تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه
در پاسخ به این سؤال، نخست گزیده ای از ماجرای حمله به خانه فاطمه (سلام الله علیها) ارائه و سپس نکاتی پیرامون سؤال تقدیم می شود:
عمر همراه عده ای به طرف خانه فاطمه (سلام الله علیها) آمد و در را کوبید، فاطمه با شنیدن سر و صدای جمعیت با صدای بلند و همراه گریه فریاد زد: ای رسول خدا چه مصیبت هایی پس از تو از پسر خطاب و پسر ابوقحافه می بینیم. گروهی با شنیدن گریه فاطمه دلشان به درد آمد و با گریه آنجا را ترک کردند؛ اما عمر با گروهی دیگر باقی ماندند[1].
گمان می رفت که به احترام حضرت فاطمه (سلام الله علیها) پشت در کسی بدون اجازه وارد نخواهند شد، اما عمر در را با لگد شکست، سپس وارد خانه شدند و علی (علیه السلام) را بیرون آوردند در حالی که به خاطر این پیروزی الله اکبر می گفتند!![2] بنابراین حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها)، تصمیمی برای باز کردن درب نداشت و برای این کار پشت درب نرفت او به هنگام هجوم، با دیدن عمر و همراهانش، در را بست و نزدیک دَر ایستاده بود و احتمال نمی داد که با وجود آن حضرت، متعرض خانه شوند[3] و این بی شرمی مهاجمان بود که حرمت خانه و اهل آن را رعایت نکردند.
اما درباره نقش و موضع امیرمؤمنان (علیه السلام) در آن لحظات نکات ذیل قابل توجه و درنگ است:
1- شکی نیست که امیرمؤمنان (علیه السلام)، شجاع و قهرمان بود و در تاریخ اسلام، فردی به پایه او در مقاومت و دلیری نمی رسد، از سویی شجاع، کسی است که به وظیفه خود عمل کند قدرت دفاع نداشتن، به معنای ضعف و ترس و یا بی اعتنایی در برابر حمله وحشیانه نیست، بلکه شرایط دفاع برای امام فراهم نبود. امام قدرت لازم برای احقاق حقوق از نظر اجتماعی و یاران را نداشت و امام به خاطر مصالحی، در موضوع حق حاکمیت بر مسلمانان که بزرگ ترین حق حضرت و حق مردم مسلمان بود، سکوت کرد، در مسایل شخصی مانند شکنجه حضرت زهرا (سلام الله علیها) و شکنجه خود نیز سکوت کرد. و این روش امامان دیگر نیز بوده است که در مصالح اسلام و مسلمانان از حقوق خود گذشته و حتی جان خود را فدا نموده و بعضاً راضی شدند که خانواده شان اسیر شود.
وظیفه محوری امیرمؤمنان (علیه السلام) صبر بود آن گونه که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از او خواسته بود:
«. . . پس چون از دنیا رفتم و از آنچه به تو وصیت کردم فارغ شدی و بدنم را در قبر گذاشتی، در خانه ات بنشین و قرآن را آن گونه که دستور داده ام، بر اساس واجبات و احکام و ترتیب نزول جمع آوری کن، تو را به بردباری در برابر آنچه که از این گروه به تو و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) خواهد رسید سفارش می کنم، صبر کن تا بر من وارد شوی»[4].
2- تاریخ اسلام گواهی می دهد که درخت اسلام در دل برخی ریشه ندوانیده بود، بلکه نهالی تازه پاگرفته در دل آن ها بود و امکان داشت با نسیمی یا بادی از جای کنده شود. در چنین شرایطی اعمال قدرت، و کشتن مهاجم و دستیاران او، نتیجه ای جز یک جنگ داخلی تمام عیار میان بنی هاشم و قبیله های تیم و عدی در برنداشت [5]، از این جهت، امام بردباری را پیشه کرد و کراراً این سخن را تکرار می کرد:
«به خدا سوگند هرگز فکر نمی کردم؛ و به خاطرم خطور نمی کرد که عرب بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ امر امامت و رهبری را از اهل بیت او بگردانند (و در جای دیگر قرار دهند و باور نمی کردم) آنها آن را از من دور سازند! تنها چیزی که مرا ناراحت کرد اجتماع مردم اطراف فلان. . . بود که با او بیعت کنند، دست بر روی دست گذاردم تا این که با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشته و می خواهند دین محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را نابود سازند. (در اینجا بود) که ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم باید شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من از رها ساختن خلافت و حکومت بر شما بزرگ تر بود چرا که این بهره دوران کوتاه زندگی دنیا است، که زایل و تمام می شود. همان طور که «سراب» تمام می شود و یا همچون ابرهایی که از هم می پاشند. پس برای دفع این حوادث به پا خاستم تا باطل از میان رفت و نابود شد و دین پابرجا و محکم گردید»[6]. .
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.