تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه

از ديدگاه مسيحيت چه انسانى رستگار مى گردد و نجات مى يابد؟ آيا راه نجات منحصر در مسيحى شدن است؟ نظر اسلام در اين باره چيست؟


رستگارى و نجات از ديدگاه مسيحيت رستگارى و نجات در مسيحيت در دو باب مطرح مى گردد: يكى در مورد گناه ذاتى و نجات از آن؛ و ديگرى در مورد گناهان ارادى و پاكى از آنها و پيروى از تعاليم مسيح و انجام اعمال نيك، و در پى آن بحث از لزوم احكام و شريعت. در مورد نجات از گناه ذاتى، كتاب مقدس اعلام مى دارد كه مرگ عيسى فقط براى برگزيدگان و ايمان آورندگان به او نبود بلكه او براى تمامى جهانيان جان داد.[1] اما متألهان مسيحى معتقدند مرگ مسيح تنها براى كسانى كه به او ايمان آورنده اند، نجات بخش است، يكى از ايشان آموزه ى فوق را چنين تفسير مى نمايد: مرگ عيسى سبب شد كه مجازات گناه به تعويق افتد و مردم فرصت زندگى و توبه داشته باشند. مرگ مسيح موانعى را كه در راه خدا وجود داشت، برطرف ساخت و تنها مانعى كه وجود دارد، رد كردن عمدى نجات توسط انسان است. كفاره ى مسيح از نظر اين كه در اختيار همه است محدوديتى ندارد، اما تنها براى كسانى مفيد است كه ايمان آورند.[2] ديدگاه سنتى كليساى كاتوليك اين بود كه نه تنها نجات منحصر در ايمان به مسيح است، بلكه در انحصار كليساى كاتوليك است و خارج از سازمان كليساى كاتوليك به هيچ وجه نجات و رستگارى ممكن نيست. ديدگاه فوق كه در آثار بزرگان كليساى كاتوليك مطرح شده بود در شوراى چهارم لاتران (1275 م) مجدداً تكرار شد و در سال 1302 م، پاپ «بونيفاس هشتم» طى يك فرمان پاپى اعلام كرد كه: «ما اظهار و اعلان مى كنيم كه هر موجود انسانى كه بخواهد نجات يابد، بايد مطيع پاپ روم باشد».[3] در قرون اخير آموزه ى فوق تعديل يافته و جاهلان قاصر را هم مشمول نجات مى دانند. در سال 1854 م پاپ «پيوس نهم» در توصيف آموزه ى نجات اعلام كرد كه «حكم خروج از كليسا» درباره ى كسانى كه به واسطه ى شرايط، با مذهب حقيقى آشنايى ندارند و ناآشنايى آنان تقصير خودشان نيست، صدق نمى كند.[4] در شوراى واتيكان دو (1962 ـ 1965 م) كه توسط پاپ «يوحناى بيست و سوم» افتتاح گرديد و در زمان رياست پاپ «پولس ششم» به پايان رسيد و هدف از تشكيل آن نوسازى كليساى كاتوليك به مقتضاى نيازهاى عصر جديد به ويژه با توجه به نفوذ و گسترش مادى گرايى و كمونيسم بود، براى اولين بار سخن از نجات غير مسيحيان خداجوى به ميان آمد: كسانى هم كه انجيل مسيح و يا كليساى او را نشناخته ولى با وجود اين صادقانه خدا را جستوجو كرده اند و تحت عملكرد فيض تلاش مى كنند تا اراده ى خدا را تا آن حد كه وجدانشان به ايشان حكم مى كند، به جا آورند، مى توانند به نجات و رستگارى ابدى دست يابند. هم چنين كسانى كه بدون تقصير، هنوز شناختى روشن و بسنده از خدا ندارند، منتهى به واسطه ى فيض الهى مى كوشند زندگى نيكويى داشته باشند، تحت مساعدت عنايت الهى قرار دارند.