پاسخ به شبهات کتاب سرخاب و سفیداب ج ۲- شماره دوازدهم /

تخمین زمان مطالعه: 20 دقیقه

اگر علما و مراجع مدعی تشیع، فقط به همین یک سؤال ما پاسخ دهند ما از جانب تمامی مسلمانان جهان اعلام می‌کنیم که حاضریم، مذهب و عقاید آنها را قبول کنیم!! شما برای ما: • ۵ حدیث (با تواتر لفظی) • از کتب خودتان (از کتب شیعه) • از ۵ طریق مختلف • با سند صحیح • از پیامبرص گرامی اسلام بیاورید که در آنها شخص پیامبرصفرموده باشند: - حضرت علی ع‌ خلیفه (منظور ما ولایت است و نه وصایت) بلافصل من به فرمان خدا هستند. - یا شخص حضرت علی ع‌ فرموده باشند معنای مولی در غدیر خم یعنی خلیفه یا اینکه فرموده باشند: مراد از آیه ابلاغ یا آیه ولایت من هستم یا همین موضوع را پیامبرص فرموده باشند! - مهدی موعود، فرزند امام حسن عسگری است . - پیامبر اسلامص علم غیب دارند (به غیر از وحی) یا از جانب خدا (و نه انتخاب مردم مدینه) حاکم مدینه شده اند و یا به غیر از مورد وحی، عصمت دارند. - تفسیر و توضیح قرآن، فقط مختص حضرت علی ع‌ و فرزندان ایشان است. - جواز گنبد و بارگاه ساختن روی قبور - زیارت عاشورا و دعای ندبه و توسل - حضرت علی ع‌ و یا فاطمه متولی فدک نبوده بلکه مالک یا وارث فدک بوده اند. دقت کنید که مسلمانها طبق نص صریح قرآن، دین خود را باید از قرآن و سنت نبی اکرمص (که آن هم باید منطبق با قرآن باشد) بگیرند. پس احادیثی که برای ما می‌آورید باید از قول پیامبرص باشد نه از قول ائمه (که عده‌ای غالی و خمس دزد، اطراف آنها را گرفته و از زبان مبارک آنها حدیث دروغ جعل کرده‌اند) دقت کنید شما فقط در کتاب بحار الانوار ۷۰۰ هزار حدیث دارید در اصول کافی ۱۳ هزار حدیث و اگر احادیث کتب دیگر شما را روی این تعداد بریزیم تعداد احادیث شما از یک میلیون حدیث بیشتر می‌شود، شما به جای استناد روز و شب به کتب اهل سنت از بین این یک میلیون حدیث کتب خودتان، ۵ حدیث (برای هر سؤال ۵ حدیث) با شرایط فوق بیاورید تا ما تسلیم شما شویم! البته برای اینکه زحمت بیهوده نکشید خدمت شما باید عرض کنم: گشتم، نبود، نگرد، نیست! آری، شما نه تنها سندی از قرآن برای اثبات عقاید شرک‌آمیز ضاله خودتان ندارید بلکه حتی در کتب خودتان هم حدیث صحیح السند و بدون انقطاع و متواتری از قول پیامبر اسلام در این زمینه ندارید؟ پس استناد روز و شب شما به کتب اهل سنت چیست؟ برادر گرامی آقای قزوینی در قیامت، حجت شما چیست؟ که اینهمه در حال گمراهی شیعیان هستی؟ با اینکه ما در اینجا ۳ آوانس به شما دادیم ولی باز هم شما در این مبارزه طلبی, شکست می‌خورید.


