هجرت پیامبر(ص) /

تخمین زمان مطالعه: 17 دقیقه

>یکم. هجرت پیامبر اسلام(ص)تبیین دقیق هجرت پیامبر اسلام(ص) نیازمند تحقیقات تاریخی پیرامون عوامل و زمینه های آن از یکسو و همچنین آیات و روایاتی است که به موضوع هجرت و جایگاه آن در اسلام پرداخته اند. هجرت بهترین گزینه در صدر اسلام برای گسترش فرهنگ و احکام اسلامی بود که آثار و برکات زیادی را به دنبال داشت.


>یکم. هجرت پیامبر اسلام(ص)تبیین دقیق هجرت پیامبر اسلام(ص) نیازمند تحقیقات تاریخی پیرامون عوامل و زمینه های آن از یکسو و همچنین آیات و روایاتی است که به موضوع هجرت و جایگاه آن در اسلام پرداخته اند. هجرت بهترین گزینه در صدر اسلام برای گسترش فرهنگ و احکام اسلامی بود که آثار و برکات زیادی را به دنبال داشت. پیامبر گرامی اسلام در طول 13 سالی که در مکه حضور داشت، تلاش های زیادی را به منظور آشنا ساختن مسلمین با مفاهیم اصلی دین اسلام انجام داد و برای اینکه این تعلیمات غنی دستخوش تهاجم قرار نگیرد و بر اثر فشارهای سیاسی و اجتماعی قریش بر مسلمانان تضعیف نشود، آن حضرت مأمور شد تا برای نیل به هدف الهی خود در جستجوی محل امنی برآید. از این رو مسلمانان در دوران مکی با تعلیمات حکیمانه پیامبر اکرم، مرحله اول اسلام را با موفقیت طی کردند و برای حفظ دین و عقیده خود به سرزمین طائف روی آوردند.در ادامه به چگونگی هجرت رسول خدا (ص) از مکه به مدینه می پردازیم :اهالى مکه پس از درگذشت حضرت خدیجه)س(، همسر پیامبر (ص) و درگذشت حضرت ابوطالب)ع(، عموى آن حضرت، بر دشمنى خویش افزودند و حتى قصد جان پیامبر (ص) را نمودند. از سوى دیگر تعدادى از اهالى یثرب در همان سال هاى غربت و تنهایى پیامبر(ص) در ایام حجّ با وى و اهداف بلند دینش آشنا شده و پس از بازگشت به یثرب، به تبلیغ آن پرداختند. مردم یثرب، رفته رفته به اسلام علاقه نشان داده و در مراسم سال بعد، تعداد زیادترى به نزد رسول خدا)ص( رسیدند و به دست مبارک وى، مسلمان شده و با آن حضرت پیمان بستند. امّا در مراسم حجّ سال سیزدهم بعثت، گروهى از حاجیان یثربى که تعدادشان هفتاد و سه مرد و زن بود، در اواسط ایام تشریق و در محل عقبه در سرزمین منى، ایمان آورده و با آن حضرت پیمان بستند، تا از وى و یارانش همانند خانواده و طایفه خویش پشتیبانى کنند.( تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 392) پس از گذشت ایام حج و بازگشت اهالى یثرب به سرزمین خویش، مهاجرت مسلمانان مکه به سوى یثرب آغاز گردید. آنان به دستور پیامبر(ص) به دور از چشم مشرکان قریش به صورت فردى و گروهى عازم یثرب شدند.به طورى که در مکه معظمه، جز پیامبر(ص) و تعدادى اندک از یارانش و گروهى زنان و مردان کهن سال و از کار افتاده، کسى باقى نماند. پیامبر(ص) بیش از هر زمان دیگر، در یکى دو ماه آخر اقامتش در مکه، احساس تنهایى و خطر مى کرد. سرانجام سران قریش در واپسین روزهاى ماه صفر، تصمیم به کشتن پیامبر(ص) گرفتند. آنان در دارالنّدوه که مجلس شوراى اعیان و اشراف آنان بود، جلسه اى برگزار کرده و پس از تبادل نظر و گفتگوهاى زیاد، به کشتن پیامبر(ص) از سوى نمایندگان تمام طوایف قریش رأى دادند و شب اوّل ربیع الاوّل را براى این کار برگزیدند. شب موعود فرا رسید، پیامبر(ص) براى فریب مشرکان، حضرت علی (ع) را به جاى خویش در بسترش خوابانید و خود، از خانه