خوف و رجا در دعای کمیل /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

با سلام خدمت شما پرسشگر عزیز: ۱ـ اصل ادّعای شما جای بحث دارد.


با سلام خدمت شما پرسشگر عزیز: 1ـ اصل ادّعای شما جای بحث دارد. بنده شخصاً چنین حسّی ندارم. آیا فرزند که مدام به دامن مادر پناه می برد، دلیل بر این است که مادرش عذابگر است؟ حتّی موقعی هم که مادر او را دعوا می کند باز با چشمان گریان به دامن مادر پناهنده می شود. مگر می شود که از دست موجودی عذابگر به خود او پناهنده شد؟ قاعده اش این است که از چنین موجودی فرار می کنند. در دعای کمیل، دائماً قصور و کم کاری عبد مطرح می شود و رحمت و غفران و ستّاری و بخشندگی خدا گوشزد می گردد. ترس از قصور خود و نفس خویش و امید به خدا و بخشش او. حتّی آنجا هم که ترس از خدا مطرح است، مراد ترس از ذات خدا نیست، بلکه مراد ترس از هجران او و ترس از عدم تقرّب به اوست؛ که برمی گردد به خود عبد. 2ـ خوف و رجاء، موتور محرّکه ی انسان در مسیر کسب کمال روایاتى از ائمه معصومین آمده است که بیان مى دارد در دل مؤمن دو نور وجود دارد; یکى نور خوف و یکى هم نور رجاء که اگر آن ها را در دو کفه یک ترازو قرار دهند، هیچ کدام از دیگرى سنگین تر نخواهد بود. انسان براى انجام کارهاى اختیارى خود حتما باید انگیزه اى داشته باشد. به تعبیر فلاسفه، باید مبادى اراده یعنى حالاتى روحى و قلبى در فرد پدید آید تا وادار به انجام کارى شود. مهم ترین انگیزه اى که باعث مى شود تا انسان کارى را انجام دهد و یاامورى را ترک نماید، احساس لذت و درد است. اگر انسان اطمینان داشته باشد که با انجام یک کار خاص احساس لذتى برایش فراهم خواهد شد، با انگیزه و امیدوارى آن کار را انجام مى دهد و برعکس، براى در امان ماندن از ناراحتى و درد و رنج، یک سرى کارها را ترک خواهد کرد. این حالت، یک عامل مشترکى است بین انسان و حیوان و هر موجودى که داراى قدرت اراده و اختیار مى باشد. احساس لذت و درد در انسان قابل گسترش است; یعنى انسان براى رسیدن به لذت و یا فرار از درد، باید مقدماتى را انجام دهد. مثلا یک نفر که از صبح تا شب کار مى کند و زحمت مى کشد امید دارد تا لقمه نانى را به دست بیاورد و با خوردن آن لذت ببرد. فلاسفه بعضا براى این گونه لذت هایى که احتیاج به انجام مقدماتى دارد، تعبیر «نفع » را به کار مى برند. مثلا مى گویند خوردن دارو نافع است; یعنى صرف خوردن آن لذتى ندارد، بلکه مقدمه اى است براى این که انسان به سلامتى برسد. اما انگیزه انجام یک سرى کارها، نه لذت است و نه نفع، بلکه «مصلحت » مى باشد. مثلا کسى که بیمارستانى رااحداث کرده است،نه مستقیما از ساختن آن لذت برده و نه نفعى براى او خواهد داشت، اما کارى است که مصلحت دارد. او وقتى که مى بیند بیمارانى با بسترى شدن در آن بیمارستان از مرگ حتمى نجات پیدا مى کنند و بهبودى مى یابند، احساس رضایت و لذت مى کند. امورى هم چون تحصیل علم و انجام عبادت نیز جزو این گونه کارها مى باشند. بنابراین، مى توانیم بگوییم هر کارى که یک موجود زنده با اراده انجام مى دهد، براى این است که به یک امر مطلوبى برسد و یا از امور نامطلوب در امان باشد. در امور مطلوب، تحقق خیر و صلاح انسان و جامعه ملاک عمل است و متقابلا در امور نامطلوب پرهیز از درد، ضرر و کارهایى که به صلاح جامعه نیست مدنظر مى باشد. گاهى