موضوعاتی که در این شبهه به آن پرداخته شده آنقدر متواتر و مسلم است که یک پژوشگر ساده و ابتدایی هم به راحتی با مقداری مطالعه در کتب شیعیان و اهل سنت به مقدار بسیار زیادی از آن دست پیدا خواهد کرد. اما متاسفانه همانطور که در شبهه های قبل هم دیدید کار این شبهه گر تنها بازی با کلمات است در حالی که متاسفانه هیچ بار علمی در او وجود ندارد. به هر حال ما به طور نمونه برخی روایات در رابطه با این شبهه ها را از کتب هر دو مذهب خدمتتان عرض می کنیم تا حقیقت با استفاده از منابع و مدارک معتبر و نه با حرف و گزافه گویی روشن شود:1)خلافت امیرالمومنین علی (ع) و امامت اولاد ایشان تا حضرت مهدی(عج): موفق بن احمد خوارزمی از ابن سلیمان راعی از رسول خدا(ص) روایت کرده است که فرمود:شبی که مرا به آسمانها برد خداوند فرمود (أمن الرسول بما انزل الیه من ربه ) رسول خدا به آنچه بر او نازل کرده ایم ایمان آورده ،من گفتم (والمومنون) یعنی اینکه به همه آنچه نازل فرموده ای ایمان دارم خطاب شده راست گفتی.باز خطاب شد ای محمد چه کسی را برای امت جانشین قراردادی ،گفتم بهترین ایشان را، فرمود علی بن ابی طالب (ع) را ؟ عرض کردم آری ای پروردگارمن ،فرمود ای محمد(ص) بر اهل زمین نظر کرده، تو را برگزیدم و برای تو اسمی از اسماء خود اشتقاق نمودم و من در محل و جایی یاد کرده نشوم مگر آنکه تو یا کرده شوی ،من محمودم و تو محمدی،سپس باز نظر کردم و علی (ع) را ازمیان آنها برگزیدم و نامی برای او از میان نامهای خود جدا کردم ، من اعلایم و او علی، ای محمد (ص) تو و علی(ع) و فاطمه (س) و حسن (ع) و حسین (ع) وامامان از اولاد حسین (ع) را از نور خود آفریدم و ولایت شما را بر اهل آسمانها و زمین عرضه داشتم ، هر کس قبول نمود نزد من از مومنان و هر کس که انکار کرد از کافران است.ای محمد اگر بنده ای از بندگان من را عبادت کند تا آنکه مانند مشک پوسیده شود و بر من وارد شود در حالیکه منکر ولایت شما باشد او را نیامرزم تا اینکه به ولایت شما اقرار نماید، ای محمد(ص) دوست داری که ایشان را ببینی ؟ عرض کردم آری ای پروردگارمن ،فرمود :به طرف راست عرش نگاه کن ،چون نظر کردن دیدم علی (ع) فاطمه (س) حسن(ع) حسین (ع) و ... و مهدی (عج) در صفحه ای از نور ایستاده و نماز میگذارند و مهدی (عج) میان ایشان چون ستاره ی درخشانی است، پس خطاب شد اینان حجتها ی من و این مهدی مطالب خون عترت تو است.ای محمد با عزت و جلالم قسم که این مهدی (عج) حجت واجب بر دوستان من و انتقام کشنده از دشمنان من است.این حدیث را در کتاب غایة المرام صدر الائمه موفق بن احمد خوارزمی و در بحار و کتاب غیبت شیخ طوسی و همچنین کتاب منتخب الاثر و ینابیع الموده و فرائد السمطین حموینی و غیر اینها روایت کرده اند . ابراهیم بن محمد حموینی که از اعیان علماء است در کتاب فرائد المسلمین که پیغمبر(ص) فرمود : هرکس قصد دارد که به دین تمسک جوید و بعد از من سوار کشتی نجات شود باید به علی بن ابی طالب اقتداء و دشمنان او را دشمن و دوستان اورا دوست دارد زیرا علی(س) وصی و جانشین من است در حیات من و بعد از وفات من وامام هر مسلمان و امیر هر مومن است ، امر و نهی او امر و نهی من ،پیرو او پیرو من و یاری کننده ی او یاری کننده ی من و واگذارنده ی او واگذارنده ی من است و ... موفق بن احمد خوارزمی به سند خود از سلیم بن قیس هلالی از سلمان فارسی روایت کرده است که گفت بر پیغمبر وارد شدم دیدم حسین(ع) بر زانوی آن حضرت نشسته ودو چشم و دو لب او را می بوسد و میفرماید تو سیدی تو پسر سیدی و پدر ساداتی و حجت و پسر حجت و پدر حجتهائی و توامام و پسر امام و پدر امامان 9 گانه ای که نهمی ایشان قائم است و...