خارج و به همراه ابوبکر از مکه گریخت و در غار ثور که در جنوب مکه و در نقطه مقابل مدینه قرار داشت، پناه گرفت. مشرکان، پس از هجوم به خانه پیامبر(ص) و مشاهده امام على بن ابى طالب (ع) در رختخواب آن حضرت، خشمناکتر شده و به تعقیب آن حضرت پرداختند و براى پیدا کردن وى، صد شتر جایزه تعیین نمودند ولى هرچه تلاش کردند، به وى دست نیافتند. آن حضرت پس از سه شب پنهان ماندن در غار ثور، در شب چهارم ربیع الاول به سوى مدینه هجرت کرد و در دوازدهم همین ماه وارد مدینه شد و مورد استقبال باشکوه اهالى مدینه قرار گرفت. این شهر از آن پس، به مدینة الرّسول )ص( شهرت یافت. (تقویم تاریخ اسلام ، تبیان)هجرت از دیدگاه اسلام علاوه بر معنای ظاهری و خاص آن که همان هجرت پیامبر اسلام(ص) از مکه به مدینه است و سرآغاز فصل نوینی از تاریخ اسلام گشت و در واقع اسلام را از شکل منطقه ای و محدود بیرون آورد و شکل جهانی به آن داد و به دلیل اهمیت آن به عنوان مبدأ تاریخ اسلام قرار گرفت، دارای معنای عام و گسترده ای است که آن را از شکل یک واقعة تاریخی و حکم مخصوص به صدر اسلام و زمان پیامبر اسلام(ص) خارج نموده و امکان ظهور آن را در هر عصر و زمان و مکانی فراهم می سازد و آن روح هجرت و تحولی است که در سایة هجرت ایجاد می شود که همان خروج از «ظلمت» به «نور» و از کفر به ایمان و ایجاد فضا و محیط مناسبی برای اجرای فرامین اسلام است که این محدود به زمان و مکان خاصی نبوده و گسترة آن تمام زمان ها و مکان ها را در بر می گیرد. از این رو از نظر اسلام هجرت معانی گسترده و ابعاد مختلف و گوناگونی را شامل می شو، از هجرت مکانی و خارجی گرفته تا هجرت روحی و از هجرت فردی تا هجرت اجتماعی بنابراین همانگونه که «هجرت از نظر اسلام تنها هجرت مکانی و خارجی نیست، بلکه باید قبل از این هجرت هجرتی از درون آغاز شود و آن هجرت و دوری از چیزهایی است که منافات با اصالت و افتخارات انسانی دارد، تا در سایه آن برای هجرت خارجی و مکانی آماده شود». (ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1374، ج 4، ص 93). و لذا در احادیث می خوانیم مهاجرانی که جسمشان هجرت کرده، اما دست به هجرت در درون و روح خود هجرتی نداشته اند، در صف مهاجران نیستند و به عکس آنها که نیازی به هجرت مکانی نداشته اند، اما دست به هجرت در درون وجود خود زده اند، در زمرة مهاجرانند. امیر مؤمنان علی(ع) می فرماید: «و یقول الرجل هاجرت و لم یهاجر انما المهاجرون الذین یهجرون السیئات و لم یأتوا بها» ؛ «بعضی می گویند مهاجرت کرده ایم در حالی که مهاجرت واقعی نکرده اند. مهاجران واقعی آنها هستند که از گناهان هجرت می کنند و مرتکب آن نمی شوند». (محدث قمی، سفینه البحار، ماده هجر). هجرت عرصة فردی و اجتماعی را شامل می شود. اگر روح و اساس هجرت را خروج از «ظلمت» به «نور» بدانیم، جامعه ای که از تاریکی جهل و نادانی و روشنایی علم و آگاهی هجرت کند و جامعه ای که از تاریکی گناه و نافرمانی به روشنایی اطاعت و فرمان خدا هجرت کند جامعه ای پویا و زنده خواهد بود. از این رو می توان گفت در مدینه فاضله اسلامی و شکل آرمانی جامعة اسلامی هم افراد جامعه و هم اجتماع از تاریکی ها و روشنایی ها هجرت نموده و جامعه اسلامی جامعه ای است که در آن تحول و بالندگی وجود دارد. از این رو جامعه هجری از مدینة فاضلة اسلامی