تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
مشاركت مردم در امور سياسي و اجتماعي، يكي از مباحث مهم در حوزة علوم سياسي است. اين مشاركت در درجة اول از طبع اجتماعي انسان ريشه ميگيرد. عنصر اجتماعي در جامعه، امر مشاركت را براي هر يك از افراد جامعه اجتناب ناپذير ميسازد. مشاركت در امور اجتماعي، نوعي تعهد و قبول مسئوليت فردي و اجتماعي است كه همة افراد انساني ناگزير به پذيرش آن هستند. اين تعهد و مسئوليت ممكن است در قالب فعاليت معين و نامحدود صورت گيرد، مانند بسياري از رفتارهاي اخلاقي و اجتماعي،و يا اينكه ساختار حقوقي و اقتصادي بخود گيرد. اسلام، به دليل ضرورت و اهميت مشاركت آن را مورد توجه قرار داده و در متون اسلامي ميتوان توصيههايي از بزرگان در خصوص مشاركت مشاهده كرد: «اي مردم مصر، نگوييد ما سرپرستي چون مالك و امامي چون علي ـ عليه السّلام ـ داريم. اگر در صحنه حاضر نباشيد، شكست ميخوريد. ما در حال نبرد و جنگ با باطل هستيم. جامعهاي كه در خواب باشد، دشمن بيدارش او را رها نميكند.» يكي از بارزترين نمونههاي مشاركت مردمي، مشاركت در امور اجتماعي و مشاركت سياسي است كه به حفظ وحدت ملي و همبستگي ملي كمك فراواني ميكند. مشاركت سياسي: فعاليت داوطلبانه اعضاي جامعه در انتخاب رهبران و شركت مستقيم و غير مستقيم در سياستگذاري عمومي است. به بياني ديگر مشاركت سياسي عبارت است از ورود به عرصه و جرگهاي كه به تحقق يك ارادة جمعي منجر شده يا مانع تحقق آن ارادة جمعي ميشود. در بحث مشاركت سياسي يكي از مهمترين مسائل توجيه افرادي است كه مشاركت نميكنند. ولي بايد ديد كه موانع مشاركت اين افراد و راههاي تقويت مشاركت عمومي كدامند؟ و چگونه ميتوان در جامعهاي توجه همه يا اكثريت افراد آن جامعه را به مشاركت در سرنوشت خودشان و مسائل جامعه جلب كرد. برخي علل و عوامل مؤثر در مشاركت در امور سياسي و اجتماعي به شرح زير است: 1ـ نقش عوامل فرهنگي در گسترش مشاركت سياسي و اجتماعي: فرهنگ از مهمترين متغيرهاي مشاركت سياسي و اجتماعي است. در جامعهاي كه داراي فرهنگ سياسي مشاركتي است، مشاركت افراد گستردهتر است. در مقابل، در جامعهاي كه فاقد چنين فرهنگي است، مردم با پديدههاي سياسي و اجتماعي برخوردي انفعالي دارند. در جامعهشناسي سياسي دربارة عوامل مؤثر در مشاركت، نظريههاي گوناگوني وجود دارد كه از جملة آنها نظرية «تفهمي ماكس وبر» است كه نقش فرهنگ را پررنگتر از ساير عوامل ميداند در حالي كه نظرية «دترمينيتي ماركس» عامل اقتصادي را زيربناي روابط اجتماعي مانند مشاركت ميداند. به نظر ميرسد كه فرهنگهاي مختلف انگيزهها و توقعات مختلفي را در افراد جامعه به وجود ميآورد. ممكن است در فرهنگهايي كه عامل اقتصادي قوي وجود دارد و پيشرفت اقتصادي آرمان افراد آن جامعه را تشكيل ميدهد، مردان اقتصادي براي گسترش يا تداوم فعاليتهاي اقتصادي راههاي سياسي را طي كنند. ولي در فرهنگهايي ممكن است انسانها به خاطر احساس نياز به عوامل معنوي در سياست مشاركت كنند. بنابراين ميتوان با زمينهسازيهاي فرهنگي مناسب در جوامع ميتوان افراد را به مشاركت در امور سياسي طبق فرهنگ بومي جامعه ترغيب كرد. نقش عوامل مؤثر در گسترش مشاركت: يكي از دلايل شركت افراد در امور سياسي و اجتماعي پيوستن به جمعيتي است كه به گونهاي آرزوها، ارزشها، نارضايتيهاي او را منعكس ميكند. انسان حيواني اجتماعي است و اجتماعي بودن او تنها براي برآوردن نيازهايش نيست بلكه بهرهمندي انسان از قوه تفكر، اين نياز را به طور فطري در او پديد ميآورد كه يافتههاي فكري و مكنونات درونياش را با ديگران در ميان گذارد. حقيقت اين است كه هر قدر شهروندان بيشتر به تعلقات مشترك ميان خود آگاهي داشته باشند، بهتر ميتوانند تصميمهاي سياسي را كه به مصالح عام نزديكتر است، تشخيص دهند. البته اين در صورتي است كه امكان واقعي انتخاب و مشاركت را در اختيار داشته باشند. در متون اسلامي نيز به تعلقات ديني ـ اجتماعي انسان در مشاركت بسيار توجه شده است. شهيد صدر منشأ مشاركت سياسي و اجتماعي را محتواي دروني انسانها ميداند. محتواي دروني انسانها در حقيقت انديشه و اراده او را تشكيل ميدهد و اساس جنبشها را پديد ميآورد. به عبارت ديگر محتواي دروني انسانها، زيربنا و مجموعه پيوندهاي اجتماعي و ساختار زندگي بشر، روبناي زندگي اجتماعي محسوب ميشود. پيوند محتواي دروني انسانها با وضعيت اجتماعي بيانگر نوعي