پاسخ به شبهات کتاب سرخاب و سفیداب ج ۲- شماره پنجم /

تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه

در کتاب کافی حدیثی هست مبنی بر اینکه امامان از زمان مرگ خود باخبرند و حتی به اختیار خویش می میرند، سوال ما این است که پس تقیه برای چیست؟! چون مدعیان تشیع بسیاری از رفتارهای امامان خود را حمل بر تقیه می‌کند و می‌دانیم که تقیه برای حفظ جان است و چنانچه امامان از زمان مرگ خویش باخبرند و می‌دانند قاتل کیست و حتی به اختیار خویش می میرند، پس دیگر برای چه تقیه می‌کرده اند؟!!


این شبهه نیز تنها به این مطلب پرداخته که تقیه چیست، چرا امام تقیه می کرد؟تقیه و معنای آن:تقیه در لغت:تقیه، مصدر باب «اتقی یتقی» به معنای صیانت، خودنگهداری و محافظت از خویش است.فیروز آبادی از لغت شناسان بزرگ(متوفای817هـ) می‌گوید: اتقیت الشی ء، وتقیته أتقیه...حذرته. از چیزی تقیه کردم یعنی «از آن خود را حفظ کردم». (الفیروزآبادی، محمد بن یعقوب (متوفای: 817 هـ)، القاموس المحیط، ج 1 ص 1731، ناشر: مؤسسة الرسالة – بیروت). جوهری دیگر لغت شناس بزرگ می‌گوید: والتقاة: التقیّة. کلمه «تقاة» (که در قرآن آمده) به معنی تقیه است. (الجوهری، إسماعیل بن حماد، (متوفای393هـ)، الصحاح تاج اللغة وصحاح العربیة، ج6، ص2527)از مجموع کلمات اهل لغت استفاده می‌شود که معنای لغوی تقیه؛ صیانت، حفاظت و نگهداری چیزی از ضرر، آزار و اذیت مورد دیگر است و این همان معنای اصطلاحی تقیه نزد شیعه است که در ذیل خواهد آمد. تقیّة در اصطلاح:تقریباً تمامی علمای شیعه و سنی از عبارت‌های مشابهی برای شناساندن تقیه استفاده کرده‌اند. در این قسمت ابتدا نظر اندیشمندان شیعه و سپس سنی را نقل می‌کنیم. تعریف تقیه از دیدگاه پیروان اهل بیت علیهم السلام:علما و فقهای شیعه در تعریف تقیه، عبارات متفاوتی دارند؛ اما از نظر مضمون تقریباً همه به یک مطلب اشاره دارند. شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه (متوفای413هـ) در تعریف تقیه می‌گوید: تقیه مخفی کردن حق و مخفی نگاه داشتن اعتقاد به حق است؛ و پرده پوشی از مخالفان؛ و اینکه در مقابل ایشان کاری را که به دین یا دنیای تو ضرر می‌رساند انجام ندهی. وجوب تقیه زمانی است که بدانی یا گمان قوی داشته باشی که به تو ضرری برسد؛ اما اگر چنین احتمالی نباشد، تقیه واجب نیست. امامان عده‌ای از طرفدارانشان را وادار به مخفی نگه داشتن عقائد و عدم اظهار حق در مقابل دشمنان کرده‌اند تا آنان را دشمن شناسائی نکند؛ و البته این روش برای آنان بهتر بوده است. و از طرفی دیگر گروهی را نیز فرمان داده‌اند تا با دشمنان سخن گفته و حق را برای آنان اظهار نمایند و آنان را به حق دعوت نمایند؛ زیرا می‌دانستند که در اظهار حق ضرری ایشان را تهدید نمی‌کند؛ پس تقیه در بعضی موارد واجب و در بعضی از موارد جایز نیست. (الشیخ المفید، متوفای413 هـ، تصحیح اعتقادات الإمامیة، ص 66 ). امین الإسلام طبرسی (متوفای548هـ) تقیه را این گونه تعریف می‌کند: تقیه آن است که با زبان چیزی را اظهار کنی که قلب آن را پنهان کرده است؛ زیرا بر جان خویش می‌ترسی. (الطبرسی، متوفای548هـ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 272). و ...