و هجرت را بمعنای تمدن دانستند با توجه به وسعت معنای هجرت برداشت صحیحی است. روشن است تا وقتی جامعه از جهل و نادانی و خمودی و سستی به سمت رشد و بالندگی کوچ نکند و تا زمانی که در درون جامعه هیچ تحولی صورت نپذیرد این جامعه نمی تواند به رشد و پیشرفت دست یابد از این رو برای دستیابی به پیشرفت و تمدن هجرت از نادانی و جهل به سوی علم و آگاهی لازم است. بنابراین هجرت مقدمه رسیدن به تمدن و پیشرفت است. برای آگاهی بیشتر با مفهوم هجرت به تفسیر نمونه، ج 4، ص 89 تا 93 و تفسیر المیزان ذیل آیه 100 سوره نساء مراجعه شود.دوم . ایام الله دهه فجردههٔ فجر به فاصلهٔ ۱۲ تا ۲۲ بهمن ماه سال ۱۳۵۷ گفته می‌شود. ۱۲ بهمن روز ورود حضرت امام (ره) بعد از تبعید چندین ساله بود و در آن روزها که هرج و مرج بر جامعهٔ ایران حاکم بود و جامعه می‌‌رفت که خود را برای رویارویی ارتش و مردم آماده کند. با گسترش قیام مردم و خروج شاه از ایران، شاپور بختیار به عنوان آخرین و تنها امید رژیم پهلوی و سردمداران غربی پشتیبان این رژیم، به عنوان نخست وزیر باقی مانده بود.در طرف مقابل تظاهرات مردم هر روز پر شورتر و مصمم‌تر می‌شد و شعار استقلال،‌ آزادی، جمهوری اسلامی بعنوان اصلی ترین خواسته مردم در نهضت انقلابی به رهبری امام خمینی مطرح می‌شد. امام خمینی که شرط ورود خود را به کشور، خروج شاه، اعلام کرده بودند، با فرار شاه در 26 دی 1357، تصمیم به بازگشت گرفتند. قرار بود این رجعت تاریخی در روز پنجشنبه پنجم بهمن 1357 انجام گیرد اما بختیار، با بستن فرودگاه ها مانع از انجام این امر شد.با انتشار خبر بسته شدن فرودگاهها، مردم خشمگین به خیابان ها ریخته و با تحصن و شعارهای کوبنده، دولت بختیار را تحت فشار شدیدی قرار دادند. در همین زمان رییس شورای سلطنت، سید جلال تهرانی،‌ در پاریس ضمن استعفا خدمت امام، اعلام کرد که شورای سلطنت غیر قانونی است.سرانجام، تحصن‌ها و تظاهرات عظیم مردم بختیار را مجبور کرد،‌ فرودگاه ها را باز کند. کارکنان اعتصابی تلویزیون اعلام کردند برای ضبط و پخش مستقیم مراسم آماده‌اند. فرودگاه مهرآباد آماده استقبال از پرواز انقلاب بود.روز 12 بهمن 1357، پرشکوه ترین استقبال تاریخی رقم خورد و هواپیمای ایرفرانس در حوالی ساعت 9 صبح در فرودگاه مهرآباد نشست و حضرت امام، با قلبی آرام و مطمئن پس از 15 سال هجرت، پا به خاک میهن اسلامی گذاشتند. صدها خبرنگار و عکاس و فیلمبردار به ثبت این رویداد تاریخی پرداختند. جمعیت استقبال کننده در طول 33 کیلومتر از فرودگاه امام تا بهشت زهرا که مقصد بعدی امام بود. بین 4 تا 8 میلیون نفر تخمین زده می‌شد.امام از فرودگاه مستقیما به بهشت زهرا رفتند و ضمن ادای احترام به شهدای انقلاب اسلامی، سخنرانی تاریخی خود را در آنجا ایراد کردند. در این سخنرانی امام نخست وزیری شاپور بختیار را غیر قانونی اعلام کرده و فرمودند: «من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می‌کنم.»‌بدین ترتیب از ورود امام ده روز تاریخی که بعدها دهه فجر انقلاب اسلامی نام گرفت، سپری شد تا طومار رژیم پهلوی و 2500 سال استبداد شاهنشاهی برای همیشه در هم تنیده شود.