فرزند صالح و ناصالح کیفر دنیوی گناه اثر لقمه حرام /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

برخی افراد را دیده ام متدین نیستندو گاهی از راه حرام ثروتی بدست اورده باشند و لی دارای فرزندان خیلی متدین ومقید و با ادب می باشند و بالعکس برخی از افراد متدین را دیدم که دارای فرزندان لاابالی و بی قید وبند هستند . مگه نمی گویند که لقمه انسان در فرزندان اثر می گذاره پس چرا گاهی اوقات فرزندان یه نفر دقیقا بالعکس او هستند ؟


یک. حکمت الهى یا غایت مندى افعال خداوندبراساس دلایل متقن و موجّه، ما اعتقاد داریم که افعال الهى غایات و اغراض خاصى دارد. مقصود از غایتمندى فعل خداوند، این است که فعل او، مشتمل بر مصالح و منافعى است که به مخلوقات او بازمى گردد و چنین نیست که انجام و ترک آن، به لحاظ منافع آفریدگان او على السویه باشد. ازاین رو غایت در افعال الهى، غایت فعل است، نه غایت فاعل؛ زیرا ذات خداوند، کامل، مطلق و غنى است و هیچ غایتى براى آن قابل تصور نیست. «1» با توّجه به این تحلیل، غایتمند بودن افعال الهى؛ یعنى، خداوند از ارتکاب افعال لغو و بیهوده، منزّه و افعال او حکیمانه است. به عبارت دیگر داراى غایات معقول و موجهى است.دو. عدل الهى از آنجا که بهترین معناى «عدل»، رعایت تناسب هر چیزى در موقعیت و جایگاه مناسب خویش است؛ عدل الهى آن است که خداوند، با هر موجودى، آن چنان که شایسته او است، رفتار کند و او را در موضعى که در خور آن است، بنشاند و چیزى را که مستحق آن است، به او عطا کند. «2»سه. رابطه حکمت و عدل «حکمت» عبارت است از: اجتناب فاعل از انجام کارهاى زشت و قبیح. این معنا، شامل عدل نیز مى گردد؛ زیرا عدالت ورزى کارى شایسته و ظلم عملى قبیح است. براین اساس مى توان، صفت عدل را یکى از شاخه هاى صفت حکمت به شمار آورد. «3»چهار. منشأ آلام و مصایب آدمى ما در دنیا شاهد وجود درد و رنج انسان ها هستیم و نمى توانیم آن را پنهان کنیم. این درد و رنج، از دو حالت خارج نیست:1. بخشى از آلام و مصایب آدمى، برخاسته از اعمال ناشایست او و نتیجه گناهان و خطاهاى او است. انسان با توجّه به غایت حکیمانه اى که براى خلقت او وجود دارد، موجودى مختار آفریده شده است. گروهى از انسان ها با سوء اختیار خویش، مرتکب خطا مى گردند و در نتیجه، به عواقب مرارت بار و تلخ آن گرفتار مى شوند.2. بخشى از تلخ کامى هاى انسان، ارتباطى به اعمال وى ندارد و کیفر گناهان او نیست؛ مانند مثالى که شما مطرح ساخته اید که درد و رنج فرزندان پدر و مادر یا خانوده اى که مثلًا مال حرام تهیه کرده اند، معلول اعمال خود آنان نیست؛ بلکه مرتبط با اعمال دیگران است. - جهان طبیعت؛ بلکه کل عالم هستى، داراى نظام خاصى است و قوانین و سنن ثابت و تغییر ناپذیرى، بر آن حاکم است. یکى از عمده ترین این قوانین، اصل «علیت» است که بر اساس آن، هر موجود ممکنى، داراى علتى است و بین علت و معلول نیز نوعى سنخیت وجود دارد؛ به گونه اى که هر معلولى، از هر علتى به وجود نمى آید. - سوره آل عمران (3): آیه 178 توجه کنید:وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ (178)ترجمه:« آنها که کافر شدند (و راه طغیان پیش گرفتند) تصور نکنند اگر به آنان مهلت مى دهیم به سود آنها است، ما به آنان مهلت مى دهیم که بر گناهان خود بیفزایند و عذاب خوار کننده اى براى آنها مى باشد.» آیه فوق به دشمنان دین اخطار میکند که هرگز نباید آنها امکاناتى را که خدا در اختیارشان گذاشته و پیروزى هایى که گاهگاه نصیبشان میشود و آزادى عملى که دارند دلیل بر این بگیرند که افرادى صالح و درستکار هستند و یا نشانه اى ازخشنودى خدا نسبت بخودشان فکر کنند. از آیات قرآن، استفاده مى شود که خداوند گاهى به اینگونه افراد، نعمت فراوانى میدهد و هنگامى که غرق