فصل [۹]: [در خوددارى از دل آزردن] /

تخمین زمان مطالعه: 19 دقیقه

فصل [۹]: [در خوددارى از دل آزردن] و از جمله وصایاى بسیار بسیار موکده آن که : دل هیچ کس را نیازارى که جبر ندارد.


فصل [9]: [در خوددارى از دل آزردن] و از جمله وصایاى بسیار بسیار موکده آن که : دل هیچ کس را نیازارى که جبر ندارد. و فِى ((جامع الاخبار)) قَالَ النبى صلى الله علیه و آله و سلم : من احزن مومنا ثم اعطاه الدنیا لم یکن ذلک کفارته و لم یؤ جر علیه .(158) و در کتاب ((جامع الاخبار)) روایت کرده که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: هر کس مومنى را غمگین سازد سپس همه دنیا را به او دهد، این کار جبران آن را نخواهد کرد و پاداشى بر این عطایش داده نشود. ز خود هرگز نیازارم دلى را که مى ترسم در او جاى تو باشد و فِى ((العیون)) عن الرضا، عن ابیه ، عن الصادق علیهم السلام قَالَ: اوحى الله عز و جل الى داود علیه السلام : اءنّ العبد من عبادى لیاءتینى بالحسنة فادخله اَلْجَنَّة . قَالَ: یا رب و ما تِلْکَ الحسنة ؟ قَالَ: یفرج من مؤ من کربته و لو بتمرة . قَالَ: فقَالَ داود علیه السلام : حق لمن عرفک اءن لا یقطع رجاءه عنک .(159) و در ((عیون اخبار الرضا)) از حضرت رضا، از پدرش ، از امام صادق علیهم السلام روایت کرده که فرمود: خداى عز و جل به داود علیه السلام وحى فرستاد که : همانا بنده اى از بندگان من حسنه و کار نیکى انجام مى دهد و من او را داخل بهشت مى کنم . عرض کرد: پروردگارا! آن کدام حسنه است ؟ فرمود: این است که اندوه و گرفتارى مومنى را برطرف مى سازد و لو با یک داءِنَّهُ خرما. داود گفت : کسى که تو را شناخت حق دارد که امید خود را از تو نگسلد. و اذیت و آزردن مؤ من را نیز از این قرار قیاس باید نمود. و فِى ((العیون)) عن الرضا علیه السلام : المومن اَلَّذِى اءِذَا احسن استبشر، و اءِذَا اساء استغفر. و المسلم : اَلَّذِى یسلم المسلمون من لسانِهِ و یده . و لیس منا من لم یومن جاره بوائقه .(160) و در همان کتاب از حضرت رضا علیه السلام آورده است که : مؤ من کسى است که چون کار نیکى کند خوشحال شود، و چون عمل زشتى از او سر زند آمرزش طلبد. و مسلمان کسى است که سایر مسلمانان از زبان و دست او سالم بمانند. و از ما نیست کسى که آزار خود را از همسایه اش باز ندارد. در خبر است که : موسى علیه السلام بر هلاک فرعون دعا نمود، خداى تعالى به موسى علیه السلام خطاب کرد که : یا موسى ما اضرنى کفره و لعبادى نفع من عدله . فلما قرن مع کفره ظلما اغرقه الله تعالى فِى الیم .(161) ((اى موسى ، تا زمانى که بندگان من از عدالت او بهره مندند کفر او مرا زیانى نمى رساند)). و چون کفر خود را با ظلم در آمیخت خداى متعال او را در دریا غرق ساخت . در خبر است که : ((چون نوشیروان بمرد به موجب وصیت او تابوتش را در جمله ولایت او بگردانیدند و منادى کردند که : هر که را بر نوشیروان حقى باشد بیاید. کسى پیدا نشد که از وى درهمى طلبد.))(162) لاجرم عدل ، پاسبان ارباب دول و غیرهم مى باشد. و فِى النبوى صلى الله علیه و آله و سلم : من مشى مع ظالم فقد اجرم .