ورود امام خمینی (ره) به ایران به تظاهرات مردم سرعت بیشتری بخشید. شاپور بختیار کاملاً کنترل کشور را از دست داده بود اما با این وجود سعی در ایجاد ائتلافی با امام خمینی داشت. آیت الله خمینی هم در جواب هر گونه همکاری با نیروهایی که وی آن هار ا طاغوتی خطاب می‌‌کرد مخالفت شدید ورزید و در پی آن از مردم خواست که در خیابان‌ها بمانند. او همچنین از نظامیان در خواست کرد که به نیروهای انقلاب بپیوندند. در پی این فرمان‌ها بود که نهادهای حکومت پهلوی از هم پاشید در ۲۲ بهمن سال ۵۷ کنترل اوضاع عملا به دست امام (ره) و مردم افتاد و انقلاب اسلامی به پیروزی دسید. جهت آشنایی کامل از رویدادهای این دهه به آدرس اینترنتی ذیل مراجعه نمایید :http://www.irdc.ir/event.aspبیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار با جوانان در دومین روز از دهه ى مبارکه ى فجر 1377/11/13 : « انقلاب ما یک حرکت عظیم مردمی بر علیه حکومتی بود که تقریباً تمام خصوصیات یک حکومت بد را داشت؛ هم فاسد بود، هم وابسته بود، هم تحمیلی و کودتایی بود، و هم بی کفایت بود. من همین چهار خصوصیت را توضیح مختصری می دهم:آن حکومت، اولاً فاسد بود؛ فساد مالی داشتند؛ فساد اخلاقی داشتند؛ فساد اداری داشتند. در فساد مالیشان همین بس که خود شاه و خانواده ی او در بیشتر معاملات اقتصادی کلان این کشور داخل می شدند. خود او و برادران و خواهرانش، جزو کسانی بودند که بیشترین ثروت اندوزی شخصی را کردند. رضاخان در دوران شانزده، هفده ساله ی سلطنت خود، ثروت کلانی اندوخت. بدنیست بدانید که بعضی از شهرهای این کشور، به حسب سند، دربست متعلق به رضاخان بود! مثلاً شهر فریمان تماماً ملک رضاخان بود! بهترین املاک و زمینهای این کشور، متعلق به او بود. او به این چیزها و به جواهرات علاقه داشت. البته بچه هایش قدری مَشرب وسیعتری داشتند؛ هرگونه ثروتی را دوست می داشتند و جمع می کردند! بهترین دلیل هم این است که وقتی اینها از این کشور رفتند، میلیاردها دلار ثروتشان در بانکهای خارجی انباشته شده بود. شاید بدانید که ما بعد از انقلاب خواستیم که ثروت شاه را به ما برگردانند؛ و البته طبیعی هم بود که جواب ندهند. آن وقت تخمینی که از مال مجموع این خانواده زده می شد، دهها میلیارد بود! رفتند در جاهای مختلف دنیا مستقر شدند و همه شان جزو ثروتمندان شدند. این پولهای کلان را با زحمتکشی که به دست نیاورده بودند، کاسبی مشروع که نکرده بودند؛ اینها پولهایی بود که زراندوزیها و ثروت اندوزیهای غیرمشروع آن را به وجود آورده بود. نظامی که در رأس خودش این قدر فساد مالی داشت، ببینید چگونه نظامی بود و با مردم چه می کرد.از لحاظ اخلاقی هم فاسدبودند. باندهای تبهکار معاملات قاچاق، زیر دست برادران و خواهران این شخص قرار داشتند. از لحاظ مسائل اخلاقی و جنسی، چیزهایی هست که گفتن و شنیدنش عرق شرم بر پیشانی انسان می آورد. البته گوشه یی از خاطرات این چیزها را، بعدها کسان و نزدیکان و دستیاران خودش نوشتند و منتشر کردند.از لحاظ فساد اداری هم رو به تباهی بودند. در مدیریتها، صلاحیتها را رعایت نمی کردند؛ وابستگیهای به خودشان و دستورات سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی بیگانه را ملاک قرار می دادند و کسانی را سرکار می آوردند. ببینید، حکومتی که در رأس خودش رشوه می گیرد، ثروت اندوزی می کند، معامله ی قاچاق می کند، به مردم خیانت می کند، چگونه حکومتی است. اگر کسی بخواهد اینها را با دلایل و شواهدش بگوید، کتابها خواهد شد.