اخلاق در خانواده و تربیت فرزند- سید محمد نجفى یزدى  /

تخمین زمان مطالعه: 270 دقیقه

فهرست مطالب آئین همسردارى : بخش اول - وظایف زن یا شوهردارى ۱- آرامش بخشیدن همچون گل شکفته ، شادى آفرین باشید ۲- به شوهر خود در امور دین و دنیا کمک کنید ۳- امانتدارى


فهرست مطالب آئین همسردارى : بخش اول - وظایف زن یا شوهردارى 1- آرامش بخشیدن همچون گل شکفته ، شادى آفرین باشید 2- به شوهر خود در امور دین و دنیا کمک کنید 3- امانتدارى آیا مثل این زن پیدا مى شود؟! 4- کم خرج باشید زن با برکت 5- اطاعت اطاعتهاى واجب 1- مسائل جنسى 2- خروج از منزل در خانه بنشین و از شوهرت اطاعت کن اختیارش با شوهر است 6- آراسته بودن آئین همسردارى : قسمتى از روایات اسلامى در کیفیت شوهردارى جهاد زن رضایت شوهر براى بانوان اصل است غسل توبه این زن کارمند خداست . پاداش زن صبور زن و رضایت شوهر علاقه به شوهر وضع اقتصادى و شوهردارى حضرت زهرا علیه السلام فاطمه بانوى نمونه اسلام امام حسین به دامن مادر افتخار مى کند جهاد فاطمه علیهاالسلام فاطمه از دیدگاه پیامبر اکرم (ص ) بخش دوم : وظایف مرد یا آداب زن دارى فرمان خدا در مورد بانوان زن گل است با او مدارا کنید با همسر خود خوب رفتار کنید با زنها، زیبا صحبت کنید اذیت و آزار به همسر مجازات دارد صورت نورانى و لبهاى چرکین زن خوب سعادت است دست روى همسر بلند نکنید خشونت و محبت ؟! گذشت و مروت عفو حق زن است حضرت هود و همسر ایشان پاداش مرد صبور مهربانى و محبت به بانوان شیرینى جاودانه سفارش نسبت به زن با غیرت باشید این مرد جهنمى است بهشت بر او حرام است از اعدام تا شهادت به خاطر پنج خصلت بى غیرتى پستى است همسرانتان را حفظ کنید این هم صدقه است بیشترین خیر در زنهاست سه نعمت بى حساب اینجا اطاعت نکنید به سخن این زن گوش ندهید مشورت با همسر شایسته او را سعادتمند کرد خیر دنیا و آخرت در چهار چیز است صفاتى که زنان در مردان مى پسندند چهار چیز کمر شکن این زن نفرین کرد و خودش مرد طلا باشید نه خاک ! پیرى زودرس با این سخن اعمال زن باطل مى شود دستورهاى بیجا ندهید بلاى سفر به که در خانه جنگ بر زنها هم حرام است سه چیز شوم جزاى سرکوفت زدن بر شوهر زن و تقاضاى طلاق واسطه ملعون خداوند از طلاق نفرت دارد صفات پسندیده و ناپسند شوهر صفات پسندیده و ناپسند زن اخلاق در خانواده : محبت اساس موفقیت خانواده اخلاق در خانواده : فرصت طلائى براى پیوند جاودانه نیاز به محبت اخلاق در خانواده : راه کمک به همسر و دلگرمى در زندگى انسان نیازمند و تشنه محبت است شرط اول محبت ، شناخت روحیات همسر است . با توقعات و روحیات نامطلوب چگونه باید برخورد کرد؟ هر سخن جائى و هر نکته مقامى دارد. این همسر اشتباه مى کند. کیفیت محبت و ابعاد آن در انسان معیار و اندازه محبت در زن و شوهر مرا بیشتر دوست دارى یا...؟ اینگونه همسر قابل سرزنش است برخوردهاى تند مقطعى معیار بى محبتى نیست در محبت توقع بى مورد نداشته باشید منتظر محبت نباشید، محبت کنید. حتى دشمن را هم مى شود دوست کرد. محبت را باید همیشه گرم نگهداشت عوامل محبت در احادیث اسلامى 1 - ایمان محور محبت 2 - محبت ، محبت مى آورد 3 - توجه و حضور قلب به خدا 4 - احسان و نیکى محبت مى آورد 5 - سلام کنید و محبت ایجاد نمائید. 6 - اظهار محبت ، محبت مى آورد. 7 - صورت گشاده و خندان 8 - خوش آمد گوئى و محبت 9 - دست دادن ، محبت مى آورد 10 - هدیه دادن ، دوستى آفرین است این هم هدیه است 11 - معاشرت نیکو 12 - خوش اخلاق باشید. 13 - خوش گمانى ، محبت مى آورد. 14 - ملایمت و نرم خوئى 15 - بى نیازى از دیگران ، و محبت 16 - سخاوت ، محبت آور است 17 - سکوت و محبت 18 - سخن زیبا و محبت 19 - تواضع ، محبت مى آورد. 20 - سه عامل محبت کدورت چگونه به وجود مى آید؟ عوامل مهم کدورت که باید از آن اجتناب شود 1- مخالفتهاى پى در پى 2- تحقیر عامل کدورت 3- کثافت و زشتى عامل کدورت 4- صفات زشت عامل کدورت است . برنامه زندگى از موسى ابن جعفر علیه السلام با مروت باشید ده دستور براى خوشبختى در ازدواج و خانواده 1- نظم و ترتیب صلاح مسلمان در این سه چیز است . 2- اعتماد و خوش گمانى غیرت بى جا تاءثیر تهمت زشت 3- دین اسلام دین پاکیزگى و زیبائى است . 4- گذشت و تفاهم لازمه موفقیت در ازدواج است . 5- با یکدیگر زیبا صحبت کنید جواب پیامبر اکرم به توهین مرد یهودى 6- دیگران چگونه اند؟ در قضاوت عجله نکنید به خدا توکل کنید و راضى باشید راه مبارزه با این آفت سفارشات پیامبر(ص ) به سلمان 7- احساسات ، راه ایجاد محبت است ، استفاده کنید 8 - احساس همدردى و غمخوارگى 9 - هرگز ناامید نباشید، عاقل باشید. دنیا را آنطور که هست بپذیرید صبر و استقامت در قرآن و حدیث 10 - سعادت دنیا و آخرت در گرو خوش اخلاقى است نتیجه بداخلاقى در خانواده قسمتى از روایات اسلامى در مورد آداب زندگى سفارش نسبت به خانواده توسعه در زندگى براى خانواده خرج کنید اول خانواده بعد دیگران ریخت و پاش نکنید پاداش بزرگ براى زنان میوه جمعه تقسیم کار به خاطر خانواده دین خود را فدا نکنید بطلالت و غفلت را کنار بگذارید امروز و فردا مکن ، حسرت دارد پشیمانى بهشتیان غصه عابد مدیر خانه مرد است زن و فرزند شما را غافل نکنند دنیا هدف نیست غافل نشوید بى تفاوتى و محافظه کارى آفت خانواده ها خوراک مؤ من و منافق رسیدگى به خانواده کمک به همسر در خانه به خانواده خود نیکى کنید تا عمر شما زیاد شود هنگام ورود بر خانواده سلام کنید والدین موفق 1 - پدر دو شهید در مکتب اهل البیت علیهم السلام 2 - تربیت دینى در مکتب اهل البیت علیهم السلام 3 - دعاى پدر و موفقیت فوق العاده پسر 4 - استقامت و تدبیر یک مادر فداکار 5 - مادر اندیشمند و فرزند فرزانه 6 - مادر شهید و افتخارات او تربیت فرزند در مکتب اهل بیت علیهم السلام ومسائل محرم و نامحرم فرزند و والدین باردارى و شیر دادن زمان بارورى جنسى و ازدواج به موقع دعا و استغفار براى بچه دار شدن فرزند شایسته گل بهشتى است ، خود را محروم نکنید ارزش باردارى و شیردادن بچه احتیاط در آمیزش نکات لازم براى فرزندى سالم 1 - تغذیه مناسب 2 - پیشگیرى از ابتلاء به بیماریهاى عفونى و تب دار 3 - داروها 4 - لباس و کفش مناسب 5 - نرمش هاى روزانه و گردش بچه زیبا خرما براى زن هنگام زایمان خاصیت خوردن کندر براى زنان باردار لقمه حرام در طفل اثر مى گذارد حالات و روحیات مادر در روان طفل اثر مى گذارد صفات روحى مادر هم سرایت مى کند کنترل جمعیت راحتى در جمعیت کمتر مال و فرزند شما را غافل نکند فرزندش او را بد عاقبت کرد بچه دار شدن از ازدواج کردن که بالاتر نیست اول فکر کردن بعد انجام بده عقل و تدبیر هم نعمت خداست پدر و مادر مسئول تربیت فرزندان هستند اداره زندگى مشکل است کم باشد ولى اندازه ، بهتر است از... زن و بچه شمارا به حرام نیندازد جلوگیرى از باد دارى بهترین شیر براى بچه به فرزند خود جفا نکنید مادر شیخ انصارى او را به وضو شیر مى داد ارزش مادرى که به فرزند خود شیر مى دهد فرزند و تربیت او یکى از دو راحتى آیا سالم است ؟ هر چه خدا بخواهد خوب است دختر باشد یا پسر گل خوشبو دختر سود خالص است چه بسیار دختر که از پسر بهتر است اذان و اقامه در گوش نوزاد ختنه مفید و لازم است عقیقه لازم است اولین هدیه به فرزند اهمیت و برکت نام محمد و فاطمه در خانواده از نامهاى زشت پرهیز کنید نامهاى زشت را تغییر دهید به پیامبر جفا نکنید امام حسین علیه السلام نام على را دوست مى داشت اثر نامهاى نیکو حقوق و تربیت اولاد حقوق پسر بر پدر حقوق دختر بر پدر روح طفل مثل جسم او لطیف است ، مواظب باشید اخلاق و ارزشها را با رفتار خود به طفل تلقین کنید فرزندان خود را از نظر روحى واکسینه کنید تربیت دختر با پسر فرق دارد، آنها را براى آینده آماده کنید واى به حال فرزندان آخر الزمان پدر و پسر نمونه قربانیان حسینى ، فرزندان نمونه ، کربلا جوان نمونه نوجوان نمونه کربلا به همسر و کودکان خود ظلم نکنید خشم الهى مسائل شرعى مربوط به زدن اطفال یا دیگران از توضیح المسائل فرزندان خود را نماز آشنا کنید نماز را سبک نشمارید نماز شرط قبولى اعمال است در نماز خواندن عجله نکنید بچه هاى ده ساله جدا بخوابند تیراندازى و شنا جوانان را با دین آشنا کنید گویاتر از زبان عفت را در خانه مراعات کنید تساوى میان اطفال پدر و مادر هم عاق فرزند مى شوند به دختر شایسته خود افتخار کنید خداوند به بانوان مهربانتر است گلهاى پیامبر اکرم با فرزندان خود مهربان باشید پیامبر اکرم به شدت اطفال را مراعات مى کرد فرزندانتان را شاد کنید نصایح اهل بیت علیهم السلام در مورد فرزند راه تاءدیب نفرین مکن انار براى کودکان دختر بهتر است احترام و ادب آقا و عبد و وزیر بهترین اعمال با بچه ها خوش قول باشید پیامبر و پدر بى رحم رفتار با بچه ها ما چه مى کنیم ؟ پیامبر اکرم چه مى کرد؟ پیامبر بر بچه ها سلام مى کرد ما چطور؟ مسئولیت والدین و پدر و مادر ناموفق آنچه سودمند است عمل است مقدار کار و تلاش در زندگى احساسات و عواطف خود را کنترل کنید چرا محبت والدین بیشتر است این پدر به وسیله پسرش عاقبت نه بخیر شد مراتب احترام و خدمت به پدر و مادر پدر و مادر بر زن و فرزند مقدم هستند رمز خوشبختى در خدمت به والدین است احترام فوق العادة به مادر به پدر و مادر پیر خود شخصا کمک کنید چند دستور مهم براى مقابله با بلاها و مشکلات 1 - گناه انسان را مبتلا مى کند 2 - صدقه بلا را دور مى کند صدقه مال و ثروت را افزایش مى دهد 3 - رسیدگى به فامیل عمر و روزى را زیاد مى کنند 4 - دعا گنجینه پر ارزش و مؤ ثر مى باشد محرم و نامحرم وقت خشم و وقت شهوت مرد کو؟ این عابد به سختى مقاومت کرد نصیحت شیطان نفس انسان بهانه جوست اثر چشم پوشى نگاه دوم ممنوع پاداش چشم پوشى اینجا نخوابید در جاى زن ننشینید مرد و دختر کوچک به چادر زنها هم نگاه نکنید زن و مرد هر دو باید عفت چشم داشته باشند به زن نامحرم سلام نکنید نگاه به زنان کافر زن و پسر بچه تیر شیطان خواهر زن محرم نیست . به نامحرم دست ندهید با نامحرم شوخى نکنید دختر بچه شش ساله را به مجالس مردها نیاورید. حساسیت روابط زن و مرد در یک بستر نخوابند عضو ناشکر زنها با نامحرم کمتر صحبت کنند چهار چیز دل مرده گى مى آورد. دکتر محرم است اما حضرت فاطمه و مرد نابینا سه نوبت اجازه بگیرند بانوان در حجاب خود دقت کنند نگاه به زنهاى کافر نگاه از روى شهوت ممنوع است . نگاه جائز و حرام خودنمائى و شهوترانى حرام بر صیصاى عابد در کمند شهوت تیر شیطان زنان و مردان آخر الزمان سکته اثر اعمال نامشروع بهترین عبادت عقاب زناکار زنهاى آخر الزمان حساسیت بانوان زن و جاده زن و حمام بیرون بانوان خودنمائى نکنند این زن ملعون است ارزنده ترین زینت زن فرزندان موفق 1 - توفیقات مقام معظم رهبرى در خدمت به والدین است 2 - رمز موفقیت مرجع عالیقدر دعا براى مادر و قدر دانى او 3 - همنشین موسى علیه السلام در بهشت 4 - بوسه اى بر درب بهشت و صورت حور العین 5 - لبخند رضایت سید الشهداء علیه السلام 6 - بوسیدن جاى پاى پدر فرزندان ناموفق 1 - گلستان سوخته 2 - نگفتم شاه نمى شوى گفتم آدم نمى شوى ! مقدمة : اهمیت اخلاق و روابط سالم در خانواده بسم الله الرحمن الرحیم (( الحمدالله رب العالین و صلى الله على محمد و اهل بیته الطیبین الطاهرین و لعنة الله على اعدائهم اجمعین . )) یکى از افتخارات بزرگ آئین مقدس اسلام ، توجه خاص و تاءکید فراوان در مورد نظام خانواده است . اهمیت ازدواج و تشکیل خانواده و برقرارى روابط سالم میان زن و مرد، والدین و اولاد، امروز بر کسى پوشیده نیست . جامعه یک مجموعه است متشکل از افراد که طبق قوانین خاصى با هم زندگى مى کنند، اگر افراد آن جامعه ، داراى استعدادهاى خوب و سپس ‍ اخلاق و روحیات عالى باشند، آن جامعه نیز موفق خواهد بود. خانواده پایه اساسى هر فرد در جامعه محسوب مى شود، بطوریکه اگر افراد خانواده بتوانند با روابطى شایسته و مناسب ، روح و جسم یکدیگر را آرامش بخشند و زمینه شکوفا شدن صفات و استعدادهاى درونى را آماده کنند، جامعه اى موفق بوجود خواهد آمد. اگر زن و شوهر، با تفاهم کامل و دوستى و صمیمیت ، محیطى با صفا در خانه ایجاد کنند، آنها نه تنها با این کار، فرزندانى شایسته و با ادب پر استعداد پرورش مى دهند، بلکه خودشان نیز از این محیط سالم نیرو مى گیرند و زندگى آنها همواره پر فروغ و با نشاط خواهد بود. مرد و زن ، همواره از دیدن یکدیگر لذت مى برند، و در کارهاى مربوط به خود نشاط و آمادگى بیشتر براى حل مشکلات و یا استقامت در مقابل آنها خواهند داشت ، چرا که فضاى محبت و امید، همواره نشاط آفرین و پویا خواهد بود. محیط سالم خانواده ، فضاى بسیار مناسبى است براى شکوفا شدن استعدادهاى فکرى و روحى و جسمى فرزندان ، تا بتوانند، به سعادت خود و اجتماع کمک کنند. به امید اینکه جوانان و افراد یک خانواده در راه سعادت و خود و اجتماع اسلامى کوشا باشند. (( مابنى بناء فى اسلام احب الى الله عزوجل من التزویج )) پیامبر گرامى اسلام فرمود: هیچ بنایى در اسلام ، نزد خداوند عزوجل ، محبوبتر از (کانون ) ازدواج نیست .(1) قم حوزه علمیه ، سید محمد نجفى یزدى 10/10/1370 آئین همسردارى : بخش اول - وظایف زن یا شوهردارى 1- آرامش بخشیدن (( و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها )) خداوند مى فرماید: از نشانه هاى پروردگار این است که همسرى از خودتان آفرید تا نزد او آرام گیرید. نظام خانواده به تناسب روحیات و توان زن و مرد، برنامه ریزى مى شود، یکى از وظائف مهم بانوان ، تعدیل عواطف و مهیا کردن فضاى آرام و با صفا در میان خانه است ، بانوان به لحاظ لطافت و حساسیت روح ، مسئول تنظیم آرامش و صفاى خانواده مى باشند. اگر مردى بر اثر ضعف نفس ، و یا برخورد با مشکلات و سختى روح و یا به هر دلیل موجه یا ناموجه ، عصبانى شد، بر یک بانوى فهمیدم لازم است ، بیش از آنکه خود را رقیب حساب کند، همانند یک پرستار دلسوز، به فکر آرام کردن روح و روان شوهر و اهل خانه باشد، تا پس از فروکش کردن گردو و غبار خشم و به کار افتادن عقل و فکر، آن موقع با هم صحبت کنند و این کار اگر چه از دو طرف لازم است ولى مسئولیت بیشتر به عهده زن است ، و به همین لحاظ است که در روایات متعدد به زنان توصیه شده است . تا تلاش کنند رضایت شوهر را بدست آورند، و دیدیم که قرآن از زنها بعنوان آرامش دهنده یاد نموده است ، در روایتى از حضرت على علیه السلام نقل شده است که فرمود: وقتى به زهرا نگاه مى کردم ، هر غم و غصه اى که داشتم برطرف مى شد. همچون گل شکفته ، شادى آفرین باشید زنان باید شادى آفرین خانه باشند، سنگ صبور خانه زن است ، همیشه مى باید نبض عواطف و جو اخلاقى خانه را معتدل نگاه دارد، پیامبر اکرم (ص ) در آن حدیث زنى را شایسته و پر سود دانست که گاه مرد به او نگاه کند و شادمان شود، پس گره از ابرو باز کنید، و با استقبال گرم و صورت خندان ، گلهاى محبت را در زندگى شکوفا کنید، چرا که حضرت على علیه السلام فرمود: زن گل است (2) پس باید همچون گل شکفته ، در گلستان خانواده شادى آفرین باشید.همه روزه اگر غم خورى غم مدار چو شب غم گسارت بود در کنار 2- به شوهر خود در امور دین و دنیا کمک کنید (( ثلاثه للمؤ من فیها راحة ... و امراة صالحة تعینه على امر دنیا و الاخرة )) (3) امام صادق علیه السلام فرمود: سه چیز براى مؤ من راحتى است ، از جمله فرمود: زن شایسته اى که کمک کار او در دنیا و آخرت باشد. یک بانوى فهمیده کسى است که علاوه بر انجام مسئولیت خانه و امور تربیتى فرزندان ، و وظائف دینى خود، به شوهر خویش در راه انجام کارهاى نیک پسندیده نیز کمک کند، زن مى تواند بهترین تشویق کننده مرد در انجام واجبات و ترک محرمات ، و بالاتر از آن ، انجام مستحبات و ترک مکروهات باشد. پذیرا شدن میهمان با روى باز از طرف زن و یا توصیه به صله رحم و یا انفاق به نیازمندان ، دقت و مراقبت در انجام امور دینى مثل نماز و روزه و خمس و مانند اینها همراه با قناعت و ایجاد فرصت کار خیر، مى تواند کمک مهمى به شوهر باشد. زن مى بایست از حساسیت موقعیت خود، در راه انجام امور اخروى و معنویات استفاده کند، تا خود و شوهر و فرزندان خود را در کانونى سرشار از معنویات و منور به نور الهى قرار دهد، در روایت است که بعد از عروسى حضرت فاطمه و حضرت على پیامبر اکرم از حضرت على علیه السلام پرسیدند خانواده خود را چگونه یافتى ؟ ایشان جواب داد: (( نعم العون على طاعة الله )) فاطمه را بهترین کمک در راه فرمانبردارى خدا یافتم .(4) اینطور نباشد که بانوان در امور دنیا صرفه جو و کمک کار باشند، اما در امور آخرتى دریغ کنند، و یا مانع شوهر باشند. شوهر و فرزندان خود را به نماز به روزه و به انفاق ، به قرائت قرآن ، به مسجد و جماعت و جلسات و دوستى و صفا دعوت کنید. 3- امانتدارى زن باید نسبت به اموال و اسرار شوهر امین باشد (( و زوجه مؤ منة تسره اذا نظر الیها و تحفظه اذا غاب عنها فى نفسها و ماله .)) (5) پیامبر اکرم (ص ) از خداوند عزوجل نقل مى کند که فرمود: وقتى بخواهم خیر دنیا و آخرت را براى مسلمانى گرد آورم (چهار چیز به او مى دهم اول ) دلى متواضع و با پروا (دوم ) زبانى که با ذکر گوید، (سوم ) بدنى که بر بلا صبر و استقامت کند (چهارم ) زن با ایمانى که چون به او نگاه کند، خوشحال و شاد شود، و در نبودن شوهر عفیف و در اموال شوهرش امین باشد. یکى از صفات مهم که بانوان باید آن را به شدت رعایت کنند امانت دارى است ، طبیعت و صمیمیت زندگى مشترک ایجاب مى کند که زن و مرد، نسبت به برخى اسرار یکدیگر آگاه شوند و مى بایست ، تا آخر عمر آن را در سینه نگاه دارند. حفظ عفت براى زن در وقتى شوهر غایب است و دورى از نامحرم و با دیگران سخنان تحریک آمیز نگفتن ، مقتضاى امانت و عفت است . اسرار خانوادگى همانند کمبودهاى اقتصادى ، یا روحى و اخلاقى و یا نواقص جسمى ، همه و همه باید مثل یک امانت نگه دارى شود، زن یا مرد که نتوانند زبان خود را کنترل کنند و نسبت به آبروى خود و همسر خود و یا خانواده بى اعتنا باشند، زندگى موفقى نخواهد داشت . پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: (( المجالس بالامانة )) .(6) مجلسها امانت است ، هر چه در خانه مى گذرد و یا گفته مى شود، مخصوصامسائل زناشویى قابل بازگو کردن نیست ، هر چند طرف شما پدر یا مادر و مانند اینها باشد. در این میان مواظب باشید، هنگام عصبانیت و خشم مبادا سخنى بر زبان آرید و یا رازى را پیش دیگران فاش کنید که دلالت بر پستى و سردى رابطه شما کند، که در این صورت صلح و صفا را بر روى خود بسته اید. بعد دیگر امانت دارى که بیشتر به بانوان اختصاص دارد، حفظ اموال شوهر در خانه است ، تمامى اموال مرد، در دست همسرش امانت است ، و مى باید به قانون امانت با آنها رفتار کند، بنابراین استفاده نابجا از وسایل زندگى ، عدم مراقبت از ابزار و اثاث خانه ، و عدم دقت در استفاده از آنها و بى توجهى در پخت و پز، که موجب خسارت و صدمه بر اموال مى شود، خلاف امانتدارى است . یک بانوى آگاه هیچوقت بى اجازه و بدون رضایت شوهر چیزى به کسى نمى دهد، بیش از حد معمول میهمان دعوت نمى کند، در مراقبت از لباسها و ظروف دقت مى کند، و خلاصه در زندگى اعتماد کامل شوهر را نسبت به خویش جلت مى کند. آیا مثل این زن پیدا مى شود؟! اصمعى مى گوید: در بیابان مى رفتم که به خیمه اى رسیدم ، بانویى از خیمه بیرون آمد که در زیبایى چون آفتابى بود که از افق طلوع مى کند یا چون ماه که از پشت ابر تیره نمایان شود، پیش آمد و (به رسم میهمان نوازى ) به من خوش آمد گفت : سپس اشاره کرد به مکانى که فرود آیم ، از مرکب ، پائین آمدم و ظرف آبى در خواست کردم ، گفت : شوهرى دارم که بى اجازه او نمى توانم در آب و نان او دست بزنم ، و از او هم اجازه نگرفته ام که میهمان را ضیافت کنم ، بله خودم اجازه دارم که چون تشنه و گرسنه شدم به مقدار احتیاج مصرف کنم اما اکنون تشنه نیستم ، وگرنه سهم آب خود را به تو مى دادم ولى شربتى از شیر که غذاى من است به تو مى دهم ، و سپس ظرف شیرى را پیش من نهاد، اصمعى مى گوید من از عقل و زبان گویا و ملیح وى متحیر ماندم . در این هنگام عربى سیاه چهره از گوشه بیابان پیدا شد با صورتى بسیار زشت ، وقتى مرا دید مرحبا گفت ، زن پیش دوید و عرق پیشانى وى را پاک کرد و چنان او را خدمت کرد که زنان برده به صاحبان خود نمى کنند، فردا که خواستم بروم به آن زن گفتم ، عجب است که زیباروئى مثل تو به زشت روئى مثل شوهرت ، چنین دلبسته است و با وجود این زشتى ، به او این همه خدمت مى کنى ؟ زن گفت : حدیثى شنیده ام که رسول الله (ص ) فرموده است : ایمان دو نیمه دارد، نصف آن صبر است و نصف دیگرش شکر، چون خداوند به من زیبایى عطا کرده است ، من سپاسگذارى مى کنم و در مقابل آن سختى که از نا زیبائى صورت شوهرم متحمل مى شوم ، صبر مى کنم تا تمام ایمانم سالم ماند، اصمعى گوید از این سخن بسیار تعجب کردم و در عفت و پارسائى مثل تو ندیدم .(7) 4- کم خرج باشید (( المراة الصالحة احد الکاسبین .(8))) پیامبر اکرم (ص ) فرمود: همسر شایسته یکى از دو کاسب است . یکى از وظائف مهم زن ، تعدیل خواسته هاى خویش نسبت به در آمد زندگى مى باشد، زن نباید تنها به خواسته هاى خود و یا فرزندان و یا مخارج زندگى نظر کند، و امکانات و مخارج مرد را نادیده بگیرد، و با ناراحتى و خشم و بهانه گیرى را تلخ و سخت نماید. آرى طبق آن حدیث شریف ، هرگاه زن با عقل و سلیقه خود خوشبختى خانواده را تاءمین کند، اثر کار او کمتر از کسب و کار شوهر نیست ، زیرا حفظ درآمد همانند تلاش براى درآمد ارزشمند است . و در روایتى حضرت فاطمه به حضرت على علیه السلام فرمود: پیامبر به من فرمود: از پسر عمویت (حضرت على ) چیزى مخواه ، اگر آورد که خوب وگرنه از او درخواست مکن (9) (یعنى او را تحت فشار قرار نده ). زن با برکت (( من برکت المراة خفة مؤ منة و تیسیز ولدها )) (10). امام صادق علیه السلام فرمود: از برکت زن این است که کم خرج و آسان زا باشد، و پر خرج بودن و مشکل زا بودن او شوم اوست . بنابراین بانوان براى هرچه بیشتر شدن این برکت باید تلاش کنند، البته ، تنگ نظرى نابجا، و صرفه جوئى هاى احمقانه ، که موجب آبرو ریزى و مریض ‍ شدن و سخت گیریهاى بى مورد مى شود، با قناعت و اعتدال در زندگى فرق دارد. سخن در تناسب درآمد و مخارج است ، نه بخیل بودن و با وجود امکانات ، بخاطر حرص و بخل ، خود و خانواده را تحت فشار قرار دادن .زن خوب فرمانبر پارسا کند مرد درویش را پادشا برو پنج نوبت بزن بر درت چو یارى موافق بود در برت 5- اطاعت (( اذا صلت المراة خمسها و صامت شهرها و حجت بیت ربها و اطاعت زوجها و عرفت حق على (علیه السلام ) فلتدخل من اى ابواب الجنان شائت (11))) امام صادق علیه السلام فرمود: زن وقتى (پنج کار را انجام دهد بهشتى است ) نمازهاى پنجگانه را بجا آورد و ماه مبارک رمضان را روزه بگیرد و حج خانه خدا را (در صورت استطاعت ) انجام دهد و از شوهرش ‍ نیز اطاعت کند، به حق حضرت على علیه السلام نیز آگاه باشد، از هر درى از درهاى بهشت که خواست وارد شود. اطاعت و فرمانبردارى ، لازمه مدیریت مرد در خانه و لازمه صفا و صمیمیت محیط خانواده است ، این اطاعت ، نسبت به مسائل جنسى و امورى که مربوط به مسائل زناشوئى و کامیابى ، و هر چه مربوط به این مسئله است جنبه واجب دارد، همچنانکه در خروج از خانه نیز واجب است زن از مرد اجازه بگیرد. اما در امور دیگر جنبه توصیه و لازمه نظم و سعادت خانواده و موجب صفاى بیشتر خواهد بود، البته مساءله اطاعت در بسیارى از موارد جنبه متقبل دارد، و تا آنجا که شرع و عقل مجاز مى دانند و مسائل ضد اخلاقى در بر نداشته باشد، توجه به خواسته هاى بجاى همسر فهمیده مانعى ندارد، و چه بسا موجب افزایش محبت است . البته سخن در اطاعت جائز است ، وگرنه اگر زن یا مرد، درخواست نامشروع و حرامى داشته باشند، چه در امور جنسى و چه در امور دیگر قابل پذیرش نیست ، و هیچ بانوئى حق ندارد، بخاطر شوهر خود را به حرام آلوده کند، حجاب و عفت او نیز از واجبات است ، و اگر شوهرى در اثر بى غیرتى ، همسر خود را وادار به بى حجابى و یا بد حجابى و یا وارد شدن در مجالس حرام و غنا و اینگونه امور کند، بر زن حرام است که از او اطاعت کند، بلکه مى باید شوهر خود را از حرام باز دارد. اطاعتهاى واجب 1- مسائل جنسى 2- خروج از منزل بر زن واجب است که در مسائل جنسى همواره و در هر شرایطى (جز در حرام مثل آمیزش در حال روزه و یا حیض ) خود را در اختیار شوهر قرار دهد و او را منع نکند. براى خروج از خانه نیز حتما مى بایست بدون اجازه شوهر اقدام نکند، و این دو مساءله در روایات متعدد تذکر داده شده است و ما در جلد اول در فصل آمیزش جنسى آن را توضیح داده ایم . امام باقر علیه السلام فرمود: زنى نزد پیامبر اکرم (ص ) آمده عرض کرد: یا رسول الله حق شوهر بر زن چیست ؟ حضرت فرمود: او را اطاعت کند و نافرمانى نکند، از خانه او چیزى صدقه ندهد و روزه مستحبى نگیرد مگر با اجازه شوهر، که اگر بى اجاره خارج شود، ملائکه آسمان و زمین و ملائکه رحمت و غضب همه او را لعنت مى کنند تا برگردد. آن زن پرسید: یا رسول الله چه کسى بیش از همه بر گردن مرد حق دارد؟ حضرت فرمود: پدر، چه کسى بیش از همه بر زن حق دارد؟ حضرت فرمود: شوهر(12) - الحدیث . در حدیث دیگرى پیامبر اکرم (ص ) به زنها فرمود: نماز خود را طول ندهید تا شوهرهاى خود را مانع (کامیابى ) شوید(13) و در روایت دیگرى حضرت راجع به زنى که شوهرش با او کار دارد اما او آنقدر معطل مى کند تا شوهر به خواب رود فرمود: این زن همواره در لعنت ملائکه است تا شوهرش بیدار شود(14) در خانه بنشین و از شوهرت اطاعت کن در زمان پیامبر(ص ) مردى از انصار بخاطر کارى به مسافرت رفت و با زنش ‍ عهد کرد که از خانه بیرون نرود تا او برگردد، در این میان پدر آن زن مریض ‍ شد، به پیامبر پیغام داد که شوهرم به سفر رفته و با من عهد کرده که از خانه بیرون نروم تا برگردد، اما اکنون پدرم مریض شده آیا دستور مى دهى به عیادت او بروم ؟ حضرت فرمود: نه در خانه ات بنشین و حرف شوهرت را گوش کن ، تا این که پدرش مرد، آن زن به پیامبر پیغام داد یا رسول الله پدرم مرد آیا دستور مى دهى (در مراسم ) او حاضر شوم ؟ حضرت فرمود نه در خانه ات بنشین و از شوهرت اطاعت کن ، وقتى پدرش را دفن کردند، پیامبر شخصى را نزد آن زن فرستاد که به او بگوید، همانا خداوند تو را و پدرت را به خاطر اطاعت تو از شوهرت آمرزید(15) اختیارش با شوهر است در روایت است که یهود مدینه که در همسایگى حضرت فاطمه علیه السلام بودند، مجلس عروسى داشتند، نزد پیامبر اکرم (ص ) آمدند و از حضرت تقاضا کردند به خاطر حق همسایگى ، اجازه دهد دخترش حضرت فاطمه علیه السلام به مجلس آنها آید و مجلس آنها را رونق دهد، پیامبر اکرم (ص ) فرمود: فاطمه همسر على بن ابیطالب است ، و در اختیار اوست ،(16) (یعنى زن هر چقدر هم با فضیلت باشد براى خروج از خانه باید از شوهرش اجاره بگیرد.) 6- آراسته بودن زن همواره باید براى شوهر آراسته باشد. لاینبغى للمراة تعطل نفسها و لو تعلق فى عنقها قلادة - الحدیث . امام باقر علیه السلام فرمود: براى زن سزاوار نیست که (رسیدگى به ) خود را رها کند، گرچه با انداختن یک گردنبند باشد(17). پیامبر اکرم (ص ) نیز به زنى که از حقوق شوهر پرسیده بود فرمود: بر زن است که با بهترین عطر، خود را خوشبو کند، و بهترین لباس خود را بپوشد، و با بهترین زینت خویش ، خود را زینت دهد و هر صبح و شب خود را بر شوهر عرضه کند.(18) آرى روایات اسلامى در این باره متعدد است ، و یک بانوى آگاه متوجه است که ، مبنا و اساس زندگى مشترک بر محبت و ارضاء غریزه جنسى استوار است ، و این دو مهم هر دو احتیاج به زیبایى و آراسته بودن دارد. راجع به آراسته بودن زن و مرد در جلد اول توضیح بیشترى داده ایم ، به آنجا مراجعه شود. آئین همسردارى : قسمتى از روایات اسلامى در کیفیت شوهردارى جهاد زن (( جهاد المراة حسن التبعل .)) امام هفتم (ع ) فرمود: جهاد زن به نیکو شوهردارى است (زیرا زندگى و سامان دادن به آن و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات مادى و معنوى کمتر از جهاد نیست ).(19) رضایت شوهر براى بانوان اصل است زنى نزد پیامبر اکرم (ص ) آمده بود کارى داشت حضرت فرمود، مادران مشتاق و با محبت به فرزندان خود، اگر نبود برخورد تند آنها به شوهرانشان به آنها گفته مى شد بى حساب وارد بهشت شوید(20) (بانوان در گفتار و رفتار در خواستهاى خود همواره باید توجه داشته باشند که رضایت شوهر براى ایشان یک اصل است که سعادت آنها تا حد زیادى به آن بستگى دارد لباس ‍ و خانه و اثاث و سایر اشیاء اگر با خشم شوهر همراه باشد بى ارزش و ناچیز است ). غسل توبه امام صادق علیه السلام فرمود: هر زنى که شب بخوابد در حالى که شوهرش ‍ بر او به حق خشمگین باشد، هیچ نمازى از او قبول نیست تا اینکه شوهرش ‍ از وى راضى گردد، و هر زنى که براى غیر شوهر خود را خوشبو کند، خداوند هیچ نمازى از او قبول نکند تا اینکه از خوشبو کردن غسل کند همچنانکه از جنابت غسل مى کند.(21) این زن کارمند خداست . مردى به پیامبر(ص ) عرضه داشت : همسرى دارم که چون وارد خانه مى شوم به استقبالم مى آید و هنگام بیرون رفتن بدرقه ام مى کند، و چون مرا غصه دار ببیند مى گوید: چرا ناراحتى ؟ اگر به خاطر روزى است که دیگرى (خدا) عهده دار است و اگر به خاطر آخرت است ، خدا غصه ات را زیاد کند (تا بیشتر به فکر قیامت باشى و مرتکب حرام نشوى ). پیامبر اکرم (ص ) فرمود: همانا خداوند کارمندى دارد که این زن از کارمندان خداست براى او نیمى از اجر شهید است .(22)کرا خانه آباد و همخوابه دوست خدا را به رحمت نظر سوى اوست همه روز غم خورى غم مدار چو شب غمگسارت بود در کنار پاداش زن صبور (( من صبرت على سوء خلق زوجها اعطاها مثل ثواب آسیه بنت مزاحم . )) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: هر زنى که بر بداخلاقى شوهرش ‍ صبر کند مانند پاداش آسیه به او عطا مى کند (آسیه همسر فرعون بود که ایمان آورد و زیر شکنجهاى هولناک شوهرش جان داد.)(23)چو از گلبنى دیده باشى خوشى روا باشد از بار خارش کشى درختى که پیوسته بارش خورى تحمل کن آنگه که خارش خورى زن و رضایت شوهر (( ویل لامراة اغضبت زوحها و طوبى لامراة رضى عنها زوجها )) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: واى بر زنى که شوهر خویش را به خشم آورد، خوشا به حال زنى که شوهر از وى خوشنود باشد.(24) علاقه به شوهر امام صادق علیه السلام فرمود: پیامبر اکرم از جنگى که در آنها عده بسیارى از مسلمانان آسیب دیده بودند برمى گشت ، عده اى از زنها به استقبال آمده از شهداى خود مى پرسیدند، زنى نزدیک شد و گفت یا رسول الله فلانى چه شد؟ حضرت فرمود با تو چه نسبتى دارد؟ گفت برادرم است حضرت فرمود: خداى را سپاس گوى (بخاطر توفیق شهادت برادرت ) و استرجاع کن (بگو انا الله و انا الیه راجعون یعنى ما همه براى خدائیم و به سوى او بر مى گردیم ) همانا او شهید شد، آن زن نیز سپاس گفت و استرجاع کرد، سپس ‍ عرض کرد: یا رسول الله فلانى چه شد؟ حضرت فرمود با تو چه نسبتى دارد، عرض کرد: شوهرم است . حضرت فرمود: خداى را سپاس گوى و استرجاع کن که او شهید شد، زن (که به شدت ناراحت شده بود) عرض کرد واى از ذلت ، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: گمان نمى کردم زنى اینقدر راجع به شوهرش غصه دار شود تا این زن را دیدم .(25) وضع اقتصادى و شوهردارى حضرت زهرا علیه السلام امام باقر علیه السلام روایت کند که حضرت فاطمه علیه السلام کارهاى خانه و خمیر کردن و نان پختن و جاروب کردن را به عهده گرفت ، حضرت امیر عهده دار شد که کارهاى بیرون از خانه مثل آوردن هیزم و غذا را انجام دهد. روزى حضرت امیر علیه السلام به حضرت فاطمه (س ) فرمود: آیا چیزى (از غذا و خوراکى ) نزد شما هست ؟ حضرت زهرا گفت : سوگند به آنکه حق ، تو را گرامى داشت ، سه روز است که چیزى نداریم تا بیاورم . حضرت امیر علیه السلام فرمود: چرا به من نگفتى ؟ عرض کرد: پیامبر مرا نهى فرموده از اینکه از شما چیزى بخواهم و به من فرمود: از پسر عمویت چیزى مخواه ، اگر چیزى آورد که خوب وگرنه از او درخواست مکن ، و در روایتى آمده است که فرمود: از خدایم حیا مى کنم که شما را وادار کنم به چیزى که در توان ندارى ، امیرالمؤ منین از خانه بیرون آمد، از شخصى دینارى قرض ‍ گرفت تا چیزى تهیه کند، وقتى برمى گشت هوا تاریک بود، در میان راه مقداد ابن اسود (از یاران با وفاى پیامبر صلى الله علیه و آله ) را دید (که شب هنگام در کوچه سر گردان بود) حضرت از او پرسید: چرا این وقت بیرون آمده اى ؟ مقداد گفت : اى امیرالمؤ منین سوگند به آنکه حق تو را بزرگ داشته است به خاطر گرسنگى بیرون آمدم ، از امام باقر علیه السلام سؤ ال شد آیا آن زمان پیامبر زنده بود؟ فرمود: آرى . حضرت امیر به مقداد فرمود: من نیز بخاطر همین بیرون آمده ام ، و یک دینار قرض کرده ام ولى تو را بر خود مقدم مى دارم ، آن پول را به مقداد داد و برگشت ، همینکه به خانه آمد، دید که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نشسته اند و حضرت فاطمه (س ) نماز مى خواند و در مقابل ایشان ظرفى سرپوشیده قرار دارد: حضرت فاطمه بعد از نماز سرپوش را از ظرف برداشت ، ظرف آبگوشتى بود که نان و گوشت در آن بود. حضرت امیر علیه السلام پرسید: اى فاطمه این را از کجا آورده اى ؟ حضرت زهرا عرض ‍ کرد: از نزد خداست ، خداوند به هر که بخواه بى حساب روزى مى دهد! پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به حضرت امیر علیه السلام فرمود: مى خواهى راجع به همانند تو و او بگویم ؟ عرض کرد: آرى ، پیامبر فرمود مثل تو همانند زکریا است که چون نزد مریم در محراب عبادت رفت ، دید غذایى نزد مریم است ، پرسید اى مریم این غذا از کجاست ؟ مریم گفت : این از نزد خداست ، خداوند هر که را بخواهد بى حساب روزى مى دهد. امام باقر علیه السلام فرمود: سپس همگى تا یک ماه از آن مى خوردند و این همان ظرف است که حضرت قائم علیه السلام از آن غذا مى خورد و اکنون نزد ماست (26).اى گرامى دخت سالار امم همسر و همخوابه حبل المتین از تو جسته سکه عصمت رواج عصمتت بگرفته از عفت خراج با وجود چون زن در احترام دیگر از مردان نباید برد نام کوه مس را مى کند کان (27)طلا خاک پاى فضه ات چون کیمیا آبروى مریم از خاک درت ساره و هاجر به خدمت دربرت گر توئى زن اى سرفراز زمن کاش مردان جهان بودند زن آنچه قدرت داشت ذات کردگار حمله را بردست در ذاتت بکار بیش از اینم نى به وصفت دست رس گر بود در خانه کس یک حرف بس فاطمه بانوى نمونه اسلام او دختر پیامبر اسلام است ، شوهرش على بن ابیطالب بعد از پیامبر نظیر ندارد، گرچه حوادث روزگار نگذاشت تا بتوانیم از کمالات و معنویات حضرتش ، آن طور که باید مستقیما درس بگیریم و در مدت کوتاهى راه شهادت را پیمود اما کسانى که با عظمت امیرالمؤ منین آشنا هستند مى توانند از این راه به عظمت زهراء مرضیه پى ببرند، چرا که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: اگر على علیه السلام نبود براى زهرا همتائى نبود، زهرا همتاى على علیه السلام است و همتاى على علیه السلام بودن عظمتى مى خواهد که در تصور نمى گنجد، در دورانى ازدواج کرد که اوج جهاد اسلام بود هر لحظه شیپور جنگى نواخته مى شد و این شوهر والامقام بود که با فداکارى خود قامت اسلام را راست نگاه مى داشت و این فاطمه علیه السلام بود که در این راه مقدس ، شوهر را کمک مى کرد و هرگز تاریخ نشان نمى دهد که از شرکت شوهر در این نبردها اظهار نگرانى کرده باشد، و درست در همان زمان که فقر و فشار اقتصادى شدیدى بر زندگى مسلمانها مخصوصا خاندان پیامبر حاکم بود، او با آغوش باز جهاد را و فشار اقتصادى را که گاهى موجب مى شد تا چند وعده فرزندانش غذا نمى خوردند و با بهانه آنها را مى خواباند براى پیشبرد اسلام پذیرا مى شد، جهاد و فقر نه تنها او را از اسلام دور نکرد که برعکس بر عبادت و راز و نیاز دائمى او افزود، گرفتاریهاى اقتصادى و مسائل سیاسى و خانوادگى هرگز او را از خدا راز و نیاز مى کرد و از همان لحظات شیرین نیرو مى گرفت ، ارزش را به دارائى نمى داد و ندارى را علامت بدبختى نمى پنداشت با اینکه دختر پیامبر بود هرگز به این نسبت فخر و تکبر و بر شوهر نکرد با آن عظمت ، در خانه کار مى کرد و کار در منزل را عار نمى پنداشت و بعنوان روشنفکرى و ارزش ‍ بدنبال کار در خارج از منزل و یا خودنمایى نبود. و مهمتر از همه فرزندانى به جامعه تحویل داد مانند امام حسن و حسین و زینب و کلثوم ، که جهان اسلام به وجودشان افتخار مى کند. امام حسین به دامن مادر افتخار مى کند آرى آنگاه که به سالار شهیدان حسین ابن على (ع ) فرزند فاطمه علیهاالسلام پیشنهاد بیعت با یزید را مى کنند پاسخ مى دهد که این زنازاده (عبیدالله ابن زیاد) فرزند زنازاده مرا میان دو کار مخیر کرده است ، مرگ و ذلت و هیهات منا الذلة ، و چه دور است از ما ذلت خدا و رسول او و مسلمانان و دامنها پاک و پاکیزه و سرهاى پر حمیت و جانهایى که هرگز طاعت فرومایگان را بر کشته شدن مردانه ترجیح ندهند، براى ما ذلت نپسندند، او به دامن پاک که او را پرورش داده یعنى دامن مادر بزرگوارش زهراى مرضیه استدلال مى کند که دامن زهرا زبونى نمى پذیرد. جهاد فاطمه علیهاالسلام حضرت زهرا(ع ) در حالى که شوهرش را به جهاد مى فرستاد و در میان خانه کار مى کرد و زندگى را سر و سامان مى داد و با فقر و تنگدستى دست و پنجه نرم مى کرد و عبادت خدا را به بهترین وجه انجام داده و فرزندانش را هم براى جهاد تربیت مى کرد، با این همه خود نیز به جهاد پرداخت ، جهادى مقدس و بزرگ ، بگونه اى که امروز هر کس براى نگارش زندگى زهرا قلم بدست بگیرد ناچار است مبارزه او را با ستمگران بنگارد و آن حوادث افتخار آفرین ولى دردناک را بازگو کند و با صراحت حکومت ستمکاران را رسوا کند، و چنان سیاستمدار و متفکرانه جهاد مى کرد که سفارش کرد بعد از شهادتش هم مراسم تدفین او مخفیانه باشد تا این لکه ننگ همیشه بر دامن دشمنانش بیفتد که چرا تنها بازمانده پیامبر بعد از پدر چند ماهى بیش ‍ زندگى نکرد و مظلومانه شهید شد و چرا مظلومانه تشییع و مخفیانه دفن شد و قبرش هم مجهول ماند، و آفرین بر این جهاد و جهادگر. فاطمه از دیدگاه پیامبر اکرم (ص ) و این چنین بود که پیامبر با آن عظمت و بزرگوارى چنان در مقابل زهرا احترام مى کرد که انسان را مبهوت مى کند امام صادق (ع ) فرمود: پیامبر فاطمه را بسیار مى بوسید عایشه اعتراض کرد پیامبر فرمود: اى عایشه وقتى مرا به آسمان بردند در معراج وارد بهشت شدم ، جبرئیل مرا نزد درخت طوبى برد و از میوه آن به من داد خوردم خداوند آن میوه را در صلب من نطفه کرد و چون به زمین آمدم از آن نطفه خدیجه باردار شد و نطفه فاطمه منعقد گشت ، هیچگاه او را نمى بوسم مگر اینکه بوى درخت طوبى را استشمام مى کنم (28) و فرمود فاطمه حوریه اى است در صورت انسان و مکرر از پیامبر روایت کرده اند که پیامبر نمى خوابید تا اینکه روى فاطمه را ببوسد یا میان سینه او را مى بوسید و گاهى صورت خود را بر سینه فاطمه قرار مى داد(29) گاهى دست فاطمه را گرفته مى فرمود: هر که این را مى شناسد که مى شناسد هر که نمى شناسد او فاطمه دختر پیامبر است او پاره تن من است ، او قلب من است که میان دو پهلوى من است ، هر که او را اذیت کرده است (30) هر گاه به سفر مى رفت آخرین نفرى که میدید زهرا بود و هرگاه از سفر مى آمد اولین نفر زهرا بود وقتى وارد مجلس مى شد پیامبر بر مى خواست و سر او را مى بوسید و زهرا را در جاى خود مى نشاند(31). آرى فاطمه دختر نمونه نبوت ، و همسر نمونه ولایت است ، اگر فاطمه و همسر والامقامش ، بر اولاد گرامى او باد.