یکسان سازی فرهنگ-جهانی شدن فرهنگ /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

یکی شدن فرهنگها چه نفعی برای غرب دارد؟


آنچه به نام « یکسان سازى فرهنگى » مطرح مى شود موضوعى است که گاه ذیل عنوان جهانى سازى و یا به تعبیر غلط غربى ها جهانى سازى قرار مى گیرد . جهانى سازى عبارت است از فرآیندى که غربى ها از طریق آن تلاش مى کنند تا فرهنگ ، اعتقادات و باورهاى خود را به جهانیان تحمیل نمایند . البته گاهى اوقات تلاش مى شود تا از اصطلاح جهانى شدن به جاى جهانى سازى استفاده گردد تا چنین القا گردد که این موضوع یک پروسه و نه یک پروژه بوده و به صورت امرى محتوم و خود به خودى در حال وقوع مى باشد فلذا بشریت ناگزیر از آن بوده و باید همه انسانها خود را به دست تقدیر بسپارند و امواج آن را به خود بپذیرند . از طرفى جهانى سازى ابعاد مختلفى دارد که شامل ابعاد سیاسى ، اقتصادى ، فرهنگى ، اجتماعى و . . . مى شود . یکى از عمده ترین آثار جهانى شدن و یا یکسان سازى ها ، یکسان سازى فرهنگى مى باشد که به شدت از جانب غرب دنبال مى شود و امروزه مظاهر این یکسان سازى را مى توان در تغییر آداب و رسوم و هنجارهاى جوامع مختلف غیر غربى مشاهده نماییم . به طور کلى استراتژى یکسان سازى فرهنگى از طریق تغییر جهان بینى الهى و توحیدى به جهان بینى هاى اومانیستى و سکولاریستى و عمومیت بخشیدن به ارزش هاى زندگى غربى در جامعه جهانى به اجرا در آمده است . با ترویج جهان بینى ماتریالیستى ، کمونیستى و الحادى چنین تبلیغ مى شود که هستى و انسان و مجموعه موجودات جهان خود به خود و تصادفى پدید آمده اند . در این دیدگاه وجود خداوند تبارک و تعالى انکار مى شود ، خالق هستى نفى مى گردد و نبوت و معاد از متن زندگى فردى و اجتماعى کنار نهاده مى شوند ( حسن واعظى ، استعمار فرانو جهانى سازى و انقلاب اسلامى ، انتشارات موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى ، ص 147 ) اما آنچه در این میان مهم است این است که بدانیم این یکسان سازى چه منافعى براى غرب دارد ؟ با توجه به اینکه یکسان سازى فرهنگى نه به معناى توجه به فرهنگ ها و گزینش بهترین ها بلکه در واقع تحمیل فرهنگ غرب به سرتاسر جهان مى باشد به نظر مى رسد مهمترین منافعى که بتوان براى غرب در زمینه جهانى سازى فرهنگى و یا یکسان سازى فرهنگى تصور نمود عبارتست از : 1.حاکمیت ارزشها و اعتقادات جهان غرب که این حاکمیت به نوبه خود باعث بروز مسائلى دیگر مى گردد که خود به منافع دیگر غرب منجر مى گردد که در ادامه به آن اشاره مى گردد . 2.سلطه سیاسى بر جهان : شایان ذکر است که یکى از راهکارهاى تسلط سیاسى و به تبع آن تسلط اقتصادى کشورهاى غربى بر جهان از طریق سلطه فرهنگى صورت گرفته است . در واقع در تاریخ غرب چه در دوران استعمار کهن ، چه در استعمار نو و چه در دوران استعمار فرانو ، تغییر فرهنگ ها ، اعتقادات و ارزشهاى فرهنگى زمینه اى براى تسلط سیاسى بر این کشورها و جوامع بوده است . استعمارگران به ویژه در سرزمین هاى اسلامى که روحیه جهاد و شهادت و ایثارگرى سد راه بزرگى در برابر آنان بود تلاش مى کردند تا با استحاله فرهنگى این جوامع و جایگزین کردن فرهنگ مادى گرا و ظاهر بین خود به جاى آن هر گونه مقاومتى را در برابر تسلط سیاسى خود بر آنان از بین ببرند . نقش کلیسا به عنوان عامل مشروعیت بخش در حرکتهاى استعمارى دنیاى غرب بسیار قابل توجه مى باشد ، به رغم تاثیر فرهنگ رنسانس در سست کردن نظام ارزشى - اخلاقى مسیحیت ، از آغاز تا پایان ، روح صلیبى بر توسعه طلبى ماوراء اروپا غلبه داشت . آرمان اصلى تاسیس امپراتورى جهانى غرب در سده هاى شانزدهم تا نوزدهم گسترش جهانى مسیحیت بود ، که با