اديان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

مي دانيم که عيسي يک پيامبر بود. همانند موسي، اما در کيفيت ولادت، زندگي و مرگ او تفاوت هاي شگرفي با انسان هاي عادي بود اصولاً چرا اين تفاوت ها هست؟ و چه نيازهاي هست که يک پيامبر اين گونه باشد و عده­اي به علت آن گمراه شود ؟ آيا عيسي غير از پيامبري، شاني ديگر همانند منجي بودن هم دارد؟ چرا...


ترديدي نيست که در کيفيت ولادت و زندگي حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ با ولادت ساير انسان ها تفاوت وجود دارد و وجود اين تفاوت براي هر کسي سوال ايجاد مي کند که چه حکمتي در اين نوع ولادت نهفته است.در پاسخ اين پرسش گفته مي شود که ممکن است در خلقت و زندگي ممتاز حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ با علم الهي حکمت ها و تعاليم زيادي نهفته باشد لکن خداوند خودش در بيان حکمت آن مي فرمايد: «ما مريم و پسرش را نشانه بزرگي براي جهانيان قرار داديم».[1] شيخ طوسي در ذيل اين آيه شريفه مي گويد اين که خداوند فرموده ما عيسي و مادرش را آيت و نشانه براي جهانيان قرار داديم معنايش اين است که آنان حجّت خدا بر مردم هستند تا بدانند که خداوند قادر بر اختراع اجسام است بدون اين که چيزي در بين باشد چنان چه که عيسي ـ عليه السلام ـ را بدون پدر اختراع کرده و به وجود آورد.[2]بنابر اين خداوند خواسته است که با خلقت خارق العاده حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ و معجزات گوناگون و متفاوت او قدرت خود را به نمايش بگذارد و باعث استحکام ايمان مردم گردد. در اين باره از امام صادق ـ عليه السلام ـ پرسيده شدکه چرا خداوند آدم را بدون پدر و مادر و عيسي ـ عليه السلام ـ را بدون پدر و ساير مردم را از پدران و مادران آفريد؟ امام در جواب فرمود: «براي اين که مردم به تمام قدرت و کمال توانايي خدا پي برده و بدانند که خداوند مي تواند مخلوقي را از مادر به تنهايي بدون پدر بيافريند چنان چه قادر است موجود را بدون وجود پدر و مادر ايجاد نمايد و اقدام به آن نمود تا مردم بدانند که حضرتش به هر چيزي قادر و توانا است.»[3]اما اين تصور که ولادت متفاوت حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ باعث گمراهي مسيحيان شده به جا نمي باشد زيرا اين مسئله نه تنها باعث انحراف، شرک و تثليث و امثال آن ها نمي شود، بلکه هر انسان عاقلي از حادثه خارق العاده و کيفيت زندگي حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ عبرت گرفته در ايمان او نسبت به خداي يکتا و قدرت لايزال او محکم تر و استوارتر مي گردد. خداوند عادل با علم و حکمت مطلقي که دارد کاري انجام نمي دهد که باعث انحراف و گمراهي بندگانش گردد چه اين که اين کار منافات با هدف رسالت و نبوت دارد بلکه خدا حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ را براي هدايت مردم آفريد و به نبوتش مبعوث نمود. علاّمه طباطبائي در اين باره مي فرمايد: «کيفيت ولادت حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ دلالتي بيشتر از اين ندارد که او بشر است و مخلوق خداوند است مثل حضرت آدم ـ عليه السلام ـ و جايز نيست که در مورد او بيشتر و بالاتر از آن چه که در مورد آدم ـ عليه السلام ـ گفته مي شود، گفته شود زيرا خدا آدم ـ عليه السلام ـ را بدون پدر و مادر خلق نمود. خداوند در بيان اين مطلب مي فرمايد: مَثَل عيسي در نزد خدا هم چون آدم است که او را از خاک آفريد و سپس به او فرمود موجود باش او هم فوراً موجود شد».