فاطمه اى که حق بر، او سلام مى کند اداى ذکر نام او به احترام مى کند کسى که پیش پاى او، پدر قیام مى کند بر در خانه اش سلام ، صبح و شام مى کند شرق ببین که خانه اش ، برده سبق ز طور هم حیاببین که پوشد او، چهره خود ز کور هم فاطمه اى تو بازگو، فلسفه حیات را ساخته جد و جهد تو سفینة النجاة را زنده نگاه داشتى و آتوالزکاة را حى على الفلاح را حى على الصلاة را مزرعه عفاف را ز اشک ، آب داده اى به بانوان ز شرم خود، درس حجاب داده اى اى که خداى بى مثل ، به کوثرت مثال زد دم از جلال و قدر تو قادر ذوالجلال زد نبى زمهر، بضعتى ، به سینه ات مدال زد حلقه به باب خانه ات دست على و آل زد یافته است پرورش ، خون خدا ز شیر تو شیر خدا به مرتبت ، نظیر تو، بشیر تو به حسن تو که مى کند جلوه گر آفتاب را به اشک تو که بشکند قیمت در ناب را به کوى تو که دلم ربوده صبر و تاب را عرض سلام کردم و منتظرم جواب را دریغ از جواب ما به خاطر خدا مکن دست توسل مرا ز دامنت جدا مکن قسمتى از قصیده : سید رضا مؤ ید بخش دوم : وظایف مرد یا آداب زن دارى مرد بعنوان سرپرست خانواده و تنظیم کننده برنامه زندگى ، داراى وظائفى است ، که باید آن را مراعات کند، از نظر اقتصادى ، مرد مسئول تاءمین مخارج همسر و فرزندان مى باشد و باید در حد توان خود به این مهم بپردازد، اما مسئولیت مهم او همان تربیت و اخلاق پسندیده در خانه است ، که در بحث خانواده توضیح خواهیم داد، اینک پاره اى از روایات و دستورات اسلامى در رابطه با وظائف مرد نسبت به همسر خویش ذکر مى شود. فرمان خدا در مورد بانوان (( عاشروهن بالمعروف )) خداوند راجع به رفتار شایسته با همسر مى فرماید: با زنهاى خود به نیکوئى رفتار کنید.(32) آرى ، این جمله در حین کوتاهى ، حدود برخورد با همسر و کیفیت رفتار با او را تعیین مى کند و مى فرماید مرد نباید در رفتار نسبت به همسر، از حد اعتدال خارج شود، ظلم و بداخلاقى و بخل و سختگیرى ، خلاف دستور خداست ، همچنانکه رها کردن همسر، مراقبت او نبودن ، مطیع کامل زن بودن و خرجهاى بیهوده و سستى هاى ناپسند نیز درست نیست ، مرد باید با همسر از حد اعتدال خارج نشود، نه ظلم کند و نه خود را رها و در اختیار همسر قرار دهد. حضرت على علیه السلام فرمود: هر مردى که امور او را زن بگرداند ملعون است (33) زن گل است با او مدارا کنید (( فان المراة ریحانة و لیست بقهرمانة . )) امیرالمؤ منین در ضمن سفارشات خویش به فرزندانش محمد حنفیه فرمود: اى پسر من وقتى قوى بر طاعت خدا قوى باش (ظلم نکن ، به مردم خدمت کن ) و چون ناتوان شدى از معصیت خدا ناتوان باش (حقوق مردم را ضایع مکن ) اگر بتوانى که زن را بیش از آنچه مربوط به خود اوست ، اختیار ندهى ، انجام ده ، چرا که این کار جمال زن را پیوسته و خاطرش را آسوده و حال او را نیکو مى کند، همانا زن گل است نه قهرمان ، با او به هر حال مدارا کن و نیکو برخورد نما تا زندگى تو با صفا شود.(34) با همسر خود خوب رفتار کنید (( رحم الله عبدا احسن فیما بیته و بین زوجته )) امام صادق علیه السلام فرمود: رحمت خدا بر آن بنده که با همسرش به نیکى رفتار کند، همانا خداوند زن را در اختیار او قرار داده و او را سرپرست وى کرده است (35) (پس باید با این امانت به خوبى برخورد کند) با زنها، زیبا صحبت کنید (( فداروهن على کل حال و احسنوا لهن المقال لعلهن یحسن الفعال )) امیرالمؤ منین علیه السلام در ضمن بیاناتى که راجع به صفات ناپسند (برخى ) بانوان همانند خودپسندى و تکبر، ناشکرى و بى صبرى و مانند اینها ایراد نمود و توصیه فرمود که مراقب زنها باشید تا به هلاکت نیفتند و سرپرستى خانواده را به آنها نسپارید فرمود: با زنها در هر حالى مدارا کنید (سخنان تند و زشت بر زبان نیاورید) شاید (در اثر این رفتار نیکویى شما) آنها کارهاى خود را درست کنند(36) اذیت و آزار به همسر مجازات دارد بزرگى از علماء اعلام و سلسله جلیله سادات که شاید از ذکر نام شریفش ‍ راضى نباشد نقل فرمود: وقتى پدر علامه ام را در خواب دیدم و پرسشهایى از ایشان نموده و پاسخهایى شنیدم ، پرسیدم : ارواحى که در عالم برزخ معذبند، عذاب و سختیهاى آنها چگونه است ؟ در پاسخ فرمود: آنچه براى تو که هنوز در عالم دنیا هستى از عذاب برزخ و ناچارى آن مى توان بیان کرد مثل آن است که در دره اى باشى و از چهار سمت کوههاى بسیار مرتفعى که هیچ توانایى بر بالا رفتن از آنها نباشد تو را بر گرفته باشد و در آن حال گرگى هم تو را دنبال کند و هیچ راه فرارى از او نباشد (عذاب برزخ هم چنین است ) پرسیدم : آیا خیراتى که در دنیا براى شما انجام داده ام به شما رسیده و کیفیت بهره مندى شما از خیرات ما چگونه است ؟ در پاسخ فرمود: بلى تمام آنها به من رسیده است و اما کیفیت بهره مندى از آنها را هم با ذکر مثالى براى شما بیان مى کنم . هرگاه در حمام گرم و بسیار پر جمعیتى باشى که در اثر بخار و حرارت ، نفس ‍ کشیدنت سخت باشد در آن حال گوشه درب حمام باز شود و نسیمى خنک به تو برسد چقدر شاداب و راحت و آزاد مى شوى ؟! چنین است حال ما هنگام رسیدن خیرات شما! صورت نورانى و لبهاى چرکین ایشان مى گوید: چون بدن پدرم را سالم و نورانى دیدم و تنها لبهاى او زخمى و آلوده به چرک خون بود از ایشان سبب زخم بودن لبهایش را پرسیدم و گفتم اگر کارى از دست من بر مى آید براى بهبود لبهاى شما بفرمائید تا انجام دهم ؟ در پاسخ فرمود: تنها علاج آنها بدست علویه مادر شما است ، زیرا سبب اهانتى بود که در دنیا به او مى نمودم و چون نامش سکینه است و هر وقت او را صدا مى زدم خانم سکو مى گفتم ، او رنجیده خاطر مى شد، اگر بتوانى او را از من راضى کنى امید بهبودى هست . ایشان از خواب بیدار شده گوید: این مطلب را به مادرم گفتم در جواب گفت : بلى پدر شما هر وقت مرا مى خواند از روى تحقیر مى گفت خانم سکو و من سخت آزرده و رنجیده مى شدم ولى اظهار نمى کردم و احترام ایشان چیزى نمى گفتم و چون فعلا گرفتار و ناراحت است او را حلال نموده و از او راضى هستم و از صمیم قلب برایش دعا مى کنم (37) زن خوب سعادت است (( من سعادة المراة الزوجة الصالحة )) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: از خوشبختى مرد، داشتن زن شایسته است (38)زن خوب فرمانبردار پارسا کند مرد درویش را پادشا چو مستور باشد زن خوبروى به دیدار او در بهشت است شوى دست روى همسر بلند نکنید (( انى اتعجب ممن یضرب امراته و هو بالضرب اولى منها )) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرموده : تعجب مى کنم از مردى که همسرش ‍ را مى زند در حالى که خویش مستحق تر است به کتک خوردن .(39) (خود دهها خطا را انجام داده است اما تحمل یک خطا را ندارد). خشونت و محبت ؟! (( ایضرب احدکم المراة ثم یظل معانقها )) پیامبر اکرم (ص ) فرمود: کسى که همسرش را نمى زند چگونه دست در گردن او مى کند.(40) (وقتى کانون زندگى باید با شعله هاى محبت گرم باشد، زدن همسر به شدت از این صمیمیت مى کاهد). گذشت و مروت آورده اند که مردى زن زیبائى داشت ، چند سالى با کمال خوشى با هم زندگى نمودند، تا اینکه ناگاه زن در اثر آبله صورتش از زیبایى افتاد. شوهر جوانمردى وى براى اینکه مبادا همسرش از این حادثه خجالت کشد و غمگین شود، روزى چون سر از خواب برداشت ، شروع کرد به فریاد کردن و گریستن و بر سر و صورت مى زد، زن پرسید چه شد است ؟ گفت : دریغا که هر دو چشم من نابینا شده و جایى را نمى بینم ، و مدت بیست سال باقیمانده عمر خود را با این حال سپرى کرد، تا مبادا همسرش از زشتى رخسارش خجالت کشد. عفو حق زن است اسحاق ابن عمار مى گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : حق زن بر شوهر چیست ؟ حضرت فرمود: او را سیر کند، لباس بپوشاند، و اگر خطائى کرد از او در گذرد.(41) حضرت هود و همسر ایشان حضرت هود یکى از پیامبران الهى است ، او همسر بدى داشت ، اما برایش ‍ دعا مى کرد، از علت این کار پرسیدند؟ فرمود: خداوند هیچ مؤ منى را نیافرید، مگر اینکه دشمنى دارد که او را اذیت مى کند! دشمن من هم همین زن من است ، اگر دشمنم در اختیار خودم باشد بهتر از این است که من در اختیار دشمنم باشم (42) پاداش مرد صبور (( من صبر على خلق امراة سینة الخلق و احتسب فى ذلک الاجر اعطاه الله ثواب الشاکرین )) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: هر مردى که اخلاق بد همسر خود را به خاطر پاداش آن ، تحمل کند، خداوند پاداش شاکرین به او عطا خواهد نمود.(43) مهربانى و محبت به بانوان (( العبد کلما ازداد للنساء حبا ازداد فى الایمان فضلا )) امام صادق علیه السلام فرمود: بنده هر چه محبتش به بانوان زیادتر شود ایمانش بیشتر فضیلت مى یابد(44) شیرینى جاودانه (( قول الرجل للمراة انى احبک لا یذهب من قلبها ابدا )) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: شوهرى که به همسرش بگوید دوستت دارم ، این سخن همیشه در دل زن خواهد ماند(45) (زیرا بانوان دوست دارند خود را محبوب شوهر ببینند و این اظهار محبت ، نشان دهنده علاقه و موجب محبت نیز مى شود.) سفارش نسبت به زن (( اوصافى جبرئیل بالمراءة حتى ظننت انه لا ینبغى طلاقها الا من فاحشة مبینة . )) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: جبرئیل آنقدر راجع به زن به من سفارش کرد که گمان کردم جز در کار زشت آشکار نمى شود زن را طلاق گفت .(46) با غیرت باشید (( یا اهل العراق نبئت ان نسائکم یدافعن الرجال فى الطریق اما تستحون لعن الله من لایغار )) حضرت امیر علیه السلام فرمود: اى اهل عراق (اى مردم ) شنیده ام که زنهاى شما در راه رفتن با مردها برخورد پیدا مى کنند، آیا خجالت نمى کشید، خدا لعنت کند بى غیرتها را (هیچ لزومى ندارد بانوان براى مسائل جزئى در کوچه و بازار تردد کنند و موجب تحریک و تهییج غرائز دیگران شوند آن هم با عدم رعایت مسائل عفت در لباس و سخن و حرکات خود.)(47) این مرد جهنمى است (( من اضر بامراءة حتى تفتدى منه نفسها لم یرض الله له بعقوبة دون النار. )) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: هر مردى که همسرش را آزار دهد تا مهرش را ببخشد و جانش را آزار کند، خداوند به کمتر از جهنم او راضى نخواهد شد.(48) بهشت بر او حرام است (( حرمت الجنة على الدیوث )) حضرت صادق علیه السلام فرمود: بهشت بر دیوث حرام است (کسى که از آمیزش همسرش با اجانب ناراحت نیست )(49) از اعدام تا شهادت به خاطر پنج خصلت امام باقر علیه السلام فرمود: چند اسیر (مشرک و بت پرست که جز اسلام از آنها پذیرفته نشود و آنها هم اسلام را نپذیرفته بودند) نزد پیامبر آوردند، حضرت دستور داد ایشان را بکشند، لیکن یکى از ایشان را جدا نمود، آن مرد گفت : چرا مرا آزاد کردى ؟ حضرت فرمود: جبرئیل از طرف خدا به من خبر داد که تو پنج خصلت دارى که خدا و رسول او آن را دوست مى دارند، نسبت به خانواده خودت به شدت غیرتمند هستى ، سخاوت و خوش ‍ خلقى و راستگوئى و شجاعت دارى ، آن مرد که این سخن را شنید مسلمان شد و اسلامش نیکو گردید و با پیامبر جهاد کرد تا شهید شد(50) بى غیرتى پستى است (( کان ابى ابراهیم غیورا و انا اغیر منه و ارغم الله انف من لایغار من المؤ منین . )) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: پدرم ابراهیم با غیرت بود و من از او با غیرت ترم ، خدا به خاک مالد بینى آن مؤ منى را که غیرت ندارد(51) (شوهر باید تا مى تواند همسر خود را از معاشرت نامشروع در اعمال و مجالس ‍ حفظ کند، بى حجابى یا بد حجابى ، شوخى با اجانب و شرکت در محافل نامحرم بدون ضرورت ، از کم غیرتى مرد است ). همسرانتان را حفظ کنید پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: به پدران خود نیکى کنید تا فرزندانتان به شما نیکى کنند، نسبت به زنان مردم عفت پیشه کنید تا زنان شما با عفت باشند.(52) این هم صدقه است پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به مردى فرمود: آیا امروز را روزه دارى ؟ (گویا جمعه بوده است ) گفت : نه . فرمود: به فقیرى غذا داده اى ؟ گفت : نه . فرمود: برو نزد خانواده ات که این خود انفاق است .(53) بیشترین خیر در زنهاست (( اکثر الخیر فى النساء )) امام صادق علیه السلام فرمود: بیشترین خیر در زنهاست (شکم مادر و اخلاق و پرورش او سرمنشاء استعداد و پیشرفت هر خدمتگذار و خیراندیش است ). و مى شود معناى حدیث این باشد که : نسبت به بانوان نیکى بسیار نمائید.(54) سه نعمت بى حساب (( ثلاثه لا یحاسب علیهن المؤ من طعام یا کله و ثوب یلبسه و زوجة صالحه تعاونه و یحصن بها فرجه )) امام صادق علیه السلام فرمود: سه چیز است که بر مؤ من حسابرسى ندارد، غذائى که مى خورد، لباسى که مى پوشد، و زن نیکوئى که او را یارى داده و شهوت خود را به او کنترل مى کند.(55) اینجا اطاعت نکنید حضرت امیر علیه السلام فرمود: هر که در چهار چیز به حرف زنش گوش ‍ دهد، خداوند به صورت ، او را در آتش افکند، گفتند آنها چیست ؟ فرمود: در پوشیدن لباس نازک ، در رفتن به حمامها (زیرا رعایت عفت کلام و بدن را نمى کنند) در رفتن به عروسى (زیرا رعایت حجاب و جدائى زن و مرد نمى شود بعلاوه بد زبانیها، چشم و هم چشمى و تفاخر بى جا و بهانه جوئیها از اثرات این مراکز است ) و نوحه خوانیها(56) (که سابقا براى اموات خود مى گرفتند و زنها مراعات مسائل اسلامى را نمى کردند، بطور کلى مرد باید مراقب رفت و آمدهاى همسر خود باشد و او را از رفتن به مجالسى که زمینه ساز فساد و موجب وسوسه شیطانى مى باشد منع کند.) به سخن این زن گوش ندهید (( طاعة المراة ندامة )) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: اطاعت کردن از زن پشیمانى آورد(57) مؤ لف گوید: شاید منظور از این حدیث و امثال آن ، اطاعت از بانوانى است که عقل و دین آنها اسیر هواها و هوسهاى بى مورد است ، همچنانکه در بسیارى از افراد مشاهده مى شود، بانوانى که توقعات بى جا از شوهران خویش دارند و بدون در نظر گرفتن ضروریات زندگى و درآمد و شئونات خانواده چه بسا روى چشم و هم چشمى و یا احیانا احساسات بى جا، در خواستهائى مى کنند، انجام این دستورات موجب ندامت است ، آن بانوئى که از روى کم فکرى ، شوهرش را تشویق به جدائى از پدر و مادر و یا فامیل مى کند اطاعتش ندامت مى آورد، آن بانوئى که شوهرش را وادار به حرام و مخارج حرام و یا بیهوده مى کند اطاعتش موجب ندامت است ، آن بانوئى که هنگام جنگ و شهامت و شهادت ، شوهر و فرزندانش را تشویق به سستى مى کند اطاعتش موجب ندامت است ، آن بانوئى که شوهرش را و یا دخترى که پدرش را تشویق به خریدن وسائل گمراه کننده و یا تفریحات ناسالم و یا مجالس گناه و یا خریدن لباسهاى ناهنجار مى کند اطاعتش ‍ موجب ندامت است ، خلاصه آنکه بانوان باید در خواستهاى خود را مطابق عقل و درایت و دین قرار دهند نه طبق احساسات و هوسهاى بیهوده همچنانکه مردها باید در انجام تقاضاهاى بانوان طبق عقل و درایت و دین عمل کنند و زمام زندگى را خود بدست گیرند نه همسرانشان . مشورت با همسر شایسته او را سعادتمند کرد امام هفتم موسى ابن جعفر علیه السلام فرمود: در بنى اسرائیل مرد شایسته اى بود که همسر شایسته اى نیز داشت ، شبى در خواب دید که به او خبر دادند، عمر تو فلان مقدار است و چند سال را براى او معین کردند، و به او گفتند: خداوند مقدر کرده است نصف عمرت را در وسعت و ثروت باشى و نصف دیگر را در تنگدستى باشى ، حالا خودت انتخاب کن ، کدامیک را مى خواهى اول بگذرانى ؟ آن مرد در خواب جواب داد: من همسر شایسته اى دارم که شریک زندگى من است ، با او مشورت مى کنم و جواب مى دهم ، چون صبح شد خواب خویش را با همسرش در میان گذاشت ، زنش گفت : نیمه اول را انتخاب کن ، اول در عاقبت باشیم ، شاید خداوند به ما رحم کند و نعمت خود را بر ما تمام کند. شب بعد، همان شخص به خواب او آمد و پرسید: تصمیم تو چه شد؟ آن مرد گفت : نیمه اول را انتخاب کردم ، قبول شد، از آن به بعد دنیا از هر طرف به او رو کرد و نعمتش زیاد شد، همسرش به او گفت : به فامیلت و نیازمندان رسیدگى کن ، به همسایه و برادرت خدمت کن و بخشش نما، تا اینکه نیمه اول تمام شد و آن وقت موعود فرا رسید، باز آن مرد را در خواب دید، اینبار به او گفت : خداوند متعال از این کار خیر تو تشکر نمود و مقدر نمود تا آخر عمر خود را در رفاه و ثروت زندگى کنى .(58) خیر دنیا و آخرت در چهار چیز است نوه امام مجتبى علیه السلام از مادرش دختر امام حسین علیه السلام و ایشان از امام حسین و ایشان از پدرشان حضرت على علیه السلام و ایشان از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله روایت مى کند که فرمودند: کسى که در دنیا به او چهار چیز داده شد، خیر دنیا و آخرت را به او داده اند، و بهره خود را از دنیا برده است (1) ورع و پرهیزکارى که او را از حرام باز دارد (2) اخلاقى که میان مردم زندگى کند (3) بردبارى که با آن نادانى مردم را دفع کند (4) زن شایسته اى که او را در دین و دنیا کمک دهد(59) صفاتى که زنان در مردان مى پسندند تو مرد رهى واقف راه باش زحال زنان نیز آگاه باش 1 - مال و ثروت ، چرا که موجب رونق خانه و زندگى و زیبائى جامه و خانه مى شود و این امور مورد توجه بانوان است ، اما مرد مى بایست با عقل و فکر در تاءمین این گونه خواسته ها اقدام کند. 2 - قدرت و توانایى ، چرا که زن و مرد را نگهدار خود مى داند و مى خواهد پشتیبان او قوى باشد. 3 - مردانگى و غیرتمند بودن مرد. 4 - استقلال در زندگى ، بگونه اى که مرد آزادانه زندگى کند و زیر بار منت دیگرى نباشد. 5 - میان مردم با آبرو و با شخصیت باشد. 6 - اهل سخن و شیرین کلام و شوخ باشد چرا که زن از مرد خاموش و بى سرو صدا رنج مى برد. 7 - وضع سر و لباس او تمیز و زیبا و مرتب باشد. 8 - گاهى با هدیه و سوغاتى و گاهى با سخن علاقه خود را ابراز کند. 9 - گاهى سخنان و کارهاى زن را تحسین کند. 10 - رعایت ادب و نزاکت را بکند. 11 - خوش سلیقه باشد و نسبت به کارهاى زن در خانه بى تفاوت نباشد، بلکه به آنها نظارت کند و اگر سستى یا ناهنجارى مثل کثافت و بى انضباطى دید بى تفاوت نباشد وگرنه زن نیز سرد و بى تفاوت مى شود. چهار چیز کمر شکن پیامبر اکرم به حضرت امیر علیه السلام در ضمن سفارشات خود فرمود: یا على چهار چیز، پشت انسان را مى شکند، (یعنى بسیار سخت و گران و غیر قابل تحمل است ) (1) پیشوایى که معصیت خدا مى کند ولى حرفش را گوش مى کنند. (2) زنى که شوهرش او را مراعات مى کند ولى او به شوهر خیانت مى کند. (3) تنگدستى که صاحب آن چاره ندارد. (4) همسایه بدى که در محل اقامت دائمى انسان باشد.(60) این زن نفرین کرد و خودش مرد مردى با زنش نزد حضرت صادق آمد و از بد اخلاقى زن خود شکایت کرد، حضرت به آن زن فرمود: چرا شوهرت از تو شکایت مى کند، زن شروع کرد به شوهرش نفرین کردن ، حضرت فرمود: اگر همینطور (بر این کنیه و بر اخلاقى و نفرین ) ادامه دهى بیش از سه روز زنده نیستى ، زن (با گستاخى ) گفت : برایم مهم نیست که هرگز او را نبینم (یعنى بمیرم و راحت شوم ) در روایت است که این زن بیش از سه روز عمر نکرد و مرد. حضرت صادق علیه السلام فرمود: این زن متجاوز بود و خداوند عمرش را کوتاه کرد و شوهرش را راحت نمود.(61) طلا باشید نه خاک ! حضرت صادق علیه السلام فرمود: زن گردنبند است ، توجه کن چه چیزى به گردن مى آویزى ، براى زن قیمت (مشخصى ) نیست ، نه خوبش و نه بدش ، اما خوبانشان را با طلا و نقره برابرى نمى کنند چون طلا و نقره بهترند، اما زن بد، ارزش (مشتى ) خاک را هم ندارد، خاک از آن بهتر است (زن خوب همواره سعادت آفرین و زن بد سبب سیاه کردن زندگى مى شود و هیچکدام از این دو بهتر با طلا و خاک قابل مقایسه نیست )(62) پیرى زودرس (( کان من دعا رسول الله صلى الله علیه و آله اعوذ بک من امراة تشیبنى قبل مشیبى .)) امام صادق علیه السلام فرمود: یکى از دعاهاى پیامبر صلى الله علیه و آله این بود که خدایا به تو پناه مى برم از همسرى که قبل از پیرى مرا پیر کند.(63)دل آرام باشد مرد نیکخواه و لیک از زن بد خدایا پناه با این سخن اعمال زن باطل مى شود (( ایما امراة قالت لزوجها ما رایت قط من وجهک خیرا فقد حبط عملها )) امام صادق علیه السلام فرمود: هر زنى که شوهر خویش بگوید از تو خیرى ندیده ام ، اعمالش باطل مى گردد.(64) دستورهاى بیجا ندهید پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: هر زنى که با شوهر مدارا نکند و او را به آنچه نمى تواند وادار کند، خداوند هیچ کار خوبى از او قبول نمى کند و خدا را در حالى که بر او خشمگین است ملاقات مى کند.(65) بلاى سفر به که در خانه جنگ تهى پاى رفتن به از کفش تنگ بلاى سفر به که در خانه جنگ به زندان قاضى گرفتار، به که در خانه بینى بر ابرو گره در خرمى بر سرایى ببند که بانگ زن از وى برآید بلند کسى را بینى گرفتار زن مکن سعد یا طعنه بروى مزن تو هم جور بینى و بارش کشى اگر یک سحر در کنارش کشى بر زنها هم حرام است (( اشتد غضب الله على امراءة ذات بعل ملات عینها من غیر زوجها )) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: خشم خدا شدید است بر زن شوهردارى که چشم خویش را با نگاه به اجانب پر کند.(66) (نگاه زن هم به نامحرم مثل نگاه مرد به زن اشکال دارد). سه چیز شوم راوى گوید نزد امام صادق علیه السلام سخن از شوم بودن مى کردیم ، حضرت فرمود: شومى در سه چیز است در زن و اسب و خانه ، اما شومى زن در زیاد بودن مهر او و ناراحت کردن شوهر است و اما اسب ، شومى او را رام نبودن او و چموشى آن است و اما خانه شومى آن در تنگ و کوچک بودن آن و بدى همسایه ها و عیوب زیاد داشتن است .(67) جزاى سرکوفت زدن بر شوهر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: اگر تمامى آنچه روى زمین از طلا و نقره را زنى به خانه شوهر ببرد ولى یکروز بر شوهرش سرکوفت زند و بگوید تو چه کاره اى مال خودم است ، اعمال او باطل مى شود و لو از عابدترین مردم باشد مگر اینکه توبه کند و برگردد و از شوهرش معذرت خواهى کند.(68) و در حدیث دیگرى فرمود: هر زنى که بر شوهرش بخاطر مالش منت گذارد و بگوید تو از دارائى من مى خورى ، اگر تمام آن مال را در راه خدا صدقه دهد خداوند از او قبول نمى کند مگر اینکه شوهرش از او راضى شود.(69) زن و تقاضاى طلاق (( ایما امراءة ساءلت زوجها الطلاق من غیر باءس فحرام علیها رائحة الجنة .)) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: هر زنى که به دلیل از شوهرش ‍ تقاضاى طلاق کند بوى بهشت بر او حرام است .(70) واسطه ملعون من عمل فى فرقة بین امراءة و زوجهان کان علیه غضب الله و لعنته فى و الاخره .)) پیامبر اکرم (ص ) فرمود: هر که براى جدائى زن و شوهرى گام بردارد خشم و لعنت خدا بر او است در دنیا و آخرت .(71) خداوند از طلاق نفرت دارد همانا خداوند جائى که در آن عروسى واقع شود دوست مى دارد و جائى که در آن طلاق واقع شود دشمن مى دارد، خداوند از هیچ کارى مثل طلاق نفرت ندارد.(72) صفات پسندیده و ناپسند شوهر پیامبر اکرم (ص ) فرمود: از بهترین مردان شما مرد با تقوى و پاکیزه و دست باز است که نگاه او سالم باشد (به نامحرم نظر نکند) و به پدر و مادرش ‍ مهربان بوده و عیان خود را به دیگرى محتاج نکند و فرمود: از بدترین مردان مرد تهمت زننده اى است که بخیل و بد دهن باشد، تنها غذا خورده ، میهمان دوست نباشد، همسر و خدمتکار خویش را بزند و عیال خویش را به دیگرى محتاج کند و پدر و مادرش را اذیت نماید.(73) صفات پسندیده و ناپسند زن پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: آیا به شما بگویم بدترین زنها کیست ؟ زنى است که در میان خانواده خودش خوار بوده ولى نزد شوهرش ‍ تکبر مى کند، نازا و کینه توز است ، از کار زشت پرهیزى ندارد، وقتى شوهرش نیست زینت خود را به دیگران نشان مى دهد، ولى بر شوهرش ‍ امتناع مى کند، به سخن شوهرش گوش نمى کند و اطاعت او نمى نماید، وقتى شوهر با او - در کامیابى - خلوت مى کند، همانند مرکب چموش ‍ امتناع مى کند، همو که نه عذرى مى پذیرد و نه از خطائى مى گذرد. و فرمود: بهترین زنهاى شما زنى است بچه زا و مهربان و با عفت باشد، نزد خانواده - پدر و مادر - عزیز و نزد شوهر متواضع باشد، زیبائى و زینت خود را وقف شوهر کند و از دیگران بپوشاند، سخن شوهر را گوش کند و از او اطاعت نماید، و چون شوهر با او خلوت کند خواسته او را انجام دهد، و همانند مردها اظهار شوق در زناشوئى - نکند (بلکه خود را نگه دارد و متین باشد تا نزد شوهر عزیز گردد).(74) اخلاق در خانواده : محبت اساس موفقیت خانواده اعضاء یک خانواده که رکن مهم آن زن و شوهر هستند، گذشته از ضرورتهائى که آنها را دور هم جمع مى کند، باید از پیوندى مقدس و درونى که همان محبت و احساس علاقه به یکدیگر است ، برخوردار باشند. زن و شوهر نباید به حکم ضرورت ، با هم زندگى کنند، در هنگام ساختن یک بنا، میان آجرها هرگز علاقه در کار نیست ، فقط به حکم ضرورت در کنار هم قرار گرفته اند. ولى در کانون خانواده چطور؟ آیا در زندگى مشترک آنها هم باید به حکم ضرورتها و ناچاریها با هم باشند؟ مسلما خیر، کانون خانواده باید از بنیاد محکمترى که همان علاقه و محبت است ، برخوردار باشد، حکمت متعالیه حضرت حق ، در یک حسابرسى و نقشه کشى دقیق بهترین فرصت را براى پى ریزى این بنیاد در اوائل ازدواج ایجاد کرده است ، شور و نشاط جوانى ، شهوت و احساس محبت بسیار به همسر در اوائل ازدواج ، فرصت طلائى است که همراه با پیوند جنسى ، پیوند دو قلب هم انجام گیرد و این عروس و داماد هستند که باید از این فرصت و بهانه ، نهایت استفاده را بکنند، و با انجام عوامل محبت آن را به گونه اى گسترش دهند که تا پایان عمر همدیگر را دوست و دلسوز هم بدانند. اخلاق در خانواده : فرصت طلائى براى پیوند جاودانه عروس و داماد باید توجه داشته باشند آن شور و عشق اولیه ازدواج که به خاطر مسائل جنسى و تازگى آن موجب علاقه شدید آنها نسبت به یکدیگر شده است تا آخر عمر خود بخود باقى نمى ماند، اگر از این فرصت طلائى براى ایجاد پیوند عمیق دوستى و حقیقى میان خود در ماوراى مسائل جنسى استفاده نکنید، هنگام رنگ باختن مسائل جنسى ، دچار مسائل عدیده اى خواهید شد که چه بسا تا آخر عمر دست به گریبان شما خواهد بود. این شور و علاقه اگر فقط بر مبناى مسائل جنسى باشد پس از مدتى نه چندان طولانى حساسیت خود را از دست مى دهد و واقعیت زندگى بعد مهم زندگى مى شود، زیرا آن هیجانات و تحریکات شهوى و جذبه هاى اولیه از کار افتاده و آن میل شدید کاسته شده و کسانى که موفق شده باشند در آن فرصت محبت خود را در دل یکدیگر جا کنند، پشتوانه اى محکم جایگزین آن نموده اند که تا آخر عمر ضامن اجرائى سعادت آنان خواهد بود. و ما در این مبحث بر آنیم که توفیق الهى راههاى ایجاد این محبت را که پایه یک زندگى شیرین است جستجو کنیم ، تا بتوانیم اعضاء خانواده را مثل دو دوست در کنارهم داشته باشیم و دوست نداریم که پس از گذشت مدتى از سر آغاز ازدواج ، وقتى که واقعیات زندگى نمایان شد و گرد و غبار شهوات کاسته شد، زن و شوهر خود را نسبت به یکدیگر بى علاقه ببیند. زندگى نباید بگونه باشد که با هم بسازند، سازش بوى جنگ و سپس تظاهر به صلح از روى ناچارى مى دهد، باید با هم بجوشند، غمخوار یکدیگر باشند، از دیدن یکدیگر لذت ببرند، نشاط مى یابد، سرمست مى شود و روحیه مى گیرد - خلاصه دلها باید با هم باشد نه جسم تنها، آن خانواده اى که اساس آن بخاطر ناچاریها است زندان است نه خانه ، آن زن و شوهرى که به خاطر فرزندانشان با هم هستند و مى ترسند اگر جدا شوند فرزندانشان ضایع گردند، خانه آنها اداره است ، میان زن و شوهر اگر غیر از محبت چیز دیگرى سبب اجتماعشان گردد موفق نخواهند بود، و اعضاء خانواده چه زن و چه شوهر به سختى باید مراقب باشند و این حقیقت را با تمام وجود درک کنند و بپذیرند که خانه ، زندان نیست و آنها هم سلولى نیستند، خانه اداره نیست و آنها مثل دو کارمند نیستند، خانه میدان جنگ نیست و آنها در مقابل دشمن قرار ندارند، اینها هیچ نیست ، خانه کانون گرم صفا و محبت است و در یک کلمه خانه محیط دوستانه زندگى است و ازدواج یک اشتراک و همکارى مقدس براى رسیدن به سعادت مى باشد. نیاز به محبت مسائل و احتیاجات زندگى نباید زن و شوهر را از توجه به نیازهاى یکدیگر و شخصیت آنها غافل کند، زوجین باید دقت کنند، حتى اگر دنبال زندگى شیرین هستند باید در درجه اول همسر خود را سالم و با نشاط داشته باشند، اگر هزاران وسیله رفاهى فراهم شود اما دل خوش و نشاط نباشد زندگى شیرین نیست . حتى اگر یکى از طرفین از روى کوته فکرى به فکر سعادت و رفاه خود بیش ‍ از طرف دیگر هم باشد باز باید کارى کند که نشاط و سلامتى روحى و جسمى همسر خود را به بهترین وجه فراهم کند، گرچه اساس این تفکر که همسر خود را فقط به خاطر بهره ورى و سودجوئى یکطرفه خواستن ، فکرى خام و ابلهانه است . در این راستاست که باید به شدت مراقب باشند، تا حقیقت هستى و رگ حساس همسر خود که همان روح و روحیات اوست نه تنها لطمه نخورد که از نشاط و سلامتى بیشترى برخوردار شود. همه مى دانیم زندگى مشکلات دارد، موانع و سختیها در راه خواسته هاى به حق یا ناحق موجود است و مهمترین عامل موفقیت در مبارزه با مشکلات ، استقامت و همت و دلگرمى است ، روحیه شخص خود باخته و دلسرد و بى رمق در مقابل کوچکترین حوادث از کاهى کوهى مى سازد، تا چه رسد به کوه مشکلات ، اینجا چه باید کرد؟ یک همسر شایسته مخصوصا بانوان چه باید بکنند؟ آیا باید صرف نظر از مشکلات شوهر و مسائل درونى و بیرونى او، به فکر توقعات خود اگر چه بجا هم هست ، باشند؟ و نه تنها موجب دلگرمى نشده که روحیه او را خرابتر گردانند؟ هرگز. در این موارد بیش از خواسته هاى خود سعى کنید به فکر همسرتان باشید، با محبت و ملاطفت و اظهار لطف و صفا و انجام نمودهائى از تواضع و خوش رفتارى ، روح او را آرامش داده و موجب شوید خانه محیط آرام بخشى براى او باشد و شما باعث تجدید قواى روحى و جسمى او باشید - حالا که بسیارى از مردم اجتماع بر خلاف دستورات دین و مکتب اهل بیت علیهم السلام و بر خلاف وجدان و عقل خود، گرگ صفتى پیش گرفته اند، و منتظرند با کوچکترین بهانه ، یکدیگر را پاره کنند، و همچون گرگها بر سر منافع مادى به جان یکدیگر افتاده اند، سعى کنید که محیط خانه براى وى جاى امنى باشد به دور از این جنگ و گریز. اخلاق در خانواده : راه کمک به همسر و دلگرمى در زندگى خستگى مال روح است نه جسم و نه مشکلات ، درد و رنج مال روح است نه بدن ، ترس و بزدلى مال روح است نه بدن ، خود باختگى مال روح است نه بدن ، خلاصه مرکز اصلى اغلب صفات انسان روح است ، گرچه زمینه آن در مسائل مادى ایجاد مى شود، مشکلات در خارج وجود انسان پدید مى آیند، ولى روح خسته مى شود. آنچه سخت است وجود مشکلات نیست ، بلکه سختى در خستگى روح است ، والا روح بلند و پر استقامت از مقابله با مشکلات نه تنها ضرر نمى بیند که آبدیده تر هم مى شود و بر تجربیات خود نیز در مقابله با مشکلات مى افزاید. مشکل حقیقى این است که سختیهاى زندگى روح کسى را افسرده و خسته و بى طاقت کند، روح اگر افسرده باشد دچار بزرگترین نقصها شده است گرچه هیچ مشکلى در زندگى مادى نداشته باشد، و برعکس روح اگر با نشاط و نیرومند شد بزرگترین موفقیتها را داشته و بدست خواهد آورد، گر چه مشکلات چون کوهها بر سر راه او باشند. راه موفق شدن در زندگى براى هر کسى در مقابله با مشکلات و سختیها یکى از دو راه است : 1 - برداشتن مشکلات خارجى و موانع 2 - تقویت روحیه ، راه اول ، راهى است که اغلب مردم به آن مى اندیشند و آن را تنها راه حل مشکل نیز مى پندارند، و سعى مى کنند که این مشکلها بوجود نیاید و اگر هم آمد مى خواهند همانها را برطرف کنند، و به همان نیز قانع هستند، و هر کس را نیز بدون مشکل مادى یافتند خوشبخت مى دانند و طبعا هر که مشکلات مادى دارد همچون فقر و مرض و شغل پائین و غیره بى چاره و ناکام مى پندارند، و این طرز فکر در عکس العمل مردم نسبت به طبقات جامعه کاملا هویدا است . و لذا چون راه حل این مشکلات را در بر طرف کردن آن مى دانند، اگر نتوانند مثلا به یک بیمار کمک کنند و یا نیاز نیازمندى را بر طرف کنند، خود را ناتوان از کمک به وى مى بینند، در مسائل خانوادگى هم اگر با این سطح فکر رفتار کنیم ، چه بسا همسرى بگوید من که نمى توانم در مسائل مالى ، ادارى و غیره به او کمک کنم ، پس وظیفه اى ندارم . اما راه حل دومى نیز هست که بسیار مؤ ثرتر و مفیدتر نیز خواهد بود، به این صورت که انسان توجه کند، فشار مشکلات بر روح آدمى است ، لذا با تقویت روحیه خود و یا کسى که درگیر مشکلات است او را در مقابله با مشکلات قدرتمند گرداند، کارى کند که خود بتواند مشکلاتش را بر طرف کند، یعنى درست از همان راهى که مشکلات فشار مى آورند، آن را برطرف کنیم ، اینراه از جهتى بسیار آسان تر و عمومى تر خواهد بود، و بسیار نیز مؤ ثر مى باشد. وقتى کسى را یافتند که در اثر مشکلات تحت فشار روحى قرار دارد نگران است و دلگرمى را از دست داده ، روحیه او را تقویت کنید، تفاوت و امتیاز مهم این راه از روش اول این است که اگر بخواهیم مشکلات خارجى را برطرف کنیم ، چون مشکلات انواع مختلف دارند، یکنفر نمى تواند از هر جهت به او کمک کند. همچنانکه تعداد زیاد مشکلات اگر با کمک مداوم تواءم باشد موجب تنبلى و وابستگى روحى مى شود و امکان کمک هم براى امثال همسران نیست ، بر خلاف روش دوم که ربطى به زیادى مشکلات و تنوع آنها و مخراج گسترده ندارد. گفتن چند جمله سنجیده و مؤ ثر، همراه با اخلاق و رفتار محبت آمیز و تشویق صمیمانه ، بهترین کمک براى تقویت روحیه است چه از معلم به شاگرد، یا همسر به همسر، یا پدر به فرزندان و دیگران . بعد از بیان آن مقدمه عروس و داماد مى توانند بخوبى رمز همیارى و خدمت به یکدیگر را دریابند. اگر ساختمان وجودى هر انسانى به گونه اى است که خواه یا ناخواه در مقابل تشویق و دلگرمى و صمیمیت و محبت قوت مى گیرد و متاءثر مى شود. چرا از این وسیله مهم در راه موفقیت زندگى استفاده نکنید؟ با محبت و ایجاد علاقه و اخلاق خوب و مودبانه و صفا و صمیمیت مى توانید پشوانه محکمى براى زندگى خود و موفقیت شوهر در مقابله با مشکلات و در نتیجه سعادت خود فراهم کنید. انسان نیازمند و تشنه محبت است انسان هر قدر هم که بزرگ باشد، چه از نظر سن و یا مقام ، باز از تنهائى گریزان است ، احتیاج به دوستى صمیمى و یکرنگ دارد، دوست دارد علاقه خود را براى کسى که نسبت به وى علاقه مند است صرف کند، بشرط آنکه طرف او واقعا طرف به وى علاقه مند باشد. زوجین باید سعى کنند، این نیاز را برطرف کنند، یعنى از نظر دوستى نیز یکدیگر را غناء کنند، اگر پاى محبت در میان آمد، فضاى محبت و عالم دوستى و شور و هیجان محبت ، عالم دیگرى دارد با آثار و روشهاى مخصوص بخود. خلاصه آنکه در فضاى محبت معادلات و معیارها بطور کلى دگرگون مى شود، و انسان به جهت ساختمان روحى خود مثل یک ماهى مى ماند که در فضاى محبت ، نشاط مى یابد و رشد مى کند، خطاها، سختى ها، کمبودها، مرضها، همه و همه جلوه دیگرى دارند، تو گوئى اکسیرى است که اگر به سخت ترین مشکلات زده شود آن را راحت و زیبا مى کند. افسوس که قدر این گوهر و ارتباط و تاءثیر آن در زندگى خانوادگى و اجتماعى ناشناخته است . انسان تشنه محبت است ، اگر آب زلال محبتى از کسى یافت با تمام وجود به او علاقه مند مى شود و انس مى گیرد وگرنه بناچار وقتى آب زلال و شیرین نبود به آب شور هم بسنده مى کند. براى همسرتان آب شیرین ، و گوارائى باشید در محبت ، و غذاى لذیذ و خوشمزه اى از محبت تدارک ببینید که مشتاقانه بسوى خانه آید، نه آب شور دواى تلخى که بناچار باید خورد و تحمل کرد. شرط اول محبت ، شناخت روحیات همسر است . اولین قدم براى ایجاد محبت شناخت یکدیگر و روحیات طرفین است ، اینکه یک سلسله مفاهیم و دستورات را شما یاد بگیرید و بدون درک موقعیت مناسب همسرتان آن را بکار برید چه بسا برعکس نتیجه مى دهد. خلاصه آنکه عقل و هوش و درایت و ذکاوت همسر در این راه مهمترین وسیله براى موفقیت است . اینکه شوهر یا همسر شما از چه چیز خوشحال مى شود و یا ناراحت مى شود؟ نسبت به چه کسانى یا چه کارهائى علاقه مند است ؟ چه وقت خسته است ؟ چه وقت باید او صحبت کرد و چه صحبتى باید کرد؟ چه موقع باید نیازهاى مادى خانواده یا خود را بازگو کنید، در چه شرائطى باید گله کرد؟ چگونه باید گفت ؟ اینها از امورى نیست که بتوان براى آن مقررات دقیقى وضع کرد. هر انسانى در شرائط خاص خود بسر مى برد، چه زن و چه مرد، روحیات او در اثر خانواده و اجتماع و مدرسه و غیره به اشکال مختلف شکل گرفته است . این همسر هوشمند و عاقل است که در رهگذار زندگى باید همسر خود را درک کند، او را و موقعیت خانوادگى و اجتماعى و اخلاقى او را درک کند. همچنانکه اغلب همسران نسبت به لباس و غذا و یا کیفیت آرایش دلخواه یکدیگر آگاهى مى یابند و سعى مى کنند حتى المقدور آن را رعایت کنند، مثلا یک بانوى هوشمند سعى نمى کند غذائى درست کند که فقط خودش ‍ علاقه مند به آن است و شوهرش از آن متنفر است . درست همین روش را باید در تمامى مسائل زندگى پیاده کرده ، و این احتیاج به شناخت همه جانبه از همسر دارد. با توقعات و روحیات نامطلوب چگونه باید برخورد کرد؟ البته معلوم است منظور روحیات فاسد و ضداسلامى همسر شما نیست در مقابل روحیات فاسد و نامناسب همسر باید ایستادگى کرد اما نه بگونه که نه تنها از آن اخلاق دست نکشد بلکه به شما هم بدبین شود خاص و موقعیت سنجى همراه با لطف و محبت مى خواهد. اگر همسرتان احساس کند شما دوست او هستید، سخن دوستانه مخصوصا از یک دوست قابل پذیرش ‍ است . ولو سخت باشد، اما اگر شخصیت او را در این راستا نادیده گرفتید، نه تنها از اخلاق نامناسب خود دست نمى کشد بلکه نسبت به شما نیز کم علاقه مى شود. هر سخن جائى و هر نکته مقامى دارد. هرگاه خواستید چیزى تقاضا کنید، نباید فقط به فکر گرفتن تقاضاى خود باشید و به هر قیمتى شده آن را بدست آورید، این کار مناسب محیط خانواده نیست بلکه به میدان جنگ و یا جنگل شبیه تر است . مثلا شما براى خودتان یا فرزندانتان لباس مى خواهید، شوهر شما وارد خانه مى شود، بدون در نظر گرفتن موقعیت ، شروع مى کنید به در خواست کردن ، و چه بسا که عکس العمل تند او - گرچه نابجاست - روبرو مى شوید و دنبال آن ممکن است مسئله ادامه یابد و کم کم عواقب سوء پیدا کند، و با زیاد شدن تدریجى کدورتها رشته محبت پاره مى شود. ولى یک بانوى عاقل مى داند هنگامى که هنوز شوهر خستگى کار روزانه را بر دوش مى کشد و براى استراحت به خانه آمده ، وقت گذاشتن کار دیگرى بر عهده وى نیست ، او باید صبر کند تا شوهر خستگى بگیرد، سپس با وى راجع به مسائل مختلف اندکى صحبت کند، چه بسا در امور زندگى دچار مشکلاتى باشد، اعصابش در اثر حادثه اى کوفته شده باشد، مخارج تازه اى برایش پیش آمده باشد، که اگر بى حساب و کتاب ، تقاضا کند مسلما جواب منفى خواهد گرفت ، و اگر موقعیت مناسب بود با نرمى و از روى محبت ، تقاضاى منطقى خود را بنماید. این همسر اشتباه مى کند. آن همسرانى که گمان مى کنند اگر با سرسختى و درشتى و به زحمت انداختن همسر خود خواسته خود را تحمیل کرده به دست آورده اند، زیرک و موفق هستند، بسیار در اشتباهند، آنها مثل کسى هستند که براى خرید قند به مغازه اى رفته بود، صاحب مغازه که سنگ ترازوى او از گل پخته بود، مقدارى در ترازو گذاشت ، رفت تا قند را بیاورد. خریدار که به خوردن گل عادت داشت ، موقعیت را مغتنم شمرد و شروع کرد مقدارى از آن گل در ترازو را خوردن ، صاحب مغازه هم متوجه نشد و با آن گلها قند را کشید و تحویل داد، خریدار بیچاره خوشحال از اینکه زرنگى کرده و صاحب مغازه را فریب داده و گل او خورده است ، رفت غافل از اینکه کم شدن گل موجب کم شدن قند او شده است و او به خود ضرر زده است . آرى ، آن همسرى که خوشحال است از اینکه با سختى و ایجاد ناراحتى به خواسته خود رسیده ، در حقیقت با بدست آوردن آن خواسته ، سنگ زیرین زندگى که همان محبت و علاقه است را به یک یا چند خواسته فروخته است . محبتى که شیرین تر از قند است را داده و گل آلوده اى را که با ناراحتى همراه شده گرفته است . کیفیت محبت و ابعاد آن در انسان هر انسانى بر حسب بافت روحى عقائد و ارزشهاى مسلط و یا مهمى که دارد، مسائل و امورى براى او اهمیت مى یابد و به نسبت شدت و ضعف شکل گیرى روح و فکر او نسبت به امور مختلف ، از خود عکس العمل نشان مى دهد، انتظار اینکه اگر کسى به چیزى یا انسانى ، علاقه داشت تحت هر شرائط و هر شکلى محبت را حفظ کند، بدون در نظر گرفتن ارزشهاى مهم و مسلط روحى و فکرى وى ، جاهلانه است . اینکه انسان به چه چیز باید اهمیت دهد و چه چیزى لایق است که بیش از هر چیزى محبت انسان را جلب کند و محبوب انسان شود یک مسئله است ؟ و اینکه دوست و همسر یا پدر و مادر چه چیز را در درجه اول اهمیت قرار مى دهند مسئله دیگرى است ؟ همیشه اینطور نیست که محبتها بر طبق بایدها باشد، بلکه برعکس در صد کمى از محبتها در آن درجه که باید باشد هست . مثلا ما مسلمانان معتقدیم مسلمان باید محبتش به خدا و رهبران دینى بیش ‍ از محبت او به هر چیز دیگر باشد، ولى آیا در واقعیت چنین است ؟ هرگز، زیرا محبتى که بسیارى از ماها نسبت به زن و فرزند و مال و مقام و غذا و لباس و آرزوهاى خود داریم با محبتى که به خدا داریم قابل مقایسه نیست ، ما براى بدست آوردن مسائل غیرالهى با شوق اقدام مى کنیم و تحمل مشقت مى نماییم و انتظارى هم نداریم ، اما همینکه پاى مخارج الهى و تحمل زحمت براى خدا پیش آید، قدمها سست مى شود و دستها بخیل مى گردد! این نمونه ها نشان مى دهد که ما در اعتقاد خدا را قبول داریم و به او هم محبت مى ورزیم ، اما نه بمقدارى که معتقدیم باید محبت داشت ، درصدى از محبت به خدا و پیامبر و دین را هر مسلمانى دارد، اما به تناسب حالات روحى افراد و صفاى روح و اخلاق حمیده و یا رذیله و مسائل فکر و ارزشهاى دیگر، مقدار این محبت فرق مى کند، و به تناسب همان مقدار محبت ، براى دین خرج مى کنند. مثلا اگر مسلمانى به دین 20 درجه محبت دارد اگر موردى پیش آید که به آن 50 درجه علاقه دارد، مثلا علاقه او به مال بیش از علاقه به دین باشد، مى بینیم که مسئله دینى را رها مى کند و آن کار خلاف دین را مرتکب مى شود؟ البته در این بین مسائل قابل بررسى بسیار است . منظور این است که بدانیم دوستى مراتب دارد، اگر کسى در اثر برخورد با موردى ، نسبت به مسئله اظهار بى علاقه گى کرد، دلیل این نیست که مطلقا بى علاقه است بلکه فقط مى فهماند به آن چیز دیگر علاقه بیشترى دارد. معیار و اندازه محبت در زن و شوهر با این مقدمه آنچه بیان شد که زندگى محتاج محبت است و بدون محبت پایه هاى خانواده استوار نیست ، منظور این نیست که زن نسبت به شوهر و یا شوهر به زن باید چنان محبتى داشته باشد که هیچ چیز را مثل آن دوست نداشته باشد، اینکه بعضى از همسران توقع دارند همسرشان باید آنها را بر همه چیز و همه کس مقدم دارد، توقع نابجائى است . توقع معقول از یک همسر آن است که محبت یک همسر را داشته باشد، یعنى همسر خود را بعنوان یک همسر پذیرفته و محبت همسرى را داشته باشد، دقت کنید، محبت خاص همسر، یعنى شوهر آن محبتى که باید یک شوهر به زن داشته باشد و زن آن محبتى را که یک زن باید به شوهر داشته باشد در همان حد زن و شوهرى ، داشته باشد، و طبعا این درجه مخصوص ‍ و معینى از علاقه خواهد بود. مرا بیشتر دوست دارى یا...؟ اینکه یک زن شوهرش بپرسد مرا بیشتر دوست دارى یا پدر و مادرت را؟ سؤ ال نامعقولى است ، محبت به پدر و مادر سبک و گونه دیگرى است که ربطى به زن و شوهر ندارد و اگر شوهر بگوید پدر و مادرم را بیشتر دوست دارم ، نباید زن ناراحت شود که پس مرا دوست ندارى یا کمتر دوست دارى - هر کس باید پدر و مادر را بیش از دوست و همسایه و فامیل و همسر و غیره از مردم عادى دوست داشته باشد، و محبت هر کسى در جاى خود مطلوب است ، بنابراین اگر کسى پدر و مادرش را بر دیگرى مقدم کند، دلیل بى محبتى نیست ، توقع اینکه همسر شما، اگر شما را دوست دارد باید بر همه چیز مقدم کند، انتظار واهى و بیهوده است . گذشته از اینکه در همان محبت زن و شوهرى هم افراد درجات مختلف دارند، و تا وقتى به حد افراط و تفریط نرسیده نباید توقع بیشتر داشت . اینگونه همسر قابل سرزنش است آرى آن شوهرى که قنارى خود را بیش از همسرش پذیرفته ، قابل سرزنش ‍ است ، و یا آن همسرى که لباس و آرایش را بر شوهرش مقدم مى نماید قابل سرزنش است ، اینکه مرد، به عیش و نوش با دوستان بپردازد و از همسرش ‍ غفلت کند، قابل سرزنش است ، اینکه زن متوقع باشد که همیشه باید همراه مرد باشد و مرد را مقید کند، که در هر سفرى باید او هم باشد و مرد حق ندارد با دوستانش به جائى رود یا تنهائى به یک میهمانى رود، توقع بى جاست . همچنانکه اگر مردى یا زنى بدون هیچ مصلحتى ، پدر و مادر را در هر کارى خانواده خود دخالت دهد و خواسته همسر را نادیده بگیرد کار بجائى نیست ، اینکه حتما باید در هر کارى پدر و مادر نظر دهند وگرنه دیگرى ناراحت مى شود کار غلطى است که نه فرزند باید انجام دهد و نه پدر و مادر اندیشمند باید توقع این کار را داشته باشند. برخوردهاى تند مقطعى معیار بى محبتى نیست اگر همسر شما، در یک حالت خاص قرار گرفت و کارى کرد که شما ناراحت شدید، کسى یا چیزى را بر شما مقدم کرد، دلیل بر بى محبتى او نیست و یا دلیل بر کم محبتى او از مقدارى که باید باشد بعنوان یک همسر نیست ، اگر همسر شما تصمیم پدر و مادر خود را بر شما مقدم کرد و یا احیانا خواسته یک دوست را بر خواسته شما مقدم کرد، جاى نگرانى نیست . کدام پدر و مادرى است که فرزندش را توبیخ نکرده باشد ولى با این حال دلیل بى محبتى آنها نبوده است ، اینکه یک یا چندبار تصمیم دوستى مقدم مى شود قابل مقایسه با آن همه توافق او با نظرهاى شما نیست ، یک یا چندبار مخالفت معیار بى محبتى و کم محبتى نیست و نباید انتظار داشت که همسر شما به شما چنان محبتى داشته باشد که تحت هیچ شرائطى با شما مخالفت نکند. مسلما یک بار مخالفت با شما براى همسر شما سبک تر است از ناراحت کردن دوستى که احیانا موجب کدورت و جدائى مى گردد. در محبت توقع بى مورد نداشته باشید اگر همسر شما به مال و مقام و آبرو و غذا و لباس اهمیت مى دهد، حتما باید رعایت خواسته او را بنمائید، زیرا هیچ معلوم نیست که محبت زناشوئى و زندگى او چنان بالا و شدید باشد که بتواند از تمامى آنها چشم بپوشد. و احیانا اگر به خاطر غذا و لباس و غیره ناراحت هم بشود - که نباید بشود - شما نباید این را دلیل بى محبتى او بگیرید بلکه باید متوجه باشید که او به دو یا چند چیز علاقه دارد، هم به شما و هم به مسائل دیگر، و این انتظار که همسر من نباید هیچ چیز دیگرى را دوست داشته باشد یا باید مرا بیش از همه دوست بدارد بطورى که هر چیزى را فداى من کند و در سایه این محبت تمام تمایلات خود را فراموش کند و سختى ها را تحمل کند، انتظارى جاهلانه است که با شکست و ناکامى مواجه مى شود، و در این راستا خشونتهائى که احیانا از همسر شما در اثر غضب و خشم صادر مى شود اگر ادامه نیابد و مقطعى باشد، چه بسا دلالت بر بى محبتى نمى کند، در حال خشم گاهى آدمى خود را و عزیزترین افراد را دشنام مى دهد یا میزند، ولى بعد پشیمان مى شود. معیار محبت این نیست که هیچ وقت خشم نکند، آرى آن محبت بى اندازه که به عشق تعبیر مى شود مانع از غضب است ولى هرگز میان زن و شوهر نباید انتظار چنین عشق عمیق داشت ، علاقه و محبت زوجین به یکدیگر، در حد اعتدال کافى است . منتظر محبت نباشید، محبت کنید. حتى دشمن را هم مى شود دوست کرد. بسیارى از افراد از جمله دو دوست یا همسران جوان و غیر جوان وقتى در اثر بروز مشکلات و مسائل مختلف که اغلب آنها ناشى از جهال طرفین است چه در مقام برخورد و چه در مقام پاسخگوئى و عکس العمل - که مى توانسته اند حتى آتشى را که دیگرى شعله ور کرده است با پاسخ مناسب خاموش کنند اما به آتش افروزى پرداختند. به هر دلیل که میان آنها کدورت ایجاد شد، گمان مى کنند که دیگر از دوست و همسر خود سرد شده و نسبت به او بى علاقه شده اند. و چاره جز بریدن و جدا شدن ندارند. این افراد غافلند از اینکه محبت و صفا همانطور قابل زوال و نیستى است ، قابل ایجاد و برقرارى هم هست ، محبت مثل حیات نیست که چون برود دیگر برنگردد، حتى آهن سرد را هم دوباره مى شود گرم کرد و جوش ‍ داد. گرچه توقع محبت و دوستى از افرادى که نسبت به هم سرد و بى تفاوت شده اند مشکل است ، ولى نتیجه بسیار عالى است ، شما که قبول دارید اگر این سردى موجود تبدیل به حرارت و صفا شود باز دوست و همسر خود را مى خواهید، بسیار خوب ، دست بکار شوید و با عوامل محبت زا این محبت را ایجاد کنید و مطمئن باشید که موفق خواهید شد. خداوند به پیامبرش مى فرماید: بدى را به نیکى پاسخ ده ، خواهى یافت که دشمن تو همانند دوست صمیمى خواهد شد(75) و چه بسیارند افرادى که موفق شده اند از این روش به نیکى استفاده کنند، و زندگى خود را مجددا با صفا گردانند. محبت را باید همیشه گرم نگهداشت محبت و صفا و گرمى و و صمیمیت که لازمه زندگى مشترک و رمز موفقیت خانواده است ، هر چند پدیده بسیار مهم و گرانقدرى است که هرگز با معیارهاى مادى قابل مقایسه نیست و آنقدر ارزشمند است که حقیقت ارزشمند مقام انسانى زیبنده آن است و به هر موجودى که این اکسیر زده شود، نسبت به محبوب سر از پا نمى شناسد، و غافلان از محبت هرگز نمى توانند حال و هواى یک عاشق علاقمند را درک کنند. به هر حال هر قدر که این علاقه ارزشمند است ، مثل تمام امور ارزشمند دیگر ایجاد و محافظت از آن نیز کار راحتى نخواهد بود. غرض ما این است که دوستان مخصوصا همسران جوان بدانند که محبت خود بخود نمى ماند، این اکسیر ارزشمند را در وجود خود و همسرتان باید همواره پر حرارت نگه دارید، به علاقه و محبت سابق تکیه نکنید، تا مى توانید محبت کنید، لطف کنید، صفا نشان دهید، و عوامل محبت که در میان شما حاکم است به سردى و ظلمت گرایش پیدا نکند. کسى که گرمى و نور نمى خواهد زحمتى هم نمى کشد و همه چیز على القاعده سرد و بى نور است ، اما کسیکه نور و گرمى مى خواهد باید آتش ‍ روشن کند، و اگر مى خواهد نور و حرارت باقى باشد، باید همواره این آتش ‍ را روشن نگه دارد و الا اگر غافل شود و بجاى رعایت آتش سرگرم مثلا مطالعه و مسائل دیگر شود، بناچار آتش خاموش مى شود، نور و گرماى موجود نباید ما را از ادامه آن غافل نکند. کانون خانواده نیز همینطور است ، شور و حرارتى که اول ازدواج بدست مى آید، نباید عروس و داماد را غافل کند و بدون توجه به اینکه این حرارت و صفا احتیاج به مواظبت و نگه دارى دارد، مشغول زندگى شوند، و چون مدتى گذشت کم کم آتش محبت و صفا رو به افول نهد و چون بفکر روشن نگه داشتن آن در طول زندگى نبوده اند، پس از مدتى کانون دل خود را سرد و بى رونق نسبت به یکدیگر احساس مى کنند. پس همواره مراقب باشید، چه زن و چه مرد، نباید مشکلات منزل و خارج ، کسب و کار و لباس و آرایش و مرض و سلامتى و غیره چنان ما را به خود مشغول کند که هرگز متوجه مساله اصلى خانوادگى یعنى صفا و صمیمیت نشویم . آرى گاهى هم خود را از مسائل اطراف جدا کنید و محاسبه کنید که همسرتان علاقه اش نسبت به شما چگونه است ، شما نسبت به او چه علاقه دارید، اگر احساس نقصانى مى کنید سعى کنید که آن را با ایجاد محبت برطرف کنید. عوامل محبت در احادیث اسلامى 1 - ایمان محور محبت (( من احب لله و ابغض لله و اعطى لله فهو ممن کمل ایمانه .)) امام صادق علیه السلام فرمود: هرکس به خاطر خدا دوست بدارد و به خاطر خدا دشمن بدارد و به خاطر خدا عطا کند، از کسانى است که ایمانش کامل شده است .(76) امام باقر علیه السلام فرمود: اگر خواستى بدانى در تو خیرى هست ، به دلت نگاه کن ، اگر اهل طاعت خدا، فرمانبرداران را دوست دارد و از اهل معصیت خدا بدش مى آید، در تو خیرى هست و خداوند تو را دوست دارد. و اگر از اهل اطاعت بدش مى آید و از اهل معصیت خوشنود است ، در تو خیرى نیست ، و خداوند از تو ناخشنود است ، و (بدان ) که هر کسى با دوست خود خواهد بود.(77) (یعنى در قیامت دوست با دوست است ). و فرمود: هر کس که معیار محبت و دشمنى او دین نباشد دین ندارد.(78) آرى اگر کسى شوهر و یا همسر مؤ من و با تقوائى دارد، که خداوند او را دوست مى دارد، باید همسر خود را دوست بدارد، زیرا ایمان براى مؤ من برترین فضیلت است ، و هرگز نمى تواند هیچ فضیلتى جانشین ایمان گردد. 2 - محبت ، محبت مى آورد (( بالتودد تتاکد المحبة )) با دوستى ، محبت محکم مى شود،(79) یعنى براى پیدا کردن دوست ، و دوست کردن همسر و دیگران از خودتان شروع کنید، سعى کنید دوستى کنید تا او هم با شما دوست شود. 3 - توجه و حضور قلب به خدا امام صادق علیه السلام فرمود: هر که در نماز، دل به خدا دهد، خداوند روبه او کند، دلهاى مؤ منین را هم به دوستى با او مى گرداند، بعد از آنکه خدا او را دوست مى دارد.(80) 4 - احسان و نیکى محبت مى آورد (( بالاحسان تملک القلواب . )) حضرت على علیه السلام فرمود: با احسان و خدمت ، دلها را مى شود مالک شد، و در حدیث دیگرى فرمود: با احسان و نیکى مى شود افراد را خرید و بنده کرد.(81) آرى فطرت و سرشت انسان به گونه اى است که وقتى به او احسان شود، مجذوب مى شود و انس مى گیرد. 5 - سلام کنید و محبت ایجاد نمائید. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: سوگند به آنکه جانم به دست اوست ، به بهشت وارد نمى شوید تا ایمان بیاورید. و ایمان نمى آورید تا با یکدیگر دوست باشید، آیا نمى خواهید شما را به کارى راهنمائى کنم که اگر انجام دهید، با هم دوست شوید؟ (براى ایجاد محبت ) به یکدیگر آشکارا سلام کنید.(82) و حضرت على علیه السلام فرمود: زبانت را به سخن ملایم و سلام کردن عادت بده تا دوستانت زیاد شوند و دشمنانت اندک گردد.(83) 6 - اظهار محبت ، محبت مى آورد. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: مرد وقتى به زنش بگوید دوستت دارم ، این سخن هرگز از دل او بیرون نمى رود.(84) مردى به امام باقر عرض کرد: من فلانى را دوست دارم ، حضرت فرمود: او را از این دوستى آگاه کن ، که براى دوام مؤ ثرتر و در الفت بهتر است .(85) 7 - صورت گشاده و خندان (( حسن البشر اول العطاء و اسهل السخاء )) حضرت على علیه السلام مى فرماید: رخسار نیکو اولین هدیه و راحت ترین بخشش است و فرمود: صورت گشاده و باز تو اول نیکى تو است ، و دلالت بر بزرگوارى تو مى کند(86) و فرمود: صورت باز آتش دشمنى را خاموش مى کند، و فرمود: صورت باز و گشاده ریسمان محبت است ، و فرمود: کار نیک و صورت باز، محبت مى آورد و انسان را به بهشت مى رساند.(87) و فرمود: صورت گشاده ، روش هر آزاده است .(88) 8 - خوش آمد گوئى و محبت حضرت على علیه السلام فرمود: روى باز و گشاده و بخشش و نیکى و خوش آمد گفتن ، موجب دوستى مردم است .(89) 9 - دست دادن ، محبت مى آورد (( تصافحوا فان المصافحة تزید فى المودة )) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: به یکدیگر دست بدهید که محبت را زیاد مى کند.(90) حضرت صادق علیه السلام فرمود: به یکدیگر دست بدهید که کینه را از بین مى برد.(91) 10 - هدیه دادن ، دوستى آفرین است (( تهادوا تحابوا )) امام صادق علیه السلام فرمود: به یکدیگر هدیه دهید، تا دوست هم باشید، چرا که هدیه کینه را از بین مى برد.(92) و حضرت على علیه السلام فرمود: هدیه محبت مى آورد، و فرمود: هیچ چیز مثل هدیه ، فرمانروا را ملایم و خشم را بیرون و رانده شده را متمایل و کارهاى سخت را آسان و بدیها را دور، نمى کند.(93) نکته مهم در هدیه و اهمیت آن به اظهار محبت و دوستى است ، نه ارزش ‍ مادى آن ، بنابراین در هدیه توقعات را کنار بگذارید و ارزش واقعى آن را در نظر بگیرید تا دوستان شما و خود شما بتوانید همواره به یکدیگر هدیه اى هر چند اندک به نشان دوستى تقدیم کنید، متاءسفانه این ابراز دوستى ، در نزد بعضى به خاطر توقعات نابجا تبدیل به وسیله کدورت مى شود و بجاى تشکر و دریافت پیام هدیه ، بخاطر مسائل مادى از یکدیگر دلخور مى شوند. این هم هدیه است امام صادق علیه السلام فرمود: محبوبترین برادرانم ، کسى است که عیبهاى مرا به من هدیه اى دهد.(94)، و حضرت على علیه السلام فرمود: چه خوب هدیه اى است ، موعظه .(95) و پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: هیچ مسلمانى براى برادرش ، هدیه بهتر از سخن حکیمانه که یا هدایتش را زیاد کند، یا از هلاکت دورش کند، نداده است .(96) 11 - معاشرت نیکو (( حسن العشرة تستدیم المودة .)) حضرت على علیه السلام فرمود: معاشرت نیکو، دوستى را دوام مى بخشد (97)، البته تاءثیر معاشرت نیکو و رعایت اخلاق در خانواده و برخورد دوستانه ، مساءله اى کاملا روشن است . 12 - خوش اخلاق باشید. (( حسن الخلق یورث المحبة .)) حضرت على علیه السلام فرمود: خوش اخلاق بودن ، دوستى مى آورد(98)، و فرمود: سه چیز محبت مى آورد، خوش اخلاقى ملایمت نیکو و تواضع .(99) 13 - خوش گمانى ، محبت مى آورد. (( من حسن ظنه بالناس حاز منهم المحبة .)) حضرت على علیه السلام فرمود: هر کس به مردم خوش کمان باشد، به محبت آنها دست مى یابد.(100) 14 - ملایمت و نرم خوئى (( بالرفق و التودد یحببک القواب . )) امام باقر علیه السلام فرمود: با ملایمت و دوستى ، دلها تو را دوست دارد.(101) 15 - بى نیازى از دیگران ، و محبت حضرت على علیه السلام فرمود: خود را محبوب مردم کن ، با بى رغبتى به آنچه در دست آنهاست ، تا به محبت آنها برسى .(102) مردى نزد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آمد و از حضرت سؤ الاتى کرد از جمله پرسید: چه کنم تا مردم مرا دوست بدارند، حضرت فرمود: به مردم نیکى کن و چشم به داشته آنها نداشت باش و به آن طمع مکن تا تو را دوست بدارند.(103) (بنابراین همسرانى که بى جهت و بدون تناسب ، در فکر کندن مال از شوهر خود هستند و پى در پى تقاضاى نابجا دارند، از محبت آنها کاسته خواهد شد.) 16 - سخاوت ، محبت آور است (( السخاء یزرع المحبة .)) حضرت على علیه السلام فرمود: سخاوت ، محبت را مى رویاند(104) و امام صادق علیه السلام به على فرمود: خودت را با رسیدگى به برادرانت محبوب گردان ، همانا خداوند محبت را در بخشش و دشمنى را در امساک و ندادن قرار داده است .(105) 17 - سکوت و محبت (( ان الصمت یکسب المحبه . )) امام هفتم یا هشتم فرمود: سکوت محبت مى آورد، سکوت راهنماى هر چیزى است .(106) (زیرا بیشترین اسباب دشمنى از سخن گفتن است و از آنجا که حرکت دادن زبان کارى آسان است ، بسیارى با سخنان سبک و نسنجیده آبروى خود را مى برند و خود را نزد مردم و خدا سبک مى کنند). 18 - سخن زیبا و محبت امام چهارم حضرت سجاد علیه السلام فرمود: سخن زیبا، دارائى را زیاد و روزى را افزایش مى دهد، اجل را به عقب مى اندازد و انسان را نزد خانواده محبوب و وارد بهشت مى کند.(107) 19 - تواضع ، محبت مى آورد. (( ثمره التواضع المحبه )) حضرت على علیه السلام فرمود: نتیجه تواضع و فروتنى ، دوستى است (108) و فرمود: سه چیز محبت مى آورد خوش اخلاقى ، ملایمت نیکو و تواضع (109) 20 - سه عامل محبت امام باقر علیه السلام فرمود: سه چیز محبت مى آورد، قرض و تواضع و بخشش (110) اینها نمونه اى بود از آنچه در روایات اسلامى بعنوان عامل محبت معرفى شده است ، که زن و شوهر مى توانند به تناسب حال خود براى دوام محبت و زیاد شدن آن ، از اینها بهره مند شوند. و در این میان باید از عوامل مهمى مثل ایمان ، محبت ، احسان ، صورت باز و خندان ، هدیه دادن اخلاق خوب ، شیرین زبانى و بى نیازى و کم توقعى و تواضع ، بیشتر استفاده نمود. و گذشته از این امور، زن و شوهر مى بایست همواره به تمیزى و زیبائى خود و خانه و فرزندان ، و احترام متقابل بسیار اهمیت بدهند که در جلب محبت بسیار مؤ ثر مى باشد. کدورت چگونه به وجود مى آید؟ هر کس که به محبت و دوستى میان خود و دیگرى اهمیت مى دهد، مخصوصا زن و شوهرى که مى دانند پایه هاى اصلى زندگى مشترک را محبت تشکیل مى دهد، مى یابد براى دوام این محبت ، امورى را که موجب کدورت و یا کمرنگ شدن محبت مى دانند بشناسند و از آنها اجتناب کنند. بطور کلى آنچه با روح انسان ناسازگار باشد، روح را مکدر مى کند، این عوامل اگر تکرار شود و بصورت دائمى درآید، انسان را از انجام دهنده آن مکدر و نسبت به او بى رغبت مى کند و اگر شدید و عمیق باشد تبدیل به دشمنى نیز خواهد شد. نکته مهم در این مساءله که باید نورد توجه باشد این است که : عوامل کدورت بصورت تدریجى و آرام آرام همانند موریانه ، ریشه هاى محبت را خشک ، و پایه آن را سست مى کنند. نگاه نکنید که همسر شما نسبت به فلان مساله بى اهمیت است و اعتراضى نمى کند، آرى اعتراض نمى کند اما دلش هم نسبت به شما خالى مى شود و از علاقه وى نیز کاسته مى شود، و مى دانید که محبت و علاقه اگر برود، بر گرداندن آن به این زودى ممکن نخواهد بود. عوامل مهم کدورت که باید از آن اجتناب شود 1- مخالفتهاى پى در پى صرف نظر از مخالفتهائى که شرعا و عقلا واجب است ، و باید انجام پذیرد اصولا مخالفت پى در پى در سخن ، یا عمل ، زمینه کدورت و جدائى را فراهم مى کند، مخالفت اگر پى در پى باشد، طرفین را در مقابل هم قرار مى دهد، و مخالفتهاى پى در پى در امور جزئى ، همچون موریانه اى بى خبر و آرام آرام ، کار را به کدورت مى کشد و ریشه هاى محبت را خشک مى کند، و زن و شوهر را بصورت دو رقیب در مى آورد. زن شوهرى که به زندگى علاقه مند هستند، باید شهامت تحمل برخى سخنها یا اعمالى را که مخالف سلیقه یا نظر آنهاست داشته باشند و براى سعادت و خوشبختى خود و خانواده از انجام کارهائى که مخالفت همسر را بر مى انگیزد اجتناب کنند. معمولا به هنگام برخورد آراء، هر کس شخصیت خود را در گرو ثابت کردن سخن خویش مى داند و شکست را هر چند از همسر و یا دوست خود، نشان تحقیر مى داند و از آن متنفر است ، در اینگونه موارد عاقل باشید، اگر در زندگى بر همسر خود اینگونه پیروز شوید، تیشه خود زده اید، و به اساس ‍ زندگى مشترک که محبت است لطمه زده اید. سکوت و عدم مخالفت شما نه تنها نشان شکست و تحقیر نیست که علامت متانت و علاقه شما به زندگى مى باشد و همسر شما هم آن را درک و این هوش و اخلاق شما را تحسین مى کند. 2- تحقیر عامل کدورت فکر نمى کنم شخصى یافت شود که از تحقیر و اهانت متاءثر نشود، همه مى خواهند در نظر دیگران بزرگ و محترم باشند، آدمى از تحقیر متنفر است و طبعا از هر کسى که او را تحقیر کند نیز ناراحت مى شود و احساس کینه مى نماید، تا چه رسد به کسى که از او انتظار محبت مى رود. نکته مهم این است که بسیارى از همسران جوان ، بطور ناخاسته و به بهانه دوستى و یکرنگى و صمیمیت و شوخى ، همسر خود را تحقیر مى کنند و این اظهار محبت تلقى مى کنند، این کار بسیار اشتباه است . همسرانى که در رعایت احترام متقابل را نمى کنند وى یکدیگر را سبک صدا مى کنند و مخصوصا در مقابل دیگران سبک و داراى شوخیهاى ناهنجار هستند، در حقیقت بذر کدورت را در دل همسر خود مى پاشند. رعایت احترام در عین محبت ، موجب زیاد شدن علاقه به یکدیگر است . اظهار علاقه با سخنان و رفتار سبک و ناهنجار نتیجه معکوس در بر دارد، آرى درست است که صمیمى شدن مهابت را مى برد، و عروس و داماد هرگز نباید همانند دو نفر غریبه با هم جملات ادیبانه صحبت کنند، اما این به معناى اهانت و تحقیر و تعبیراتى سبک ، مثل تو به جاى شما، و یا امر نهى هاى سبک نیست . محبت خود را با احترام زیاد و اخلاق خوش و گذشت و خدمت نشان دهید، حفظ شخصیت در مقابل دیگران ، شما را نزد او بالا مى برد و این احساس که شما موجب سرفرازى او شده اند بیش از هر چیزى او را به شما علاقه مند مى کند. خلاصه آنکه : هرگز انتظار نداشته باشید، حقیقت و شخصیت و کسى را تحقیر کنید و به بازى بگیرید، با این عمل حال او از شما مکدر نشود. 3- کثافت و زشتى عامل کدورت روانکاوان معتقدند غریزه زیبائى یکى از چهار غریزه فطرى انسان است ، و هر انسانى فطرتا زیبائى را دوست دارد، و از زشتى و کثافت گریزان است . اگر شما به خود حق مى دهید تا از بوى گند و کثافات متنفر باشید، پس باید به همسر خود حق بدهید، تا از سر و وضع ناهنجار شما، از بوى بد یا سرو صورت و یا لباس نامرتب بودن اوضاع زشت شما و یا نامرتب بودن اوضاع زندگى ناراحت باشد. اگر صفا مى خواهید، محبت مى خواهید باید به زیبائى و آراستگى و تمیزى اهمیت دهید، مرد به تمیز کردن لباس و بدن و امور مربوط به خود اهمیت دهد، بانوان به سر و وضع خود، و خانه و اهمیت دهند، تنبلى را کنار گذارند، و همواره سعى کنند، خانه را همچون گلستانى با صفا و تمیز جلوه دهند، خانه اى که هر گوشه آن اشغال ریخته است ، وضع لباسها و کفشها و اثاث نامنظم است و یا بچه ها ژولیده و کثیف و نامرتب هستند، و یا بوى گند از فرش و رختخواب و لباسها بر مى آید،، براى هیچکس خوشایند نیست و نشان از نالایقى همسر مى دهد، تمیزى و زیبائى و نظم و تربیت ، مى تواند عامل خوبى جهت تحکیم تو صفا بخشیدن به کانون خانواده باشد، و این مهم براى بانوان خود را مرتب کنید، مسواک را فراموش نکنید، هرگز نباید دهان و دندانهایتان بد جلو باشد و ما در فصل آینده نسبت به نظافت و پاکیزگ صحبت خواهیم کرد. 4- صفات زشت عامل کدورت است . راجع به زیبائى و مذمت زشتى و کثیف بودن صحبت شد، اما زیبائى باطن همان اخلاق حمیده است ، که اگر تبدیل به صفات به صفات رذیله شود عامل مهم کدورت خواهد بود اگر باور دارید که یک انسان حق دارد با استشمام بوى گند و لجن صورت ترش کند و بینى خود را بگیرد، باور کنید که همسر شما حق دارد که اگر گند و بوى برخواسته از بد دهنى شما موجب اذیت او شد رخ کند و مشمئز شود، کج خلقى ، حسد تنبلى ، کینه توزى ، بد دهنى و درشتگوئى ، بى حیائى ، زشتیها هستند که صاحبان آنها هرگز نباید توقع محبت از دیگران داشته باشند. وقتى کسى با دیدن این صفات آگاه شود که همسرش شخص پستى است و از اخلاق انسانى بى بهره است و صفات حیوانى بر او غلبه دارد، حق دارد که احساس ناکامى و حقارت کند و بر حکم فطرت خویش که طلب کمال و خیر است از پلیدى و زشتى بیزار باشد. آیا اگر همسر شما زیاده و پر توقع و ناشکر باشد شما ناراحت نمى شوید، آیا اگر در مقابل زحمات طاقت فرساى شما نه تنها ارج ننهد بلکه توقع هم بکند شما از او مکدر نمى شوید. زیرکى و چالاکى مطلوب انسان است ، آن بانویى که تنبلى پیشه مى کند و از محبت همسر خویش سوء استفاده مى کند و از کارهاى روزمره زندگى در خانه شانه خالى مى کند، تیشه به ریشه خویش مى زند. براى موفقیت در زندگى تنها رفاه مادى کفایت نمیکند ، مال و جمال و مقام ، براى صفا بخشیدن به زندگى کافى نسبت همسر شما مى خواهد که با انسان زندگى کند، مبادا که با انجام کارهاى ضد اخلاقى در جامعه ، مثل بى رحمى ، بى انصافى ، بخل و حسد و ظلم و ستم و بد دهنى و مانند اینها، خود را نزد همسر خویش جانورى انسان نما معرفى کنید، اجتماع دو انسان با صفات انسانى کمال مى یابد، انسان همیشه ارزشهاى اخلاقى را ستایش مى کند، هر چند از آن بهر زیادى نداشته باشد. پس سعى کنید، باطن خود را مثل ظاهر خویش از صفات رذیله دور کنید تا در نظر همسر خود زیبا و دوست داشتنى جلوه کنید.تن آدمى شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت خور و خواب و خشم و شهوت ، شغب است و جهل و ظلمت حیوان خبر ندارند ز جهان آدمیت به حقیقت آدمى باش وگرنه مرغ باشد که همان سخن بگوید به زبان آدمیت برنامه زندگى از موسى ابن جعفر علیه السلام موسى ابن جعفر علیه السلام فرمود: تلاش کنید که دوران خود را به چهار ساعت تقسیم کنید، ساعتى براى مناجات با خدا، ساعتى براى همنشینى با برادران و افراد مورد اعتماد، آنها که عیب شما را به شما تذکر دهند، و از دل براى شما دلسوز و خیرخواه هستند، و ساعتى هم براى لذت و حلال باقى بگذارید، که این ساعت کمک شما براى آن ساعت است . هرگز با خود سخن از فقر و طول عمر به میان نیاورید، چرا که هر کس به خود بازگو کند بخیل مى شود و هر کس و طول عمر را به خود تلقین کند حریص مى شود. براى خودتان بهره اى از دنیا قرار دهید، با برآوردن خواسته حلال نفس و از آنچه که به مروت شما لطمه نمى زند و اسراف هم نیست . و کمک بگیرید با این کار - لذتهاى حلال و تفریحات سالم - بر امور، دین همانا روایت شده است که ما از نیست آنکه دنیایش راه بخاطر دینش و یا دینش را بخاطر دنیایش رها کند.(111) با مروت باشید مؤ لف گوید: این حدیث شریف نکات بسیار مهم و حساسى را تذکر مى دهد، نکته مورد غفلت که این حدیث به آن عنایت فرموده است این است که فرمود: در زندگى سعى کنید حتى کارهاى حلال هم بگونه اى باشد که مروت و صفاى اخلاقى را از شما نگیرد، یعنى مبادا جوانان در اول زندگى فردى پاک و با مروت و جوانمرد باشند، اما پس از چند سال بخاطر گرفتاریهاى گوناگون ، مروت آنها را از بین برود، دیگر رحم و انصاف نداشته باشند، بخیل و محافظه کار با دروغگو و بى حیا و سنگدل بشود، هرگز بخاطر منافع ، مروت و اخلاق را از دست ندهید، هیچ معامله و درخواستى وقتى به صفات اخلاقى شما لطمه مى زند سودمند نیست .زیان مى کند مرد تفسیردان که علم و ادب مى فروشد به نان کجا عقل ، یا شرع فتوى دهد که اهل خرد دین به دنیا دهد ده دستور براى خوشبختى در ازدواج و خانواده موفقیت در زندگى و ایجاد یک کانون آرامش و با صفا که در آن زن و شوهر و فرزندان بتوانند، از زندگى خود حداکثر بهره را ببرند در گروه انجام دستورات که جهت راهنمائى و تذکر عزیزان به ده دستور سعادت بخش ‍ اشاره مى کنیم . 1- نظم و ترتیب (( اوصیکما و جمیع ولدى واهلى و من بلغه کتابى بتقوى االله و نظم امرکم . )) حضرت على علیه السلام در وصیتنامه خود به امام حسن و امام حسین فرمود: شما و تمام فرزندان و خانواده و هرکه نوشته من به او مى رسد، همه را به تقوى الهى و نظم در کار وصیت مى کنم .(112) موفقیت در زندگى به نظم است ، اگر با نظم و ترتیب و مدیریت صحیح که در روایات به تقدیر المعیشة تعبیر شده است ، توجه کنیم ، بسیارى از مشکلات و کمبودها کمرنگ مى شود. نبودن نظم و ترتیب و بى حساب و بى اندازه کار کردن ، معنایش هدر دادن نیروهاست . چه بسا خانواده اى که با داشتن چند تا خدمتکار و وسائل متعدد رفاهى ، هنوز نتوانسته اند خانه را اداره کنند و از بهم ریختن اوضاع شکایت دارند. یکى از امتیازات زن ، عقل معاش داشتن است ، یک بانوى شایسته باید بداند ضروریات زندگى چیست ؟ چه چیزهائى از نظر اهمیت در رتبه دوم یا سوم مى باشد. زمان خود و امور خانواده را چگونه باید تنظیم کرد. وگرنه هر چقدر هم که در آمد بالا باشد اگر براساس بى نظمى و هوس و بدون کنترل خرج شود، نه تنها رفع نیاز نمى کند که باعث افراط و تفریط و غم و غصه دائمى خواهد شد. بسیارند کسانى که اگر به آنها مبلغى داده شود نمى دانند چگونه با آن زندگى را بگردانند. بسیارى از گرفتاریهاى خانواده ، امروز ناشى از کمبود درآمد نیست ، بلکه در اثر بى نظمى در مخارج است . آرى یک لشکر عظیم اما بى نظم در مقابل سپاهى اندک ولى منسجم و منظم شکست خواهد خورد، به همین جهت است که علم خانه دارى و رسیدگى به امور منزل و مسائل آن خصوصا براى بانوان جنبه حیاتى دارد، و مى تواند خانواده را که زیر بناى اجتماع است ، موفق و سالم سازد، و این وظیفه پدران و معلمان آگاه است که د راین راستا کوشا باشند، و باید اقرار کنیم که دیگران از ما در این مساءله پیش افتاده اند. صلاح مسلمان در این سه چیز است . (( لا یصلح المرء الا ثلاثه : التففه فى الدین و الصبر على النائبه و حسن التقدیر فى المعیشة )) امام صادق علیه السلام فرمود: مرد مسلمان را جز سه چیز اصلاح نمى کند، بینش و آگاهى در دین ، استقامت در مصیبت و سختیها و برنامه ریزى خوب در زندگى .(113) 2- اعتماد و خوش گمانى زندگى احتیاج به اعتماد و خوش گمانى دارد، گرچه گمان نیک ، نسبت به مسسلمانان همیشه لازم است و قرآن مجید مى فرماید: (( اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم و لا تحبسسوا. )) از بسیارى از گمانها اجتناب کنید، همان برخى از گمانها گناه است ، تجسس ‍ نکنید(114) در یک زندگى مشترک و خانواده ، مرد و زن باید به کمال خوشبینى و اعتماد را داشته باشند، و در راه تقویت این صفت بکوشند، پیامبر اکرم (ص ) فرمودند: خداوند متعال خون و مال مسلمان را و اینکه به او گمان بد برده شود حرام است .(115) شیطان نیز در این میان ، انسان را به شدت تحریک مى کند و مى خواهد با قوى کردن برخى احتمالات و وسوسه هاى گوناگون ، اساس خانواده را بر هم زند. یک مسلمان هرگز نباید کسى را متهم کند، و با در اثر بدگمانى از شیطان پیروى کند، و رفتار او با همسرش یا دیگران تغییر کند. غیرت بى جا (( ایاک و التغایر فى موضع الغیره فان ذلک یدعو الصحیحة منهن الى القسم . )) امیر المومنین (ع ) به امام حسن فرمود: بپرهیز از غیرت بى جا (سختگیریهاى نامعقول و احیانا متهم کردن همسر) زیرا این کار زن پاکدامن را به آلودگى گرایش مى دهد.(116) تاءثیر تهمت زشت پیامبر اکرم (ص ) فرمود: هر مردى که همسر خود را به زنا نسبت دهد از کارهاى نیک خود جدا مى شود همچنانکه ما از پوست خود بیرون مى رود (اعمالش باطل مى شود) و به مقدار هر موئى که بر بدن اوست هزار گناه برایش مى نویسند.(117) 3- دین اسلام دین پاکیزگى و زیبائى است . (( من اخلاق الانبیاء التنظف . )) امام رضا علیه السلام فرمود: نظافت و تمیزى از اخلاق پیامبران است .(118) و حضرت رضا علیه السلام فرمود: بوى بد را از خود با آب دور کنید و خود را تمیز کنید، همانا خداوند از کسانى کثیف هستند ناخشنود است .(119) پیامبر اکرم (ص ) فرمود: هر کس لباسى مى پوشد، آن را پاکیزه نگه دارد.(120) و امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند زیبائى آراستن را دوست مى دارد.