(163) در حدیث نبوى صلى الله علیه و آله و سلم است که : هر کس با ظالمى راه رود مجرم است . و عن النبى صلى الله علیه و آله و سلم : اءِذَا کان یَوْم الْقِیَامَةِ نادى مناد: این اعوان الظلمة ؟ فیجمعون حتّى من الاق لهم دواة او برى لهم قلما، فیجعلون فِى تابوت من حدید فیرمى بهم فِى اَلْنَّار.(164) و از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم روایت است که : چون روز قیامت شود منادى صدا زند که : یاوران ظالمان کجایند؟ پس همه را جمع کنند حتّى کسانى را که براى ظالمان لیقه در دوات ریخته یا قلمى تراشیده اند، پس همه را در تابوتى از آهن جمع کنند و در آتش اندازند. و فِى النبوى صلى الله علیه و آله و سلم : قَالَ الله تعالى : اشتد غضبى على من ظلم من لا یجد ناصرا غیرى .(165) و نیز فرمود: خداى متعال فرموده : خشم من سخت است بر ظالمى که به کسى ظلم کند که جز من یاورى ندارد. و فِى ((العیون)) عن الرضا علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسول اللَّه صَلَّى اللَّه عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم : من استذل مومنا او حقّرة لفقره و قلة ذات یده و شهّره الله یَوْم الْقِیَامَةِ ثم یفضحه .(166) و در ((عیون)) ازحضرت رضا علیه السلام از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم روایت کرده که فرمود: هر کس مؤ منى را به خاطر فقر و تهیدستى او خوار یا تحقیر کند، در روز قیامت خداوند او را (در نزد خلایق) مشهور کرده سپس رسوا نماید. و فِى عنه علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسول اللَّه صَلَّى اللَّه عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم : من بهّت مؤ منا او مومنة او قَالَ فیه ما لیس فیه ، اقامه الله یَوْم الْقِیَامَةِ على تلّ من نار حتّى یخرج مما قَالَ فیه .(167) و نیز فرمود: هر کس به مرد یا زن مومنى افترا بندد یا چیزى درباره او گوید که در او نیست ، روز قیامت خداوند او را بر تلى از آتش بر پاى دارد تا از عهده آن چه گفته بیرون آید. و فِى ((الغوالى)) عنه صلى الله علیه و آله و سلم : من اعان على قتل مسلم و لو بشطر کلمة جاء یَوْم الْقِیَامَةِ و هو آیس من رحمة الله .(168) و در کتاب ((غوالى)) از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم روایت کرده است که : هر کس در کشتن مسلمانى همکارى کند هر چند به نصف کلمه اى باشد، در حالى وارد صحنه قیامت مى شود که از رحمت خداوند مایوس است . و فیه عنه صلى الله علیه و آله و سلم : من آذى مؤ منا بغیر حق فکاءنما هدم مکة و البیت المعمور عشر مرات ، و کاءنما قتل الف ملک من المقربین .(169) و نیز فرمود: هر کس مومنى را بى جهت بیازارد گویا ده بار مکه و بیت المعمور را ویران ساخته ، و گویا هزار فرشته مقرب را به قتل رسانده است . و فِى ((جوارح الاخبار)) [عنه صلى الله علیه و آله و سلم]: لو اءن اهل السماوات السبع و الارضین السبع اشترکوا فِى دم مؤ من لکبّهم الله عز و جل جمیعا فِى اَلْنَّار.