[4] پس با توجه به اين که بر طبق گفته قرآن خلقت حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ شباهت به خلقت حضرت آدم ـ عليه السلام ـ دارد، با دو دليل زير الوهيت حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ نفي مي گردد:1ـ حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ مخلوق خدا است و کسي که مخلوق خدا باشد نمي تواند ربّ و پروردگار باشد بلکه او عبد خدا خواهد بود.2ـ خلقت عيسي ـ عليه السلام ـ که بالاتر از خلقت آدم نيست. اگر خلقت عيسي اقتضاي الوهيت را دارد، خلقت حضرت آدم به طريق اولي بايد چنين اقتضايي داشته باشد در حالي که هيچ کس حتي مسيحيان قائل به الوهيت آدم نمي باشند.بنابر اين تولد و خلقت حضرت مسيح مانند خلقت حضرت آدم ـ عليه السلام ـ طبيعي و تکويني مي باشد هر چند خارق سنت جاري در توالد و تناسل است و اين جز بر قدرت مطلق خداوند که موجوديت و خلقت هر چيزي در اراده اوست، بر چيزي ديگري دلالت ندارد».[5]از آن چه که بيان شد اين نتيجه قطعي است که کيفيت آفريده شدن حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ باعث انحراف مسيحيان نشده است بلکه انحراف آنان ريشه در درون فرهنگ حاکم بر جامعه آن زمان دارد و اثر تاثير پذيري آنان از عقايد بت پرستان و روميان و يونانيان قديم ناشي شده است که در اين مختصر مجالي براي طرح اين بحث وجود ندارد.اما درباره شئون حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ بايد گفته شود که شأن آن حضرت مانند ساير انبيا اولوالعزم در رسالت، امامت و ولايت منحصر است و شأن ديگري همانند منجيگري براي آن حضرت ثابت نمي باشد چنان چه که براي هيچ پيامبر ديگري نيز چنين چيزي گفته نشده است. طبق فرمايش علاّمه طباطبايي خداوند حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ را با بيست و دو صفت و خصلت که از مقامات ولايت به شمار مي آيند توصيف نموده است[6] به اين بيان که عيسي ـ عليه السلام ـ بنده خدا و نبي (مريم / 30) و رسول به سوي بني اسرائيل (آل عمران / 49) و يکي از پنج پيامبر اولوالعزم و صاحب شريعت و کتاب انجيل بود (احزاب / 7، شوري / 13، مائده / 46) او کلمه و روح خدا (نسا / 171) و امام بود (احزاب / 7) و خدا او را مسيح و عيسي ناميده (ال عمران / 45) و از شهدا بر اعمال مي باشد (نسا / 159) او بشارت دهنده به رسول خاتم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ (صف / 6) و وجيه در دنيا و آخرت و از مقربين (آل عمران / 45 و مائده / 117) و از برگزيدگان و صالحين است (آل عمران / 33، انعام / 87 و 85) او مبارک و ذکر و آيت براي مردم و رحمت خدا و نيکوکار نسبت به مادرش و سلام کننده بر اوست (مريم / 33 و 19) و از کساني است که خداوند علم کتاب و حکمت را به آنان آموخته است (آل عمران / 48).از مجموع آن چه بيان گرديد اين نتيجه به دست مي آيد که حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ مخلوق و بنده خدا و يکي از پيامبران اولوالعزم است و کوچک ترين دلالتي در کيفيت آفريده شدنش بر الوهيت او وجود ندارد تا باعث گمراهي و انحراف گردد و لذا دلايل ريشه هاي انحراف مسيحيان را بايد در خارج از اين مسئله جستجو نمود.معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1ـ صد مقاله سلطاني، سلطان الواعظين شيرازي.2ـ عيسي پيام آور اسلام، دکتر احمد بهشتي. .

سامانه پاسخگویی به سوالات و شبهات

مرجع:

ایجاد شده در 1400/12/28



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image