پیروی از اصول اخلاقی /

تخمین زمان مطالعه: 22 دقیقه

ایا پیروی از اصول اخلاقی امری عقلی است ؟توضیح دهید.


پاسخ اجمالی: از طرفی ما دارای اخلاق درونی و بیرونی هستیم اخلاق درونی همان قرار دادهایی است که با خودمان داریم و اخلاق بیرونی قرارددهایی است که نسبت به دیگران داریم.پس در اخلاق یک نوع قرار دادی است ، شیعه قائل به حسن و قبح عقلی می باشد یعنی قائل به این است که عقل به خودی خود و بدون کمک گرفتن از شرع می تواند خوبی یا بدی اشیاء را تشخیص دهد ، حال که چنین است عقل هر انسانی حکم می کند که وفای به عهد و وفای به قراردادها امری مطلوب و مورد پسند است و این یعنی حکم عقل به مطلوب بودن پایبندی به اصول اخلاقی. مثلا عقل حکم می کند اگر قراری با شخصی گذاشتی ، نقض قرار و لو اینکه طرف قرار شخص فاسق و گنهاکاری باشد، باز هم مطلوب نیست و باید به عهد خود عمل کنی . از طرفی اگر ما پایبند به اصول اخلاقی نباشیم ، کلا زندگی انسانی مختل می شود ، شما فرض کنید خانواده ای که در آن هیچ یک از اعضای خانواده پایبند به اصول اخلاقی نیستند ، چقدر زندگی در این خانواده سخت می شود، اعضای خانواده نسبت به هم بدبین و دائما در حال دروغ گفتن به هم ، عدم اعتماد به همدیگر و همچنین عدم احساس امنیت در محیط خانواده ، این ها همه دست به دست هم داده و محیط خانواده را به محیطی وحشت ناک تبدیل می کند . حال اگر ما این وضعیت را در جامعه تصور کنیم وضع خیلی خراب تر می شود. در مقابل خانواده ای را تصور کنید که همه پایبند به اصول اخلاقی هستند و حتی در قلب و ذهن خود هم به خودشان اجازه نمی دهند که به دیگران ظلم کنند و یا نسبت به آنها سوء ظن داشته باشند، در ظاهر و باطن یکی هستند و همیشه در حال خدمت به همدیگر، تصور کنید زندگی با این خانواده چقدر لذت بخش خواهد بود. با توجه به مطالب بالا می تواند چینش منطقی جواب سوال شما چنین باشد: اگر در جامعه ای اصول اخلاقی رعایت نشود، زندگی در جامعه سخت و چه بسا مختل شود، از طرفی عقل حکم می کند که انسان ناچار از زندگی اجتماعی هست و باید در اجتماع زندگی کند، پس انسان برای اینکه بتواند در اجتماع زندگی کند ، باید پایبند به اصول اخلاقی باشد. ( البته منظور از اجتماع ، هم می تواند اجتماع دو نفری و یا اجتماع هزار نفری و یا بیشتر باشد و این خیلی مهم نیست ، مهم اصل اجتماع است). پاسخ تفصیلی:عقل, در لغت, معانی گوناگون دارد که مهمترین آنها, فهم و ادراک می باشد. و در یک اصطلاح آن را نیرویی می‌دانند که همه آگاهی‌ها و ادراکات انسان به توسط آن صورت می‌گیرد. عقل قوه ای است تشخیص دهندة نیک و بد و مُدْرک کلیات، و سعادت و تعالی دنیا و آخرت بستگی به میزان آن دارد، و همه ترقیات جوامع بشری مرهون این نیروی مرموز الهی می باشد و به همان انسان از سایر موجودات امتیاز یافته است.مساله حسن و قبح ذاتى و عقلى ازبحثهاى مهم و ارزشمندى است که براى خود پایگاهى در علومى همچون علم کلام،علم اخلاق و علم اصول دارد. این مساله ازمسائل مهم و زیر بنایى علم کلام است که در عین حال مى توان از آن در پاره اى ازعلوم بهره گرفت و به عنوان اصل موضوعى و قاعده ثابت شده در علم کلام، از آن استفاده برد مانند علم اخلاق و علم اصول.