(170) و در ((جامع الاخبار)) از آن حضرت روایت کرده است که : اگر اهل آسمان هاى هفتگاءِنَّهُ و زمین هاى هفتگاءِنَّهُ همگى در ریختن خون مومنى شریک باشند، خداوند تمام آنان را در آتش سرنگون سازد. و فِى ((الجوار السنیة)) عن ((العلل)) قَالَ: اوحى الله عز وجل الى موسى علیه السلام : و عزتى و جلالى لو اءن النفس اَلَّتِى قتلته اقرّت لى طرفة عین انى لها خالق و رازق لاذیقنک طعم العذاب ، و انما عفوت عنک امرها، لانها لم تقرّ لى طرفة عین بانى لها خالق و رازق .(171) و در ((جواهر السنیة)) از ((علل الشرایع)) روایت کرده است که : خداى عز و جل به موسى علیه السلام وحى فرستاد که : اى موسى : به عزت و جلالم سوگند اگر آن شخصى که (از قبطیان بود و) تو او را کشتى به اندازه چشم به هم زدنى نزد من اقرار مى نمود که من آفریننده و روزى دهنده او هستم همانا مزه عذاب را به تو مى چشاندم ، و تنها تو را در مورد او بدین خاطر بخشیدم که حتّى به اندازه یک چشم به هم زدن اقرار نکرد که من آفریننده و روزى دهنده اویم . و فِى ((عقاب الاعمال)) عن ابى عبدالله علیه السلام یَقوُل : اوحى الله عز و جل الى موسى بن عمران علیه السلام : قل للملاء من بنى اسرائیل : ایاکم و قتل النفس الحرام بغیر حق ، فان من قتل منکم نفسا [فِى الدنیا] قتلته فِى اَلْنَّار مائة الف قتله مثل قتلته صاحبه .(172) و در ((عقاب الاعمال)) از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که مى فرمود: خداى عز و جل به موسى بن عمران وحى فرستاد که : به گروه بنى اسرائیل بگو: از ریختن خون ناحق بپرهیزید، که هر کس از شما [در دنیا] کسى را بکشد، من در آتش دوزخ صد هزار مرتبه به همان صورت او را خواهم کشت . اى عزیز! چگونه چنین نباشد [و حال آن که] نفوس محترمه نزد حق تعالى بسیار عزیز و مکرمند بلکه مقام و منزلت ایشان نزد حق تعالى بالاتر از ملائکه مقربین است . و فِى ((العیون)) عن الرضا علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسول اللَّه صَلَّى اللَّه عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم : اءنّ المؤ من یعرف فِى السماء کما یعرف الرجل اهله و ولده ؛ و اءِنَّهُ لاکرم على الله عز و جل من ملک مقرب .(173) و در ((عیون)) از حضرت رضا علیه السلام از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم روایت کرده است که فرمود: همانا مؤ من در آسمان شناخته مى شود همان طور که مرد را همسر و فرزندان او مى شناسند؛ و همانا مؤ من در نزد خداى عز و جل از فرشته مقرب گرامى تر است . و فِى کتاب ((اسرار الامامة)): و جاء فِى الخبر: من قتل عصفورا عبثا جاء یَوْم الْقِیَامَةِ و له صراخ عند العرش ، یَقوُل : یا رب ! سل عن هَذَا فیم قتلنى من غیر منفعة ؟(174) و در کتاب ((اسرار الامامة)) گوید: در خبر آمده است : هر کس ‍ گنجشکى را بى جهت بکشد، روز قیامت آن گنجشک مى آید و در کنار عرش فریاد مى زند: پروردگارا! از این کس بپرس که چرا بى آن که منفعتى در کشتن من باشد مرا کشته است ؟ کعبه خراب کردن و آن گه به جاى آن کردن کلیسا و نهادن بنا کنشت از بام قدس بهر خرابات و میکده و از مسجد رسول کشیدن ستون و خشت مصحف بسوختن پس از آن حبر(175) ساختن و آن گه بدان فساءِنَّهُ فرعونیان نوشت بت ساختن چو آزر(176) و کردن عبادتش و اندر نهاد خلق خدا کافرى سرشت چندان گناه نیست که آزردن دلى خواهى به قول فاحش و خواهى به فعل زشت و فِى (( نهج البلاغه)) و قَالَ الَکُمْیل بن زیاد النخعى : یَا کُمَیْلُ مُرْ اءَهْلَکَ اءَنْ یَرُوحُوا فِى کَسْبِ الْمَکَارِمِ- وَ یُدْلِجُوا فِى حَاجَةِ مَنْ هُوَ نَائِمٌ- فَوَاَلَّذِى وَسِعَ سَمْعُهُ الاَْصْوَاتَ- مَا مِنْ اءَحَدٍ اءَوْدَعَ قَلْبا سُرُورا- إِلَّا وَ خَلَقَ اللَّهُ لَهُ مِنْ ذَلِکَ السُّرُورِ لُطْفا- فَاءِذَا نَزَلَتْ بِهِ نَائِبَةٌ جَرَى إِلَیْهَا کَالْمَاءِ فِى انْحِدَارِهِ- حتّى یَطْرُدَهَا عَنْهُ کَمَا تُطْرَدُ غَرِیبَةُ الاِْبِلِ.(177) و در (( نهج البلاغه)) آمده است : اى کمیل ، خاندان خود را دستور ده که روزها در اکتساب کرامت هاى اخلاقى بکوشند، و شبِاءَنَّهُ در پى بر آوردن نیاز آنان که به خواب رفته اند روند؛ به آن کس که همه صداها را بشنود سوگند که کسى نیست که دلى را شاد سازد مگر این که خداوند را همان سرور و شادى لطفِى براى او بیافریند؛ و هرگاه بلایى بر او فرود آید آن لطف به مانند آبى که از بالا سرازیر شود به سوى آن بالا حرکت کند تا آن را از آن شخص ‍ دور سازد همانطور که شتران نا آشنا را از آبشخور دور سازند. گر همچو خلیل کعبه بنیاد کنى وى را به نماز و روزه آباد کنى روزى دو هزار بنده آزاد کنى بهتر نبود که خاطرى شاد کنى و لهَذَا قیل : ادخال السرور فِى قلب المؤ من کالبحر و سایر العبادات کالقطرة . و به همین دلیل گفته اند: شاد کردن مؤ من مثل دریاست ، و سایر عبادات چون قطره . و فِى النبوى صلى الله علیه و آله و سلم : راءس العقل بعد الایمان بالله التودد الى النَّاس .(178) لان الانسان عبید الاحسان . و در حدیث نبوى صلى الله علیه و آله و سلم است که : ((سر عقل بعد از ایمان به خداوند، دوستى نمودن با مردم است)) چرا که انسان بنده احسان است . و عن على علیه السلام : بالبر یستعبد الحر.(179) و اقل ذلک : السلام و البشر و طلاقة الوجه و حسن الخلق و لین الکلام و خفض الصوت . و کل هَذَا من باب التحبب الى النَّاس و اکتساب الاصدقاء و الاحباء. و از على علیه السلام روایت است که : ((با نیکى مى توان آزاده را بنده ساخت)). و کمترین مراتب آن : سلام کردن ، خوشرویى ، خوش خلقى ، نرم سخنى و کوتاه ساختن صداست . و همه اینها از باب اظهار دوستى با مردم و تحصیل رفیقان و دوستان است . و فِى النبوى صلى الله علیه و آله و سلم : ارحم من فِى الارض ‍ یرحمک من فِى السماء.(180) و در حدیث نبوى صلى الله علیه و آله و سلم آمده است که : ((به اهل زمین ترحم کن تا آن که در آسمان است بر تو ترحم کند.)) و یروى : اءن رجلا کان یشترى الطیور فیعتقها، فلما مات اجتمعت الطیور على جنازته - ما لا یحصى عددها الا الله - تصیح ، فلما قبّر سمعوا صوتا: الى کم تصیحون ؟ فقد وهبته لَکُمْ. و نقل است که : مردى پرندگان را مى خرید و آزاد مى کرد، چون از دنیا رفت تعداد زیادى از پرندگان که شمار آن ها را جز خدا نمى دانست بر سر جنازه اش جمع شده و فریاد مى زدند، و چون به خاک سپرده شد صدایى به گوش رسید که : چقدر ناله و فریاد مى کنید، من او را به خاطر شما بخشیدم . اى عزیز! زخمى که زنى چو باز باید خوردن در کم زدن اختیار باید کردن زیادتى نباید کردن و اگر کند مکافات او را منتظر باید شد. فطاف علیها طائف من ربک و هم نائمون . فاصبحت کالصریم .(181) پس در حالى که خواب بودند آتشى از جانب خداوند بر آنان نازل شد، و بامدادن نخل هاى آن بستان چون خاکسترى سیاه گردید. خرامیدن لاجوردى سپره همان گرد بر گشتن ماه و مهر چنان خیمه گنبد لاجورد که یا سرخ سرخ است یا زرد زرد مپندار کز بهر بازیگرى است سراپرده اى این چنین سرسرى است و فِى النبوى صلى الله علیه و آله و سلم : دعوة المظلوم مستجابة ، و اءنْ کان کافرا ففجوره على نفسه .(182) و در حدیث نبوى صلى الله علیه و آله و سلم است که : دعاى مظلوم مستجاب است ، و اگر کافر باشد دعایش دامنگیر خودش ‍ مى شود. و فِى الحدیث الاخر عنه صلى الله علیه و آله و سلم : ثلاث دعوات مستجابات لاشک فیهن : دعوة المظلوم ، و دعوة المسافر، و دعوة الوالد على ولده .(183) و در حدیث دیگرى از آن حضرت صلى الله علیه و آله و سلم است که : سه دعا است که شکى در استجابت آن ها نیست : دعاى مظلوم ، دعاى مسافر، و دعاى پدر بر فرزند. اى عزیز! هرگاه نفس را قساوت و شقاوت زیاد باشد بر تو باد عمل بما فِى ((روح الاحباب)) اءِنَّهُ قَالَ صلى الله علیه و آله و سلم : اءنْ اردت اءن یلین قلبک فاطعم المسکین و امسح راءس ‍ الیتیم و اطعمه .(184) ... به آن چه در کتاب ((روح الاحباب)) از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم روایت کرده است که : اگر خواهى که دلت نرم شود به فقیر و مسکین خوراک ده ، و بر سر یتیم دست نوازش بکش و غذایش بده . و فِى (( نهج البلاغه)): اتقوا الله فِى عباده و بلاده ، فانمکم مسوولون [حتّى] عن البقاع و البهایم .(185) و در (( نهج البلاغه)) آمده : در مورد بندگان خدا و شهرهاى او از خدا پروا کنید، که شما درباره سرزمین ها و چهارپایان مورد بازخواست قرار خواهید گرفت . و فِى الخبر المشهور: اءنّ امراءة دخلت اَلْنَّار فِى هرّة حبستها.(186) و در خبر مشهور است که : یک زنى به خاطر آن که گربه اى را حبس کرده بود به آتش افتاد. و فِى (( نهج البلاغه)): و فضّل [الله] حرمة المسلم على الحُرَم کلها.(187) و در (( نهج البلاغه)) است که : و [خداوند] حرمت مسلمان را از تمام حرمت هاى دیگر برتر دانسته است . و فِى النبوى صلى الله علیه و آله و سلم : حرمة المسلم فوق کل حرمة : دمه و عرضه و ماله .(188) و در حدیث نبوى صلى الله علیه و آله و سلم است که : حرمت مسلمان از همه حرمت ها بالاتر است : خونش و آبرویش و مالش . در ((نزهة الارواح)) آورده است که : اگر در زى (189) فقرى معامله از درزى (190) آموز که از خود مى درد و بر خلق مى دوزد. این سعادت را دو نشان است : یکى کم آزارى ، دوم بسیار زارى . در مذهب عشق اگر درستى با خلق جهان مکن درشتى اندوه مرسان که باز جوشى مخراش کزان بسى خروشى هیچ کس را