کلام /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

آيا اين سخن درست است كه خروج ياجوج و ماجوج جزء نشانه هاي ظهور است؟


اولين سوالي كه درباره يأجوج و مأجوج قابل طرح است اين است كه ياجوج وماجوج چه کساني هستند؟در قرآن كريم در دو سوره از اين ها سخن به ميان آمده است: يكي در سوره كهف است كه مي فرمايد:«گفتند اي ذوالقرنين ياجوج و ماجوج سخت در زمين فساد مي كنند، آيا (ممكن است) مالي در اختيار تو قرار دهيم تا ميان ما و آنان سدي قرار دهي؟»[1]و در سوره انبياء مي فرمايد: «تا وقتي كه ياجوج و ماجوج (راهشان) گشوده شود و آن ها از هر پشته اي (محل مرتفعي) بتازند.»[2]آنچه از قرآن كريم دربارة‌ اين دو استفاده مي شود اين است كه اينان وحشي و خون خوار بوده و مزاحمت شديدي براي ساكنان اطراف مركز سكونت خود داشته و مردم از ذوالقرنين مي خواهند كه راه آن ها را سد كند و اين كار انجام مي گيرد. از آية 96 سورة انبياء استفاده مي شود كه اين ها قبل از قيامت خواهند آمد. آيات بعدي هم مؤيد همين ادعا مي باشد. و اما در روايات شيعه و اهل سنت دربار‌ة‌ داستان ذوالقرنين و ياجوج و ماجوج اختلافات زيادي هست به صورتي كه به تعبير علامه طباطبائي (ره)، اگر خردمند اهل بحث آن ها را با هم مقايسه كند و مورد دقت قرار دهد هيچ شكي نمي كند در اين كه مجموع آن ها خالي از دسيسه و دستبرد و جعل و مبالغه نيست.[3]در برخي از روايات آمده است كه اينان از نژاد ترك و از اولاد يافث بن نوح بودند و در زمين فساد مي كردند، ذوالقرنين سدي را كه ساخت براي همين بود كه راه رخنة آنان را ببندد.»[4] و در بعضي از آن ها آمده كه اصلا از جنس بشر نبودند.»[5] و در بعضي ديگر آمده كه قوم ولود بوده اند، يعني هيچ كس از زن و مرد آن ها نمي مردند مگر آن كه داراي هزار فرزند شده باشد و به همين جهت آمار آن ها از عدد ساير بشر بيشتر بوده است.»[6] و نيز روايت شده است كه اين قوم از نظر نيروي جسمي به حدي بوده اند كه به هيچ حيوان درنده و يا انساني نمي گذشتند مگر آن كه آن را پاره پاره مي كردند و از هيچ كشت و زرع و يا درختي نمي گذشتند مگر آن كه همه را مي خوردند و به هيچ نهري بر نمي خوردند مگر آن كه آب ‌آن را مي نوشيدند و آن را خشك مي كردند.[7]و نيز روايت شده است كه ماجوج يك قوم و ياجوج قومي ديگر و امتي ديگر بوده اند و نيز روايت شده است كه سه طائفه بوده اند كه هر يك از اين سه خصوصيات ويژه اي داشته اند.[8] و... خصوصيات ديگري هم در روايات آمده كه لزومي به ذكر آن هانيست.علامه بزرگوار سيد محمد حسين طباطبائي در بحث تاريخي كه پيرامون قصه يأجوج ومأجوج در سوره كهف دارند مي گويند:«قدماي از مورخين هيچ يك در اخبار خود پادشاهي را كه نامش ذوالقرنين و يا شبيه به آن باشد اسم نبرده اند و نيز اقوامي به نام ياجوج و ماجوج و سدي كه منسوب به ذوالقرنين باشد، ولي در مواضعي از كتب عهد عتيق درباره آنان توضيحاتي آمده است، در اصحاح دهم از سفر تكوين تورات آمده كه اينان فرزندان دودمان نوح اند و.... از اين ها استفاده مي شود كه ياجوج و ماجوج امتي و يا امت هاي عظيم بوده اند و در قسمت هاي بالايي شمال آسيا از آبادي هاي آن روز زمين مي زيسته اند و مردماني جنگجو و معروف به جنگ و غارت بوده اند... [9]بحث از تحولات حاكم بر لغات و سيري كه زبان ها در طول تاريخ كرده ما را بدين معنا رهنمون مي شود كه ياجوج و ماجوج همان مغولان بوده اند چون اين دو كلمه به زبان چيني منگوك و يا منچوك است و معلوم مي شود كه دو كلمة مذكور به زبان عبراني نقل شده و ياجوج و ماجوج خوانده شده است ، در ترجمه هائي كه به زبان يوناني براي اين دو كلمه كرده اند گوگ و ماگوگ مي شود و شباهت تامي كه مابين ماگوك و منگوك هست حكم مي كند بر اين كه كلمة مزبور همان منگوك چيني است هم چنان كه منغول و مغول نيز از آن مشتق شده است پس به نظر مي رسد كه ياجوج و ماجوج مغول باشند و مغول امتي است كه در شمال شرقي آسيا زندگي مي كنند و در اعصار قديم امت بزرگي بودند كه مدتي به طرف چين حمله ور شدند و مدتي از طريق داريال قفقاز به سرزمين ارمنستان و شمال ايران و ديگر نواحي سرازير شدند و مدتي ديگر يعني بعد از آن كه سد ساخته شد به سمت شمال اروپا حمله بردند و اروپائيان آن ها را سيت مي گفتند و از اين نژاد گروهي به روم حمله ور شدند كه در اين حمله دولت روم سقوط كرد... انطباق اين گفتار با آيات قرآني روشن تر و قابل قبول تر است.»