امام علی(ع) و عثمان-امام علی(ع)و عمر /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

رابطه حضرت علی(ع) و خلفای سه گانه قبل از سقیفه و نیز در طول حکمرانی آنها چگونه بود؟


باید دانست که روش حضرت على(ع) در برخورد با خلفا، عمل به ظاهر و مدارا با آنان بوده است. از این رو گاهى در نماز آنان شرکت مى کردند و هم در امور مهم آن حضرت طرف مشورت آنان قرار مى گرفتند و هم آن که وصلت هاى نزدیک خانوادگى داشتند. اسماء همسر ابوبکر از نزدیک ترین افراد به اهل بیت(ع) بودو این اسماء همسر ابوبکر بود و پیش از آن همسر عبد الله بن جعفر بن ابی طالب بود .به عبارت واضح تر عمل حضرت على(ع) با خلفا، همانند عمل پیامبر(ص) با آنان بوده است.علی علیه السلام با آنان روابط دوستانه نداشت بلکه روابط معمولی داشت و علی علیه السلام پس از آنکه آنان خلافت را غصب کردند با آنان نجنگید بلکه با آنان به نحوی کنار آمد و این کنار آمدن به معنای دوستی با آنان نبود بلکه عواملی آن حضرت را بر این کار وا داشت :الف) شرایط سیاسى و اجتماعى امت اسلام پس از رحلت پیامبر(ص)وقتى رهبر یک حرکت عظیم تاریخى که بنیانهاى جامعه آن روز را زیرو رو کرده و اندیشه و نظامى نوین برقرار نموده از میان مردم مى رود بهترین شرایط براى حرکت ارتجاعى و ضد تکاملى فراهم مى آید حال اگر در داخل امت و در بین سران آن نیز درگیرى بوجود آید روشن است که امور آن جامعه هیچ گاه به سامان نخواهد رسید و چه بسا نتایج همه حرکتهاى قبلى نیز از دست برود. در صدر اسلام نیز دقیقا همین شرایط پیش آمد دشمنان خارجى اسلام همانند روم و ایران آن زمان از یک سو، منافقان و عناصر ارتجاعى داخلى از سویى دیگر منتظر فراهم آمدن شرایطى بودند تا نهال نو رسته اسلام را از بیخ برکنند. اگر فرضا على(ع) براى احقاق حق دست به شمشیر مى برد مسلما جنگ دامنه دارى به وقوع می پیوست که پایان آن چیزى جز از بین رفتن زحمات پیامبر(ص) نبود.ب ) اقدام براى یک حرکت اجتماعى آن هم به صورت نظامى نیازمند شرایط مختلف و آمادگیهاى مختلف است وبه دلایل مختلفى این زمینه پس از ارتحال پیامبر(ص) وجود نداشت. على(ع) (بنابر نقل تاریخ) بارها بزرگان اصحاب را براى ایجاد حرکتى بر علیه وقایع پیش آمده فراخواند ولى جز معدودى انگشت شمار به دعوت آن حضرت پاسخ ندادند. از سوى دیگر شرایط محیط و افکار عمومى نیز آمادگى قبولى نبردى داخلى در بین اصحاب پیامبر(ص) را نداشت زیرا همگان انتظار داشتند که اصحاب بزرگ پیامبر(ص) پس از آن حضرت همانند او عمل نمایند و محور وحدت جامعه باشند نه این که به نزاع و درگیرى در بین خود اقدام نمایند. خلاصه سخن آنکه على(ع) براى حفظ اساس اسلام و حراست از نهال نورسته آن از احقاق حق خلافت خویش خوددارى نمود تا ریشه هاى اسلام در پرتو تعالیم پیامبر و قرآن و اهل بیت استحکام یابد. لذا على(ع) تا آن روزى که مردم به خانه آن حضرت هجوم آوردند وخواهان خلافت آن حضرت شدند از خلافت ظاهرى برکنار ماند.نکته دیگرى که شایان توجه است آنکه در امورداخلى امت اسلامى روا نیست که هر کس براى احقاق حق خود دست به شمشیر ببرد و مسلحانه و به زور در صدد احقاق حق خود باشد از روش على(ع) و دیگر ائمه چنین بر مى آید که آنان براى احقاق حق خود در جامعه هرگز و ابتدا دست به شمشیر نبرده اند بلکه سعى آنها بر این بوده که با روشنگرى و تبلیغ حقیقت زمینه را براى یک حرکت عمومى در جامعه فراهم نمایند. در برخى از روایات و اسناد تاریخى این مسأله تایید گردیده و سر آن حفظ وحدت وانسجام اجتماعى و جلوگیرى از سوء استفاده کسانى است که وراى اختلاف امام(ع) و خلفا اهداف سیاسى شکننده دیگرى را دنبال مى کردند.بدون تردید حضرت على(ع) تا پیش از رحلت حضرت زهرا(س) با ابوبکر بیعت نکردند. در این باره زهرى مى گوید: «تا پیش از درگذشت فاطمه(س)، نه تنها على بلکه هیچ یک از بنى هاشم با ابوبکر بیعت نکردند».(تاریخ الطبرى، ج 2، ص 448،مؤسسة الاعلمى، بیروت)در تاریخ آمده است که پس از خوددارى حضرت على(ع) از بیعت، ابوبکر، عمر بن خطاب را نزد آن حضرت فرستاد و به عمر گفت: «او را با خشونت تمام نزد من بیاور!» عمر نزد على(ع) آمد و بین آنان سخنانى رد و بدل شد و وقایعى اتفاق افتاد؛ از جمله حضرت على(ع) خطاب به او فرمود: «بدوش شیرى را که بخشى از آن سهم توست! به خدا سوگند، این شوق وافر تو به امارت او براى چیزى نیست مگر آن که تو را پس از خود به خلافت برگزیند».