اوقات انسان براى به دست آوردن برخى از امور مطلوب هیچ تلاشى نمى کند. مثلا براى همه ما مطلوب است که نفس بکشیم تا زنده بمانیم، اما هیچ تلاشى براى آن انجام نمى دهیم. در حالى که گاهى اوقات براى رسیدن به امرى مطلوب باید مقدماتى فراهم کنیم تا در آینده از نتایج آن بهره ببریم. اگر بدانیم که تحقق یک کارى اصلا امکان پذیر نیست، براى رسیدن به آن هیچ گاه تلاش نمى کنیم، اما اگر یقین داشته باشیم که آن کار شدنى است و یا حتى احتمال تحقق آن را هم در آینده بدهیم، حتما براى آن تلاش خواهیم کرد. به وجود آمدن چنین حالتى در انسان، «امید» یا «رجاء» نام دارد. رجا، یعنى این که انسان به تحقق یافتن امرى مطلوب، که یقین دارد یا احتمال مى دهد در آینده به وقوع مى پیوندد، امید داشته باشد. در مقابل، خوف یعنى این که انسان از تحقق یافتن امرى نامطلوب، که یقین دارد یا احتمال مى دهد در آینده به وقوع بپیوندد، ترس و واهمه داشته باشد. بنابراین، انسان همواره براى انجام دادن و یا انجام ندادن اعمال اختیارى خود، به دو عامل امید و ترس توجه دارد رابطه میزان شناخت افراد با امیدها و ترس ها امید و ترس افراد به میزان شناخت و معرفت و نیازهایى که درک مى کنند بستگى دارد. مثلا ترس و امید یک کودک دو سه ساله فقط در محدوده خواسته هایى که دارد شکل مى گیرد. او هیچ وقت نسبت به مسائل بین المللى، مسائل اجتماعى، مسائل معنوى و اخروى و... ترس و امیدى ندارد; زیرا هیچ تصورى از آن ها ندارد. و یا مثلا، از یک سو، افراد عادى از بیمارى، فقر، گرفتارى هاى زندگى و... ترس دارند و از سوى دگیر، امید دارند که پول دار بشوند و همسر خوب، خانه خوب و موقعیت اجتماعى خوبى به دست آورند. افرادى که یک مقدار معرفت شان بیش تر است، مسائل معنوى را هم در نظر مى گیرند. براى مثال، از این که عقل و ایمان شان از بین برود مى ترسند و امید دارند که بر معرفت و ایمان شان افزوده شود. کسانى هم که به آخرت ایمان دارند، به ثواب هاى اخروى امید دارند و از عذاب هاى اخروى مى ترسند. فلسفه ارسال دین، براى این است که دایره امیدها و ترس ها را گسترش دهد; یعنى به انسان بفهماند که فقط نباید از گرسنگى، بیمارى، صاعقه و... ترسید، بلکه بالاتر از این ها باید از این که به انسانیت انسان لطمه بخورد، روح و قلب انسان آلوده و سیاه شود، عذابى از ناحیه خداوند در دنیا و آخرت به انسان برسد و از همه مهم تر، خداوند از انسان ناراضى شود و به او اعتنایى نکند، ترسید. همه افراد به یک اندازه از این مسائل نمى ترسند. مثلا، بچه ها این گونه ترس ها را به هیچ وجه درک نمى کنند; زیرا آن ها نمى دانند براى چه خداوند از ما ناراضى مى شود. انسان هایى که در درجات اول ایمان قرار دارند، از عذاب هاى آخرت و جهنم مى ترسند، اما ترس کسانى که در مراتب عالى تر ایمان هستند، با آن ها فرق مى کند; مثلا این گونه افراد مى ترسند که محبوب شان از آن ها دلخور شود یا این که خداوند دیگر به آن ها اعتنایى نکند. البته، بچه ها هم توانایى درک بعضى مسائل در این حد را دارند. براى مثال، وقتى پدر یا مادرشان با آن ها قهر مى کنند، تا حدودى دلیل آن را مى فهمند. هیچ تنبیهى براى کودک بدتر از بى توجهى و قطع نوازش و مهر و محبت مادرى نیست. بالاترین نیاز فطرى انسان این است که خداوند به او عنایت داشته باشد. عامل حرکت انسانى در قالب معرفت