فلسفه /

تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه

منظور از شروط و معدات چيست؟


در فلسفه، شروط يا معدّات را در مورد علل طولي به کار مي برند و هر دو اصطلاح تقريبا يک معني را مي رساند در پاسخ ابتدا هر يک از دو اصطلاح را به طور خلاصه بيان کرده آنگاه يک نتيجه کلي يا شرح کامل را بيان مي کنيم. منظور از معدّات يا علل معدّه چيست؟ به طور کلي در سلسله طولی علل، علت هايي که خود معلول علت ديگر هستند، علل معدّه ناميده مي شوند؛ به عبارت ديگر از يک طرف علّتِ معلولي بوده و از طرف ديگر خود معلول علّت ديگري هستند. علت العلل يا علّت مؤثر که خود معلول هيچ علت ديگري نيست، از طريق علل معدّه، فيض خود يا اثرش را بر مؤثرات جاري مي کند. «پس علّت معده عبارت از امري است که موجب تأثير علت تامه است و به عبارت ديگر علل معده، فاعل را به سر حدّ عليت مي رسانند و اموري مي باشند که در تأثير علّت مؤثرند و بالجمله موثر در عليت علت اند.» عنوان ديگري که براي علت معدّه به کار مي برند، علت ناقصه است. منظور از علت ناقصه علتي است که از وجود او. وجود معلول لازم نمي آيد، اما از نبودن او معلول به وجود نمي آيد؛ به بياني ديگر، علت ناقصه، شرط لازم براي وجود معلول است اما شرط کافي نيست. ملاصدرا در مقام بيان و تعريف اين دو مرتبه از علت مي گويد: براي علت مفهوم هاي زيادي است. يکي از مفاهيم علت آن است که از وجودش وجود معلول و از عدمش عدم معلول حاصل آيد. (علت تامه) معناي ديگرش آن است که از وجودش، وجود معلول لازم نمي آيد، اما از عدمش عدم معلول حاصل مي شود (علت ناقصه). پس علت يا علل معدّه، عبارت از اموري اند که هر يک به تنهايي مؤثر در وجود معلول نبوده ولکن موجب نزديک شدن صدور معلول از علت مؤثره اند و به عبارت ديگر مجموع اموري که معلول را مهياي صدور از علت مؤثره مي نمايند، علل معدّه یا علل مقربه نامیده می شوندعلل معدّه اصولا مشمول عنوان عليت نمي شوند؛ نه ناقص و نه تام و بلکه معدّاتي مي باشند که مقرّب علت مؤثره اند. / اما براي شرط معاني و مفاهيم متعددی است. در اصطلاح فلسفي، شرط عبارت از چيزي است که از عدم آن عدم مشروط «معلول» لازم آيد و از وجودش وجود مشروط، لازم نيايد. شروط همان علل معدّه هستند که از آن نام برديم. پس شروط در واقع، شروط وجود معلول هستند؛ يعني براي وجود معلول، وجود علل ناقصه لازم است؛ زيرا اين علل همان علل ناقصه هستند. نتيجه کلي: علت، موجودي است که از وجود او، وجود چيزي ديگري حاصل مي شود و با انعدام او، منعدم مي گردد. پس علت، چيزي است که به سبب وجود او وجود ديگري واجب و با عدم او و يا عدم جزئي از اجزا و يا شرطي از شروط او ممتنع مي گردد. البته اين تعريف، تعريف علت تامه است که وجود او مستلزم وجود معلول و عدم او مستلزم عدم معلول و تخلف معلول از چنين علّتي محال است. «تعريف ديگري است که شامل علت ناقصه هم مي شود، يعني علّتي که شرط لازم براي وجود معلول است، اما کافي نيست و گاهي در تعريف علت گفته مي شود؛ علت چيزي است که مدخليت در وجود معلول داشته باشد و وجود معلول بدون وجود آن ممتنع باشد، هر چند وجود معلول با وجود آن علت، واجب و لازم نباشد. و اين تعريف هم شامل علت تامه و هم شامل علت ناقصه است، زيرا اگر وجود معلول با وجود آن علت نيز واجب گردد، همان طور که معلول با عدم آن علت ممتنع مي گردد، اين علت، علت تامه است و اگر وجودش مدخليت در وجود معلول دارد ولي نه مدخليت تام، اين علت، علت ناقصه است.» .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image