اثبات معراج پیامبر(ص) /

تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه

آیا علم ، معراج حضرت محمد(ص) را قبول دارد؟ اگر چنین است، چگونگی اثبات حقیقت معراج حضرت محمد(ص) را برایم بگویید.


1ـ اساسا پدیده های اعجاز آمیز فراتر از گستره مطالعات علمی و تجربی بشر است . دانش تجربی به بررسی روال عادی حاکم بر نظام هستی می پردازد و نسبت به امور خارق العاده هیچگونه آشنایی ندارد . از همین رو نباید سراغ مسایلی چون معراج را مثلا در علم فیزیک و ... گرفت ؛ چرا که علم فیزیک ، علمی صرفاً مادّی است که تنها از جسم مادّی ، انهم در روند عادی طبیعت بحث می کند نه از مطلق جسم و در هر شرایطی؛ از اینرو نفیاً و اثباتاً هیچ حکمی درباره ی عوالم غیر مادّی و اجسام برزخی و عقلی نمی تواند داشته باشد. بحث از بسیاری از این امور در حیطه ی منابع متقن و یقینی دینی و یا حکمت و عرفان نظری است که صاحب نظران این دو رشته نیز در جای خود به تفصیل از آن سخن گفته اند.2ـ شاید از نظر فیزیکی گمان رود که اگر معراج نبوی ، درآسمانهای مادّی بوده باشد،‌ دچار مشکل می شود ؛ اما در این صورت نیز مشکلی پیش نمی آید ، چون اینکه زنده ماندن بشر بدون تجهیزات خاصّ در خارج از جوّ محال می باشد ، محال عادی است نه محال عقلی و ذاتی ؛ یعنی هیچ برهان عقلی نیست که نشان دهد زندگی در خارج از جوّ ذاتاً ممکن نیست. لذا برای صاحبان معجزه این امکان وجود دارد که در خارج از جوّ نیز زنده بمانند ؛ همانگونه که دیگر امور خارق عادت برای آنها ممکن شد. رسول خدا بی هیچ ابزاری ماه را به دو نیم کرد ، حضرت موسی عصا را اژدها نمود و دریا را بدون هیچ ابزاری شکافت ، حضرت عیسی بی هیچ ابزاری مردگان پوسیده را زنده ساخت ، آتش ، حضرت ابراهیم را نسوزاند ، سلیمان نبی بی هیچ ابزاری سخن حیوانات را می فهمید و ... . هیچکدام از این امور برای بشر عادی (غیر انبیاء و اولیاء الهی ) ممکن نیستند ؛ چه با ابزار و چه بی ابزار ؛ ولی انبیاء با تکیه بر قدرت الهی و خالق عالم و خالق قوانین حاکم بر آن ، می توانند این امور عادتاً محال ولی ذاتاً ممکن را انجام دهند. حاصل کلام اینکه نه تنها معراج بلکه هیچ معجزه ای با علوم عادی و بشری قابل توجیه نیستند و الّا معجزه نبودند. معجزه یعنی آنچه که ذاتاً ممکن است ولی از راه علم و قدرت بشر عادی قابل تحقّق نیست و غیر انبیاء و ائمه از آوردن مثل آن عاجزند. 3ـ از اینها گذشته باید توجّه داشت که علوم تجربی ماهیّتاً علومی ظنّی بوده ، هیچگاه از حدّ نظریّه فراتر نمی روند و دائماً در معرض ابطالند و قادر به اثبات یقینی هیچ حقیقتی نیستند کجا رسد که بخواهند درباره ی حقیقت معجزه یا حقایق غیر مادّی سخن بگویند. ــ نقد علوم تجربی از دیدگاه فلسفه ی علوم تجربی.گر چه از بسیاری از فرمولهای علوم تجربی با عناوینی چون قانون یاد می شود ولی اساساً در علوم تجربی چیزی به نام قانون قطعی و یقینی وجود ندارد. هر چه در علوم تجربی است همگی نظریّه اند. به قول متفکّر و فیزیکدان برجسته ی کشور عزیزمان جناب دکتر مهدی گلشنی در کتاب « دیدگاههای فلسفی فیزیکدانان معاصر » و کتاب « از علم سکولار تا علم دینی » ، نظریّات علوم تجربی صرفاً مدلهایی حدسی و ظنّی هستند برای توجیه مشاهدات ما از عالم. برای روشن شدن مقصود به اجمال ، چند مثال ذکر می شود.