کلام /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

وجود انسان دو بعد جسماني و روحاني دارد که از هم مستقل هستند و کمال مربوط به روح آدمي است چرا براي اين کمال جهان مادي انتخاب شد؟


براي روشن شدن سؤال, سير نظريات در مورد ارتباط روح و بدن به طور خلاصه مطرح مي شود:افلاطون معتقد بود، كه روح، جوهري است قديم که قبل از بدن، موجود بوده و بعد كه بدن آماده شد، روح از مرتبة خود تنزل مي‌كند و به بدن تعلق مي‌گيرد. اين نظريه به وسيله ارسطو، درهم شكسته شد، وي متوجه شد كه در اين نظريه به جنبة وحدت و وابستگي روح و بدن، توجهي نشده است و نمي‌توان علاقة روح و بدن را سطحي انگاشت، ارسطو، رابطه روح و بدن را از نوع علاقة صورت و ماده دانست.[1] بوعلي سينا، نظريه ارسطو را تأييد نمود، با اين تفاوت كه يك نوع وحدت و ارتباط واقعي و جوهري ميان روح و بدن قائل شد.[2] صدر المتألهين، بر اساس حركت جوهري، قائل شد كه مبدء تكون نفس و روح، ماده جسماني است، و هيچ مانعي ندارد كه يك موجود مادي در مراحل ترقي و تكامل خود تبديل شود به موجودي غيرمادي، و به تدريج خاصيت مادي بودن را از دست بدهد. در توضيح نظر مرحوم ملا صدرا علامه حس‌زاده آملي مي‌فرمايند: ماده تقدم علِّي بر نفس ندارد بلكه معدّ و زمينه‌ساز حدوث نفس است كه نفس حدوثاً جسماني و بقاءً روحاني است.[3]تأييد نظريه مرحوم صدرالمتألهيناين نظريه، با آيات قرآن كريم، هماهنگ است، خداوند در قرآن كريم مي فرمايد وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طينٍ *ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً في‏ قَرارٍ مَكينٍ *ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ.[4](و ما انسان را از عصاره‏اى از گِل آفريديم* سپس او را نطفه‏اى در قرارگاه مطمئن‏[ رحم‏] قرار داديم* سپس نطفه را بصورت علقه‏[ خون بسته‏]، و علقه را بصورت مضغه‏[ چيزى شبيه گوشت جويده شده‏]، و مضغه را بصورت استخوانهايى درآورديم؛ و بر استخوانها گوشت پوشانديم؛ سپس آن را آفرينش تازه‏اى داديم؛ پس بزرگ است خدايى كه بهترين آفرينندگان است!)انسان، روز نخست، گل، علقه، مضغه، لخته بود، سپس همين موجود كه يك نوع تكامل پيدا كرد، به موجود ديگري تبديل شد و به حكم اين كه ضمير انشأناه (در آيه قرآن) به انسان بر مي‌گردد، مقصود اين است كه به همان انسان گل و نطفه‌اي، آفرينش ديگري داديم، و همان ماده بي‌روح و بي‌كمال را به صورت يك موجود مدرك، آگاه، قادر و توانا درآورديم. و اين همان است كه مرحوم صدرالمتألهين از آن به عنوان جسمانيه الحدوث تعبير مي‌كند.[5]علامه حسن‌زاده آملي در توضيح مراحل آفرينش انسان مي‌فرمايند: اولين صورتي كه به ماده اوليه انسان تعلق مي‌گيرد، صورت طبيعيه است كه مقوم او، و حافظ مزاج اوست، سپس رو به تكامل مي‌نهد و همچون گياهي رشد مي‌كند و به تدريج نفس حيواني كه مبدء حس و حركت است به او تعلق مي‌گيرد و پس از آن به نفس ناطقة انساني كه مبدء افعال انساني است ـ چون تعقل و تفكر ـ مي‌رسد[6] پس انسان يك حقيقت و هويت ممتد، از طبيعت تا تجرد است.[7]حركت جوهري زمينه‌ساز تعلق روح به بدنطبيعت و ماوراي طبيعت در عرض يكديگر نيستند، بلكه مانند دو مرتبه ظاهر و باطني از يك وجود و در طول هم مي‌باشند[8] و در عالم طبيعت، پيدايش و تكون انواع جسماني، روي قانون حركت است. نفس و روح همه محصول قانون حركت مي‌باشد و با زمينه‌سازي حركت جوهري افاضه شده است. بدن انسان، در پرتو حركت جوهري و دروني، اين شايستگي را يافت كه چنين روح و رواني بر او افاضه گردد.[9]روح در آغاز كار، قوه، و استعداد محض است و هيچ گونه علم قبلي برايش حاصل نشده و همه معلومات و اطلاعات خود را در همين جهان مادي از قوه به فعل مي‌رساند و تكامل مي‌يابد؛[10] بنابراين، آفرينش روح پس از آفرينش بدن و تكامل تن بوده و تكامل ماده زمينه‌ساز پيدايش روح و روان بوده است، مانند بوي گل که پس از پيدايش گل و ميوه، پس از رشد درخت، پديدار مي‌شوند.[11] و اين خود از آيات الهي است كه ماده فاقد درك و شعور را به پايه‌اي مي‌رساند كه در دامن خود موجودي را كه سراسر درك و شعور است، پرورش مي‌دهد.[12]چرايي تكامل روح در جهان ماديانسان، با همين تركيب خاص (ماده و روح) و استعداد مخصوص خود، مي‌تواند علم به اسماء و اسرار و رموز جهان آفرينش داشته باشد، اما فرشتگان كه فاقد اين تركيب و استعداد بودند، شايستگي درك چنين حقايقي را نداشتند.[13] و در نتيجه به كمال انساني نمي‌توانند برسند. آنها داراي كمالات ثابت و مقام معلوم‌اند[14] تكامل فقط در عالم ماده و متعلقات آن كه از قوه به فعل در حركت‌اند صورت مي‌گيرد، در عالم مجردات (عالم امر) كمالات ثابت و معلوم است.نتيجه اين­كه، حركت و تحول ماده، زمينه‌ساز تعلق روح به بدن است، و تعلق روح به بدن، تنها راه تكامل انسان و رسيدن وي به كمال است. به عبارت ديگر راه کمال اختياري انسان فقط از اين مسير مي گذرد.معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1. شهيد مطهري ، مرتضي ،معاد، انتشارات صدرا. صص 109 - 1472.مطهري ، مرتضي، انسان در قرآن، انتشارات صدرا.3. آيت الله حسن‌زاده آملي. معرفت نفس، ج3. .

سامانه پاسخگویی به سوالات و شبهات

مرجع:

ایجاد شده در 1400/12/28



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image