اندیشه سوسیالیسم -مکتب کمونیسم -لیبرال دموکراسی -اندیشه مارکسیسم /

تخمین زمان مطالعه: 29 دقیقه

در مورد مکاتب سوسیالیسم- کمونیسم- لیبرال دموکرات-مارکسیست و فعالیت های آنها در ایران توضیح دهید؟


سوسیالیسم , کمونیسم , مارکسیسم اندیشه های موسوم به اندیشه های چپ ( در برابر اندیش های لییرالی )هستند که بر گرفته از اندیشه های کارل مارکس اقتصاددان , جامعه شناس وفیلسوف آلمانی ( 1818-1883) و تلاش همفکران و شاگردان وی است مارکسیسم در متن جنبش کارگری و سوسیالیستی شیوع یافت و همواره به عنوان یکی از بزرگترین مکاتب انتقادی در برابر لیبرالیسم اقتصادی و نظام سرمایه داری مطرح بوده است . با این مقدمه به توضیح این اصطلاحات می پردازیم .« سوسیالیسم »سوسیالیسم یا جامعه‌باوری این اصطلاح که از واژه‌ی «سوسیال»، به معنای اجتماعی، در زبان فرانسه، گرفته شده است، معناهای بسیاری دارد، اما تعریف معمول این اصطلاح را در واژه‌نامه انگلیسی آکسفورد، چنین می‌توان یافت: «سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید – سرمایه، زمین، اموال و جز آنها – بطور کلی، و اداره‌ی آنها به سود همگان است.» اما چنین تعریفی اختلاف نظرها و روشهای سوسیالیستها و مدعیان بی‌شمار هواداری از سوسیالیسم را در باره مفاهیم این تعریف، روشن نمی‌کند. بهرحال، یک تعریف بی‌چون و چرا از سوسیالیسم ممکن نیست، زیرا مفهووم «مالکیت و نظارت عمومی» بسیار کشدار است و بر سر آن همراییِ نهایی وجود ندارد. مهمترین عنصر مشترکِ نظریه‌های سوسیالیست تکیه بر برتری جامعه و سود همگانی بر فرد و سود فردی است. از جهت تاریخی، سوسیالیسم طغیانی است بر ضد فردباوری (اندیدوالیسم) و لیبرالیسم اقتصادی عصر جدید. سوسیالیسم نفی این نظریه است که پیگیری نفع فردی، چنانکه هواداران سرمایه‌داری ادعا می‌کنند، خود به خود به نفع اجتماعی می‌انجامد، بلکه، به عقیده‌ی این مکتب، دخالت اکثریت و دولت، در مقام نماینده‌ی اکثریت، می‌تواند نفع عمومی را از دستبرد افراد در امان دارد. بعضی ریشه‌های سوسیالیسم را تا نخستین نظریه‌های اخلاقی و دینی مشوقِ برابری و همکاری اجتماعی و یا آرمانشهر افلاطونی، واپس می‌برند، اما سوسیالیسم جدید، در واقع، فراورده‌ی مستقیمِ انقلاب صنعتی برای اکثریت جامعه بویِژه پرولتاریا است.اصطلاح «سوسیالیست» به معنای جدید آن، اول بار در 1827 برای پیروان رابرت آون در انگلستان به کار رفت، و اصطلاح «سوسیالیسم» در 1838 در نشریه‌ی اُرگان پیروانِ سن سیمون برای عقاید سن سیمون به کار برده شد و پس از آن در فرانسه و انگلستان و آلمان و آمریکا رواج یافت. نخستین سوسیالیستها کسانی بودند که به یک سیستم «اجتماعی» اعتقاد داشتند و آنچه همگی یکزبان با آن مخالف بودند نظام فردی اقتصاد موجود بود. این سوسیالیسها در زمینه‌ی پدید آوردن آرمانشهرها (یوتوپیاها) تجربه‌هایی نیز کردند. سوسیالیسم از آغاز پیدایش خود بر مدعاهای فرد در مقام عضو جامعه (نه در برابرجامعه) تکیه کرده است و این اندیشه‌ی اصلی صورتها و عنوان‌های بسیار گرفته است که از مهمترین‌ آنها آناراشیسم، سندیکالیسم، سوسیالیسم مسیحی، سوسیالیسم دموکرات و بولشویسم است. هریک از این مکتب‌ها اصولی خاص خود را دارند، اما هدف همه‌ی آنها پدید آوردن اقتصادی است که در آن جامعه، مسئولیت شیوه‌ی بهره‌برداری از ابزارهای تولید را داشته باشد. اما در روشهای رسیدن به این هدف میان مکتبهای مختلف وابسته به این عنوان کلی اختلاف نظر زیاد وجود دارد. پرودون تحقق این هدف را در بازگشت به یک اقتصاد ساده می‌دانست که در تولید به دست جامعه‌های کوچک خودگردان باشد. از سوی دیگر، پیشوایان نخستین مکتبهای سوسیالیست – سن سیمون، فوریه، آون – انقلاب صنعتی را پذیرفتند، اما به نظر آنها نیروی تولیدی این انقلاب می‌بایست به نفع تمام جامعه به کار افتد. همچنین مارکس بر آن بود که سرمایه‌داری مانع رشد تولید است و آشفتگی اجتماعی ناشی از روش تولید سرمایه‌داری سرانجام باید به یک «برنامه کلی» بدل شود. پیدایش مارکسیسم در نمیه‌ی قرن نوزدهم نقطه تحول بسیار بزرگی در اندیشه‌ی سوسیالیستی است، زیرا از آن پس تا این زمان کمابیش همه جنبشهای سوسیالیست به نحوی و به درجه‌ای زیر نفوذ و تاثیر آن بوده‌اند. مارکسیسم عنوان «سوسیالیسم علمی» به خود می‌دهد، از آنجا که مبنای آن بر تحلیل اجتماعی