عقل در دین اسلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است بطوری که ایمان آوردن به دین بشرط عرضه دلایل عقلی از طرف آن است به عبارت دیگر این دین ، دینی است که به پیروان خود امر می کند که این دین را تنها با دلیل عقلی می توانند بپذیرند. ‌ تمام احکام این دین به شرط عقل داشتن و حضور عقل است. اصلا تکلیف و عبادت و پرستش خدا در این دین بدون عقل معنا ندارد. اگر یک اصل اخلاقى زیباست، همواره زیباست و اگرزشت است تا ابد زشت است. بدون اعتقاد به حسن و قبح عقلى وذاتى ارزشهاى اخلاقى نسبى مى شوند واندیشه ثبات و دوام در آن خیالى بیش نخواهد بود. تعریف حسن و قبح : هر فعل اختیارى که تصور شود، به یکى از دو صفت حسن (خوبی و نیکی) یا قبیح (بدی و زشتی)، متصف مى گردد;یعنى هم فعل است و هم صفتى زاید دارد،که نیک است یا بد; و فعل حسن یا نیکو آن است که از نظر شرع کیفر و عقاب ندارد وفاعل آن از نظر عقلى مذمت نمى شود. این نوع فعل نیز چهار قسم است :واجب، مستحب، مکروه و مباح. شک نیست که هر عاقلى که به مرتبه رشد و تشخیص رسیده باشد حکم به بدى ظلم و قبح آن، و حسن و خوبى عدل مى کند;خواه آن عاقل مسلمان و در زمره اهل اسلام و از اهل شرایع باشد یعنى دین به او رسیده باشد، و خواه بر فرض،هرگز نام اسلام را نشنیده و حتى ازکسانى باشد که دین به او نرسیده است. معانى حسن و قبح :حسن و قبح به سه معنى به کارمى رود: الف - هر صفت کمالى را حسن وهر صفت نقصى را قبیح گویند; مانندعلم و جهل. ب - هر چه ملایم و سازگار با طبع باشد حسن است; مانند لذائذ. ومنافى و ناسازگار با طبع را قبیح نامند;مانند آلام. ج - هر فعلى را که فاعل مختار آن مستحق مدح و ستایش در دنیا ومستحق ثواب در آخرت باشد، حسن گویند و هر فعلى را که فاعل مختار آن مستحق مذمت و نکوهش در دنیا ومستحق عذاب در آخرت باشد، قبیح نامند. در نزد اهل سنت و جماعت هیچ چیزى از افعال جز به حکم شرع حسن و قبیح نیست. بطورى که گفته اند: « الحسن ماحسنه الشارع و القبح ما قبحه الشارع »( مشکور - محمدجواد : سیر کلام در فرق اسلام، تهران ، شرق، ۱۳۶۸ ه.ش، چاپ اول ،ص ۲۰۱ )تعریف حسن و قبح از نظر تفتازانى یکی از علمای اهل سنت: حسن و نیکو بودن افعال، کارهاى ستوده این جهان است که در آن جهان موجب ثواب آخرت گردد. قبیح وزشت، کارهاى ناستوده و نکوهیده اى هستند در این جهان، که موجب عقاب در آخرت مى شوند. در نتیجه کارهاى نیکو و حسن به رضاى خداى تعالى است و افعال قبیح و زشت، به رضاى او نیست و موجب ناخشنودى اومى باشد. (مشکور - محمدجواد : سیر کلام در فرق اسلام، تهران ، شرق، ۱۳۶۸ ه.ش، چاپ اول ،ص 203)مقصود از ذاتى بودن حسن و قبح چیست؟ مقصود از ذاتى در عنوان مساله همان عقلى است، یعنى خود در درک حسن و قبح بدون استمداد از خارج، حسن و قبح افعالى را درک کند ومقصود این است که حسن و نیکو وقبیح و زشت به خودى خود نیکو وزشت است; خواه آن که شرع به آن حکم کرده باشد یا نکرده باشد، مانندنیکى ، راستى، بدى و دروغ. عقل در ادراک این امور استقلال دارد و به تنهایى و قبل از اینکه از شرع چیزى به او رسیده باشد، قادر به درک و تشخیص آنهاست; از این رو حسن وقبح ذاتى به نام حسن و قبح عقلى نیزخوانده مى شود و از آن تعبیر به مستقلات عقلیه مى شود. جمیع ذوى العقول از کافه طوایف، خواه امم متشرعه و ارباب ملل و خواه قائلان به نفى شرایع در حسن عدل و قبح ظلم،به این معنى که ذکر شد معترفند و آن را قبول دارند و از احدى در هیچ عهدى منقول نشده که متصف به عقل متعارف باشد، و معنى عدل را بداند ومع ذلک عدل را قبیح بشمارد، یا حسن نداند و همچنین ظلم را حسن بداند یاقبیح نداند. (فیاض لاهیجى - ملا عبدالرزاق : گوهرمراد، تحقیق و تصحیح زین العابدین قربانى لاهیجى، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاداسلامى، ۱۳۷۲ ه.ش، چاپ اول،ص ۳۴۴)ویژگى حسن و قبح ذاتى عبارت است از: ۱- خرد در حکم خود مستقل وباصطلاح خودکفاست. ۲- خرد در حکم خود بى نیاز ازتعلیل خارج از ارکان قضیه است و تنهادرک موضوع (عدل) و محمول(حسن) و نسبت (که از مقایسه آن بانفس والا سرچشمه مى گیرد) کافى دراذعان به نسبت است و شان این نوع قضایاى عقل عملى شان قضایاى اولیه در عقل نظرى است; مانند «کل از جزءبزرگتر است». (سبحانى - جعفر : حسن و قبح عقلى یاپایه هاى اخلاق جاویدان، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى ، ۱۳۷۰ ه.ش ،چاپ دوم، ص ۲۳-۲۴ ) براهین اثبات حسن و قبح عقلی: متکلمان عدلیه بر اثبات حسن و قبح عقلی دلایل بسیاری اقامه کرده اند، (علامه حلی در کتاب «نهج الحق و کشف الصدق» مجموع این ادله را آورده است.)- کسانی که به شرایع آسمانی عقیده ندارند نیز حسن و قبح افعالی چون عدل و ظلم، و احسان و عدوان، و صدق و کذب را قبول دارند، اگر منشأ اعتقاد به حسن و قبح افعال، منحصر در شرع بود می بایست اعتقاد به حسن و قبح افعال به پیروان شرایع اختصاص داشته باشد. و از طرفی، آداب و رُسوم ملل و اقوام نیز متفاوت است. بنابراین، اتفاق آنان در حسن و قبح افعال یاد شده ریشه در فطرت و خرد آنان دارد. و چون فطرت و خرد همگانی است، حسن و قبح افعال نیز همگانی است. البته از آنجا که درک و داوری عقل محدود است، حسن و قبح بسیاری از افعال از طریق شرع روشن می شود، و آن موارد مورد اتفاق همه اقوام و ملل نیز نمی باشد. (ابواسحاق نوبختی، الیاقوت فی علم الکلام، ص 45؛ علامه حلی، انوار الملکوت، ص 104؛)حسن و قبح افعال به عقل ثابت است نه به شرع، براى اینکه: اولا : وجدان هرکس حتى ملاحده و حکماى هند که منکر شرایع و ادیان هستند به خوبى برخى از افعال ماننداحسان،راستى،درستى وزشتى و برخى دیگر چون ظلم و دروغ و نادرستى به ضرورت عقل حکم مى کند. (طیب - سید عبدالحسین: همان منبع، ص ۱۰۶ ) ثانیا : اگر عقل حسن و قبح افعال رادرک نکند بکلى بنیان و اساس شرایع،عاطل و باطل خواهد بود.