(انساب الاشراف، بلاذرى، ج 1، ص 587، نشر دارالمعارف، مصر).پس از این رخدادها و هنگام جنگ با مرتدان، عثمان نزد امام على(ع) آمد و گفت: «تا وقتى تو بیعت نکنى، کسى به جنگ این افراد نخواهد رفت. امام باز هم خوددارى کرد، ولى سرانجام پذیرفت و مسلمانان خوشحال شدند» ر.ک: امام على و زمامداران، على محمد میرجلیلى، ص 79، (انتشارات وثوق). به نقل از انساب الاشراف، بلاذرى، ج 1، ص 587، نشر دارالمعارف، مصر).با توجه به آنچه گفته شد، بى گمان انگیزه بیعت امام على(ع) با خلیفه اول چیزى غیر از صلاحیت خلیفه بوده است. آن حضرت مصالح امت اسلام را بر حق مسلم خود - یعنى ولایت و جانشینى پیامبر(ص) - مقدم داشته اند؛ چرا که اگر امام على(ع) ابوبکر را براى خلافت مسلمانان شایسته مى دانست، دلیلى نداشت که در آغاز خلافت او با وى مخالفت کنند و سرانجام با در نظر گرفتن مصالح مسلمانان و رخ دادن وقایعى که در تاریخ به طور مشروح بیان شده است، با ابوبکر بیعت نمایند و در این کار، بنى هاشم و گروهى از اصحاب خاص پیامبر همچون سلمان فارسى، ابوذر غفارى، مقداد و عمار یاسر نیز ایشان را همراهى کنند.توجه به استدلال عثمان در متقاعد کردن امیر مؤمنان(ع) براى بیعت با خلیفه اول نشان مى دهد که یکى از دلایل مصلحت اندیشى امام(ع) در بیعت با ابوبکر بیم تفرقه در بین مسلمانان و عدم رغبت آنان در جهاد با مرتدان بوده است. همانا حفظ اتحاد مسلمانان براى آن حضرت چنان ارزشمند بوده است که وقتى ابوسفیان با انگیزه هاى خاص پس از جریان سقیفه درخواست مى کند تا با آن حضرت بیعت نماید، او را طرد مى نماید و بیعت او را نمى پذیرد.فروغ ولایت، جعفر سبحانى، ص 146 - 177، بخش چهارم، فصل 1 و 2.توجه به رفتار و گفتار آن حضرت نشان مى دهد که ایشان پس از درگذشت پیامبر(ص) هرگز کسى را براى خلافت شایسته تر از خود نمى دانسته اند. آن حضرت هنگام به خلافت رسیدن و پس از مخالفت طلحه و زبیر به ایشان مى فرماید:«فَوَاللَّهِ ما زِلْتُ مَدْفوعا عَنْ حَقّى، مُستَأثَرا عَلى، مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِیهُ(ص)...»(نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، خطبه 6، مؤسسه فرهنگى تحقیقاتى امیرالمؤمنین ع)پس سوگند به خدا، من همواره از حق خویش محروم ماندم. از هنگام وفات پیامبر(ص) تا امروز حق مرا از من باز داشته و به دیگرى اختصاص داده اند. آن حضرت، در خطبه سوم نیز حقانیت خود را براى جانشینى پیامبر این گونه بیان مى فرماید:«و آگاه باشید به خدا سوگند که ابن ابى قحافه جامه خلافت را بر تن کرد، در حالى که مى دانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامى، چون محور آسیاب است به سنگ آسیاب که دور آن حرکت مى کند. او مى دانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جارى است و مرغان دور پرواز اندیشه ها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز کرد. پس من رداى خلافت را رها کرده، دامن جمع نمودم و از خلافت کناره گیرى کردم و همواره در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخیزم؟ یا در این محیط خفقان زا و تاریکى که به وجود آورده اند، صبر پیشه سازم؟ محیطى که پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا قیام قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه مى دارد! پس از ارزیابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانه تر دیدم. پس صبر کردم در حالى که گویا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود و با دیدگان خود مى نگریستم که میراث مرا به غارت مى برند.همان، خطبه 3.اینها همه نشان مى دهد که حضرت على(ع) هرگز ابوبکر و دیگران را شایسته خلافت نمى دانسته و بیعت آن حضرت با وى تنها براى حفظ اسلام و کیان مسلمانان بوده است. نگاهى گذرا به خطبه هاى نهج البلاغه نشان میدهد که آن حضرت همواره سعى نموده اند تا این واقعیت را با الفاظ و عبارات گوناگون به مردم بفهمانند و گوشزد کنند که تکیه دیگران بر مسند خلافت، غصب و ربودن میراث حقیقى ایشان بوده است.برای اطلاع بیشتر ر.ک.به:بحار الانوار ج33ص566تا 575 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image