و تاریخی و کشف قوانین «ناگزیر» تاریخ قرار دارد. انگلس، اندیشه‌های سوسیالیستهای پیش از مارکس و خود را «سوسیالیسم آرمانشهری» (یوتوپیایی) می‌خواند، زیرا که هوارادان این اندیشه‌ها در پی بنیان گذاری جامعه‌ای کامل، بیرون از شناخت ضروریات و امکانات جامعه کنونی بودند و نظرگاهشان بیشتر انساندوستانه و اخلاقی بود تا تاریخی و اجتماعی. حال آنکه، مارکسیسم می‌خواهد نشان دهد که این دگرگونی همان اندازه که ازنظر اخلاقی درست و خوشایدند است، از نظر تاریخی نیز «ناگزیر» است، زیرا «جبرتاریخ» - چنانکه مارکسیسم تحلیل می‌کند – برمی‌خیزد. اما در میان مارکسیستها، پس از مرگ مارکس، در مورد چگونگی این «ناگزیری» و روش تحقق آن بحثهای بسیار در گرفت که هنوزهم ادامه دارد. بویژه جریان اقتصادی و اجتماعی اروپا، که به انقلاب‌ «پرولتاریایی» (چنانکه مارکس پیش بینی کرده بود) و سرنگونی سرمایه‌داری نیانجامید، تردیدهایی را برانگیخت که سبب پیدایش انواع بازنگری‌ها در مارکسیسم شد. ظهور بولشویسم در روسیه و پیروزی آن در 1917 یک مرحله اساسی دیگر در تاریخ تحول سوسیالیسم است، زیرا از آن پس (از1920) جنبش سوسیالیستی به دو شاخه اصلی کمونیست و سوسیالیست تقسیم شد. ویژگی کمونیسم تکیه بر ماهیت انقلابی مارکسیسم و «ناگزیری» تحقق سوسیالیسم است، در حالی که سوسیالیستها (شاخه دوم) رفته-رفته از جنبه انقلابی و علمی مارکسیسم به جنبه اخلاقی سوسیالیسم و سنتهای دموکراسی غربی گراییدند، و بدینگونه جنبش سوسیالیستی به دو جناح انقلابی و بهبودخواه (رفرومیست یا اصلاح طلب) تجزیه شد و جناح اخیر عنوان «سوسیال دموکرات» گرفت. امروزه عنوان «سوسیالیست» برای کمونیستها کمتر بکار می‌رود. ( آشوری , داریوش , دانشنامه سیاسی , فرهنگ اصطلاحات و مکتبهای سیاسی , تهران, مروارید , 1373, ص 204-206)« کمونیسم»واژه کمونیسم (commuonism) از ریشه لاتین (commons) به معنی اشتراک گرفته شده است کمونیسم از قدیمی ترین مکاتب سیاسی دنیا است.از آنجا که در قرن هجدهم و نوزدهم در اروپا یکی از مسائل مورد توجه روشنفکران و فیلسوفان، مکانیزم حرکت تاریخ و به اصطلاح فلسفه تاریخ بود، این موضوع در فلسفه هگل به طور خاص مورد توجه قرار گرفت و یکی از دغدغه های فکری او را تشکیل می داد. مارکس که شاگرد هگل بود موضوع حرکت تاریخ و موتور محرک آن را مورد بحث قرار داده و حرکت تاریخ را بر اساس اختلافات طبقاتی می دانست و منشأ اختلاف طبقاتی را تفاوت ابزار تولید برمی شمرد. «کارل مارکس» و «فردریک انگلس» در آلمان در سال 1848 با انتشار مانیفست کمونیست حرکت تازه ای در نهضت کمونیسم جهانی به وجود آوردند. مارکس در آثار مختلف خود از «مانیفست» کمونیست گرفته تا کتاب «کاپیتال» تاریخ تحولات جهان را بر مبنای ماتریالیسم تاریخی، یا فلسفه مادی دیالکتیکی بیان می کند. وی تکامل وسایل تولید و نحوه تملک و بهره برداری از این وسایل را زیر بنای تحولات اجتماعی دانسته و تاریخ بشر را به صورت تاریخ جنگهای طبقاتی و منازعه بین ظالم و مظلوم و استثمار کننده و استثمار شونده بررسی و تجزیه و تحلیل می نماید. از نظر او تاریخ را باید بر اساس تفاوت ابزار تولید تقسیم بندی نمود که به نظریه ماتریالیسم دیالکتیک تاریخی مشهور می باشد. این نظریه قائل است که انسان ها در دوره کمون اولیه هیچگونه مالکیتی بر ابزار تولید نداشته و همه انسان ها به یک اندازه از مواهب طبیعی برخوردار بوده اند. از نظر ماتریالیست ها در دوره اشتراکی حتی زنان و کودکان نیز مشترک بوده اند. و با قبول مالکیت فردی دوره ی نابرابری انسان ها آغاز گردیده است، که در این مرحله بر اساس نوع ابزار تولیدی چهار دوره وجود دارد: 1 ـ برده داری2ـ فئودالیة 3ـ بورژوازی و سرمایه داری 4ـ سوسیالیسم. با برقراری سوسیالیسم که مقدمه ای خواهد بود بر مالکیت عمومی ابزار تولید، دوره کمون ثانویه آغاز می گردد که به اشتراکی بودن همه چیز منجر می گردد. لنین در کتابی به موضوع دین و دولت در جامعه کمونیستی پرداخته و به موضوع اشتراکی بودن همه چیز و از بین رفتن خانواده در جامعه کمونیستی تصریح کرده است. در واقع برقراری سوسیالیسم مقدمه ای خواهد بود بر پایان تاریخ که بر خلاف ادعای آنان مبنی بر پویایی و دیالکتیک تاریخی، نتیجه آن جامعه ای ایستا خواهد بود.