میسترس اسلیو (ارباب و برده) /

تخمین زمان مطالعه: 14 دقیقه

من حس میسترس اسلیو رو از بچگی داشتم. آیا درمانی دارد؟


پرسشگر محترم نامه شما نشان می دهد که ما با جوانی در ارتباطیم که ریه های سالم معنویتش، تحمل غبار گناه را ندارد و تمام تلاش خود را برای رسیدن به کمالات بیشتر و تقرب به خدای مهربان انجام می دهد. در میان گذاشتن خصوصی ترین حرفهایتان با ما، گویای اعتمادیست که به ما دارید و خدا را بر آن شاکریم. احساس نگرانی شما بیانگر این معنا است که چراغ ایمان در وجود شما برافروخته است و این برای انسان مومن نعمتی بزرگ و سرمایه ای ارزشمند است و باید خداوند را برای این نعمت شکر کنید. پرسشگر محترم در ارتباط با مشکلی که گرفتارش هستید، در ادامه مقداری در رابطه با آن با شما صحبت می کنیم و پس از آن به راهکارهایی برای درمان آنها اشاره می نماییم. رابطه صاحب (مستر یا میسترس) و برده (اسلیو)، از جمله اختلالات و انحرافات جنسی است که در آن رسیدن فرد به اوج لذت جنسی با رابطه معمول جنسی ایجاد نمی‌شود بلکه آزار رساندن یا آزار دیدن، بخش روانی لذت جنسی را تأمین می‌کند.همانگونه که می‌دانید علاقه مندی به روابط جنسی در مردان و زنان با شروع بلوغ جنسی آغاز می گردد. در بلوغ جنسی، بدن از جثه ی کودکی به جثه   بزرگسالی تغییر یافته و توانایی تولید مثل به وجود می آید. سنی که بلوغ جنسی آغاز می شود توسط عوامل ارثی (ژنتیکی) و محیطی تنظیم می گردد. عوامل محیطی شامل موقعیت جغرافیایی، نژاد و قومیت، وضعیت تغذیه و حالات روانی، عاطفی و هیجانی است. از عوامل بسیار تأثیرگذار امروزه، باید به رسانه با همه قالب‌های آن اشاره نمود: اینترنت، ماهواره، لوح‌های فشرده، تلفن همراه و ... . پایین آمدن سن بلوغ و بالا رفتن سن ازدواج و شرایط مساعد برای آغاز زندگی، فضای زمانی نسبتا طولانی‌ای را ایجاد نموده است. این فضای خالی، جایی است که استعداد و توان جنسی، موجود؛ اما جهت و هدف ارضاء، نامشخص است. به نظر شما چه اتفاقی می‌افتد؟ ممکن است یک عکس، یک داستان، یک فیلم یا یک همنشین و رفیق به این نیاز، جهت دهد. لزوما این ژنتیک نیست که به رفتار، جهت می‌دهد بلکه عوامل محیطی و اکتساب، تأثیر ویژه و چشمگیری در این زمینه دارد در حالیکه فرد را به مغالطه انداخته و انحراف (خطای ارادی) را اختلال (خطای طبیعی) می‌بیند. البته برخی از این رفتارها،‌ ریشه طبیعی و هورمونی دارد و حقیقتا اختلال است. برخی نیز،‌ زایید تربیت غلط و رفتارهای نادرست بزرگترهای دوران کودکی است که به شکل ناخودآگاه، دوران بزرگسالی فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهد. مانند لذت بردن از شکل خاصی از تنبیه؛ حتما دیده‌اید گاهی والدین از روی علاقه و تخلیه هیجان محبت خود، مثلا چند ضربه به باسن کودک می‌زنند یا گاز آرامی می‌گیرند. اینها شکل تنبیه دارد اما برای هردوی کودک و والدین لذتبخش است. لذت آن در ذهن کودک می‌ماند یا لذتبخش بودن اینجور تنبیه، برای کسی که مشاهده کننده این رفتار است، درونی می‌شود. این برداشت‌ها در کودکی، رنگ جنسی ندارد و با غریزه جنسی تداخلی نمی‌کند اما با بلوغ و سال‌های بعد از آن، رنگ جنسی می‌گیرد و با تخیلات جنسی ترکیب می‌شود. گاهی نیز ممکن است فرد یک نحوه برخوردهای عاطفی و صمیمی والدین خود را نیز تحت این عنوان ببیند و بطور ناخوآگاه اینگونه پردازش کند؛ مثلا وقتی یکی از والدین به دیگری طعنه‌ای می‌زند یا نیشگون می‌گیرد و دیگری به او می‌خندد و ابراز لذت می‌کند.