تعریف تقیه از دیدگاه علمای اهل سنت:جالب است بدانید که با نگاهی به نظرات اهل سنت در این زمینه متوجه می شوید که آنان هم تقیه را قبول دارند اما متاسفانه معلوم نیست به چه جهت در چندو چون آن با شیعیان به مخالفت برخواسته اند:محمد بن جریر طبری در تفسیرش نظر ضحاک را این گونه بیان می‌کند: ... از ضحاک شنیدم که در مورد کلام خداوند «إلا أن تتقوا منهم تقاة» می‌گفت: تقیه با زبان آن است که شخصی را به گفتن چیزی که نافرمانی خدا است وادار کنند، و وی آن را به خاطر ترس بر جان خویش بگوید؛ ولی دلش نسبت به عقیده درست آرامش دارد که در این صورت گناهی بر وی نیست. (الطبری، متوفای310هـ، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج 3، ص 229) شمس الدین سرخسی، فقیه مشهور احناف (متوفای483 هـ) تقیه را این گونه تعریف می‌کند: تقیه آن است که شخص خود را با تظاهر به چیزی از عقوبت حفظ نماید، اگر چه در باطن مخالف آن را اعتقاد دارد. عده‌ای از مردم این روش را قبول نداشته و آن را نفاق می‌دانند؛ و صحیح آن است که این کار جایز است؛ زیرا خداوند می‌فرماید «إلا أن تتقوا منهم تقاة». و یکی از موارد تقیه جاری ساختن کلمات شرک آلود از روی اجبار بر زبان است؛ در حالی که اعتقاد قلبی چیز دیگری است که بر آن ثابت و استوار باقی مانده باشد. (شمس الدین السرخسی، متوفای483هـ، المبسوط، ج 24، ص 45). دلایل مشروعیت تقیهعلاوه بر دلیل عقلی که برای مشروعیت تقیه اقامه می‌شود، از دلایل نقلی از جمله: آیاتی از قرآن کریم، احادیث نبوی که شیعه و سنی آن‌ را نقل کرده‌اند، اجماع فقها و... می‌توان سود برد که به طور اختصار در این باره بحث خواهیم کرد. مشروعیت تقیه از نگاه عقل:شکی نیست که اظهار عقیده و تبلیغ آن در میان دیگر اقوام، ارزش بسیاری دارد؛ اما اگر از اظهار آن فایده مهمی حاصل نشود و بلکه همراه با ضرر احتمالی مادی و یا معنوی باشد، عقلای عالم از اظهار آن چشم پوشی خواهند کرد و اجازه کتمان و یا اظهار خلاف عقیده را می‌دهند و حتی در برخی موارد واجب می‌شمارند.و اگر چنین شخصی با این که می‌داند اظهار عقیده برای او ضرر دارد، در عین حال خود را در معرض این ضرر قرار دهد، قطعاً عقلا وی را مذمت و کار او را غیر عاقلانه می‌دانند.و نیز هرگاه مکلف در یک زمان،‌ دو تکلیف فعلی داشته باشد که نتواند هر دوی آن‌ را انجام دهد، عقل او حکم می‌کند که بین آن دو، مصلحت سنجی نموده و هرکدام را که اهمیت و مصلحت بیشتری دارد، انجام داده و دیگری را ترک کند که در اصطلاح فقهی از آن با عنوان «تقدیم اهم بر مهم» یاد می‌شود. یکی از دانشمندان معاصر شیعه در این باره می‌گوید: عقل سلیم به طور فطری حکم می‌کند که اگر بین عمل به وظیفه فردی، با شوکت و عزت و قدرت اسلام تقابل و تزاحم باشد، یا بین حفظ جان و عملی واجب یا حرام تقابل صورت گیرد، در این هنگام وظیفه فردی ساقط می‌شود؛ و تقیه چیزی جز این نیست. (سید محمد صادق روحانی، (معاصر)، فقه الصادق (علیه السلام)، ج 11، ص 376). بنابراین خواستگاه اصلی تقیه و مهمترین دلیل بر مشروعیت آن، حکم عقل و سیره عملی عقلای عالم؛ اعم از مسلمان و غیر مسلمان است.به عبارت دیگر: تقیه، حکمی نیست که شریعت مقدس اسلام آن را وضع کرده باشد؛ بلکه حکمی است عقلی و عقلائی که اسلام آن را تأیید و امضاء کرده و قواعد و شرائطی برای آن وضع کرده است تا با قانونمند شدن این قاعده عقلی و فطری، از آن برای حفظ و دفاع از کیان اسلام، جلوگیری از فتنه و فساد در جامعه، حفظ جان، آبرو، ناموس و اموال مسلمانان و مدارا با دیگران و... استفاده شود.