تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

لطفا این سه صفت خدا "عدالت، ارحم الراحمین، واحد" را با مثال شرح بدهید.


سه بخش باید به پاسخ بپردازیم.:الف:عدالت :در توضیح عدالت باری تعالی قبل از هر چيز ضرورت دارد معناى عدل و اقسام آن روشن گردد و سپس به بحث درباره عدل الهى پرداخته شود. عدل يعنى قرار دادن امور در جاى خود با اين بيان عدل الهى بر دو گونه است:1. عدل تكوينى: محور بحث در اين قسم از عدل الهى، نظام آفرينش است و مبناى آن اين است كه سراپاى جهان خلقت از زمين گرفته تا آسمان هاى هفت گانه بر اساس عدل و داد استوار بوده و تعادل و توازن نيز در تركيب اجزاى آن رعايت شده است. دانشوران با بررسى ها و كاوش هاى علمى كه انجام داده اند، توانسته اند از طريق بُرهان نظم جهانى اين نوع از عدالت را اثبات كنند.خداوند متعال درباره اين قسم از عدل الهى مى فرمايد: آسمان را برافراشت، و ميزان و قانون (در آن) گذاشت.[1]بنابراين، در تعريف اين قسم از عدل بايد گفت: عدل يعنى تناسب و توازن و رعايت استحقاق ها در افاضه وجود. نقطه مقابل اين نوع از عدل عدم تناسب است، نه ظلم، اين نوع عدل، لازمه حكيم و عليم بودن خداى متعال است.2. عدل تشريعى: اين نوع از عدل را بايد در دو مورد جستجو كرد:نخست. در تشريع احكام، بدين معنا كه دستورها و تكاليف الهى بر اساس عدل و دادگرى استوار است، يعنى خداوند، قدرت و توانايى و اندازه امكانات بندگان را در نظر مى گيرد و بر آن اساس وظايف و تكاليفى را براى آنان تعيين می كند. چنانکه در قرآن آمده است:"براى هيچ كس بيش از توانايى اش وظيفه تعيين نمى كنيم."[2]دوم. در روز واپسين بر اساس عدل و دادگرى ميان مردم داورى مى شود چنان كه در قرآن مى خوانيم: «.... نزد ما كتابى است كه حق را بيان مى كند (نامه اعمال) و به آنها ظلم نمى شود.[3]با اين وصف، در تعريف اين قسم از عدل بايد گفت: عدل يعنى رعايت حقوق افراد، عطا كردن حق به صاحب حق و نفى هرگونه تبعيض. نقطه مقابل اين نوع از عدل ظلم است كه معناى آن عبارت است از پايمال كردن حقوق، تجاوز و تصرف در حقوق ديگران.با اين وصف، هيچ يك از فرقه هاى اسلامى منكر عدالت خداوند نبوده بلكه همه گروه هاى اسلامى، عدل را به عنوان يكى از صفات خداوند پذيرفته اند شهيد مطهرى در اين راستا مى نويسد: «هيچ كس نگفته كه خدا عادل نيست، اختلاف معتزله با اشاعره در تفسير و توجيهى است كه درباره عدل مى كنند. اشاعره، عدل را به گونه اى تفسير مى كنند كه چنين تفسيرى از نظر معتزله مساوى است با انكار عدل وگرنه اشاعره هرگز حاضر نيستند كه منكر و مخالف عدل خوانده شوند.»[4]ب: معنای ارحم الراحمینارحم و راحم از ریشه رحم گرفته شده اند. ارحم افعل تفضیل است به معنای مهربانترین و راحم به معنای رحم کننده ومهربان است .و روی هم به معنای مهربان ترین مهربانان است.راغب مي گويد: رحمت، مهربانى و رقتّى است كه مقتضى احسان نسبت به شخص مرحوم است. گاهى فقط در مهربانى و گاهى فقط در احسان بكار مي رود: رحم اگر به خدا نسبت داده شود مراد از آن فقط احسان است نه رقّت قلب چنان که روايت شده: رحمت از خدا انعام و تفضّل و از آدميان رقّت قلب و عاطفه است.