(121) آرى در دین اسلام آنقدر به پاکیزگى اهمیت داده شده است که اگر بخواهیم احادیث مربوط به آن را بیاوریم از حوصله کتاب بیرون خواهد بود. مرورى گذرا بر احکام حیات بخش نشان مى دهد که تاءکید بر روى پاکیزگى و تمیزى در هیچ مذهب و آئینى مثل اسلام نبوده است . این را باید در ردیف معجزات اسلام شمرد که با وجود آنکه مغز و روح آن ، براساس طهارت روح تقویت ارتباط با خداست ، و با آنکه نماز با ارزشترین وسیله ارتباطى با خدا شمرده است ، به گونه اى که ستون دین و معراج مؤ من و بهترین عمل شده است . در عین حال نماز را از چند جهت مشروط به پاکیزگى نموده است ، از طرفى غسلهاى متعدد که به معنى شستن تمام بدن است ، چه بعنوان واجب و یا مستحب در زمانهاى متعدد ذکر شده ، از طرف دیگر شرط صحت نماز وضو قرار داده شده که بیشتر در معرض آلودگى و سرایت هستند مى باشد. مخصوصا وضوء مستحب ، که همیشه نیکو است و به آن سفارش شده است . از طرف دیگر بدن و لباس نماز گزار باید از نجاستها مثل ادرار و غائط و خون ومنى ، سگ و مردار و شراب پاک باشد. گذشته از اینها تاءکید بسیار در زدن مسواک و خلال کردن مضمضمه و استنشاق و رفتن به حمام و گرفتن ناخن و موهاى زیاد بدن ، و شستن دستها هنگام غذا، تمیز نگاه داشتن لباس و موى سر و مرتب نمودن آن و موارد متعدد دیگر که بخوبى نمایانگر این حقیقت است که اسلام معنویت را از مسیر رعایت بهداشت و نظافت ، تاءمین مى کند. امام هفتم حضرت موسى ابن جعفر علیه السلام فرمود: خلال کنید (غذاهاى مانده را از دهان و میان دندانها و خارج کنید) چرا که یک نوع تمیزى است و تمیزى از ایمان است با صاحب خود در بهشت .(122) و حضرت على علیه السلام فرمود: با آب ، بوى ناهنجارى که موجب اذیت است ، از خود دور کنید و خود را پاکیزه کنید، به خودتان برسید و مواظب باشید، همانا خداوند از بنده هاى کثیفى که از بوى بد آنان همنشین آنها ناراحت مى شود، ناخشنود.(123) یک مرد و یا بانوى موفق ، همراه سعى مى کند، که خود و فرزندان و لباس و خانه و اثاث آن زیبا و تمیز نگه دارد، تا صفاى زندگى با تمیزى و زیبائى افزایش یابد، انسان خود بخود مشتاق زیبائى و تمیزى است و از آن لذت مى برد، و ما در فصل مربوط به آداب زندگى مخصوصا بانوان ، توضیح داده ایم ، در اینجا این حدیث شریف رااضافه مى کنیم که امام باقر علیه السلام فرمود: زنها دوست دارند مردها را به همان گونه آراسته ببیند که مردها دوست دارند زنها را آنگونه آراسته ببینید.(124) 4- گذشت و تفاهم لازمه موفقیت در ازدواج است . اگر کسى در خانه اى تنها باشد، آزاد است که با صداى بلند کتاب ، بخواند، هر کجا که خواست بخوابد به هر قسمت که خواست برود، هر چیزى را هر کجا که خواست قرار دهد، اتاق گرم کند یا نکند، لباس بپوشد یا نپوشد، هر لباسى را که خواست انتخاب کند. اما اگر د ر آن خانه یک نفر دیگر هم نمى تواند نسبت ، آزادیهاى او محدود مى شود، دیگر نمى تواند هر طور که مى خواست ، صدا کند، بلکه باید مراعات دیگر را هم بنماید، وقت خواب باید براى دیگرى ایجاد مزاحمت نکند، اموال خود را به گونه اى قرار دهد که او بتواند قرار دهد، گرمى اتاق مناسب هر دو باشد، حتما باید لباس بپوشد و مسائلى از این قبیل . با ذکر این مقدمه ، تصدیق مى نمائید که اجتماع چند دو نفرى آن ، با تمام مزایائى که دارد، لازمه آن محدودیت آزادیهاى فردى است . اگر زن و یا شوهرى گمان کند که مى تواند بعد از ازدواج تنها به دلخواه خود عمل کند، سخت در اشتباه است ، ازدواج طبعا یک نوع محدودیت را در خواسته ها ایجاد مى کند، وقتى هماهنگى داراى آن همه امتیاز است ، طبعا مى بایست این محدودیتها را پذیرفت تا به آن امتیازات رسید. هر کدام از زن و مرد باید شهامت گذشت و مدارا و صرف نظر از برخى خواسته ها را داشته باشد، و هرگز نباید مثل دو آهن سرد باشند، که هرگز با هم قابل تفاهم و اتحاد نیستند. مرد هرگز نباید خود را صاحب و مالک زن فرزند بداند: و در خانه به استبداد حکومت کند، و به سلیقه و نظریات افراد خانواده بى اعتنا باشد. زن نیز نباید انتظار داشته باشد، که اگر برخى از نظرات وى مورد قبول و انجام مرد قرار نگرفت بى تابى و بد اخلاقى پیشه کند و خلاف توقع او شود. 5- با یکدیگر زیبا صحبت کنید اما صادق علیه السلام فرمود: پبامبر اکرم روزى با همسر خود عایشه بودند که مردى اجازه ورود خواست ، پیامبر فرمود: این برادر هم گروه ما بد آدمى است ، عایشه برخواست و به اتاق رفت ، پیامبر اکرم اجازه داد و آن مرد وارد شد، پیامبر اکرم (به خوبى با او برخورد کرد) وقتى رفت ، عایشه عرض کرد: شما با آن سخنى که راجع به او فرمودید باز با روى گشاده و با او برخورد نمودید؟ پیامبر اکرم (ص ) فرمود: از بدترین بندگان خدا کسى است که ، مردم از همنشینى با او بخاطر بد دهنى او ناراحت باشند.(125) جواب پیامبر اکرم به توهین مرد یهودى امام باقر علیه السلام فرمود: پیامبر اکرم و عایشه با هم بودند که یک مرد یهودى آمد و گفت : سام علیک ، یعنى مرگ بر تو باد (بجاى گفت : سام که بمعنى مرگ است ) پیامبر اکرم (ص ) فرمود: علیک (بر تو باد). او رفت ، مرد دیگرى آمد و باز مثل همان شخص سلام گفت : و حضرت همان جواب را داد، سومى هم آمد و همینطور شد. عایشه که از دیدن این صحنه به شدت خشمگین شده بود، صدا برآورد که : مرگ و خشم و لعنت بر شما باد اى یهودیان اى برادران میمون و خوک . پیامبر اکرم (ص ) فرمود: اى عایشه اگر فحش به صورتى در مى آمد، صورت زشتى مى داشت ، نرم خوئى هر کجا آمد آن را زیبا کرد، و از هر کس که رفت ، او را زشت نمود. عایشه عرض کرد: یا رسول الله مگر نشنیدید اینها گفتند: که مرگ بر شما؟ حضرت فرمود: چرا شنیدم ، ولى تو مگر جواب مرا نشنیدى که گفتم : بر خودتان باد، وقتى مسلمانى بر شما سلام کرد، بگوئید سلام بر شما، و چون کافر بر شما سلام کرد بگوئید: بر خودت باد (126) (نه بیشتر). 6- دیگران چگونه اند؟ یکى از مسائلى که از ابزار شیطان حساب مى شود و براى فریب زن و مرد و ایجاد سردى و کدورت میان آنان ، از آن استفاده مى کند، زیبا جلوه دادن ناداشته هاست . قرآن مجید این کار را از ابزار شیطان معرفى کرده است که شیطان مردم را نسبت به کارهاى زشت تشویق مى کند و آن کارها را در نظر شان نیک جلوه مى دهد.(127) شیطان این کار را امروز در جامعه کنونى بشر در زمینه بى حجابى و آزادى زنان در خود نمائى ، راحت تر انجام مى دهد. بسیارى از کدورتها براى افراد هوسران و نادان از آنجا شروع مى شود که برداشتى سطحى و ظاهرى از کیفیت زندگى دیگران نموده و آن را با خود مقایسه مى کنند و بالطبع وضع موجود یا همسر خودشان را پائین تر و دیگرى را بهتر مى یابند، آن وقت سردى و کدورت را به خاطر احساس عدم موفقیت ، شروع مى کنند. در جامعه گذشته قبل از این آزادى که به معنى بى بند و بارى زن و مرد و است ، عشق و علاقه میان اغلب خانواده ها تا آخر عمر باقى مى ماند و اگر کدورتى هم بود اندک و آن هم به خاطر مسائل دیگرى بود که عمومى نبود، اما امروز جوانان هوسران و تنها به خاطر مسائل شهوى فریب لحظاتى هم جدا را خورده و سپس با سرد شدن آن احساس ، از هم جدا مى شوند و به دنبال دیگرى مى روند. در جامعه اى که دختران و زنان در معابر عمومى تحت اختیار و نظر جوانان قرار مى گیرند، چطور ممکن است که چشمان مست شوهر به زن زیباتر از همسر خود بیفتد و نسبت به همسر دلسرد نشود و یا بالعکس ؟! اینکه گفته اند نوسانهاى علاقه شوهر به همسر خود در جامعه کنونى سه مرحله دارد: مرحله اول : دوران نابینائى است که شوهر در این مرحله بقدرى داغ است که مى خواهد جهان را فداى همسرش کند، در این مرحله آقاى داماد نقائص ‍ نو عروس خود را نمى بیند، در مرحله دوم ، دوره اعتدال است که شوهر جهان را فداى زن نمى کند و نواقصى در او مى بیند مرحله سوم وضع به سردى گرائیده و محبت یخ مى زند. علت این سردى مشخص است ، مردى که چشمش به زنى زیبا بیفتد، و با دمى همسخن گردد، جز زیبائى چیزى نمى بیند و زنى که دمى با مردى همنشین شود جز مهر و عاطفه نمى بیند. طبیعى است که هر یک از این دو از همسر خود دلسرد شوند، با این وجود همسر بیچاره چگونه مى تواند خود را همچنان مى تواند خود را همچنان محبوب همسر خود نگه دارد. در قضاوت عجله نکنید آنچه قابل دقت است این است که در قضاوت عجله نکنید، شیطان همراه سعى مى کند که شما را با حرص و طمع به آنچه ندارید آرزومند کند و آن را جلوه دهد و نسبت به همسر و زندگى خودتان دلسرد گرداند، محبتها و زیبائیها و مسائل دیگرى که بطور مقطعى و گذرا از دیگرى مشاهده مى کنید بمعنى دوام آن نمى باشد. کانون زندگى را نباید با برخى برخوردها مقایسه کرد، هر عیب و نقصى را نمى توان با چند تماس درک کرد، به همراه هر کسى نکات منفى و مثبت فراوانى یافت ، مى شود، شیطان ذهن شما را خراب نکند و سعادت خود را بخاطر هوسهاى ابلهانه خراب نکنید، چه بسیار بوده اند جوانانى که با تصمیمات عجولانه و خیالات واهى و بهشتهاى موعود و پوچ به دام شیادانى افتاده اند که جز فساد و بدبختى نصیب آنها نگردیده است . هیچ کس خوب مطلق و یا بد مطلق نیست ، و هیچکس هم از هر جهت با شما هماهنگ نخواهد بود، زندگى لازمه اش اصطکاک و برخورد است که اگر بى تابى و کم حوصلگى در کار نباشد براى رشد و سعادت شما مفید نیز خواهد بود. به خدا توکل کنید و راضى باشید ((من عتبت على الزمان طال معتبته )) امام چهارم علیه السلام فرمودند: هر که بر روزگار خرده گیرد، اعتراض بسیار خواهد داشت .(128) و پیامبر اکرم (ص ) فرمود: هر که توکل کندو قناعت نماید و راضى باشد به هدف رسیده است .(129) و فرمود: سه چیز است که اگر خداوند در کسى آنها را جمع کند، خیر دنیا و آخرت را به او داده است ، به سرنوشت خشنود بودن ، هنگام بلا صبر کردن ، و دعا کردن در هنگام سختى و راحتى .(130) و فرمود: بلاى بزرگ به اجر بزرگ پاداش داده مى شود، وقتى خداوند بنده را دوست بدارد، او را به بلاى بزرگ گرفتار مى کند، هر که راضى باشد براى او نزد خدا رضاست و هر که ناراضى باشد براى او نزد خدا نارضایتى است . (131) راه مبارزه با این آفت براى مبارزه با این وسوسه شیطانى سعى کنید، ارزشهاى حقیقى را در وجود خود زنده کنید، و به آن افتخار کنید و آن را معیار قرار دهید، عاقل باشید و به جاى بلند پروازى ، وضع موجود خود را در نظر بگیرید، خواهید دید که براى شما راههاى سعادت همواره است . همچنانکه مى بایست از رفتن و مجالست با افرادى که مظاهر دنیا و جلوه رفاه طلبى هستند و شما و همسر و فرزندان شما را دچار حرص و طمع و حقارت مى کنند، اجتناب کنید، همواره به زیر دست خود نگاه کنید، تا امیدوار و با نشاط باشید، و نسبت به نعمتهاى الهى شکرگذار گردید، اگر سلامتى دارید، دین دارید، اخلاق دارید، همسر خوب دارید، به اینها افتخار کنید که هیچ نعمتى به پاى اینها نمى رسد. سفارشات پیامبر(ص ) به سلمان سلمان فارسى گوید: دوستم پیامبر(ص ) به من سفارش چند کار را نمود که من در هیچ حالى آنها را رها نمى کنیم 1- سفارش نمود که به افراد پائین تر از خود (در امور دنیوى ) نگاه کنم و به بالا دست خود نگاه نکنم (زیرا نگاه به افراد مالى موجب رضاى به دارائى خویش و خشنودى از خدا و تشکر از روى مى گردد و بر عکس نگاه به بالاتر از خود موجب احساس کمبود و ناراحتى ، و حسادت و ناخشنودى و ایجاد حقارت و کینه و انواع گناهان مخصوصا ناشکرى از خدا خواهد بود) 2- مرا سفارش کرد که فقرا را دوست داشته باشم و به آنها نزدیک شوم (اطراف ثروتمندان نباشم تا ثروتشان معیار و ارزش گردد، بلکه فقر را پر و بال باشم ) 3- مرا سفارش کرد که حق بگویم گرچه تلخ باشد 4- و اینکه به فامیلم رسیدگى کنم گرچه او به من پشت کرده باشد 5- و اینکه از مردم هیچ درخواستى نکنم 6- و اینکه زیاد بگویم لا حول و لا قوة الا بالله که گنجى است از گنجهاى بهشت .(132) 7- احساسات ، راه ایجاد محبت است ، استفاده کنید عقل و احسساس دو کانال فهم و ادراک براى انسان است ، لیکن در اغلب مردم ، حتى بسیارى از اندیشمندان ، تاءثیر احساس بر افعال و روحیات افراد، بیشتر و مؤ ثر از عقل است ، و به همین جهت است که راهزنان سعادت ، از این خاصیت روحى افراد سوء استفاده مى کنند، و با تجربه احساسات مردم ، حتى بر عقل آنها غلبه مى کنند، زیرا عکس و صحنه هاى محرک ، و یا سخنان شیرین همه لذتهاى نقدى هستند. و به همین دلیل بسیارى از مردم فریب ظاهر زیباى جنس و کالا و یا شیرین زبانى کسى را مى خورند، و چه بسا از زشتى درون آنها هم غافل مى مانندى یا اعتنا نمى کنند. به همین جهت است که شما مى بیند، مثلا تلویزیون بیش از رادیو مشترى دارد، چون علاوه بر گوش ، چشم نیز احساس مى کند و لذت مى برد، و یا یک مطلب وقتى ساده بیا: مى شود، آنقدر مؤ ثر نیست ، که با آهنگ زیبا و به ویژه در قالب شعرى زیبا بیان شود، اینها همه دلیل تاءثیر عمیق احساسات بر انسان است ، که حتى بر عقل او نیز غلبه مى کند. حالا که این حقیقت را دانستم ، چه بهتر که از این راه براى ایجاد تفاهم و محبت بیشتر در خانواده استفاده کنیم ، از احساسات همسر خود انتخاب کنید، و با نشان دادن جلوه هاى مطلوب او، تفاهم و محبت را ایجاد کنید. سخن زیبا و شیرین ، احترام و تعارف ، زیبائى و تمیزى در بدن و لباس و زندگى و مسائلى از این قبیل ، مى تواند، نشاط آفرین و جذاب باشند، نگوئید محبت باید در دل باشد؟ آرى محبت در دل است ، اما ایجاد آن بستگى به کارهائى دارد که شما انجام مى دهید، و تظاهر به دوستى و نشان دادن و برخورد زیبا و خلاصه آنچه دیگرى از آن لذت مى برد یک راه ایجاد محبت و تداوم آن است . 8 - احساس همدردى و غمخوارگى زن شوهرى که به حقیقت ازدواج و برنامه سعادت و موفقیت آن آگاهى دارند، و مى دانند که بادید این بنارا با محبت استوار گردانند توجه دارند که یکى از عوامل محبت که موجب گرمى و صفاى زندگى است احساس ‍ همدردى و غمخوارگى با یکدیگر است . مثلا اگر زن از شوهر تقاضائى دارد، توجه کند که آیا تهیه آن براى شوهرش ‍ چقدر مقدر است ، اگر واقعا تهیه این امور ولو جزء ضروریات دسته دوم اول باشد، براى شوهر موجب نگرانى و غم و خستگى و فشار طاقت فرساست . همکارى و همدلى ایجاب مى کند که نگرانى و فشار و سختى شوهر، را در وجود خود احساس کند و کارى را که موجب فشار بر شوهر است ، فشار بر خود بیند، و از آن مسئله درگذرد، کما اینکه همین مسئله در طرف شوهرم هم صادق است ، اگر شوهر احساس مى کند کارى و یا کمبودى و یا مسئله براى همسرش ناراحت کننده و طاقت فرسا، صمیمیت و صفا ایجاب مى کند که ناراحتى همسرش را ناراحتى خود احساس کند و حتى المقدور آنرا برطرف کند، این است همکارى و همدلى در زندگى نه اینکه زن فقط به احتیاجات و خواسته هاى خود نظر کند و از شوهر و امکانات او و روحیات وى غافل شود و یا مرد فقط به فکر تاءمین مسائل کلى و عمومى زندگى باشد و یا فقط به فکر خود باشد و از همسرش غافل شود. در خوشیها و تلخیهاى زندگى یکدیگر را سهیم بدانید، آن وقت احساس ‍ مى کنید که چه زندگى شیرین و هماهنگى خواهید داشت ، اینکه شوهر هر غذائى دوست داشت بخورد و هر وقت که خواست مسافرت کند و هر شرائطى که خود مى خواهد تحمیل کند بدون در نظر گرفتن خواسته همسر خود، کارى عاقلانه نیست . البته معلوم است که رعایت یکدیگر در مسائل زندگى به معناى زیر پاگذاردن دستورات دین و یا عقل نیست ، هیچگاه ناخشنودى خدا نباید با خشنودى مخلوق معاوضه گردد. مسئله واجب و حرام و بسیارى از امور مکروه و مستحب از این دائرة جداست ، چرخ زندگى معمولا در محور وسیع مباحات که به اختیار افراد نهاده شده است گردش مى کند و سخن نیز در آنجاست که ، زن و شوهر در جائى که به اختیار آنها نهاده شده است چگونه تصمیم گیرى مى کنند و گام برمى دارند. اینکه بعضى از زنها در برخورد با مسائل زندگى مى گویند، وظیفه شوهر است که فلان چیز را بخرد، باید فلان چیز را تهیه کند، یا باید چنین و چنان کند، و یا شوهر بگوید وظیفه زن است که بشوید، بروید و پخت و پز کند و اینگونه مسائل ، جز ایجاد سردى و رقابت و ادارى کردن زندگى چیز دیگرى نیست . نه زن باید فرصت بگردد که از کار شانه خالى کند و از محبت شوهر سوء استفاده کرد، کارهاى خود را به شوهر واگذار کند و نه شوهر باید گمان کند که هر چه مى شود باید به زن فشار آورد و در خانه دست به سیاه و سفید نزند همچنانکه بعضى از نادانهاى متعصب مى پندارند که کار در خانه براى مرد عار است و از علامت موفقیت مرد این است که آب خوردن هم باید به دستش دهند و او دست به هیچ کارى نزند، من در تعجبم که پیروان پیامبر و شیعیان حضرت على علیهماالسلام ، با وجود آن همه روایاتى که صریحا دلالت مى کند، ایشان در خانه به همسر کمک مى کردند، چگونه چنین اندیشه اى دارند، خیر، هر دو باید آنچه زندگى مشترک آنها اقتضا مى کند و طبق برنامه اسلامى که در احادیث آمده رفتار کنند، زن در میان خانه و مرد بیرون خانه ، اما اگر یکى از دو طرف توانست در حد معقول به دیگرى کمک کند، انجام دهد اما نه به این معنى که اگر بانوئى دید همسرش به کمک او آمد و مثلا جاروب کرد از این به بعد به جاى تشکر از محبت وى تنبلى پیشه کند و جاروب کردن را به عهده شوهرش بگذارد، مثل دو دوست دوستانه زندگى کنید. و آنچه دوستى اقتضا مى کند انجام دهید، زندگى اداره دولتى نیست که گمان شود زن و شوهر جز وظایف مقرر وظیفه دیگرى ندارند. - هرگز ناامید نباشید، عاقل باشید. انسان موجودى است ، انعطاف پذیر، که مى تواند در اثر تکرار و عادت ، روحیات و عواطف خود را تغییر دهد، و به همین جهت است که انقلابهاى درونى و یا جهشهاى روحى را در برخى مشاهده مى کنیم ، توضیح کامل این حالت محتاج به بحث بسیار است توجه شما را به یک مثال جلب مى کنم . آیا مصیبت زده اى را دیده اید که عزیزى را از دست داده است ؟ حالات او را در سه روز بعد در نظر بگیرید، آیا اضطراب و هیجان او همان اندازه است ؟ حالا یکماه بعد او را در نظر بگیرید، و بالاخره یک سال بعد را، مى بینید که او بعد از مدتى ، هرگز آن نگرانى و تشویش اولیه را ندارد چرا؟ آیا مصیبت بر طرف شده یا کم شده است ؟ خیر، مصیبت همچنان پابرخاست ، آنچه تغییر کرده مصیبت زده است نه مصیبت ، او در اثر مرور زمان به آن عادت کرده است ، در حقیقت خود مصیبت سنگین نبود، بلکه چون تازه بود سنگین بود و چون از تازگى افتاد. دیگر سنگین نیست ، به همین جهت است که گفته اند، هنگام مصیبت شخص داناکارى مى کند که جاهل چند روز بعد خواهد کرد، البته نویسنده خود معترف است که استقامت در مقابل مصیبت مثل نوشتن آن ساده نیست ! ولى نتیجه درخشانى در پى دارد. این مقدمه براى مقاومت در مقابل سختیها بیان شد، شما اگر در زندگى خداى ناکرده به ناکامى یا بلائى دچار شدید هرگز نباید همه چیز را تمام به حساب آورید، مصیبتها و مشکلات هر قدر هم زیاد و سنگین باشند، چنان نیست که شما مى پندارند، خیال نکنید که سعادت تمام شد، امیدها رفت ، و خوشبختى پایان پذیرفت ، نخیر، هیچکدام از این ها رخ نداده است ، مگر اینکه شما خود بخواهید آن را ایجاد کنید، لحظات و روزهاى اولیه مصیبت ، روزهاى تیره و تار و غبار آلود هستند، لیکن هرگز معیار آینده و نماى زندگى شما نیستند، اندکى صبر و استقامت از خود نشان دهید، آغاز مصیبت ، با بعد از آن قابل مقایسه نیست ، اگر عاقلانه فکر کنید و خود را نبازید، راههاى نجات و سعادت بسیارند، شما با جزع و فزع و بى تابى و یا بهانه گرفتن به خاطر اینکه چرا اخلاق همسرم چنین است ، رخسارش چنان است ، بدنش فلان عیب را دارد و مانند اینها، فقط مشکل خود را افزایش ‍ مى دهید، و خود را ضعیف مى کنید، براى مبارزه با مشکل به اعصاب و نیروى بیشترى احتیاج دارید، با اظهار ناراحتى خود را ضعیف نکنید، حسرت بى خود نخورید، با فکر باز و درایت کامل ، و مرور زمان ، مى توانید عالى ترین نتیجه را بگیرید، و مطمئن باشید، شما مى توانید، خوشبخت باشید، تا مى توانید بر خود مسلط باشید، و براى رفع مشکل بکوشید، و اگر احیانا مشکل طورى بود که قابل حل نیست ، به مسائل اصولى و حقیقت زندگى و نکات مثبت وى توجه کنید و مطمئن باشید که پس از گذشت مدتى باور خواهید کرد که مسئله آنچنان که مى پنداشید قابل اهمیت نبوده و براى شما هم قابل تحمل خواهد شد، شما خیال مى کنید، آن کسى که مثلا با همسر نابینائى زندگى مى کند، هر لحظه عمر او با احساسى شبیه احساس شما نسبت به کورى سپرى مى شود، و زجر مى کشد، ولى هرگز چنین نیست ، گذشت زمان و خوگرفتن با مشکل بهترین رام کننده نفس ‍ است . دانشمندى را گفتند به نظر شما سخت ترین مصیبت چیست ؟ گفت : کورى ، اتفاقا در اواخر عمر نابینا شد، مدتى بعد از او پرسیدند چرا؟ گفت : زیرا واهمه و ترس نابینائى بیش از خودش نگران کننده بود. دنیا را آنطور که هست بپذیرید هر کس که در این جهان زندگى مى کند، باید قوانین و لوازم این دنیا را پذیرفته باشد، دنیا محل تزاحم و مشکلات است . کسى که در این جهان زندگى مى کند، اگر توقع مشکلات و حوادث را نداشته باشد، خود را فریب داده است ، آن دنیائى که مشکلات و سختى در ان نباشد، بهشت است نه جهان ما. این حقیقت را در زندگى درک کنید و بپذیرید تا نه تنها از بروز حوادث غافلگیر نشوید، بلکه کم و بیش منتظر آن هم بوده و خود را هنگام حادثه نبازید، حادثه در دنیاى ما مساءله عادى و رایج است . اگر بنا باشد در مقابل هر حادثه بى صبرى و ناامیدى پیشه کنید، و مدام غم و غصه بخورید، جز افسردگى و مریضى و پیرى زودرس براى شما نتیجه نخواهد داد. صبر و استقامت در قرآن و حدیث صبر و استقامت یکى از ابزار مهم موفقیت در زندگى هر فردى است ، مخصوصا براى افراد مؤ من و پایبند به اصول اخلاقى و دین . ارزش صبر در راه سعادت انسان آنقدر زیاد است که خداوند متعال در قرآن مجید دهها بار از آن سخن گفته است ، به این آیه مبارکه توجه فرمائید: ما قطعا شماها را به امورى مانند ترس و گرسنگى و کمبود و خسارت در اموال و جانها و میوه ها، امتحان مى کنیم ، و مژده باد استقامت کننده ها را، آنها که وقتى مصیبتى به آنان وارد مى شود مى گویند، ما از خدائیم و به سوى او باز میگردیم ، بر اینان باد درود و رحمت پروردگارشان ، و ایشانند هدایت شده گان (133) گاهى مى فرماید: خداوند با صبر کنندگان است (134)، گاهى مى فرماید: به زیبائى صبر کن ،(135) و مى فرماید: همدیگر را به صبر توصیه کنید،(136) و مى فرماید: با سختى آسانى است ، با سختى آسانى است .(137) اینها همه نشانده این حقیقت هستند که صبر و استقامت در سعادت انسان چقدر حساس و مهم است . امام صادق علیه السلام فرمود: نقش صبر در ایمان ، همانند سر به بدن است ، همچنانکه بدون سر، بدن نمى ماند، بدون صبر هم ایمان نمى ماند.(138) و در حدیث دیگر حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: انسان آزاده ، در همه حال آزاده است اگر سختى ببیند، استقامت مى کند، مصیبتها هر چه بر او زیاد شود او را نمى شکند، گرچه اسیر و مقهور شود، و از گشایش به سختى بیفتد، همچنانکه یوسف صدیق امین ، وقتى برده شد و مغلوب و اسیر گردید به آزاده گى او لطمه نخورد، تاریکى و وحشت چاه و آنچه کشید به او صدمه نزد تا اینکه خداوند بر او منت نهاد و همان ستمگر متجاوز به او را، عبد او قرار داد و او را پیامبر مرسل نمود و امتى را به وسیله او مورد رحمت قرار داد. آرى چنین است نتیجه صبر که نیکى به دنبال دارد، پس صبر کنید و صبر را به خود تلقین کنید تا پاداش ببرید.(139) و در روایت دیگرى حضرت صادق علیه السلام فرمود: هر مؤ منى که به بلائى مبتلا شود و صبر کند، همانند پاداش هزار شهید براى او خواهد بود.(140) 10 - سعادت دنیا و آخرت در گرو خوش اخلاقى است (( احسن الناس ایمانا احسنهم خلقا و الطفهم باهله انا اطفکم باهلى .)) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: بهترین ایمان را کسى دارد که بهترین اخلاق را دارد و نسبت به خانواده اش مهربانتر است و من از همه شما به خانواده ام مهربانترم . امام باقر علیه السلام فرمود: هر مؤ منى که اخلاق بهترى دارد، ایمانش از همه کاملتر است .(141) و پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: در کفه هیچکس روز قیامت چیزى بهتر از اخلاق خوب قرار داده نمى شود.(142) و فرمود: آنکه اخلاق خوب دارد همانند پاداش روزه دار در حال عبادت اجر مى برد.(143) و فرمود: بیشترین چیزى که امت مرا بهشتى مى کند، تقواى الهى و اخلاق خوب است .(144) اینها نمونه اى از دهها روایت است که در اهمیت و فضیلت خوش اخلاقى آورده شده است و هر کس که به سعادت دنیوى و اخروى خود علاقه مند باشد، باید بر اعصاب خویش مسلط باشد، و خوش اخلاق باشد، مشکلات و سختیها براى هر کس کم و بیش رخ مى دهد، اما با برخوردى زیبا و اخلاق خوب ، مى توان از آنها به خوبى عبور کرد. شما با بداخلاقى ، فقط به سعادت خود لطمه مى زنید، زندگى خود و دیگران را خراب مى کنید، اگر سلامتى مى خواهید، اگر شادى مى خواهید خوش اخلاق باشید، که بداخلاق نه دین دارد و نه دنیا. (( لا عیش اهنا من حسن الخلق . )) امام صادق علیه السلام در ضمن سفارش و نصیحتهاى خویش به یکى از اصحاب خود فرمود: هیچ زندگى گواراتر از خوش اخلاقى نیست .(145) نتیجه بداخلاقى در خانواده یکى از یاران پیامبر صلى الله علیه و آله مردى است به نام سعد ابن معاذ، او در زمان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فوت نمود وقتى به حضرت خبر فوت او را دادند حضرت با اصحاب خود برخواست و دستور داد سعد را غسل دهند و خود کنار درب ایستاد پس از غسل و حنوط و کفن نمودن سعد، چون سعد را بر روى تابوت حرکت دادند، پیامبر پاى برهنه و بدون عبا دنبال جنازه حرکت کرد، گاهى طرف راست و گاهى طرف چپ تابوت را مى گرفت ، تا اینکه به قبر رسید، پیامبر خود وارد قبر شد و لحد را چید و خشت را بر او قرار داد و با سنگ و گل اطراف خشت را محکم کرد و سوراخها را پوشاند. چون کار تمام شد، حضرت بر او خاک ریخت و روى قبر را صاف نمود و فرمود: من مى دانم که بزودى بدن سعد متلاشى مى شود و پوسیدگى به سراغ او مى رود ولى خداوند دوست مى دارد بنده چون کارى مى کند آن را محکم انجام دهد (به همین جهت حضرت در پوشاندن قبر دقت فرمود). چون خاک قبر را صاف نمودند، مادر سعد صدا زد: اى سعد گوارا باشد بر تو بهشت ، پیامبر فرمود: اى مادر سعد ساکت باش و بر خدا جرئت مکن ! همانا سعد تحت فشار (قبر) قرار گرفته است ! نگاه پیامبر برگشت و مردم هم برگشته ، از پیامبر پرسیدند اى پیامبر خدا، از شما کارهائى دیدیم راجع به سعد که نسبت به هیچکس انجام نداده بودى شما بدون کفش و ردا تشییع جنازه کردى ؟ پیامبر فرمود: همانا ملائکه (در تشیع جنازه او) بدون کفش و ردا بودند (زیرا روایت دارد که جبرئیل با هفتاد هزار فرشته جنازه او را تشییع کردند) من هم به آنها اقتدا کردم . اصحاب گفتند: شما گاهى طرف راست و گاهى طرف چپ تابوت را مى گرفتى ؟ پیامبر فرمود: دست من در دست جبرئیل بود هر جا او مى گرفت من هم مى گرفتم ، اصحاب گفتند: شما فرمان به غسل سعد دادى و بر او نماز خواندى و لحد او را در قبر قرار دادى سپس (با این همه فضیلت و احترام که براى سعد بود) فرمودى : آرى در اخلاق او نسبت به خانواده اش ‍ زشتى بود(146) (یعنى بداخلاقى و تندى در خانواده و احیانا بددهنى موجب فشار قبر است گرچه انسان در سایر مسائل صاحب صفات پسندیده باشد. بنابراین آن مردى که نسبت به زن و فرزندان خود با خشونت برخورد مى کند و گمان مى کند تسلط بر خانواده به وسیله خشونت و بداخلاقى دلیل مردى و موفقیت اوست سخت در اشتباه است و در حدیثى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود بدترین مردم کسى است که مردم از ترس ، او را احترام کنند(147)، کانون خانواده زندان نیست که احیانا با خشونت در آن برخورد شود بلکه محل صفا و خشنودى و پرورش جسم و روح انسان است .) قسمتى از روایات اسلامى در مورد آداب زندگى سفارش نسبت به خانواده (( خیرکم خیرکم لاهله و انا خیرکم لاهلى .)) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: برترین شما کسى است که نسبت به اهل خود نیکوتر باشد، من از همه شما نسبت به اهل خودم بهترم (148) (در حالى که در جامعه امروز بسیارى از دیندارها خشونت یا بى اعتنائى به همسر خود را نشان دیندارى یا مردانگى مى دانند).!! توسعه در زندگى امام چهارم علیه السلام فرمود: رضایتمندترین شما نزد خدا کسى است که براى خانواده خود بیشتر خرج مى کند و توسعه مى دهد.(149) و امام صادق علیه السلام فرمود: مؤ من به آداب خدا عمل مى کند، هرگاه خداوند به او وسعت داد او هم توسعه مى دهد (در وضع زندگى ) و هرگاه خداوند امساک کرد او هم امساک مى کند(150) (هر وقت توان دارد دریغ نمى کند و هر وقت کم دارد اسراف و ولخرجى نمى کند). و فرمود: من ضامنم براى کسى که میانه روى کند، اینکه فقیر نشود.(151) براى خانواده خرج کنید (( صاحب النعمة یجب ان یوسع على عیاله )) امام رضا(ع ) فرمود: آنکه نعمت دارد یعنى تمکن مادى دارد باید بر اهل و عیال خود گشایش ‍ دهد یعنى اگر مى تواند براى خانواده خود خرج کند.(152) اول خانواده بعد دیگران مردى به امام باقر عرض کرد: من مزرعه اى دارم که سه هزار درهم درآمد دارد، دو هزار درهم آن را خرج خانواده مى کنم و هر سال یکهزار درهم آن را صدقه مى دهم . حضرت فرمود: اگر آن دو هزار درهم براى تمامى مخارج خانواده ات کفایت مى کند، (کار خوبى کرده اى زیرا) به فکر خودت بوده اى و همان کارى را که با وصیت بعد از مرگ دیگران انجام مى دهند، تو در زندگانى خود، بهره را برده اى .(153) ریخت و پاش نکنید حضرت على ابن الحسین علیه السلام فرمود: مرد باید اندازه خرج کند، به مقدار کفایت ، و زیادى را براى آخرت خود پیش بفرستد، این کار براى دوام نعمت مفیدتر و هم براى افزایش آن از خدا مؤ ثرتر و نسبت به سرانجام کار - روز قیامت - سودمندتر است .(154) حضرت صادق علیه السلام فرمود: میانه روى چیزى است که خداوند عزوجل دوست مى دارد و اسراف چیزى است که خداوند آن را زشت مى دارد، حتى دور انداختن هسته خرما که به کارى آید، و یا زیادى آب را دور ریختن .(155) پاداش بزرگ براى زنان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: هر بانوئى که در خانه شوهر به منظور اصلاح کار منزل چیزى را از جائى به جاى دیگر منتقل کند (یعنى در خانه کار کند) خداوند به او نگاه رحمت کند و هر که خداوند به او نظر کند وى را عذاب ننماید (یکى از همسران پیامبر(ص ) بنام ) ام سلمه گفت : اى فرستاده خدا، مردان تمام خوبیها را از آن خود کرده اند زنهاى بیچاره چه نصیبى دارند؟ حضرت فرمود: بله چون زنى باردار شوهر همانند انسان روزه گیر و شب زنده دار که با جان و مال خویش در راه خدا جهاد مى کند پاداش ‍ خواهد داشت و چون زایمان کند آن قدر پاداش خواهد داشت که هیچکس ‍ مقدار آن را در عظمت نمى داند و چون فرزند خود را شیر دهد به هر مکیدنى که بچه شیر مى خورد همانند آزاد کردن یک بنده از فرزندان اسماعیل در راه خدا ثواب به او تعلق مى گیرد و چون از سیر دادن فارغ شود فرشته بزرگوارى بر پهلوى او زند که کار خود را از سر بگیر که گناهانت آمرزیده شد(156) (یعنى اعمال بد سابق تو پاک شد از هم اکنون شروع کن به عمل خوب ). میوه جمعه (( اطرفوا اهالیکم فى کل جمعه بشى من الفاکهه کى یفرحوا بالجمعه . )) حضرت امیر علیه السلام فرمود: براى اهل و عیال خود در هر روز جمعه مقدارى میوه تازه ببرید تا از جمعه خوشنود شوند.(157) (و به همین وسیله نسبت به شعائر اسلامى احترام کرده محبتشان به دین زیاد شود). تقسیم کار امام صادق علیه السلام از پدرش امام باقر علیه السلام نقل مى کند که فرمود: حضرت امیر علیه السلام و حضرت فاطمه (س ) راجع به تقسیم کار از پیامبرنظریه خواستند پیامبر(ص ) فرمود: کارهاى تا دم درب به عهده فاطمه و کارهاى پشت درب به عهده على باشد، حضرت زهرا فرمود: از این تصمیمى که پیامبر گرفت و مرا از سر و کار داشتن با مردها بى نیاز کرد آنقدر شادمان شدم که جز خدا نمى داند، (یک بانوى فهمیده و مسلمان نیک مى داند که کار در منزل و عدم معاشرت با اجانب نه تنها باعث سرشکستگى نیست بلکه افتخار زن مسلمان است پس تا وقتى احتیاج و ضرورتى به کار بیرون نیست بانوان بعنوان این ارزش در محافل و مجالس ‍ اجانب شرکت نکنند). به خاطر خانواده دین خود را فدا نکنید پیامبر اکرم (ص ) فرمود: زمانى بر مردم مى آید که دین کسى سالم نمى ماند مگر آنکه همانند روباه که بچه هاى خود را از سوراخ به آن سوراخ مى برد، او هم از این جا به آنجا رود، عرض کردند: این زمان چه وقت است ؟ فرمود: هنگامى که خرج زندگى جز با معصیت خدا بدست نیاید، در آن زمان بى همسر بودن حلال است !! عرض کردند شما به ما دستور ازدواج داده اید (چگونه مى فرمائید، بى همسر بودن حلال است ) فرمود: بله اما در آن زمان هلاکت مرد به دست پدر و مادرش انجام مى گیرد، و اگر آنها نبودند، به دست همسر و اولادش صورت مى گیرد، اگر همسر و اولاد هم نداشت بدست فامیلش و همسایه هایش هلاک مى شود! پرسیدند چگونه چنین مى شود یا رسول الله ؟ فرمود: آنها او را به تنگدستى و کمى درآمد سرزنش مى کنند و او را وادار مى کنند به آنچه در توانش نیست تا اینکه او را به پرتگاه مى اندازند.(158) بطلالت و غفلت را کنار بگذارید یکى از آفات زندگى امروز در میان خانواده ها، غفلت و بطالت است ، بسیارى از پدرها و مادرها وقتى در سنین جوانى هستند، عمر خود را به جمع دنیا و تلاش فراوان براى تاءمین آن سپرى مى کنند و چون پا به سن مى گذارند، به جاى تدارک گذشته از نظر معنوى ، به بطالت و سرگرمیهاى بیهوده ، عمر را به هدر مى دهند، و حتى حاضر نیستند در هنگام فراغت از امور دنیا به کارهاى اخروى و جمع آورى توشه براى نجات اخروى خود بپردازند. با نشستن بر سر کوچه و مغازه و مانند این امور و صحبتهاى بیهوده و حل کردن امثال جدول و مسائلى از این قبیل عمر گرانبها را به هدر ندهید، که به هر لحظه آن افسوس خواهید خورد. امروز و فردا مکن ، حسرت دارد (( کن على عمرک اشح منک على درهمک و دینارک . )) پیامبر اکرم (ص ) به ابى ذر فرمود: نسبت به عمر خودت از درهم و دینارت بخیل تر باش ، اى اباذر کارهائى که برایت سودمند نیست ، کنار بگذار.(159) و حضرت امیر علیه السلام فرمود: از باقیمانده عمر خود براى جبران گذشته استفاده کن ، براى خودت امروز و فردا مکن ، چرا که گذشتگان تو با تکیه بر همین آرزوها و امروز و فردا کردن هلاک شدند، تا اینکه فرمان خدا (مرگ ) ناگهانى بر آنها وارد شد، و آنها را بر روى چوبهاى (تابوت ) به قبرهاى تاریک و تنگ منتقل کردند.(160) و در روایت دیگرى فرمود: هیچ کس نیست که لحظه اى بیکار باشد مگر اینکه حسرت آن را در قیامت مى خورد.(161) امام صادق علیه السلام فرمود: مردم تو را نسبت به خودت فریب ندهند، چرا که نتیجه به تو مى رسد نه آنها، روز خود را با این و آن هدر مده ، چون با تو کسانى هستند که کارهایت را ضبط مى کنند هیچ کار خیر را، اندک نشمار که فردا آن را خواهى دید.(162) پیامبر اکرم (ص ) فرمود: در سلامت خود قبل از مریضى و در جوانى قبل از پیرى و در فراغت قبل از گرفتارى و در زندگى قبل از مرگ ، تلاش کنید، همانا جبرئیل نزد من آمد و گفت : اى محمد پروردگار شما به شما سلام مى رساند و مى فرماید: هر ساعتى که در آن مرا یاد کنى ، برایت نزد من ذخیره مى شود، و هر ساعتى که مرا یاد نکنى از دست داده اى .(163) پشیمانى بهشتیان پیامبر اکرم (ص ) فرمود: اهل بهشت نسبت به هیچ چیز، از امور دنیا پشیمان نمى شوند مگر بر آن ساعتى که در دنیا بدون یاد خدا سپرى کرده اند.(164) و فرمود: هر که دو روزش مساوى باشد مغبون است .(165) غصه عابد عابدى در هنگام مرگ گفت : من بر این خانه غصه ها و گناهان حسرت نمى خورم ، حسرت من فقط بر آن شبهائى است که خوابیدم و روزهائى که بدون روزه گذشت و ساعتى که از یاد خدا غافل بودم .(166)کاشکى قیمت انفاس بدانستندى تا دمى چند که مانده است غنیمت شمرند ایکه پنجاه رفت و در خوابى مگر این پنج روزه دریابى چو پنجاه سالت برون شد ز دست غنیمت شمر پنج روزى که هست به غفلت تا به کى عمرى چنین تنگ به منزل کى رسى پائى چنین لنگ گر بدانى در عقب ها چیستت فرصت خاریدن سر نیستت بى عوض دانى چه باشد در جهان عمر باشد، عمر، قدر آن بدان مدیر خانه مرد است (( کل امر تدبره امراه فهو ملعون )) حضرت امیر(ع ) فرمود: هر مردى که امور او را زن بگرداند ملعون است .(167) زن و فرزند شما را غافل نکنند (( لا تجعلن اکثر شغلک باهلک و ولدک فان یکن اهلک و ولدک اولیا الله فان الله لا یضیع اولیائه و ان یکونوا اعدء الله فما همک و شغلک باعداء الله .)) حضرت امیر(ع ) فرمود: بیشترین تلاش خود را مشغول زن و فرزند خود مکن ، اگر آنها از اولیاء خدا باشند خدا اولیا خودش را ضایع نمى کند، و اگر از دشمنان خدا باشند چرا تلاشت را صرف دشمنان خدا بکنى .(168) (در حق اهل خود کوتاهى مکن اما سعادت خود را هم فدا مکن ) دنیا هدف نیست غافل نشوید (( ابعد ما یکون العبد من الله عزوجل اذا لم یهمه الا بطنه و فرجه . )) امام صادق علیه السلام فرمود: دورترین موقعیت بنده نسبت به خداوند وقتى است که براى بنده جز شکم و شهوت همتى نباشد.(169) (تمام هم و غم خود را صرف دنیا مى کند و به فرک مسائل معنوى و مهم نیست ). بى تفاوتى و محافظه کارى آفت خانواده ها (( من اصبح لا یتهم بامور المسلمین فلیس بمسلم . )) پیامبر اکرم (ص ) فرمود: هر که صبح برخیزد و در کار مسلمانان همت نگمارد مسلمان نیست .