به هیچ رو پشت پا مزن که دست به تو مى زنند. هیچ دل را خسته مکن که خسته واشمرند. جوانمردا در این حضرت هر آن کو که نیاز آرد چنان باشد که مورى را سر مویى نیاز آرد میازار مورى که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش ‍ است هر کجا بار نهى همانت بر دهد؛ و هر که را جراحت کنى بر تو سر کشد. هر چه کردى دلیل توست بدان بشنو آخر کما تدین تدان (191) اى عزیز! ذکر شد که پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم فرموده اند که : المسلم مَن سلم المسلمون من یده و لسانه . المسلم فِى اللغة : المنقاد، و کذلک فِى الشرع ، الا اءِنَّهُ استسلام لامور شرعیه ؛ و هو من الاسماء المخصوصة . و ذلک لانه یمنعه اسلامه من ایذاء المسلمین و السعى فِى اتلاف انفسهم و استحلال اموالهم ، فکاءِنَّهُ جعل المسلم من یسلم منه المسلمون من اءن یَقوُل فیهم ما یؤ ذیهم او یفعل بهم ما یضرهم حتّى کاءِنَّهُ اخرج من الاسلام من لا یَکوُن مامون الید و اللسان على سبیل المبالغة دون الحقیقه . و انما قلنا ذلک لان لام التعریف یدل على هَذَا المعنى فکاءِنَّهُ قَالَ: من سلم المسلمون من لسانِهِ و یده فهو المسلم حقا. ((مسلمان کسى است که دیگر مسلمانان از دست و زبان او سالم بمانند)). ((مسلم)) در لغت به معنى منقاد و تسلیم شونده است ، و در شرع نیز به همین معنى است با این تفاوت که در شرع ، مراد تسلیم در برابر امور شرعى است ؛ و این از نامهاى مخصوص است (که هر کس بدان متصف نیست)، زیرا اسلام او، وى را از آزردن مسلمانان و کوشش در تباه ساختن جان و حلال شمردن اموال آنان باز مى دارد، و گویا مسلمان را این گونه قرار داده است که مسلمانان دیگر از این که او چیزى در مورد آنان بگوید که موجب آزردن آن ها باشد یا کارى کند که به آنان زیان رساند، در امان و سلامت اند، تا جایى که گویا آن کس را که دیگران از دست و زبان او در امان نیستند، از زمره مسلمانان خارج دانسته است ، البته از روى مبالغه نه حقیقة . و این تفسیر ما بدین جهت است که لام تعریف که بر سر مسلم در آمده (المسلم) بر این معنى دلالت دارد، و گویا این چنین فرموده : هر کس که سایر مسلمانان از زبان و دست او سالم باشند مسلمان واقعى است . اما اى عزیز! بدان که صاحب بصیرت آن است که موصوف باشد به صفت عفو که صفت الهى است و عفو را دوست دارد، و خدا را از خود خشنود گرداند و بداند که آن کسى که ظلم بر او نموده حقى بر این کس دارد براى آن که بى تقصیر، عفو صورت نبندد. و عفو وسیله رضاى خداست و اگر او تقصیر نکردى او را این وسیله دست ندادى . و عن على علیه السلام : اءِذَا قدرت على عدوک فاجعل العفو عنه شکرا للقدرة علیه .