آنها وابسته بودند. وابستگیشان به خاطر این بود که از مردم بکلی بریده بودند. برای حفظ حکومت خودشان، خود را ناچار می دانستند که به خارجیها متکی بشوند. رضاخان را انگلیسیها سرکار آوردند، که جزو تواریخ مشخص و مسلّم و روشن است. محمدرضا را هم انگلیسیها تثبیت کردند. بعد از دوره ی حکومت دکتر مصدق، کودتا را امریکاییها به راه انداختند؛ و البته از دست انگلیسیها ربودند و آنها خودشان تسلط پیدا کردند. اینها در اغلب امور این کشور، وابسته بودند. مستشاران امریکایی و دهها هزار امریکایی، در مهمترین مراکز نظامی، اطلاعاتی، اقتصادی و سیاسی این کشور شغلهای حساس و درآمدهایی گزافی داشتند و آنها در حقیقت کارها را انجام می دادند و به آنها خط می دادند. دستگاه اطلاعاتی این کشور را امریکاییها و اسرائیلیها به وجود آوردند. در سیاستها، تابع نظرات انگلیسیها، و در این اواخر، تابع نظرات امریکاییها بودند. در زمینه ی منطقه یی و جهانی، حتّی در زمینه های اقتصادی - مثلاً قیمت نفت چه قدر باشد، فروش نفت چگونه باشد، وضع شرکتهای خارجی در نفت ایران به چه کیفیت باشد - در همه ی این مسائل مهم و حساس، آن چیزی را اینها انجام می دادند که از آنها خواسته شده بود! البته منافع خودشان را هم در نظر داشتند. برای خارجیها فداکاری نمی کردند، بلکه برای حفظ حکومت خودشان، صددرصد به بیگانگان میدان می دادند و به آنها تکیه می کردند و دست آنها را در تطاول به این کشور و این ملت باز می گذاشتند.حکومت آنها، تحمیلی و کودتایی بود. با کودتا سرکار آمده بودند؛ هم رضاخان با کودتا سرکار آمده بود، هم محمدرضا با کودتا سرکار آمد. حکومت کودتایی، معلوم است چه طور حکومتی است: برمردم تحمیل بودند و از آراء مردم، عقاید مردم، دلبستگیهای مردم، فرهنگ مردم، درخواست و اراده ی آنها هیچ نشانی نبود. آنها برای آراء مردم، برای خواست مردم، برای عقاید مردم، برای دین مردم، برای فرهنگ مردم، هیچ احترامی قائل نبودند؛ هیچ رابطه ی صمیمی و دوستانه یی با مردم نداشتند. رابطه، رابطه ی خصمانه بود؛ رابطه ی ارباب و رعیت بود؛ رابطه ی آقایی و نوکری بود؛ سلطنت بود دیگر! سلطنت و پادشاهی، معنایش همین است؛ یعنی حکومت مطلقه یی که هیچ تعهدی در مقابل مردم ندارد. خانواده ی پهلوی، پنجاه سال در کشور ما این گونه زندگی کردند.و بالاخره آنها بی کفایت بودند. شما وضع کنونی کشور را مشاهده می کنید. شکی نیست که هرکسی در این کشور می داند - بخصوص شما جوانان - که ما در میدانهای علمی دنیا و در میدان صنعت و تکنولوژی و پیشرفتهای علمی و تحقیقات، جزو کشورهایی هستیم که سالها باید تلاش کنیم تا خودمان را به آن نقطه یی که شایسته ی ماست، برسانیم. این عقب افتادگی، بر اثر پنجاه سال حکومت رژیم بی کفایتی است که نتوانست از این ظرفیت عظیم کشور و از این استعداد خروشان این ملت استفاده کند. شما دارید این استعدادِ امروز را نگاه می کنید و می بینید. ببینید جوانان ما در میدانهای مسابقات علمی دنیا، چه بُروز و ظهور و تبرزی پیدا می کنند. در گذشته، از این استعدادها استفاده نمی شد و به آنها بی اعتنایی می شد؛ صرفاً در جهت اهداف و خواسته های نامشروع خودشان از آن استفاده می کردند. البته بعضیها می گذاشتند می رفتند، خیلیها هم می ماندند؛ لیکن بدون آن که در استعدادهای آنها هیچ درخششی به وجود بیاید و کاری انجام بگیرد.