- با انکار حسن و قبح عقلى اثبات شرایع ممکن نیست; بنابراین قول چون دروغ گفتن قبیح نیست، اگرپیغمبرى هم که نبوت او ثابت شده خبر دهد که دروغ قبیح است، از اونمى توان قبول کرد; زیرا احتمال کذب آن مى رود، و ثبوت هیچ پیغمبرى ثابت نخواهد شد چون خلاف حکمت وتصدیق دروغگو بر خدا قبیح نیست وبعید نیست که کسى به دروغ دعوى پیغمبرى کند و خدا معجزاتى بر دست او جارى سازد و او را تصدیق نماید واوهم بسیارى چیزها را که خدا منع نکرده و یا امر نفرموده، براى مردم حرام و واجب گرداند. (طوسى - خواجه نصیرالدین: همان منبع ،ص ۴۲۴ ; علامه حلى : همان منبع، ص ۸۴) - با انکار حسن و قبح عقلی راه تشخیص صدق دعوی نبوت بسته خواهد شد، ‌و در نتیجه ارسال پیامبران برای هدایت بشر لغو خواهد بود، چون راه شناخت راستگویی مدعی نبوت، آوردن معجزه است، استدلال به معجزه بر صدق دعوی نبوت در گرو این است که سپردن معجزه به دست دروغگو قبیح باشد، تا به حکم این که خداوند ازهر گونه فعل ناروایی منزه است، اثبات شود که آورنده معجزه در ادعای نبوت راستگو است. (الحق و کشف الصدق، ص 84؛ ابن میثم بحرانی، قواعد المرام، ص 104.)- اگر حسن و قبح ذاتى و عقلى نباشد لازم مى آید که شرعى هم نباشداز جهت انتفاى قبح کذب، از جانب شرع، زیرا هرگاه کذب عقلا قبیح نباشد صدور آن از شارع جایز خواهدبود، زیرا خداوند در قرآن مجیدوعده هاو وعیدها داده پس خلف وعده از او جایز است، و دیگر اعتبارى به این وعده وعیدها نخواهد بود. حسن و قبح عقلی در قرآن و روایات:در قرآن کریم و احادیث اسلامی شواهد و دلایل بسیار بر حسن و قبح عقلی یافت می شود که برخی را یادآور می شویم:1. قرآن کریم آشکارا بیان کرده است که مشرکان عصر رسالت با این که به شریعت اسلام ایمان نداشتند،‌ به زشتی برخی از کارهایی که انجام می دادند اعتراف می کردند، و هرگاه مورد اعتراض قرار می گرفتند، ‌به عمل نیاکان خود را که به زعم آنان مطابق امر الهی بوده است، اعتذار می جستند. قرآن در رد پندار آنان می فرماید: خداوند به کار ناروا دستور نمی دهد چرا چیزی را که نمی دانید به خدا نسبت می دهید. چنان که می فرماید:«وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَهً قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ» (سوره اعراف/ آیه 28.)دلالت این آیه بر این که برخی از افعال در نفس الأمر متصف به قبح می باشند، و عقل بشر قبح و زشتی آنها را درک می کند، آشکار است. علاوه بر متکلمان عدلیه که چنین برداشتی از آیه دارند، مؤلف المنار نیز گفته است:«این آیه علیه کسانی دلالت دارد که به انگیزه مخالفت با کسانی که در حکم عقل در باب حسن و قبح، زیاده روی کرده اند به کلی منکر حسن و قبح در احکام شرعی شده اند». (تفسیر المنار، ج 8، ص 59.)2. قرآن کریم در مقام تقبیح شرک، آن را ظلم بزرگ می شمارد، یعنی قبح شرک را به این که ظلم عظیم است تعلیل می کند:«وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ». (لقمان/ آیه 13 )3. قرآن کریم یاد آور می شود که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ مأموریت دارد تا مردم را به معروف امر نماید و از منکر نهی کند. یعنی افعال در نفس الأمر یا معروفند و یا منکر و اوامر و نواهی الهی تابع آن دو می باشد:«یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ».( اعراف/ 157.)4. قرآن کریم به این دلیل معاد را لازم می داند که نفی آن مستلزم عبث بودن آفرینش انسان است. یعنی قبح فعل عبث را امری مسلم دانسته و براساس این که خداوند از فعل عبث منزه است، بر ضرورت معاد استدلال می کند،«أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ». (مؤمنون/ 115.)گذشته از این قبیل آیات که بر حسن و قبح عقلی دلالت می کنند، آیات بسیاری نیز که بیانگر فلسفه و غایت احکام و افعال الهی اند، گویای این مطلب می باشند.تعلیل احکام و بیان فلسفه آنها این حقیقت را روشن می سازد، که احکام الهی تابع یک سلسله ملاقات واقعی و نفس الأمری است و این رکن نخست قاعده حسن و قبح عقلی است. فلسفه و غایات احکام الهی در روایات نیز بیان شده است. «کتاب علل الشرایع» شیخ صدوق مجموعه ای از این روایات را در بر دارد.نظر امامیه و پیروانشان از جمله معتزله : امامیه و معتزله که در کتب کلامى به «عدلیه» تعبیر مى شوند، معتقدندحسن و قبح افعال ، عقلى است وافعالى هستند که حسن و قبحشان به ضرورت عقل، مشخص و معلوم است; مانند علم ما به حسن و خوبى صدق نافع و قبح و بدى دروغ مضر که هیچ عاقلى در این مورد شکى ندارد. و نیز افعالى هستند که حسن و قبح آنها اعتبارى است; مانند قبح صدق مضر و حسن دروغ نافع و نیز افعالى که عقل از علم به حسن و قبحشان عاجزاست که در این صورت به وسیله شرع براى عقل روشن مى شود مانندعبادات. (علامه حلى : نهج الحق و کشف الصدق،تعلیق عین الله الحسنى الامورى ، قم،دارالهجرة، ۱۴۰۷ ه. ق، چاپ اول ، ص ۸۲)امامیه و معتزله مى گویند: شارع به حسن و قبح افعال حکم بکند یا نکند،عقل حسن و قبح ذاتى آنها را درک مى کند. معتزله بشدت طرفدار حسن و قبح ذاتى عقلى شدند و مساله مستقلات عقلیه را طرح کردند و گفتندما بالبداهه درک مى کنیم که افعال ذاتامتفاوتند و بالبداهه درک مى کنیم که عقول ما بدون اینکه نیازى به ارشادشرع داشته باشد، این حقایق مسلم رادرک مى کند. (مطهرى - مرتضى : عدل الهى ، تهران وقم ، صدرا، ۱۳۷۴ ه.ش ، ص ۲۰)و چون این حکم در سرشت آدمى نهفته است وقتى به شخصى مى گوییم ،اگر راست بگویى یک دینار مى گیرى و اگر دروغ نیز بگویى باز یک دینارمى گیرى و این امر نسبت به او یکسان باشد، او به مجرد عقل خود به راستى میل مى کند. (طیب - سید عبدالحسین: همان منبع ، ص ۱۰۵) همچنین عدلیه مى گویند: افعالى که از طرف شارع نسبت به آنها امر یانهى وارد شده از سه قسم خارج نیست: اول - مستقلات عقلیه، یعنى افعالى که عقل مستقلا حسن یا قبح آنها رادرک مى کند اگر چه از سوى شرع حکمى درباره آنها نرسیده باشد مانندحسن احسان و قبح ظلم. دوم امورى هستند که عقل پس ازبیان شرع حسن یا قبح آنها را درک مى کند مانند قبح ربا. سوم امور تعبدى، که کاشف حسن و قبح آنها امر یا نهى شارع است مانند حسن روزه آخر ماه رمضان وقبح روزه اول ماه شوال. (مقداد فاضل: شرح باب الحادى عشر،ترجمه على اصغر حلمى ، تهران، اساطیر،چاپ اول ، ۱۳۷۳ ه.