(192) و العفو عن قدرة فضل من الکرم . و از على علیه السلام روایت است که : ((هرگاه بر دشمنت دست یافتى ، به شکراءِنَّهُ این قدرت او را ببخش)). و بخشش با قدرت بر انتقام فضیلتى از کرامت هاى اخلاقى است . و معنى بلندتر از این آن که : هر کس که بر کسى غالب آید به قوت الهى که با او همراه است غالب مى شود؛ چه خلق را قوت غلبه نیست و مغلوب قوت الهى شدن هیچ عار نیست . و نیز سنة الله بر این جارى گردیده که چون از طرفِى نظر قهر فرماید از طرف دیگر لطف فرماید و آن را جبر کند، پس باید به مقهور شدن که صفت عبودیت و لباس مسکنت است خوشنود باشد تا لطف خاص الهى جبر آن را بفرماید. چگونه شکر این نعمت گزارم که زور مردم آزارى ندارم قَالَ النبى صلى الله علیه و آله و سلم : المومن اَلَّذِى یخالط النَّاس و یصبر على اذاهم خیر من اَلَّذِى لا یخالط النَّاس و لا یصبر على اذاهم .(193) پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: ((مومنى که با مردم آمیزش دارد و بر آزار آنان صبر مى کند از مومنى که با مردم آمیزش ندارد و بر آزار آنان صبر نمى کند بهتر است)). و عن الصادق علیه السلام : اءنّ الله تعالى خباء ثلاثا فِى ثلاث : رضاه فِى طاعته ، فلا تحقروا منها شیئا فلعل رضاه فیه . و غضبه فِى معصیته ، فلا تحقروا منها شیئا فلعل غضبه فیه . و خباء اولیاءه فِى عباده ، فلا تحقروا شیئا منهم فلعله ولى الله .(194) و امام صادق علیه السلام فرمود: خداى متعال سه چیز را در سه چیز پنهان داشته است : خوشنودى خود را در اطاعت خود، پس ‍ هیچ طاعتى را کوچک مشمارید، شاید که خوشنودى خداوند در همان باشد. و خشم خود را در نافرمانى خود، پس هیچ گناهى را کوچک مشمرید، شاید که خشم خدا در همان باشد. و اولیا و دوستان خود را در میان بندگانش ، پس هیچ بنده اى را کوچک مشمارید، شاید که او ولى خدا باشد. ز خود هرگز نیازارم دلى را که مى ترسم در او جاى تو باشد اى عزیز! هرگاه آن نفس را ندارى که عفو نمایى بارى دعاى بد مکن ، لان النبى صلى الله علیه و آله و سلم قَالَ: من دعا على من ظلمه فقد انتصر.(195) ... زیرا رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرموده است : هر کس بر آن که به او ستم کرده نفرین کند انتقام خود را گرفته است . و روى اءِنَّهُ لما سقى الحسن بن على علیه السلام دخل علیه اخوه الحسین علیه السلام فقَالَ له : کیف تجدک ؟ قَالَ: سقیت السم مرارا و لا کهذه الماءبى . فقَالَ: من اسقاکه ؟ قَالَ: انا عالم بمن سقانى و من این دهیت ، و قد وکلته الى الله ، و الله اشد نقمة منک و هو اشد باءسا و اشد تنکیلا.(196) و روایت است که : چون به امام مجتبى علیه السلام زهر خورانده شد، برادرش امام حسین علیه السلام بر او وارد شد و گفت : حال شما چطور است ؟ فرمود: چندین بار به من زهر داده اند ولى هیچ کدام به مانند این بار دردناک نبوده است . امام حسین علیه السلام گفت : چه کسى به شما زهر داده است ؟ فرمود: من مى دانم چه کسى به من زهر داده و از کجا به این مصیبت گرفتار آمده ام ، ولى او را به خدا واگذارده ام و البته خداوند از تو انتقامجوتر و سختگیرتر و کوبنده تر است . و روى : اءن عایشة لما سرق من بیتها شى ء فدعت على السارق فزبرها النبى صلى الله علیه وآله و سلم .(197) و روایت است که : وقتى آزخانه عایشه چیزى دزدیده شد و او بر دزد نفرین کرد، پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم او را از این کار نهى فرمود.(198) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image