مملکت را ویرانه رها کرده بودند. بعد از جنگ، یکی از بزرگترین کارهای ما، اصلاح ویرانیهای جنگ بود. می دیدیم که آنچه جنگ برسر این ملت آورده، به مراتب کمتر از آن چیزی است که حکومت سالهای متمادی خاندان پهلوی آورده بود! یک چنین حکومتی، سالها بر مردم حکومت کرده بود.وقتی در سال 41 فریاد امام بلند شد، بغض مردم ترکید. مردم در طول دهها سال بغض کرده بودند. بعضیها به آن وضع عادت کرده بودند، بسیاری هم بغض کرده بودند. حرف امام به دلها نشست. بدانید آن روزی که امام این فریاد را بلند کردند، هنوز مرجع تقلید معروفی نبودند. البته ایشان در قم بین علما و بزرگان، فضلا و طلاب حوزه، خیلی موجه بودند و پایگاه خیلی بلندی داشتند؛ اما در بین مردم سراسر کشور، آن چنان شناخته شده نبودند. این فریاد که بلند شد، چون درست بود، چون بحق بود - زیرا متکی به خواستهای مردم بود، و در اصل به اسلام و دین متکی بود - بلافاصله همه جا به طور طبیعی منتشر شد؛ دهن به دهن، دست به دست، دل به دل سیر کرد، به همه جا رسید و مردم را به امام علاقه مند کرد. امام بزرگوار ما که در سال 41 به هنگام شروع مبارزات، چندان معروفیتی نداشتند، در خرداد 42 وضع و پایگاهشان در دلهای مردم به آن جایی رسیده بود که آن حادثه ی پانزده خرداد 42 در تهران اتفاق افتاد و هزاران نفر در راه امام جان خودشان را فدا کردند؛ این براثر حقانیت آن فریاد بود.امام تعالیم اسلام را برای مردم بیان کرد؛ معنای حکومت را بیان کرد؛ معنای انسان را بیان کرد؛ برای مردم تشریح کرد که چه بر آنها دارد می گذرد و چگونه باید باشند. حقایقی که اشخاص جرأت نمی کردند بگویند، او اینها را به طور صریح - نه به شکل درون گوشی، نه به شکل شبنامه، نه آن طوری که گروهها و احزاب به صورت بسته و سلولهای حزبی و برای کادرهای حزبی بیان می کنند - روان، آسان، در فضا، برای عموم مردم بیان کرد؛ این بود که مردم پاسخ گفتند.البته از آن روزی که امام شروع کردند، تا آن روزی که این انقلاب پیروز شد، پانزده سال طول کشید؛ پانزده سال دشوار. شاگردان امام، دوستان امام، دستپروردگان امام، آحاد مردم، افراد روشن بین جامعه، اعماق و روح این پیام را درک کردند، آن را گرفتند و در نقاط مختلف و در محافل مختلف و در قشرهای مختلف، آن را گفتند. گفت و باز گفتِ این سخنان و ایستادگی در راه این سخنان، مشکلات فراوانی ایجاد کرد. هزاران نفر به شهادت رسیدند و تعداد چند برابر اینها زیر شکنجه ها افتادند. دوران خیلی سختی گذشت. بعضیها در طول این پانزده سال، یک شب با امنیت و راحت به خانه هایشان نرفتند؛ یک روز با اطمینان از این که به آنها آسیب نمی رسد، از خانه هایشان بیرون نیامدند. سختیها گذشت و امام در تمام این دوران، مرشدانه، حکیمانه، شجاعانه رهبری می کرد، و بالاخره در یکی، دو سال آخر، این امواج خروشان مردمی به وجود آمد. هرجا که آحاد مردم با انگیزه ی دینی، با انگیزه ی خدایی و بدون چشمداشت مادی وارد میدان بشوند، هیچ قدرتی نمی تواند در مقابلشان ایستادگی کند. همان طور که امام فرمودند، آنها با همه ی آن ساز و برگشان، در مقابل ملتِ دست خالی ما نتوانستند بایستند؛ این انقلاب به وجود آمد و پیروز شد.» (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100103256) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image