تاریخ /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

اسناد هجوم به خانه وحی و شهادت حضرت زهرا ـ سلام الله علیها


با وجود تمام سفارشات و تأکیدات نبی مکرم اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ درباره حفظ حرمت خاندان عصمت و طهارت و به خصوص فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ با کمال تأسف این بیت شریف و نورانی، از تعرّض کوردلان مصون نماند و مورد تهاجم واقع شد که ما به بخشی از نصوص اهل سنت در این باره اکتفاء می کنیم: 1. ابن ابی شیبه، محدث معروف اهل سنت در کتاب «المصنف» ابوبکر ابن ابی شیبه (159 ـ 235) چنین نقل می کند: هنگامی که مردم با ابی بکر بیعت کردند، علی و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره می پرداختند و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد و گفت: ای دختر رسول خدا! محبوب ترین فرد برای ما پدر تو و بعد از پدرت تو هستی؛ ولی سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند، من دستور دهم خانه را بر آن ها بسوزانند. این جمله را گفت و بیرون رفت. وقتی علی ـ علیه السلام ـ و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به علی ـ علیه السلام ـ و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را هنگامی که شما در آن هستید، آتش می زند. به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است، انجام می دهد! 2. بلاذری، محدث بزرگ دیگر اهل سنت در کتاب «انساب الاشراف» احمد یحیی بن جابر بلاذری (م270) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخی را در کتاب انساب الاشراف بدین نحو نقل می کنند: ابوبکر به دنبال علی ـ علیه السلام ـ فرستاد تا بیعت کند؛ ولی علی ـ علیه السلام ـ از بیعت امتناع ورزید، سپس عمر همراه با فتیله (آتش زا) حرکت کرده و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد. فاطمه گفت: ای فرزند خطاب، می بینم در صدد سوزاندن خانه من هستی؟! عمر گفت: بلی این کار کمک به چیزی است که پدرت برای آن مبعوث شده است! 3. ابن قتیبه و کتاب «الامامة و السیاسة» مورخ شهر عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینوری (212 ـ 276) از پیشوایان ادب، نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامی و مولف کتاب تأویل مختلف الحدیث، و ادب الکاتب و... است. وی در کتاب الامامة و السیاسة چنین می نویسد: ابوبکر از کسانی که از بیعت با او سر برتاختند و در خانه علی گرد آمده بودند، سراغ گرفت عمر را به دنبال آن ها فرستاده او به در خانه علی ـ علیه السلام ـ آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند، در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایی که جان عمر در دست اوست، بیرون بیایید یا خانه را با شما آتش میزنم. مردی به عمر گفت: ای اباحفص (کنیه عمر) در این خانه فاطمه دختر پیامبر است، گفت باشد! ابن قتیبه، دنباله این داستان را سوزناک تر و دردناک تر نوشته است او می گوید: عمر همراه گروهی به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامی که فاطمه صدای آنان را شنید با صدای بلند گفت: ای رسول خدا! پس از تو چه مصیبت هایی به ما از فرزند خطاب و فرزند ابی قحافه رسید. افرادی که همراه عمر بودند، هنگامی که صدای زهرا و گریه او را شنیدند، برگشتند ولی عمر با گروهی باقی ماند و علی را از خانه بیرون آوردند، نزد ابی بکر بردند و به او گفتند: بیعت کن، علی ـ علیه السلام ـ گفت: اگر بیعت نکنم چه می شود؟ گفتند: به خدایی که جز او خدایی نیست، گردنت را می زنیم... 4. طبری و تاریخ او مورخ معروف محمد بن جریر طبری (م310) در تاریخ خود رویداد هتک حرمت خانه وحی را چنین بیان می کند: عمر بن خطاب به خانه علی آمد، در حالی که طلحه و زبیر و گروهی از مهاجران در آن جا گرد آمده بودند، وی رو به آنان کرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش می کشم، مگر این که برای بیعت بیرون بیایید زبیر از خانه بیرون آمد، در حالی که شمشیر کشیده بود، ناگهان پای او لغزید، شمشیر از دستش افتاد و دیگران بر او هجوم آوردند و او را گرفتند. 