(170) ازدواج و تشکیل خانواده با تمام امتیازات و ارزشهائى که دارد براى بسیارى از مردم دچار یک آفت بزرگ گردیده است ، و آن بى تفاوتى نسبت به مسائل اصولى و افکار بلند انسانى است . تشکیل خانواده براى بسیارى به معنى ، مشغول کسب و کار و در آمد و تامین معاش و رفاه شدن است ، به گونه اى که توجه به وضع جامعه و سیاستهاى داخلى به گونه اى که توجه به توطئه دشمنان و تشویق و دفاع از حقوق مسلمانان و ستیز و جدال با استثمار و افکار باطل ، براى آنها مسائل کم اهمیت و حاشیه اى و یا بى اهمیت مى باشد، بسیارند جوانان تحصیل کرده اى که در دوران تحصیل ، داراى احساساتى بسیار قوى بوده اند، و فریاد ستیزه جوئى و دفاع از مستضعفین و حقوق محرومان و اظهار تنفر و انزجار آنها بر علیه مستکبران لحظه اى قطع نمیشد، اما با همین جوش و خروش ، وقتى تحصیلات آنها پایان یافت و دستشان به مال و مقامى رسید و در اثر ازدواج سرگرم مسائل زندگى شخصى شدند بطور کلى تغییر کرده و سیصد و شصت درجه دگرگون شدند، حالا نه تنها سخن از محرومین و مستضعفین نمى گوید و به فکر آنها نیست ، که خود جز همانها قرار گرفته و تا مى شود سود خود را بالا مى برد، و هر کسى هم که مى خواهد آن شعارها را بدهید او را به تحقیر مى گیرد. تمام فکر و ذکر او در مال و مقام زن و بچه او خلاصه شده است ، و نه فکر مسائل سیاسى و نه امور مسلمانان و نه معنویات و مسائلى از این قبیل است . او دیگر آزادیخواه است و نه مدافع محرومین ، او فقط عیال وار است همینرا میداند و بس . هوشیار باشید، مبادا، آنهمه افکار و احساسات عالى و بلند و آرمانهاى الهى و انسانى را به فراموشى بسپارید و بخاطر تامین معاش از آنها غافل بمانید، مشکلات و پیچ و خم مسائل زندگى هرگز نباید افکار بلند و اهداف مهم الهى را در شما ضعیف کند و یا به فراموشى دهد، استقلال و آزادى و دفاع از اسلام و مظلومین در عمل و زبان همواره مى بایست سر مشق زندگى زن و مرد باشد. (( من سمع رجلا ینادى یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم . )) پیامبر اکرم فرمود: وقتى کسى مسلمانى را به یارى طلبید، هر که بشنود و پاسخ ندهد مسلمان نیست .(171) خوراک مؤ من و منافق (( المومن یا کل بشهوة عیاله و المنافق یا کل اهله بشهوته .)) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: مؤ من به اشتهاى خانواده اش غذا مى خورد ولى منافق خانواده اش به اشتهاى او غذا مى خورند.(172) (یعنى مرد مؤ من نباید کارى کند که هر وقت خودش مایل بود چیزى بخورد یا بخرد، خانواده اش هم از کنار خواسته او بخورند و اگر خودش نخواست خانواده اش هم باید محروم بمانند بلکه بر عکس باید به خاطر اینکه اهل و عیال او مى خواهند تهیه کند و خودش هم استفاده کند). رسیدگى به خانواده (( ملعون ملعون من ضیع من یقول )) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: معلون است معلون ، کسى که درباره افراد تحت نظر خود کوتاهى کند.(173) کمک به همسر در خانه (( کان امیرالمؤ منین علیه السلام یحتطب و یستقى و یکنس و کانت فاطمة تطحن و تعجن و تخبز. )) امام صادق (ع ) فرمود: امیرالمؤ منین علیه السلام هیزم تهیه مى کرد و از چاه آب براى منزل مى آورد و جاروب مى کرد، حضرت فاطمه (س ) نیز گندم را آرد مى نمود و خمیر مى کرد و نان مى پخت .(174) و در روایت دیگرى حضرت اضافه نمود که حضرت فاطمه جامه وصله مى زد، او از زیباترین مردم بود، دو گونه او همانند دو گل (شکفته بود) درود خدا بر او و شوهر او و فرزندان او باد.(175) (پس کار کردن مخصوصا در خانه براى مرد عار نیست گرچه از نظر تقسیم کار به عهده زن است که کار منزل را به عهده بگیرد.) به خانواده خود نیکى کنید تا عمر شما زیاد شود (( من حسن بره باهله زاد الله فى عمره .)) امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس به خانواده اش به خوبى نیکى کند، خداوند عمر او را زیاد مى کند.(176) هنگام ورود بر خانواده سلام کنید پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: وقتى یکى از شما وارد اتاق شد، سلام کند، زیرا سلام برکت را نازل مى کند و ملائکه با او انس ‍ مى گیرند.(177) امام صادق علیه السلام فرمود: مرد وقتى وارد بر خانواده مى شود، سلام کند، و هنگام ورود کفش خود را بر زمین زند و صدائى (مانند گلو صاف کردن ) بکند، تا آنها متوجه شدند که او وارد شده است . (و خود را آماده کنند) تا مبادا که مرد چیزى که پسندش نیست ببیند - آرى مرد نه تنها مى بایست کنجکاوى و عیب جوئى نکند بلکه ، براى اینکه مبادا خانواده اش ‍ آماده پذیرائى او نباشند، و سر و وضع آنها مناسب نباشد، اول آمدن خود را اعلام کند، همچنانکه این حدیث به بانوان مى فهماند خود را براى آمدن شوهر آماده کنند تا مبادا نگاهش به امرى که خوش ندارد بیفتد.(178) والدین موفق 1 - پدر دو شهید در مکتب اهل البیت علیهم السلام پس از شهادت على علیه السلام و تسلط مطلق معاویه بن ابى سفیان بر خلافت اسلامى ، خواه ناخواه برخوردهایى میان او و یاران صمیمى على علیه السلام واقع مى شد، همه کوشش معاویه این بود تا از آنها اعتراف بگیرد که از دوستى و پیروى (حضرت ) على سودى که نبرده اند سهل است ، همه چیز خود را نیز در این راه باخته اند، سعى داشت یک اظهار ندامت و پشیمانى از یکى از آنها باگوش خود بشنود اما این آرزوى معاویه هرگز تحقق نیافت ، پیروان على علیه السلام بعد از شهادت آن حضرت ، بیشتر واقف به عظمت و شخصیت او شدند، از این رو بیش از آنکه در حال حیاتش فداکارى مى کردند براى دوستى او و براى راه و روش او و زنده نگاه داشتن مکتب او، جرئت و جسارت و صراحت به خرج مى دادند، کاى گاهى کار به جائى مى کشید که نتیجه اقدام معاویه معکوس مى شد و خودش و نزد یکانش تحت تاءثیر احساسات و عقاید پیروان مکتب على علیه السلام قرار مى گرفتند. یکى از پیروان مخلص و فداکار و با بصیرت على علیه السلام عدى پسر حاتم بود، عدى در راس قبیله بزرگ (طى ) قرار داشت ، او چندین پسر داشت ، خودش و پسرانش و قبیله اش سرباز فداکار على علیه السلام بودند، سه نفر از پسرانش به نام (طرفه ) و (طریف ) و (طارف ) در صفین در رکاب على علیه السلام شهید شدند. پس از سالها که از جریان صفین گذشت و على علیه السلام به شهادت رسید و معاویه خلیفه شد، تصادف روزگار عدى بن حاتم را با معاویه مواجه ساخت . معاویه براى اینکه خاطره تلخى براى عدى تجدید کند و از او اقرار و اعتراف بگیرد که از پیروى على بودن چه زیان بزرگى دیده است به او گفت : :اءین الطرفات ؟ پسرانت طرفه و طریف و طارف چه شدند؟ :در صفین پیشاپیش على بن ابیطالب شهید شدند. :على انصاف را درباره تو رعایت نکرد. :چرا؟ :چون پسران تو را جلو انداخت و به کشتن داد و پسران خودش را در پشت جبهه محفوظ نگه داشت . :من انصاف را درباره على رعایت نکردم . :چرا؟ - براى اینکه او کشته شد و من زنده مانده ام ، من بایست جان خود را در زمان حیات او فدایش مى کردم . معاویه که دید منظورش عملى نشد، از طرفى خیلى مایل بود اوصاف و حالات على را از کسانى که مدتها با او از نزدیک به سر برده اند و روزگارى با او بوده اند بشنود، از عدى خواهش کرد اوصاف على را از نزدیک دیده است برایش بیان کند. عدى گفت : معذورم بدار. :حتما باید برایم تعریف کنى . :به خدا قسم ، على بسیار دور اندیش و نیرومند بود، به عدالت سخن مى گفت و با قاطعیت فیصله مى داد، علم و حکمت از اطرافش مى جوشید، از زرق و برق دنیا متنفر و با شب و تنهائى شب ماءنوس بود، زیاد اشک مى ریخت ، و بسیار فکر مى کرد، در خلوتها از نفس خود حساب مى کشید و بر گذشته دست ندامت مى سود، لباس کوتاه ، و زندگانى فقیرانه را مى پسندید، در میان ما که بود مانند یکى از ما بود اگر چیزى از او مى خواستیم مى پذیرفت و اگر به حضورش مى رفتیم ما را نزدیک خود مى برد و از ما فاصله نمى گرفت ، با این همه آن قدر با هیبت بود که در حضورش جرئت تکلم نداشتیم و آن قدر عظمت داشت که نمى توانستیم به او خیره شویم ، وقتى لبخند مى زد دندانهایش مانند یک رشته مروارید آشکار مى شد، اهل دیانت و تقوا را احترام مى کرد و نسبت به بینوایان مهر مى ورزید، نه نیرومند از او بیم ستم داشت و نه ناتوان از عدالتش نومید بود. به خدا سوگند یک شب به چشم خود دیدم در محراب عبادت ایستاده بود - در وقتى که تاریکى شب همه جا را فرا گرفته بود - اشکهایش بر چهره و ریشش مى غلطید، مانند مار گزیده به خود مى پیچید و مانند مصیبت دیده مى گریست ، مثل این است که الان آوازش را مى شنوم ، او خطاب به دنیا مى گفت : اى دنیا متعرض من شده اى و به من رو آورده اى ؟ برو دیگرى را بفریب (یا هرگز فرصتى این چنین تو را نرسد) او را سه طلاقه کرده ام و رجوعى در کار نیست ، خوشى تو ناچیز و اهمیت تو اندک است ، آه آه از توشه اندک و سفر دور و مونس کم . سخن عدى که به اینجا رسید اشک معاویه بى اختیار فرو ریخت با آستین خویش اشکهاى خود را خشک کرد و گفت : خدا رحمت کند ابوالحسن علیه السلام را همین طور بود که گفتى ، اکنون بگو ببینم حالت تو در فراق او چگونه است ؟ عدى گفت : شبیه حالت مادرى که عزیزش را در دامنش سر بریده باشند. معاویه : آیا هیچ فراموشش مى کنى ؟ عدى : آیا روزگار مى گذارد فراموشش کنم (179) مؤ لف گوید: به امید آنکه یاران با وفاى امام امت مخصوصا خانواده هاى شهداء و دیگر دلاوران دفاع مقدس ما نیز پس از ایشان ، از امام خویش و راه نورانى او که انقلاب اسلامى و ولایت فقیه است روى گردان نشوند و دشمنان حیله گر خود را از آرزوى ناامید کردن شاگردان امام و اظهار خستگى و یاس در ادامه راه او ماءیوس کنند. 2 - تربیت دینى در مکتب اهل البیت علیهم السلام روزى معاویه مقدارى عسل براى ابو الاسود دئلى به عنوان هدیه فرستاد و مقصودش آن بود که در دل آنها را بدست آورد و قلبشان را از محبت به امیرالمؤ منین على بن ابى طالب خالى کند. ابوالاسود، دخترک پنج شش ساله اى داشت ، همین که چشمش به ظرف عسل افتاد، انگشت در آن کرد و به دهان گذاشت . پدر گفت : دخترم این عسل را مخور که زهر است ، معاویه مى خواهد به وسیله این عسل ما را فریب دهد و از حضرت على علیه السلام دور کند و ما محبت او و فرزندانش را از دل بیرون کنیم ! دختر گفت : خدا روى معاویه را زشت کند، آیا مى خواهد به وسیله عسل شیرین ، ما را فریب دهد و از سرور پاک و بزرگوارمان جدا سازد، مرگ بر فرستنده عسل و خورنده آن باد! سپس انگشت خود را در گلو برد و آن قدر خود را رنج داد تا آنچه خورده بود قى کرد و سپس بعد از تنهى کردن خود از این غذاى مسموم این شعر را سرود:(( ابا العسل المصفى یا ابن هند نبیع لک ایمانا و دینا فلا و الله کیف یکون هذا و مولانا امیر المؤ منینا)) آیا با عسل پاکیزه ، اى پسر هند مى خواهى دین و ایمان خود را به تو بفروشیم ؟! به خدا سوگند که هرگز به این آرزو نخواهى رسید که مولا و پیشواى ما امیرالمؤ منین علیه السلام است (180) مؤ لف گوید: ابوالاسود دئلى از شیعیان امیرالمؤ منین است و گویند اولین کسى است که باتعلیم حضرت على علیه السلام در ادبیات عرب سخن گفته است . 3 - دعاى پدر و موفقیت فوق العاده پسر در احوالات علامه مجلسى رضوان الله علیه آمده است ، که پدر ایشان عالم بزرگوار ملا محمد تقى مجلسى رضوان الله علیه که زا بزرگان علماء شیعه است مى فرماید: یکى از شبها بعد از خواندن نماز و تهجد و گریه زارى به درگاه خداوند متعال ، خود را در حالتى دیدم که دانستم هر چه از درگاه خداوند متعال در خواست کنم ، البته به اجابت مى رسد، فکر کردم از خداوند چه بخواهم ؟ ناگهان صداى محمد باقر از گهواره بلند شد، عرض ‍ کردم : خدایا بحق محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین ، این طفل را مروج دین و ناشر احام سید المرسلین قرار ده و او را به توفیقات بى نهایت خود موفق گردان و همانگونه شد که فرموده بود، زیرا علامه مجلسى رضوان الله علیه خدماتى به دین و مکتب اهل البیت علیه السلام نمود که شاید در تاریخ اسلام سابقه نداشته است ، و یکى از آثار ارزشمند و جاوید این مرد بزرگ کتاب گران سنگ بحار الانوار است که جامع به چاپ رسیده است ، آرى این است موفقیت پدر در تربیت فرزندانى چنین شایسته و مفید. 4 - استقامت و تدبیر یک مادر فداکار ابو طلحه انصارى نخستین میزبان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در مدینه است ، او همسرى داشت بنام ام سلیم ، ام سلیم هنگامى که دختر بود مسلمان شد و وقتى ابو طلحه از او خواستگارى کرد گفت : من همسر تو مى شوم مشروط بر اینکه مسلمان شوى و آنقدر با او در مورد بطلان آیین بت پرستى سخن گفت تا اینکه ابو طلحه مسلمان شد و ام سلیم با او ازدواج کرد. مدتى بعد خداوند به آندو و پسرى داد تا اینکه روزى این پسر مریض شد و روز به روز بیماریش سخت تر مى شد، ام سلیم که فرزند را در حال جان دادن مشاهده کرد براى اینکه شوهرش متوجه مرگ فرزند خود نشود او را (به بهانه اى ) نزد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرستاد، با بیرون رفتن ابو طلحه آن پسر جان داد. ام سلیم پاهاى او را رو به قبله کشید و جامه اى روى جنازه فرزندش ‍ انداخت و او را کنارى خواباند و به تمامى اهل خانه سفارش نمود که هیچکدام از شما خبر مرگ پسرم را به ابو طلحه ندهد تا اینکه خود او را آگاه کنم ، سپس از جاى برخواست و غذائى پخت و خود را خوشبو نمود. پس از مدتى ابو طلحه وارد شد و از حال پسرش سوال کرد، ام سلیم گفت : به خواب رفته ، ابوطلحه گفت : آیا در منزل چیزى براى خوردن هست ؟ ام سلیم غذا را حاضر کرد، پس از صرف غذا ام سیلم با لبخند و گفته هاى شیرین ، شوهر را سرگرم کرد و در میان سخنان به او گفت : اى ابوطلحه ! نظر تو راجع به جماعتى که بعضى از همسایگان ایشان چیزى را به عنوان امانت در نزد آنها قرار دادند و آن جماعت مدتى از آن امانت برخوردار بودند پس از مدتى هنگامیکه آن همسایه آمد و امانت خود را از آنها گرفت ، آن جماعت شروع به گریه وزارى کردند که چرا این همسایه امانت را از ما پس گرفته است چیست ؟ ابو طلحه گفت : اینها جزء دیوانگان هستند زیرا چیزى که مال آنها نبوده بلکه بعنوان امانت در اختیار آنها بوده ، پس دلیلى ندارد که بعد از برگرداندن امانت گریه وزارى کنند. ام سلیم گفت : اى ابو طلحه سزاوار است که ما از دیوانگان نباشیم ، همانا فرزند تو امانتى الهى بود که خداوند متعال آن را از ما پس گرفت . ابو طلحه از صبر و تحمل همسرش تعجب کرد و گفت : من به صبر و استقامت از تو سزاوارترم ، فردا صبح که ابو طلحه براى نماز جماعت خدمت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله رسید و تمام ماجرا را بازگو کرد، پیامبر اکرم از صبر ام سلیم تعجب نمود و در حق او دعا کرد و سپس فرمود: خدایا دیشب این دو نفر را مبارک گردان . ام سلیم باردار شد و پسرى به دنیا آورد او را به نزد پیامبر فرستاد تا حضرت از کودک کام برداشت و در حق او دعا نمود و نام او را عبدالله نهاد، مردى از انصار مى گوید: از اولاد همین عبدالله نه فرزند را دیدم که همگى قارى قرآن بودند.(181) برخى گفته اند این پسر سى و دو سال نماز شب خود را با وضوى نماز مغرب و عشا مى خواند، و گفته اند از مریدان خاص حضرت على علیه السلام بود که در جنگ صفین در رکاب آن حضرت به شهادت رسید.(182) 5 - مادر اندیشمند و فرزند فرزانه صاحب بن عباد یکى از بزرگان و دانشمندان مى باشد، نام وى اسماعیل و کینه اش ابو القاسم است که ملقب به صاحب گردید. او وزیر موید الدوله و فخر الدوله و شیعه بسیار استوارى بود شیخ صدوق رحمه الله کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام را براى وى تصنیف نمود و در اول آن از او تمجید بسیار کرده است ، او عالمى بزرگوار و در فنون شعر و ادب و کلام بسیار قوى بود، گویند جمعیتى که در مجلس درس او براى استفاده مى نشستند آنقدر زیاد بود که یک گوینده نمى توانست صدا را به شنوندگان برساند بطوریکه نیاز به شش نفر مى شد. ابن خلکان درباره او گوید: او نادره زمان و اعجوبه عصر بود در فضیلت و بزرگوارى و بخشش . گویند: براى جابجائى کتابهاى او نیاز به چهار صد شتر بود.(183) در احوالات او آمده است ، در سنین کودکى وقتى براى درس به مسجد مى رفت (سابقا در مساجد نیز درس مى خواندند) مادرش هر روز، یک دینار و یک درهم به او مى داد و مى گفت : پسرم این درهم و دینار را به اولین فقیرى که در میان راه دیدى بده ، و او این کار را انجام مى داد حتى بعد از فوت مادرش نیز این روش نیکو را رها نکرد، و هر شب به خدمتکار خود مى گفت : یک دینار و یک درهم در زیر بسترش ‍ بگذارد تا هنگام صبح فراموش نکند و آنرا به فقیر دهد. اتفاقا شبى خادمش فراموش کرد و صبح بعد از نماز وقتى صاحب دست به زیر بستر برد چیزى نیافت ، این اتفاق را به فال بد گرفت ، و پنداشت که اجلش نزدیک است ، به خدمتکاران خود دستور داد تا رختخواب و دیگر تزئینات از جمله فرش و پرده و پشتى را جمع کرده ، و به اولین فقیر که برخوردند بدهند تا کفاره تاءخیر این کار شود. خدمتکاران دستور را اجرا کردند و در بین راه سید نابینائى را دیدند که زنى دست او را گرفته مى برد، آن اشیاء را به او دادند، نابینا پرسید: اینها چیست ؟ گفتند: رختخواب ، فرش پرده پشتى دیبا... مرد نابینا از شنیدن این سخنان بیهوش شد. وقتى او را نزد صاحب بن عباد آوردند و با پاشیدن آب به هوش آمد از او پرسید: چرا بیهوش شدى ! گفت : من مرد محترم و شریفى هستم و از این زن دخترى دارم ، مردى از دخترمان خواستگارى کرده است و ما هم دختر را به ازدواج او در آورده ایم ، اکنون دو سال است که صرفه جوئى کرد و براى دخترمان جهیزیه تهیه مى کنیم ، دیشب این زن که مادرش است گفت : براى جهیزیه دخترمان یک رختخواب و یک پشتى دیبا هم لازم است ، من اظهار ناتوانى کردم ، خلاصه اینکه میان من و همسرم ، اختلاف شد و کار به نزاع کشید، از او خواستم صبح که شد دست مرا بگیرد و از خانه بیرون بیاورد ببینم چه میشود، که در بین راه با این آقایان برخورد کردیم که به من گفتند: این رختخواب و پشتى دیبا را بگیر، و از (شدت تعجب و حیرت ) بیهوش ‍ شدم ، صاحب بن عباد که مرد کرم و بزرگوارى بود دستور داد تا جهیزه اى متناسب و مناسب با آن رختخواب و پشتى دیبا تهیه کردند و داماد را حاضر کرده و مخارج یک سال زندگى را نیز به او پرداخت نمود(184) 6 - مادر شهید و افتخارات او نسیبه که به ((ام عماره )) معرف گردید، از زنان قهرمان عصر رسول خدا صلى الله علیه و آله است ، او در تمام جنگهاى پیامبر خدا صلى الله علیه و آله براى آب دادن به سپاهیان و مداواى مجروحین حضور نزدیک داشت ، در جنگ احد از آغاز روز، مشکى پر از آب بر دوش داشت و به رزمندگان اسلام در جبهه احد که تشنه مى شدند آب مى داد. جالب اینکه ، پس از شکست مسلمانان در اواخر جنگ احد نسیبه ، مشک را به کنار انداخت و خود را سپر پیامبر صلى الله علیه و آله نمود، و از هر سو از پیامبر صلى الله علیه و آله دفاع مى کرد، که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: ((به هر طرف نگاه مى کردم مى دیدم ، نسیبه از من دفاع مى کند)) تا آنکه سیزده زخم برداشت ، یکى از زخمهائى که به شانه اش رسیده بود، بقدرى عمیق بود که تا یک سال مداوا مى کرد، و تا آخر عمر هم گودى زخم در شانه اش باقى ماند. در همین جنگ بود که پیامبر صلى الله علیه و آله دید یک نفر از مسلمین با سپر خود در حال فرار است ، به او فرمود: سپر را بینداز، او سپر را انداخت ، نسیبه آن را بر داشت ، کافرى رسید شمشیرى به سویش فرود آورد، او با سپر شمشیر را رد کرد، و با کمک پسرش عبدالله او را کشتند، و اسبش را از پاى در آوردند. نسیبه دید فرزندش عبدالله مى خواهد فرار کند، جلو او را گرفت ، و گفت : به کجا مى گریزى آیا از خداوند و پیامبرش صلى الله علیه و آله فرار مى کنى ؟ و او را برگرداند و به جنگ ادامه داد، سوارى بر عبدالله زخم سنگینى وارد آورد، نسیبه با چابکى تمام ، بى درنگ زخم فرزندش را بست ، و گفت : برخیز و در جنگ سستى مکن ، خود به آن سوار حمله کرد و زخمى بر پایش وارد ساخت ، پیامبر صلى الله علیه و آله که از این صحنه سخت مسرور شده بود فرمود: ((آفرین بر تو که خوب انتقام گرفتى )). در این جنگ فرزندش عبدالله شهید شد، ولى نسیبه همچنان با تیراندازى و شمشیر از جان پیامبر صلى الله علیه و آله دفاع مى کرد، به حدى فداکارى کرد، که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: نسیبه از ((فلان و فلان )) بهتر است ، (منظور از این جمله سردمداران نفاق بودند که فرار کردند). به هر حال نسیبه به پیامبر صلى الله علیه و آله عرض کرد: از خدا بخواه تا ما را در بهشت همراه شما قرار دهد، پیامبر صلى الله علیه و آله همین دعا را فرمود.(185) درود خدا بر خانواده هاى شهدا و تمامى رزمندگان عزیز اسلام مخصوصا جانبازان و آزادگان بزرگوار که عظمت جامعه اسلامى ما مرهون زحمات و تلاش این بزرگواران است و الحمدلله اولا و آخرا. تربیت فرزند در مکتب اهل بیت علیهم السلام ومسائل محرم و نامحرم فرزند و والدین بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلى على محمد و اهل بیته الطاهرین و لعنة الله على اعدائهم اجمعین .)) دست تدبیر الهى براى بقاء نسل انسان ، علاوه بر علاقه به بقا از وقتى که فرزند متولد مى شود، محبت او را در دل پدر و مادر او قرار مى دهد، آنان از راهى که خود نمى شناسند، به این نوزاد علاقه مند مى شوند، و همین علاقه و محبت بسیار، سرمایه گرانقدرى است که پشتوانه حیات و تربیت طفل است . اگر نبود این علاقه بسیار، هرگز پدر و مادر، راضى نمى شدند، براى طفلى این همه زحمتهاى طاقت فرسا متحمل شوند و سرمایه مادى معنوى خود را صرف او کنند. و این خود یکى از اسرار مهم آفرینش است ، اما این فقط کودک نیست که از والدین استفاده مى کند، والدین نیز از این کودک بهره مى برند در حقیقت بطور ناخواسته مزد زحمات خود را نیز بدست مى آورند. آرى ، صفا و صمیمیتى که نوزاد به خانواده مى دهد، ارضاء غریزه بقا و خواسته درونى پدر و مادر که با آمدن کودک تاءمین مى شود، لذتهایى که والدین از دیدن فرزند، خندیدن و نشاط او مى برند. و بالاخره ، تقویت روحیه و اراده والدین که براى تاءمین نیازهاى مادى و معنوى طفل صورت مى گیرد و تحت عنوان پدر و مادر جلوه مى کند، این همه پاداش و مزدى است که پدر ومادر در همان کودکى از فرزند شان در یافت مى کنند. اینها همه گذشته از پاداشهاى معنوى است که در اثر تعلیم و تربیت و تاءمین نیاز کودک بدست خواهند آورد، مخصوصا وقتى فرزند شایسته آنها، دعا گوى آنها باشد. والدین عزیز: اگر مى خواهید بزرگترین بهره را در زندگى و تربیت فرزند ببرید، سعى کنید از اول تولد فرزند، تصمیم بگیرید، نیت کنید و بنا بگذارید که این فرزند را بخاطر خدا و براى دستورات او و اینکه در آینده فردى مؤ من و خدمتگذار براى مسلمانان باشد، بزرگ کنید، اگر چنین کنید، تمام زحمات شما الهى مى شود. و شما همانند کسى که در عبادت خداست اجر مى برید، انشاء الله . این کار که فقط به یک تصمیم جدى نیاز دارد، بسیارى از مشکلات را آسان و به شما نیروى فوق العاده مى دهد، به گونه اى که هرگز احساس ضعف یا بیگارى بیهود نخواهید کرد. و مهمتر از همه شما با این نیت ، همواره فرزند خود را در مسیر الهى نگه خواهید داشت . و بدانید که در دنیاى کنونى ما، تربیت فرزند و تاءمین معاش او، احتیاج به اراده آهنین و هدفى مقدس دارد، که با آن نیت الهى ، شما به این اهداف نائل خواهید شد انشاء الله . باردارى و شیر دادن زمان بارورى جنسى و ازدواج به موقع دوره فعالیت تناسلى زن تقریبا سال است یعنى اگر متوسط بلوغ جنسى (نه شرعى ) را در 15 سالگى و هنگام قطع عادت را 45 سالگى حساب کنیم ، فاصله 30 سال مى شود، لیکن این بدان معنى نیست که زن در سن 15 سالگى مى تواند باردار شود، خیر این بستگى به رشد جسمانى او دارد و چه بسا که تا سن 20 سالگى باردارى براى دختر مناسب نباشد. دوره فعالیت تناسلى مرد طولانى تر از زن است ، چه حدودا در سن 16 سالگى بالغ شده . و تا 60 سالگى ادامه دارد و گاهى تا 80 سالگى نیز این قابلیت باقى مى ماند، اما بعد از 55 سالگى روبه ضعف مى نهد. و از همین نظر است که اغلب اوقات ، اطفال اینگونه افراد، ضعیف و نحیف مى گردند، بنابراین در آمیزش جنسى باید شرائط جسمى و استعداد مزاجى طرفین در نظر گرفته شود تا بعدا به سلامتى زوجین و فرزندان آنها لطمه اى وارد نشود. ازدواجهائى که زودتر از موعد انجام مى گیرد چه بسا بخاطر افراط در مسائل زناشوئى موجب ضعف و تحلیل قواى بدن و ابتلاء به انواع بیماریها شود، در دختران نیز، کسانى که خیلى زود شوهر نمایند، ممکن است نتوانند که تعداد دلخواه صاحب فرزند شوند زیرا مبتلا به سقط جنین مى شوند، چرا که لگن خاصره بخاطر کوچکى هنوز گنجایش جنین و رشد آن را ندارد. باردارى اینگونه افراد چه بسا پر زحمت و با مشقت بوده و در نتیجه زحمات طاقت فرسا ممکن است شکل و اندام آنها را تغییر و آنها را زودتر پیر کند، اولاد اینگونه افراد نیز در بسیارى از موارد ضعیف و فاقد نیروى جسمانى طبیعى خواهند بود. از طرفى اگر سن مرد از 55 به بالا و یا زن از 40 بگذرد، ازدواج براى آنها مشکلاتى را بدنبال خواهد داشت . زیرا اعضاء و نسوج زن قابلیت انعطاف را از دست خواهد داد، و براى حاملگى دچار زحمت بسیار خواهد بود، چرا که جنین وقتى رحم از طرفین توسعه نیافت ، به سمت بالاى شکم پیشرفت مى کند و اعضائى مانند کبد، معده و طحال و اعضاى سینه مانند قلب تحت فشار قرار خواهند گرفت . بدین سبب است که اینگونه افراد معمولا داراى درد، طپش قلب ، سرگیجه ، تشنج و تهوع هستند و این مساءله در زنانى که مى خواهند بعد از گذشت 40 سالگى براى بار اول حامله شوند بسیار سخت تر است ، مخصوصا هنگام زایمان دچار مشکل جدى هستند، و چه بسا هم جنین مرده بدنیا مى آید و اگر زنده بماند داراى قیافه محزون و مبتلا به امراض گوناگون و از جمله نرمى استخوان خواهد بود. دعا و استغفار براى بچه دار شدن امام سجاد علیه السلام به یکى از اصحاب خود فرمود: براى بچه دار شدن بگو:(( رب لا تذرنى فردا و انت خیر الوارثین ، و اجعل لى من لدنک ولیا یرثنى فى حیاتى و یسغفر لى بعد موتى و اجعله خلفا سویا و لا تجعل للشیطان فیه نصیبا، اللهم انى استغفرک و اتوب الیک انک انت الغفور الرحیم .)) یعنى خدایا مرا تنها مگذار و تو بهترین وارث هستى ، براى من از نزد خود کسى را قرار ده که از من ارث برد در حیاتم و استغفار کند براى من بعد از مرگم ، و او را سالم قرار ده و براى شیطان در او نصیبى قرار مده ، بار خدایا از تو طلب آمرزش مى کنم و به سوى تو بر مى گردم ، توئى آمرزنده مهربان ، این دعا را هفتاد باز بخواند، هر که این دعا را بسیار خواند، خداوند آنچه امید دارد از مال و فرزند همراه با خیر دنیا و آخرت به وى خواهد داد خداوند مى فرماید: (( استغفرا ربکم انه کان غفارا یرسل السماء علیکم مدرارا و یمددکم باموال و بنین و یجعل لکم جنات و یجعل لکم انهارا.(186))) فرزند شایسته گل بهشتى است ، خود را محروم نکنید (( الولد الصالح ریحانه من ریاحین الجنة )) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: فرزند شایسته گلى از گلهاى بهشت است .(187) باردارى یکى از پدیده هاى مهم زندگى هر بانوئى است . در روایات متعدد، با بیانات گوناگون ، رهبران اسلامى کوشیده اند، امت اسلامى را به ازدواج و تناسل و تولید مثل تشویق کنند، و اینکه از نظر اسلامى زنى که باردار مى شود و از آوردن بچه امتناع نمى کند، بر آن زنى که باردار نمى شود و یا از آوردن بچه امتناع مى کند، ترجیح دارد که جاى هیچگونه شک و تردیدى نیست ، و اصولا امتناع از باردارى بطور مطلق ، مخالف هدف مهم ازدواج و غریزه طبیعى انسان که مایل به بقاء و تولید مثل است مى باشد. اولاد از نعمتهاى بزرگ خداوندى است ، که کانون گرم خانواده را صفائى دیگر مى بخشد و پدر و مادر را مصمم تر و پرنشاط مى گرداند، این آرزوى هر عروس و دامادى است که بر ثمره گلستان خانواده خود نگاه کنند و وجود سراسر لطف . محبتشان را، نثار او کنند مردى بنام بکر ابن صالح گوید به ابو الحسن علیه السلام (حضرت رضا یا موسى ابن جعفر علیهاالسلام ) نوشتم که پنج سال است که از بچه دار شدن خوددارى کرده ام زیرا خانواده ام بچه نمى خواهد و مى گوید: بزرگ کردن ایشان بخاطر تنگدستى مشکل است ، شما چه مى فرمائید: حضرت در جواب نامه مرقوم فرمود: بچه بخواه که خداوند به آنها روزى مى دهد.(188) و در فصل اهمیت ازدواج پاره اى از این روایات گذشت ، که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: نسل خود را زیاد کنید که من به آن افتخار مى کنم ، و یا فرمودند زنى بگیرید که بچه دار مى شود و مانند آن ، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: فرزند بخواهید، و از آن روگردان نباشید، همانا فرزند روشنى چشم و (همچون ) گل (صفاى ) دل است ، و بپرهیزید از ناتوانى و نازائى (189) ارزش باردارى و شیردادن بچه حضرت امیر علیه السلام فرمود که پیامبر اکرم راجع به جهاد و فضیلت آن سخن گفت ، در این میان بانوئى به حضر عرض کرد: یا رسول الله پس سهم زنان چیست ؟ حضرت فرمود: آرى زن از هنگام باردارى تا زایمان و سپس تا از شیر گرفتن طفل ، پاداشى مانند کسى که در راه خدا جهاد مى کند براى اوست ، و اگر در این مدت از دنیا برود همانند شهید است (190) احتیاط در آمیزش (( نهى النبى (ص ) عن و طى الحبالى حتى یضعن )) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نهى فرمود از آمیزش با زن باردار تا وقتى که زایمان کند.(191) و در روایت دیگرى پیامبر اکرم به على علیه السلام فرمود: اگر همسر تو باردار است با وى آمیزش مکن مگر اینکه با وضو باشى .(192) متخصصین گویند: بطور کلى آمیزش با زن باردار در ماههاى آخر باردارى اصلا صلاح نیست و چه بسا موجب عفونت یا سقط جنین مى گردد - و در ماههاى اولیه باردارى اگر با احتیاط تواءم باشد ضررى ندارد. نکات لازم براى فرزندى سالم جنین موجودى است زنده و بسیار حساس ، آسیب پذیرى او در هنگامى بیشتر است که علائم باردارى به اندازه کافى واضح و روشن نشده است . بنابراین خانمهائى که در سنین بارورى قرار دارند باید با بروز کمترین علائم مثل تاءخیر رگل یا حالاتى که و یار نامیده مى شود به پزشک زنان مراجعه کنند، تا بتوانند از خطرات احتمالى براى خود و جنین در امان باشند، کسانى که فرزندان سالم و شاداب مى خواهند مى بایست در مورد جنین خویش مراقبتهاى لازم را بنمایند. رعایت نکات زیر در دوران باردارى به سلامتى جنین و نوزاد آینده کمک مى کند. 1 - تغذیه مناسب : رشد جنین بطور مستقیم بستگى به تغذیه مادر دارد، غذاى مادر باید کافى و حاوى ویتامینها و املاح و آهن باشد که با مصرف نان ، شیر، کره ، پنیر، تخم مرغ ، گوشت ، میوه جات و سبزیجات تاءمین مى گردد، مواد قندى و نشاسته نیز براى رشد جنین و احتیاجات فیزیولوژیکى مادر لازم است ، این مواد در برنج سیب زمینى ، غلات و انواع شیرینى ها و قند موجود است . اما باید به حد تعادل خورده شود، زیرا پرخورى منجر به چاقى مى گردد و چاقى زیاد در دوران باردارى مضر است معمولا افزایش وزن مادر در تمام دوره حاملگى نباید از 10 - 12 کیلوگرم بیشتر باشد. یکى از موادى که خیلى ضرورى است ماده اى است بنام کلسیم که براى ساخته شدن استخوان بندى جنین لازم است ، چون کلسیم در شیر بطور کلى در لبنیات به مقدار زیاد وجود دارد، لذا بهتر است زنان باردار و شیرده حداقل روزى دو لیوان شیر بنوشند، علاوه بر شیر از ماست و پنیر هم مى توان استفاده کرد. 2 - پیشگیرى از ابتلاء به بیماریهاى عفونى و تب دار: مادر به علت تاءثیر شدید و وابستگى زیاد با جنین باید از برخورد با اشخاص ‍ بیمار، سرماخورده ، رفتن به مراکز شلوغ ، بچه هاى بیمار، اجتناب کند زیرا بیمارى و داروهائى که براى رفع آن مصرف مى شود، ممکن است مشکلاتى را ایجاد کنند. 3 - داروها: دارو هر چقدر هم که بى ضرر باشد نباید بى تجویز پزشک متخصص مصرف گردد. 4 - لباس و کفش مناسب : پوشیدن لباس و کفش مناسب در راحتى مادر سهم به سزائى دارد. 5 - نرمش هاى روزانه و گردش : در هواى آزاد و پیاده روى ، موجب راحت تر شدن زایمان مى گردد.(193) بچه زیبا امام صادق علیه السلام به پسرى زیبا نظر نموده فرمود: پدر این جوان باید گلابى خورده باشد و در روایتى نیز خوردن گلابى براى مادر موجب طراوت فرزند شمرده شده است . خرما براى زن هنگام زایمان امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ التیام بخشى مانند خرما براى زائو موثر نیست ، زیرا خداوند حضرت مریم را در هنگام نفاس (زایمان ) به خرماى تازه روزى داد.(194) خاصیت خوردن کندر براى زنان باردار پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: به زنان باردار خود کندر بخورانید که فرزند چون در شکم مادر با کندر تغذیه شود، عقلش محکم مى شود و اگر پسر باشد شجاع مى شود و اگر دختر باشد عظمت عجیزتها فتحظى عند زوجها (از نظر جسمى در امور جنسى کامل مى گردد)(195) لقمه حرام در طفل اثر مى گذارد (( کسب الحرام یبین فى الذریة )) امام صادق علیه السلام فرمود: در آمد حرام در اولاد اثر مى گذارد - یعنى پدر و مادر باید مراقب باشند، که غذاى حرام نخورند وگرنه نطفه اى که با غذاى حرام درست شده و یا جنینى که با غذاى حرام تغذیه شده باشد، در فرزند اثر نامطلوب باقى مى گذارد(196) حالات و روحیات مادر در روان طفل اثر مى گذارد نواقصى که در ساختمان جنین در شکم مادر پدید مى آید، منحصر به ضایعات جسمانى نیست ، بسیار اتفاق مى افتد که فرزند در رحم مادر دچار عوارض روانى و انحرافهاى معنوى مى شود که ظاهرا ناپیداست ، ولى مادر زمینه هاى آن را در فرزند آماده نموده و بچه با وضع اسرارآمیزى با همان زمینه ها و شرائط شکل مى گیرد و پس از ولادت و گذشت زمان تدریجا آن اسرار نهفته را آشکار مى کند.(197) شاید یکى از رموز دستورات دینى به اینکه همسرى ، انتخاب کنید، که اخلاق و دین داشته باشد، و ازدواج با زن احمق بپرهیزید که فرزندش ضایع است ، در همین نکته نهفته باشد، مادر فقط بدن و جسم طفل را پرورش ‍ نمى دهد، بلکه صفات اخلاقى بسیارى از مادر به فرزند سرایت مى کند. مادر در دوران باردارى ، مى بایست از آرامش و اعصاب خوب ، برخوردار باشد، هیجانات فوق العاده ترس هاى زیاد، حتى بغض و کینه و حسدهاى شدید و امورى مانند اینها مى تواند در روح و روان و حتى جسم جنین اثر سوء بگذارد. صفات روحى مادر هم سرایت مى کند از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله روایت شده است که فرمود: (( انظر فى اى شیى ء تضع ولدک فان العرق دساس )) ببینید و دقت کنید که نطفه خودتان را در چه محلى قرار مى دهید، که اخلاق سرایت مى کند.(198) محمد حنفیه یکى از فرزندان حضرت على علیه السلام است ، حضرت على علیه السلام در جنگ جمل ، او را پرچمدار لشکر نمود، حضرت به او فرمان حمله داد، محمد حمله کرد، اما دشمن با بارش تیر مانع از حمله او شد، او صبر کرد تا تیرها کمتر شود، حضرت خود را به او رسانید و فرمود: نترس ، در میان نیزه ها حمله کن که مرگ سپر خوبى است !! او کمى پیشروى کرد، ولى باز متوقف شد. على علیه السلام از این ضعف فرزندش آزرده شد، نزدیک آمد و با قبضه شمشیر بر او کوبید و فرمود: (( ادرکک عرق من امک ، )) این ضعف و ترس را از مادرت به ارث برده اى (199)، آرى ، اگر پدرى همچون حضرت امیر علیه السلام که قهرمان بى همتاى میدان نبرد است ، براى کسى باشد اما مادر او داراى برخى صفات نباشد، باز تاءثیر مادر سبب انتقال آن ضعف به فرزند مى شود. کنترل جمعیت راحتى در جمعیت کمتر (( قلة العیال احد الیسارین )) حضرت على علیه السلام فرمود: کمى زن و بچه یکى از دو راحتى است (200) - عیال بمعناى افراد تحت سرپرست مى باشد. مال و فرزند شما را غافل نکند (( یا ایها الذین آمنوا لا تلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکر الله فمن یفعل ذلک فاولئک هم الخاسرون . )) خداوند متعال مى فرماید: اى کسانى که ایمان آورده اید، دارائى ، و فرزندان شما، شما را از یاد خدا باز ندارند - کسانى که چنین کنند اینان از زیانکارانند(201). فرزندش او را بد عاقبت کرد (( مازال الزبیر رجلا منا اهل البیت حتى نشاء ابنه المشوم عبدالله )) حضرت على علیه السلام فرمود: زبیر (نام مردى از اصحاب پیامبر است ) همواره با ما خانواده بود تا پسر شوم او عبدالله بزرگ شد(202) (این حدیث را در بحث مسئولیت پدر و مادر توضیح خواهیم داد) بچه دار شدن از ازدواج کردن که بالاتر نیست مساءله 4: مستحب بودن ازدواج گاهى بخاطر بعضى جهات حکمش تغییر مى کند، گاهى ازدواج واجب مى شود مثل آنجائى که اگر ازدواج نکند به گمان بسیار در حرام مى افتد یا ضرر مى بیند و گاهى هم ازدواج حرام مى شود، مثل آنجائى که ازدواج موجب شود که واجبى ترک شود مثلا تحصیل علمى که بر او واجب است انجام نشود، یا حقى از حقوق واجب ترک شود، و گاهى نیز ازدواج مکروه است ، و آن جائى است که شخص با ازدواج در کار مکروه بیفتد(203)... بنابراین ، کسانى که مى دانند - و کیست که نداند؟! - در عصر کنونى بخاطر مشکلات اجتماعى و اقتصادى و اخلاقى فراوان که بسیارى از آنها در اختیار پدر و مادر هم نیست ، نمى توانند رعایت ضوابط شرعى و الهى را در مورد خود و تربیت فرزندان خود بنمائید، و لااقل دچار دهها مکروه مى شوند، بهتر است نسبت به زیادى فرزند حساب شده فکر کنند. بسیار سادگى است اگر کسى گمان کند، حکم اسلام به مستحب بودن فرزند داشتن ، ضابطه و حدى ندارد، این حکم استحبابى هم مثل سایر احکام استحبابى دیگر همانند، ازدواج زیارت مومن ، استحباب قرض ، سلام کردن و غیره داراى مرز و حدودى است که ابعاد آن و تقدم و یا تاءخر آن نسبت به سایر ارزشها مى بایست طبق نظر علماء و مجتهدین انجام گیرد. آیا کسى هست که معتقد باشد، چون ازدواج مستحب است ، پس هرزه گى در ازدواج و هر روز به دنبال زنى رفتن و عیاشى کردن و از تمامى ارزشها دورى کردن هم مستحب است ؟! اول فکر کردن بعد انجام بده آیا نباید هر کس ، شرائط خود و مسائل مهم را در نظر بگیرد و به عاقبت کار فکر کند و سپس اقدام کند؟ در روایت است که مردى خدمت حضرت رسول (ص ) آمد و عرض کرد مرا نصیحتى بفرما، حضرت فرمود: آیا مى پذیرى ؟ گفت آرى ، حضرت سه بار ابن پیمان را از او گرفت سپس ‍ فرمود: ترا سفارش مى کنم ، هر وقت خواستى کارى انجام دهى ، به عاقبت آن فکر کن ، اگر صلاح است انجام بده و اگر صلاح نیست و رهایش ‍ کن .(204) عقل و تدبیر هم نعمت خداست برخى گویند، که روزى دهنده فرزند خداست ؟! ما گوئیم درست است روزى و تمام حالات و نیروهاى انسان همه و همه در دست خداست ، اما فکر و اندیشه و عقل و تدبیر هم یکى از ابزار الهى است که خداوند در اختیار انسان قرار داده است . آیا مى شود گفت که چون روزى دهنده خداست ، پس باید دنبال کار و کسب نرفت ؟ آیا مى شود گفت که چون روزى دهنده خداست ، پس انسان اموالش ‍ را حیف و میل کند؟! خیر، در روایت است که دعاى چند نفر مستجاب نیست ، یکى از آنها مردى است که خداوند به او نعمت داده ، او همه را مى بخشد بعد دعا مى کند که خداوند به او روزى دهد، خداوند مى فرماید: مگر به تو روزى بسیار ندادم ، چرا میانه روى نکردى ؟(205) آرى درست است که روزى دهنده خداست ، اما در عین حال طلب روزى کردن و به دنبال کار و کسب رفتن که امام صادق علیه السلام فرمود: برخى از روزیها پوست را بر استخوان مى خشکاند،(206) یعنى با جان کندن و به سختى بدست مى آید، مگر نه این است که امروزه ، بمقتضاى حدیث امام صادق علیه السلام که فرمود: زمانى بر مردم مى آید که چیزى بهتر (یا کمیاب تر) از دوست مناسب و پول حلال نیست (207) و اینکه در آخر الزمان پول حلال کم است و در آوردن مخارج زندگى از راه حلال بسیار مشکل شده است ؟! آیا اینهمه بى انصافى و دزدى و رشوه و فحشاء و مردم آزارى که از بعضى مشاهده مى شود. این همه گرگ صفتى و درنده خوئى که اعصابها را ضعیف کرده و مردم را به یکدیگر بد بین و تند خود کرده است جز براى بدست آوردن روزى است ؟! امام صادق علیه السلام فرمود: با شمشیر جنگیدن آسان تر است تا یافتن روزى حلال .(208) پدر و مادر مسئول تربیت فرزندان هستند آیا پدر و مادر، مسئول تاءمین خوراک و پوشاک و مسکن و درس و تربیت و اخلاق فرزندانشان نیستند، آیا شما فکر مى کنید که دین مقدس اسلام فرموده است که اولاد فراوان خوب است ، هر چند پدر و مادر را بدبخت کنند، روح و جسم آنها را خراب کنند، پدر و مادر را از فکر دین و اخلاق و انجام وظائف باز دارند؟ هر چند فرزندان نیز هر کدام داراى دهها مفاسد اجتماعى از قبیل بى تربیتى و فحاشى و فساد و اعتیاد باشند؟! مگر نه این است که از حقوق اولاد بر پدر و مادر این است که آنها را تربیت کنند و به آنها ادب بیاموزند، آیا بدون کنترل و فکر مى توان ، همه فرزندان را اسلامى تربیت کرد، آنچه تاکنون گفته شد، فرزند از دید خانواده است ، اما در بعد اجتماع ، و مسائلى که رشد بى رویه جمعیت بر اجتماع پدید مى آورد، مسائل دیگرى دارد که متخصصین آن را تذکر داده اند، مساءله وقتى جدى مى شود که فرزند بسیار در سطح خانواده و اجتماع هر دو داراى مشکلات سنگین باشد، نه پدر و مادر از عهده خرج و تربیت آنها برآیند و نه اجتماع و امکانات آن . اداره زندگى مشکل است (( هلک صاحب العیال )) امام رضا علیه السلام از پدرش و ایشان از امام صادق علیه السلام روایت کنند که حضرت صادق از کنار صیادى مى گذشتند، فرمودند: چه نوع حیوانى بیشتر در دام تو مى افتد؟ جواب داد: پرنده بچه دار! حضرت در حالى که از کنار وى مى گذشت فرمود: صاحب عیال هلاک است ، صاحب عیال هلاک است .(209) یعنى زن و بچه دار بسیار در معرض خطر است . کم باشد ولى اندازه ، بهتر است از... امام سجاد علیه السلام فرمود: پیامبر به چوپانى که شتر مى چراند عبور کرد، کسى را فرستاد تا مقدارى نوشیدنى (شیر) از او بگیرد، چوپان گفت ، اما شیرى که در پستان شتر است براى مصرف صبحانه (فردا) است و اما آنچه در ظرفهاست مصرف شام آنها است . حضرت فرمود: خدایا مال و فرزندش را زیاد کن ! سپس به چوپانى که گوسفند مى چراند عبور کرد و کسى را فرستاد تا مقدارى نوشیدنى از وى بگیرد چوپان آنچه شیر در پستان گوسفند بود دوشید سپس آنچه در ظرف خود نیز داشت روى آن ریخته همراه با گوسفندى نزد پیامبر فرستاد و عرض کرد: این موجودى ماست اگر دوست دارید اضافه کنیم حضرت رسول صلى الله علیه و آله عرضه داشت خدایا به او اندازه عنایت کن ، (مقدارى که محتاج کسى نباشد). یکى از اصحاب پیامبر عرض کرد: یا رسول الله براى آن چوپان که شما را رد کرد دعائى نمودى که همه ما دوست مى داشتیم (زیادى مال و فرزند) و براى آنکه شما را اجابت کرد دعائى فرمودى که همه ما نسبت به آن کراهت داریم ، حضرت فرمود: آنچه کم باشد و کفایت کند بهتر است از آنچه زیاد باشد ولى انسان را به غفلت اندازد، بعد فرمود: (( اللهم ارزق محمدا و آل محمد الکفاف ،)) خدایا محمد و آل محمد را به اندازه کفایت روزى بده .(210) (و طبق کافى حضرت فرمود: خدایا به محمد و آل محمد و دوستان ایشان به مقدار کفایت و عفت عطا کن ، و به دشمنان محمد و آل محمد مال و فرزند بده ).(211) زن و بچه شمارا به حرام نیندازد (( یا ابن مسعود لا تحملنک الشفقة على اهلک و ولدک على الدخول فى المعاصى و الحرام .)) پیامبر اکرم در سفارشات خود به عبدالله ابن مسعود به وى فرمود: اى پسر مسعود، مهربانى و دلسوزى بر خانواده و فرزندان ، تو را به انجام حرام و گناه نیندازد، خداوند متعال مى فرماید: روزى که مال و پسران در آن سود ندهد مگر کسى که با قلب سالم نزد خداوند آید.(212) جلوگیرى از باد دارى جلوگیرى از بار دارى به معناى بیرون کشیدن آلت و بیرون ریختن منى ، جائز است گر چه این کار، خطرات بار دارى نا خواسته را در پى دارد، زیرا ممکن است ذرات ریز از منى زودتر وارد، رحم شود، به هر حال این کار جایز است . همچنانکه جلوگیرى از بار دارى از طریق خوردن قرص و یا قرار دادن پوشش بر روى آلت نیز شرعا اشکالى ندارد، اما گذاردن دستگاه در مجراى زن براى جلوگیرى از بار دارى به خودى خود مانعى ندارد ولى از آنچه که لازمه این کار نگاه کردن به عورت زن است ، حرام مى باشد، هر چند این کار را دکتر زن انجام دهد، زیرا نگاه کردن به عورت زن بر زن هم حرام است . پس اگر بشود از راهى که مبتلا به این محذور نشوند، انجام داد، مانعى ندارد. اما بستن لوله ها و یا عقیم نمودن ، طبق گفته برخى از فقهاء اگر قبل از بچه دار شدن باشد، جایز نیست ، زیرا جنایت حساب مى شود، اما پس از اینکه زن و شوهر صاحب حداقل یکى دو فرزند شدند، دیگر اشکالى ندارد، بشرط آنکه حرام دیگرى مثل نگاه کردن به عورت در پى نداشته باشد. بهترین شیر براى بچه (( ما من لبن رضع به الصبى اعظم برکة علیه من لبن امه )) حضرت امیر(ع ) فرمود: هیچ شیرى براى بچه با برکت تر از شیر مادرش ‍ نیست (این سخن در مادرانى مؤ ثر است که دلسوز فرزندان خویش هستند نه مادرانى که به اندام و رفاه خود بیش از فرزندشان اهمیت مى دهند).(213) به فرزند خود جفا نکنید امام صادق (ع ) فرمود: مدت شیر دادن به بچه (به وسیله سینه مادر) بیست و یک ماه است هر چه از این کم شود ستم بر بچه است .(214) مؤ لف مى گوید: اهمیت شیر مادر امروز بر کسى پوشیده نیست ، متخصصین راجع به منافع شیر مادر و امتیازات آن ، سخن فراوان گفته اند، پس بر مادران دلسوز و شایسته است ، تا فرزند دلبند خود را از این نعمت الهى ، که حق خالص و طبیعى اوست ، محروم نکنند. مادر شیخ انصارى او را به وضو شیر مى داد یکى از بزرگترین علماء شیعه که کتابهاى ارزنده وى هم اکنون در حوزه هاى علمیه تدریس مى شود، آیة الله العظمى شیخ مرتضى انصارى است ، به مادر شیخ گفته شد: فرزندت به درجات عالیه اى از علم و تقوى رسیده است ، پاسخ داد: من ترقى بیشترى هم از او انتظار داشتم ، زیرا هنگام شیر دادن ، هرگز او را بدون وضو شیر ندادم ، حتى در شبهاى سرد زمستان هم وضو مى گرفتم و سپس به وى شیر مى دادم . ارزش مادرى که به فرزند خود شیر مى دهد پیامبر اکرم در حدیثى به همسرش ام سلمه فرمود: زن وقتى که حامله مى شود همانند یک انسان روزه دار، که شب را به عبادت سپرى مى کند، و در راه خدا با جان و مال جهاد مى کند، پاداش خواهد برد، وقتى که زایمان کند آنقدر پاداش مى برد که از زیادى در فکرش نمى گنجد. و چون فرزندش را شیر دهد، به هر جرعه اى که نوازد مى مکد، پاداش آزاد کردن یک بنده از فرزندان حضرت اسماعیل براى اوست ، و چون از شیر دادن فارغ شود، فرشته اى بر پهلوى او زند و مى گوید: آمرزیده شدى ، از نو شروع کن . (یعنى مثل کسى هستى که تا به حال کار بد نکرده و تازه مى خواهد انجام وظیفه کند)(215) فرزند و تربیت او یکى از دو راحتى (( قلة العیال احد الیسارین )) امیر المؤ منین (ع ) فرمود: عیال کمتر یکى از دو راحتى است .(216) (و آن دیگرى رفاه مادى است ، آنها که با زیاد کردن جمعیت خانواده خویش دچار کدورت و سختى شدید و اعصاب ضعیف و مریض و بدى اخلاق و دورى از دستورات دین مى شوند راحتى را انتخاب کنند). سعدى مى گوید:اى گرفتار و پاى بند عیال دیگر آسودگى مبند خیال غم فرزند و نان و جامه و قوت بازت آرد ز سیر در ملکوت همه روز اتفاق مى سازم که به شب با خداى پردازم شب چو عقد نماز مى بندم چه خورد بامداد فرزندم آیا سالم است ؟ در روایت است که امام چهارم علیه السلام وقتى مژده فرزندى را به او مى دادند، سئوال نمى فرمود که پسر است یا دختر، اول مى پرسید آیا سالم است ؟ اگر سالم بود مى فرمود: شکر خداى را که از من فرزند ناسالم نیافرید(217) (یعنى اهمیت به سالم بودن است نه دختر و پسر بودن ، اگر سالم باشد بهترین لطفها را خداوند به پدر و مادر خود طفل کرده است پس ‍ ناشکرى نکنید). هر چه خدا بخواهد خوب است دختر باشد یا پسر براى یکى از شیعیان دخترى متولد شده بود، نزد امام صادق آمد، حضرت دید ناراحت است فرمود: بگو ببینم اگر خداوند به تو وحى کند و از تو بپرسد که من برایت انتخاب کنم یا خودت براى خودت انتخاب کنى چه مى گوئى ؟ عرض کرد: مى گویم خدایا شما برایم انتخاب کن ، حضرت فرمود: خدا براى تو (دختر) انتخاب کرده است . سپس (حضرت با اشاره به داستان موسى و خضر که خضر آن پسر بچه را کشت و موسى اعتراض کرد) فرمود آن پسر بچه که آن عالم او را کشت خداوند عزوجل مى فرماید: (( فاردنا ان یبدلها ربهما خیرا منه زکوة و اقرب رحما.)) یعنى خداوند خواست فرزندى پاکیزه و نزدیکتر به جاى آن پسر بچه به آنها عنایت کند سپس حضرت صادق علیه السلام فرمود: خداوند بجاى آن ، پسر دخترى به آنها داد که هفتاد پیامبر از او متولد شد.(218) یعنى فرزند اگر صالح باشد دختر و پسر ندارد، و انسان باید در تربیت آنان کوشا باشد چه بسیار دخترانى که مردان را تاب صعود به مقام و درجه آنها نیست ، آرى ممکن است در شرائط خاصى تربیت دختر بخاطر مسائلى که زمانه و جو جامعه ایجاد کند مشکلتر باشد و لیکن هر قدر که انسان بیشتر زحمت بکشد اجرش بیشتر و اثرات اجتماعى و دینى آن هم بخاطر تاءثیر شدید و عمیق مادر بر فرزند و خانواده بیشتر است . شاید بتوان گفت : یک بانوى شایسته بیش از یک مرد مى تواند در موفقیت و پیشرفت جامعه مؤ ثر باشد، آنهمه تاکیدى که از هنگام انعقاد نطفه در رحم مادر چه از جهت دینى و چه در مسائلى بهداشتى و روانى شده است . بطورى که حتى پایه هاى اصلى سعادت کودک از نظر جسمى و روحى از مادر شروع مى شود و بعد از آن هم هنگام شیردادن و کودکى و تربیت و سپس کانون خانواده و سپس مسئولیت او در قبال مسائل اجتماعى و غیره همه حکایت از اهمیت و حساسیت نقش زنان در نزد رهبران اسلامى دارد زیرا بناى سلامت جسم و روح جامعه بوسیله مادر پى ریزى مى شود. گل خوشبو مردى نزد پیامبربود، به او خبر دادند که فرزندى برایش متولد شده ، رنگ صورتش پرید پیامبر فرمود چه شده ؟ گفت : خیر است حضرت فرمود: بگو، گفت : وقتى من مى آمدم زنم در حال زایمان بود به من خبر دادند که دختر زائیده است . پیامبراکرم صلى الله علیه و آله فرمود: زمین او را بر مى دارد و آسمان سایه مى اندازد و خدا روزیش مى دهد و براى تو هم گلى است که مى بوئى (219) (چرا ناراحتى ) الحدیث -. مؤ لف گوید: آداب و رسوم جامعه و خانواده ها گاهى چنان در اعماق روح و جان افراد رسوخ مى کند که حتى علم و آگاهى ایشان نیز مانع از تغییر آن نمى شود، شخصیکه خود را روشنفکر یا متفکر و دیندار مى دادند باز در اثر تلقین و ارزشهاى کاذب از خود عکس العمل نشان مى دهد و نسبت به همسرى که او گلى آورده است خشمگین مى شود، اینان فقط پستى خود را با این اعمال آشکار مى کنند. جارود ابن منذر گوید: امام صادق به من فرمود: به من خبر رسیده که دخترى برایت متولد شده و تو او را دوست ندارى ، او چه ضررى براى تو دارد؟ گلى است که مى بوئى و روزیش هم به عهده دیگرى است . (( و کان رسول الله (ص ) ابا بنات ، )) پیامبر اکرم هم پدر چند دختر بود.(220) دختر سود خالص است (( البنات حسنات و البنون نعمة و الحسنات یثاب علیها و النعمة یسال عنها )) امام صادق علیه السلام فرمود: دختران نیکى ها هستند و پسران نعمتها، نیکى ها پاداش دارند و از نعمتها سئوال مى شود (بنابراین دخترها از نظر دینى براى پدر و مادر بیشتر بهره دارند.) چه بسیار دختر که از پسر بهتر است یحیى ابن زکریا گوید از حضرت هادى علیه السلام ضمن نامه اى ، تقاضا نمودم برایم دعا کند تا خداوند به من پسرى عنایت فرماید، حضرت در جواب نامه مرقوم داشت : چه بسیار دخترى که از پسر بهتر است ، وقتى همسرم زایمان نمود، دخترى به دنیا آورد، ولى همچنانکه حضرت فرمود بود، دخترى شد بهتر از بسیارى از پسران دوران .(221) اذان و اقامه در گوش نوزاد پیامبر اکرم (ص ) فرمود: هر که فرزندى خدا به او دهد باید در گوش راست او اذان نماز بگوید و در گوش چپ اقامه بگوید که این کار او را از شیطان رجیم نگه مى دارد.(222) ختنه مفید و لازم است (( اختنوا اولادکم لسبعه ایام فاءنه اطهر و اسرع لنبات اللحم و ان الاءرض ‍ تکره بول الاءغلف . )) امام صادق فرمود: فرزندان خود را طى هفت روز ختنه کنید که پاکیزه تر و گوشت او را سریعتر مى رویاند و همانا زمین از ادرار فرد ختنه نکرده کراهت دارد.(223) مؤ لف گوید: ختنه کردن واجب است حتى بعد از بلوغ . عقیقه لازم است (( کل مولود مر تهن بالعقیقة .)) امام صادق علیه السلام فرمود: هر نوزادى در گرو عقیقه است و در روایت دیگرى پیامبر فرمود: نوازد در گرو عقیقه است خواه پدر و مار او را از این گرو بیرون آورند یا نیاورند.(224) روایت دارد که دادن پول عقیقه کفایت نمى کند باید گوسفند یا گاو یا شترى بکشند و بهتر است و عقیقه چاق باشد و پدر و مادر از عقیقه نخورند مخصوصا مادر). اولین هدیه به فرزند (( فلیحسن احدکم اسم ولده .)) حضرت موسى ابن جعفر(ع ) فرمود: اولین خدمت مرد به فرزندش ، نام نیکو است ، بر هر یک از شما لازم است که براى فرزندش نامى نیکو انتخاب کند.(225) اهمیت و برکت نام محمد و فاطمه در خانواده ابو هارون گوید: من در مدینه همنشین امام صادق علیه السلام بودم ، چند روز نزد حضرت نرفتم ، وقتى خدمتش رسیدم حضرت فرمود: اى ابا هارون چند روز تو را ندیدم ؟ عرض کردم : پسرى برایم متولد شده ، فرمود: خداوند مبارک گرداند نامش را چه گذاردى ؟ عرض کردم او را محمد نامیدم ، حضرت همین که نام محمد را شنید در حالى که مى فرمود: محمد، محمد، محمد، آنقدر خم شد تا صورتش نزدیک زمین قرار گرفت ، سپس فرمود: جانم و فرزندانم و خانواده و پدر و مادرم تمام اهل زمین همگى فداى رسول الله باد، به فرزندت بد نگو و او را مزن و اذیتش مکن ، و بدان در زمین خانه اى نیست که در آن نام محمد باشد مگر اینکه هر روز تقدیس مى شود، سپس حضرت به من فرمود: آیا او را عقیقه کرده اى ؟ جوابى ندادم ، حضرت از سکوتم پى برد که من انجام نداده ام . شخصى را صدا زد و به گونه اى که من متوجه نشوم به او چیزى فرمود: به گمان کردم که به آن شخص دستورى خصوصى داده است ، خواستم بلند شوم فرمود: سرجایت باش ، آن مرد سه دینار آورد و به من داد، حضرت فرمود: برو دو گوسفند فربه تهیه کن و آنها را ذبح کن خودت بخور و به دیگران هم بخوران .(226) و در روایتى که در حقوق و تربیت اولاد ذکر خواهد شد، امام صادق علیه السلام به مردى که نام دخترش را فاطمه نهاده بود فرمود: وقتى نام او را فاطمه نهادى ، به او بد مگو، نفرینش مکن و او را مزن .(227) از نامهاى زشت پرهیز کنید (( ان الشیطان اذا سمع منادیا ینادى باسم عدو من اعدائنا اهتز واختال )) امام باقر(ع ) فرمود: شیطان چون بشنود کسى همنام دشمنان ما را صدا مى کند و به وجد و طرب در مى آید. نامهاى زشت را تغییر دهید (( ان رسول الله (ص ) کان یغیر الاسماء القبیحة فى الرجال و البلدان .)) پیامبر اکرم (ص ) نامهاى زشت در مردها و شهرها را تغییر مى داد.(228) به پیامبر جفا نکنید (( من ولد له اربعة اولاد لم یسم احدهم باسمى فقد جفانى .)) پیامبر اکرم (ص ) فرمود: هر که خداوند به او چهار فرزند (پسر) بدهد و یکى از ایشان را بنام من نکند به من جفا کرده است . امام حسین علیه السلام نام على را دوست مى داشت امام حسین علیه السلام به والى مدینه که نامش مروان بود و به حضرت از اینکه دو فرزندش را على گذارده است عیب گرفت ، حضرت بعد از ملامت وى فرمود: اگر براى من یکصد فرزند زاده شود دوست دارم همه را اسمى جز على نگذارم .(229) اثر نامهاى نیکو ابوالحسن (امام رضا علیه السلام ) فرمود: در خانه اى که در آن محمد یا احمد یا على یا حسن یا حسین یا جعفر یا عبدالله یا فاطمه باشد فقر و احتیاج وارد نمى شود.(230) مؤ لف گوید: نام فرزندان علاوه بر اینکه نشان دهنده مقدار دیندارى و علاقه پدر و مادر به دین است ، خود تبلیغى و تشویقى است به مکارم الاخلاق و ارزشهاى صاحب آن نام ، و به همین جهت هر گروهى که بخواهند مرام و روش محبوب خود را زنده کنند با نام آنها نامگذارى مى کنند، و هر اندازه که نامهاى خوب موجب تقویت دین در سطح فرد و جامعه مى گردد، نامگذارى به نامهاى افراد فاسد یا مسائل ناهنجار سبب لکه دار شدن ارزشهاى واقعى است . پس بهتر است که پدران و مادران هوا و هوسهاى جاهلانه خود را کنار گذارند و به ارزشهاى دینى و معنوى توجه کنند و نامهاى رهبران دینى که از زیبائى لفظ و معنى بر خوددار است براى فرزندان خود انتخاب کنند. حقوق و تربیت اولاد یکى از افرادى که خدمت امام صادق علیه السلام رسیده بود گوید: ناراحت و غصه دار بودم ، حضرت به من فرمود: از چه ناراحتى ؟ عرض کرد: دخترى برایم متولد شده است !! حضرت فرمود: سنگینى آن بر زمین است و روزى آن بر خدا، نه روزى تو را مى خورد و نه از عمر تو استفاده مى کند، راوى گوید: با شنیدن این کلمات ، غم و غصه از دل من بیرون رفت . حضرت پرسید: نامش را چه گذارى ؟ عرض کردم : فاطمه ، با شنیدن این نام حضرت منقلب شد، دوبار فرمود: آه آه ، و دست خود را بر پیشانى گذارد، سپس فرمود: حقوق پسر بر پدر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرموده است : حق پسر بر پدر این است که (اولا) مادرش را (یعنى همسر خود را) احترام کند و با او حرف رشت نگوید، براى پسرش نام نیکو قرار دهد، قرآن به او یاد دهد، و او را پاکیزه بدارد، و شناکردن را نیز به او یاد دهد. حقوق دختر بر پدر اما حق دختر بر پدر این است که (اولا) مادرش را (یعنى همسر خود را) احترام کند و با او حرف رشت نگوید، براى دخترش نام نیکو انتخاب کند، سوره نور به او یاد دهد، ولى سوره یوسف (که ممکن است موجب وسوسه باشد) به او یاد ندهد، دخترش را در طبقه بالا جاى ندهد، و در شوهر دادن او عجله کند، سپس (حضرت صادق علیه السلام ) فرمود: وقتى دخترت را فاطمه نامیدى به او بد مگو، او را نفرین مکن و مزن .(231) روح طفل مثل جسم او لطیف است ، مواظب باشید فرزندى که خداوند به شما عنایت فرموده است ، امانت خداست در دست شما، هم جسم او و هم روح او، شما که خود را نسبت به سلامت او مسئول مى دانید، نسبت به سلامت روح او نیز مسئولید. فرزند شما روحى دارد همانند جسم او لطیف و پاک ، همچنانکه دوره یک تا پنج سالگى در اطفال از نظر جسمى فوق العاده مهم است و رشدى سریع در آنها ایجاد مى شود، همین دوران نیز در شکل گیرى روحیات او بسیار مؤ ثر است . فرزند شما گرچه به ظاهر از نظر عقلى نمى فهمد، اما اخلاق و آداب خانواده به شدت در او تاءثیر مى کند، و بطور ناخودآگاه ، روحیات او را شکل مى دهد، او با اخلاق خانواده بار مى آید، گرچه خود نیز نداند. مراعات شخصیت او را بکنید، هرگز تحقیرش نکنید، او را به مفاسد اخلاقى مبتلا نکنید، ارزش را در درون روح او عملا قرار دهید، یعنى شما و پدر و مادر عزیز، خودتان مراعات اخلاق را بکنید، خوب با هم صحبت کنید، حرص و طمع ، حسد و عصبانیت ، نداشته باشید. اخلاق و ارزشها را با رفتار خود به طفل تلقین کنید ارزشهاى اخلاقى را برایش تلقین کنید، آن هم در عمل ، یعنى به گونه اى بر خورد کنید که باور کند، علم بهتر از ثروت است ، اخلاق بهتر از جمال و مال است . اگر شما در سخنان و برخوردهاى خود نسبت به دیگران ، همیشه ارزش را به مال و جمال و مقام و رفاه بدهید، فرزندتان هم همانگونه بار مى آید. او همواره به فکر رسیدن ، به این ارزشهاى کاذب خواهد بود. پدر و مادر آگاه ، وقتى از کسى تعریف مى کنند و آن را بزرگ مى شمرند باید بخاطر جنبه هاى اخلاقى و مهم باشد، تا بچه هم عملا این را باور کند، شما دیده اید که اگر خانواده به نظافت و تمیزى اهمیت دهند، فرزندان آنها هم تمیزى و نظافت بر ایشان اهمیت مى یابد. مبادا که پدر و مادرى ، بخاطر کیفیت غذا خوردن و یا شستشو و یا لباس ‍ پوشیدن ، دهها بار با فرزندانشان صحبت کنند و تذکر دهند. اما نسبت به اخلاق او دین او راستگوئى او، بد دهن نبودن او، حسود نبودن و یا تنبلى او تذکرى ندهند یا جدى برخورد نکنند. فرزندان خود را از نظر روحى واکسینه کنید تربیت اولاد باید هماهنگ با سن اولاد صورت گیرد، آن وقت که بچه نمى فهمد، باید در عمل ، او را تربیت کرد، یعنى با رفتار شایسته با او و در خانه ، ارزشها را به او تلقین کرد، فرزندانى که دوران کودکى را در خانواده پاک و ارزشمند سپرى کرده اند، و روحیات آنها به شکل زیبا و مناسبى شکل گرفته است ، وقتى به سن رشد و درک مى رسند، و در مقابل آراء و افکار و شهوات گوناگون قرار مى گیرند خود را مجهز مى یابند، و در مقابل فساد و فحشاء واکسینه شده مى باشند و دچار انحرافات و امراض سخت اخلاقى نمى شوند، و نسبت به انجام کارهاى خوب ، در سراشیبى قرار دارند و به راحتى انجام مى دهند. اما فرزندانى که از این موهبت بى بهره بوده اند، و روحیات آنها به علت جو بد خانواده و اخلاق و رفتار ناهنجار پدر و مادر، به طور ناشایستى پرورش ‍ یافته است . آنها همانند طفلى که زمینه امراض گوناگون را به ارث برده باشد، براى انحرافات مستعد و آماده هستند، اینها از درون ، متمایل به صفات ناپسند هستند، وقتى به سن رشد و درک مى رسند، خود را با جو اخلاقى ارزشمند، نامتناسب احساس مى کنند، کارهاى اخلاقى و پر ارزش براى آنها سخت و کم فروغ است . حتى اگر صفات اخلاقى خود را هم درک کنند و بفهمند که روحیات آنها نامناسب است ، زیر پا گذاردن و نادیده گرفتن آنها و تغییر عادت و ارزشهاى درونى ، کارى است بس مشکل ، که از عهده هر کسى مخصوصا جوان کمتر بر مى آید. حضرت على علیه السلام فرمود: (( اصعب السیاسات نقل العادات . )) سخت ترین برنامه ها تغییر دادن عادتهاست .(232) جوانان خود را طورى تربیت کنید، که هنگام رشد و فهم ، خود را نسبت به ارزشهاى واقعى بیگانه ندانند، بلکه متمایل به نیکى باشند، حضرت على علیه السلام در سفارشات خویش به یکى از فرزندانش مى فرماید: دل بچه همانند زمین آماده است که هر چه در آن نهاده شود مى پذیرد. من به تربیت تو قبل از اینکه دلت سخت شود و ذهنت مشغول گردد اقدام کردم .(233) تربیت دختر با پسر فرق دارد، آنها را براى آینده آماده کنید تربیت دختر و پسر باید نزد پدر و مادر فرق داشته باشد، مبادا که دختران خود را مثل پسر بزرگ کنید، پسر باید به گونه اى پرورش یابد، که در زندگى فرداى او یک مرد پر استقامت و با عقل در مقابل امواج زندگى باشد. چرا برخى از والدین ، سعى دارند بجاى تربیت و تقویت عقل پسران خود، به سر و وضع آنها و زیبائى نامعقول آنها بپردازند، به گونه اى که بچه حس ‍ زیبائى او بیش از عقلش تقویت مى شود. لباسهاى بچه ها باید زیبا و روشن باشد، اما ناهنجار و سبک نباشد، پسرها باید سردى و گرمى ، شکست و استقامت و تلاش را، در خانواده تمرین کنند. در تربیت دختران ، بخاطر نقش حساس آنها در مسئولیتهاى خانوادگى و تاءثیر آن در اجتماع ، باید مراقبت بیشترى نمود. دختر وقتى به سن هفت سالگى رسید، کم و بیش باید متوجه شود، رفتار و وظائف او با پسر فرق دارد، اگر بنا باشد، هر جائى که پسر مى رود دختر هم برود و یا او را ببرند، هر طور که پسران لباس مى پوشند، او هم بپوشد، و پسروار بزرگ شود، آیا دخترى که مثل پسر احساس آزادى در پوشش کرده است ، در سن رشد و درک مى توان او را دستور حجاب داد؟! حجاب براى این دختر، مثل روسرى براى پسران سخت و مشکل است . دختران شما عروسک نیستند، زندگى آینده آنها به بانوئى نیاز دارد، خوش فکر، با ادب و اخلاقى بلند و دینى محکم ، همراه با تمیزى و نظافت و شوهر دارى و ملاطفت ، کارى کنید که این خدمات در دختران تقویت شود، حس زیبائى جوئى و زینت کردن در بانوان بطور غریزى وجود دارد و چه بسا افراط هم بکنند، و احتیاج به تشویق چندان ندارند، بلکه در بسیارى احتیاج به کنترل و تعدیل دارد، این کنترل و تعدیل را پدر و مادر باید انجام دهند. واى به حال فرزندان آخر الزمان روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله نگاهش به طفلى افتاد و فرمود: واى به حال بچه هاى آخرالزمان از طرف پدرهاى ایشان ! پرسیدند: یا رسول الله از پدرهاى مشرک ؟ فرمود: نه از پدرهاى مؤ من که واجبات را به فرزندان خود تعلیم نمى دهند، و هر گاه دیگرى بخواهد به ایشان تعلیم دهد، مانع مى شوند، و خشنود هستند که فرزندانشان از مال و منال دنیا چیزى بدست آورند (ولى به دین اولادشان اهمیت نمى دهند، فقط به فکر رفاه هستند) من از این پدرها بیزارم ، آنها هم از من بیزارند.(234) پدر و پسر نمونه حضرت ابراهیم علیه السلام در خواب دید که خداوند از او مى خواهد تا فرزند خود اسماعیل را قربانى کند، اسماعیل جوان دلبند حضرت ابراهیم است که خداوند او را پس از سالها انتظار در سن پیرى به حضرت ابراهیم عطا کرده است ، حالا خداوند مى خواهد این پسر و این پدر را امتحان کند، تا معلوم گردد که مهر پدرى و علاقه فرزندى در آنها بیشتر است یا محبت پروردگار؟! حضرت ابراهیم ، خواب و دستورى را که به او داده شده بود با اسماعیل در میان گذارد، و گفت چه مى گوئى ؟ فرزند صالح و با تقواى او که مى دانست ابراهیم از طرف خدا ماءموریت دارد، بى چون و چرا جواب داد: اى پدر ماموریت خود را انجام ده ، من اگر خدا بخواهد استقامت مى کنم ! ابراهیم هم بر سر پیمان حاضر شد، و اسماعیل را به قربانگاه برد و دست و پاى او را بست ، و کارد را بر گلوى اسماعیل گذارد، اما با تعجب دید، کارد نمى برد، در این هنگام ندا آمد که اى ابراهیم ، خوابت را راست گرداندى ( و از امتحان پیروز در آمدى ) و سپس گوسفندى بجاى اسماعیل براى قربانى آورده شد، و مراسم قربانى به یاد بود آن ایثار و فداکارى بنا شده است . این داستان که خلاصه آن در قرآن آمده است ، درسى است براى پدران و فرزندان که بدانند، محبت خدا را هرگز نباید فداى فرزند کنند. قربانیان حسینى ، فرزندان نمونه ، کربلا جوان نمونه امام حسین علیه السلام از مکه به طرف عراق خروج نموده بود، در منزلى توقف نمود و فرمود تا همه آب بردارند، سپس کوچ نمود، در همان حال که بر روى اسب بود، چشمان مبارکش را خوابى سبک برگرفت ، سپس بیدار شده فرمود: (( انا لله و انا الیه راجعون ، الحمدالله رب العالمین .)) کلمه استرجاع را که هنگام مصیبت بیان مى دارند بر زبان آورد و سپس حمد خدا را اظهار نمود، این سخن را دو یا سه بار تکرار کرد. فرزند دلبندش ، و جوان برومندش على ابن الحسین ، وقتى این کلمات را شنید به مرکب رکاب زد و خود را به پدر رساند و عرض کرد: استرجاع نمودید، و سپس حمد خدا گفتید؟ علت چه بود؟ حضرت فرمود: پسرم خواب سبکى رفتم ، در خواب اسب سوارى را دیدم که مى گوید: این گروه مى روند، ولى مرگ هم به دنبال آنها مى رود، فهمیدم که مقصودش ‍ مائیم . جوانش على ابن الحسین گفت : اى پدر، خدا براى شما بد نیاورد، مگر ما بر حق نیستیم ؟ حضرت فرمود: آرى سوگند به خدائى که بندگان نزد او بر مى گردند، ما بر حقیم . جوانش گفت : وقتى ما بر حقیم ترسى از مرگ نداریم ، امام حسین علیه السلام فرمود: خداوند تو پسر را بهترین پاداش یک پدر بر پسر عنایت کند.(235) آرى او چنان پرورش یافته بود، که امام حسین در رابطه با او فرمود: در صورت و سیرت از همه مردم به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله شبیه تر است ، و ما هر وقت که مشتاق دیدن پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بودیم به او نگاه مى کردیم (236) و سرانجام در کربلا پس از نبردى دلاورانه در حالى که سپاه دشمن بدن او را قطعه قطعه کرده بود به فوز شهادت نائل گردید. نوجوان نمونه کربلا شب عاشورا بود، قرائن مى داد، که امیدى به کوفیان نیست ، دشمن ، امام حسین و سپاه اندک او را محاصره کرده بود. امام حسین یاران خود را در میان خیمه اى جمع کرد، و فرمود: اى یاران و اى خاندان من ، این مردم با من کار دارند، بعد از کشتن من متوجه کسى نمى شوند، شب را سپر قرار دهید، شما را راحت مى گذارم که بروید، و بیعت خود را از شما برداشتم ، خودتان را نجات دهید، ولى برادران و خانواده و یارانش همه به یک زبان گفتند: بخدا سوگند اى سرور ما هرگز تو را رها نمى کنیم و تنها نمى گذاریم تا مردم بگویند امام و سرور و مهتر خود را رها کردند تا کشته شد، اما این عار را نمى پسندیم و تو را رها نمى کنیم تا در مقابل شما کشته شویم . حضرت فرمود: من فردا کشته مى شوم ، شما هم همگى کشته مى شوید و هیچکس از شما باقى نمى ماند؟ گفتند: سپاس خداى را که ما را به یارى شما گرامى داشت و شرافت کشته شدن با شما را به ما عنایت کرد، آیا شما راضى نیستى که با شما اى پسر پیامبر هم مرتبه باشیم ؟! حضرت فرمود: خداوند شما را جزاى خیر دهد. در روایت است که حضرت به آنها فرمود: سرهایتان را بلند کنید و نگاه کنید، آنها با چشم خود در همین دنیا جایگاه خویش در بهشت را دیدند، و حضرت جایگاه هر یک را به او نشان مى داد، به همین جهت بود که اصحاب حضرت به استقبال نیزه و شمشیر مى رفتند تا به جایگاه خود در بهشت برسند.(237) در این میان حضرت قاسم ابن حسن فرزند امام مجتبى علیه السلام که ماجرا را دید و شنید، به عمویش امام حسین علیه السلام عرض کرد: آیا من هم کشته مى شوم ، حضرت بر او دلسوزى نمود و فرمود: پسرم مرگ نزد تو چگونه است ؟ پاسخ داد: (( یا عم احلى من العسل ، )) اى عمو جان ، مرگ نزد من از عسل شیرین تر است ! امام حسین علیه السلام فرمود: عمویت به فدایت ، آرى به خدا سوگند تو هم یکى از آن مردانى هستى که با من کشته مى شوند، البته بعد از آنکه بلائى بزرگى به تو مى رسد، و فردا پس از یک نبرد دلیرانه ، وقتى مجروح بر زمین افتاد، امام حسین به یاریش شتافت ، دشمن نیز حمله کرد، و در این میان حضرت قاسم در زیر سم ستوران به لقاء پروردگار شتافت . به همسر و کودکان خود ظلم نکنید امام باقر علیه السلام فرمود: وقتى هنگام وفات (پدرم ) على ابن الحسین علیه السلام رسید، مرا در آغوش گرفت و فرمود: اى پسرک من ترا سفارشى مى کنم که پدرم (امام حسین علیه السلام ) هنگام وفات (شهادت ) مرا به آن وصیت نمود و فرمود که پدرش (حضرت على علیه السلام ) او را وصیت کرده است به آن ، وصیت این است (حضرت على علیه السلام ) فرمود: اى پسرک من بپرهیز از ستم کردن به کسى که جز خدا یاورى برابر تو ندارد. و امام صادق علیه السلام نیز فرمود: هیچ ستمى ، بزرگتر از آن ستمى نیست که مظلوم جز خدا یاورى نداشته باشد.(238) این احادیث باید زنگ خطرى باشد براى کسانى که به زیر دستان خود ستم مى کنند، و آنها را بى یاور مى پندارند، در همین رابطه است که پدر و مادر، مخصوصا پدر نسبت به برخورد با کودکان باید به مهربانى و خویشتن دارى رفتار کند. خشونت بى مورد و نامتناسب ، بدگوئى و بى احترامى نسبت به کودکان ، مخصوصا زدن آنها ظلمى است ، که بخاطر بى یاور بودن کودکان ، انتقام الهى را در بر خواهد داشت . والدین و یا معلم و یا هر فردى که قدرتى احساس کرد، گمان نکند که چون مظلوم یاور ندارد مى توان با او هر ظلمى را روا داشت ، خداوند یاور بى یاوران است و کافى است که خداوند از کسى انتقام بگیرد، خشم بر کودکان باید به موقع و متناسب باشد و جنبه تربیتى داشته باشد، نه از روى فرو نشاندن خشم و عقده گشائى ، و مقدار آن هم باید متناسب با تربیت وى و خطاى او باشد، نه بمقدار خشم شما و ناتوانى او. به هر حال کودکان از نمونه هاى روشن این حدیث هستند، همچنانکه ستم به همسر نیز از مصادیق همین حدیث است . خشم الهى (( ان الله لا یغضب بشى ء کغضبه للنساء و الصبیان . )) امام موسى ابن جعفر علیه السلام فرمود: خداوند براى هیچ چیزى مثل زنان و کودکان خشمگین نمى شود.(239) مسائل شرعى مربوط به زدن اطفال یا دیگران از توضیح المسائل مساءله 2716 - اگر بصورت کسى سیلى یا چیز دیگر بزند بطورى که صورت او سرخ شود باید یک مثقال و نیم (شرعى ) طلا که هر مثقال 18 نخود است بدهد، و اگر کبود شود 3 مثقال و اگر سیاه شود باید 6 مثقال شرعى طلا بدهد، ولى اگر جاى دیگر بدن کسى را بواسطه زدن سرخ یا کبود یا سیاه کند باید نصف آنچه را که گفته شد بدهد. مساءله 2820 - اگر بچه یکى از گناهان کبیره را انجام دهد ولى (سرپرست شرعى ) یا معلم او با اجازه ولى طفل مى تواند بقدرى که ادب شود و دیه واجب نشود او را بزند. مساءله 2821 - اگر کسى بچه اى را طورى بزند که دیه واجب شود، دیه مال طفل است و اگر (بچه ) مرده ، باید به ورثه او بدهد و چنانچه مثلا پدر بچه ، به قدرى او را بزند که بمیرد، دیه او را ورثه دیگرش مى برند، و بخود پدر از دیه چیزى نمى رسد. و اگر پدر یا مادر یا معلم و یا دیگران بچه را سیلى یا بگونه دیگر زده باشند که موجب دیه است به آن طفل مدیون هستند، و پدر و مادر نیز به فرزندان خود مدیون خواهند بود، و مى باید یا آنان را راضى کنند تا بخشند و یا به آنها بپردازند. فرزندان خود را نماز آشنا کنید یکى از وظائف مهم پدر و مادر آشنا کردن فرزندان خود با نماز در سن کودکى است . حضرت على علیه السلام فرمود: به بچه هاى خود نماز را یاد دهید، و در هشت سالگى آنها را وادار کنید به نماز خواندن .(240) شخصى از امام رضا علیه السلام پرسید: کسى فرزندش یکى دو روز نماز نمى خواند، آیا مى تواند او را مجبور کند؟ حضرت فرمود: آن پسر چند ساله است ، گفت : هشت ساله است ، حضرت با تعجب پرسید: سبحان الله (بچه هشت ساله ) نماز نمى خواند؟! آن مرد گفت : بیمارى دارد، حضرت فرمود: هر مقدار که مى تواند نماز بخواند.(241) آرى پس از سن هفت سالگى ، پدر و مادر مى بایست ، فرزند خود را با نماز که اساس دین ، و ستون آن است آشنا کنند، و بوسیله تشویق و مراقبتهاى پى در پى سعى کنند بچه را به نماز عادت دهند تا هر چه بیشتر با خدا آشنا شود. نماز را سبک نشمارید پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله هنگام وفات فرمود: از من نیست کسى نماز را سبک بشمارد، بخدا سوگند (فرداى قیامت ) نزد حوض (کوثر) پیش من نخواهد آمد.(242) ابو بصیر گوید: بعد از رحلت امام صادق علیه السلام نزد همسر آن حضرت بنام ام حمیده رفتم تا او را تسلیت گویم ، گریست و ما را هم گریاند، سپس ‍ گفت : اگر امام صادق را هنگام مرگ میدیدى تعجب مى کردى ؟ حضرت چشمان مبارک را باز کرد و فرمود: تمام فامیلهاى مرا دعوت کنید بیایند، همه را بدون استثناء دعوت کردیم . حضرت نگاهى به آنها انداخت ، سپس فرمود: (بدانید) که شفاعت ما به کسى که نماز را سبک بشمارد نمى رسد.(243) نماز شرط قبولى اعمال است نکته بسیار حساس این است که اگر کسى اهل نماز نباشد، کارهاى خوب او هم تاثیرى برایش نخواهد داشت ، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: نماز ستون دین است ، و آن اولین چیزى است از اعمال انسان که (روز قیامت هنگام حساب ) به آن نگاه مى شود، اگر نمازش صحیح نبود، سایر اعمال را نگاه نمى کنند.(244) و در حدیث دیگرى فرمود: مثل نماز همانند ستون خیمه است ، وقتى ستون پابرجا باشد، طنابها و میخها و خیمه ارزش دارد، و چون ستون شکسته شود، طناب و میخ و خیمه ارزش ندارد.(245) در نماز خواندن عجله نکنید پس به نماز خود ارزش دهید، خانواده خود را هم به نماز تشویق کنید، که شما مسئول خانواده خود هستید، و هرگز نماز را بخاطر کار دنیا سبک و تند نخوانید، که این بدترین دزدیهاست . امام صادق علیه السلام فرمود: حضرت على علیه السلام مردى را دید که سریع نماز مى خواند، فرمود: چند وقت است که اینگونه نماز مى خوانى ؟ گفت : فلان مقدار، حضرت فرمود: تو نزد خدا همانند کلاغى هستى که نوک بر زمین مى زند، اگر بمیرى ، بر روش پیامبر نمرده اى ، سپس فرمود: بدترین دزدها کسى است که از نمازش بدزدد.(246) و امام صادق علیه السلام فرمود: وقتى بنده اى به عجله نماز را تمام مى کند و میرود تا کارش را انجام دهد، خداوند مى فرماید: این بنده من مگر نمى داند که کارها بدست من است ؟!(247) بچه هاى ده ساله جدا بخوابند پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: رختخواب پسر و پسر، دختر و دختر، دختر و پسر را وقتى به سن ده سالگى مى رسند باید جدا کرد.(248) (زیرا در این سن قواى شهوانى کم کم مى تواند خطرناک باشد بنابراین در سخن و اعمال و لباس پوشیدن و غیره باید رعایت عفاف را کرد). تیراندازى و شنا (( علموا اولادکم السباحة و الرمایة .)) امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: به فرزندان خود شنا و تیراندازى یاد دهید.(249) جوانان را با دین آشنا کنید امام صادق علیه السلام فرمود: جوانان خود را با دین آشنا کنید، قبل از اینکه گروه مرجئة (طائفه اى که زمان حضرت صادق بخاطر عقیده فاسدشان خطرناک بودند) آنها را دریابند.