و این حدیث را علامه مجلسی از حضرت صادق (ع) از سلمان فارسی نیز روایت کرده است.حموینی در کتاب فرائد السمطین از سلیم بن قیس هلالی روایت کرده که علی (ع) درمناشدات( فضائل) خود در زمان خلافت عثمان با جماعتی از انصار و مهاجران فرمود شمارا به خدا قسم میدهم آیا میدانید موقعی که آیه ی ( یا ایها الذین آمنوا اطیعوالله و اطیعو الرسول و...) و آیه ی ( لم یتخذوا من دون الله (توبه /16) یعنی غیر از خدا و رسولش و مومنان دوست و معتمدی فرا نگرفته اند نازل شدو خداوند امر کرد که والیان امر مسلمانان را معرفی کند و ولایت را برای آنان تفسیر نماید، چنانچه که نماز و زکات وحج را برایشان تفسیر کرد، پس مرا در غدیر خم نصب کرد و فرمود ای مردم خداوند جلیل مرا ماموریتی داده که سینه ی مرا تنگ نموده و گمان کردم مردم مرا تکذیب میکنند و خداوند مرا تهدید نموده و وعده ی عصمت داده است ،سپس فرمود : به درستی که خدای عزوجل مولای من و مولای مومنان و اولی و سزاوارتر به آنان از خودشان هست، گفتند: بلی یا رسول الله، پس فرمود در حالی که دست مرا گرفته بود ،هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست ، خدا دوست دارد هرکسی او را دوست دارد و دشمن دارد هرکسی که اورا دشمن دارد، پس سلمان برخواست و عرض کرد یا رسول الله ولایت علی(ع) چیست؟ فرمود ولایت او مانند ولایت من است هرکه من اولی به تصرف و صاحب اختیا ر او هستم علی اولی به تصرف و صاحب اختیار اوست پس ( آیه ی الیوم اکملت لکم دینکم ..) نازل شد و پیغمبر فرمود خدا را تکبیر میگوییم به کامل کردن دین و تمام نمودن نعمت و خشنود شدن پروردگار من به رسالت من و ولایت علی( ع) بعد از من . پس جمعی گفتند یا رسول الله این آیات درباره ی علی ( ع) به خصوص است؟ بلی درباره ی او و اوصیاء من هست تا روز قیامت و ...در کتاب ینابع المودة از جابر بن عبدالله انصاری و در کشف الاستار از حموینی از ابن عباس روایت کرده که پیامبر ( ص) فرمود من سید پیامبران هستم وعلی بن ابی طالب سید اوصیاء است و جانشینان من 12 نفر هستند اول ایشان علی (ع) و آخر ایشان حضرت قائم است. حموینی در فرائد السمطین از ابن عباس روایت کرده است که نعشل یهودی خدمت پیامبر ( ص) آمد از مسائل چند سوال کرد از جمله پرسید من را از وصی بعد از خود خبر ده زیرا هیچ پیغمبری مبعوث نشده مگر اینکه برای او وصی بوده ، پیامبر ما موسی بن عمران یوشع بن نون را وصی خود قرار داد ، حضرت فرمود وصی من علی بن ابی طالب ( ع) و بعد از او دو سبط من حسن(ع) و حسین (ع) و بعد از آنها9 نفر از اولاد حسین (ع) میباشند (کلم الطیب در تقریر عقاید اسلام ، سید عبد الحسین طیب ص503-509)نیز از رسول خدا«ص» نقل شده است «انّ خلفائى و اوصیائى و حجج اللَّه على الخلق بعدى اثناعشر اوّلهم اخى و آخرهم ولدى ؛ قیل یا رسول اللَّه! و من اخوک؟ قال : علىّ بن ابى طالب، قیل، فمن ولدک؟ قال : المهدى(عج) ؛ یملأ الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً و الّذى بعثنى بالحقّ بشیراً و نذیراً لو لم یبق من الدّنیا الاّ یوم واحد لطوّل اللَّه ذلک الیوم حتّى یخرج به ولدى المهدىّ فینزل روح اللَّه عیسى بن مریم فیصلّى خلقه» ؛ (کمال الدین، ج 1، ص 280، ج 27 ؛ بحارالانوار، ج، 47، ص 71) «خلفا و جانشینان من و حجّت هاى خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند : اوّل آنان برادرم و آخرشان فرزندم ؛ گفته شد : اى رسول خدا! برادرت کیست؟ فرمود : على بن ابى طالب. سؤال شد : فرزندت کیست؟ فرمود : مهدى، که زمین را از قسط و عدل آکنده مى سازد ؛ همان سان که از ظلم و جور پر شده است. قسم به آنکه مرا به حق، به عنوان بشارت دهنده و ترساننده برانگیخت! اگر از عمر دنیا یک روز باقى نمانده باشد، خداوند آن روز چنان طولانى سازد تا فرزندم مهدى خروج کند. (پس از خروج او) عیسى پسر مریم پشت سرش به نماز مى ایستد».همچنین از رسول خدا«ص» نقل شده است :«لیبعَثَنَّ اللّه من عترتى رجلاً افرق الثنایا اَجلى الجبهة یملکُ الارض عدلاً و یفیضُ المال فیضاً»؛ (ینابیع المودّة، ص 423 ؛ اسعاف الراغبین، باب 3، ص 135 ( ؛ «همانا خداوند از عترتم، مردى را برمى انگیزاند که دندان هایش برّاق و گشاده اند و پیشانى اش بلند و تابنده است. زمین را آکنده از عدل مى کند و مال را به نحوى خاص زیاد مى گرداند»2)حضرت مهدی(عج) فرزند امام حسن عسکری(ع) استصدها روایت در منابع شیعه با سند‌هاى صحیح وجود دارد که حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف فرزند امام عسکرى علیه السلام است و آن حضرت بعد از غیبت طولانى قیام و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد؛ همان طورى که پر از جور و ظلم بوده است.شیخ حر عاملی، در جلد دوم از کتاب ارزشمند اثبات الهداة، نهصد و بیست و هفت روایت با مضمونی نزدیک به هم در امامت دوازده امام آورده که در بسیاری، به گونه ای صریح و روشن، شمار دوازده تن و نام امامان و تصریح به نام پدر امام زمان نیز آمده است . بسیاری از اسناد روایات، این کتاب صحیح بوده و به حد تواتر می رسد . از جمله ی آن ها، نود و پنج روایت در کافی کلینی، پنجاه و سه حدیث در عیون الاخبار صدوق، بیست و دو حدیث در معانی الاخبار صدوق، نود و دو روایت در کمال الدین صدوق، بیست و دو روایت در امالی صدوق، هجده حدیث در الغیبة شیخ ابوجعفر طوسی، یازده روایت در مصباح المتهجد طوسی است . ما، هیچ وجه معقولی برای تردید در روایتی که محدثان معتبر از نهصد و بیست و هفت طریق روایت کرده اند، نمی بینم . علاوه بر اینکه در بسیاری از روایات و کلمات دانشمندان اهل‌سنت نیز تصریح شده که اسم پدر حضرت مهدی حسن‌العسکری است و فرزند امام یازدهم است.( سلیمان قندوزی، ینابیع المودة، ج3، ‌باب السادس و الثمانون، ص53؛ احذربن یوسف‌بن احمد القرمانی الدمشقی، اخبار الدول و آثار الاول، بغداد، 1382‌ق، الفصل الحادی‌عشر، ص212؛ ابن‌صباغ مالکی، الفصول المهمة، ص312؛ شعرانی، الیواقیت و الجواهر، ج2، ص411؛ حرازی، مشارق الانوار، ص113؛ سبط ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ص325.)3)آیه ابلاغ و ولایتمواردی که حضرت امیر به آیه ابلاغ و واقعه غدیر خم اشاره فرموده اند بسیار است که به طور نمونه چند مورد را از کتب