[5]در الميزان ذيل تفسير "بسم الله الرحمن الرحیم "مي گويد:"رحمت در خدا به معنى عطا و احسان است."طبرسى در موارد بسيارى از جمله در تفسير سوره حمد و ذيل آيه 157 بقره رحمت را نعمت معنى كرده است و در سوره حمد پس از ذكر قول ابن عباس مي گويد: خدا با رقّت و انفعال توصيف نمي شود پس مراد از رحمت نعمت و افضال است .كوتاه سخن آنكه رحمت در خدا به معناى احسان و نعمت است و ارحم الراحمین به معناى بالاترین درجه احسان بخشایشگری است.ج: معنای واحدواحد در لغت به معانی گوناگونی اطلاق شده است. امیر المومنین (ع)در روز جنگ جمل در جواب شخص عربى که از حضرت پرسید يا علی(ع) معنای این که مي فرمائيد خداوند واحد است چیست؟ فرمود: معنای خدا واحد است بر چهار قسم تصور مي شود که دو قسم آن جايز نيست و دو نوع ديگر آن را براى خداوند بايد ثابت نمود اما آن دو قسم كه جايز نيست يكى آنكه گفته شود خدا واحد است و مقصود يكى از اعداد باشد، چون هر چيزى كه دومى نداشته باشد داخل در عدد نيست آيا نمى‏بينى اگر كسى بگويد ثالث ثلاثه (خداوند يكى از سه تاست) كفر است؟ همچنین اگر گفته شود خدا واحد است و نوعى از جنس اراده شود اين هم كفر است مانند كسي كه بگويد خداوند يكى از موجودات است،چنان که گفته می شود فلانی یکی از مردم است چون در این صورت خداوند را تشبيه نموده است. و اما آن دو قسم از معنای واحد را كه براى خداوند ثابت است: یکی واحد به معنای این که در موجودات براى خدا شبيهى نيست. و دیگر این که مراد از واحد این باشد كه خداوند متعال در وجود و عقل و وهم منقسم نمي شود و اين چنین است پروردگار ما .[6]پس طبق روایت مراد از واحد بودن خدا یا بساطت و عدم ترکیب خداست و یا یگانگی و بی همتایی اوست.مشهورترین معنای توحید همان يگانگى ذات خداوند و عدم وجود هرگونه همتا و شبيه براى اوست.در کتب فلسفه و کلام چهار شاخه براى توحيد ذكر شده است که عبارتند از: الف .توحيد ذات‏(که معنای آن بیان شد.)ب. توحيد صفات يعنى صفات خداوند عین یکدیگر و عین ذات اوست.ج. توحيد افعالى‏ يعنى هر وجودى، هر حركتى، هر فعلى در عالم به ذات پاك خدا بر مى‏گردد.د) توحيد در عبادت: يعنى تنها بايد او را پرستش كرد و غير او شايسته عبوديت نيست، چرا كه عبادت بايد براى كسى باشد كه كمال مطلق و مطلق كمال است، كسى كه از همگان بى‏نياز است، و بخشنده تمام نعمتها، و آفريننده همه موجودات است خداوند است، و اين صفات جز در ذات پاك او جمع نمى‏شود.[7]پی نوشتها:[1] . الرحمن، 7. وَالسَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْميزان.[2] . مومنون، 62 وَ لا نُكَلِّفُ نَفْساً اِلاّ وُسْعَها[3] . مومنون، 62 و لَدَيْنا كِتابٌ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَهْمْ لا يُظْلَمُون[4] .مطهری مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، ص 157.[5] . المفردات في غريب القرآن، ص347.[6]. شیخ صدوق، التوحید، ص83، نوبت چاپ دوم، انتشارات جامعه مدرسین، قم 1398ق.[7] . بابايى احمد على‏، برگزيده تفسير نمونه، ج‏5، ص: 61، دار الكتب الاسلاميه، تهران‏، 1382 ش، نوبت چاپ سيزدهم.منبع: http://farsi.islamquest.net .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image