد را بکشد». ابن سعد مي نويسد: «ابوبکر گفت: ما اميران خواهيم بود و شما وزيران ـ چرا که آنان، يعني قريش، از همه عرب از جهت خاندان محترم تر و از حيث حسب برترند. اينک با عمر يا ابو عبيده بيعت کنيد. عمر گفت: ما با تو بيعت مي کنيم که سرور ما و محبوب تر ما نزد پيامبرمان و بهترين مايي. عمر دست پيش آورد و دست ابوبکر را گرفته با او بيعت کرد و مردم نيز با او بيعت کردند. در اين هنگام کسي گفت: سعد بن عبادة را کشتيد. عمر گفت: خدا او را بکشد». از خود عمر نقل شده «... به ابي بکر گفتم: (دست پيش آر تا با تو بيعت کنم) و او دست پيش آورد و با او بيعت کردم و مهاجران نيز با وي بيعت کردند، انصاريان نيز بيعت کردند. و چنان شد که سعد بن عباده زير دست و پاي ما ماند و يکي گفت: (سعد بن عباده را کشتيد.) گفتم: (خدا سعد بن عباده را بکشد)». در نقلي ديگر از عمر آمده است: به ابوبکر گفتم: دستت را پيش بياور. او دست پيش آورد. من با او بيعت کردم. مهاجران و انصار هم با او بيعت کردند و بر سعد بن عبادة که خود را در پارچه پيچانده و ميان ايشان بود هجوم برديم. گفتم: سعد چگونه است؟ گفتند: بيمار و دردمند است، و کسي از انصار گفت: شما که سعد بن عباده را کشتيد. گفتم: خدا او را بکشد. «قيس بن سعد که چنين شنيد بر خاست و ريش عمر را گرفت و گفت: اي پسر صهّاک حبشيّه! و اي ترسنده گريزنده در ميدان! ... اگر يک مو از سعد بن عباده کنده شود، يک دندان در دهان تو به جاي نماند. و سعد بن عباده به سخن آمد و گفت: اي پسر صهّاک! اگر مرا نيروي حرکت بود در کيفر اين جسارت که تو را رفت هر آينه تو و ابوبکر در بازار مدينه از من نعره شيري مي شنيديد که با اصحاب خود از مدينه بيرون مي شديد... آن گاه گفت: يا آل خزرج! احملوني من مکان الفتنة؛ (مرا از اين مکان فتنه ببريد). او را به خانه اش بردند. و بعد هم هر چه خواستند که از وي بيعت بگيرند بيعت نکرد و گفت: «سوگند به خدا که هرگز با شما بيعت نکنم" ... سعد در زمان عمر از مدينه به شام رفت. از دهي به دهي ديگر مي رفت؛ از باغي که در مسيراو بود او را تير زدند و به قتل رسانيدند و شايع کردند که جنيان او را به قتل رسانده اند. اما در خصوص مقداد و حضور او در سقيفه بايد گفت هيچ يک از مورخان به حضور او در سقيفه اشاره اي نکرده اند. از منابع تاريخي به دست مي آيد که وي به همراه علي ـ عليه السلام ـ مشغول کارهاي مربوط به کفن و دفن رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ بوده است. و در روايت سليم بن قيس هلالي از سلمان فارسي آمده است که گفت: به خدمت حضرت علي ـ عليه السلام ـ رسيدم، و آن حضرت سرگرم غسل دادن پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بود، زيرا رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ وصيّت فرموده بود که او را جز علي بن ابي طالب- علیه السلام - کسي غسل ندهد... چون از کار غسل و تکفين فارغ شد، من و ابوذر و مقداد و فاطمه و حسن و حسين ـ عليهم السلام ـ را داخل نموده و ما وارد شديم، در آن جا حضرت امير جلو ايستاده و ما در پشت آن حضرت بر رسول خدا نماز خوانديم. اما در خصوص اين که آيا در سقيفه از علي ـ عليه السلام ـ کسي دفاع کرده است يا خير؟ به نظر مي رسد بنی هاشم و عده اي از انصار پس از نااميدي از به خلافت رسيدن سعد، زمزمه هايي در دفاع از علي ـ عليه السلام ـ داشته اند. اما اين سخنان در آن هياهو چندان مورد توجه قرار نگرفته است. و کار به سرعت خاتمه يافته است. ابوعلي بلعمي مي نويسد: «پس انصار گفتند چون چاره نيست امام از مهاجران باشد ما با علي بن ابي طالب بيعت کنيم که او ابن عمّ پيغمبر است و عالم ترين و زاهد ترين خلق است و گرامي ترين است و بر همه بني هاشم و قريش مقدّم است. عمر ترسيد که اين اختلاف طولاني شود، به ابوبکر گفت: دست بگستر تا با تو بيعت کنيم". سيد حسين محمد جعفري مي نوسيد: «بعد از بيعت عمر با ابوبکر هنوز جمعي از انصار بودند که به اين تصميم اعتراض داشته و بانگ برآوردند: «ما به جز علي با هيچ کس ديگر بيعت نخواهيم کرد». ولي اين فرياد و فريادهاي ديگر در آن آشوب گم شدند». بنا بر این مقداد بن اسود کندي در سقيفه هنگام انتخاب ابوبکر حضور نداشته است به نظر مي رسد او به همراه علي ـ عليه السلام ـ مشغول کارهاي مربوط به کفن و دفن رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بوده است. سعد بن عباده هم نه براي دفاع از خلافت علي ـ عليه السلام ـ ، بلکه براي رسيدن به خلافت توسط انصار به سقيفه آورده شده بود. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image