پس باید توجه داشت که دوران کودکی افراد بسیار مهم است و پدر و مادران و جامعه بسیار باید در برخورد با کودکان و نوجوانان ملاحظه کنند و بدانند که خاطرات و ضرباتی که در کودکی بر پیکره ذهن می‌نشیند بسیار اساسی و مهم است و کمتر کودکی این خاطرات را فراموش می‌کند و گاه بعضی از این خاطرات به ظاهر پاک شده ولی در ضمیر نا خودآگاه نقش بسته و به سختی پاک می‌شوند.علاوه بر عللی که در سطرهای قبل، ‌از قاب نگاهتان گذشت، می‌توان به احساس حقارت، وجود محدودیت‌ها و تنبیه افراطی در دوران کودکی، احساس گناه افراطی و مستحق آزار دیدن خود و ... را جزء زمینه‌های این مسأله دانست.این رابطه، ترکیبی از مازوخیسم (آزارخواهی) و سادیسم (آزارگری) است. انحراف مازوخیسم یا شهوت خودآزاری، نقطه‌ی مقابل انحراف جنسی سادیسم یا دیگرآزاری است. یک فرد سادیستیک از آزار و اذیت کردن دیگـــران لذت جنسی می‌برد، اما یک انسان مبتلا به «مازوخیسم» از عذاب و شکنجه‌ا‌ی که خودش متحمل می‌شود لذت جنسی کسب می‌کند. افرادی که به این نوع انحراف مبتلا هستند بشدت تمایل دارند که چه به وسیله‌ی خود و چه از طرف دیگران، آزار ببینند یا حتی شکنجه شوند. کامیابی روانی این بیماران، جز با زجر و آزار دیدن حاصل نمی‌شود.گونه های سادیسم ( sadism ):1.سادیسم ذهنی: حالتی است که شخص سادیست، بجای اینکه به دیگران آزار و اذیت وارد کند صحنه‌های اعمال سادیستیک را در ذهن خود، مجسم می‌کند و از آنها لذت می‌برد.2.سادیسم سمبولیک: یک حالت غیر عادی روانی است که مبتلایان آن کوشش می‌کنند با تحمیل حالات مخرب روانی (تمایل به توهین و تحقیر کردن و پایمال کردن شخصیت افراد) نسبت به آنها، برای خود یک حالت ارضاء و تشفی روانی ایجاد کنند.3.سادیسم بدنی: افراد مبتلا به سادیسم بدنی (واقعی) کسب لذت و شعف را در تحمیل آزار و اذیت بدنی و ایجاد دردهای جسمی برای دیگران می‌بینند و این اعمال را بعضی اوقات حتی تا مرحلة قتل و کشتار مرتکب می‌شوند. گونه های مازوخیسم ( Masochism ):1.مازوخیسم روانی: مبتلایان به این نوع مازوخیسم، بجز دشنام و خفت و خواری چیزی نمی‌طلبند و زخم زبان، اهانت و ناسزا، آنها را به اوج لذت می‌رساند.2.مازوخیسم احساساتی: مبتلایان به این نوع مازوخیسم می‌کوشند با تجسم صحنه‌های مختلف مازوخیستی بوسیلة فکر و خیال، تمایلات غیر عادی خویش را ارضاء کنند.3.مازوخیسم جسمی: حالتی است که انسان را وادار می‌کند از احساس درد و رنج، لذت ببرد و بدن خویش را با اشتیاق در معرض زجر، درد و عذاب قرار دهد.نکته جالب توجه اینکه سادیسم بیشتر در مردان و مازوخیسم بیشتر در زنان دیده می شود و روانشناسان علت آن را منفعل و ضعیف بودن زن و فاعل و قوی بودن مرد دانسته اند.از گونه‌های اینگونه اختلال‌ها، برده ( Slave ) و صاحب ( Master ) است که یکسوی این رابطه، مازوخیست و سوی دیگر دارای تمایلات سادیستیک است؛ افرادی که حین رابطه، از آزار دادن طرف مقابل خوششان می‌آید و یا دوست دارند طرف مقابل کاملا با خوشونت با آنها رفتار کند. تلفیق این دو تمایل، ‌رابطه BDSM را می‌سازد. هدف این رابطه، از ارضای جنسی شروع شده و به ارضای روانی می‌رسد.در این رابطه به کسی که شکنجه می‌شود؛ برده (اگر پسر باشد) یا کنیز (اگر دختر باشد) و به کسی که از شکنجه کردن خوشش می‌آید مستر (در صورتی که پسر باشد) و میسترس ( Mistress ) (در صورتی که دختر باشد) می‌گویند.