ماتریالیسم تاریخی یا تفسیر تاریخ از نظر فلسفه مادی نیز، سیر تحولات تاریخی را از نظر مادی بررسی می نماید و برای تمامی تحولات جهان در طول تاریخ حتی پیدایش ادیان ریشه های اقتصادی و مادی جست و جو می کند. سیر و روند تاریخ به سوی اشتراکیت و برابری و مساوات و نفی طبقات و حتی نفی دولت یعنی تحقق کمون ثانویه است از این دیدگاه مارکسیسم تحقق این مسأله امری حتمی و جبری می باشد وآینده تاریخ جز این نخواهد بود. این نگرش و مبانی آن دارای اشکالات متعددی است. (ر.ک: نظری به نظام اقتصادی اسلام , مرتضی مطهری , تهران, انتشارات صدرا , جامعه و تاریخ , محمد تقی مصباح یزدی , قم, مؤسسه آموزشی و پژو هشی امام خمینی )در تاریخ ایران حزب توده به عنوان نماینده اندیشه های چپ ( مارکسیسم , سوسیالیسم و کمونیسم ) محسوب می گرددحزب توده، که به عنوان وارث سوسیال دموکراسی عهد مشروطه و سپس «حزب کمونیست ایران»، در مهرماه 1320 پایه‌گذاری شد ؛ در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم، که اتحاد شوروی در صحنه بین‌المللی حضور خود را به عنوان یک «ابرقدرت» اعلام داشت، توانست به سرعت به عنوان یک حزب منسجم در صحنه سیاست و فرهنگ ایران حضور یابد و در کشمکش با جریان‌‌های وابسته به بریتانیا و آمریکا تصویری پرآشوب از این دوران تاریخی را رقم زند. پس از اشغال ایران توسط متفقین در جریان جنگ جهانی دوم، اعضای گروه 53 نفر که به رهبری دکتر ارانی در دوران رضا شاه به فعالیت‌های کمونیستی در حد مطالعات تئوریک و نه مبارزات اجتماعی مشغول بودند، پس از آزادی از زندان، هسته اولیه حزب توده ایران را تشکیل دادند. رهبری این گروه با ایرج اسکندری بود و افرادی مانند دکتر رادمنش نیز در کنار او به فعالیت پرداخته بودند. این افراد که احساس می‌کردند برای آغاز کار یک حزب کمونیست در ایران نیاز به حمایت شوروی دارند، ابتدا از آنها طلب حمایت کردند که برخلاف انتظارشان مورد مخالفت قرار گرفت. سرانجام با وساطت رضا روستا، مشروط به شرایطی، اجازه تأسیس حزب از سوی مقامات شوروی (سابق) صادر شد.( انور خامه‌ای، فرصت از دست رفته، خاطرات ج2 (تهران: هفته، 1363)، صص 16 - 17 .)حزب توده به علت جو ایران آن زمان و روحیه مذهبی مردم، هیچ‌گاه توان اقدام انقلابی برای بدست گرفتن قدرت را نداشت و ناچار بود هرگز جانب احتیاط را از دست ندهد، لذا رعایت احتیاط در موضع‌گیریها و اظهارنظرهای آنها درباره مذهب به وضوح دیده می‌شود. با کودتای 28 مرداد سال 1332 ش فعالیت حزب توده بسان سایر احزاب از سوی دولت متوقف شد و برخی از اعضای کمیتة مرکزی آن دستگیر، زندانی و اعلام و برخی دیگر مخفی و یا به خارج از کشور گریختند. بدین‌ترتیب از نظر سیاسی ضربة شدیدی به حزب وارد شد و فعالیتهای آن تقریباً متوقف گردید.این حزب پس از کودتای 28 مرداد 1332 ش مجدداً کوشید سازمان خود را تجدید کند. بدین‌منظور دکتر رادمنش، پرویز حکمت‌جو، علی خاوری، علی حکیمی و عباس شهریاری به ایران آمدند. هدف آنها جذب نیروهای سابق و چاپ نشریه حزبی «ضمیمه مردم» بود که از سال 1342 ش به این کار اقدام شد، اما رژیم پس از چندی عناصر اصلی حزب را دستگیر و به زندانهای طویل‌المدت محکوم کرد. در سال 1345 ش، چاپخانه نشریه حزب نیز کشف شد و فعالیت حزب توده در ایران عملاً از سال 1346 ش متوقف گردید.پس از آن تا سال 1357 ش، حزب توده در ایران هیچ‌گونه فعالیت چشمگیری نداشتند، فقط عده معدودی به صورت مخفی‌ گاهی اقداماتی علیه رژیم انجام می‌دادند. بیشتر رهبران و اعضای کمیته مرکزی حزب در این سالها در شوروی سابق و بقیه کشورهای بلوک شرق سابق بودند.پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 ش و با وجود فضای باز سیاسی و آزادیهای بوجود آمده در اثر انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، اعضای حزب توده زمینه را برای فعالیت مجدد مناسب دیده و به ایران بازگشتند و دوباره حزب توده را سازماندهی کردند. در این زمان، حزب تلاش کرد تا خود را همسو با انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران نشان دهد. اما در واقع حزب توده به عنوان یک حزب مارکسیست،‌سیاستی جز تحقق یک نظام سوسیالیستی یا کمونیستی را تعقیب نمی کرد. این حزب در تاریخ مبارزات خود هرگز حذف نظام شاهنشاهی را به عنوان شعار سیاسی خود انتخاب نکرد بلکه مدعی مبارزه در چارچوب قانون اساسی بود. این در حالی بود که انقلاب