لذت پیروزى و سرور شدند ناگهان همه چیز را از آنان میگیرد، تا حد اکثر شکنجه را در زندگى همین دنیا ببیننددر حقیقت اینگونه اشخاص، همانند کسى هستند که از درختى، ظالمانه بالا میروند، هر قدر بالاتر میرود خوشحالتر میشود تا آن هنگام که بقله درخت میرسد، ناگهان طوفانى میوزد و از آن بالا چنان سقوط مى کند که تمام استخوانهاى او در هم مى شکند. در تفسیر آیه روشن میشود که لام در لِیَزْدادُوا إِثْماً لام عاقبت است نه لام غایت، توضیح اینکه: گاهى لام در لغت عرب در موردى بکار میرود که محبوب و مطلوب انسان است مانند ... لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ: قرآن را براى این بسوى تو فرستادیم که مردم را از تاریکى به- روشنایى دعوت کنى (ابراهیم آیه 1).بدیهى است هدایت مردم مطلوب و محبوب خدا است.ولى گاهى کلمه لام در جایى بکار مى رود که هدف شخص و محبوب او نیست، اما نتیجه عمل او است مانند لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً: فرعونیان موسى را از آب گرفتند، تاسرانجام، دشمن آنها گردد (قصص- 8).مسلما آنها براى این هدف او را از آب نگرفتند، اما این موضوع نتیجه کارشان بود.این دو تعبیر مختلف نه تنها در ادبیات عرب، بلکه در ادبیات سایر زبانها نیز دیده میشود.و از اینجا پاسخ سؤال دیگرى روشن میگردد که چرا خداوند فرموده: لیزدادوا اثما: (ما مى خواهیم گناهان آنها زیاد گردد) زیرا این اشکال در صورتى است که لام لام علت و هدف باشد، نه لام عاقبت و نتیجه.بنا بر این معنى آیه چنین میشود: ما به آنها مهلت میدهیم که سرانجام و عاقبت آنها این است که پشتشان از بار گناه، سنگین میگردد، پس آیه فوق، نه تنها دلیل بر جبر نیست بلکه دلیل بر آزادى اراده است.نکته دیگر آن است که عقوبت ومجازات،منحصر در عقوبتهای آشکار نیست،همین که از معنویات دور هستندوغرق در زندگی حیوانی واز مناجات با خدا لذتی نمی برند،بزرگترین عقوبت است.تفسیر نمونه، ج 3، ص:186 - لازمه قوانین ثابت و تفکیک ناپذیر جهان، آن است که میان موجودات هستى، تفاوت هایى باشد؛ مثلًا سنخیت و هماهنگى «علت و معلول» ایجاب مى کند که اگر علت تولّد نوزاد کور یا کودن، محقق گردید، معلول متناسب با آن (تولد انسانى کور یا کودن) نیز موجود گردد، یا مثلًا خوردن مال حرام و خوراندن آن به دیگران، موجب مى شود که آدمى در دنیا، دچار آلام، دردها و رنج هایى شود و برعکس خوردن مال حلال و خوراندن آن به دیگران، باعث مى گردد که برکات دنیوى براى وى پدید آید. بنابراین وجود تفاوت ها در میان مخلوقات خداوند، از لوازم جدایى ناپذیر قوانینى است که تغییر و جدایى آنها از جهان، ممکن نیست و اصلًا عدل و حکمت الهى، چنین اقتضایى را بر اساس ایجاد نظام احسن، شکل داده است.با توجّه به این مطالب، مى گوییم: نرسیدن فرزند انسان به بعضى از کمالات و بلکه دچار بلا و مصیبت شدن وى، فرو غلتیدن در درد و رنج، به هیچ وجه منافاتی با عدل الهى ندارد؛ زیرا از ظلم یا تبعیض خداوند سرچشمه نمى گیرد. از این رو نمى توان آن را نشانه اى بر انجام دادن فعل قبیح از سوى خدا دانست. علاوه بر آن به اقتضاى حکمت و عدل الهى، این فرزند از اراده و اختیارى آزاد برخوردار است و مى تواند با حسن استفاده از آن، خود را از نتایج سوء رفتار دیگران رها سازد. به هر روى باید به این نکته توجّه کرد که انسان- به عنوان یک موجود مسئول و تلاشگر- هم مى تواند براى بهتر کردن زندگى خود و مبارزه با عوامل طبیعت، نقش داشته باشد و هم مقدور او است که با مبارزه با عوامل سوء اجتماعى و بد کردارى ها و ستمگرى هاى افراد انسان- ولو پدر خویش- آینده درخشانى را براى خویش رقم بزند.