کلام /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

در توحيد صدوق ص 117 آمده که ابوبصير از امام صادق ع پرسيد: «أخبرني عن الله عزّوجلّ، هل يراه المؤمنون يوم القيامة؟» و حضرت پس از پاسخ مثبت و توضيح مطلب، فرمودند: «ألست تراه في وقتک هذا؟»منظورچيست؟ آيا يعني حضرت تصرّفي کردند تا وجه خدا را «بحقائق الإيمان» ديد يا نه؟ اگر نه و از قبل هم اين لقاء براي ابوبصير حاصل بوده، چرا دوباره سؤال کرده؟


يکي از مباحثي که بين متکلمين مورد بحث قرار گرفته است، مسأله «رؤيت» خداوند متعال است، اعتقاد شيعه و بسياري از علماي اهل سنت بر اين است که خداوند تبارک و تعالي هرگز با چشم ديده نمي شود، چرا که در جاي خود اثبات مي گردد خداوند جسم ندارد، مکان ندارد تحيز و جهت ندارد، لذا ديدن او و اشاره کردن به او معنا ندارد و ممتنع است. چرا که هر چيز ديدني بايد جهت و مکان و جسميت داشته باشد تا چشم بتواند آن را ببيند. اين مطلب در کلام ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ نيز مشاهده مي شود؛ به طور مثال امام حسن عسگري در حديثي فرمودند: «اي ابو يوسف (يعقوب بن اسحاق) خالق، رب، سيد و مولا و منعم من و پدرانم، والاتر است از آن که ديده شود، هم چنين امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند: هرگز چشم ها به ديدار، او را نبينند» از اين قبيل روايات که مضمون آن ها نفي رويت خداوند است از امام صادق ـ عليه السلام ـ ، امام رضا ـ عليه السلام ـ ، امام هادي ـ عليه السلام ـ ، پيغمبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ، امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ و... نقل شده است که ذکر همه آن ها در اين اينجا نمي گنجد. حتي در بعضي از روايات اشاره شده که خداوند تبارک و تعالي با صورت ذهني هم قابل تصور نيست و نمي توان صورت ذهني او را به ذهن آورد، به طور مثال امام جواد ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: «اي ابو هاشم خاطرة دل ها باريکتر است از ديد چشم ها، سند، هند و شهرهايي را که نرفته اي و به چشم نديده اي را مي توان به وهم خود در آوري (صورت ذهني آنها را) در حاليکه وهم و خاطرة دل ها به او نرسد تا چه رسد به ديد چشم ها (ديدن با چشم بدني)». لذا آن چه مورد اتفاق شيعه و بسياري از اهل سنت و روايات ائمه اطهار است نفي رؤيت با چشم بدني و يا تصور صورت ذهني خداوند متعال است، امّا در بعضي از روايات، از جمله روايتي که در سؤال مطرح شده از رؤيت خداوند سخن گفته شده است، ولي بايد ديد منظور امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ از اين بيانات چه بوده است؟ طبق مطالبي که گذشت، مي توان نتيجه گرفت آنچه از کلام ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ مسلم است اين است که خداوند به وسيله اوهام هم قابل تصور نيست و نمي توان صورت ذهني آن را براي خود حاصل کرد، پس چگونه است که با چشم بدني ديده شود، لذا قطعا مي توان گفت که رؤيت بصري (ديدن با چشم) مد نظر نبوده است، بلکه منظور رؤيت قلبي است. به طور مثال در همين روايت که در کتاب توحيد شيخ صدوق نقل شده آمده است ابو بصير از امام صادق ـ عليه السلام ـ مي پرسد: «آيا مؤمنان روز قيامت خداوند متعال را مي بينند، حضرت فرمودند: بله. قبل از قيامت نيز او را مي بينند،... سپس فرمودند: مؤمنان در همين دنيا نيز او را مي بينند، آيا تو در همين لحظه او را نمي بيني... رؤيت قلبي مانند رؤيت بصري نيست، خداوند بزرگ تر از آن است که وصفش مي کنند و يا ملحدان مي گويند». شبيه همين مطلب از امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ نقل شده است که فرمودند: من خدايي را که نديده باشم را عبادت نمي کنم، پرسيدند، چگونه او را ديده اي، فرمودند: واي بر شما چشم ها به ديدار بصري او نرسند، امّا دل ها به ايمان درست، او را مي يابند». و در جاي ديگري حضرت مي فرمايند: «ليست الرؤية مع العيون و انما الروية الحقيقة مع العقول: رؤيت هرگز با چشم بدني ميسر نباشد بلکه رؤيت حقيقي عقلي و ايماني است». امّا بايد ديد اين رؤيت به چه معناست: ابن ابي الحديد در شرح اين مطلب مي نويسد: اين رويت يعني «علم» راسخ و بديهي که در آن هيچ شکي نباشد که در اين صورت چون بديهي و روشن است مانند محسوسات مي گردد. علامه مجلسي نيز در تفسير اين رؤيت دو احتمال را مطرح مي کند که مي توان گفت در واقع يک احتمال است، ايشان مي گويند: «يا منظور علم است، يعني عقيده اي ثابت و يقيني که از روي تعقل و فهم به دست آمده باشد، که هيچ شک و زوالي در آن نباشد (که همان نظر ابن ابي الحديد است). و يا منظور مشاهدة آثار الهي است که با ديدن آثار و مخلوقات او مي توان به وجود او پي برد». براي روشن شدن بحث مي توان مثالي ذکر کرد و آن اين که اگر انسان گرمايي را حس کند قبلا ديوار گرم شده است، قطعا مي تواند به صورت يقيني بگويد پشت ديوار آتشي روشن است که سبب گرماي آتش شده است، بدون اين که آتش را ديده باشد، يعني مثل اين است که خود علت را مشاهده کرده باشد، که در واقع اين علم به علّت و صاحب اثر است. از آنچه در کلام اهل بيت ـ عليهم السلام ـ آمده منظور رؤيت بصري نيست، بلکه منظور علم تام و يقيني به خداوند متعال است که هيچ شکي در آن نباشد و اين علم نيز از راه مشاهده آثار و نشانه هاي او حاصل مي شود. البته در کلام ابو بصير نيز قرينه اي وجود دارد که منظور حضرت ديدن با چشم نبوده است، بلکه منظور علم تام به خداوند متعال است، چرا که به ابو بصير ـ که در آن زمان نابينا بوده است، مي فرمايد آيا هم اکنون خداوند را نمي بيني، ابو بصير نابيناست پس چگونه ممکن است خداوند را با چشم ظاهري ببيند. پس مي توان گفت منظور حضرت اين است که آيا آثار و نشانه هاي خداوند را درک نمي کني. امّا در مورد اين که آيا امام صادق در ابو بصير تصرفي کردند که خداوند را ببيند يا خير بايد گفت: اولا: از روايت اين مطلب برداشت نمي شود، و جايي ابو بصير نگفته که حالت ديگري براي او رخ داده باشد. ثانيا: طبق آنچه گذشت خداوند متعال به هيچ وجه قابل ديدن نيست حتي تصوير ذهني هم ندارد؛ لذا حتي با کشف و شهود و حالات عرفاني هم نمي توان خداوند متعال را ديد، چرا که قابل ديدن نيست. امّا با کشف شهود مي توان به يقين بيشتري رسيد که خداوندي هست که خالق موجودات و تمام ممکنات است. و «حقايق ايمان» نيز به همين معناست يعني علمي تام و يقيني که هيچ شکي در آن نباشد که از راه مشاهده آثار و نشانه هاي خداوند حاصل مي گردد. در نتيجه: خداوند تبارک و تعالي نه با چشم ظاهري و نه با تصوير ذهني و نه با چشم بصيرت (برزخي) و نه با هر ابزار ديگري قابل ديدن نيست، بلکه قابل درک و احساس است، لذا حتي با کشف و شهود نيز نمي توان خداوند را ديد. البته در زمان معصومين ـ عليهم السلام ـ به خصوص امام باقر و امام صادق ـ عليهم السلام ـ اين بحث مطرح بوده است و گروهي از مسلمين که به مجسمه معروفند و هم چنين بعضي از اشاعره به رؤيت خداوند متعال اعتقاد داشته اند، و شايد بتوان گفت ابو بصير نيز به خاطر همين شبهات بوده که از امام صادق ـ عليه السلام ـ چنين سؤالي پرسيده است. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image