اسلامی رویارویی با اصل نظام شاهنشاهی را به عنوان یک شعار برای نیروهای سیاسی در جامعه، مطرح کرد و برای نابودی آن تلاش می کرد. حزب توده در جریان انقلاب اسلامی، سعی داشت با تغییر شعار مردم از «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» به «استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی» در واقع به نفی جمهوری اسلامی بپردازد. همچنین سعی می کرد تا از راه های مختلف، شعار «نه شرقی» را از شعار معروف «نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی» حذف کند و تلاش جدی در گسترش دیدگاه های کمونیستی خود در میان مردم داشت اما پایبندی مردم به اسلام و تعداد کم اعضای آن در مقابل انبوه هواداران انقلاب اسلامی، موجب ناکامی آنها در نیل به اهداف خود شد. این حزب پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سعی کرد تا خود را مدافع انقلاب، اسلام و خط امام نشان دهد. آنها در این راه حتی اصطلاحات خاص اسلامی را نیز بکار گرفتند. مثلاً به جای سوسیالیسم از «بینش توحیدی» و به جای پرولتاریا از «مستضعفین» استفاده می کردند. آنها نفوذ در نهادها و مراکز قدرت را جهت نیل به اهداف خود در پیش گرفتند. این حزب که پیش از انقلاب در میان برخی اقشار جامعه، به ویژه نیروهای مسلح نفوذ داشت، پس از انقلاب هم به این نفوذ ادامه داد، بگونه ای که ناخدا افضلی، فرمانده نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران، توده ای از آب درآمد. حزب توده در جریان و پس از پیروزی انقلاب با اقبال مردمی روبرو نشد. عدم تجانس اعتقادی،‌وابستگی به قدرت های بیگانه، مخالفت با اهداف و شعارهای انقلاب اسلامی از جمله دلایل رویگردانی مردم از حزب توده و انزوای آن بود و نهایتاً در سالهای اولیه پس از انقلاب سران آن به همراه تعداد زیادی از اعضای نفوذی حزب در ارتش و سایر ارگانها و ادارات دستگیر و محاکمه و محکوم به حبس‌های طولانی شدند. در نتیجه فعالیت حزب ممنوع و عمر سیاسی حزب هم به پایان رسید. (ر.ک: جریان شناسی سیاسی چپ در ایران , حمید احمدی حاجیکلایی , تهران , پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و سیاست ها و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی )« لیبرال دموکراسی »لیبرال دموکراسی یکی از نحله ها و گونه های لِبرالیسم است . با این توضیح که لیبرالیسم از آغاز تا کنون فراز و فرودها و دگرگونیهای بسیاری را از سرگذرانده است که آنها را درقالب سه مکتب می توان طبقه بندی کرد ؛ 1. لییرالیسم کلاسیک : لیبرالهای کلاسیک به ملازمه وپیوستگی جدی میان اصول عقاید لیبرالیسم با اقتصاد آزاد وسرمایه داری آزاد باور داشتند در واقع سرمایه داری تعبیر دیگری است از لیبرالیسم در بعد اقتصادی آن . در حوزه سیاسی نظریه کلاسیک از افکار جان لاک ارتزاق می کرد و در جبهه اقتصادی از آدام اسمیت اقتصاددان انگلیسی . لیبرالیسم کلاسیک هم در حوزه سطاسی , اجتماعی و هم در ناحیه اقتصادی برای دفاع از بیشترین حد آزادیهای فردی در برابر اقتدار دولت تلاش بسیاری نموده است 2. لیبرالیسم دموکراسی : اندیشمندان لیبرال در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به تعدیل و بازنگری در لیبرالیسم اولیه افراطی پرداختند. این نسل از لیبرالیست‌ها که به لیبرال دموکرات‌ها معروف هستند در حوزه‌های مسایل اقتصادی و سیاسی معتقد به افزایش فعالیت و دخالت دولت برای رفع نارسایی‌ها بودند و به دنبال کاستن از آزادی‌های اقتصادی بودند؛ و اندیشه «برابری» در کنار اندیشه «آزادی» در ایدئولوژی لیبرالیسم جان گرفت و بدین سان دولت برای تامین حداکثر رفاه برای حداکثر مردم تلاش نمود. به این ترتیب در ابتدای قرن20، اصل و پایه نظری «دولت رفاه» بنا گذاشته شد. در تحول لیبرالیسم کلاسیک به لیبرال دموکراسی آزادی منفی , آزادی به معنای امنیت جان و مال فرد از هر گونه دست اندازی خارجی از جمله دولت , جای خود را به آزادی مثبت یعنی پذیرش آزادی در ضمن توجه به دولت و عوامل کنترل کننده آزادی داد .3- نئو لیبرالیسم : که در اواخر قرن بیستم و با افول دولتهای رفاه و گرایش به سیاست های لییرالیسم اقتصادی شکل گرفت . این مکتب دوباره مانند گذشته بر این باور است که اصول لییرالیسم از سرمایه داری انفکاک نمی پذیرد و اقتصاد بازار آزاد لازمه آزادی است . در این نگاه دخالت دولت در اقتصاد , مغایر با اصول لیبرالیسم است . نئلیبرالیسم در واقع با برخی از اندیشه های محافظه کاری قریب الافق می شود و گاه با عنوان محافظه کاری نو از آن یاد می شود . (بیات , عبد الرسول , فرهنگ واژه ها , درآمدی بر مکاتب و اندیش های معاصر , قم, مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی , 1381, ص 468- 472)نماینده فکری , لیبرالیسم لیبرال در ایران جبهه ملی و نهضت آزادى مى باشد که نهضت آزادی حضور پررنگ تری در تحولات کشور داشته است از این رو به تاریخچه مختصری از فعالیت ها و عملکرد این گروه اشاره می کنیم .