ش، ص ۱۲۷) از نظر آنها بطور کلى کارها داراى حسن یا قبح است; مثلا راستى، امانت و احسان، نیکو و بایستنى است ودروغ و خیانت، زشت و نبایستنى است و فاعل قادر این افعال به خاطرانجام حسن در نزد عرف مستحق مدح و در نزد خدا مستحق ثواب باشد و به خاطر انجام قبیح در نزد عرف مستحق مذمت و نکوهش و در نزد خدامستحق عقاب باشد. و فعل را فى نفسه قطع نظر از واردشدن به شرع، جهت حسنى و جهت قبحى مى باشد که موجب مدح و ثواب و مذمت و عقاب مى گردد و آن جهت را گاه هست که به بدیهیه عقل ، همه کس او را مى داند، مانند نیکى راست گفتن که نفع رساند و قباحت و بدى دروغ گفتنى که ضرر رساند و گاه هست که آن جهت به فکر معلوم مى شود; مانند راستى که به کسى ضرر رساند مثل سخن چینى کردن که باعث دشمنى مردم مى شود، یادروغى که نفع رساند، مثل دروغى که براى اصلاح میان دو کس باشد; پس در مورد اول راست گفتن قبیح است ودر مورد دوم دروغ گفتن نیکو و خیراست ولیکن قبح آنها در اول و حسن آنها در ثانى بعد از نظر و فکر معلوم مى شود، و گاه هست که عقول مردم ازفهم آنها عاجز است، لیکن بعد ازورود از شرع حسن و قبح آنها رامى دانند. (مرعشى شوشترى - سیدمحمود: مسلک امامیه در اصول عقاید، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم(بى جا); چاپ اول ، ۱۳۶۹ ه.ش، ص ۳۵-۳۶) نظر اشاعره در مورد حسن و قبح: اشاعره قایلند به اینکه حسن وقبحها شرعى هستند و عقل اصلاحکم به حسن یا قبح افعال نمى تواندبکند بلکه حکم آنها به عهده شرع است و آنچه را که آن(شرع)، حسن شمارد، حسن و آنچه را که قبیح شمارد، قبیح است. (علامه حلى: همان منبع ، ص ۸۳ )آنها معتقدند که تمام افعال در نظرعقل یکسان است و بکلى حسن و قبح عقلى و مصلحت و مفسده را انکارمى نمایند و مى گویند اگر مثلا شرع به ظلم و اسائه و کذب، امر و از عدل وصدق و احسان، نهى کرده بود آنها راحسن و اینها را قبیح مى دانستیم. (طیب - سید عبدالحسین: همان منبع ، ص ۱۰۶) متکلمان در معناى سوم حسن وقبح که عبارت بود از ستایش براى کارنیک در این دنیا و ثواب براى آن درآخرت و مذمت و نکوهش براى کارقبیح و زشت در این دنیا و عذاب وعقاب براى آن در آخرت اختلاف کرده اند و اشاعره نیز از جمله مخالفان هستند و مى گویند در عقل چیزى که برحسن و قبح این معنى دلالت کندنیست بلکه دلالت شرعى است وآنچه را که شرع تحسین کند و نیکوبشمارد، پسندیده و هر آنچه را که تقبیح کند و ناپسندیده انگارد، آن چیزیا کار ناپسندیده است و در نفس الامرهیچ چیز حسن یا قبیح نیست. (حلبى - اصغر: همان منبع ، ص ۱۲۶;لاهیجى - ملاعبدالرزاق: همان منبع، ص ۳۴۴) بطور کلى اشاعره حسن و قبح راامورى نسبى و تابع شرایط خاص محیط و زمان و تحت تاثیر یک سلسله عوامل از قبیل تقلید و تلقین دانسته، ونیز عقل را در ادراک حسن و قبح تابع راهنمایى شرع مى دانند. (مبانى عقیدتى اسلامى ، مرکز نشردانشگاهى ، تهران ۱۳۶۶ ه.ش ، چاپ ششم،ص ۱۲۴) آنچه گذشت خلاصه اى بود درمورد مساله بسیار مهمى که جایگاه عظیمى در علوم کلام، اصول و اخلاق دارد. اجمالا باید گفت حسن و قبح عقلى یا مستقلات عقلیه همان امورى هستند که عقل به تنهایى و بدون کمک شرع آنها را درک مى کند. در مورد این مساله اختلافها و نزاعهایى پیش آمده که عمده آن اختلافات مربوط به دودسته عدلیه و اشاعره است. اعتقاد به حسن و قبح عقلی، آثار و نتایج عظیمی در علم کلام