اندیشه برترى نژادى و رسالت جهانى اقوام اروپایى آمیخته بود ( زرسالاران یهودى - عبدالله شهبازى - 1377 - ج 1 - ص 270 - تهران موسسه پژوهشهاى سیاسى ) استانفورد شاو مى نویسد : هر چند تهدیدات پرتغال بیشتر جنبه اقتصادى داشت ، ولى هدف مذهبى مشخصى را نیز دنبال مى کرد . پاپ این رسالت را به آنان واگذارده بود که جهان اسلام را از پشت محاصره کنند و مسیحست را به خاورمیانه و هند بازگردانند . اسپانیایى ها نیز در دنیاى نو [ قاره آمریکا ] همین مقصود را دنبال میکرند . ( استانفوردشاو ، تاریخ امپراتورى عثمانى و ترکیه جدید ، ترجمه محمود رمضان زاده ، مشهد : معاونت فرهنگى آستان قدس ، ج 1 - ص 182 ) نمونه بارز نقش فرهنگ در استعمار ها این گزارش مى باشد : در اواخر قرن نوزدهم دولت انگلیس یکى از کارشناسان سیاست خارجى لندن را به نام دکتر ویلیام هانتر مامور کرد تا گزارش جامعى درباره طرق موثر سلطه وحکومت بر شبه قاره هندوستان تهیه کند . نتیجه مطالعات دکتر هانترکتابى بود که در سال 1871 به نام « مسلمانان هند : آیا آنها علیه ملکه شورش خواهند کرد ؟ » در انگلستان به چاپ رسید . وى پس از بررسى زندگى و فرهنگ مسلمانان در آخرین فصل کتاب خود این پیشنهادات را ارائه داد : « نباید تدریس فقه اسلامى را به عنوان یک رشته اصلى در مدارس قبول کنیم . تدریس فقه اسلامى یعنى توسعه دین اسلام در دنیا و این مساله حکومت و دولت غیر اسلامى رابا مشکل روبرو خواهد کرد . . . به جاى آن باید سعى کنیم که نسلهاى آینده مسلمانها را از قوانین دوران قرون وسطایى ( که دوره طلایى تمدن اسلامى بود ) دور نگاه داریم و براى این منظور باید آنها را باعلوم غرب و آموزش و پرورش انگلیسى تربیت و وارد زندگى کنیم » استراتژى امپراتورى انگلیس در آن زمان مهار کردن هند نبود زیرا که هند تقریبا یک قرن جلوتر مهارشده و به تصرف لندن درآمده بود ولى آلودگى مسلمانان براى انگلستان در دستور روز بود و جهت حفظ منافع استعمارى ضرورى به نظر مى رسید . ( پروفسور حمید مولانا ، ظهور و سقوط مدرن ، انتشارات کتاب صبح ، ص 57 ) امروزه نیز همین مساله به نوعى دیگر و البته در قالب استعمار فرانو جریان داشته و غربى ها با یکسان سازى فرهنگى زمینه را براى حاکمیت سیاسى پنهان و آشکار خود بر سراسر جهان فراهم مى کنند . امروزه نقش سازمان ملل متحد به عنوان بازوى اجرایى امپراتورى غربى در تامین منافع سیاسى اقتصادى غرب کاملا بارز است و تغییر نگرش هاى فرهنگى در پذیرش آنچه در ظاهر به نام جامعه جهانى و در واقع به نفع غرب از طریق این سازمان و سازمان هاى مشابه صادر مى گردد نقش مهمى را ایفا مى کند . 3.سلطه اقتصادى بر جهان که در واقع مهمترین هدف یکسان سازى فرهنگى غرب مى باشد . در باره نقش فرهنگ در موضوع استعمار اقتصادى کتب فراوانى نگاشته شده و امروزه در زیربنا بودن فرهنگ براى سلطه اقتصادى تقریبا هیچ شک و شبهه اى وجود ندارد . مهمترین اقداماتى که غربى ها در راستاى اهداف برنامه هاى اقتصادى خود از طریق یکسان سازى فرهنگى تعقیب مى کنند عبارتند از : الف ج به کار گیرى ظرفیتهاى کشور ها درجهت اهداف سرمایه دارى جهانى . ب - ایجاد بازار مصرف کالاهاى لوکس و پیشرفته مصرف کالاهاى تولید شده . ج - ارتقاى نقش زنان در فعالیت هاى اقتصادى و اجتماعى که البته بدیهى است این اعطاى نقش نه به خاطر ارتقاى جایگاه زنان بلکه به خاطر بهره بردارى از کارگران ارزان قیمت و نیز سوء استفاده از جذابیت هاى بصرى زنان در تبلیغ کالاها و در یک کلام استفاده ابزارى از زنان و تبدیل آنان به کالاى تجارى صورت مى پذیرد . د - توسعه ارتباطات چرا که تکنولوژى ارتباطات و اطلاعات از مهمترین ابزارهاى نفوذ و توسعه فرهنگ وتمدن غربى به سایر حوزه هاى تمدنى محسوب مى شود . با توجه به ظرفیتهاى اقصادى ، علمى و تکنیکى فوق العاده غرب ، آنها بر این باور هستند که هر چقدر تکنولوژى ارتباطات و اطلاعات در جهان توسعه یابد فرهنگ ، سیاست و اقصاد غربى گسترش خواهد یافت . 