نهضت آزادی در 1340 از دو جناح ملی و مذهبی به وجود آمد که مهندس بازرگان و دکتر ید الله سحابی از مؤسسان آن بودند . این تشکیلات اساسا بر پایه اندیشه هاى دکتر مصدق و با کسب نظر از وى ریخته شده است. مهندس بازرگان در این باره مى گوید: «تشکیلات و پایه هاى اصلى نهضت را با کسب نظر از آقاى دکتر مصدق ریخته اند...»، (مجله روشنفکر، 25 خرداد سال 40). در مرامنامه نهضت آمده است: «ما مسلمان، ایرانى، تابع قانون اساسى [زمان شاه] و مصدقى هستیم»، (خط سازش 1/252) بازرگان. گرایش دینى و اسلامى در نهضت نقش درجه دوم و ابزارى دارند و ملیت گرایى بر آن تقدم و پیشى دارد. بازرگان یکى از تفاوت هاى حساس و ظریف بین نهضت آزادى و نیروهاى انقلابى را این مى دانست که امام و انقلابیون خواستار اسلام و خدمت به دین بودند ولى نهضت آزادى ایران گرا بود. گروه اول از امکانات و ابزارهاى موجود در ایران جهت اعتلاى دین استفاده مى کردند و گروه دوم دین را وسیله خدمت به ایران و اهداف اساسى خود قرار مى دادند.براى آگاهى بیشتر ر.ک: اطلاعیه نهضت آزادى 27 خرداد 1360 و نیز: خط سازش، ج 1، ص 288نهضت آزادى داراى شیوه اى سازشکارانه بوده و هرگز موافق با مبارزه انقلابى و سرنگونى رژیم طاغوت نبوده، بلکه معتقد بود شاه باید سلطنت کند نه حکومت و هم اکنون هم بزرگترین منادى سازش با آمریکا مى باشد.نهضت آزادى به تدریج در طول حیات خود از روحانیت فاصله گرفت و نه تنها در مسایل سیاسى و اجتماعى، بلکه اساسا در دین شناسى و تفسیر قرآن و فهم دین روى کردى گسسته از عالمان و دین شناسان برگزیده و به جاى مطالعه در دین از طریق متدلوژى خاص خود به تأویل و تفسیر قرآن از طریق تأویل و متدلوژى علوم تجربى و تفسیر به رأى پرداخت و بدینوسیله نوعى اندیشه التقاطى در دین را رواج داد که اولین ثمره آن پیدایش سازمان مجاهدین خلق و گرایش آنان به سوى ندیشه هاى مارکسیستى است. البته در عین حال این نهضت با روحانیونى مانند مرحوم شریعتمدارى رابطه خود را مستحکم ساخته و او را به عنوان مرجع معرفى مى کردند، ولى هرگز حضرت امام را به عنوان مرجع دینى معرفى نکردند.این نهضت در جریان تصویب نامه مربوط به انجمن های ایالتی و ولایتی که خشم روحانیت را بر انگیخت ، فعالیت سیاسی داشت . تأثیر این نهضت کشاندن مذهب در میان اقشار تحصیل کرده ودانشگاهیان بود .(رسول جعفریان ، جریان ها و جنبش های مذهبی سیاسی ایران ، ص 84)پایگاه نهضت به عناصر مذهبی در دانشگاه و دانشجویان خارج از کشور محدود بود . اما نهضت در داخل کشور فاقد تشکیلات سیاسی بود که قادر به سازماندهی جریان مبارز باشد . سران نهضت در دهه پنجاه هجری شمسی وبه خصوص در آستانه پیروزی انقلا ، عمدتاً در قالب جمعیت حقوق بشر ، دفاع از زندانیان سیاسی وبرگزاری سخنرانی ها و مذاکره با سفارتخانه ها تلاش می کردند .نخستین فعالیت برجسته وقابل اعتنای نهضت آزادی در دوره بعد از انقلاب را می توان حکم امام راحل به مرحوم مهندس بازرگان برای تصدی پست نخست وزیری دولت موقت دانست .هر چند امام (ره) بازرگان را بدون در نظر گرفتن وابستگی های حزبی اش به این سمت گمارد ، اما آنچه که در عمل دیده شد ، کاملاً مغایر با خواست و نظر امام بود وبازرگان تمامی پست های کلیدی را به هم مسلکان و همفکران خویش واگذار نمود به طور کلی می توان گفت دولت موقت اصولاً دارای سرشت انقلابی نبود وبه جایگزینی روش ها و راهکارهای انقلابی برای اداره کشور به جای روش های منسوخ و کهنه گذشته باور نداشت از این رو در نخستین ماههای روی کار آمدن بازرگان ، اولین اصطکاک چالشگرانه میان دولت موقت و نهادهای انقلابی مانند کمیته های انقلاب بروز یافت که مهندس بازرگان آن ها را دولتی در داخل دولت توصیف کرده بود . دولت موقت حتی نسبت به عملکرد شورای انقلاب هم معترض بود از این رو بازرگان و یارانش در این مقطع به کناره گیری روحانیت از امور کشور معتقد بودند . اعلام نظر دولت موقت درباره برخی از مسائل کلیدی مانند محاکمه سران رژیم ستمشاهی و مصادره اموال و املاک آنان و همچنین رابطه با آمریکا به عنوان حامی و متحد اصلی رژیم شاه شکی در یاران امام باقی نگذاشت که به این گروه نباید اجازه حضور در عرصه انقلاب داده می شد . در این میان اقدام دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در تسخیر سفارت آمریکا در تهران با اعتراض دولت موقت روبه رو شد که به همین دلیل و همچنین به علت انباشته شدن اختلاف ها و سوء تفاهم ها و همچنینی علنی شدن مواضع نهضت آزادی و نگاه لیبرالیستی آن درقبال پدیده انقلاب اسلامی ، از کار کناره گیری کرد . نهضت آزادی پس از کناره گیری از قدرت ، نقش مخالف و اپوزیسیون نظام را به دست آورد و از همان زمان مخالفت خوانی خود را آغاز وبه صورت منتقد جدی سیاست های اعلام شده از سوی دولت های انقلابی در آمد . نهضت آزادی در دوران حیات حضرت امام با چند حمله بنیادی مواجه شد از جمله ان می توان به نامه افشاگرانه حضرت امام به حجت الاسلام محتشمی پور وزیر کشور وقت اشاره کرد که طی آن حضرت امام خطر این گروه را به دلیل تفسیر سطحی از اسلام گوشزد نموده و عدم صلاحیت آنان برای دخالت در امور دولتی را تأکید نمودند .نهضت آزادی در طی این سال ها در قبال دو رویداد مهم و استثنایی سکوت کرد و حاضر به علنی کردن مواضع خود نشد ؛ یکی در خصوص دستگیری های وسیع اعضای کمیته مرکزی حزب توده و متلاشی شدن این حزب در ایران و دیگری عزل آقای منتظری از سمت قائم مقامی رهبری . نهضت آزادی به دلیل نگرش های لیبرالیستی ، مخالف طبیعی حزب توده شمرده می شد . همچنین تأثیر پذیری آشکار منتظری از نقطه نظرات این گروه امری عادی بود . عزل وی از رهبری به منزله یک ضربه غیر مستقیم به نهضت ازادی نیز به شمار می رفت ، ولی نهضت از انتشار بیانیه رسمی در خصوص این وقایع خودداری کرد ، اگر چه اعضای آن به طور تلویحی نارضایتی خود را از عزل منتظری ابراز کردند . در جریان اشغال لانه جاسوسى آمریکا که در واکنش به توطئه هاى آمریکا در براندازى نظام صورت گرفت و پس از افشاى اسناد ارتباط برخى از رهبران نهضت آزادى با آمریکا، مانند بازرگان، یزدى، میناچى، امیر انتظام، سنجابى، نزیه، مقدم مراغه اى و قطب زاده، نهضت آزادى دانشجویان پیرو خط امام را پیرو خط شیطان خواند، (اسناد نهضت آزادى، ج 11، ص 207). در جریان جنگ تحمیلى بر علیه انقلاب، نهضت آزادى به جاى پیوستن به صفوف جنگ و مبارزه و یا تشویق مجاهدان جان بر کف، برعکس با دشمنان همسویى نموده و حضرت امام را جنگ طلب معرفى مى کردند.گذشته از اختلافهاى فکرى، عقیدتى و نحوه برداشت از اسلام بین رهبران نهضت آزادى با امام (ره) و نیروهاى انقلاب؛ اختلافهاى سیاسى در نحوه اداره حکومت، قضایاى انقلاب و حوادث سیاسى پس از انقلاب سبب گردید که هر روز جدایى و اختلاف بین امام(ره) و نیروهاى انقلاب با نهضت آزادى و رهبران آن در قالب دولت موقت بیشتر شود(ر.ک: لیبرالیسم ایرانی , برسی جریان های راست در ایران , جهاندار امیری , تهران, پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و جریان شناسی در ایران , علی دارابی , تهران , پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی )برای آشنایی بیشتر با اصطلاحات ومکاتب سیاسی به منابع زیر مراجعه شود .دانشنامه سیاسی , فرهنگ اصطلاحات و مکتبهای سیاسی , داریوش آشوری , تهران, مروارید فرهنگ علوم سیاسی , علی آقا بخشی , مینو افشاری راد , تهران, چاپار فرهنگ تفسیری ایسم ها , محمد حاجی زاده , تهران, جامه دران فرهنگ واژه ها , درآمدی بر مکاتب و اندیش های معاصر , عبد الرسول بیات , قم, مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی در مورد دکتر شریعتی و افکار وی باید بگوییم وی ازشخصیت هایی است که در دوران انقلاب اسلامی نقش و تاثیر بسزایی در آگاهى بخشیدن به مردم به ویژه نسل جوان وآشنا نمودن آن ها با فرهنگ اسلامی داشت وتلاش های زیادی در این زمینه انجام داد. اما این تلاش صادقانه وشور و هیجان انقلابی در تبیین معارف اسلامی از آنجا که با شناخت و تخصص کافی و لازم در زمینه علوم اسلامی همراه نبود