دارد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:1- وجوب شناخت خدا عدلیه (امامیه و معتزله) شناخت خدا را با تکیه بر حسن و قبح عقلی افعال واجب می‌دانند و در این مورد به دو دلیل تمسک می‌کنند: الف: شکر نعمت هر انسانی خود را غرق نعمت می‌بیند و در این شرایط عقل لازم می‌داند که انسان کسی را که به او نعمت داده، بشناسد و حق شکرگزاری او را به جا آورد. شناخت منعم (نعمت دهنده) در حقیقت «معرفة الله» است که از زاویه نعمت­ها مورد شناخت قرار می‌گیرد. به بیان دیگر شکرگزاری نعمت، از واجبات عقلی است و آثار نعمت بر هر انسانی ظاهر است، از این رو لازم است از نعمت دهنده سپاس‌گزاری کند و سپاس گزاری بدون شناخت او ممکن نیست.( سبحانی، جعفر؛ حسن و قبح عقلی یا پایه‌های اخلاق جاودان، نگارش علی ربانی گلپایگانی، تهران، مؤسسه مطالعلت و تحقیقات فرهنگی، 1370ش، ص 111-112 )مصباح یزدی، محمدتقی؛ آموزش عقاید، قم، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1370ش، ص 39 و 44 – مظفر، محمد حسن، دلایل الصدق لنهج الحق، قم ، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1423ق، چاپ اول، ج 2، ص 152ب: لزوم دفع ضرر هر شخصی که با خبر می‌شود که در طول تاریخ انسان‌های بزرگ ادعا کرده‌اند ما از سوی آفریننده جهان برای هدایت بشر به سوی سعادت دو جهان برانگیخته شده‌ایم و تا پای جان برای رساندن پیام خود تلاش می‌کنند، این شخص با انگیزۀ حقیقت‌جویی در صدد تحقیق پیرامون این ادعا برمی‌آید تا ببیند که آیا ادعای این انسان‌های بزرگ که همان پیامبران الهی هستند درست و دارای دلایل کافی و منطقی است یا نه. و چون پذیرفتن دعوت ایشان دارای منافع احتمالی بی‌نهایت و مخالفت با آنان مستوجب ضررهای احتمالی بی‌نهایت است، عقل چنین کسی راه عذر را بر او بسته و نمی‌گذارد بی تفاوت از کنار آن بگذرد.( مصباح یزدی، محمدتقی؛ آموزش عقاید، قم، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1370ش، ص 39 و 44 – مظفر، محمد حسن، دلایل الصدق لنهج الحق، قم ، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1423ق، چاپ اول، ج 2، ص 152 ) 2- وجوب تنزیه فعل خداوند از بیهودگی یکی دیگر از نتایج حسن و قبح عقلی این است که همه افعال پروردگار عالم دارای هدف و غرض است. چون صدور فعل عبث و بیهوده عقلاٌ از حکیم قبیح و ناروا است. البته همین عقل که چنین حکمی می‌کند، از سوی دیگر نیز حکم می‌کند که در مورد افعال الهی غرض و هدف، به فاعل (خداوند) برنمی‌گردد؛ بلکه به فعل برمی‌گردد؛ یعنی این چنین نیست که افعالی که خداوند انجام می‌دهد به خاطر نقص و نیازی است که خداوند در ذات یا صفات خود دارد چرا که خداوند غنی مطلق است و از هر نقصی مبرّا است. پس غرض در افعال خداوند به بندگان و مخلوقاتش برمی‌گردد. به تعبیر فنی، خداوند «فاعل بالقصد»نیست. بلکه «فاعل بالتجلّی» است.( سبحانی، جعفر؛ الالهیات، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ سوم، 1411هـق، ص 263-266)3- لزوم عادل بودن خداوند عقل در نکوهش و ستایش افعال، یک واقعیت عمومی که نسبت به همه یکسان و برابر است را درک می‌کند و آن این است که عدل نیکو است و عادل سزاوار ستایش و ظلم و ستم بد و زشت است و ظالم سزاوار سرزنش. بر این اساس چون خداوند سبحان از هر فعل قبیحی منزه است از ظلم و ستم نیز پاک و مبرا است.