ادلّه قرآنی مشروعیت تقیه:هر چند که به آیات زیادی بر اثبات مشروعیت تقیه می‌توان استدلال کرد، اما در این جا فقط به چند آیه که دلالت واضح تری دارند، اکتفا می کنیم. دلیل اول، آیه شریفه: لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ وَمَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فی شَیْ ءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَیُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصیر. آل عمران / 28. افراد با ایمان نباید به جاى مؤمنان، کافران را دوست خود انتخاب کنند و هر کس چنین کند، هیچ رابطه اى با خدا ندارد (و پیوند او به کلّى از خدا گسسته مى شود) مگر این که از آن‌ها بپرهیزید (و به خاطر هدف‌هاى مهمترى تقیّه کنید). خداوند شما را از (نافرمانى) خود، بر حذر مى دارد و بازگشت (شما) به سوى خداست. در آیات بسیاری و نیز در ابتدای همین آیه خداوند تمامی مؤمنین را از برقراری ارتباط دوستانه با کفار (چه مشرک باشد و چه اهل کتاب) منع می‌کند و حتی تهدید می‌کند که اگر کسانی از مؤمنین دست به چنین کاری بزنند، ارتباطشان با خداوند و خدا پرستان به طور کلی گسسته شده و از تحت ولایت خداوند خارج می‌شوند؛ اما از این قاعده کلی،‌ یک مطلب را استثنا کرده می‌فرماید: إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً. مگر این که از شرّ آن‌ها بپرهیزید و بخواهید به خاطر رسیدن به اهداف مهمتری، تقیه نمایید.بنابراین تردیدی نیست که این آیه مبارکه بر جواز و مشروعیت تقیه صراحت دارد و ثابت می‌کند که تقیه از ایمان است و سبب نخواهد شد که شخص تقیه کافر و یا منافق بشود. این مطلبی است که مفسران شیعه و سنی به آن تاکید کرده اند. دلیل دوم، آیه شریفه: مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إیمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإیمانِ وَلکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ. النحل / 106. کسانى که بعد از ایمان کافر شوند- به جز آن‌ها که تحت فشار واقع شده اند در حالى که قلبشان آرام و با ایمان است- آرى، آن‌ها که سینه خود را براى پذیرش کفر گشوده اند، غضب خدا بر آن‌ها است و عذاب عظیمى در انتظارشان . شأن نزول آیه: این آیه در باره جماعتی از مسلمانان؛ از جمله: عمار و پدر و مادرش یاسر و سمیه، صهیب، بلال و خباب نازل شده است که کفار قریش آن‌ها را به خاطر اسلام آوردنشان به سختی شکنجه می‌کردند؛ تا این که یاسر و همسر او از شدت شکنجه جانشان را از دست دادند و نخستین شهدای اسلام لقب گرفتند. اما عمار که در آن زمان جوان بود، بر اثر شکنجه‌های طاقت فرسا، طاقتش طاق شد و بالأخره هر آن چه را که کفار می‌خواستند به زبان آورد و جانش را حفظ کرد. عمار با چشم گریان خدمت رسول خدا رسید و قصه را بازگو کرد. رسول خدا فرمود: اگر بار دیگر نیز تو را مجبور کردند، همین کار را انجام بده. این جا بود که این آیه نازل شد و کار عمار یاسر مورد تأیید خداوند قرار گرفت. دلیل سوم، آیه شریفه: وَقالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إیمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ وَقَدْ جاءَکُمْ بِالْبَیِّناتِ مِنْ رَبِّکُمْ وَإِنْ یَکُ کاذِباً فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ وَإِنْ یَکُ صادِقاً یُصِبْکُمْ بَعْضُ الَّذی یَعِدُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّاب . غافر / 28. و مرد مؤمنى از آل فرعون که ایمان خود را پنهان مى داشت گفت: «آیا مى خواهید مردى را بکشید بخاطر اینکه مى گوید: پروردگار من «اللَّه» است، در حالى که دلایل روشنى از سوى پروردگارتان براى شما آورده است؟! اگر دروغگو باشد، دروغش دامن خودش را خواهد گرفت و اگر راستگو باشد، (لا اقل) بعضى از عذاب‌هایى را که وعده مى دهد به شما خواهد رسید خداوند کسى را که اسرافکار و بسیار دروغگوست هدایت نمى کند. این آیه نیز از آیاتی است که بر جواز و مشروعیت تقیه صراحت دارد؛ زیرا در