و از تاثیرات تحصیلات غربی وی مصون نبود , از یک سو باعمق و درون مایه های لازم همراه نبود و از سوی دیگر از پاره ای نقص ها ,عیب ها و انحراف ها در امان نبود وهمین مساله مخالفت ها و اعتراضهای زیادی را به ویژه در میان علما به عنوان حافظان و مروجان شریعت اسلامی که مسئولیت تبیین صحیح معارف دین و جلوگیری از افکار انحرافی را بر عهده دارند به دنبال داشت و بحث از اندیشه ها و نظریات وی تا مدتها اذهان جامعه را به خود مشغول نمود و در این میان برخی از دیدگاهها و تحلیل ها در مورد اندیشه و نظریات وی گرفتار افراط و تفریط شده و پا را از حد اعتدال و انصاف فراتر گذاردند . روشن است که هر گونه ارزیابی وتحلیل در مورد افکار و اندیشه های شریعتی آنگاه صحیح و منصفانه خواهد بود که با توجه به مجموعه نقاط ضعف وقوت دیدگاه وی و در نظر گرفتن هر دو باشد. و در این راستا واقعیت آن است که افکار واندیشه های دکتر شریعتی در کنار نکات مثبت دارای نکات منفی نیز می باشد . که به منظور آشنایی به برخی از آنها به اختصار اشاره می کنیم ؛ 1- ایشان داراى شور و نشاط و صاحب زبانى بسیار حماسى و موج آفرین بود. که در نسل جوان بسیار تاثیر گذار بود اما در مقابل، نقص او این بود که نسبت به اسلام و علوم دینى از آگاهى ژرف و عمیقى برخوردار نبود. او گرچه تابلوى زیبایى از اسلام ارائه کرده است، ولى در این نگارش هنرى بسیارى از زیبایى هاى اساسی و حقیقى دین نادیده گرفته می شد . 2- ایشان فردى پر احساس و داراى درد و درکى اجتماعى و گرایشات اسلامى بود. اما در مقابل نقص و اشتباه بزرگ و اساسى او این بود که تحت تأثیر اندیشه هاى مکاتب عصر خود مانند تفکرات مارکسیستى و اگزیستانسیالیستى بود. این مسأله اندیشه دینى او را دستخوش التقاط مى نمود. البته او در مواردى به نقد مارکسیسم نیز مى پرداخت، لیکن نفوذ اندیشه هاى مارکسیستى در ذهن او چنان بود که مارکسیسم را با همان ادبیات مارکسیستى و تحت تأثیر همان نگرش ها مورد نقد و چالش قرار مى داد و از همانى سر در مى آورد که از آن مى گریخت. تصویرى که شریعتى از اسلام ارائه کرده است در موارد زیادى آلوده به اینگونه افکار است. 3- وی برخلاف دیگر روشنفکران، که مى کوشند دین را از صحنه جامعه بیرون رانده و میدان را براى اندیشه های سکولاریستی خالى کنند و دین را به رابطه فردى بین بنده و خدا تقلیل دهند، دین را در متن جامعه مى خواست و از دین در حاشیه و بى مسؤولیت سخت گریزان و متنفر بود. لیکن در این باره نیز گاه گرفتار تک ساحت گرایى شده و نسبت به مسائل ماورائى و مبدأ و معاد و... بى مهرى نشان مى داد. تا آنجا که عالمان بزرگى که در این زمینه ها به هدایت جامعه و نشر تعالیم اخروى دین پرداخته اند را گرفتار طعن و تمسخر مى ساخت. 4- یکی ازچالش های اساسى اندیشه دکتر شریعتى در این نکته نهفته است. که او با تمرکز به دید جامعه شناسانه به اسلام نظر می کرد و این دیدگاه اولاً: شدیدا یک طرفه است و نمى تواند تمام ابعاد اسلام را نشان دهد. چنانچه نگاه تنها کلامى یا فقهى به اسلام باعث مى شود که بخشى از اسلام کنار زده شود، نگاه جامعه شناسانه به تنهایى هم دچار همین اشکال است. دکتر شریعتى نه تنها وضع موجود جامعه اسلامى یا حتى تاریخ اسلام را با این دیدگاه مى دید، بلکه اعتقادات و مبانى معرفتى اسلام را نیز به این معیار مى سنجید و بدین ترتیب باعث مى شد که اسلام آنچنانکه شایسته و بایسته است، معرفى نشود. گذشته از این او در معارف اسلامى صاحب نظر نبود. به عبارت دیگر چنانچه جامعه شناسى را به صورت کلاسیک آموخته بود، با هیچ یک از علوم اسلامى آشنایى این چنین نداشت. ثانیا: دیدگاه جامعه شناسانه دیدگاهى توصیفى است. یعنى نگاهى از بیرون به دین دارد. از شاخه هاى جامعه شناسى، جامعه شناسى دین و ادیان است که از بیرون حوزه دین به توصیف ادیان موجود مى پردازد، بدون اینکه درصدد تحلیل یا ارزشگذارى باشد. جامعه شناس در بهترین حالت، همانند گزارشگر امینى است که آنچه را مى بیند بدون دخل و تصرف و با دقت توصیف مى کند و کارى به ارزشگذارى و صدق و کذب دیده هاى خود ندارد. جامعه شناسى هرگز در صدد داورى و قضاوت در حق و باطل بودن ادیان مختلف نیست، زیرا او تمام فرهنگها و تمدنها و ادیان را به یک چشم مى بیند. بلکه او تمام آنها را به عنوان دستاوردهاى بشرى محترم مى شمارد. به عبارت