اینگونه افراد غالبا عقیده دارند:1. کسی به BDSM علاقه مند نمی‌شود بلکه با این حس بدنیا می آید و در تمام عمر با این حس زندگی می‌کند. پس اکتسابی نیست!2. برده بودن لزوما به معنای حقارت روحی و شخصیتی نیست!3. این رابطه، یک رابطه کاملا عاطفی است که برده روح ضعیف خودش را در یک روح قوی حل می‌کند!4. این رابطه، یک رابطه عمیق عاشقانه است!واضح است که غالب این استدلال‌ها، توجیهاتی است برای ادامه رفتار اشتباهی که در پیش گرفته‌اند و آرام نمودن وجدان برای عدم پیگیری بازگشت به روانی سالم و متعادل.اگر بخواهیم فقط بحث نقش پدر در خانواده (تأثیر بسیار حساس و شگرف بر همسر، فرزند دختر و پسر) در جنبه‌های اجتماعی و فردی بیان نماییم، بحث مفصلی خواهد شد و اگر آموزه‌های دین را به آن اضافه نماییم، این جایگاه بسیار حساس تر خواهد شد. همانگونه که ریشه اینگونه رفتارها را ذکر کردیم، باید عرض کنیم که انجام یک رفتار، تقویت دلیل آن است. اگر حقارت یا عزت نفس پایین باعث چنین رفتاریست، قطعا رفتار نیز، باعث قوت گرفتن همه آن مصائب روانی است. حال اگر این ماجرا تنها رنگ جنسی داشته باشد و سایر ابعاد را به فراموشی سپارد، فریاد بلند تباهی را سرخواهد داد. شما هم قبول دارید که تکرار یک رفتار، عادت را می‌سازد و تکرار عادت، شخصیت را به معرض نمایش می‌گذارد. حال اگر این رفتار،‌ شخصیت کسی را تحت تأثیر قرار دهد، آیا چنین شخصیتی توان اداره متعادل زندگی را خواهد داشت؟ آیا مدیریت عاطفی، شناختی و هیجانی مناسب از این فرد برخواهد آمد؟ زنی که همسر بودن و مادر بودن و حتی زن بودنش به ویژگی‌های ویژه‌ای ست که از جمله پناه‌جویی و امنیت خواهی است و مردی که سلامت روانی، جسمی و معنویش به مدیر بودن، مسلط بودن است و حتی لذت شوهر بودن او از نگاه زن، نیز همین ویژگی‌هاست، آیا دور شدن این دو عضو اصلی خانواده بلکه عکس شدن نقش ‌آنها، خانواده موفقی را خواهد ساخت؟ اسلام حتی برای رابطه مرد و زن نیز حریم قائل شده است تا هرکس در محدوده شخصیتی خود، به اوج لذت‌های حقیقی و ارج مقام خود دست یابد. این دین متعالی حتی به خود فرد نیز اجازه آسیب رساندن به خود را نمی‌دهد، چه رسد به دیگری حتی اگر به بهانه یک لذت موهوم باشد. اگر این نحوه رابطه خوب بود، در میان افراد تأثیر گذار جهانی می‌توان نمونه آن را یافت.متأسفانه ضعف تحقیقات در این زمینه نه تنها در کشور ما (که این مسائل هنوز در حد تابوست) دیده می‌شود بلکه در کشورهای پیشرفته نیز داستان به همین منوال است هرچند گاه در آن کشورها این غفلت، ارادی و هدفمند است. پرسشگر محترم با توجه به اینکه کنترل فکر در درمان این بیماری نقشی اساسی دارد، در ادامه به کنترل افکار می پردازیم. بهترین شیوه برای درمان این اختلال کنترل حواس برای جلوگیری از ورود افکار و خیالات جدید به ذهن و همچنین کنترل فکر برای جلوگیری از تداوم چنین افکاری می باشد . بنابراین در ادامه راهکارهایی را برای درمان به شما ارائه می دهیم. بدانید که اجرای دقیق راهکارهای ذیل در عین سادگی، بسیار کاراست. پس فاصلۀ خودتان با موفقیت را کم کنید: 1.        بدانید که ممکن است بدون آنکه شما بخواهید، افکاری مربوط به رابطه اسلیو میسترس به ذهنتان خطور کند، بنابراین از ورود این افکار دچار اضطراب و نگرانی نشوید و بدانید که وجود چنین افکاری در ذهن شما گناه نمی باشد.   2. هرگاه ذهنتان بدون اختیار مشغول همان اوهام و افکار بیهوده شد، مشت خود را محکم روى زمین بکوبید و با گفتن ذکر «لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم» از جاى خود بلند شده، تغییر حالت دهید تا بدینوسیله از آن فکر رهایى یابید.   