صدد بیان داستان مؤمن آل فرعون است که از نزدیکان حضرت موسی بود و ایمان آ‌وردنش را به آن حضرت از فرعون و اطرافیان وی مخفی کرده بود. همین مطلب باعث شد که او بتواند جان حضرت موسی علیه السلام را نجات دهد. هنگامی که احساس کرد که به زودی آتش خشم فرعون، جان موسی را خواهد گرفت، مردانه پا پیش نهاد و با سخنان سنجیده و حساب شده خود از آن حضرت دفاع جانانه و صد البته عاقلانه کرد. این جا است که ارزش تقیه بیش از پیش روشن می‌شود. وقتی تقیه می‌تواند جان پیامبران را نجات دهد، چه دلیلی می‌تواند مانع مشروعیت آن باشد؟ چه دلیلی بهتر از این می‌توان برای مشروعیت تقیه اقامه کرد؟ آیا اگر این شخص ایمان خود را علنی می‌کرد، بازهم می‌توانست از موسی دفاع کند؟ دلیل چهارم: قضیه اصحاب کهف، خداوند در داستان اصحاب کهف می‌فرماید: فَابْعَثُوا أَحَدَکُمْ بِوَرِقِکُمْ هذِهِ إِلَى الْمَدینَةِ فَلْیَنْظُرْ أَیُّها أَزْکى طَعاماً فَلْیَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَلْیَتَلَطَّفْ وَلا یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَداً. إِنهَُّمْ إِن یَظْهَرُواْ عَلَیْکمُ ْ یَرْجُمُوکمُ ْ أَوْ یُعِیدُوکُمْ فىِ مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُواْ إِذًا أَبَدًا. الکهف 19 و 20. اکنون یک نفر از خودتان را با این سکّه اى که دارید به شهر بفرستید، تا بنگرد کدام یک از آن‌ها غذاى پاکیزه ترى دارند، و مقدارى از آن براى روزى شما بیاورد. امّا باید دقّت کند، و هیچ کس را از وضع شما آگاه نسازد. چرا که اگر آنان از وضع شما آگاه شوند، سنگسارتان مى کنند یا شما را به آیین خویش بازمى گردانند و در آن صورت، هرگز روى رستگارى را نخواهید دید!. مفسران شیعه و سنی تصریح کرده‌اند که مراد از « وَلْیَتَلَطَّفْ» تقیه است که وقتی یکی از اصحاب کهف بعد از بیدار شدن قصد کرد که به شهر برود و برای آن‌ها غذا تهیه کند، دوستان او توصیه کردند که احتیاط کند تا مبادا دشمنان از مخفیگاه آن‌ها آگاه شوند و جان آن‌ها به خطر بیفتد. نتیجه: تقیه امری است جایز که هم قرآن کریم و هم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر جواز آن تاکید دارند و جالب این است که خود علمای اهل سنت هم اقرار بر صحت آن دارند اما اینکه چرا با آن مخالفت می ورزند امری است که خود هم علت آن را نمی دانند درحالی که ما می بینیم که در زندگی پیامبر اسلام(ص) که دوست و دشمن در شهامت و شجاعت و تدبیر او تردید ندارند، مسایلی وجود دارد که در کمال پنهان کاری انجام شده است همانند سه سال دعوت مخفیانه و همچنین هجرت آن حضرت که در کمال استتار صورت گرفت، به طوری که آن حضرت در کمال پنهان کاری از حلقه محاصره دشمن گذشت و بدون آنکه متوجه شوند از مکه خارج گردید. شبها در راه مدینه پیاده روی می فرمود روزها با همراهان مخفی می شدو یا اختفا در غار ثور. همه این موارد شکلهایی از تقیه و کتمان اعتقاد یا عمل است.پیامبر برای فتح مکه نقشه ای در نهایت اختفاطرح ریزی کرد که حتی نزدیک ترین اصحاب آن حضرت از آن اطلاع نداشتند و موارد دیگری مانند اینها دلیل روشن بر استفاده از تقیه در سیره آن حضرت است و نمی توان گفت فقط ائمه تقیه نموده و امر به آن می کردند. تقیه یکی از مؤثرترین روشها برای رسیدن به اهداف و پیروزی نهایی است و از آنجایی که زمان و دوران ائمه با اختناق، زور، جبر و سفاکی توأم بوده است، ائمه(علیهم السلام) برای پیشبرد اهداف و زنده ماندن اسلام ومحفوظ ماندن یاران امر به تقیه می نمودند. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image