شیعیان و اهل سنت خدمتتان عرض می کنیم:-هفت روز پس از رحلت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله امیرالمؤمنین علیه السلام به مسجد آمدند و خطاب به مردم ضمن سخنانی فرمودند: «پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به حجه الوداع رفت و سپس به غدیر خم آمد و در آنجا شبیه منبری برای او ساخته شد و بر فراز آن رفت و بازوی مرا گرفت و بلند کرد به حدی که سفیدی زیر بغلش دیده شد و در آن مجلس با صدای بلند فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ...» خداوند در آن روز این آیه را نازل کرد: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَرَضیتُ لَکُمُ الإِسْلامَ دیناً». (اثبات الهداه، محمد بن حسن حر عاملی، ج 2، ص 18، ح 72) .-بار اول که امیرالمؤمنین علیه السلام را به اجبار برای بیعت آوردند و حضرت امتناع کرد، در آنجا فرمود: «... گمان ندارم پیامبر صلی الله علیه وآله در روز غدیر خم برای احدی حجتی و برای گوینده ای سخنی باقی گذاشته باشد. قسم می دهم کسانی را که از پیامبر صلی الله علیه وآله در روز غدیر «من کنت مولاه فعلی مولاه...» را شنیدند که برخیزند و شهادت دهند». دوازده نفر از اهل بدر برخاستند و به ماجرای غدیر شهادت دادند و سایر مردم هم در این باره مطالبی گفتند، به طوری که عمر از ترس مجلس را تعطیل کرد!! (بحار الانوار،ج 28،ص 186؛ اثبات الهدی، ج2،‌ص 115) .-بار دوم که حضرت را طناب برگردن و شمشیر بالای سر به اجبار برای بیعت آوردند، عمر گفت: بیعت کن و گرنه تو را می کشیم. حضرت فرمود: «ای مسلمانان، ای مهاجران و انصار، شما را به خدا قسم می دهم آیا از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدید که در روز غدیر خم چه می فرمود...»؟ همه تصدیق کردند و گفتند: آری به خدا قسم. (بحار الانوار، ج 28، ص 273).مرحوم علامه در بحار به موارد متعدد دیگری هم اشاره می کند که برای آگاهی بیشتر می توانید به جلد 28 ، 29 ، 31 ، 38 ، 41 مراجعه بفرمایید.-در میدان جنگ جمل در بصره، امیرالمؤمنین علیه السلام به طلحه فرمود: تو را به خدا قسم می دهم، آیا از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدی که می فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه». گفت: آری. فرمود: پس چرا به جنگ من آمده ای؟ گفت: «در خاطرم نبود و فراموش کرده بودم»! لازم به یادآوری است طلحه پس از اینکه غدیر را به یاد آورد باز هم به جنگ ادامه داد تا کشته شد. (الغدیر، علامه امینی، ج 1، ص 186) . -در روز جنگ صفین مردی از لشکر معاویه قرآن به دست به میدان مبارزه آمد در حالی که این آیه را تلاوت می کرد: «عم یتسائلون عن النبا العظیم...». حضرت شخصا به جنگ او رفتند و ابتدا پرسیدند: آیا نبأ عظیم را که مردم بر سر آن اختلاف دارند می شناسی؟ آن مرد گفت: نه!! فرمود: «به خدا قسم منم نبأ عظیم که بر سر آن اختلاف دارند. بر سر ولایت من نزاع دارید... در روز غدیر دانستید و روز قیامت خواهید دانست که چه کردید»؟ (مناقب ابن شهر آشوب، ج 3،ص 80).این موارد تنها نمونه ای بود از دهها مورد استدلال حضرت به آیه ابلاغ و واقعه غدیر که در کتب معتبر ذکر شده است.