دیگر جامعه شناسى نسبت به دینى در مقایسه دین دیگر یا تمدنى نسبت به تمدن دیگر یا فرهنگى نسبت به فرهنگ دیگر تعهدى ندارد. اما دکتر شریعتى کاملاً نسبت به فرهنگ و تمدن و دین اسلام و مذهب تشیع متعهد بود، او توصیف گر صرف قضایا نبود، بلکه در بسیارى از موارد به تحلیل مى نشست و نظریه و رهنمود ارائه مى داد. دکتر شریعتى درد دین داشت و تمام تلاش او حل پاردوکس هاى جامعه مسلمانان در روزگار تسلط مدرنیته بود. همان دردى که پیش از او، اقبال لاهورى داشت. اگرچه نفس این درد محترم است، اما با ذات علم جامعه شناسى سازگار نیست. و این تناقضى در افکار وى ایجاد مى کرد. ثالثا: جامعه شناسى رایج علمى غربى و مبتنی بر پیش انگاره های سکولار است که در قرن هجدهم توسط اوگوست کنت پایه گذارى شد. این علم در چهارچوب بنیانهاى معرفت حسى سازمان یافته است و نگاهش متوجه زمین و طبیعت است. این علم با عالم قدس سرو کار ندارد و هرگز به آن توجه نمى کند و در حقیقت نمى تواند، به آن نظر بیافکند. این علم محدودیت عقل بشرى را در بند محسوسات و پدیدارها پذیرفته و سعى دارد از راه تجربه به توصیف جهان پیرامونى بپردازد، چنانکه فیزیکدان با ماده رفتار مى کند، او نیز با جامعه و تمدن و دین رفتار مى کند. و طبیعى است که این طرز تلقى به هیچ وجه مورد تایید اسلام نیست. با این تحلیل و توصیف از اسلام فقط ظاهرى مى ماند و راه به حقیقت آن ناممکن مى شود. نظر به دین از نظرگاه جامعه شناسى ـ که مرحوم دکتر شریعتى بر آن تاکید داشت ـ نگاه به آن از منظر تنگ حسى و نظرگاهى کاملاً غربى است و اسلام با این نگاه از حقیقت متعالى خود تهى مى شود. شاید همین نکته است که دکتر شریعتى واداشت که وصیت کند که کتابهاى او توسط استاد محمد رضا حکیمى بازنگرى و اصطلاح شود و چنین نگاشت :«آنچه از من نشر یافته به دلیل نبودن امکانات و کم بودن فرصت , خام و عجولانه و پر غلط و بد چاپ شده است و تمامی آن را نه به عنوان کارهای علمی , تحقیقی , که فریادهایی از سر درد , نشانه هایی از یک راه , نگاه هایی برای بیداری , ارائه طریق , طرح های کلی از یک مکتب , یک دعوت ،جهات و ایده ها و بالاخره نوعی بسیج فکری و روحی در جامعه باید تلقی کرد آن هم در شرایطی تبعیدی , فشار , توطئه , فرصت گذرا و حالتی که هر لحظه اش انتظار فاجعه ای می رفت , آن ها همه باید تجدید نظر شود , از نظر علمی غنی شود و غلط گیری معنوی و لفظی وچاپی شود.»(دکتر شریعتی از دیدگاه شخصیتها , ص 80) از این رو یکی از نقاط ضعف فکری شریعتی تأثیرات اندیشه های مارکسیستی بر تفکرات ایشان است گرایش شریعتی در استفاده از قالب های مارکسیستی همچون تلفیق میان ابوذر و مکتب سوسیالیسم و تحلیل زیارت وارث و داستان هابیل و قابیل (ر.ک: شریعتی , اسلام شناسی , مجموعه آثار 16, ص 50 -57 )نمونه ای از تأثیرات تفکر مارکسیستی در اندیشه ایشان است . وی داستان هابیل و قابیل را بر اساس تضاد دیالکتیکی و تاریخ دیالکتیک تفسیر می کند و قابیل را نماینده نظام کشاورزی و ومالکیت انحصاری و هابیل را نماینده عصر دامداری و دوره اشتراک اولیه پیش از مالکیت معرفی می کند و تضاد و جنگ میان این دو را جنگ میان این دو طبقه بر می شمارد که یک نگاه مارکسیستی تمام عیار است .( اسلام شناسی , ج16, ص 51-52) همین دیدگاههای شریعتی در زمینه فلسفه تاریخ به ویژه آنچه درباره زیارت وارث و تحلیل زندگی هابیل و قابیل دارد دقیقاّ دیدگاهی مارکسیستی است و از این زاویه مورد انتقاد شدید قرار گرفته است . شهید مطهری در این باره فرمودند : اشتباه نشود جنگ قابیل و هابیل , تمثیلی از جنگ های طبقاتی انسان ها نیست , این ها مارکس زدگی است .( ر.ک: تکامل اجتماعی انسان , ص 56)استاد شهید مطهری درباره شریعتی با عنوان حسین وارث آدم می نویسد :آنچه دستگیرم شد از هدف این جزوه که زیر لفافه بیان شده است وبه تعبیر نویسنده خواسته است تمام عقده ها و عقیده های خود را در این جزوه بگوید این است ... این جزوه نوعی توجیه تاریخ است بر اساس مادی - مارکسیستی , نوعی روضه مارکسیستی است برای امام حسین که تازگی دارد .( ر.ک: حماسه حسینی , ج3, ص 307-310)( برای آشنایی بیشتر به کتاب جریان ها وسازمان های مذهبی سیاسی ایران , رسول جعفریان , تهران , مرکز اسناد انقلاب اسلامی مراجعه شود ) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image