ادیان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

جايگاه انسان را در اديان توحيدي و غير توحيدي بیان نموده و تفاوت آن را با دیدگاه اسلام بنوِسید؟


جايگاه انسان در اديان توحيدي جايگاهي رفيع و والا است انسان در اين اديان با منزلتي والا روبرو است و قاعدتاً نبايد تفاوتي در ديدگاه اديان توحيدي ابراهيمي (يهوديت و مسيحيت) با ديدگاه اسلامي در نگاه به انسان وجود داشته باشد. اما از آنجا که آن چه امروز يهود ناميده مي‌شود دست آورد وحياني موسي کليم الله(ع) نيست بلکه مجموعه اي از چيزهائي است که احبار و خاخام هاي يهودي در طول تاريخ به نام آيين موسوي به پيروان خود تحميل نموده اند و نيز ديانتي که امروز مسيحيت خوانده مي‌شود را بايد آئين پولسيسم ناميد چرا که مبناي انديشه‌هاي محوري اين آیين، که بر جهان مسيحيت سايه افکنده است افکار و خواست هاي قديسي يهودي تبار بنام پولس است. پس امروز اگر بخواهيم به تبيين جايگاه انسان در اديان توحيدي بپردازيم بايد تنها در ديانت اسلام و بلکه مکتب تشيع به جستجو و کندکاو بپردازيم. از آنجا که بررسي تمام اديان اعم از توحيدي و غير توحيدي در اين مقاله ممکن نيست ما تنها مجال پرداختن به ديانت يهود و مسيحيت و هندوئيسم را يافتيم. انسان از نگاه اسلام در دین مبین اسلام انسان اشرف مخلوقات، هدف خلقت، مسجود فرشتگان، خليفه الله يا جانشين خدا در زمين است چنان‌که قرآن مي فرمايد: «اي پيامبر، به ياد آور آنگاه که پروردگارت به فرشتگان فرمود: همانا من در زمين خليفه و جانشين قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند آيا در زمين کسي را مي گماري که در آن فساد کند و خون هايي را بريزد در حالي که ما تو را حمد و سپاس مي‌گوئيم و تو را به پاکي ياد مي‌کنيم؟ خداوند فرمود: من مي‌دانم آنچه را شما نمي دانيد». معناي کلمه خليفه اهميت و جايگاه ويژه انسان را بر روي زمين آشکار مي سازد. اما راه هاي ترسيم شده براي او و خطوط نوشته شده جهت هدايت و رشد وي، در واقع نصايح و اندرزها و دلالت هايي است که خداوند متعال براي خليفه و جانشين خود (در روي زمين) مقرر داشته است. سجود ملائکه (به عنوان موجودات عالي و نخبه جهان) تأکيد صريحي است بر خضوع و کرنش همه موجودات در برابر انسان و اطاعت و فرمانبرداري آنها از وي. آفرينش انسان در بلندترين قله خلقت و والاترين و استوارترين بام دستگاه آفرينش است. قرآن می فرماید: «به راستي که انسان را در بهترين قوام آفريده ايم.» خداوند بر اين آفرينش عظيم مباهات ميکند و مي فرمايد: «در خور تعظيم است خداوند، آن بهترين آفرينندگان». سپس قرآن کريم اعلام مي‌کند که آنچه در زمين و اطراف آن وجود دارد براي انسان آفريده شده است و در تسخير او قرار دارد: «تمام آنچه را که در روي زمين است براي شما آفريد...». و نيز مي فرمايد: «و شب و روز و خورشيد و ماه را مسخر شما کرد و ستارگان تسخيرشدگان به فرمان او بي گمان در آن آياتي است براي گروهي که مي انديشند». در آيات قرآني، انسان به سبب آن که قدرت شناخت آفريدگار سازمان خلقت و عظمت آن ذات مقدس را دارد، معادل جهان هستي و کل آفرينش قرار دارد. پس وي به تنهايي برابر همه آفاق است. همچنين در برخي از احاديث، انسان به عنوان عالم اکبر معرفي شده است. مجموعه مقاماتي که تنها اختصاص به بشر دارد: ـ مقام خلوص؛ ـ مقام تکلم با خداوند؛ ـ مقام برگزيدگي؛ ـ مقام محبت به پروردگار؛ ـ مقام کلمه الله؛ ـ مقام نبوّت و رسالت الهي که برترين و شريف ترين مقامي است که انسان به آن دست يافته است. لَقَد مَنَّ اللهُ عَلَي المُؤمِنينَ اِذ بَعَثَ فيهِم رَسُولاً مِن اَنفُسِهِم ؛ «خداوند بر مؤمنان منت نهاد [نعمت بزرگى بخشيد] هنگامى كه در ميان آنها، پيامبرى از خودشان برانگيخت» انسان همتاي تمام عالم خلقت است زيرا آفاق که عبارت از کل هستي است را در برابر انفس که عبارت از انسان است قرار داده است آنجا که مي فرمايد: سَنُريهِم آياتِنا فِي الافاقِ وَ في اَنفُسِهِم حَتَّي يتَبَينَ لَهُم اِنَّهُ الحَقُّ؛ «بزودي آيات خود را در آفاق و در وجود خودشان به آنها نشان خواهيم داد تا براي شان آشکار شود که او حق است». يا اين شعر منسوب به اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ که مي فرمايد: اتزعم انک جرم صغير و فيک انطوي العالم الاکبر وانت الکتاب المبين الذي بأحرفه يظهر المضمر یعنی آیا گمان می‌بری که تو جرم کوچکی هستی در حالِی که در تو عالم اکبر نهفته است و تو آن کتاب بیانگری هستی که با حروفش پنهان شده‌ها را آشکار می سازد. انسان حامل مهمترين وديعت الهي يعني همان امانتي که تمامي کائنات از حمل آن عاجز و ناتوان ماندندو در ميان آنها تنها انسان قدرت يافت تا آن را بر دوش بگيرد. خداوند در اين باره مي فرمايد: «ما امانت را بر آسمان ها و زمين و کوه ها عرضه کرديم و آنها از حمل آن سرباز زدند و از آن بترسيدند و انسان بار آن را به دوش گرفت. بي گمان وي ستمکار نادان است...» آيه شريفه اشاره به مقام بزرگ بشر و کرامت بي نظير وي در پهنه جهان هستي دارد و مباهات الهي نسبت به خلقت انسان که می‌فرماید: فَتَبارَكَ اللهُ اَحسَنُ الخالِقينَ؛ «در خور تعظيم است خداوند، آن بهترين آفرينندگان‏» بسیار بجاست. انسان در اديان ديگر در آئين يهود: يهوديان ديدگاه خود را نسبت به انسان چنين بيان مي‌کنند: «انسان وجودي جسماني و روحاني در طبيعت و اعجاز بزرگ آفرينش است. خلق انسان در آخرين روز آفرينش دليل بر اهميت و شأن و مقام اوست. از اين رو، انسان در دين يهود از قدر و ارزش مخصوصي برخوردار است». خداوند از انسان مي خواهد در تحقق هدف او كه استقرار نهايي خير بر روي زمين است با او شريك باشد. بدين منظور، وظيفه اساسي آدمي تقليد و پيروي از خداوند است. خداوند ذاتاً مقدس است بنابراين انسان نيز بايد با رعايت اصول تورات مقدس باشد. زندگي توأم با رفتار درست كه به رعايت قانون اخلاقي مقرر شده از سوي خداوند اختصاص يافته و خيرخواهي شفقت آميز نسبت به همنوعان خود مهمترين خواسته هاي دين است. انسان نسبت به اعمال خويش و جامعه‌اي كه در آن زندگي مي‌كند، مسئول است و در قبال گناهانش مقصر مي‌باشد. انسان به واسطه خلقت اساساً روحاني خود مي تواند با توسل به خداوند به ابديت دست يابد. آدمي مي تواند با اعمال نيك و صالح خود به ابديت برسد. اما قدر و قيمت انسان ها در آئين يهود با نژاد و تبار اسرائيلي تعيين مي شود هرکه از نژاد بني اسرائيل باشد شايستگي عمل به آيين يهوديت را دارد و غير بني اسرائيل نمي تواند به اين آيين عمل کند و رستگار شود. رژه گارودي محقق به اسلام گرويده مسيحي در اين باره مي نويسد: «... اسطوره اي که دولت صهيونيست اسرائيل و بنيانگذاران آن بر آن تاکيد فراوان داشتند و البته دارند اسطوره قوم برگزيده است و از آنجا سرچشمه مي گيرد که قوم يهود خود را اولين قوم يگانه پرست تلقي مي‌کنند و معتقدند که يگانه پرستي با عهد عتيق پيدايش يافته است ولي يگانه پرستي در عمل فرآورده‌ای يک فرآيند طولاني پختگي و رسيدگي فرهنگ هاي بزرگ خاورميانه، يعني فرهنگ بين النهرين و فرهنگ مصر است». استاد شهيد مرتضي مطهري با تاکيد بر برابري ذاتي و اولي انسان ها به آنچه که انسان را از يکديگر ممتاز می کند اشاره کرده و مي نويسد: «در اسلام آن چيزهايي كه مبني بر تبعيض هاي غلط بين انسان هاست، وجود ندارد يعني در اسلام اقليم