آیه ولایتاستدلال امام به آیه «إنّما ولیّکم اللّه ...» در منابع شیعه بسیار زیاد آمده است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:1. مناشده یوم الشوریدر جلسه شوری که هر یک از اعضای حاضر در آن در پی اثبات صلاحیت رهبری خود بودند دارند آنگاه که نوبت امیرالمومنین علی علیه السلام شد حضرت در دو جا به نزول آیه «انّما» درباره خود استدلال کرده است:الف) در موردی حضرت خطاب به اهل شورا می فرماید:آیا در میان شما به جز من کسی هست که خداوند در ده آیه از آیات قرآن او را مؤمن نامیده باشد؟ گفتند: به خدا سوگند نه.( محمدبن الحسن الطوسی، ألامالی، ج2، ص159؛ حسن بن ابی الحسن الدیلمی، إرشاد القلوب، ج2، ص86 ؛ بحارالأنوار،ج31، الحسن الطوسی، ص333؛ ألإحتجاج، ج1 ، ص197.)ب) در موردی در این مناشده حضرت خطاب به اهل شورا می فرماید:آیا در میان شما به جز من کسی هست که در حال رکوع زکات داده باشد و خداوند آیه «إنّما ولیکم اللّه ...» را درباره او نازل کرده باشد؟ گفتند: به خدا سوگند نه.( محمد بن الحسن الطوسی، ألامالی، ج2، ص162؛ الإحتجاج، ج1، ص197؛ جمال الدین یوسف بن حاتم الشافی، الدررالنظیم، ص332؛ السید هاشم البحرانی، غایة المرام، ج2، ص20؛ إرشاد القلوب، ج2، ص89؛ بحارالأنوار، ج31، ص332؛ میرزا حبیب اللّه الهاشمی الخوئی، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج2، ص363، ج3، ص89.)2. مناشده با ابوبکربعد از به قدرت رسیدن ابوبکر، وی تلاش می کرد با امام علی(ع) با چهره ای بشاش و خندان روبه رو شود، ولی حضرت امیر(ع) برعکس همیشه با چهره ای گرفته و عبوس با او برخورد می کرد که این وضع برای ابوبکر قابل تحمل نبود، تا اینکه روزی به خانه حضرت آمد و از مسائل پیش آمده عذرخواهی کرد و در صدد توجیه رفتار خود برآمد. حضرت با نقد رفتار ابوبکر از وی اعتراف گرفت که شایستگی این کار را ندارد، بلکه خود شایسته سرپرستی امت است. بدین سان حضرت با بیان شایستگیهای خود به نزول آیه «انّما» درباره خود استدلال می کند و می فرماید:تو را به خدا سوگند می دهم آیا در آیه پرداخت انگشتری به عنوان زکات، ولایت من همراه با ولایت رسول خدا(ص) از طرف خداوند مطرح شده است یا ولایت تو؟ ابوبکر گفت: بلکه ولایت تو.( ابوجعفر محمدبن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، الخصال، باب الأربعین و مافوق، ج2، ص327؛ بحارالأنوار،ج29، ص7؛ الإحتجاج، ج1، ص161.)3. مفاخره قریشاز جمله مواردی که حضرت امیر(ع) به نزول آیه «إنّما» درباره خود احتجاج کرده، جریان، مفاخره مهاجران و انصار است. آن حضرت در آن جا فرمود:شما را به خدا سوگند آیا می دانید هنگامی که آیه «انّما ولیّکم اللّه و...» نازل شد، مردم از رسول خدا(ص) پرسیدند: آیا این آیه به عده ای از مؤمنان اختصاص دارد، یا شامل همه مؤمنان می شود؟ پس خداوند پیامبر را مأمور کرد که متولیان امور مؤمنان را به آنان بشناساند و همان طور که نماز، زکات و حج آنان را برای ایشان بیان کرده است ولایت را نیز شرح دهد. در پی این مسائل پیامبر مرا در غدیر خم به عنوان راهنما برای مردم منصوب کرد.