تخمین زمان مطالعه: 16 دقیقه
با سلام و تشکر از اهتمام شما به درک صحیح مسائل مربوط به قرآن ، به استحضار مى رساند 1 - نظرمشهور علماى امامیه از شیخ صدوق گرفته تا زمان حاضرو نیز نظر محققین از این علما بر عدم تحریف قرآن کریم است . نظریه گروهى اندک از اخباریان شیعه و جمعى از اهل سنت مبنى بر تحریف قرآن در برابر راى قاطع دانشمندان و قرآن شناسان شیعى و سنى بر مصونیت قرآن از تحریف ، قابل ذکر و اعتنا نیست . قرآن و روایات تحریف ، حضرت علامه طباطبایى ، دربارهى این گونه روایات بحث مبسوطى دارند که حاصل آن این است . گرچه عدهاى از محدثین شیعه و حشویه و جماعتى از محدثین اهل سنت دربارهى تحریف قرآن با اخبارى که در کتب معتبر شیعه و در صحاح سنّىها نقل شده است ، استدلال کردهاند اما به موجب دلایل و براهین متقن ، هیچ کدام از آن اخبار بر تحریف قرآن دلالت نمىکنند . زیرا : . 1 تمسک به اخبار براى اثبات تحریف قرآن ، مستلزم حجت نبودن خود آن اخبار است زیرا با قبول تحریف قرآن ، بر نبوت خاتم الانبیاء دلیلى باقى نمىماند ، تا چه رسد به امامت امامان و حجیت اخبار ایشان . اساساً خبر ، وقتى حجیت دارد که قرآن پشتوانه ى آن باشد . اگر استحکام قرآن با این اخبار متزلزل شود ، خودبهخود استحکام اخبار هم سست مىشود لذا وضع این اخبار به گونهاى است که از فرض وجودشان ، عدم خودشان لازم خواهد آمد . . 2 احتمال دسیسه و جعل حدیث که احتمالى قوى است و قرائن آن را تأیید مىکنند ، به خصوص روایات مربوط به خلقت ، تاریخ انبیا ، حوادث صدر اسلام و اخبار وارده در تفاسیر آیات ، اعتبارى براى این گونه روایات باقى نمىگذارد لذا نه حجیت شرعى پیدا مىکنند و نه حجیت عقلائى ، حتى صحیحترین آنها از نظر سند هم از ارزش مىافتد . زیرا از نفى دروغ عمدى نمىتوان احتمال فریب خوردن را منتفى داشت . . 3 همهى آن روایات ، خبرهاى واحدى مىباشند که یا سندشان ضعیف است و یا در دلالت قاصرند و به فرض صحت سند و روشنى دلالت ، تنها موجب ظن مىباشند . این اخبار از نظر سند مرسل یا مقطوع هستند و بر اساس علم حدیث از ارزش ساقط مىباشند . از نظر دلالت بر تحریف هم ، به دلایل ذیل قاصرند : الف . بسیارى از روایات که آیهاى از قرآن همراه با عبارتى افزون بر اصل آن آیه آمده است ، در صدد تفسیر و بیان تفصیلى آن آیه مىباشد و دلالتى بر الحاق آن عبارت به آیهى قرآنى ندارد مثلاً در روایتى در کافى ، امام صادق ( ع ) در تفسیر آیهى وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا 4 : 135 فرموده است : H ان تلووا ( الامر ) و تعرضوا ( عما امرتهم به ) E که جملات بین پرانتز آن ، تفسیر آیه است نه جزء آیه . و همین طور است عبارت H فى على E در آخر آیهى یا أَیُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ 5 : 67 H ( فى على ) E . روایت نمىخواهد بگوید آن کلمه جزء قرآن است ، بلکه مىخواهد بگوید آیه در حق آن جناب نازل شده است . ب . در روایاتى که در مقام تفسیر آیهاى است ، ذکرى و یا دعایى به آن اضافه مىنمایند تا مردم هنگام تلاوت ، رعایت ادب آن آیه را بکنند مانند روایتى که در آن عبارت H کذلک الله ربى E در آخر سورهى توحید از زبان مبارک امام رضا ( ع ) نقل شده است . ج . اختلافاتى که در باب نوع الفاظ آیات در روایات مشاهده مىشود قرینه بر این است که مراد ، تفسیر آیه به معناست مثل روایات مربوط به آیهى وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اَللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّهٌ 3 : 123 که در بعضى H انتم ضعفاء E آمده و در برخى H انتم قلیل E ذکر شده است . . 