5. ابن عبد ربه و کتاب «العقد الفرید» شهاب الدین احمد معروف به ابن عبد ربه اندلسی مولف کتاب العقد الفرید (م463) در کتاب خود بحثی مشروح درباره تاریخ سقیفه آورده است. وی می نویسد: علی و عباس و زبیر در خانه فاطمه نشسته بودند که ابوبکر، عمر بن خطاب را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بیرون کند و به او گفت: اگر بیرون نیامدند، با آنان نبرد کن! عمر بن خطاب با مقداری آتش به سوی خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را بسوزاند، ناگاه با فاطمه روبرو شد، دختر پیامبر گفت: ای فرزند خطاب آمده ای خانه ما را بسوزانی؟ او در پاسخ گفت: بلی مگر این که در آنچه امت وارد شدند، شما نیز وارد شوید! تا اینجا بخشی که در آن تصریح به تصمیم به هتک حرمت شده است پایان پذیرفت. اکنون به بخش دوم که حاکی ازجامه عمل پوشاندن به این نیت شوم است، می پردازیم! مبادا تصور شود که قصد آن ها تنها ارعاب و تهدید بود تا علی و یارانش را مجبور به بیعت کنند و هدفِ عملی ساختن چنین تهدیدی را نداشتند. یورش انجام گرفت! تا اینجا سخنان آن گروه که فقط به سوءنیت خلیفه و یاران او اشاره کرده اند، به پایان رسید. گروهی که نخواستند و یا نتوانستند دنباله فاجعه را به طور روشن منعکس کنند، در حالی که برخی دیگر به اصل فاجعه، یعنی یورش به خانه و... اشاره نموده اند و اینک مدارک یورش و هتک حرمت به خانه حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ: 1. ابو عبید و کتاب «الاموال» ابو عبید، قاسم بن سلام (224ق) در کتاب الاموال که مورد اعتماد فقهای اهل سنت است، می نویسد: «عبدالرحمن بن عوف می گوید: در بیماری ابوبکر برای عیادتش به خانه او رفتم، خلیفه پس از گفتگوی زیاد گفت: ای کاش سه چیز را که انجام داده ام، انجام نمی دادم، ای کاش سه چیز را که انجام نداده ام، انجام می دادم، همچنین آرزو می کنم سه چیز را از پیامبر سوال می کردم؛ یکی از آن سه چیزی که انجام داده ام و آرزو می کنم ای کاش انجام نمی دادم این است که: «ای کاش پرده حرمت خانه فاطمه را نمی گشودم و آن را به حال خود وا می گذاشتم، هر چند برای جنگ بسته شده بود». 2. طبرانی و «معجم الکبیر» ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی (260 ـ 360) می نویسد: ابوبکر به هنگام مرگ، اموری را تمنا کرد و گفت: ای کاش سه چیز را انجام نمی دادم، سه چیز را انجام می دادم و سه چیز را از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ سوال می کردم به آن سه چیزی که آرزو می کنم که ای کاش انجام نمی دادم، آرزو می کنم ای کاش حرمت خانه فاطمه را هتک نمی کردم و آن را به حال خود واگذار می کردم. این تعبیرات به خوبی نشان می دهد که تهدیدهای عمر، عملی شد و در خانه را به زور (یا با آتش زدن) گشودند. 3. باز هم ابن عبد ربه و «عقد الفرید» ابن عبد ربه اندلسی مولف کتاب العقد الفرید (م 463) در کتاب خود از عبدالرحمن بن عوف نقل می کند: «من در بیماری ابی بکر بر او وارد شدم تا از او عیادت کنم، خلیفه گفت: آرزو می کنم که ای کاش سه چیز را انجام نمی دادم و یکی از آن سه چیز این است: ای کاش خانه فاطمه را نمی گشودم، هر چند آنان برای نبرد در خانه را بسته بودند». 4. سخن نظام در کتاب «الوافی بالوفیات» ابراهیم بن سیار نظام معتزلی (160 ـ 231) در این رابطه می نویسد: «عمر در روز اخذ بیعت برای ابی بکر، بر شکم فاطمه زد، او فرزندی که در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط کرد». 5. ذهبی و کتاب «میزان الاعتدال» ذهبی در کتاب میزان الاعتدال از محمد بن احمد کوفی حافظ نقل می کند که در محضر احمد بن محمد معروف به ابن ابی دارم، محدث کوفی (م357) ابن خبر خوانده شد: «عمر لگدی بر فاطمه زد و او فرزندی که در رحم به نام محسن داشت سقط کرد». 6. عبدالفتاح عبد المقصود و کتاب «الامام علی» وی می نویسد عمر گفت: قسم به کسی که جان عمر در دست اوست یا باید بیرون بیایید یا خانه را بر ساکنانش آتش می زنم. عده ای که از خدا می ترسیدند و پس از پیامبر رعایت منزلت او را می کردند، گفتند: ای ابا حفص (کنیه عمر) فاطمه در این خانه است، بی پروا فریاد زد: باشد! نزدیک شد، در زد، سپس بر در کوبید وارد خانه شد طنین صدای زهرا در نزدیکی مدخل خانه بلند شد این ناله استغاثه او بود. 7. مقاتل بن عطیة و کتاب الامامة و الخلافه مقاتل بن عطیه می نویسد: هنگامی که ابوبکر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به سوی خانه علی و فاطمه (ع) فرستاد. عمر هیزم جمع کرد و در خانه را آتش زد... این مطالبی که در این رابطه ذکر شد، فقط بخشی از مدارک اهل سنت بود. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image