( الإحتجاج، ج1، ص213؛ بحارالأنوار، ج1، ص410.)4. مذاکره با مهاجران و انصاردر جریان تشکیل شورا از یک سو حدود پانزده سال از ارتحال رسول خدا(ص) گذشته بود و نسل جدید مسلمانان عصر نزول قرآن را درک نکرده بودند. از سوی دیگر، تبلیغات یک سویه حکومت در طول این دوران و جلوگیری از تدوین و نشر حدیث رسول خدا(ص) و عوامل دیگر سبب شده بودند نسل جدید از حوادث صدر اسلام و مدافعان واقعی اسلام و رسول خدا(ص) بی اطلاع باشند. در چنین شرایطی حضرت در صدد معرفی خود و دفاع از حق خویش برآمد و در جمع مهاجرین و انصار که بیشتر آنان را نسل جدید تشکیل می دادند حاضر شد و در یک سخنرانی فرمود:از اصحاب رسول خدا(ص)، آنان که حفظ مطالب دینی از آنان خواسته شده و امانتدار قرار داده شده اند، می دانند که در میان اصحاب رسول خدا(ص) کسی نیست که امتیازی داشته باشد مگر اینکه من آن امتیاز را بیشتر از او دارم، ولی من هفتاد امتیاز دارم که هیچ یک از اصحاب رسول خدا(ص) هیچ کدام از آن امتیازات را ندارند. سپس حضرت این امتیازات را برمی شمارد تا این که می فرماید: اما شصت و پنجمین امتیاز این که من در مسجد نماز می خواندم، فقیری آمد و تقاضای کمک کرد و من در حال رکوع انگشتری خود را به او دادم که خداوند آیه «إنّما ولیّکم اللّه و...» را درباره من نازل کرد.( الخصال، ابواب السبعین و مافوقه، ص1701؛ بحارالأنوار، ج31، ص445.)5. مناظره با ملحداناز جمله مواردی که حضرت امیر(ع) به نزول آیه «إنّما» درباره خود احتجاج کرده، موردی است که بعضی از ملحدان خدمت آن حضرت رسیدند و گفتند:آیاتی در قرآن وجود دارد که با هم تناقض دارند و اگر این تناقضها نبود ما به اسلام ایمان می آوردیم؟حضرت فرمود: این آیات چیست؟آنان آیاتی را برشمردند و حضرت به تک تک آنها پاسخ می داد، تا این که سؤال کننده پرسید: مراد از «واحده» در این کلام خدا «إنّما أعظکم بواحدة»( سوره سباء،آیه 46). چیست؟حضرت فرمود:و اما [درباره] سخن خداوند «که تنها به یک چیز شما را موعظه می کنم»، به درستی که خداوند متعال قوانین مهم و واجبات را در زمانهای متفاوتی نازل کرده است، چنان که آسمانها و زمین را در شش دوره آفریده است و اگر می خواست می توانست در کمتر از یک چشم بر هم زدن آنها را خلق کند، ولی او آهستگی و مدارا را نمونه ای برای امینان خود و اثبات حجتی برای خلق قرار داده است.بر این اساس اولین چیزی که بندگان را به آن مقید کرد اعتراف به یگانگی و ربوبیت خداوند و شهادت به این بود که معبودی غیر از اللّه نیست و چون این مرحله سپری شد و مردم وحدانیت خداوند را پذیرفتند، اعتراف به نبوت پیامبر ـ که درود خداوند بر او و خاندان او باد ـ و شهادت به رسالت او قرار داد و چون این مرحله را پذیرفتند بر آنان نماز را واجب کرد، سپس روزه، سپس حج، سپس جهاد، سپس زکات و سپس صدقات و آنچه از این نمونه بود؛ مثل انفال. به دنبال این مسائل، منافقان به رسول خدا(ص) گفتند: آیا چیز دیگری مانده است که پروردگارت بخواهد آن را واجب کند که به ما بگویی تا ما اطمینان پیدا کنیم که واجب دیگری نیست؟خداوند در این موقع نازل کرد که بگو: «تنها به یک چیز توصیه می کنم»؛ یعنی به ولایت و آیه نازل کرد که «تنها سرپرست و ولیّ شما خداوند و رسول او و کسانی هستند که نماز می گزارند و در حال رکوع زکات می پردازند» و در میان امت هیچ اختلافی وجود ندارد که در آن دوران جز یک تن در حال رکوع زکات پرداخت نکرده است و اگر نام او را در قرآن می آورد، آن را از میان می بردند. این مسئله و امثال این نکته ها که برایت گفتم در قرآن وجود دارد که تحریفگران معنای آنها را نمی دانند تا به تو و امثال تو برسد و وقتی ولایت نازل شد، خداوند این آیه را نازل کرد که امروز دین شما را کامل گردانیدم، نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برای شما برگزیدم.