اسلامى، خوف از خدا و رجاء از خدا است. دو عامل خوف و رجاء موجب مى شود تا انسان ها بر حسب مراتب ایمان و معرفت خود، به عبادت خدا بپردازند. خوف و رجاء امرى تشکیکى و ذومراتب است و داراى حد نصابى است که حداقل مرتبه آن را باید مؤمن داشته باشد. اگر امید انسان به رحمت خداوند به گونه اى باشد که فکر کند کارهاى او دیگر دخالتى در آن ندارد و آن قدر رحمت خدا واسع است که همه را مى آمرزد، باعث مى شود تا انسان گستاخ شود و از ارتکاب گناهان باکى نداشته باشد. این امید، در واقع یک رجاء کاذب است و واقعیت ندارد; زیرا خداوند از روى اعمال خود افراد، آن ها را مى آمرزد و به بهشت مى برد و یا عذاب نموده و به جهنم مى برد بنابراین، داشتن مرتبه اى از خوف که. مانع از گناه مى شود و نیز حدى از رجاء که موجب انجام اعمال خوب مى گردد، واجب و لازم است. البته، بین این دو عامل باید توازن برقرار باشد; یعنى اگر رجاء طورى باشد که بر خوف غلبه کند و خوف کم شود به حدى که دیگر انگیزه ترک گناه در انسان باقى نماند، انسان مبتلا به گناه مى شود که در آن هلاکت است. اگر خوف هم بیش از رجاء باشد خطاست; یعنى فرد نباید فکر کند که چون مرتکب گناهى شده است حتما خدا او را به جهنم خواهد برد. چنین فردى باید توبه کند و با انجام کارهاى خوب، به رحمت و آمرزش خداوند امید و رجاء داشته باشد. خلاصه اینکه تمام نعمت ها از ناحیه خداى سبحان نازل مى شود، و اما نقمت و عذاب و ناراحتى هر چه که باشد در حقیقت چیزى نیست که از ناحیه او نازل شده باشد، چون امر وجودى نیست، بلکه امرى است عدمى، و عبارت است از افاضه نکردن خدا و امساک او از رساندن نعمت و انزال رحمت. و وقتى مسلم شد که هیچ شرى از ناحیه خدا نازل نمى شود، و چون ترس همیشه از شرى است که ممکن است پیش بیاید، نتیجه مى گیریم که حقیقت ترس از خدا همانا ترس آدمى از اعمال زشت خویش است که باعث مى شود خداوند از انزال رحمت و خیر خود امساک و خوددارى کند. بنا بر این هر وقت که دل آدمى به یاد خدا بیفتد اولین اثرى که از خود نشان مى دهد این است که ملتفت قصورها و تقصیرها و گناهان خود گشته، آن چنان متاثر شود که عکس العملش در جوارح، لرزه اندام باشد. دومین اثرش این است که متوجه پروردگارش مى شود که هدف نهایى فطرت اوست، و در نتیجه خاطرش سکون یافته و بیاد او دلش آرامش مى یابد. لذا قرآن می فرماید:« أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُهمانا بایاد خدا دلها آرام می گیرد » مردم باید متوجه پروردگار خود بشوند و با یاد او دلهاى خود را راحت سازند، چون آدمى در زندگى خود هدفى جز رستگارى به سعادت و نعمت نداشته، و بیمى جز از برخورد ناگهانى شقاوت و نعمت ندارد، و تنها سببى که سعادت و شقاوت و نعمت و نقمت به دست اوست همان خداى سبحان است، چون بازگشت همه امور به اوست، و او است که فوق بندگان و قاهر بر آنان و فعال ما یشاء و ولى مؤمنین و پناهندگان به اوست، پس یاد او براى نفسى که اسیر حوادث است و همواره در جستجوى رکن وثیقى است که سعادت او را ضمانت کند، و نفسى که در امر خود متحیر است و نمى داند به کجا مى رود و به کجایش مى برند و براى چه آمده، مایه انبساط و آرامش است، آن گونه که نوش دارو مایه راحتى و آرامش مارگزیده است. این است فلسفه عبارتهای دعای کمیل . .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image