[5] يكى از اسناد مهم شوراى واتيكانِ دو مربوط به مناسبات كليسا با مسلمانان است، در اين بيانيه چنين آمده است: كليسا هم چنين با احترام عميق به مسلمانانى مى نگرد كه خداى يگانه و لم يزل و رحيم و متعالى را مى پرستند كه آسمان ها و زمين را خلق كرده و با انسان سخن گفته است. همان گونه كه اسلام با اراده ى خويشتن رد پاى خود را به سَلَفش ابراهيم(عليه السلام)مى رساند، مسلمانان نيز مثل خود ابراهيم(عليه السلام) كه به خدا تسليم شد، جهد مى كنند تا خويشتن را به احكام رازآلود او تسليم نمايند. مسلمانان به عيسى(عليه السلام) به منزله ى پيامبر، حرمت مى نهند، اما او را به خدايى نمى ستايند، و براى مريم، مادر باكره ى او، احترام قايل اند و بعضاً هم با صدق و اخلاص ملتمس او مى شوند؛ به علاوه، مسلمانان در انتظار روز داورى هستند كه در آن روز، خداوند تمامى انسان ها را از مرگ برمى خيزاند و به آنان پاداش مى دهد. به اين دليل، مسلمانان به حيات معنوى و پرستش خدا، اساساً از طريق نماز و انفاق و روزه اهميت فراوانى مى دهند. در طى قرون گذشته، مناقشه و خصومت مكرر بين مسيحيان و مسلمانان برانگيخته شد اما اكنون اين مجمع مقدس مصرّاً از همگان مى خواهد تا گذشته را فراموش كنند و تلاش هاى صميمانه اى در فهم متقابل به عمل آورند و براى حفاظت و ارتقاى خير تمام آدميان و عدالت اجتماعى و اخلاقيات نيكو، و نيز صلح و آزادى با هم تشريك مساعى نمايند.[6] در مورد نجات و رستگارى مؤمنانِ به مسيح در صدر اول مسيحيت اين بحث پيش آمد كه آيا رعايت احكام و آداب براى نايل شدن به رحمت خدا و ورود به بهشت لازم است، يا همان ايمان به مسيح به تنهايى كارساز است و فداشدن او تمام مشكلات را حل كرده است؟ پولس با توجه به برخى كلمات حضرت عيسى(عليه السلام)،[7] به شدت با شريعتى شدن آيين مسيحيت مخالفت كرده بلكه عمل به احكام و شريعت را مانع رستگارى شمرده است: اينك من پولس به شما مى گويم كه اگر مختون شويد، مسيح براى شما هيچ نفعى ندارد.[8] اگر اهل شريعت وارث باشند، ايمان عاطل شود و وعده باطل؛ زيرا كه شريعت باعث غضب است، زيرا جايى كه شريعت نيست، تجاوز هم نيست.[9] عقايد پولس در ابتدا با مخالفت شديد حواريون و يهوديان مسيحى شده مواجه شد. اينان با مراجعه به كلمات[10] و تعاليم و اعمال حضرت عيسى(عليه السلام)، عمل به احكام و شريعت را براى نيل به سعادت جاودانه و نجات لازم مى شمردند. مضامين رساله ى يعقوب در دفاع از شريعت به حدى واضح است كه به نظر مى رسد اين رساله و رساله هاى پولس در ردّ يكديگر نگاشته شده اند. يعقوب مى نويسد: اى برادران من! چه سود اگر كسى بگويد ايمان دارم وقتى كه عمل نداشته باشد. آيا ايمان مى تواند او را نجات بخشد؟ پس اگر برادرى يا خواهرى برهنه و محتاج خوراك روز باشد و كسى از شما به ايشان بگويد: «به سلامتى برويد و گرم و سير شويد» لكن مايحتاج بدن را به ايشان ندهد، چه نفع دارد؟ هم چنين ايمان نيز اگر اعمال ندارد در خود مرده است.[11] امروزه هيچ مسيحى اى پايبند به شريعت يهود نيست و مرگ مسيح را ناسخ شريعت مى داند؛ اما از نگاهى ديگر ميان فرقه ى پروتستان و كاتوليك، در مورد نجات و رستگارى اختلاف روى داده است. كاتوليك ها معتقدند كه سعادت ابدى با دو شرط ايمان به خدا و فيض او، و ديگرى اعمال صالح، حاصل مى شود و مى كوشند اظهارات كتاب مقدس را كه با اين موضوع هماهنگى ندارد، تأويل كنند. آنان احكام خدا را كه لازم الرعايه هستند، عبارت از احكام ده گانه ى عهد عتيق (به استثناى احترام روز شنبه) و اخلاق كامل مسيحيت مى دانند. اخلاق مسيحى سلسله قوانين عملى مشخصى است كه به عهده ى افراد گذاشته شده است، مانند حضور در جشن هاى كليسا، شركت در مراسم عشاى ربانى، حضور براى اعتراف، به جا آوردن روزه ى چلّه،[12] و هم چنين روزه هاى نذر و خوددارى از خوردن گوشت در روزهاى پرهيز.