(250) مؤ لف گوید یعنى چنان خود و فرزندانتان را با مساجد و مجالس آشنا کنید که هنگام جوانى با دین بیگانه نباشند. گویاتر از زبان (( کونوا دعاة للناس بغیر السنتکم .)) امام فرمود: مردم را از راهى جز زبان (در عمل ) دعوت (به نیکى ) کنید.(251) فرزندان خود را با دین و جلسات دینى ، قرآن و علماء بیگانه نکنید، خودتان در نمازتان دقت کنید، هنگامى که شما وضوء مى گیرید، یا هنگام غذا بسم الله مى گوئید، وقتى سخن از خدا مى گوئید، ترس و تشویق و بهشت و جهنم را متذکر مى شوید، روزه مى گیرید، اطفال را به جلسات مى برید، در خواندن قرآن و حفظ آن تشویق مى کنید، کتب دینى تهیه مى کنید، مخصوصا وقتى در جلسات عزادارى اهل بیت اشکى مى ریزند و سینه اى مى زنید، لباس سیاهى مى پوشید و مى پوشانید، بهترین تربیت دینى را انجام مى دهید. عفت را در خانه مراعات کنید پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: پدر نباید با دخترش زیر یک لحاف بخوابد، مادر هم نباید چنین کند.(252) و امام صادق علیه السلام فرمود: هر که به سن بلوغ رسید، بر مادر و خواهر و خاله و دیگران بى اجازه وارد نشود، اول اجازه بگیرد و شما هم اجازه ندهید تا اینکه سلام کند، که سلام اطاعت خداوند عزوجل است .(253) مؤ لف گوید: پدر و مادر، خواهر و برادر، در خانه باید نسبت به لباس و زینت و مسائلى از این قبیل دقت کنند، مادر نباید در مقابل جوان خود، بطور ناهنجار ظاهر شود، خواهر و برادر هم همینطور، خانه مى بایست جاى آرامش و اخلاق باشد، نه مرکز فساد و تحریک شهوت . تساوى میان اطفال پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به مردى که دو پسر داشت و یکى را بوسید و دیگرى را نبوسید نگاه کرده فرمود: چرا میان آندو به تساوى رفتار نکردى (254) (حساسیت ذهن اطفال در عین کودکى قابل انکار نیست و رفتار شما و کردار بزرگترها در اعمال و کردار آنها اثر مستقیم دارد). پدر و مادر هم عاق فرزند مى شوند (( یلزم الو الدین من العقوق لولد هما ما یلزم الولد لهما من عقوقهما اذا کان الولد صالحا.)) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: پدر و مادر هم عاق فرزندشان مى شوند اگر فرزند صالح باشد همچنانکه فرزند عاق پدر و مادر مى شود.(255) به دختر شایسته خود افتخار کنید امام صادق علیه السلام به زنى فرمود: اى فلانى اگر خداوند به تو چیزى نداده بود جز آن دخترت را، همانا به تو خیر بسیار عطا کرده بود(256). الحدیث یعنى پدران و مادران ، ارزش اولاد صالح خود مخصوصا دختران صالح و عفیف و مؤ من خود را بدانند و از این نعمت بزرگ الهى تشکر کنند و خوشحال باشند. خداوند به بانوان مهربانتر است (( ان الله تبارک و تعالى على الاناث ارق منه على الذکور - الحدیث )) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: خداوند بر بانوان مهربانتر است تا مردان و هر مردى که بر بانوئى از فامیل خود شادى ، برساند خداوند روز قیامت او را شاد مى گرداند.(257) گلهاى پیامبر اکرم (( الولد الصالح ریحانه من الله قسمها بین عباده و ان ریحانتى من الدنیا الحسن و الحسین سمیتهما باسم سبطین من بنى اسرائیل شبرا و شبیرا.)) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: فرزند خوب گلى است که خداوند میان بندگان خود تقسیم نموده است و دو گل من از دنیا حسن و حسین علیهماالسلام هستند من آندو را همنام دو سبط بنى اسرائیل که شبر و شبیر بودند (و به عربى حسن و حسین مى شود) نامیدم .(258) با فرزندان خود مهربان باشید (( ان الله لیرحم الرجل لشدة حبه لولده .)) امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند مرا را بخاطر محبت شدید وى به فرزندش مورد رحمت قرار مى دهد.(259) (پس با فرزندان خود مهربان باشید). پیامبر اکرم به شدت اطفال را مراعات مى کرد امام صادق علیه السلام فرمود: پیامبر اکرم روزى با مردم نماز ظهر مى خواند، ناگاه دو رکعت آخر را به سرعت تمام کرد، بعد از نماز مردم از حضرت پرسیدند: آیا در نماز مساءله اى پیش آمد؟ حضرت فرمود: چطور؟ گفتند: شما دو رکعت آخر نماز را تند خواندید، حضرت فرمود: مگر صداى بچه را نشنیدید(260)؟! آرى نبى مکرم که تمام رفتارش الگوى ما مسلمانان است ، اینقدر به اطفال و رعایت آنها اهمیت مى داد. فرزندانتان را شاد کنید پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: هر که فرزندش را ببوسد، خداوند یک کار نیک برایش بنویسد و هر که فرزندش را شاد کند، خداوند روز قیامت او را شاد مى کند و هر که به فرزندش قرآن یاد دهد، پدر و مادرش را صدا زده و دو لباس که نور آنها صورت اهل بهشت را نورانى مى کند بر آنها مى پوشاند.(261) نصایح اهل بیت علیهم السلام در مورد فرزند پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: رحمت خدا بر پدرى که فرزندش را در نیکى به پدر یارى دهد، به اینکه از خطایش در گذرد و براى او میان خودش و خدا دعا کند.(262) و فرمود: فرزندان خود را زیاد ببوسید.(263) مردى به امام صادق علیه السلام عرض کرد: به که خدمت کنم ؟ حضرت فرمود: به پدر و مادرت ، عرض کرد: آنها از دنیا رفته اند، فرمود: به فرزندت نیکى کن ؟(264) راه تاءدیب شخصى به حضرت موسى ابن جعفر علیه السلام از پسرش شکایت کرد: حضرت فرمود: او را نزن ولى با او قهر کن اما طول نده .(265) نفرین مکن امام صادق علیه السلام فرمود: هر که بر فرزندش نفرین کند فقیر مى شود.(266) انار براى کودکان امام صادق علیه السلام فرمود: به بچه هاى خود انار بخورانید که براى جوانى آنها سودمندتر است .(267) دختر بهتر است (( خیر اولادکم البنات )) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: بهترین فرزندان شما دخترانند.(268) احترام و ادب پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: اولاد خود را احترام و آنها را نیکو ادب کنید، تا موجب آمرزش شما شود.(269) آقا و عبد و وزیر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: فرزند تا هفت سالگى سرور است ، تا هفت سال هم بنده است (مطیع است ) و تا هفت سال هم وزیر است ، در بیست و یک سالگى اگر اخلاقش مورد پسند بود وگرنه تو معذورى .(270) بهترین اعمال امام صادق علیه السلام روایت کند که حضرت موسى به خداوند عرضه داشت : پروردگارا برترین کارها نزد شما کدام است ؟ خداوند فرمود: دوستى با کودکان ، زیرا من آنها را بر توحید آفریده ام و اگر آنها را از دنیا ببرم ، به رحمتم آنها را وارد بهشت مى کنم .(271) حضرت امیر علیه السلام مى فرمود: من از خدا اولاد خوش رو و یا خوش ‍ قامت نخواستم : بلکه اولادى خواستم که فرمانبردار خداوند و خدا ترس ‍ باشد، به گونه اى که وقتى به او که مطیع خداست نگاه کنم ، چشمم روشن شود.(272) با بچه ها خوش قول باشید کلیب صیداوى گوید: امام هفتم به من فرمود: وقتى به بچه ها وعده اى دادید وفا کنید زیرا ایشان فکر مى کنند شما به ایشان روزى مى دهید، همانا خداوند عزوجل خشمگین نمى شود بر چیزى همانند خشمگین شدن او بخاطر (ستم به ) زنان و فرزندان .(273) پیامبر و پدر بى رحم پیامبر اکرم امام حسن و امام حسین را مى بوسید، مردى به نام اقرع ابن حابس گفت : من ده فرزند دارم که هرگز یکى از آنها را نبوسیده ام ، پیامبر فرمود: (( من لا یرحم لا یرحم ، )) هر که مهربانى نکند، مهربانى نمى بیند. و در حدیث دیگرى حضرت به مردى که گفت : تا بحال هیچ بچه اى را نبوسیده ام فرمود: این مردى است که اهل آتش است .(274) رفتار با بچه ها (( من کان عنده صبى فلیتصاب له .)) پیامبر اکرم (ص ) فرمود: هر که نزد او بچه اى است بچگى کند. (همانند او بازى کند و متناسب با او سخن گفته و رفتار نماید). ما چه مى کنیم ؟ پیامبر اکرم چه مى کرد؟ در تاریخ زندگانى و احوالات پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آمده است که : بسیار مى شد که نوزادى را نزد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى آورند تا او نامگذارى کند و یا برایش دعا بفرماید، حضرت براى احترام به خانواده طفل ، نوزاد را در دامن خود مى نهاد، بسا مى شد که بچه در دامن حضرت ادرار مى کرد و لباس حضرت را آلوده مى نمود، برخى از کسانى آنجا فریاد برمى آوردند، (اعتراض مى کردند) حضرت فرمود: ادرار بچه را قطع نکنید (او را نترسانید) و مى گذاشت بچه ادرارش را تمام کند، سپس با روى باز دعا مى کرد یا نامگذارى مى نمود و نمى گذارد خانواده طفل ناراحت شوند، وقتى آنها مى رفتند، لباس خویش ‍ را مى شست .(275) (آرى آب کشیدن لباس و بر طرف کردن نجاست ، بسیار آسانتر است از بیرون کردن ناراحتى و دلشکستگى یک انسان ) پیامبر بر بچه ها سلام مى کرد ما چطور؟ در روایات متعدد از شیعه و عامه آمده است که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: چند کار است که من تا دم مرگ آن را رها نمى کنم ، تا روشى گردد بعد از من (و مردم انجام دهند) 1 - لباس پشمینه پوشیدن 2 - سوار بر الاغ شدن یا روانداز ساده (بدون تشریفات ) 3 - با برده ها غذا خوردن 4 - وصله کردن کفش بدست خودم 5 - سلام کردن بر بچه ها.(276) مسئولیت والدین و پدر و مادر ناموفق (( یا ایها الذین امنوا لا تلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکر الله و من یفعل ذلک فاولئک هم الخاسرون .)) خداوند متعال در سوره منافقون آیه 8 مى فرماید: اى کسانى که ایمان آورده اید، اموال و فرزندان شما، ما را از یاد خدا غافل نکند، کسانى که چنین کنند زیانکارانند. مؤ لف گوید: گرچه تاءمین مسائل اقتصادى و تربیت صحیح فرزند وظیفه پدر و مادر است ولى این مسئله نباید بگونه اى درآید که پدر و مادر خود را بعنوان یک اجیر و کارگر بدون مزد تبدیل کنند و چنان غرق در تاءمین مسائل اولاد شوند که سعادت خود و ارزشهاى معنوى را همراه با جوانى و نشاط و سلامتى خود، خرج رفاه فرزندان خویش کنند، بطورى که براى خود فرصت یک قرآن خواندن ، دعا خواندن ، جلسه رفتن ، نماز شب و غیره نگذارند. شما براى بزرگ کردن اولاد آفریده نشده اید، آن مسئله یکى از وظائف شماست ، هدف اصلى را فراموش نکنید و خداى ناکرده مبادا که دین خود را فداى اولاد خود کنید که در قیامت هرگز این اولاد براى شما جبران نخواهد کرد و خلاصه آنکه چه زشت است انسان براى دیگرى ولو اولاد، عمرى با علاقه بیگارى کند اما نوبت به سعادت خود که مى رسد بگوید وقت ندارم . آنچه سودمند است عمل است حضرت امیر علیه السلام فرمود: پسر آدم وقتى آخرین روز از دنیا و اولین روز از آخرت قرار گیرد (یعنى هنگام مرگ ) مال و فرزند و اعمال او در مقابلش ظاهر مى شوند، او به مال خود توجه کرده مى گوید: به خدا قسم که من بر تو حریص بودم ، و از خرج کردن تو دریغ مى ورزیدم ، اکنون چه کمکى از تو ساخته است ؟ دارائى او جواب مى دهد: تو از من (فقط) کفن خودت بر بردار! (آن شخص چون از دارائى ناامید مى شود) روبه فرزندانش مى کند و مى گوید: به خدا قسم که من شما را دوست مى داشتم و از شما نگهدارى مى کردم ، چه کمکى از شما ساخته است ؟ آنها جواب مى دهند: ما (فقط) تو را تاگودال قبر و هنگام دفن همراهى مى کنیم . سپس روبه اعمال خود مى کند و مى گوید: به خدا که من نسبت به تو بى رغبت بودم و تو بر من سنگین بودى ، اعمالش جواب مى دهد: من همدم تو هستم چه در قبر و چه هنگام قیامت تا اینکه من و تو با هم در مقابل خداوند قرار بگیریم .(277) مقدار کار و تلاش در زندگى امام صادق علیه السلام فرمود: کار و تلاش تو براى زندگى باید در حد متعال و آبرومندانه باشد، نه در حد ضایع کردن و سستى و نه مثل حریصى که به دنیا خشنود شده و به آن تکیه کرده است ، بلکه خود را از رتبه انسان سست و ضعیف بالا بگیر، و آنچه براى مؤ من ضرورى است تهیه کن ، همانا آنانکه به ایشان مال دادند ولى شکر نکردند، مال ندارند(278) (بنابراین به دنیا همانند یک وسیله نظر کنید که مى باید هدف اصلى که معنویت و آخرت است فراموش نشود و ضمن یک زندگى آبرومندانه ، هدف اصلى نیز تاءمین شود). احساسات و عواطف خود را کنترل کنید (( لا دین لمن بطاعة من عصى الله تبارک و تعالى )) حضرت على علیه السلام در کوفه بر روى منبر در ضمن بیاناتى فرمود: هر کس پایبند اطاعت کسى باشد که نافرمانى خدا مى کند، دین ندارد(279) پس بر پدر و مادر گرامى لازم است که محبت و عواطف خود کنترل کنند و هرگز بخاطر عواطف خود، شرع و عقل را زیر پا نگذارند. آنچه از یک پدر و مادر فهمیده و دلسوز انتظار مى رود، این است که آنها راهنماى فرزندان خود باشند و خواسته هاى آنها را تعدیل کنند، نه اینکه پس از گذشت این همه سال و کسب تجربیات و پختگى ، نه تنها راهنماى فرزندان خود نباشند، بلکه سعادت خود را به دست جوانى خام بسپارند تا او، خودش و آنها را به سمت نافرمانى خدا بکشاند. بنابراین خریدن لباسهاى ناهنجار، رفتن به مجالس نامشروع و حرام ، مصرف عذاهاى حرام ، آوردن ابزار قمار و موسیقى و یا وسائل منحرف کننده مثل ویدئو و کتابهاى مبتذل و نوارهاى ناهنجار و مانند اینها، بخاطر درخواست فرزند، جز بدبخت کردن خود، و خانواده سودى ندارد. در روایت است که پیامبر اکرم مى فرماید: هر کس خواسته دیگرى را به خشم خدا برآورده کند، خداوند همان شخص را مخالف او مى گرداند.(280) چرا محبت والدین بیشتر است یکى از اصحاب پیامبر از حضرت پرسید: چرا به آن مقدار که ما نسبت به فرزندان خود علاقه داریم ، آنها به ما ندارند، حضرت فرمود: چون آنها از شما هستند ولى شما از آنها نیستند.(281) (فرزند پاره تن شماست و شما جزء خود را دوست دارید، اما شما پاره تن فرزندانتان نیستند) این پدر به وسیله پسرش عاقبت نه بخیر شد (( ما زال الزبیر رجلا منا اهل البیت حتى نشا ابنه المشوم عبدالله )) حضرت على علیه السلام فرمود: زبیر - نام یکى از اصحاب معروف پیامبر است - همواره از ما خاندان بود تا اینکه فرزند شوم و نکبتش عبدالله بزرگ شد.(282) مؤ لف گوید: سرنوشت غم انگیز زبیر درسى است که هر هوشمندى باید از آن عبرت گیرد، او یکى از بزرگترین شخصیتهاى صدر اسلام است ، بارها در غزوات و جنگها براى اسلام شمشیر زده و از حق دفاع کرده است ، حتى پس از رحلت پیامبر و مظلومیت على علیه السلام او از معدود افرادى بود که در خانه على علیه السلام بست نشست و با ابوبکر بیعت نمى کرد، او در شوراى شش نفره اى که پس از عمر براى جانشینى وى تعیین شده بود به نفع على علیه السلام راءى داد. اما همین شخصیت ، کارش به جائى رسید که در اثر طمع و فریب فرزند، به جنگ با حضرت على علیه السلام برخواست ،، فرزندش ، عبدالله یکى از سرسخت ترین دشمنان بنى هاشم بود، او در دورانهاى بعد که اندکى قدرت یافت حتى نام پیامبر را هم در خطبه جمعه و سایر جاها علنى بر زبان نمى آورد و مى گفت : پیامبر فامیل بدى دارد که مى ترسم پر رو شوند، و گفت : خدا خاندان پیامبر را زیاد نکند و برکت ندهد، خانواده بدى هستند که اول و آخر ندارند!! این خبیث همان فردى است که تمام بنى هاشم را در دره اى بنام دره عارم در مکه جمع کرد و هیزم بسیارى بز گذرگاه آن قرار داد تا بنى هاشم را که در میان آنها محمد ابن حنفیة و پسرش ، که فرزندان امیرالمؤ منین هستند و همچنین ابن عباس بود بسوزاند، زیرا آنها با او بیعت نمى کردند، و نزدیک بود که آنها را بکشد، اما خداوند بوسیله مختار آنها را نجات داد، این ملعون خود مى گفت که من چهل سال است که دشمنى این خانواده را در سینه ام مخفى کرده ام .(283) آرى این فرزند ناصالح ، در اثر کینه اى که به بنى هاشم داشت ، پدر را از ولایت حضرت على علیه السلام دور نمود، و چنان تشویق و تحریک کرد که به جنگ با على علیه السلام رضایت داد، گاهى که زبیر اظهار تردید مى کرد به پدر گفت : از لشکر على ترسیدى که پیام مرگ را در بردارد.(284) و کار به جائى رسید که زبیر عاقبت نه بخیر شد و به دست مردى دور از معرکه بعد از روشن کردن آتش جنگ جمل ، ترور شد، وقتى سر و شمشیر او را نزد حضرت شمشیر او را نزد حضرت آوردند، حضرت شمشیر او را از غلاف بیرون کشید و فرمود: چه بسیار با این شمشیر مقابل پیامبر نبرد کردى و در روایتى فرمود: شمشیرى است که بسیار غم و غصه با آن از روى پیامبر زدود - ولى الان به این وضع بدگرفتار شد. سپس در صورت زبیر دقت کرده فرمود: تو مدتى با پیامبر هم صحبت بودى و با حضرت فامیل بودى ، اما شیطان وارد دماغ تو شد و تو را به این جا کشاند، و در همین زمان بود که حضرت فرمود: زبیر همواره با ما اهل بیت بود تا اینکه پسرش بالغ شد و او را از ما جدا کرد.(285) مراتب احترام و خدمت به پدر و مادر ابى ولاد حناط گوید: از امام صادق علیه السلام راجع به این سخن خداوند که مى فرماید: (( و بالوالدین احسانا )) به پدر و مادر احسان کنید، پرسیدم : این نیکى چیست ؟ حضرت فرمود: احسان این است که با آنها خوب برخورد کنى ، و آنها را وادار نکنى که از تو چیزى بخواهند وقتى تقاضا دارند، گرچه آنها بى نیاز باشند (یعنى نه تنها باید به پدر و مادر کمک کرد و نه تنها باید قبل از درخواست به آنان کمک کرد بلکه اگر خودشان هم مى توانند حوائج خود را تهیه کنند باز فرزند، کار آنها را انجام دهد). سپس حضرت فرمود: مگر نه این است که خداوند مى فرماید: (( لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون ، )) هرگز به نیکى نرسید تا از آنچه دوست مى دارید انفاق کنید و فرموده (( اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهر هما )) یعنى اگر یکى یا هر دوى آنها نزد تو به پیرى رسند به آن دو اه نگو و از خود مران . حضرت صادق علیه السلام فرمود: یعنى اگر تورا ناراحت کردند اه نگو و اگر تو را زدند از خود مران ، (و اینکه خداوند مى فرماید) (( و قل لهما قولا کریما )) به پدر و مادر سخن شایسته بگو، حضرت فرمود: بگو خداوند شما پدر و مادر را مشمول غفران خود کند این سخن شایسته است . و اینکه مى فرماید (( و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة ، )) بال ذلت از روى رحمت براى پدر و مادر بگشا، حضرت صادق علیه السلام فرمود: به پدر و مادر ذخیره مشو مگر از روى مهربانى و محبت و صدایت را بلندتر از صداى آندو مکن و دستت را هم روى دست آندو بلند مکن و جلوتر از آنها قرار مگیر.(286) پدر و مادر بر زن و فرزند مقدم هستند امام صادق علیه السلام فرمود: مردى نزد پیامبر آمده عرض کرد: مرا سفارش نما، حضرت فرمود: براى خدا شریک مگیر، گرچه تو را به آتش ‍ بسوزانند و شکنجه ات کنند مگر اینکه (از روى ترس باشد ولى ) قلب تو به ایمان مطمئن باشد. پدر و مادرت را اطاعت کن و نیکى نما چه در حال مرگ و اگر پدر و مادر به تو دستور دادند که از خانواده و ثروت خود جدا شوى انجام ده که از ایمان است .(287) مؤ لف گوید: این حدیث را باید کسانى که بخاطر مال و همسر از پدر و مادر جدا شده اند بیشتر دقت کنند، یک مرد موفق کسى است که پدر و مادر و همسر را با حفظ حقوق متقابل با خود نگه دارد، و بداند که احترام و رعایت پدر و مادر هرگز قابل مقایسه با همسر نیست ، هیچکس پدر و مادر نمى شود و با هیچ دلیلى نمى شود به آنان اهانت کرد و یا کوتاهى نمود. البته پدران و مادران دوراندیش خوب مى دانند که باید جوان خود را مخصوصا هنگام ازدواج درک کنند و بدانند احیانا اگر جوانشان در سرآغاز زندگى جدید گاهى کم لطفى مى کند یا انتظارات آنها را انجام نمى دهد، مقطعى است و نباید خیلى سخت بگیرند، شود زندگى جدید و جوانى و نیروى جنسى و مسائل دیگر گاهى جوان را از بسیارى از مسائل از جمله پدر و مادر غافل مى کند. جوانان نیز باید بدانند درست همان لحظات و ایامى که اوج خوشوقتى و لذت آنان در زندگى جدید است ، براى پدر و مادر از نقطه هاى عطف زندگى است و همان ایام غفلت شما از پدر و مادر جنبه هاى دیگر دارد و آنها انتظار دارند جوانشان در هنگام ازدواج بیشتر به آنها توجه کند و جوان هم در اثر ازدواج اگر از پدر و مادر غافل شود مسئله ساز خواهد بود. مشکله ازدواج این است که انتظارات پدر و مادر زیاد غفلت جوان هم بخاطر ازدواج زیاد است و اینجا این جوان هوشیار است که باید با دقت و هوشیارى از این مرحله به سلامت عبور کند. الا اى یوسف مصرى که کردت سلطنت مغرور!! پدر را باز پرس آخر کجا شد مهر فرزندى حضرت یعقوب پس از سالهاى طولانى که در فراق یوسف گریست و افسوس خورد، بالاخره فهمید که یوسف در مصر است و به مقام ریاست رسیده است ، تصمیم گرفت تا به نزد یوسف براى دیدار او برود، کاروان حضرت یعقوب به مصر نزدیک مى شد، یوسف فهمید که پدر وارد مى شود به استقبال او آمد. امام صادق علیه السلام فرمود: یعقوب با دیدن یوسف پیاده شد،(288) یوسف خواست پیاده شود، اما مقام و ریاست نگذاشت تا در مقابل پدر پیاده شود، همینکه بر پدر سلام کرد، جبرئیل بر نزد یوسف آمد و گفت : اى یوسف خداوند متعال به تو مى گوید: چه شد که در مقابل بنده شایسته من پیاده نشدى ؟ این مقام و ریاست ؟ باز کن کف دست خود را، یوسف دست خود را گشود، ناگاه نورى از میان انگشتانش خارج شد، پرسید: این چه بود؟ جبرئیل گفت : (نور پیامبرى بود) هرگز از نسل تو پیامبرى نخواهد آمد، این مجازات تو بود بخاطر برخورد تو با پدرت یعقوب که در مقابل او پیاده نشدى .(289) رمز خوشبختى در خدمت به والدین است یکى از مهمترین ابزار خوشبختى براى انسان ، رضایت و خدمت به پدر و مادر است ، خدمت به پدر و مادر و دعاى خیر ایشان ، پشتوانه محکمى براى سعادت دنیوى و اخروى اولاد به حساب مى آید. گرچه در دوران کنونى که عصر تمدن و پیشرفت علمى و انحطاط ارزشهاى انسانى مى باشد، فرزندان همین که احساس استقلال کردند، بطور کلى با پدر و مادر به سردى برخورد مى کنند و آنها را به کنج عزلت و فراموشى مى سپارند، و یا آنها را مانع نشاط و خوشى خود به حساب مى آورند. اما تجربه نشان داده است که اینگونه افراد در زندگى موفق نخواهند بود، و بر عکس آنها که به والدین خدمت مى کنند، داراى زندگى خویش و با نشاط خواهند شد. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: هر که خوشحال مى شود از اینکه عمرش افزایش یابد و روزى او فراخ شود، به پدر و مادرش خدمت کند که خدمت به آنها اطاعت خداست ، حضرت صادق علیه السلام فرمود: اگر مى خواهى عمرت زیاد شود به دو بزرگ خود - یعنى پدر و مادرت - نیکى کن .(290) احترام فوق العادة به مادر امام صادق علیه السلام فرمود: مردى نزد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آمد و عرض کرد: یا رسول الله به چه کسى نیکى کنم ؟ حضرت فرمود: به مادرت ، عرض کرد سپس به کى ؟ حضرت فرمود: به مادرت ، باز پرسید: سپس به که ؟ حضرت باز فرمود: به مادرت ، دفعه بعد که پرسید سپس به که ؟ حضرت فرمود: به پدرت .(291) امام سجاد علیه السلام نیز فرمود: مردى نزد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آمد و عرض کرد: یا رسول الله هیچ کار زشتى نمانده که انجام نداده باشم آیا براى من توبه اى هست ؟ پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: آیا از پدر و مادرت هیچکدام زنده اند، عرض کرد: پدرم ، حضرت فرمود: برو به او نیکى کن ، وقتى آن مرد پشت نمود که برود، پیامبر فرمود: اى کاش مادرش (زنده ) مى بود.(292) مؤ لف گوید: محبت فراوان و فداکارى مادر از یک طرف و حساسیت و لطافت روح او از جهت دیگر موجب این احترام فوق العاده براى وى شده است . به پدر و مادر پیر خود شخصا کمک کنید ابراهیم ابن شعیب گوید: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم : پدرم بسیار پیر شده است ، بطورى که وقتى کارى دارد ما او را بر دوش گرفته مى بریم ، حضرت فرمود: اگر بتوانى خودت عهده دار آن شوى انجام ده ، با دست لقمه به او بده ، که این کار فردا براى تو سپرى خواهد بود.(293) یعنى تو را از خشم الهى حفظ مى کند. یعنى فرزندان نباید هنگام پیرى و درماندگى والدین ، آنها را از خود دور کنند. چند دستور مهم براى مقابله با بلاها و مشکلات هر انسانى سعى مى کند در حد توان خود با خسارتها و بلاها مقابله کند و خود را از زیان بدور دارد، ولى تجربه نشان داده است که بسیارى از بلاها و زیانها پیش بینى نشده هستند، کما اینکه طبق عقیده ما مسلمانان بسیار از سختیها و بلاها غیر از علل معمولى داراى اسباب بخصوصى هستند که مى بایست علاوه بر در نظر گرفتن مسائل عقلائى و علمى ، از نظر معنوى به مقابله با آنها پرداخت . بطور کلى براى مصون ماندن از بسیارى از بلاها از نظر روایات اسلامى به امورى سفارش شده است که بطور خلاصه به چند مساءله مهم اشاره مى شود. 1 - گناه انسان را مبتلا مى کند حضرت على علیه السلام فرمود: از گناه بپرهیزید که هیچ بلائى و کمبود روزى نیست مگر به خاطر گناه ، حتى خراش بدن و زمین خوردن و دچار مصیبت شدن .(294) امام صادق علیه السلام فرمود: بدان که هیچ رگى زده نمى شود و هیچ لغزشى که موجب زمین خوردن شود رخ نمى دهد، هیچ سر دردى پیدا نمى شود، هیچ بیمارى به وجود نمى آید مگر بخاطر گناه ، و همین است که خداوند عزوجل در کتاب خود مى فرماید: هر مصیبتى که به شما برسد به خاطر اعمال خود شماست ، و خداوند از بسیارى از آنها در مى گذرد.(295) امام رضا علیه السلام فرمود: هر گاه بندگان گناهان تازه اختراع کنند، خداوند نیز بلاهائى تازه که سابقه نداشته و نمى شناختند، بر آنها ایجاد مى کند.(296) 2 - صدقه بلا را دور مى کند از نظر روایات اسلامى و تجربیات فراوان جاى هیچگونه شک و تردیدى نیست که صدقه از بهترین عوامل براى پیشگیرى از بلا و سختیهاست . پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به حضرت على علیهماالسلام فرمود: یا على صدقه آن بلائى را که مقدر و محکم شده برمى گرداند.(297) و فرمود: صبح را با صدقه آغاز کنید که بلا از صدقه عبور نمى کند(298) و در روایات متعدد وارد شده است که صدقه هفتاد نوع بلا و یا مرگهاى ناهنجار - مثل تصادف - سوختگى و مانند اینها - را دفع مى کند. محمد ابن مسلم گوید: با امام باقر علیه السلام در مسجد پیامبر بودیم که یکى از شرفه هاى مسجد بر سر مردى افتاد اما به او نزد و به پایش خورد، حضرت فرمود: از او پرسید امروز چه کرده است ؟ وقتى از او سوال کردند گفت : در میان راه مقدارى خرما به سائلى صدقه دادم ، حضرت فرمود: خداوند به خاطر آن صدبه ، بلا را از تو دور کرد.(299) صدقه مال و ثروت را افزایش مى دهد و از خواص مهم صدقه ، زیاد شدن روزى و برکت است ، آن هم دهها برابر آنچه داده شده است . امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: وقتى تنگدست شدید با خدا به وسیله صدقه تجارت کنید.(300) و امام صادق علیه السلام فرمود: آیا نمى دانى که هر چیزى کلیدى دارد و کلید روزى صدقه است پس عزیزانى که طالب خوشبختى هستند با دادن صدقه ، دنیا و آخرت خود را بیمه کنند، مبادا که از دادن صدقه امساک کنیم ، اما براى مداوا و جبران خسارت دهها برابر پول وقت صرف کنیم ! 3 - رسیدگى به فامیل عمر و روزى را زیاد مى کنند دهها روایت از ائمه علیهم السلام همگى گواه بر این است که رسیدگى و رفت و آمد فامیلى عمر و روزى را زیاد مى کند، پس هر کس که از مرگ و فقر در هراس است ، بهتر است از این پناهگاه استفاده کند، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: هر که خوشحال مى شود روزى او فراوان و اجلش تاءخیر افتد صله رحم کند.(301) و در حدیث دیگر فرمود: هر کس یک کار را براى من چهار چیز را براى او ضمانت مى کنم ، او صله رحم بجا آورد، تا خداوند او را دوست دارد، روزیش را فراوان گرداند، عمرش را افزایش دهد، و او را در بهشت موعود جاى دهد.(302) امام صادق علیه السلام به مردى به نام میسر فرمود: اجل تو چند بار فرا رسید اما خداوند هر بار به خاطر صله رحم و نیکى به نزدیکانت آن را به تاءخیر انداخت .(303) مردى به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله عرض کرد: یا رسول الله فامیلى دارم که من به آنها سر مى زنم اما آنها مرا اذیت مى کنند، تصمیم گرفته ام آنها را رها کنم ، حضرت فرمود: (اگر چنین کنى ) خداوند هم همگى شما را رها مى کند! عرض کرد: پس چه کنم ؟ حضرت فرمود: به آنکه تو را محروم کند عطا کن ، با آنکه از تو بریده به پیوند، از آنکه به تو ستم کرده عفو کن تا خداوند یاور تو باشد بر علیه آنها(304) و در حدیث دیگرى فرمود: صله رحم عمر سه ساله را سى سال مى کند و قطع رحم ، عمر سى ساله را سه سال مى کند.(305) 4 - دعا گنجینه پر ارزش و مؤ ثر مى باشد دعا گنجینه ارزشمندى است که ما مسلمانان با وجود اینکه خداوند را مدبر و گرداننده جهان مى دانیم ، اما در عمل از این گنجینه پرارزش یعنى امداد الهى استفاده نمى کنیم و آن را تکیه گاه خود قرار نمى دهیم ، مسلمان باید در زندگى با خداوند کار کند، براى خدا بدهد، از خداوند بگیرد، از خداوند تقاضا کند، با حضرتش صحبت کند، همواره با خدا سر و کار داشته باشد، آن وقت است که مزه ایمان و اسلام و دعا و همدم شدن با خدا را مى فهمد. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: آیا مى خواهید اسلحه اى به شما معرفى کنم که شما را از شر دشمنان نجات دهد و روزى شما را فراوان کند؟ عرض کردند آرى ، فرمود: خداى خود را در شب و روز بخوانید و دعا کنید که دعا اسلحه مؤ من است .(306) امام صادق علیه السلام فرمود: دعا از نیزه تیز برنده تر است (307) و فرمود: آیا طولانى بودن بلا یا کوتاهى آن را تشخیص مى دهید؟ عرض کردیم نه ، فرمود: هر وقت کسى هنگام بلا به او الهام شد که دعا کند، بدانید که بلا کوتاه است .(308) موسى ابن جعفر علیه السلام فرمود: همانا دعا برمى گرداند بلائى را که مقدر شده و آنچه مقدر نشده از حضرت سوال شد بلاى مقدر را فهمیدیم ، آنچه مقدر نشده را چگونه برمى گرداند؟ حضرت فرمود: (سبب مى شود) تا انجام نشود.(309) امام باقر علیه السلام به زراره فرمود: مى خواهى تو را به چیزى راهنمائى کنم که پیامبر در آن استثنا نزد؟ عرض کردم آرى ، فرمود: دعا بر مى گرداند آن قضا (تقدیراتى ) را که سخت و محکم شده ، سپس حضرت (براى نشان دادن این مساءله ) انگشتان دست خویش را گره کرد - یعنى بلا هر چه محکم و حتمى باشد باز با دعا بر طرف مى گردد.(310) محرم و نامحرم در دین مقدس اسلام ، روابط زن و مرد، داراى شرائط و احکام مخصوصى است که هر مسلمانى باید آن را بداند و رعایت کند، در جوامع امروز بشرى بخاطر بى بند و بارى و عدم رعایت نکات اخلاقى لازم ، زن و مرد، بدون در نظر گرفتن مسائل اخلاقى ، با هم ارتباط برقرار مى کنند، و دچار دهها مفسده اجتماعى شده و خود و اجتماع را به هلاکت مى کشانند. اسلام روابط زن و مرد را بسیار حساس و دقیق معرفى مى کند، و جوامع بشرى را از ارتباط نا سالم میان زن و مرد بر حذر مى دارد. غریزه جنسى بعنوان یک غریزه فطرى احتیاج به کنترل و تعدیل دارد، و مى باید از راههاى مشروع به آن پاسخ داد و نیاز جنسى را تاءمین نمود، وگرنه تاءمین بى قید و شرط مسائل شهوى و مثل سایر عرائز، نه تنها سودمند نیست ، بلکه موجب هلاکت خواهد بود. به همین جهت است که در اسلام ، عده اى از افراد براى زن یا مرد بعنوان محرم و نامحرم ، مطرح شده اند اختلاط زن و مرد نامحرم موجب تحریک غریزه جنسى و زمینه فعالیت شیطان براى ایجاد فساد در جامعه خواهد بود. به همین نظر اسلام هرگز اختلاط زن ومرد را نیکو نشمرده است ، و به زن و مرد در مورد خطر اینگونه محاف هشدار داده است ، مخصوصا اختلاط پسرو دختر جوان در مجالس خلوت یا بى بند و بار. وقت خشم و وقت شهوت مرد کو؟ این عابد به سختى مقاومت کرد در میان بنى اسرائیل زن بد کاره اى بود که بسیارى از جوانان را شیفته خود کرده بود، روزى در نزد وى جوانى گفت : اگر آن عابد مشهور هم این زن را ببیند شیفته وى مى شود، زن با شنیدن این سخن سوگند خود که به خانه نمى روم تا عابد را منحرف کنم ، همان شب به طرف خانه عابد آمد، در زد و گفت : اى عابد امشب مرا پناه ده که در خانه تو شب را صبح کنم ، عابد امتناع نمود، زن گفت : بعضى از جوانان قصد تجاوز به من را دارند، از ایشان گریخته ام اگر در را باز نکنى ، کارى زشت صورت مى گیرد، عابد با شنیدن این سخن در را باز کرد. زن چون وارد خانه شد، براى فریب عابد لباسهاى خود را افکند، همینکه نگاه عابد به زیبائى و جمال زن افتاد عنان شهوت از دست داد، وقتى به خود آمد که دست خود را بر بدن آن زن دید در همان ساعت بخود آمد، دست بر داشت ، در آنطرف ظرفى بر آتش بود دست خود را بر روى آتش ‍ نهاد، زن گفت چه مى کنى ؟ گفت : دست خود را به آتش دنیا مى سوزانم شاید از آتش آخرت نجات یابم ، زن به عجله بیرون شتافت و فریاد زن عابد را دریابید که دست خود را سوزاند. وقتى مردم رسیدند دیدند دستش سوخته است .(311) نصیحت شیطان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: ابلیس به حضرت موسى گفت : اى موسى با زن نامحرم تنها مباش که هرگاه مردى با زن نامحرم خلوت کند من خودم حاضر مى شوم (براى گمراهى ) نه یاورانم (شدیدا در معرض ‍ گمراهى خواهد بود).(312) نفس انسان بهانه جوست (( النظرة بعد النظرة تزرع فى القلب الشهوة و کفى بها لصاحبها فتنة )) امام صادق علیه السلام فرمود: نگاه بعد از نگاه (به حرام یا به امور بیهوده ) شهوت را در دل مى رویاند و همین براى هلاک صاحب آن کافى است (نگاه هاى بیهوده به اشیاء و افراد موجب پراکندگى ذهن و بهانه جوئى و هوسبازى روح انسان است تا چه رسد به نگاه حرام یعنى روح بسیارى مانند اطفال تا وقتى ندیده در خواست ندارد همین که دید با سر سختى بهانه جوئى مى کند).(313) اثر چشم پوشى (( غضوا ابصار کم ترون العجائب .)) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: چشمهاى خویش را بر هم نهید تا عجائب ببینید (تا دیده ما متوجه امور مادى است دل هم از دیدن معنویات غافل است ، همینکه دیده بسته شد دل از سرگرمى دنیا جدا شده به کلمات نظر مى کند).(314) نگاه دوم ممنوع (( لکم اول نظرة الى المراة فلا تتبعوها نظرة اخرى و احذروا الفتنة )) امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: نگاه اول که به نامحرم افتاد مال شما، دنبال آن دیگر نگاه کنید و بترسید از هلاکت .(315) پاداش چشم پوشى امام صادق علیه السلام فرمود: هر که نگاهش به زنى افتد و چشم خویش را به آسمان برگرداند و یا چشم را ببندد، پلک چشم او باز نشود مگر اینکه خداوند از زنان بهشتى بدو تزویج کند.(316) اینجا نخوابید (( من کان یومن بالله و الیوم الاخر فلا یبت فى موضع یسمع نفس امراة لیست له بمحرم .)) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: هر که به خدا و روز جزا ایمان دارد در جائى که صداى نفس زنى که با او محرم نیست شنیده مى شود نخوابد.(317) در جاى زن ننشینید (( اذا جلست المراة مجلسا فقامت عنده فلا یجلس فى مجلسها وجل حتى یبرد.)) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: وقتى بانوئى جائى نشست و برخواست تا آن مکان سرد نشده است مرد جاى او ننشیند (از همین روایت باید به اهمیت و حساسیت روابط مرد و زن توجه کرد و اینکه تا چه حد مرد و زن در معرض تاءثیر هستند بنابراین نباید به دلائل واهى اختلاط زن و مرد را تجویز کرد گرچه هر دو در حجاب و عفاف باشند).(318) مرد و دختر کوچک (( اذا بلغت الجاریة ست سنین فلا ینبغى لک ان تقبلها )) امام باقر علیه السلام فرمود: وقتى دختر به سن شش سالگى رسید سزاوار نیست که او را ببوسى ، (زیرا از این سن به بعد زمینه براى تحریک دو طرف موجود است و شیطان مجال وسوسه پیدا مى کند).(319) به چادر زنها هم نگاه نکنید (( اما یخشى الذین ینظرون فى ادبار النساء ان یبتلوا بذلک فى نسائهم .)) امام صادق علیه السلام فرمود: آیا آنها که به پشت سر زنها نگاه مى کنند نمى ترسند که این عمل راجع به همسران خودشان انجام شود (بگذارید معابر مسلمین براى بانوان از امنیت کافى برخوردار باشد).(320) زن و مرد هر دو باید عفت چشم داشته باشند (( من ملا عینیه من حرام ملاالله عینیه یوم القیامة من النار الا ان یتوب و یرجع .)) امام صادق علیه السلام از پدران خود علیهم السلام روایت کند که فرمودند: هر که چشمان خویش را از حرام پر کند خداوند دو چشم او را در قیامت از آتش پر کند مگر اینکه توبه کند و برگردد.(321) به زن نامحرم سلام نکنید (( لا تبدئوا النساء بالسلام و لا تدعوهن الى الطعام )) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: به زنها(ى نامحرم ) سلام نکنید، و آنها را به غذا دعوت نکنید، (مخصوصا سلام کردن به زنان جوان ، که حضرت امیر علیه السلام در روایتى فرمود مى ترسم بیشتر از ثواب ، به حرام بیفتم ، اگر سخن زن در یک مسئله اسلامى مثل جواب سلام براى شخصى چون على علیه السلام چنین است ، پس عکس العمل رفتار دلفریب پسر و دختر چه فاجعه اى خواهد داشت ).(322) نگاه به زنان کافر (( لا باس بالنظر الى رئوس نساء اهل الذمة )) امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: نگاه کردن به موى سرزنهاى یهودى و نصرانى و زرتشتى (اهل ذمة ) حرام نیست (به شرط اینکه از روى شهوترانى نباشد و در حرام نیفتد)(323) زن و پسر بچه (( سئل امیرالمؤ منین علیه السلام عن الصبى یحجم المراة قال اذا کان یحسن ان یصف فلا )) از امیرالمؤ منین علیه السلام سوال شد پسر بچه مى تواند زن را حجامت کند (حجامت ، گرفتن خون کثیف و زیادى بدن است که در سابق انجام مى شد و از نظر اسلامى هم تاءکید شده است ) حضرت فرمود: اگر بچه مى تواند تعریف کند حجامت نکند (یعنى بانوان با حیاء مى بایست از پسر بچه اى که از امور جنسى آگاه است دورى کنند).(324) تیر شیطان (( ایاکم و النظر فانه سهم من سهام ابلیس . )) امام صادق علیه السلام فرمود: از نگاه (آلوده ) بپرهیزید که تیرى از تیرهاى شیطان است .(325) خواهر زن محرم نیست . از امام رضا علیه السلام شخصى سئوال کرد آیا به موى خواهر زن مى توان نگاه کرد، فرمود: خیر مگر اینکه از زنهائى باشد که بر اثر پیرى امید ازدواج نداشته باشد، راوى پرسید: خواهر زن با زن غریبه یکى است ؟ فرمود: بله .(326) به نامحرم دست ندهید (( من صافع امراة تحرم علیه فقد باء بسخط من الله عز و جل )) امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش روایت کند که فرمودند: هر که با زن ماه محرم دست دهد، خشم خدا را براى خود فراهم آورده است .(327) با نامحرم شوخى نکنید ابو بصیر گوید: من به زنى قرآن یاد مى دادم ، روزى با او شوخى کردم ، بعدا که خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم حضرت فرمود: اى ابا بصیر به آن زن چه گفتى ؟! من از خجالت صورتم را با دستهایم پوشاندم ، حضرت فرمود: دیگر پیش او نرو. و در روایت دیگر حضرت به ابو بصیر فرمود: برو و به آن زن بگو: ابو جعفر - یعنى خود حضرت - تو را سلام مى رساند و مى گوید: خودت را به ابو بصیر تزویج کن ، ابو بصیر گفت : تو را به خدا ابو جعفر این سخن را فرمود؟ سوگند یاد کردم که چنین است ، او نیز قبول کرد و همسر من شد!(328) مردى بنام میسر گوید: به منزل امام باقر علیه السلام آمده در زدم ، دخترکى کوچک بیرون آمد، دستم را روى دست دختر گذاردم و گفتم : به مولایت بگو میسر دم در منتظر اجازه است ، در این میان ناگاه حضرت از انتهاى خانه صدا برآورد: بیا تو - پدر مباد ترا - سپس فرمود: بخدا سوگند اى میسر اگر این دیوارها مانع دید ما باشند همچنانکه مانع دید شما هستند ما و شما یکسان خواهیم بود، میسر گوید: عرض کردم : فدایت شوم به خدا قصدى نداشتم جز اینکه مى خواستم (با دیدن نمونه اى از علم غیب شما) ایمان خودم را نسبت به شما افزون کنم .(329) دختر بچه شش ساله را به مجالس مردها نیاورید. والى مکه محمد ابن ابراهیم شوهر دختر امام صادق علیه السلام بود، او دخترى داشت که لباسهاى رنگارنگ بر او پوشانده ، او را به مجلس ماه محرم مى آورد و او را بغل مى کردند تا اینکه روزى دخترک نزد حضرت موسى بن جعفر علیه السلام (که دائى او مى شدند) آمد، حضرت در حالى که دو دست خویش را دراز کرده بود دخترک را گرفته فرمود: دختر وقتى شش ساله شد بر مرد نامحرم جایز نیست او را ببوسد و یا بغل کند.(330) حساسیت روابط زن و مرد سعیده و منة دو خواهر محمد ابن ابى عمیر گویند نزد حضرت صادق علیه السلام رفته و پرسیدیم آیا زن مى تواند به برادرش سر بزند و از او عیادت کند، حضرت فرمود آرى ، پرسیدیم آیا مى تواند به برادرش دست بدهد، حضرت فرمود: به واسطه لباس (دستهایشان به هم نخورد) یکى از آنها گفت : خواهرم نزد برادرانش مى رود، حضرت فرمود: وقتى پیش ‍ بردارت مى روى لباس رنگارنگ نپوش .(331) مؤ لف گوید: اندیشمندان و صاحبان فکر و هوش ، خوب مى فهمند که امام صادق علیه السلام وقتى دست دادن خواهر و برادر را بطور مستقیم یا لباس ‍ رنگارنگ را هنگام دیدار براى زن نمى پسندد، روابط زن و مرد را چقدر حساس مى داند با این حساب ، اختلاط زن و مرد و دختر و پسر نامحرم با آن وضع لباس و بدن در محافل ، خدا مى داند زمینه ساز چه مفاسدى خواهد بود. در یک بستر نخوابند (( لا ینام الرجل مع الرجل ثوب و احد فمن فعل ذلک وجب علیه الادب و هو التعزیر.)) حضرت امیر علیه السلام فرمود: مرد با مرد زیر یک روانداز نخوابند، هر که چنین کند باید با تعزیر (تازیانه ) او را ادب کرد، و در حدیثى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: دو زن نیز نباید زیر یک روانداز بخوابند مگر اینکه ناچار شوند و امام صادق علیه السلام فرمود: اگر چنین کنند هر کدام استحقاق سى تازیانه دارند.(332) عضو ناشکر (( لیس فى البدن شى ء اقل شکرا من العین فلا تعطوها سولها فتشغلکم عن ذکر الله عز و جل )) حضرت امیر علیه السلام فرمود: هیچ عضوى ناسپاستر از چشم نیست خواسته چشم را اجابت نکنید که از یاد خدا شما را غافل مى کند. (این اولین ضرر نگاههاى بیهوده است یعنى غفلت ).ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد بسازم خنجرى نیشش ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد زنها با نامحرم کمتر صحبت کنند پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: زنها با نامحرم بیش از پنج کلمه آن هم به هنگام ضرورت صحبت نکنند (صحبت کردن و مقدمات و لوازم آن مانند صداى رقیق و نگاه کردن به یکدیگر و سایر مسائل از موجبات فساد در بسیارى از موارد است ، بنابراین از نظر اسلامى برازنده زن مسلمان نیست که هنگام خرید و غیره شروع کند با مرد نامحرم سخنان بیهوده و غیر ضرورى گفتن ). چهار چیز دل مرده گى مى آورد. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: چهار چیز دل را مى میراند، گناه روى گناه ، با زنها زیاد مناقشه کردن یعنى سخن گفتن (منظور یا زنهاى نامحرم است و یا بطور کلى زیاد با زنها بگو مگو کردن مخصوصا اگر نامحرم باشند، به هر حال مردان و یا زنانى که بخاطر شغل یا مسائل دیگر با اجنبى صحبت مى کنند باید به حداقل اکتفا کنند) و بگو مگو با افراد احمق که او بگوید و تو بگوئى و به خیرى بر نگردد و چهارم همنشینى با مرده ها! سوال شد: همنشینى با مرده ها یعنى چه ؟ حضرت فرمود: هر ثروتمند خوشگذارن .(333) مؤ لف گوید: پیامبر اکرم این چهار کار را موجب دل مرده شدن دانسته است و دل که بمیرد دیگر از صفات انسانى بدور است و قابلیت فیض الهى را هم ندارند، نه از دعا لذت مى برد و نه از عذاب الهى مى ترسد و نه از تشویقهاى او رغبت حاصل مى کند. زنگهاى خطر را احساس نمى کند و به معنویات و امور دینى ارزش قائل نمى شود، حیوانى مى شود انسان نما، که تمام تلاشش در فکر شکم و شهوت است ، و معلوم است که گناه زیاد کردن بدون توبه دل را مى میراند، با زنهاى اجانب صحبت کردن کانون فساد اخلاقى است ، با زنهائى که محرم هم هستند اما سراسر صحبتشان در محور گناه یا مادیات یا امور بیهوده است نیز همینطور است ، بحث و جدل با افراد احمق هم جز گمراه کردن روح و فکر فایده اى ندارد، اما همنشینى با پولداران خوشگذران از آنجا که تمام ظاهر و باطن این افراد نشان دهنده مادیات مى باشد، لباسشان ، رخسارشان ، رفتارشان ، منزلشان ، اثاث منزلشان ، فرزندانشان و فامیلشان و حتى افکار و روحیاتشان تمام مظاهر مادى هستند، چه بسا افراد کم ظرفیتى که با مشاهده و همنشینى با اینان ، خود را سبک و پست احساس کنند و ارزشهاى معنوى خود را فراموش کرده ، به فکر جمع آورى و حرص و آز بیفتند و این است که موجبات مرگ و قساوت دل انسان مى گردد و از همین جاست که توصیه مى شود، زن و فرزندان خود را تا مى توانید از مجالست با اینگونه افراد بدور دارید وگرنه موجبات چشم و کم چشمى و حرص و آز تحقیر را براى خود و خانواده فراهم خواهیم نمود. دکتر محرم است اما: ابو حمزه ثمالى گوید: از امام باقر علیه السلام سئوال کردم زن مسلمان اگر بلایى به بدنش رسد مثل شکستگى یا زخم در مکانى که بر مرد جایز نیست به آنگاه کند (ولى ) مرد بهتر مى تواند معالجه کند از زن ، آیا بر مرد جایز است (براى مداوا) نگاه کند؟ حضرت فرمود: اگر مضطر شد در مراجعه به مرد، و زن هم رضایت داد مرد مى تواند او را معالجه کند.(334) مؤ لف گوید: این که برخى از بانوان معتقدند دکتر محرم است صحیح است اما به شرط اینکه دکتر زن براى معالجه زن نباشد و یا دکتر مرد براى معالجه مرد نباشد و یا دسترسى به آن غیر مقدور و سنگین باشد و به مقدار ضرورت از دو طرف اکتفا شود، نه اینکه نزد دکتر مثل شوهر حجاب خود را باز کند و بى پروا بدن خود را نشان دهد، اگر باید جایى از دست خود را نشان دهد جایز نیست تمام عضو را نشان دهد بلکه باید مقدار غیر لازم را بپوشاند، بر دکتر هم جایز نیست بیش از مقدار لازم را در نظر کند، بنابراین راننده و بقالى و آب حوضى و دستفروش و غیر اینها هیچکدام محرم نیستند که بانوان بى پروا با آنها صحبت کنند یا به هم نظرکنند همچنان که معلم و استاد نیز به هیچ وجه محرم نیست و مانند سایر مردها و زنهاى نامحرم حساب مى شوند، لازم مى دانم در اینجا به حساسیت این مسئله تاءکید کنم که اگر جامعه اسلامى مى خواهد روابطش در عین پیشرفت علمى از عفت و دیانت برخوردار باشد باید سعى شود در محیطى بسیار ساده و عفیف با همین امکانات موجود با حداکثر توان تلاش کنند تا بانوان مسلمان براى معالجه یا درس خواندن محتاج نامحرم نباشد و بالعکس . حضرت فاطمه و مرد نابینا حضرت امیر علیه السلام فرمود: مرد نابینایى خواست وارد شود حضرت فاطمه (س ) پنهان شد، پیامبر فرمود: چرا پنهان شدى او که تو را مى بیند؟ فاطمه (س ) عرض کرد: اگر او مرا نمى بیند من که او را مى بینم ، و او هم او را احساس مى کند، پیامبراکرم صلى الله علیه و آله فرمود شهادت مى دهم که تو پاره تن من هستى (بعضى ممکن است بپندارند که رعایت این نکات که کمال عفاف است امروز میسر نیست ، بله با بافت کنونى جامعه این امر ممکن نیست ، اما مى توان انتظار داشت حکومت اسلامى با هماهنگى میان بانوان و محیط کار و درس آنها جو بسیار مناسبى ایجاد کند که این نکات نیز رعایت شود و البته این مسئله غیر از ممنوعیت یا محدودیت شغلى بانوان است ).(335) سه نوبت اجازه بگیرند امام صادق علیه السلام فرمود: کسى که با خانواده اى کار دارد سه بار باید اجازه بگیرد بار اول براى اینکه بشنوند بار دوم براى اینکه آماده شوند و بار سوم که اجازه گرفت اگر خواستند اجازه دهند و اگر نخواستند اجازه ندهند و طرف بر مى گردد.(336) (پس کسى که نزد دیگرى مى رود نباید بدون اجازه وارد شود و اگر هم فهمید که در خانه هستند منتظر جواب مثبت نباشد همینکه اجازه ورود نداند برگردد شاید در وضعى نیستند که پذیراى او باشند). بانوان در حجاب خود دقت کنند ام سلمه یکى از همسران پیامبر(ص ) است گوید: من با یکى دیگر از همسران حضرت به نام میمونه نزد پیامبر بودیم که نابینائى به نام ابن مکتوم وارد شد، حضرت فرمود: خود را بپوشید (پنهان شوید) گفتیم اى پیامبر خدا مگر او نابینا نیست ؟ حضرت فرمود: آیا شما هم نابینائید؟ آیا شما نمى بینید؟! حضرت فاطمه سلام الله علیها به یکى از بانوان به نام اسماء فرمود من خجالت مى کشم از اینکه (چون زنى از دنیا رفت ) او را روى چیزى (تخته ) قرار مى دهند و بر روى او پارچه مى کشند و بینندگان مى توانند حجم بدن او را بازگو کنند، اسماء گفت : اى دختر پیامبر، من در کشور حبشه چیزى دیده ام که به شما نشان مى دهم سپس مقدارى از چوب نازک و مرطوب فراهم کرده ، به صورت تابوت در آورد، و روى آن پارچه اى انداخت ، همین که حضرت فاطمه علیه السلام این تابوت را دید لبخندى زد و فرمود: چه نیکو است این تابوت که مرد از زن شناخته نمى شود. آرى برادر و خواهر عزیز، این است بانوى نمونه اسلام که در عزت و عظمت جاى رقابت براى کمتر کسى بازگذارده است او چنان به حجاب اهمیت مى دهد که حتى راضى نیست حجم بدن زن را هنگام مرگ ، نامحرم ببیند، و چقدر فاصله است بین دختر پیامبر و بعضى از بانوان مسلمان که بى حجابى یا بدحجابى و معاشرت با اجانب را براى خود ارزش ‍ مى دانند. نگاه به زنهاى کافر مساءله : نگاه کردن به زنهاى کافر و غیر مسلمان بدون لذت و بدون ترس از اینکه در حرام بیفتد جائز است ، و احتیاط در آن است که بیش از آن مقدار که عادت آنها به نپوشاندن است نگاه نکند (بنابراین به زنهاى غیر مسلمان که به صورتى غیر معمولى و زننده ظاهر مى شوند، نگاه کردن خلاف احتیاط است ). نگاه از روى شهوت ممنوع است . مساءله : نگاه کردن مرد به مرد و زن به زن در صورتى که از روى لذت جوئى و یا خطر ابتلاء به حرام در کار نباشد جایز است ، جز در عورت (یعنى خصوص عقب و جلو نه بالا و پائین تر از آن ) و در این مساءله فرقى میان جوان یا پیر و یا زشت و زیبا نیست ، بله براى زن مسلمان مکروه است نزد زنهاى کافر بدن خود را نشان دهد. نگاه جائز و حرام مساءله : جائز نیست براى مرد که به زن نامحرم نگاه کند، براى زن هم جائز نیست به مرد نامحرم بدون ضرورت نگاه کند، و عده اى از فقهاء فقط صورت و دو کف دست را استثناء کرده اند، ولى احتیاط در این است که اصلا به هم نظر نکنند، بله تردد در مجامع عمومى مانند بازار و مانند آن که انسان مى داند نگاهش به نامحرم مى افتد اشکال ندارد و لازم نیست چشم خود را ببندد تا نگاهش به آنها نیفتد، البته این حکم در جائى است که خطر انحراف گمراهى در بین نباشد. نگاه کردن مرد و زنى که به هم محرم هستند بدون قصد لذت و بدون ترس ‍ از وقوع در حرام جائز است . محارم مرد عبارتند از: همسر، مادر، خواهر، دختر و فرزندان دختر، زن پدر، مادر زن ، مادر پدر مادر مادر، دختر برادر و دختر خواهر، و زن پسر، عمه و خاله . محارم زن عبارتند از: شوهر، پدر، برادر، پسر و فرزندان پسر، شوهر مادر، پدر شوهر، پدر پدر و پدر مادر، پسر برادر و پسر خواهر، شوهر دختر، عمو و دائى ، البته محارم دیگرى مثل محرم شدن از راه رضاع مراجعه شود. خودنمائى و شهوترانى حرام نفس اژدرهاست او کى مرده است حضرت امیر علیه السلام در وصیت خود هب فرزندش مى فرماید: مانع شود از اینکه زنها نظرشان به دیگرى افتد، که حجاب بیشتر براى زنها موجب دوام بیشتر است ، و (بدان که ) بیرون رفتن (از خانه ) سخت تر از آن نیست که فرد نامطمئنى را پیش آنها بگذارى ، اگر بتوانى کارى کنى که جز تو نشناسد (و نبینند) انجام ده .(337) آنچه آمار و ارقام در جوامع غربى و یا شرقى از شیوع فساد و فحشاء نشان مى دهد، سر منشاء آن خودنمائى و چشم چرانى و طمع ورزى مرد و زن در اجتماع است . نفس انسانى مخصوصا شهوت جنسى مثل اطفال بهانه گیر است ، طبیعت اغلب اطفال چنین است که اگر چیزى را نبینند و یا نشنوند بهانه آن را نمى گیرند، اما اگر دیدند به سختى رغبت مى کنند و تمام سعى خود را براى به دست آوردن آن انجام مى دهند و در این میان هیچ ضابطه اى هم در نظر نمى گیرند. و به عبارت دیگر نفس انسان به ویژه شهوت جنسى در بسیارى همانند شیرینى است که با دیدن صورتهاى زیبا و منظره هاى مهیج تحریک مى شود و چه مشکل است مقاومت در مقابل این هیجانها و چه اندکند کسانى که بتوانند خود را در میان پاکدامن نگاه دارند، آرى نکته حساس و مورد غفلت اینجاست که آدمى تا مبتلا به وسوسه شهوت نشود و برایش شرائط آماده نشود، خود نیز از شهوت خویش و ضعف نفس خود آگاه نیست و از این اژدهاى مهیب ولى خفته در درونش بى خبر است ! به همین جهت نه خود و نه همسر و نه جوان خود را از درگیرى با صحنه هاى مهیج کنترل نمى کند، و موجب سقوط در دامن فحشا مى گردند، مراقب باشید و به خود اطمینان نداشته باشید، و از درگیرى با مسائلى که حس شهوت را تحریک مى کند و شما را به گناه مى کشاند اجتناب کنید، فیلمها و کتابها و یا نوارهاى مبتذل از طریق ویدئو و غیره ، جز در معرض ‍ فساد قرار دادن خود و خانواده سودى در بر ندارد. بر صیصاى عابد در کمند شهوت داستان بر صیصاى عابد باید عبرت خوبى باشد براى والدین جوانان و همسران آنها، بر صیصاى عابد مردى بود که سالها خدا را عبادت کرده بود، به گونه اى که مستجاب الدعوة شد(338)، از اطراف بیماران و دیوانگان را نزد او مى آوردند، او دعا مى کرد، شفا مى یافتند، تا آنکه زنى از زنان اشراف به دیوانگى مبتلا شد او را براى شفا یافتن پیش عابد آوردند و رفتند. شیطان عابد را وسوسه کرد، همان عابدى که آنقدر عبادت کرده بود که دعایش مستجاب مى شد با این حال شیطان فهمید که رگ حساس و نقطه ضعف او کجاست ، آنقدر عابد را وسوسه کرد تا بالاخره عنان از کف داد و با آن زن زنا کرد، و سپس از ترس رسوائى زن را کشت ، چون قضیه فاش شد او را گرفتند و بر سر چوبه دار بستند. (دارهاى سابق همه به صورت حلق آویز نبوده بلکه محکوم را بردار مى بستند تا از گرسنگى بمیرد و یا با تیرى او را مى کشتند) در حالى که بالاى دار بود شیطان بر او ظاهر شد و گفت : من تو را به این روز انداخته ام ، اگر سختم را گوش کنى تو را خلاص مى کنم ، گفت چه کنم ؟ شیطان گفت : مرا سجده کن ! عابد بیچاره گفت : با این حال چگونه تو را سجده کنم ؟ گفت : به اشاره هم کافیست ! عابد با اشاره بر شیطان سجده کرد! و کافر شد، شیطان نیز از او بیزارى جست و سپس او را نجات هم نداد تا اینکه در حال کفر مرد.(339) تیر شیطان (( النظر سهم من سهام ابلیس مسموم )) امام صادق علیه السلام فرمود: نگاه تیرى از تیرهاى مسموم شیطان است ، چه بسیار نگاهى که حسرت بسیار به دنبال آورده است .(340) زنان و مردان آخر الزمان حضرت على علیه السلام در یکى از خطبه ها پس از حمد و ثناى الهى سه بار فرمود: (( سلونى ایها الناس قبل ان تفقدونى : )) اى مردم سئوالات خود را از من بپرسید، قبل از اینکه مرا نیابید. یکى از اصحاب حضرت بنام صعصعة عرض کرد یا امیرالمؤ منین دجال چه وقت خروج مى کند؟ حضرت فرمود: بنشین ، خداوند سخن تو را شنید و قصد تو را مى داند، (گویا مى خواسته زمان دقیق ظهور حضرت مهدى یا قیامت را بداند) به خدا قسم سوال شده (یعنى من ) در این مساله از سوال کننده داناتر نیست ، ولى براى آن عاملاتى است که یکى بعد از دیگرى مو به اجرا خواهد شد اگر مایلى به تو خبر دهم ؟ صعصعة عرض کرد: آرى مى خواهم ، حضرت فرمود: اینها را حفظ کن ، علامت خروج دجال این است : زمانى که مردم نماز را از بین ببرند و امانت را ضایع گردانند، دروغ را حلال شمرند و ربا بخورند و رشوه بگیرند. ساختمانهاى بلند بسازند، دین را به دنیا بفروشند، نادانان را رئیس کنند و با زنها مشورت نمایند، با اقوام و فامیل خود قطع رابطه نموده و به دنبال هوى و هوس روند... قرآنها زینت شود و مساجد طلاکارى گردد و مناره ها طولانى و بلند شود، اشرار مورد احترام قرار گیرند و صف ها شلوغ شود و خواسته ها مختلف گردد و عهدها شکسته گردد و موعود نزدیک شود، زنها با شوهرهایشان در تجارت و کسب براى حرص دنیا شریک شوند... ساز و آواز وسائل غنا را استعمال کنند، و آخر این امت اولش را لعن کند، زنها سوار زینها گردند، و زنان به مردان و مردان به زنان شبیه شوند... لباسهاى میش را بر دلهاى گرگها بپوشاند، قلبهاى آنها از مردار گندیده تر است و از گیاه تلخ صبر تلخ ‌تر است ...(341) و در روایت دیگرى که حضرت علائم آخر الزمان را بیان مى نمود فرمود: آشوبگرى که در عراق خروج کند، حجاب از زنان و بکارت از دختران برود...(342) سکته اثر اعمال نامشروع (( اذا کثر الزنا من بعدى کثر موت الفجاة .)) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: هنگامى که بعد از من زنا زیاد مى شود، مرگ هاى ناگهانى (سکته ) نیز زیاد مى شود.(343) (یعنى این خاصیت عمل نامشروع است که موجب مرگ هاى زودرس ‍ مى شود حتى براى دیگران ). بهترین عبادت (( ما من عبادة افضل من عفة بطن و فرج .)) امام باقر علیه السلام فرمود: هیچ عبادتى از عفت شکم و شهوت جنسى برتر نیست .(344) یعنى اگر انسان بتواند بخاطر شکم که همان تاءمین معاش ‍ است به حرام یا مکروه نیفتد و خود و روحیات و دین خود را ضایع نکند، شهوت جنسى خود را هم کنترل کند، بهترین عبادت را انجام داده است . عقاب زناکار امام صادق علیه السلام فرمود: زنا کننده را شش صفت لازم آید، سه تا در دنیا و سه تا در آخرت ، اما در دنیا، زنا فروغ صورت را مى برد و موجب تنگدستى شده و نابودى را نزدیک مى کند و اما در آخرت موجب خشم خدا و مشکلى حساب و جاودانگى در جهنم خواهد بود.(345) زنهاى آخر الزمان اصبغ ابن نباته از یاران امیرالمؤ منین علیه السلام است ، او از حضرت روایت کند که فرمود: در آخر الزمان و هنگام نزدیک شدن ساعت - موعود - که بدترین زمانهاست ، زنهائى پیدا مى شوند که لخت و عریانند، از دین خارج و در فتنه ها وارد مى گردند، به طرف شهوتها متمایل و به لذت جوئى هجوم مى آورند، حرامها را حلال مى شمرند، اینان در جهنم به عذاب دائم گرفتارند.(346) و در حدیث دیگرى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: قیامت بر پا نمى شود، تا اینکه حیاء از بچه ها و زنها بیرون مى رود.(347) حساسیت بانوان (( ان الله عزوجل جعل للمراة صبر عشرة رجال فاذا هاجت کانت له قوة شهوة عشرة رجال .)) امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند عزوجل براى زنها توان ده مران (در کنترل امور جنسى ) قرار داده است ، پس چون به هیجان آینده ده برابر مرد خواهد بود. (یعنى کسانى که داراى همسر و یا دختر هستند بدانند که زنها نسبت به مسائل شهوى حساس هستند و مسائلى که ممکن است یک مرد را در خطر قرار دهد یک دهم آن براى هیجان زنها کافى است پس ‍ هوشیارانه عمل کنند و مراقب باشند کما اینکه اهمیت ارضاء مسائل شهوى بانوان را به شوهرانشان و عدم تاءخیر ازدواج دختران و مادران تذکر مى دهد).(348) زن و جاده (( لا ینبعى للمراة ان تمشى فى وسط الطریق و لکن تمشى الى جانب الحائط.)) موسى ابن جعفر علیه السلام فرمود: زنها بهتر است که از کنار جاده راه روند، و از وسط راه حرکت نکنند.(349) (زیرا کمتر موجب اختلاط زن و مرد است و مى توان نتیجه گرفت که اسلام با دو بخش کردن مجامع عمومى موافق است ). زن و حمام بیرون (( من کان یومن بالله و الیوم الاخر فلا یدع حلیلته تخرج الى الحمام .)) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: هر که به خدا و قیامت ایمان دارد اجازه ندهد همسرش به حمام بیرون رود.(350) میان راه رخ دهد باید انسان را بیدار کند زیرا تمام کسانى که به این مکان مى آیند از عفت زبان و بدن برخودار نیستند). بانوان خودنمائى نکنند (( لا ینبغى للمراة تجمر ثوبها اذا خرجت من بیتها )) امام صادق علیه السلام فرمود: براى زن سزاوار نیست وقتى از خانه خارج مى شود لباسش را خوشبو کند.(351) این زن ملعون است (( اى امراة تطیبت و خرجت من بیتها فهى تلعن حتى ترجع الى بیتها متى ما رجعت )) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: هر زنى که خود را خوشبو کند و از خانه خارج شود از وقتى که بیرون مى رود تا هر وقت که برگردد مورد لعنت قرار مى گیرد. (زیرا به همین مقدار موجب جلب توجه و تهییج شهوت و فساد اجتماع مى شود). ارزنده ترین زینت زن (( خیر للنساء ان لا یرین الرجال و لا یراهن الرجال)) حضرت على علیه السلام گوید: ما نزد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بودیم حضرت فرمود: بگوئید بهترین چیز براى زنها چیست ؟ ما نتوانستیم جواب بدهیم و متفرق شدیم ، من نزد فاطمه علیهاالسلام آمدم . سخن پیامبر را براى ایشان نقل کردم و گفتم که هیچکدام از ما جوابى نداشت که بدهد. حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: ولى من جواب را مى دانم ! بهترین چیز براى زنها این است که مردها را نبینند و مردها هم آنها را نبینند، حضرت على علیه السلام گوید: نزد پیامبر برگشتم و گفتم : یا رسول الله شما از ما پرسیدید چه چیز براى زنها بهتر است ؟ بهترین چیز براى زنها این است که مردها را نبینند و مردها هم آنها را نبینند. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله پرسید: شما وقتى نزد من بودى ، نمى دانستى ، چه کسى به تو خبر داد؟ عرض کردم : فاطمه ، پیامبر اکرم با تعجب فرمود: فاطمه پاره تن من است .(352) فرزندان موفق 1 - توفیقات مقام معظم رهبرى در خدمت به والدین است از مقام معظم رهبرى حضرت آیت الله خامنه اى نقل شده است که ایشان در مورد رمز موفقیت خود (با تواضع حکیمانه ) مى فرمایند: بنده اگر در زندگى خود در هر زمینه اى توفیقاتى داشته ام ، وقتى محاسبه مى کنم به نظرم مى رسد که این توفیقات باید از یک کارنیکى که من نسبت به یکى از والدینم انجام داده ام باشد. سپس در ادامه : خاطره اى را نقل مى فرمایند که به نظر ایشان رمز موفقیت ایشان مى تواند حساب شود، و مایه اختصار آن را نقل مى کنیم مى فرمایند: پدرم در سنین پیرى - بیست و چند سال قبل از فوت - به بیمارى آب چشم که موجب نابینائى مى شود مبتلا شد بنده در آن موقع در قم مشغول تحصیل و تدریس بودم ، از قم مکررا به مشهد مى آمدم و ایشان را به دکتر مى بردم ، و دوباره باز مى گشتم تا اینک در سال 1343 هجرى شمسى به ناچار براى معالجه ، ایشان را به تهران آوردم ، اطباء در ابتداء ما را ماءیوس ‍ کردند گرچه بعد از دو سه سال یک چشم ایشان معالجه شد و تا آخر عمر هم میدید، اما آن زمان مطلقا نمى توانست با چشمهایش جائى را ببیند و باید دستشات را مى گرفتیم . و این براى من یک غصه (بزرگ ) شده بودم ، زیرا اگر به قم مى آمدم ، ایشان مجبور بود در گوشه اى از خانه بنشیند و قادر به مطالعه و معاشرت و هیچ کارى نبود، و انس و الفتى هم که با من داشت با دیگر برادران نداشت ، با من به دکتر مى رفت ولى همراه شدن با دیگران و رفتن به دکتر برایش آسان نبود، وقتى بنده نزد ایشان بودم برایشان کتاب مى خواندم و با هم بحث علمى مى کردیم و از این رو با من ماءنوس بود، به هر حال احساس کردم اگر ایشان را در مشهد مقدس تنها رها کنم و به قم برگردم ، ایشان به یک موجود معطل و از کار افتاد تبدیل مى شود که براى خود ایشان بسیار سخت بود، براى من نیز خیلى ناگوار بود از طرفى دورى از قم نیز براى من غیر قابل تحمل بود، زیرا که من با قم انس داشتم و تصمیم گرفته بودم که تا آخر عمر در قم بمانم . بر سر دو راهى گیر کرده بودم ، این مساءله در ایامى بود که ما براى معالجه پدرم در تهران بودیم ، روزهاى سختى را در حال تردید گذارندم . عصر تابستانى بود که سراغ یکى بزرگان و دوستانم در چهار راه حسن آباد تهران رفتم او اهل معنا و آدم با معرفتى بود، جریان ایشان تعریف کردم ، در ضمن گفتم : من دنیا و آخرت خودم را در قم مى بینم ، اگر اهل دنیا باشم دنیاى من در قم است و اگر اهل آخرت هم باشم آخرت من در قم است ، خلاصه من باید از دنیا و آخرت خودم بگذرم که با پدرم به مشهد بروم و در آنجا بمانم ! آن بزرگوار تاءمل مختصرى کرد و فرمود: شما براى خدا از قم دست بکش و به مشهد برو، خداوند متعال مى تواند دنیا و آخرت تو را از قم به مشهد منتقل کند. من در سخنان ایشان تاءملى کردم عجب حرفى است ! انسان مى تواند با خداوند معامله کند، با خودم گفتم براى خاطر خدا، پدرم را به مشهد مى برم و تردا همانجا مى مانم ، خداوند هم اگر اراده فرمود، مى تواند دنیا و آخرت مرا از شهر قم به مشهد مقدس بیاورد، تصمیم خود را گرفتم ، دلم باز شد و ناگهان از این رو به آن رو شدم یعنى کاملا راحت شدم و با حالت بشاش و آسودگى خاطر به منزل آمدم . والدین من که چند روزى بود که مرا ناراحت میدیدند، از بشاش بودن من تعجب کردند به آنها گفتم : من تصمیم گرفتم با شما به مشهد بیایم و آنجا بمانم ، آنها اول باورشان نمى شد که من از قم دست بکشم ، با آنها به مشهد قدس رفتم و آنجا ماندم و خداوند متعال بعد از آن ، توفیقات زیادى به ماداد و به هر حال به دنبال کار و وظیفه خود رفتم ، اگر بنده در زندگى خود توفیقى داشتم اعتقادم این است که ناشى از همان بر و نیکى است به پدر و مادرم انجام داده ام - رمز موفقیت مرجع عالیقدر حضرت آیت الله نجفى مرعشى قدس سره نسبت به پدر و مادر خویش ‍ همیشه به صورت متواضعانه اداى احترام میکرد، حتى در همان دوران نوجوانى اگر مادرش به او مى گفت : برو پدرت را از خواب بیدار کن ، براى وى مشکل بود که با صدا زدن ، پدر را از خواب بیدار کند. از ایشان نقل شده است که فرمود: در نجف بودیم ، روزى مادرم فرمودند: پدرت را صدا بزن براى صرف نهار تشریف بیاورد، حقیر به طبقه بالا رفتم ، دیدم پدرم در حال مطالعه خوابش برده است ماندم که چه کنم ، خدایا امر مادر را اطاعت کنم یا با بیدار کردن ایشان از خواب باعث رنجش خاطر مبارکشان شوم ؟ خم شدم ، لبهایم را کف پاى پدرم گذاشتم و چند بوسه از پاى پدرم برداشتم تا اینکه بر اثر قلقلک پا، از خواب بیدار شد، ایشان وقتى این علاقه و ادب و احترام را از من دید فرمود: شهاب الدین تو هستى ؟ عرض کردم : بلى آقا ایشان دو دوستش را به سوى آسمان بلند کرد و فرمود: پسرم : خداوند عزت تو را بالا برد و تو را از خادمین اهل بیت علیه السلام قرار دهد(354) حضرت آیت الله نجفى مرعشى قدس سره فرمودند: هر چه دارم از برکت دعاى پدر است و بارها مى فرمود: من به این مقام و موقعیت نرسیدم مگر به برکت دعاى پدرم (355) دعا براى مادر و قدر دانى او زنى بود از اهل عبادت بنام باهیه ، هنگام مرگ عرض کرد: (خدایا) اى ذخیره (و امید) من اى تکیه گاه من در زندگى و مرگ ، مرا هنگام مرگ وامگذار (کمکم کن ) و در خانه قبر دچار وحشت مگردان . پس از فوت او پسرش هر شب و روز جمعه بر سر قبر مادر مى آمد، مقدارى قرآن مى خواند و براى مادر و اهل قبرستان دعا میکرد. روزى این جوان مادرش را در خواب دید سلام کرد، و عرض کرد: حال شما چطور است ؟ و بر شما چه مى گذرد؟ باهیه گفت : پسرم ، مرگ داراى سختیها و نگرانیهاست ولى من بحمدالله در جائى هستم که از سبزه فرش شده و به حریر آراسته گردیده است . جوان گفت : مادر آیا حاجتى دارى ؟ مادر گفت : از تو مى خواهم که از دیدن و زیارت و دعا خواندن و قرائت قرآن براى ما دست برندارى ، من به آمدن تو در شب و روز جمعه مسرور و خوشحال مى شوم ، پسرم وقتى تو مى آیى ، اموات به من مى گویند: باهیه پسرت (دارد) مى آید و من به این مژده خوشحال مى شوم ، امواتى هم که در اطراف من هستند به آمدن تو مسرور مى شوند. آن جوان گوید: من در هر شب و روز جمعه به زیارت قبر مادرم رفته مقدارى قرآن مى خوانم و اینگونه دعا مى کنیم : خداوند وحشت شما (اموات ) را انس و همدم باشد و بر غربت شما ترحم کند و از گناهانتان بگذرد و نیکیهاى شما را قبول نماید. گوید: یک شب در خواب مشاهده کردم جمعیت زیادى به طرف من آمدند! پرسیدم ، شما کیستند و چه حاجتى دارید؟ گفتند: ما اهل قبرستان هستیم ، آمده ایم از تو تشکر کنیم و بخواهیم که قرائت قرآن و دعا کردن را از ما قطع نکنى (356) 3 - همنشین موسى علیه السلام در بهشت گویند: روزى حضرت موسى علیه السلام در مناجات ، از خداوند متعال خواست که همنشین خود را در بهشت به او نشان دهد، جیرئیل علیه السلام نزد موسى علیه السلام آمد و گفت : اى موسى همنشین شما در بهشت فلان مرد قصاب است و نشانى او را داد. حضرت موسى علیه السلام به درب مغازه مرد قصاب آمد، دید جوانى است شبیه شبگردان و مشغول فروختن گوشت است ، از دور نظاره گر اعمال او شد و کارهاى مرد قصاب را کنترل مى کرد تابیند چه عمل فوق العاده انجام داده که چنین استحقاقى پیدا کرده است ؟ همینکه شب شد مرد جوان مقدارى گوشت برداشت و به طرف منزل روانه شد، حضرت موسى علیه السلام نیز به دنبال او رفت و بدون آنکه خود را معرفى کند از او خواست تایک شب میهمان او باشد! مرد جوان با آغوش ‍ باز پذیرفت و با کمال ادب مهمان را به درون منزل برد. حضرت موسى علیه السلام مشاهده کرد که جوان غذائى تهیه نموده به سراغ پیر زنى فرتوت و کهنسال رفت که او را درون زنبیلى جاى داده بود، او را بیرون آورد و شستشو داد، لباسهاى او را عوض کرد و با دست خود غذا در دهان او گذارد، حضرت موسى علیه السلام مشاهده کرد که این پیرزن در میان این کارها، کلماتى مى گوید که براى حضرت موسى علیه السلام نامفهوم بود، بعد از آنکه آن جوان از میهمان نیز پذیرائى کرده مشغول خوردن غذا شدند، حضرت موسى علیه السلام پرسید: این پیرزن کیست ؟ جوان عرض کرد: مادر من است و چون توان ندارم که براى او کنیزى (خدمتکار) تهیه کنم به ناچار خودم کارهایش را انجام مى دهم و به او خدمت مى کنم . حضرت پرسید: کلماتى که مادرت مى گفت چه بود؟ جوان گفت : هر وقت او را شستشوى مى دهم و غذا به او مى خورانم مى گوید: خداوند ترا ببخشد و همنشین موسى در درجه او در بهشت قرار دهد، حضرت موسى علیه السلام در این هنگام ، خود را معرفى کرد و فرمود: اى جوان ، بر تو مژده باد که خداوند متعال دعاى مادرت را مستجاب گردانید، از خداوند خواسته ام که همنشین خودم را در بهشت به من نشان دهد و خداوند متعال هم تو را معرفى کرد، من تمام اعمال تو را کنترل کردم و هیچ عملى نیافتم (که ترا مستحق این مقام کند) مگر اینکه دیدم از مادرت تجلیل و احترام کردى و نسبت به او احسان نمودى (357) 4 - بوسه اى بر درب بهشت و صورت حور العین روایت است که مردى خدمت حضرت رسول صلى الله علیه و آله آمد و عرض کرد: من نذر کرده ام که درب بهشت و صورت حور العین (زنان بهشتى ) را ببوسم ! حضرت فرمود: برو پاى مادر (به منزله صورت حور العین ) و پیشانى پدرت را (بمنزله در بهشت ) ببوس . عرض کرد: پدر و مادرم از دنیا رفته اند، فرمود: قبر آنها را ببوس ، عرض کرد: مکان قبر آنها را نمى دانم (شاید در حادثه اى از بین رفته اند که در شهر دفن نشده اند و یا در اثر مرور زمان مکان آن مخفى شده است )، حضرت فرمود: دو خط روى زمین به صورت دو قبر بکش به نیت قبر پدر و مادر، و سپس آنجا را ببوس (358) 5 - لبخند رضایت سید الشهداء علیه السلام شهید بزرگوار آیت الله دستغیب قدس سره مى فرماید: یکى از افراد مورد اعتماد از اهل علم در نجف اشرف از عالم زاهد شیخ حسن مشکور نقل نمود: در خواب دیدم که در حرم مطهر حضرت سید الشهداء علیه السلام هستم ، جوان عربى وارد حرم شد، با لبخند به حضرت سلام کرد، حضرت نیز با لبخند پاسخ داد! از خواب بیدار شدم ، فردا شب که شب جمعه بود به حرم مطهر مشرف شدم گوشه اى ایستاده بودم که ناگاه همان جوان عرب را که در خواب دیده بودم مشاهده کردم ! وارد حرم شد و چون مقابل ضریح رسید با لبخند به آن حضرت سلام کرد، ولى من حضرت سید الشهداء علیه السلام را ندیدم ، آن جوان را زیر نظر داشتم تا وقتى از حرم بیرون آمد دنبالش رفتم و خواب خود را نقل کردم و پرسیدم چه کرده اى که امام علیه السلام با لبخند به تو جواب مى دهد؟ گفت : من پدر و مادر پیرى دارم و در چند فرسخى کربلا ساکن هستیم ، شبهاى جمعه که براى زیارت مى آئیم ، یک هفته پدرام را سوار بر الاغ کرده مى آورم و هفته دیگر مادرم را، در یک شب جمعه که نوبت پدرم بود وقتى او را سوار کردم ، مادرم گریه کرد و گفت : باید مرا هم ببرى ، شاید تا هفته دیگر من زنده نباشم . گفتم : هوا سرد است ، باران مى بارد، مشکل است ، اما مادرم قبول نکرد به ناچار پدرم را سوار کردم و مادر را به دوش کشیدم و با زحمت بسیار به حرم مطهر آمدیم ، وقتى با آن حال همراه پدر و مادر وارد حرم شدم ، حضرت سید الشهداء علیه السلام را دیدم و سلام کردم ، آن بزرگوار به رویم لبخند زد و جواب مرا داد، از آن زمان تا به حال هر شب جمعه که مشرف مى شوم : حضرت را مى بینم و با تبسم به من جواب مى دهد(359) 6 - بوسیدن جاى پاى پدر گویند ابراهیم خلیل علیه السلام براى دیدار پسرش اسماعیل ، از شام به مکه آمد، اما پسرش در خانه نبود (در سفر بود) لذا ابراهیم علیه السلام (بدون دیدن پسر) به سوى شام بازگشت ، وقتى که حضرت اسماعیل از سفر برگشت ، همسرش آمدن پدرش حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام را به او اطلاع داد (طبیعى است که اسماعیل از این جریان بسیار ناراحت گردیده باشد) لذا اسماعیل (که موفق به زیارت پدر نشده بود براى اداى احترام به پدر خویش ) جاى پاى پدرش ابراهیم علیه السلام را پیدا کرد و به عنوان احترام پدر، جاى پاى پدر را بوسید(360) فرزندان ناموفق 1 - گلستان سوخته شهید بزرگوار آیت الله دستغیب قدس سره از مؤ من متقى ملا على کازرونى که از نیکان و صاحب خوابهاى صحیح و مکاشفات درست بود و در سفر حج ملاقات او نصیب ایشان شده بود نقل مى نماید که گفت : شبى در عالمى خواب ، باغ وسیعى که چشم آخر آنرا نمیدید مشاهده کردم و در وسط آن قصر باشکوه و عظیمى دیدم و در حیرت بودم که صاحب این قصر کیست ؟ از یکى از دربانان سوال کردم و گفت : این قصر متعلق به (شخصى بنام ) حبیب نجار شیرازى است ، من او را مى شناختم و با او رفاقت داشتم ، و در آن حال غطبه او را مى خوردم که ناگاه صاعقه اى از آسمان فرود آمد و یکباره تمام قصر و باغ آتش گرفت و از بین رفت ، از وحشت و شدت ترس آن منظره هولناک از خواب بیدار شدم و دانستم که گناهى از او سرزده که موجب نابودى مقام او شده است . فردا به ملاقاتش رفتم و گفتم : شب گذشته چه کار کرده اى ؟ گفت : هیچ کارى نکرده ام او را قسم دادم ، و گفتم رازى است که باید کشف شود؟ گفت : شب گذشته در فلان ساعت با مادرم گفتگویم شد و بالاخره (در اثر عصبانیت ) بر روى مادرم دست بلند کردم !! ایشان گفت : من خواب خود را براى او نقل کردم و گفتم : به مادرت اذیت کردى و چنین مقامى را از دست دادى (361) 2 - نگفتم شاه نمى شوى گفتم آدم نمى شوى ! گویند پدرى از شرارت و اذیت پسرش نسبت به همسایگان و یا اهالى محله و دیگر کارهاى زشت ، کلافه شده بود. یک روز که پسرش به خانه آمد، حسابى او را دعوا کرد و در حالیکه او را از خانه بیرون مى کرد به او گفت : تو آدم نمى شوى ! جوان که اوضاع را چنین دید با عصبانیت گفت : من آدم نمى شوم ! به تو ثابت مى کنم . بعد از خود را گرفت و رفت ، از قضا در همان ایام جنگ بزرگى میان کشورش ‍ و کشور دیگر برپا بود، جوان به جنگ شتافت و در اثر لیاقت و فعالیت بسیار، به تدریج به درجات بالاترى رسید، به طوریکه سالهاى بعد به سمت فرمانده اى لشگر انتخاب شد و سرانجام در یک فرصت مناسب باکودتا شاه را برکنار کرد و بر تخت پادشاهى نشست . یک روز در کاخ به فکر دوران گذشته اش افتاد و حرفى را که پدر او به او زده بو بیاد آورد، از روى خشم لشگرى فراهم کرد و به سوى شهر خود و خانه پدر روان شد، درب خانه را بالگد باز کرد و با کمال تکبر با اسب وارد اتاق شد، پدرش با حیرت به سوار نگاه کرد، ولى پسر قهقه اى زد و گفت : مرا مى شناسى ؟ من پسر تو هستم ، یادت هست که به من گفتى تو آدم نمى شوى ؟! پدر که تازه متوجه جریان شده بود گفت : آرى یادم هست ، پسر گفت : ولى حالا مى بینى که من پادشاه شده ام ! پیرمرد که فهمید پسرش هنوز گستاخ و خام است با خونسردى گفت : من نگفتم شاه نمى شوى گفتم تو آدم نمى شوى !! به امید آنکه خداوند همه جوانان ما را در خدمت به پدر و مادر و خدمت به فرزندان خویش در راه اطاعت خود و پیشرفت مادى معنوى جامعه اسلامى ، هر چه بیشتر موفق به گرداند. الحمدالله رب العالمین .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image