الف ـ اوّلین کسی که نظریّه ی اتم (ذرّه ی بنیادی و نشکن ) را مطرح ساخت دموکریتوس ، فیلسوف یونانی بود. این نظریّه در قرون اخیر دوباره مطرح شد تا بوسیله ی آن برخی مشاهدات ما در عالم فیزیک و شیمی توجیه شوند. لذا اعتراف به وجود اتم نه از راه مشاهده ی حسّی بود و نه از راه برهان عقلی وجودش اثبات شده است. فرض وجود اتم صرفاً برای این بود که می توانست برخی از سوالات ما را پاسخ دهد. بعد از مدّتی دانشمندان متوجّه شدند که فرضیّه ی اتم به تنهایی نمی تواند همه ی سوالات را جواب دهد ، لذا این نظریّه مطرح شد که شاید اتم هم اجزایی دارد. باز این مساله نیز نه حسّی است نه عقلی ؛ و فقط فرضی مفید است که در یافتن پاسخ برخی سوالات ما ، کار آیی دارد. در این زمان تامسون مدل کیک کشمشی را ارائه داد که در آن اجزائی به نام الکترون مثل کشمش هایی در کیک کشمشی پراکنده اند. این مدل ، بسیاری از سوالات را جواب داد ولی در برابر برخی سوالات تازه تر نارسایی اش آشکار شد. لذا مدل اتم هسته دار رادرفورد مطرح شد که آن نیز مشکلات باز هم بیشتری را حلّ نمود ؛ ولی باز ناتوانی اش در حلّ مسائل نوظهور روشن شد. لاجرم مدل سیّاره ای بور پیشنهاد شد که سالها از پس سوالات بر آمد ولی بالاخره آن نیز در برابر سوالات جدیدتر به زانو در آمد ؛ و مدل کوانتومی شرودینگر جای آن را گرفت که امروزه بر اذهان اساتید و دانشجویان فیزیک حکومت می کند. امّا این آخر ماجرا نیست ؛ چون بر خلاف دانشجویان و اساتید مقلّدی که به غلط خود را مجتهد فیزیک می پندارند ، دانشمندان محقّق ، این مدل را هم به چالش کشیده اند. امروزه در سطح دانشمندان برجسته ی دنیا ، حتّی خود اتم زیر سوال رفته کجا رسد اجزاء آن. امروز نظریّه نوظهور ابَرریسمان است که با مکانیک کوانتوم دست و پنجه نرم می کند. حاصل مطلب این که امروزه اگر ما وجود اتم ، الکترون ، پروتون ، پوزیترون ، نوترون ، فتون و امثال آنها را می پذیریم صرفاً از این جهت است که کارکرد عملی داشته ، تجارب و مشاهدات ما را توجیه می کنند ؛ و کارکرد داشتن یک نظریّه منطقاً دلیل بر درستی آن نیست بلکه نظریّه باید مثل مسائل ریاضی از راه برهان عقلی اثبات شود تا یقین آور باشد. در همین روندی که گفته شد ملاحظه فرمودید که مدلهای گوناگون اتم هر کدام کارکردهایی داشتند. پس آیا همه ی آنها درستند. روشن است که همه درست نیستند ؛ ولی برخی از آنها بر برخی دیگر ترجیح دارند ؛ و اساساً کار علوم تجربی همین است که دنبال مدلهایی با کارکردهای هر چه بیشتر باشد ؛ لذا هر گاه مدلی قویتر ارائه شد مدل قبلی بازنشسته می شود.ب ـ شاهد دیگر در علم نجوم است. هیئت زمین مرکزی بطلمیوس که نتیجه ی سالها رصد ستارگان و محاسبات ریاضی بود ، سالیان درازی درست می نمود ، تا آنجا که با این نظریّه حرکت تمام سیّارات قابل توجیه بود و بر اساس آن می شد خسوف و کسوف را به دقّت پیش بینی نمود. لذا عدّه ی به خاطر کارکرد داشتن آن و پیش بینی های درستش گمان می کردند که این نظریّه کاملاً درست است ، تا اینکه ابوسعید سجزی در قرن چهارم هجری در درستی این نظریّه تردید ایجاد نمود و گفت که خورشید مرکز عالم است و زمین به گرد خورشید می گردد . ابوریحان بیرونی این نظریّه را از ابوسعید سجزی در کتاب خود نقل نموده و گفته است من نیز شک دارم که آیا خورشید مرکز عالم است یا زمین ؛ ولی درستی هیچکدام قابل اثبات نیست چون محاسبات نجومی طبق هر دو نظریّه به یک جواب منتهی