آفریدن جهنمیان /

تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه

.اگر خدا میداند که خیلی از بندگان از عقل خود استفاده نمی کنند چرا انها را افرید که شخصی بخاطر کم عقلی و غلبه ی لذت هوا و هوس بر معنویات دچار عذابی ابدی شود و عاقبتش شر شود؟


خدا انسان را به جهنّم نمیبرد. در علم خدا این است که « فلانی مختار است تا به جهنّم رود یا به بهشت یا به فوق بهشت لذا اینکه کسی قید اختیار را بردارد و بگوید « خدا می داند که فلانی به جهنّم خواهد رفت» مغالطه است. انسان مختار است؛ و اگر خواست می تواند به بهشت برود. مگر خدا کسی را مجبور کرده که به جهنّم برود؟! ـ چنین گمانی ممکن است بر گرفته از این اندیشه باشد که ما ابتدا عدم بودیم و سپس موجود گشتیم. حال آنکه این تصوّری است نادرست که سر از تناقض در می آورد.عدم محض ، نه قابل تصوّر است و نه حکم بر می دارد. لذا حکما فرمودند: « المعدوم المطلق لایخبر عنه ـــ از معدوم مطلق نتوان خبر داد.» یعنی عدم حقیقی ، موضوع هیچ گزاره ای واقع نمی شود. امّا آنچه انسان آن را عدم یا معدوم می نامد ، صرفاً مفهومی ذهنی است که خودش وجود ذهنی دارد. و وجود ، چه ذهنی باشد و چه خارجی ، وجود است نه عدم. باید توجّه داشت که عدم و نیستی چیزی نیست که موجودی از آن خلق شود و شیء موجود نیز قابل معدوم شدن نیست. چون وجود، نقیض عدم می باشد و چیزی تبدیل به نقیض خود نمی شود. عالم سراسر وجود است و جز وجود هیچ نیست و هر چه غیر وجود فرض شود ، اعتباراً غیر وجود است ولی حقیقتاً موجودی ذهنی است و در ظرف ذهن وجود دارد. همچنین باید توجّه داشت که اگر چیزی حقیقتاً معدوم بوده و در هیچ موطنی وجود نداشته محال است موجود شود ؛ چرا که این هم در حقیقت تبدیل شدن عدم به وجود است. بلی انسان زمانی نبود و اکنون هست ، امّا این عدم محض نیست ، بلکه معدومیّت در عالم زمانی است. خدا موجودات را از چیزی برنساخت ولی از عدم نیز نیافرید ؛ بلکه او را از بطن وجود به متن وجود و از کنه وجود به حدّ ظهور آورد. همان گونه که آدمی صور خیالی خود را از کنه اراده اش به صحنه ی ذهن می آورد و آنگاه آنها را به کنه اراده باز می گرداند و باز دوباره می تواند آنها را ظاهر سازد. موجودات نیز ظهور اراده ی خداوند متعال می باشند ؛ و البتّه شکّی نیست که برای خداوند سبحان تجدّد اراده و ذهن و خیال بی معنی است ؛ و مثال یاد شده صرفاً برای تقریب مطلب به ذهن است . حقیقت وجودی ما ــ نه بدن مادّی ما یا روح ما ــ قبل از تنزّل به عالم مادّه ، در عالم مثال (ملکوت) حضور داشت ؛ و قبل از آن در عالم عقول (جبروت ) حاضر بود ؛ و قبل از آن در مشیّت الهی (وجود منبسط) ، موجود و ساری در کلّ هستی بودیم ؛ و سابق بر آن در عرش بودیم که مرتبه ی علم الهی است . آری آنکه رهسپار به سوی وجود محض و نور مطلق است با آنکه پشت به وجود نموده و در ظلمت امور عدمی افتاده است یکسان نیست. آنکه خدا را وجود محض و صاحب تمام اوصاف کمال می داند و خود را مظهر اسماء او می یابد با آنکه خدا را یا انکار می کند یا اوصاف عدمی چون ظلم و بی حکمتی را به وجود محض نسبت می دهد ، یکسان نیست. و عجب این است که اینان هنوز در نیافته اند که عدل و حکمت از اوصاف ذاتی وجودند و ظلم و بی حکمتی ، اموری عدمی هستند و لایق وجود محض نمی باشند؛ ولی پندارشان چنان بر آنان جلوه نموده که امور عدمی را به وجود محض نسب می دهد. حاصل سخن اینکه تمام مشکلات از عدم است و عجب از برخی انسانها که می خواهند از دست عدم به دامان عدم فرار کنند. و چگونه توان شگفت زده نشد از آن کس که تاب عدم سلامتی و نقض عضو و نقص مال را ندارد و از کوچکترین عدمها به ناله می افتد ولی در زبان طالب عدم بزرگتر است. اینها در حقیقت طالب عدم نیستند؛ بلکه طالب آنند که از این غمها و رنجها و نقصها رها شوند؛ و خیال می کنند که درمانشان در عدم محض شدن است؛ و نمی دانند که عدم محض، جهنّم محض است. اینها در حقیقت عدم محض را نمی جویند، بلکه فنای محض در ذات باری تعالی را خواستارند؛ و فنا را با عدم خلط نموده اند. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image