تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه

جايگاه جوانان در حكومت علي ـ عليه السّلام ـ چگونه بود؟


جواب اجمالي: نگرش علي ـ عليه السّلام ـ نسبت به جوانان نگرش مثبت بوده و دورة جواني را با ارزش‎ترين مقطع عمر بر‎مي‎شمردند و در دوران حكومت‎شان هم از جواناني نظير محمد بن ابي بكر عمروبن ابي سلمه و ديگر جوانان به فراخور تواناييشان در بخش‎هاي مختلف به كار مي‎گرفتند. جواب تفصيلي: ابتدا به نوع نگرش اميرالمؤمنين به جوانان مي‎پردازيم، سپس به اصل سؤال مي‎پردازيم. امام ـ عليه السّلام ـ مقطع جواني را از بهترين مقاطع عمر برمي‎شمردند، چنانكه فرمود: «شَيْئانِ لايَعْرِفُ فَضْلَهُما اِلاَّ مَن فَقَدَهُما، اَلشّبابُ وَ الْعافِيَةُ.»[1] دو چيز است كه ارزش و برتري آن‎ها را نشناسد مگر كسي كه آن‎ها را از دست بدهد، جواني و سلامتي. و همين‎طور دورة جواني را دوران شكل‎گيري شخصيت و آمادگي براي پذيرش هر مطلب و ايده و عقيده‎اي مي‎دانستند، چنان‎كه فرمود: «و اِنَّما قَلْبُ الْحَدَثِ كَاالاَرْضِ الْخالِيَهِ ما اُلْقِيَ فيها مِنْ قَبِلَتْهُ.»[2] همانا قلب جوان همچون زمين خالي (كاشته نشده) است كه هر بذري در آن پاشيده شود مي‎پذيرد. و با توجّه به اهميت اين دوران، اين توصيه را داشتند كه بايد فرصت جواني را مغتنم شمرد و چنان‎كه فرمود: «بادِرْ شَبابَكَ‌ قبل هَرَمِكْ و صِحَتِّكَ قَبْلَ سُقْمِكَ.»[3] پيشي بگيرد (بهره‎جو) از جواني خود قبل از فرا رسيدن پيري و از تندرستي خود قبل از بيماري. امّا در رابطه با جايگاه جوانان در حكومت آن حضرت، جوانان هم يكي از قشرهايي بودند كه امّا ـ عليه السّلام ـ در بخش‎هاي گوناگون از وجودشان استفاده مي‎كرد. براي نمونه به چند مورد اشاره مي‎كنيم. محمد بن ابي بكر از جوانان با ايمان و از ياران مخلص علي ـ عليه السّلام ـ بود،‌ به استانداري سرزمين پهناور و استراتژيك مصر برگزيد، و آن قدر اين جوان مورد اعتماد و توجّه امّام ـ عليه السّلام ـ بود كه وقتي محمد بن ابي بكر در مصر به دست ايادي معاويه به شهادت رسيد و خبر شهادت او به علي ـ عليه السّلام ـ رسيد در نامه‎اي به ابن عباس درباره محمد چنين فرمود: «او فرزندي نيكخواه، كارگزاري كوشا، شمشيري برنده و ركني استوار بود.»[4] و هم‎چنين درباره‎اش چنين فرمود: «اندوه ما (به خاطر شهادتش) به قدر شادماني دشمنان است، جز آن‎كه از آنان دشمني كاسته شد و ما دوستي را از كف داديم.»[5] عمروبن ابي سلمه يكي ديگر از جواناني بود كه علي ـ عليه السّلام ـ او را به امارت بحرين منصوب فرمود و هنگام جنگ صفين او را دعوت به همراهي كرد و در نامه‎اي به او چنين نوشت: «مي‎خواهم بر ستمكاران شامي بتازم، دوست دارم كه تو هم با من باشي، زيرا تو از كساني هستي كه در جهاد با دشمن و بر پا نگهداشتن دين به تو پشتگرم توانم شد.»[6] در جنگ‎هاي گذشته پرچم به عنوان نماد استواري و پابرجايي و ايستادگي هر لشكري محسوب مي‎شد، به همين جهت علمداري سپاه به افراد لايق، شجاع، مقاوم و جسور سپرده مي‎شد. در نبرد جمل، علي ـ عليه السّلام ـ پرچم سپاه را به دست فرزند جوانش محمد حنفيه سپرد و به او اين‎چنين توصيه فرمود: «اگر كوه‎ها به لرزه درآيند تو پايدار بمان. دندان‎ها را به هم بفشار و سرت را به عاريت به خدا بسپار...»[7] و نمونه‎هاي بسيار ديگري كه حاكي از آن است كه امام ـ عليه السّلام ـ اين قشر از جامه را براي خدمت به مردم در جاهاي گوناگون به كار مي‎گرفتند. امّا ذكر اين نكته ضروري است كه امام ـ عليه السّلام ـ براي در خدمت گرفتن افراد در بخش‎هاي مختلف ملاكي به عنوان «جواني» نداشتند بلكه ملاك‎هاي ديگري نظير: ايمان. صداقت، تعهد، امانت‎داري، وفاداري، و در يك كلام «شايستگي» براي سمت‎هاي مختلف در نظر داشتند و جواناني كه اين ملاك‎ها را دارا بودند، با توجّه به اين‎كه علاوه بر دارا بودن آن ملاك‎ها داراي شادابي و توانايي جسماني بودند، امام ـ عليه السّلام ـ از وجودشان استفاده مي‎كردند. براي مطالعه بيشتر در اين مورد مطالعه كتاب «سيماي كارگزاران علي ـ عليه السّلام ـ» نوشته علي اكبر ذاكري توصيه مي‎شود.--------------------------------------------------------------------------------[1] . غررالحكم و دررالكلم (مجموعه كلمات و حكم علي ـ عليه السّلام ـ) جمع‎آوري، عبدالواحد الآمري تميمي، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، ج اول، 1407 ق، ج 1، ص 408. [2] . نهج البلاغه، نامه 31. [3] . غرر الحكم، همان، ج 1. ص 302. [4] . نهج البلاغه، نامه 35. [5] . نهج البلاغه، كلمات قصار، 325. [6] . نهج البلاغه، نامه 42. [7] . نهج البلاغه، خطبه 11. .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image