البته براساس عدالت خدا؛ انتظارى که خداوند از فرزند حلال زاده و با استعداد دارد، بیش از فرزند حرام زاده و کم استعداد است و بازخواست این دو متفاوت خواهد بود؛ چنان که انتظار از عالم نسبت به جاهل متفاوت است. حتى درباره میزان مجازات و اجراى حدود دنیایى نیز تفاوت شرایط ملاحظه مى شود؛ چنان که در مواردی متأهلان سخت تر از مجردها مجازات مى شوند. - کافرزاده ها یی مؤمن شدند، مثل برخی از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و چه بسیار مسلمان زاده ها که کافر شدند.و چه بسیار افرادی که والدین حرامخوار داشتند ولی خودشان مؤمن و بلکه عارف شدند.از منظر اسلام، اگر والدین، تمام حرامهای دنیا را هم بخورند، فرزندشان بد نمی شود. چون ذات غذا که بد نیست تا اثر بد روی کسی بگذارد. حتّی اگر به فرزند نابالغ ـ که حلال و حرام را نمی داند ـ غذای حرام بخورانند، باز هم روی او تأثیر گمراه کننده نخواهد داشت.غذایی را تصوّر بفرمایید که مال شخص الف است. شخص ب و شخص الف با هم رفیق هستند. شخص الف به شخص ب می گوید برو یک غذایی بدزد، بیاور باهم بخوریم. شخص ب می رود و ندانسته همان غذای شخص الف را می دزد. شخص الف هم نمی داند که آن غذا در اصل مال خودش است؛ لذا به قصد اینکه مال دزدی می خورد، مال خودش را می خورد. در این حالت، همان اثر منفی که این غذا روی شخص ب می گذارد، همان اثر را هم روی شخص الف می گذارد. چون «الاعمال بالنّیّات.» ذات آن غذا، با دزدیده شدن عوض نمی شود، بلکه نیّت آنکه آن غذا را می خورد، نیّت تخریب کننده ی روح است.مثالی دیگر:اگر کسی یک نوشیدنی را به خیال اینکه شراب مسکر است بخورد ولی بعداً معلوم شود که شراب نبوده؛ در این حالت، آن نوشیدنی ذاتاً غیر حرام، حقیقتاً اثر تخریب کننده شراب را در روح او خواهد گذاشت. چون او حقیقتاً به قصد شراب آن را خورده است. بلی چنین کسی مست نمی شود ولی روحش تخریب می شود. چون روحش به قصد نافرمانی خدا آن را خورده است. امّا اگر کسی می خواسته نوشابه بخورد ولی اشتباهاً شراب خورده است، چنین کسی در ظاهر مست می شود ولی روحش پلید نمی شود. چون قصد نافرمانی نداشته است.به فرزند هم اگر غذای حرام خورانده اند، چه وقتی که جنین بوده و چه وقتی که شیر خوار بوده و چه بعد از آن، تا معنی حلال و حرام را نمی داند، اثر تخریبی بر روحش ندارد. امّا بعد از بالغ شدن و دانستن معنی حلال و حرام، دو حالت دارد؛ یا نمی داند که در کودکی به او مال حرام خورانده اند، که در این صورت ضرری برایش ندارد؛ یا می داند که در کودکی به او غذای حرام خورانده اند، که در این صورت مکلّف است به مقداری که غذای حرام به او خورانده اند، ردّ مظالم بدهد.خلاصه آنکه، حلال و حرام، دائر مدار علم و نیّت است. امیرمؤمنان علیه السلام فرمودند: « الرَّاضِی بِفِعْلِ قَوْمٍ کَالدَّاخِلِ فِیهِ مَعَهُمْ وَ عَلَى کُلِّ دَاخِلٍ فِی بَاطِلٍ إِثْمَانِ إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَى بِه ــــــ آن کس که از کار مردمى خشنود باشد، چونان کسى است که همراه آنان بوده و هر کس که به باطلى روى آورد، دو گناه بر عهده او باشد، گناه کردار باطل، و گناه خشنودى به کار باطل.» (نهج البلاغة، حکمت:148)و فرمودند: « إِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَةَ أَهْلِ الْفُسُوقِ فَإِنَّ الرَّاضِی بِفِعْلِ قَوْمٍ کَالدَّاخِلِ مَعَهُم ـــــ بپرهیز از مصاحبت اهل فسق و فجورها ، پس همانا راضى به کردار قومى، به منزله ی کسى است که داخل در آن قوم باشد.» (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص332)آنکه عمل زشت را انجام می دهد، دو گناه دارد؛ گناه خود عمل و گناه رضایت به آن عمل. امّا آنکه از کار او راضی است، یک گناه دارد؛ که همان رضا به عمل است. کما اینکه صاحب عمل نیک، دو ثواب داردّ؛ و راضی به آن عمل، یک ثواب. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image