4 گاهى در میان برخى از روایات منقوله تعارض و تنافى مشاهده مىشود که بر اساس قاعدهى کلى « تساقط روایات در هنگام تعارض » ، باید به تساقط آنها حکم کرد . مانند روایات وارده از طرق خاصه و عامه و در این که آیهاى در قرآن براى حکم سنگسار بوده و افتاده است . در یکى آمده است : H اذا زنى الشیخ و الشیخه فارجموهما البته فانهما قضیا الشهوه E و در دیگرى آورده است : H الشیخ و الشیخه اذا زنیا فارجموهما البته . . . E و در بعضى آمده است : H و بما قضیا من اللذه E و در برخى آورده است : H نکالاً من الله و الله علیم حکیم E و در بعضى هم آخر آیه آمده است : نَکالاً مِنَ اَللَّهِ وَ اَللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ 5 : 38 . افزون بر آنچه گذشت ، روایات فوق با حدیث شریف ثقلین ، که استحکام سندى و دلالتى آن بر صیانت قرآن بر کسى پوشیده نیست ، تنافى دارند و از طرفى با مفاد روایاتى که امر به عرضهى آنها بر قرآن مىنمایند و محوریت را قرآن معرفى مىکنند ، سازگارى ندارند . براى آگاهى بیشتر . ک : علامه طباطبایى : ترجمه تفسیر المیزان ، ج 12 ، ص 150 - 192 محمدهادى معرفت : مصونیت قرآن از تحریف ، ترجمه محمد شهرابى محدث نورى و فصل الخطاب . ، نقطه عطف مهم در تاریخ مساله تحریف , تالیف کتابى است مستقلا در این زمینه یعنى در ادعا و سعى در اثبات وقوع تحریف در قرآن , به قلم یکى از بزرگترین محدثان شیعه در اوایل قرن چهاردهم , این محدث حاج میرزا حسین بن مولى محمد تقى طبرسى ( 1254 - 1320 ق ) از شاگردان آیت اللّه میرزا محمدحسن شیرازى است که دو تن از معروفترین شاگردان او یکى حاج شیخ عباس قمى صاحب مفاتیح الجنان و سفینه البحار و دیگرى آقابزرگ تهرانى صاحب الذریعه است . . محدث نورى کتاب فصل الخطاب فى تحریف کتاب رب الارباب را در سه مقدمه و دوازده فصل و یک خاتمه تدوین کرده است و در فصول دوازده گانه دلایلى براى اثبات تحریف عرضه داشته است . بنده خودم به مدت 5 سال در مورد اثبات مصونیت قرآن ونفى تحریف کار کرده ام وکتاب محدث نورى را از اول تا آخر مطالعه وبامحققان مورد مذاکره ومباحثه قرار داده ام , که حاصل آن اینست که اگر ما روایات نقل شده فصل الخطاب را هم قبول کنیم ضررى به قرآن کریم نمى زندزیرا عمده آنها به اختلاف قرائتها وحذف کلماتى بر مى گردد که جنبه توضیح براى آیه داردنه اینکه از وحى قرآنى چیزى کم شده باشد . این موضوع دامنه دارى است که نیاز به بحثهاى طولانى داردلکن جهت آگاهى از پاسخ این سئوال توجه شما رابه توضیحات بزرگان دین که در ادامه مى آید جلب مى نمایم . اکثر قریب به اتفاق این روایات که ادعاى تواتر آنها شده , معتبر نیستند و مجموع روایات معتبر آنها نزدیک به چهل روایت است . برخى از این مجموعه تکرارى است . برخى از آنها کاملاً بىارتباط با تحریف است و تعدادى , تغییرات غیر موثر در معناى آیات را مطرح ساخته است . بسیارى از آنها مطالب تفسیرى و ذکر مصداق و شأن نزول و نقل به معنا و اقتباس است و در برخى از آنها نیز تعابیرى کلى به کار رفته که شمول آنها نسبت به تحریف لفظى نیازمند دلیل دیگرى است . فقط یک روایت صحیح در این مجموعه وجود دارد که ظاهر , بلکه صریح آن حذف شدن نزدیک به دو سوم از قرآن مجید است . به توضیحى فشرده در این زمینه اکتفا مىشود : . 