می شوند ؛ حقیقت نیز همین است که بسیاری از محاسبات نجومی درباره ی سیّارات طبق هر دو نظریّه به یک نتیجه می رسند. کپرنیک بعد از حدود چهار صد سال از او ، باز نظریّه ی وی را مطرح ساخت ؛ گالیله آن را تئوریزه نمود و شواهدی تجربی بر درستی آن ارائه نمود. ولی باید توجّه داشت که شواهد تجربی هیچگاه اثبات کننده نیستند ؛ چون اساس این شواهد بر حسّ است و حسّ خودش یقین آور نیست. کپلر مدارهای دایره ای سیّارات را بیضوی فرض نمود و به نتایج بهتری دست یافت ؛ و نیوتن با نظریّه ی جاذبه ی عمومی خود این هیئت را محکم ساخت ؛ چنان که بعضی ادّعا کردند که فیزیک به آخر خود رسیده است . و در حالی که این نگرش به عالم هستی ، حقیقتی و قطعی تلقّی می شد و بر اساس آن صدها مساله ی بشر حلّ می گردید ، و به راحتی می شد با استفاده از محاسبات این نظریّه بر روی کره ی ماه فرود آمد ، ناگهان آلبرت اینشتین با نظریّه ی نسبیّت عامّ و ادوین هابل با نظریّه ی انبساط عالم از راه رسیدند و بساط هیئت نیوتنی را در هم ریختند ، و تبیینی متفاوت از عالم و گرانش ارائه دادند و جاذبه را نه اثر اجرام آسمانی بلکه ناشی از انحنای فضا دانستند. نظریّه ی نسبیّت و انبساط جهان نیز تنها نظریّه ی مطرح در جهان امروز نیستند ؛ بلکه اینها نیز رقیبهایی در عالم علم دارند که ممکن است روزی جای اینها را بگیرند. پس چگونه می توان این نظریّات را قطعی دانست. خود دانشمندان طراز اوّل علوم تجربی ــ برخلاف رده های پایین و مقلّد این علوم ــ هیچگاه به علوم تجربی به عنوان علم قطعی نظر نمی کنند و الّا در پی کشف جدید نمی بودند. این افراد کم اطلاع از ماهیّت علوم تجربی هستند که این علوم را یقینی انگاشته و متأسفانه گاه در صدد بر می آیند که با این علوم دائماً در حال تلاطم ، به توجیه آیات قرآن و روایات معصومین بپردازند که از منبع خدایی و از علم مطلق سرچشمه گرفته اند. پس با سیر کوتاهی که در تاریخ علوم تجربی نمودیم معلوم شد که مفاهیمی چون الکترون ، پرتون ، نوترون ، کوارک ، پوزیترون ، انحنای فضا ، نسبیّت زمان ، نیرو ، فتون و ... همگی مدلهایی حدسی و فرضیّه هایی هستند برای توجیه مشاهدات حسّی انسان ، که خودشان هیچگاه محسوس نیستند. لذا امروزه در نظریّه ی ابر ریسمان ، تمام این امور به چالش کشیده شده اند. اگر کسی با تاریخ علوم تجربی ، بخصوص فیزیک نظری ، آشنا باشد آنگاه متوجّه می شود که این مفاهیم چگونه زاده شده اند. در اینجا ذکر چند اعتراف از فیزیکدانان بزرگ نیز خالی از فایده نیست.هایزنبرگ: « فرمولهای ریاضی جدید دیگر خودِ طبیعت را توصیف نمی کنند ، بلکه بیانگر دانش ما از طبیعت هستند. ما مجبور شده ایم که توصیف طبیعت را که قرنها هدف واضح علوم دقیقه به حساب می آمد کنار بگذاریم. تنها چیزی که فعلاً می توانیم بگوییم این است که در حوزه ی فیزیک اتمی جدید ، این وضعیّت را قبول کرده ایم ؛ زیرا آن به حدّ کافی تجارب ما را توضیح می دهد. » (دیدگاههای فلسفی فیزیکدانان معاصر ، ص34)کمبل: « حوزه ی کار فیزیک ، مطالعه ی یک جهان خارجی نیست ؛ بلکه مطالعه ی بخشی از جهان داخلی تجارب است. و دلیلی وجود ندارد که ساختارهایی نظیر ... که ما وارد می کنیم تناظری با واقعیّت خارجی داشته باشند.» (همان)هایزنبرگ: « هستی شناسی ماتریالیسم مبنی بر این توهّم است که ... واقعیّت مستقیم دنیای اطراف ما را می توان به حوزه ی اتمی تعمیم داد. امّا این تعمیم غیر ممکن است. اتمها شیء نیستند. » (همان ، ص 42)4ـ در اینجا ممکن است این سوال پیش بیاید که در قرآن و روایات سخنان فراوانی درباره ی عالم هستی مطرح شده است ؛ و شکّی نیست که اینها برای فهمیدن هستند. حال اگر ما منطقاً حقّ نداریم علوم رایج را بر قرآن و روایات تحمیل کنیم ، پس چگونه باید به درک درست این آموزه های جهان شناختی دین دست پیدا کنیم؟ از نظر فیلسوفان دین ، راه صحیح در باب علوم تجربی این است که ما اطلاعات لازم درباره ی زمان ، مکان ، آفرینش جهان خلقت ، کیفیّت کنونی آن و نحوه ی پایان یافتن آن و دیگر امور مربوط به جهان را از قرآن و روایات استخراج و طبقه بندی کنیم و در مرحله ی دوم با متد تحقیق در علوم تجربی یا با متدی که ممکن است بتوانیم آن را هم از متن دین به دست آوریم و یا با متدی ترکیبی ـ از متد علوم تجربی و متد علوم اسلامی ـ به نظریّه پردازیهای جدید بپردازیم. امّا متأسفانه این مهمّ تا کنون در هیچکدام از رشته های علوم تجربی طبیعی ، تحقّق نیافته است. البته در دهه ها ی اخیر گروهی از اندیشمندان حوزه و دانشگاه ، آستین همّت بالا زده و نهال علم تجربی دینی را برنشانده اند ؛ لکن هنوز این تحقیقات در مراحل اوّلیّه بوده و مانده تا به بار بنشیند. به هر حال تا یک نظام فیزیک اسلامی درست نشده و اطّلاعات اسلامی به اندازه ی کافی فراهم و فراوری نشده اند ، نمی توان به طور قطع ادّعا نمود که اسلام طرفدار فلان نظریّه است یا نیست ؛ و هر گونه تفسیر علمی از این متون ، بر اساس یک فیزیک غیر اسلامی در حقیقت ، نوعی تفسیر به رأی خواهد بود. برای مثال ممکن است برخی افراد ،آیه ی 17 و 18مزّمل را شاهدی بر نسبیّت زمان بدانند ؛ ولی حقیقتاً معلوم نیست که چنین باشد. خداوند متعال در این آیه می فرمایند: « فَکَیْفَ تَتَّقُونَ إِنْ کَفَرْتُمْ یَوْماً یَجْعَلُ الْوِلْدانَ شیباً ؛ السَّماءُ مُنْفَطِرٌ بِهِ کانَ وَعْدُهُ مَفْعُولا : چگونه خود را حفظ توانید کرد ــ اگر کافر شوید ــ در روزی که کودکان را پیر مى کند. آسمان به سبب آن از هم شکافته مى شود، و وعده ی او شدنى و حتمى است.» در تفسیر این آیه گفته شده: تعبیر پیر شدن کودکان ، کنایه از سختی عذاب است. امّا از ظاهر آیه بر می آید که آیه ناظر به لحظه ی اتّقاق افتادن قیامت و درهم فرو ریختن جهان است نه محشر و حضور در عالم آخرت. همچنین هیچ دلیل قانع کننده ای نیست که نشان دهد تعبیر موجود در آیه از باب مجاز می باشد. لذا ممکن است این از ویژگیهای لحظه ی قیامت باشد که در آن کودکان با سرعت پیر می شوند. از اینرو ممکن است کسانی بخواهند این آیه را بر اساس نظریّه ی نسبیّت معنا کنند ؛ لکن به نظر می رسد که این آیه نظریّه ی با نسبیّت اینشتین نیز قابل تبیین نیست مگر اینکه قائل به حرکت مافوق سرعت نور باشیم ؛ که در آن صورت خود نظریّه ی نسبیّت نیز با مشکلاتی روبرو می شود. پس اگر بپذیریم که آیه مجازگویی نکرده باید دنبال نظریّه ای غیر از نظریّات موجود بود تا بتوان این آیه را معنی نمود. 5 ـ معرّفی چند منبع درباره ی علوم تجربی دینیـ از علم سکولار تا علم دینی ، دکتر مهدی گلشنی ـ قرآن و علوم طبیعت ، دکتر مهدی گلشنیـ تحلیلی از دیدگاههای فلسفی فیزیکدانان معاصر ، دکتر مهدی گلشنیـ علم دینی ، سید حمیدرضا حسنی و ... .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image