3. کش نازکى را دور مچ دست خود ببندید . هرگاه اینگونه افکار به سراغ شما آمد، با کشیدن کش و رها کردن آن روى دستتان و ایجاد درد مختصرى روى مچ خود، از آن فکر رهایى خواهید یافت.   4. با خودتان عهد ببندید و برنامه ریزى کنید که زمان فکر کردن دربارۀ این موضوع، ساعت خاصى باشد ( مثلاً 5/4 تا 5 بعدازظهر) و در طول روز هرگاه اوهام و افکار وارد ذهنتان شد، به خودتان بگویید زمان فکر کردن فلان ساعت مقرر است و در زمان مقرّر نیز مدتى رابه فکر کردن درباره آن موضوع اختصاص دهید و ذهنتان را به آن مشغول سازید تا این که در طول روز و به طور پراکنده، ذهنتان مشغول آن نباشد. ضمنا آن زمان اختصاصى را به تدریج در طى (مثلاً 30 روز) روزى یک دقیقه کم کنید تا به صفر برسد. البته با توجه به اینکه وجود این افکار آن هم در تنهایی ممکن است موجب تحریک جنسی شما شود، باید زمانی را برای آن در نظر بگیرید که تنها نباشید، تا تحریک جنسی نشوید.   5. هر روز به خود تلقین کنید که «من قادرم اینگونه افکار را کنار بگذارم»؛ زیرا تلقین یکى از راه هاى مبارزه با افکار منفى است و وسواس فکرى نیز چیزى جز یک فکر منفى مزاحم نیست. گفتنى است که براى درمان وسواس فکرى نیاز به صبر و حوصله و پشتکار در به اجرا درآوردن راه هاى فوق است تا این که به تدریج از آن افکار رهایى یابید و انتظار حل و درمان یک شبه آن را نداشته باشید .   6. از ورود این افکار و مطالب به ذهنتان جلوگیری نکنید چون مقابله، آنها را قوی خواهد کرد. بلکه نسبت به آن‌ها بی‌توجهی کنید و به آن‌ها اهمیت ندهید. مطمئن باشید اگر تحمل کنید پس از چندى شما را رها خواند کرد. بنابراین زمانی که این افکار به ذهنتان خطور می کند نباید عصبانی یا ناراحت بشوید، بلکه باید با روشهایی که ذکر شد و بدون جدی گرفتن، آن را کنترل نمایید.   7. هرگاه افکار مزاحم به سراغ شما آمد خود را مشغول کار دیگرى کنید و با ایجاد حواس پرتى از آن افکار مزاحم دورى کنید.   8 . هرگاه این افکار به سراغتان آمد و متوجه شدید، وسط افکار به خود بگویید: «بس است دیگر» و بدین وسیله رشته افکار مزاحم را قطع کرده و به سراغ مطلبى دیگر بروید.   9 . گاهی که این افکار به ذهن شما فشار آورد با پوزخندی در صدد تحقیرآن فکر برآیید . فراموش نکنید که این خود ما هستیم که میزان بزرگی یا کوچکی مشکل را تعیین می کنیم پس می توانیم از کوه کاه بسازیم یا از کاه کوه.   10. تا آنجا که می توانید موضوعاتی برای فکر کردن داشته باشید و از خیالپردازیهای جنسی خودداری کنید.   11. مدت حضورتان در اینترنت و مشاهدۀ تصاویر خاص را کم کنید تا به صفر برسد. وگرنه شما هم میدانید که انبار کردن حجم زیادی از گندمی که با تلاشتان بدست آمده، بدون بستن راه ورود موشها، کاری غیر منطقی و بیهوده است.   12. توکل به خدای مهربان و توسل به ائمۀ ( علیهم السلام) را هرگز از یاد نبرید.   13. به جهت ورود این تخیلات و افکار در ذهنتان خود را سرزنش و تحقیر نکنید، احساس گناه نکنید و بدانید که از لحاظ دین مبین اسلام نیز وجود چنین افکاری در ذهن افراد گناه محسوب نمی شود.   14. سعی کنید همیشه از روحیه‌ای شاد و بانشاط برخوردار باشید. انجام ورزش و تفریحات سالم در محیطهای طبیعی بسیار موثر است. 15. مراجعه به روانشناسی مجرب که تجربه درمان این اختلال را داشته باشد و در ضمن تمایل به درمان هم داشته باشد، در صورتی که شما نیز واقعا مایل به درمان باشید، نیز یک راه حل مفید می باشد. موفق باشید منتظر مکاتبات بعدی شما هستیم . .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image