1 از مجموع روایات ذکرشده که در دلیل یازدهم و دوازدهم فصل الخطاب آمده است , حدود چهل روایات معتبر به چشم مىخورد و مجموعه روایات مسند آن ( اعم از صحیح , ضعیف و مجهول ) بیش از چهارصد روایت است که ادعاى تواتر اجمالى آنها , سخنى گزاف نیست هر چند در مفاد و محدوده تواتر , جاى بحث و مناقشه فراوان وجود دارد و استفاده تحریف مورد نظر مدعیان تحریف , از آن غیر ممکن است . از مجموعه روایات مسند نیز تعداد بسیار زیادى ( نزدیک به دو سوم آن ) از شخصى به نام سیّارى نقل شده که دانشمندان علم رجال او را دروغگو و جعل کننده حدیث معرفى کردهاند . . 2 در مجموعه روایات معتبر ( از نظر سند ) چهارده روایات تکرارى است به این معنا که هر دو روایات راجع به یک آیه سخن مىگویند و در نتیجه از موارد ادعایى تحریف , هفت مورد کاسته مىشود . چهار مورد از این روایات بىارتباط با بحث تحریف و ذکر آنها در این مجموعه سوال انگیز , بلکه شگفتانگیز است به عنوان مثال در این مجموعه روایتى از کامل الزیارات نقل شده که امام صادق ( ع ) درباره آیه شریف » واذا المَوؤُده سئلت باىّ ذنب قتلت « مىفرماید » نزلت فى الحسینبن على ( ع ) « روشن است که به هیچ وجه نمىتوان ادعا کرد که جمله نزلت فى الحسینبن على ( ع ) ادامه آیه بوده و از قرآنهاى کنونى حذف شدهاست . با توجه به دو نکته پیش گفته , موارد ادعایى تحریف به کمتر از سى مورد تقلیل مىیابد . . 3 هفت روایت که یکى از آنها مکرر است و نیز صدر سه روایت دیگر مشتمل بر تغییر اندکى در آیه است که تأثیرى در آیه ندارد مانند آنکه در یکى از این روایات , آیه » فانزل الله سکینته علیه « » فانزل الله سکینته على رسوله « نقل شده که تأثیرى در معنا ندارد در نتیجه موارد ادعایى به بیست و چند روایت تقلیل مىیابد . . 4 نزدیک به نیمى از روایات باقى مانده , در مقام تفسیر , ذکر مصداق , شأن نزول و تأویل یا معانى بطنى آیات هستند به عنوان مثال در ادامه تلاوت آیه آمده است : حافظوا على الصّلوات الصّلوه الوسطى و هى صلوه الظّهر و هى اوّل صلوه صلّاها رسولالله وهى وسط النّهار و آن ] نماز میانه [ نماز ظهر است و اولین نمازى است که پیامبر آن را به جاى آورده و ] وقت آن [ در میان روز است . با اندکى تأمل در روایت یاد شده و موارد مشابه آن روشن مىشود که این روایات , درصدد تلاوت آیه نیستند بلکه در مقام تفسیر و توضیح آنند و با توجه به اینکه آیه مذکور در این روایت , در روایات متعددى که در منابع معتبر شیعه نقل شده , به همان صورت که در قرآنهاى فعلى آمده , تلاوت شده است , تردیدى باقى نمىماند که نمىتوان با استناد به برخى روایات مرسله یا نقل شده در منابع غیر معتبر , مدعى شد که این آیه تحریف » صلوه العصر « از آن حذف شده است . منشأ اشتباه مدعیان تحریف آن است که آنان با ذهنیت و پیش فرض تحریف به سراغ این نوع روایات رفتهاند و سوال راوى حدیث را که از مفاد آیه و تفسیر آن پرسیده , سوال از تلاوت و قرائت آیه حمل کردهاند و مسلّم پنداشتهاند که راوى در قرائت آیه تردید داشته لذا از امام راجع به آن سوال کرده و امام تلاوت درست آیه را براى راوى ارائه فرموده است در صورتى که هیچ شاهد و قرینهاى بر این که مقصود سوال کننده , آیه باشد , وجود ندارد بلکه در همین روایات شواهد روشنى بر اینکه سوال از مفاد آیه است یافت مىشود . . 