[13] اما پروتستان ها به تبعيت از «مارتين لوتر» ـ كه وى را احياگر انديشه هاى فراموش شده ى پولس لقب داده اند ـ تنها عامل نجات را ايمان و برخوردارى از فيض الهى مى دانند. البته او مخالف كار نيك نبود بلكه معتقد بود كه اگر خدا بر اساس اعمال نيكو ما را بپذيرد، در مورد پذيرفته شدن نمى توان هيچ اطمينانى داشت. عادل شمردگى بر اساس ايمان، به اين معناست كه... ما مى توانيم به كارهاى نيكو مبادرت كنيم، اما كارهاى نيك ما براى كسب تأييد الهى و پذيرفته شدن از سوى او نيست، بلكه ما به اين دليل اعمال نيكو انجام مى دهيم كه خدا ما را پذيرفته است.[14] در نگاه پروتستان ها، هرچند ايمان تنها عامل نجات شمرده مى شود، اعمال صالح مى تواند شخص نجات يافته را به درجات بالاتر ارتقا دهد و گنج هايى برايشان در آسمان بيندوزد.[15] بنابراين، نقش اعمال صالح، فزونى نعمت ها و مقامات است، نه رهايى از عذاب و جهنم. مؤمن در مورد گناهان خود دادرسى نخواهد شد؛ زيرا براى گناهان او در شخص مسيح و صليبش دادرسى شده است. اما كاتوليك ها معتقدند، شخص گناهكار در صورتى كه بدون توبه از دنيا برود، در برزخ عذاب خواهد شد. گناهان به دو دسته تقسيم مى شوند: قسم اول را اصطلاحاً خطاهاى مرگبار مى خوانند و آنها گناهانى هستند كه در صورت جبران نشدن با توبه، موجب محروميت از سعادت ابدى مى شوند. بدعت، كفرگويى و فساد، از جمله ى اين گناهان هستند. نوع دوم را گناهان عارضى مى خوانند كه هر چند شخص را مستوجب ملامت مى كند، اما مانع حصول سعادت ابدى نمى شود.[16] نجات در منابع اسلامى در اسلام آموزه اى به نام «گناه ذاتى» و «فدا» وجود ندارد و هر مولودى با فطرت پاك به دنيا مى آيد و بار گناه ذاتى بر دوش ندارد. خدا خود براى نجات بشر از گمراهى توسط رسولان، به آنان، عقل و وحى عنايت كرده و قدم اول را براى بازگشت خطاكاران برداشته است: پس خداوند به آنان -گناهكاران- روى كرد تا توبه كنند. همانا خدا توبه پذير و مهربان است.[17] از ديدگاه قرآن مجيد، نجات از آثار بدِ گناهان، چه آثار وضعى و چه استحقاق عقوبت، با توبه و استغفار و دعا حاصل مى شود: و اى قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهيد و به درگاه او توبه كنيد تا از آسمان بر شما بارش فراوان فرستد و نيرويى بر نيروى شما بيفزايد.[18] از نظر اسلام، دين خدا «اسلام» است و تمامى پيامبران «مسلم» و در برابر اراده ى او تسليم بوده اند[19] و هدف همه ى آنها بندگى خدا و نفى ارزش هاى غيرالهى و نفى بندگى غير خدا و مبارزه با طاغوت و امر به نيكى و نهى از پليدى بوده است و در جهت تحقّق اهداف فوق، قوانين و احكامى را بيان كرده اند و مردم را به انجام آنها دعوت، و از تخلف از آنها برحذر داشته اند.[20] با ظهور پيامبر هر زمانى، مردم موظف به رعايت دستورهاى او هستند و شريعت سابق نسخ مى گردد. اعلام شريعت جديد هم چون اعلام قانون جديد است كه ناسخ قوانين گذشته به حساب مى آيد.[21] بنابراين از ميان رفتن شريعت، پس از كشته شدن حضرت عيسى، نمى تواند صحيح باشد. شريعتى بودن دين به اين معناست كه خداوند بر اساس مصالح و مفاسدى كه در انجام يا ترك يك عمل نهفته است دستورهايى را ابلاغ كرده كه باعث تعالى شخصيت انسان و رسيدن او به رستگارى است. در عين حال به اين نكته بايد توجه داشت كه اجراى شريعت به تنهايى كافى نيست و بايد با اعتقادات صحيح و صفاى باطن همراه شود؛ به عبارت ديگر: نجات و رستگارى در گرو اصلاح عقيده، اصلاح اخلاق و اصلاح عمل است. قرآن مجيد خلاصى از زيان و راه نجات و سعادت را ايمان، عمل صالح و سفارش به حق و صبر مى داند.