تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
در بررسي موضوع انواع واكنش روشنفكران ايراني صدة اخير در مواجهة با فرهنگ غربي، به سه واكنش مهم ميتوان اشاره نمود:ـ عدهاي از روشنفكران در تقويت و تجديد عظمت گذشته ايران، ابتدا از علوم و فنون غرب كمك گرفتند و سپس در ابعاد اداري و آموزشي به اصلاحات دست زدند.[1] اين رويكرد به فن آوري غرب اعتقاد داشت؛ مثل عباس ميرزا، قائم مقام فراهاني و امير كبير.ـ دستهاي ديگر خواهان تقليد از غرب در همة زمينهها شدند. تنها راه پيشرفت كشور را فرنگي شدن و تقليد از غرب آن هم به صورت لجام گسيخته ميدانستند؛ مثل ملكم خان، آخوند زاده و تقي زاده.[2]ـ تعداد ديگري از روشنفكران، بحث بازسازي تفكر ديني و بازگشت به خويشتن[3] را مطرح كردند. اين رويكرد به دو گرايش عمده تقسيم ميشود:الف. جريان معتقد به اخذ جنبههاي مثبت تمدن غربي و ردّ جنبههاي منفي.متفكران اين جريان اصرار داشتند، اقتباس فقط در تكنولوژي و دانش و دستاوردهاي مثبت تمدن غرب آن هم آگاهانه و با تشخيص و نه به صورت كوركورانه صورت گيرد ولي نظام ارزشي، مكتب و ايدئولوژي غربيها بايد قاطعانه كنار زده شود. اينها معتقدند كه اسلام با افكار جديد سازگاري دارد، امّا ناآگاهي از اسلام راستين و جلوگيري استعمار از ترقي كشورها، باعث عقب ماندگي مسلمانان و كشورها شده است. اينان غرب را به صورت صحيح شناختند و به علت عقب ماندگي ايران پي بردند و راه حل مشكلات را در بازگشت به اسلام راستين معرفي كردند.هدف اصلي اين جريان، واكنش در برابر خطر فرهنگي و سياسي اروپا و رفع سلطه و نفوذ استعمار غربي و بازگرداندن سيادت گذشته اسلام و قدرت سياسي مسلمانان بود. اين جريان هيچ يك از دو ديدگاه «پذيرش مطلق غرب» و «ردّ مطلق غرب» را نپذيرفتند و با شناخت عميقتر و غنيتر قائل به تفكيك جنبههاي مثبت و منفي آن شدند و خواستار اخذ جنبههاي مثبت فرهنگ و تمدن غرب و مبارزه با چهرة استعمار در همة ابعاد آن گرديدند.[4] سيد جمال الدين اسدآبادي، مرتضي مطهري طرفدار اين گرايش بودند.[5]ب. جريان معتقد به ردّ مطلق غرب و تجدددر اين ديدگاه دو گرايش وجود دارد: رويكرد سنتي و ديگري متجددين. سنّت گراها معتقدند كه راه حل معضلات ايران تنها با تكيه بر رهيافتهاي سنتي ممكن است و هر گونه الگوگيري از راه و رسم زندگي فرنگيان نه تنها مشكلي را حل نميكند بلكه بر مشكلات ميافزايد. مهمترين و بهترين شارح اين رويكرد رسالة شيخ و شوخ است. در اين رساله، راه حل غربگرايان شديداً مورد انتقاد قرار گرفته و از غرب گرايان با نامهايي چون شوخ، تمسخر پيشه، بيسواد و مقلّد ياد شده است.[6]گرايش ديگر اين جريان روشنفكران تحصيل كردة در غرب و غير روحاني ميباشند. آنان خواستار نفي مطلق غرب هستند به دليل اين كه معتقدند غرب مجموعهاي يكپارچه است و نميتوان چيزهايي را به دلخواه خود از آن برگزينيم. به نظر آنها تكنولوژي مجموعهاي از اشياءو ابزار نيست بلكه ذات و شيوة تفكر است كه بر جهان تسلط يافته است.