4. وابستگى سیاسى اقتصادى و فرهنگى کشورهاى جهان به غرب و تبدیل غرب به عنوان تکیه گاه و نقطه ثقل جهانى : امروزه یکسان سازى فرهنگى توانسته است چنان فضایى را در جهان پدید آورد که هر گونه روحیه خود باورى و خود اتکایى را از بین برده و همه نگاهها را معطوف به غرب نموده است به گونه اى که هر تحرکى که با تایید و چراغ سبز غربى ها نباشد تحرکى شکست خورده و نامشروع تلقى شده و هر نوع پیشرفتى تنها در گرو پیروى از سیاست هاى غربى ها میسر خواهد بود و این تفکر به اندازه اى در افکار جهانیان رسوخ نموده است که غرب رگ حیات تمامى جهانیان محسوب مى شود به گونه اى که بدون آن گویى حیات امکان پذیر نیست . همین فرهنگ سازى ها و نیز اقدامات فرهنگى دیگر از طریق رسانه هاى ارتباطى باعث شده است که علیرغم جنایتهایى که غرب نسبت به جهان غیر غرب مرتکب شده است به راحتى این موضوع به فراموشى سپرده شده و سیادت غربى ها در معضلاتى که در سطح دنیا اتفاق مى افتد و حتى بحرانهاى داخلى کشورها به راحتى پذیرفته شود و یا در اثر همین القائات فرهنگى کشورهاى مختلف جهان انحصار علمى جهانى و امکان پیشرفت تنها در سایه حمایت هاى غربى ها را به خود قبولانده اند . به طور کلى و با توجه به موارد بالا مى توان گفت : تضعیف و تخریب فرهنگ هاى ملى ملت ها و حاکمیت بخشیدن به فرهنگ غربى و ارزش هاى آمریکایى امرى زیربنایى و حیاتى براى غرب است زیرا : * یکسان سازى فرهنگى سبب سست شدن قدرت مقاومت ملت ها خواهد شد . * بقا و دوام جهانى سازى بر یکسان سازى فرهنگى و هویتى است . * تبدیل کشورها به بازار فروش محصولات غربى با یکسان سازى فرهنگى تسریع مى شود . * جهت دادن به اذهان ملت ها و افکار عمومى جهانیان با یکسان سازى فرهنگى تسهیل مى گردد . * یکسان سازى فرهنگى زمینه ساز تسلط سیاسى ، امنیتى و حقوقى است . * با یکسان سازى فرهنگى موانع حاکمیت نظام تک قطبى از میان مى رود . * با یکسان سازى فرهنگى قوانین نظام سلطه حالت فرامرزى مى یابد . * یکسان سازى فرهنگى بقاى سلطه گرى و سلطه پذیرى را تضمین مى کند . غرب که طراح اصلى دوره سوم استعمار و مبتکر نظم نوین جهانى است براى دست یابى به اهداف خویش بیشترین سرمایه گذارى را در بخش تهاجم فرهنگى براى جهانى سازى فرهنگى و هویتى انجام مى دهد . نوک پیکان تهاجم فرهنگى در مرحله نخست به سوى جهان اسلام و سپس چین ، روسیه و هندوستان است . عدم توفیق در یکسان سازى فرهنگى طرح نظام نوین و استعمار فرانو را با مشکلات فزاینده اى روبه رو خواهد ساخت . به همین دلیل نظریه پردازان بزرگ غربى مانند هانتینگتون استراتژى جنگ تمدن ها را مطرح کرده اند . ( حسن واعظى ، همان ، ص 86 ) کاهش و حذف تدریجى قدرت تاثیر گذارى رسانه هاى ملى ، با هدف ارتقاى توان تاثیر گذارى و جایگزین شدن رسانه هاى ماهواره اى از طریق دگرگون سازى سلایق مخاطبان در سراسر جهان ، منزوى کردن فرهنگ هاى بومى و خرده فرهنگ ها ، تخریب و حذف اندیشه هاى استقلال طلبانه و فرهنگ هاى غنى و متعالى ، گسترش مبانى فرهنگ غربى ، محاصره اطلاعاتى و سیاسى مخاطب و بمباران هاى مستمر خبرى در فرد ، خانواده و اجتماع با به کارگیرى انواع شیوه هاى روان شناسى فردى و اجتماعى ، با استفاده از تکنولوژى هاى مدرن ارتباطى و رسانه اى در دستور کار نظام تبلیغاتى و رسانه اى استعمار فرانو قرار دارد . ( همان ، ص 87 ) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image