رابطة علّي است كه آيه شريفه «ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيّروا ما بأنفسهم» (رعد، آية11) بر آن دلالت ميكند. اين آيه به صراحت اعلام ميكند كه تغيير در سرنوشت اجتماعي انسانها به تغيير در ارادة فردي آنها بستگي دارد و نقش آگاهيهاي عمومي را در گسترش مشاركت سياسي نميتوان ناديده گرفت. درجة آگاهي سياسي و اجتماعي شهروندان با ميزان و كيفيت جريان اطلاعات، سهولت دسترسي به آن و اعتماد عمومي به منابع تغذيه اطلاعاتي رابطهاي مستقيم دارد. معمولاً گرايشهاي حزبي، صنفي، گروهي اجتماعي و سياسي مردم و واكنش آنان در برابر عملكرد حكومت در عرصههاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي به پيش زمينههاي آگاهي بستگي دارد. 2ـ تأثير هويت سازي و تلقين آن بر مشاركت سياسي و اجتماعي: عقايد سياسي و هويت سياسي يك شخص، تأثير تعيين كنندهاي بر عمل سياسي او ميگذارد. در سياست و مشاركت سياسي و اجتماعي بر خلاف علوم طبيعي بين نظر علمي و عقايد، يعني بين معرفت سياسي و عقيدة سياسي فاصلهاي نيست. هيچ كس نميتواند تأثير عقايد و هويت يك شخص را بر عمل سياسي خود و ديگران انكار كند. بيشتر مردم و فعالان سياسي، عقايد و هويت سياسي خود را در دورة جواني كسب ميكنند، اگرچه در آينده ممكن است تحت تأثير شرايطي تغيير عقيده دهند. عواملي مثل جامعهپذيري و تأثيرپذيري كودك و نوجوان از انديشه حاكم در محيط تولد، احترام اجتماعي به يك عقيده، سازگاري عقيدهاي و ميزان سازگاري با عقايد و تجربة شخصي در شكلگيري هويت سياسي شخص در دورة رشد شخصيتي مؤثر هستند. 3ـ نقش سنت، آداب و رسوم: سنت، حلقه اتصال گذشته و حال و آينده است. اگر سنت و آداب و رسوم يك جامعه، مثبت و مشاركتجو باشد، با بازتوليد اين سنت و آداب و رسوم، نسل جديد به آساني در فعاليتهاي سياسي جامعه مشاركت ميكنند. در غير اين صورت تغيير سنت به سنتهاي مشاركتجو، به زمان و هزينة بسياري نياز دارد. هر جامعهاي داراي سنن و آدابي است كه براي استفاده از امور جديد بايد بعضي از آنها تغيير پيدا كنند و اين در حالي است كه بعضي از سنتها عقلاني و منطقي بايد حفظ شوند. شهيد مطهري در اينباره ميگويد: «انسان نبايد اسير عرفها شود. آدم بايد تابع منطق باشد، البته مثل امروزيها نبايد بيجهت سنتشكن بود و گفت من با هرچه سنت است، مخالفم.» 4ـ نقش فقرزدايي و عدالت اجتماعي: عدالت اجتماعي، اقتصادي و فقرزدايي محورهاي مهمي هستند كه در گسترش مشاركت سياسي و اجتماعي نقش مؤثري دارند. اگر شرايط اقتصادي به گونهاي باشد كه انسان فقط بتواند وسيله اوليه معاش را فراهم كند. 5ـ نقش گروههاي نفوذ بر مشاركت سياسي: يكي از بهترين راههاي بسيج مشاركت سياسي و اجتماعي مردم، بهرهگيري از گروههاي كوچك و منسجم است. زيرا اين گروهها توانايي بسيج سريع افراد را دارند. تمام نظريههاي سياسي نقش گروههاي واسط در ايجاد وحدت ملي را بارز دانستهاند. چون بيشتر افراد توانايي همسان كردن هويت خود با گروههاي بزرگ واسط ميان احزاب و گروههاي انتزاعي مانند ملت را ندارند؛ گروههاي واسط، اين فراگرد و همسان سازي را تسهيل ميكنند. 6ـ نقش رسانهها:به يقين در كشوري كه مردم ميتوانند با ارادة آزاد در تصميمگيريهاي اجتماعي شركت كنند، بايد انگيزة لازم براي انجام اين مهم را در آنان فراهم ساخت. رسانهها در انگيزهسازي براي شركت در امور اجتماعي و سياسي نقش مهمي دارند. ازجمله با تقويت مليگرايي مثبت ميتوانند انگيزة مشاركت را بالا ببرند. 7ـ تأثير عوامل شخصيتي: افراد به دلايل مختلف از جمله تجربيات شخصي و يا اينكه سرخورده باشند يا محصور و يا ممنوع باشند در امور سياسي و اجتماعي مشاركت نميكنند. 8ـ تحصيلات: تحصيلات تأثير دو سويهاي بر مشاركت افراد ميگذارد. افراد با تحصيلات بالا ممكن است به خاطر آگاهيهايي كه دارند در انتخابات شركت كنند. 9ـ تأثير دين و مذهب: مذهب به نوبه خود عامل مهمي و شايد در رأس همه عوامل در مشاركت عمومي باشد. ادياني كه مشاركتجو هستند، افراد را به مشاركت در امور سياسي و اجتماعي دعوت ميكنند مثل: تشيّع. در مجموع اين عواملي كه در اين مقال ذكر شد، برخي از عوامل و زمينههايي هستند كه مي توانند باعث تقويت مشاركت شوند و به عبارتي كاهنده آسيب هاي مشاركت عمومي و سياسي هستند و ذكر همة عوامل و بحث در مورد همة آنها در اين مختصر مقدور نيست. .
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.