[7]احمد فرديد ( 1291 ـ 1373) معتقد است، انسانها داراي سه بعد عملي، فلسفي و معنوي هستند، گر چه اولي و دومي در سنّت فكري غرب جايي برجسته داشته، ولي سومي به گونهاي آشكار غايب و خاموش شده است. بدين سان او به اين نتيجه ميرسد كه غرب را هم به عنوان يك هستي شناسي و هم به عنوان يك شيوة زندگي بايد ترك گفت.[8]سيد حسين نصر (... ـ 1312)منتقد تجدد است و ادعا ميكند كه عصر نو ـ كه ويژگي آن طغيان انسان عليه خداوند، جدايي عقل از نور راهنماي خرد و كمبود فضيلت است ـ به منجلاب آشفتگي، انحطاط و نادرستي انجاميده است.[9] او در مورد وضع خاص ايران، طغيان فكري خود را در برابرغرب تهديد كننده و وسوسهگر، در قالب چهار استراتژي زير بيان ميكند: اوّل، احياي سنّتهاي اصيل فكري ايران از راه جان بخشي دوباره به فلسفه و عرفان اسلامي. دوّم، هشدار به ايرانيان در مورد سرشت علوم، فلسفه و تكنولوژي غربي و خطراتي كه اخذ آنها براي فرهنگ ايران به بار ميآورد. سوّم آگاه ساختن ايرانيان از فرهنگها و تمدنهاي آسيا به عنوان وزنهاي متعادل سازنده در برابر نفوذ تمدن غرب. چهارم، كوشش در ايجاد راهي كه از طريق آن حفظ اصالت فرهنگي ايران در برابر فرهنگ، تكنولوژي و علوم غربي امكان پذير گردد.[10] وي معتقد است كه نه تنها اثرها بلكه شالودههاي تمدن مدرن را بايد بياعتبار دانست و به نقد جامع از تجدد و سكولاريسم پرداخت.[11]رضا داوري (... ـ 1312) غرب را كليت و مجموعهاي واحد ميداند به اعتقاد او، انتقاد بايد با هدف گرفتن انسان باوري و تجدد به عنوان معروفترين ميراث آن، تفكر غربي را بياعتبار سازد.[12] به نظر وي تكنولوژي نه تنها مردم را ارباب خود نساخته بلكه آنان را فرمانبردار خود كرده است؛ يعني وسيلة آزادي به ابزار اسارت تبديل شده است. او ميگويد: غرب مجموعهاي يكپارچه است و نميتوان چيزهايي را به دلخواه از آن برگزينيم. در نتيجه بايد به سرنوشت خود غرب بينديشيم نه به سرنوشت فرد فرد غربيان.[13]به نظر ميرسد كه در ميان واكنشهاي موجود، واكنش سوّم (جريان احيا و بازسازي تفكر ديني، بازگشت به خويشتن) آن هم دستهاي كه به اخذ جنبههاي مثبت فرهنگ و تمدن غربي و ردّ جنبههاي منفي و استعماري غرب معتقد ميباشد، از صحت و درستي بيشتري برخوردار است؛ چون به روز، مطابق با واقع و منطقي است و عمل به آن موجب عمران و آبادي و پيشرفت مادي و معنوي جامعه ميگردد. آنها كوشيدند تا به وسيلة امروزي كردن سنّتها، راه ميانهاي را برگزينند؛ يعني نه از روي تعصب، با فرهنگ و تمدن غرب مخالفت ميكنند و نه بيتفكر به طور مطلق آن را ميپذيرند.اين رويكرد تاكنون آثار مثبتي در پيشرفت و ترقي ايران داشته است. تقويت اين نگرش موجب توسعه و شكوفايي بيشتر و رفع عقب ماندگي خواهد شد. اين رويكرد داراي بيشترين نفوذ و طرفدار ميباشد.[14]معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1ـ جلال آل احمد، غرب زدگي، انتشارات رواق، تهران، چ دوّم، 1344.2ـ ماوراه دشوار تجدد، رضا داوري اردکاني، نشر ساقي.3ـ جوان سلمان و دنياي متجدد، سيد حسين نصر، انتشارات طرح نو. .
سامانه پاسخگویی به سوالات و شبهات
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.