وجود ندارد، نژاد وجود ندارد، خون وجود ندارد، منطقه وجود ندارد، زبان وجود ندارد، اينها ابدا در اسلام ملاك امتياز انسان ها نيست. در اسلام آنچه كه ملاك امتياز انسان هاست، همان ارزش هاي انساني است. اسلام كه يك مكتب انسانيت است و براي انسانيت احترام قائل است، از آن جهت براي ارزش هاي انساني اصالت قائل است كه براي خود انسان اصالت قائل است، و از آن جهت براي خود انسان اصالت قائل است كه براي جهان اصالت قائل است، يعني به خداي قادر متعال قائل و معترف است: هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ؛ «اوست خداى يگانه كه هيچ خداى ديگرى جز او نيست، فرمانروا است، پاك است، عارى از هر عيب است، ايمنى‏بخش است، نگهبان است، پيروزمند است، با جبروت است و بزرگوار است. و از هر چه براى او شريك قرار مى‏دهند منزه است‏» و از اين جهت است كه تنها مكتب انسانيتي كه مي تواند بر اساس يك منطق صحيح وجود داشته باشد، اسلام است و ديگر مكتب انسانيتي در جهان وجود ندارد». از ديدگاه ديانت مسيحي در ديانت مسيحي انسانها به حسب تعاليم ديني تفاوتي باهم ندارند اما گاه در عملکرد نهادهاي ديني کليسا خصوصاً در عرصه هاي اجتماعي شاهد فرق گذاري ميان انسان ها به دلايل کاملاً نژادگرايانه هستيم. کليسا نمي تواند منکر شود که روزگاري در هندوستان کليسائي بر اساس نظام طبقاتي هندو داير کرد و در دوره هائي از تاريخ امريکا کليساي رنگين پوستان از سفيد پوستان کاملاً جدا بود. اگرچه بنا بر آنچه پولس معتقد بود: «که خداوند روح خود را... به ما عطا كرده است...» روح انسان جنبه الهي را داراست اما انسان موجودي هميشه گنهكار به شمار مي رود نيازش به نجات، ناشي از وضعيت گناهكاري وي مي باشد كه به سبب گناه، حقيقت خويش را از دست داده و در نهايت ذلت به سر مي برد، كه دعوت انسان ها به توبه در همين راستا قرار دارد. پولس می گوید :«شما را که در خطایا و گناهان مرده بودید زنده گردانید». مهم اين است که نگاه مسيحي به انسان کاملا بدبينانه است تا حدي که او را موجودي شيطاني مي شناسد در اين زمينه كاتوليك ها معتقدند: كه معصيت به منزله اهانت به ساحت جلال خداست و به نحوي از مايهی لعنت است، زيرا موجب آن مي شود كه انسان به خدمت شيطان درآيد. و مسيحيت انسان را گنهکاري دائمي مي شناسد پس انسان همواره در خدمت شيطان است. از نظر قديس سِنت آگوستين، همين واقعيت كه ما افرادي گنهكاريم... در واقع گنهكار بودن ما كاملاً از كنترل ما خارج است؛ وضعيتي است كه زندگي ما را از بدو تولد آلوده مي سازد و از آن پس نيز بر آن مسلط است. ما انسان ها بر وضع گناه آلود خود هيچ كنترلي نداريم. انسان با تمايلي گناه آلود كه جزيي از طبيعت بشر است، متولد مي شود و در نتيجه، ذاتاً به اعمال گناه آلود گرايش دارد. به عبارت ديگر، گناه، گناهان را مي زايد؛ وضعيت گناه آلود بشر، اعمال گناه آلود فرد فرد ابناي بشر را سبب مي شود. در آيين هندو در اپانيشادها رابطه خاستگاهي آدمي با الوهيت و اينکه انسان به طريقي فرزند خدا دانسته مي شود مطرح است... خدا، انسان را از عنصر يا سرشت خودش مي آفريند. در آيين هندو همه انسان ها يكسان و هم تراز نيستند و طبقات نابرابر وجود دارد طبقه در آيين هندو عامل اساسي و تعيين كننده است و علي رغم مخالفت حكومت با آن، اين اعتقاد هم چنان پا برجاست. بنا بر افسانه اي، از زمان آفرينش الاهيِ مانو، انسان نخستين، بود كه طبقات پيدا شدند. سازمان طبقاتي آئين هندو که به آن کاست مي گويند شامل چهار، رده است: 1. کشتريه (طبقه پادشاهان)؛ 2. برهمنان (روحانيون مذهبي)؛ 3. ويسيه؛ 4. شودره. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image