[10]علامه طباطبائي مي گويند:«بيشتر مفسرين بر آنند كه ياجوج و ماجوج امتي بسيار بزرگ بوده اند كه در شمال آسيا زندگي مي كرده اند و جمعي از ايشان اخبار وارد در قرآن كريم را كه در آخر الزمان خروج مي كنند و در زمين افساد مي كنند بر هجوم تاتار در نصف اول از قرن هفتم هجري بر مغرب آسيا تطبيق كرده اند زيرا همين امت در آن زمان خروج نموده در خون ريزي و ويران گري زرع و نسل و شهرها و نابود كردن نفوس و غارت اموال و فجايع ,افراطي نمودندو مرتکب کارهايي شدند که تاريخ بشريت نظير آن ها را سراغ ندارد، مغول ها اول به سرزمين چين و آن گاه به تركستان و ايران و عراق و شام و قفقاز تا آسياي صغير روي آورده و آن چه ازآثار تمدن سرراه خود ديدند ويران كردند و آنچه شهر و قلعه در مقابل شان قرار گرفت نابود ساختند. از آن جمله سمرقند , بخارا , خوارزم ,مرو , نيشابور , ري وغيره بود, در شهرهايي كه صدها هزار نفوس داشت در عرض يك روز يك نفر نفس كش را باقي نگذاشتند و از ساختمان هايش اثري نماند حتي سنگي روي سنگ باقي نماند.[11]بعد از نگاهي اجمالي به تاريخچة ياجوج و ماجوج سوالي كه قابل طرح است اين است كه آيا خروج اين ها از علائم آخر الزمان هست يا خير؟در برخي از روايات خروج اين دو از نشانه هاي قيامت ذكر شده است در ذيل آية شريفة سورة كهف « قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا » پس زماني كه بيايد وعدة پروردگار من آن را در هم مي كوبد و وعدة پروردگارم حق است.»[12] تفسير قمي مي نويسد: «قال اذا كان قبل يوم القيامه في آخر الزمان انهدم ذلك السد و خرج ياجوج و ماجوج الي الدنيا و اكلوا الناس»[13] قبل از روز قيامت در آخر الزمان اين سد منهدم مي شود و ياجوج و ماجوج خروج مي كنند و مردم را مي خورند.در برخي ديگر از روايات فقط بيان شده كه اين دو قوم در آخر الزمان خروج مي كنند ولي متذكر نشده اند كه مربوط عصر ظهور است يا قيامت؟ در ذيل آية شريفه -تا آن زمان كه راه ياجوج و ماجوج گشوده شود و آن ها از هر محل مرتفعي به سرعت عبور مي كنند- از امام صادق و امام باقر ـ عليهما السلام ـ روايت شده كه فرمودند: زماني كه آخر الزمان شود اين دو خروج مي كنند و مردم را مي خورند.»[14] برخي از صاحب نظران نيز در ارتباط با جمله «و عده پروردگار» كه در سورة‌ كهف آمده است سه احتمال را مطرح كرده اند.1. مراد از وعدة الهي خروج و باز شدن راه ياجوج و ماجوج از سد مي باشد و اين را از آية شريفه كه ذوالقرنين بعد از اتمام كار سد گفت: «اين از رحمت پروردگار من است، و زماني كه وعدة‌ او رسد آن را در هم مي كوبد و راه آن ها باز مي شود[15].» به دست آورده اند.2 مراد از وعدة‌ الهي روز قيامت باشد. (در تفسير مجمع البيان در معناي آيه مي فرمايد: زماني كه بيايد قيامت و وقت خروج ياجوج و ماجوج. مقدر كرده است خداوند كه سد را مثل زمين هموار كند.»[16]3. اين كه مراد از اين وعده، ظهور حضرت حجت (عج) باشد. ايشان در تحليل سه احتمال مي فرمايند:احتمال اول بعيد از ظهور آيه است،‌ چون ظاهر آيه اين است وعدة حق متأخر از فتح ياجوج و ماجوج است. و آيات بعد مؤيد احتمال دوم هستند چون سخن از نفخ صور و جهنم و تاسف مي باشد. ولي امكان تطبيق برخي از آيات بنابر احتمال سوم هم امكان پذير است. به اين صورت كه حكومت بعد از ظهور و اوضاع زندگي مردم به صورتي خواهد بود كه تصور آن نيز تا حدودي ناممكن است و طبيعي است كساني كه در قبل از اين زمان زندگي مي كردند صداي شان در مي آيد كه تاكنون در غفلت بوديم. ايشان در پايان بحث مي فرمايند: همة آنچه بيان شد به حسب احتمال و امكان است و هيچكدام از اين احتمالات قابل اثبات تاريخي نيست، با اين وجود هم چنان جاهليم در اينكه ياجوج و ماجوج جلوتر از زمان ظهور خروج خواهند كرد يا بعد از آن كه از علائم قيامت باشد.[17]حاصل آنكه هر چند زمان خروج يأجوج و مأجوج خيلي روشن نيست لكن با استفاده از سياق آيات كه درباره نفخ صور و بهشت و جنهم است و نيز رواياتي كه تصريح نموده اند كه آن ها قبل از قيامت خروج خواهد كرد مي توان نيتجه گرفت كه احتمال اين كه خروج يأجوج و مأجوج از نشانه هاي قيامت باشد قوي تر است و احتمال اين كه از علائم ظهور باشد بسيار بعيد به نظر مي رسد.معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1. تاريخ عصر ظهور، سيد محمد صدر.2. ترجمه تفسير الميزان، ترجمه سيد محمدباقر موسوي همداني، ج13. .

سامانه پاسخگویی به سوالات و شبهات

مرجع:

ایجاد شده در 1400/12/28



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image