( همان، ص 287، علامه حلی، حسن بن یوسف بن مطهر، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تصحیح و تعلیقه، حسن حسن‌زاده آملی، قم، موسسه نشر اسلامی، 1407ق، ص 305 ) لازمه اعتقاد به عدل الهی این است که عقوباتی را که خداوند برای مجرمان و کافران در آخرت وعده داده همه متناسب با جرم و کفر و گناه آنان است.4- محال بودن تکلیف به چیزی که انسان توان آن را ندارد وجدان سلیم و خرد هر خردمندی حکم می‌کند که تکلیف کسی به چیزی که در توان او نیست، تکلیف غیر عقلایی است.( سبحانی، جعفر؛ همان، ص 301 )5- لزوم برانگیختن پیامبران عقل انسان این را می‌یابد که مخلوقات، بدون ‌هدف و غرض آفریده نشده­اند. هم چنین می‌یابد که انسان برای رسیدن به هدفی که در آفرینش داشته‌، جز با هدایت تشریعی پروردگار توان آن را ندارد، از این رو حکم می‌کند که راهنمائی پیامبران برای هدایت او از سوی خداوند لازم است.( همان، ص 258، مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، قم، مرکز چاپ نشر اسلامی، 1370ش، ص 39 و 44) 6- وجوب امامت یکی دیگر از ثمرات حسن و قبح عقلی این است که لازم است در جامعه اسلامی امامی باشد تا امور دین و دنیای مسلمانان را به بهترین وجه ممکن اداره کند. با توجه به فوایدی که امام دارد عقل هر عاقلی حکم به وجوب وجود آن می‌کند. اگر چه در این که آیا انتخاب و تعیین امام بر مردم واجب است یا بر خداوند، اختلاف نظر وجود دارد. از آن جا که شیعیان عصمت را از صفات لازم امام می‌دانند و کسی جز خداوند از وجود این صفت در افراد آگاه نیست از این رو نصب امام را از سوی خداوند واجب می‌دانند و خداوند نیز آنان را که تعدادشان دوازده امام بوده است نصب و معرفی کرده است. (. حمصی رازی، سدید الدین محمود، المنقذ من التقلید، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1414ق، ج 2، ص 237-238 – سیوری حلی، مقدادبن عبدا...، قم، کتابخانه آیت ا..عمومی آیة ا.. مرعشی نجفی، 1405هـق، ص 328 – محقق حلی، جعفربن حسن بن سعید، المسلک فی اصول الدین، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، اول، 1414ق، ص 188-189 ) اعتقاد به حسن و قبح عقلی ثمرات دیگری نیز دارد که برای رعایت اختصار تنها به عناوین آنها اشاره می‌شود:1- لزوم تکلیف بندگان2- خاتمیت و استمرار احکام اسلام3- ثبات اخلاق4- قبح عقاب بدون بیان5- اختیار انسان6- لزوم لطف( سبحانی، جعفر؛ همان، ص 258-261- فاضل مقداد، جمال الدین مقداد بن عبدا.. سیوری حلی، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، قم، کتابخانه آیة ا.. مرعشی نجفی ، 1405ق، ص 277 ).جهت آگاهی بیشتر درباره دلایل قرآنی، و روایی حسن و قبح عقلی و بحث های گسترده درباره این قاعده به کتاب «القواعد الکلامیه» رجوع شود.علی ربانی گلپایگانی - عقاید استدلالی .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image