[22] گروهى را بر صراط مستقيم هدايت و دسته اى را در ضلالت و گمراهى و عده اى را اهل عناد و انكار معرفى مى نمايد.[23] اين ها كسانى هستند كه حق را شناخته ولى عالماً و عامداً از پذيرش آن سرباز زده و با آن به مخالفت برخاسته اند. خداوند براى اين گروه دورى از رحمت و عذاب جاودانه را در نظر گرفته است.[24] گمراهان دو دسته اند: قاصر و مقصّر. قاصران كه در اصطلاح قرآن «مستضعف» نام دارند، عذرشان پذيرفته شده است و گناهكار محسوب نمى شوند. از كلمات پيشوايان دينى استفاده مى شود كه اكثر مردم از اين طبقه اند. پی نوشتها:[1]. انجيل يوحنّا، 1: 29؛ نامه ى پولس به عبرانيان، 2: 9؛ نامه ى پطرس، 3: 9. [2]. هنرى تيسن، الهيات مسيحى، ص 224؛ و ر.ك: ساروخاچيكى، اصول مسيحيت، ص 87. [3]. تونى لين، تاريخ تفكر مسيحى، ص 264. [4]. محمد رضا زيبايى نژاد، مسيحيت شناسى مقايسه اى، ص 397. [5]. تاريخ تفكر مسيحى، ص 294. [6]. ويليام مونتگمرى وات، برخورد آراء مسلمانان و مسيحيان، ص 250؛ و توماس ميشل، كلام مسيحى، ص 111. [7]. در يك جا فرموده است: «خدا باران خود را بر عادلان و ظالمان مى باراند.» (انجيل متى، 5: 45) و فرموده: «وقتى انسان آن چه را در قدرت دارد انجام مى دهد بايد خود را غلام بى منفعت بخواند.» (انجيل لوقا، 11: 10) كنايه از اين كه نبايد در انتظار اجر و پاداش باشد. و در مثَل «تاكستان» مى گويد: «عمله هايى كه تمام روز كار مى كردند، بيشتر از كسانى كه يك ساعت مشغول كار بودند مزد نگرفتند.» (انجيل متى، 20: 1). [8]. نامه ى پولس به غلاطيان، 5: 2. [9]. نامه ى پولس به روميان، 4: 15. [10]. در كلماتى از حضرت عيسى بر حفظ شريعت موسوى تأكيد شده است: «ناگاه شخصى آمده عيسى را گفت: اى استاد نيكو چه عمل كنم؟ گفت: «... اگر بخواهى داخل حيات شوى احكام را نگه دار.» گفت: كدام احكام؟ عيسى فرمود: «قتل مكن، زنا مكن، دزدى مكن، شهادت دروغ مده، پدر و مادر خود را حرمت دار و همسايه ى خود را مثل نفس خود دوست بدار.» (انجيل متى، 19: 17) «گمان مبريد كه آمده ام تا تورات يا كتب انبيا را باطل سازم. نيامده ام تا باطل سازم، بلكه آمده اما ئ تا تمام كنم.» (انجيل متى، 5: 17). [11]. رساله ى يعقوب، 2: 14. [12]. Lent: دوره ى چهل روزه ى پرهيز يا توبه و زمان روزه ى مسيحيان كاتوليك كه از چهارشنبه توبه شروع و تا عيد پاك به طول مى انجامد (محمد رضا زيبايى نژاد، مسيحيت شناسى مقايسه اى، ص 413). [13]. رابرت وير، جهان مذهبى، ص 74. [14]. تونى لين، تاريخ تفكر مسيحى، ص 262. [15]. انجيل يوحنّا، 5: 24؛ نامه ى دوم به قرنتيان، 5: 21، و هنرى تيسن، الهيات مسيحى، ص 337. [16]. انجيل يوحنّا پطرس الغورى، مختصر اللاهوت الادبى، ص 116، و پطرس بستانى، دايرة المعارف، ج 7، ص 415. [17]. سوره ى توبه، آيه ى 118. [18]. سوره ى هود، آيه ى 52. [19]. سوره ى آل عمران، آيه ى 19. [20]. ر.ك: سيد محمد حسين طباطبايى، الميزان فى تفسير القرآن، ج 5، ص 35، ذيل آيه ى 48 سوره ى مائده. [21]. ر.ك: مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 1، ص 277. [22]. سوره ى والعصر. [23]. سوره ى حمد، آيه ى 5 ـ 6. [24]. آيات زيادى بر اين مطلب دلالت دارد. ر.ك: سوره ى بقره، آيه ى 256.منبع: مسيحيت، سيد محمد اديب آل على، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image