5 در تعدادى از این روایات ( چهارده روایت ) آیه , نقل به معنا شده و امام به مفاد آیه استناد کرده یا از آیه در بیان خویش اقتباس کرده است مانند روایت نقل شده از کافى که در آن , راوى از آیه اطیعوا الله و اطیعواالرسول و اولىالامر منکم فان تنازعتم فى شیئى فردوده الى الله و الرسول سوال میکند و امام مىفرماید : فان خفتم تنازعاً فى امر فردّوه الى الله و الى الرسول و الى اولىالامر منکم کذا نزلت الآیه و کیف یامرهم الله عزّوجلّ بطاعه ولاهالامر و یرخص فى منازعاتهم پس اگر از اختلاف در امرى بیمناک بودید , آن را به خدا و رسولش و صاحبان امر از خودتان برگردانید . آیه اینگونه نازل شده است . چگونه خداوند » عزوجل « ] از یک سو [ دستور به اطاعت از صاحبان امر مىدهد و ] از سوى دیگر [ نزاع کردن با آنان را مجاز مىشمرد . جمله » کیف یامرهم . . . « به روشنى دلالت دارد که مقصود پرسش راوى مربوط به چگونگى قرائت آیه وم سأله تحریف نبوده ومقصود امام ( ع ) از کذا نزلت الآ یه آن نیست که عبارت فان تنازعتم در موقع نزول فان خفتم تنازعاً فى امر بوده است بلکه پرسش راوى این است که آیا مقصود از تنازعتم فىالامر اختلاف مردم با اولىالامر است یا اختلاف مردم با یکدیگر است ؟ و امام در پاسخ مىفرماید : مقصود اختلاف مردم با یکدیگر است و گرنه چگونه در صدر آیه , دستور به اطاعت مطلق از اولىالامر مىدهد و در ذیل آن اجازه منازعه با آنان را مطرح مىسازد ؟ این نوع برداشت ازآیه به معناى تناقض صدر و ذیل آیه است که باطل است پس مقصود , نزاع مردم با یکدیگر است که موظفند طبق مفاد آیه به خدا و رسول و پس از وى به اولىالامر براى حل اختلاف رجوع کنند با این بیان روشن مىشود که تعبیر والى رسوله و الى اولى الامر منکم نیز از باب بیان مفاد آیه و مقصود از آن است . . 6 در سایر روایات به جز دو روایت که در شماره 7 به آن مىپردازیم , تعابیرى کلى آمده که شمول آنها نسبت به تحریف لفظىِ مورد نظر مدعیان تحریف , نیازمند دلیل و قرینه است و هیچ دلیل و قرینه متقنى بر آن نیست و یا در آنها مطالبى مطرح شده که هیچ ملازمهاى بین آنها با تحریف قرآن وجود ندارد مانند : الف ) اگر مردم قرآن را آنگونه که نازل شده مىخواندند , حتى دو نفر هم با یکدیگر اختلاف پیدا نمىکردند . ب ) آنگاه که حضرت مهدى ( ع ) ظهور کند , قرآن على ( ع ) را مىآورد و قرآن را آنگونه که باید تلاوت مىفرماید . ج ) هیچکس جز اوصیاى پیامبر نمىتواند ادعا کند که تمام قرآن ظاهر و باطنش را جمع کردهاست . د ) قرآن را تحریف کردهاند و مردم در تمام باور داشتها مبانى رفتارشان دچار تحریف شدهاند . سه نوع روایت نخست , ناظر به قرآن با تفسیر و شأن نزول و بیان مصداق و تأویل آن و مطابق با ترتیب نزول است آنگونه که در بیان تفاوت قرآن على ( ع ) با قرآن