( الإحتجاج، ج1، ص379.)6. پاسخ پرسشگراناز جمله مواردی که حضرت امیر المؤمنین(ع) برای اثبات حقانیت ادعای خود در جانشینی رسول خدا(ص) به آیه «إنّما ولیکم اللّه و...» استدلال کرده، مواردی است که عده ای از آن حضرت پرسش می کردند و ایشان به ناچار پاسخ می گفت. شمار این موارد نیز بسیار است که تنها به یک مورد اشاره می کنیم:مردی از امام علی(ع) پرسید: از برترین امتیازت بگو. حضرت فرمود: آنچه خداوند در کتابش درباره من نازل کرده است و سپس حضرت بعضی از آیاتی را که درباره خودش نازل شده بود بیان کرد؛ از جمله این آیه که «تنها سرپرست و ولیّ شما خدا و رسول او و مؤمنانی هستند که نماز را برپا می دارند و در حال رکوع زکات پرداخت می کنند».( همان، ج1، ص232) فدکفدک در زمان رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله مِلک حضرت زهرا علیها السلام بود و آن حضرت صلّى اللّه علیه وآله در حیات خود، فدک را به فاطمه علیها السلام بخشیده بود و این مطلب، در کتاب هاى شیعه و سنّى دیده مى شود. روایات این بخش را از کتاب هاى اهل سنّت نقل مى نماییم:بزّار، ابو یَعلى، ابن ابى حاتِم و ابن مُردَوَیْه این گونه نقل مى کنند که ابو سعید خُدرى گوید:هنگامى که آیه (وآت ذى القربى حقّه) نازل شد، رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله، فاطمه علیها السلام را فرا خواند و فدک را به وى بخشید.این حدیث از ابن عبّاس نیز روایت شده است، مى توانید آن را به روایت از این بزرگان و محدّثان در کتاب الدر المنثور ببینید(الدر المنثور فى التفسیر بالمأثور: 4 / 177.). همچنین حاکم، طَبَرانى، ابن النجار، هیثمى، ذهبى، سیوطى، متّقى هندى و دیگران نیز از راویان این حدیث محسوب مى شوند.ابن ابى حاتِم این حدیث را در تفسیرش روایت مى کند، تفسیرى که ابن تیمیّه در کتاب منهاج السنّه آن را خالى از هر حدیث جعلى مى داند(منهاج السنّه: 7 / 13.).بسیارى از علما و بزرگان اهل سنّت اقرار دارند که فدک در زمان حیات رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله، مِلک فاطمه علیها السلام بوده و به عنوان عطیّه اى از سوى رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله به فاطمه زهرا علیها السلام شناخته مى شده است.سعدالدین تفتازانى و ابن حَجَر مکّى از آن جمله اند.ابن حَجَر مکّى در الصواعق مى نویسد:«إنّ أبابکر انتزع من فاطمة فدکاً»( الصواعق المحرقه: 31)«ابوبکر فدک را از فاطمه گرفت».از این رو، فدک در دست حضرت زهرا علیها السلام بود و ابوبکر آن را گرفت.چرا؟ و به چه دلیل؟فرض مى کنیم که ابوبکر نمى دانست که فدک، مِلک زهرا علیها السلام بوده است و رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله آن را به ایشان بخشیده و وى را مالک فدک قرار داده است، آیا پیش از گرفتن فدک از فاطمه زهرا علیها السلام نبایستى در این باره از وى سؤال کند؟به هر حال وقایع تاریخی را نمی توان کتمان کرد و با شبهه خللی در آن وارد ساخت چراکه خداوند خود حافظ و نگهبان آن است. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image