کنونى ذکر شد و از روایت نوع سوم نیز استفاده مىشود . روایت چهارم هم ناظر به تحریف معنوى است زیرا دچار تحریف شدن مردم در همه معتقدات , لازمهاش آن است که آیات مربوط به اصول دین در قرآن تحریف شده باشد یا مردم در اعتقاد به توحید و نبوت و معاد نیز منحرف شده باشند بنابراین , هیچ دلیلى بر شمول این روایات نسبت به تحریف لفظى قرآن وجود ندارد و استدلال به آنها براى اثبات این مدعا از اتقان کافى برخوردار نیست به ویژه که در روایات دیگر بر تحریف معنوى قرآن و محفوظ و مصون ماندن الفاظ و عبارات آن تأکید شده است . . 7 از دو روایت باقى مانده یکى مربوط به قسمتى از آیه 95 سوره مائده است که در قرآنهاى کنونى عبارت » یحکم به ذوا عدل منکم « است و در روایت » یحکم به ذوعدل منکم « خوانده شده است علاوه بر آن که مصداق ذو عدل را نیز امام مىداند ولى باید توجه داشت که در بیشتر روایاتى که این آیه در آنها به کار رفته , تعبیر ذواعدل ( طبق عبارت قرآنهاى موجود ) در آمده است و فقط در یک روایت , تعبیر ذو عدل ذکر شده و در آن آمده است که ذواعدل از خطاى نویسندگان است ولى این روایت نیز به دو صورت نقل شده و در نقل دیگر این گونه است » یحکم به ذواعدل منکم « فالعدل رسول الله ( ص ) والامام من بعده یحکم به و هو ذو عدل فاذا علمت ما حکم الله به من رسول الله و الامام فحسبک و لاتسأل عدل رسول الله و امام پس از اوست که در مورد آن قضاوت مىکند و او ( رسول الله یا امام پس از او ) صاحب عدل است , پس وقتى از طریق رسول الله و امام آن چه را که خدا به آن حکم کرده , دانستى تو را کافى است و دیگر سوال مکن . با توجه به این روایت روشن مىشود که نقل دیگر , یا تقطیع شده این روایت و یا تلخیص نادرست آن است و روایات در مقام توضیح آیه هستند و امام و پیامبر را » ذوعدل « نامیدهاند و یادآور مىشوند که در وقتى یا امام محکمى کرد , کفایت مىکند و نیاز به سوال ندارد و » ذواعدل « یاد شده در آیه , مقصود دو نفر انسان عادل از مسلمانان نیست بلکه حکم پیامبر با امام است که دو فرد برجسته ذوعدل هستند و ذواعدل بر آن دو منطبق است . در روایت دوم آمده است : ان القرآن الذى جاء جبرئیل ( ع ) الى محمد ( ص ) سبعهعشر الف آیه به راستى قرآنى را که جبرئیل به سوى پیامبر آورد , هفده هزار آیه بوده است . این روایت نیز در کتاب وافى بدون واژه » عشر « به این صورت » سبعه آلاف آیه « نقل شده و مفاد آن هفت هزار آیه مىشود که نزدیک به شماره آیات قرآن موجود است افزون بر آن مىتواند مقصود از این روایت , علاوه بر متن قرآن , توضیح و تفسیر آن که جبرئیل از سوى خدا براى پیامبر ( ص ) آورده است نیز باشد نظیر آن چه مرحوم صدوق در کتاب اعتقادات خود فرموده است که آن چه از وحى به عنوان غیر قرآن نازل شده اگر به وحى قرآنى افزوده شود , به هفده آیه مىرسد . معارف قرآن ( 6 ) قرآن شناسى ، استاد محمد تقى مصباح یزدى با مطالعه دقیق مطالب فوق ، پاسخ همه شبهات در این زمینه داده مى شود ، وغباراز چهره نورانى قرآن بر گرفته مى شود ، تمام آنچه در این زمینه طرح شده ، در کتاب فصل الخطاب گرد آورى شده که پاسخ ان داده شد ، ضمن اینکه در قصد حاجى نورى حرفهائى مطرح است . .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.