تخمین زمان مطالعه: 16 دقیقه
به گزارش خبرگزاری فارس، آیتالله روحالله قرهی در آخرین جلسه درس اخلاق خود که هشتم تیرماه در مسجد و حوزه علمیه امام مهدی(عج) برگزار شد به بیان اهداف بعثت رسولالله(ص) پرداخت که مشروح آن در پی میآید:
سرّ عظمای رسالتِ نبی مکرّم، حضرت ختمی مرتبت، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)، مطلب بسیار عظیم و بزرگی است که به تعبیر حضرت شیخ حرّ عاملی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن آیت حق اگر بشر این سرّ عظمی را از روز نخست درک میکرد هیچگاه شقوقی در جامعه بهوجود نمیآمد و گناه جامعه را فرا نمیگرفت.
این سرّ عظمی همان است که هم ذوالجلال و الاکرام در کتاب خود، قرآن کریم تبیین فرمود و هم وجود مقدّس و نازنینش آن را به عنوان اصل بعثت اشاره فرمودند و آن هم این است که بشر به اخلاق و مکارم اخلاق برسد؛ یعنی اگر جامعهای متّصف به اخلاق کریمه شد، طبیعی است آنقدر رشد پیدا میکند که علم حقیقی بر او وارد میگردد.
حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(صلی اللّه علیه و آله وسلّم) فرمودند: "اِنّی بُعِثتُ لِاُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخلَاق " سه نکته بسیار مهم در این فرمایش حضرت است:
1. هدف از بعثت.
2. انبیاء عظام هم همین هدف را دارند.
3. من تمام کننده آن هدف هستم، همانگونه که خاتم انبیاء هستم.
حضرت در مورد هدف از بعثت نفرمودند: من آمدهام شما را به علم برسانم، یعنی چه؟ مگر اسلام با علم موافق نیست؟! آنقدر در اسلام به علم اشاره شده و در فضیلت علم روایات داریم که در هیچ گروهی اینقدر راجع به علم، مطلب بیان نشده است تا آنجایی که در اسلام خلاف همه مکاتب، فارغالتحصیل نداریم "اُطلُبُ العِلمِ مِنَ المَهدِ اِلی اللَحَد ". قرآن میفرماید: "هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ "[1] یا در روایات فرمودهاند: پروردگار عالم ملائکهاش را مأمور میکند تا بالشان را زیر پای طالب علم - هنوز معلوم نیست عالم شود - بگشایند! اینقدر اسلام به علم اهمّیت داده است، امّا پیامبر(صلی اللّه علیه و آله وسلّم) نفرمودند: من مبعوث شدم علم شما را کامل کنم - سرّش را به فضل الهی عرض خواهم کرد- .
حتّی حضرت نفرمودند: من مبعوث شدم عقل شما را کامل کنم یا عقول انسانی کامل شود. نفرمودند: من مبعوث شدم جنگ وخونریزیها را تمام کنم. میدانید در شبه جزیره عربستان، حجاز، جهل حاکم بود طوری که دختران را زنده به گور میکردند و قبائل دائم با هم میجنگیدند، آنقدر این جنگ و کشت و کشتار بر خودشان سخت آمد که با هم پیمان بستند چند ماهی را به زندگیمان بپردازیم، چهار ماه را در جاهلیت به عنوان ماههای حرام قرار دادند. اسلام هم که آمد آن را تأیید کرد، "إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فی کِتابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّم "[2] امّا پیامبر اکرم(صلی اللّه علیه و آله وسلّم) برای این هم نیامدند. حضرت فرمودند: هدف از بعثت من مکارم اخلاق است.
نه تنها هدف پیامبر(صلی اللّه علیه و آله وسلّم)، مکارم اخلاق بود بلکه هدف تمام انبیاء هم همین بود. چرا؟ چون با لفظ "لِاُتَمِّمَ " بیان شد؛ یعنی کار انبیاء دیگر هم همین بود و پیامبر(صلی اللّه علیه و آله وسلّم) تمام کننده آن است که نکته سوّم هم حاصل میشود.
* راه رسیدن به علم
شیخ حر عاملی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن مرد عظیمالشّأن میفرمایند: اگر مردم این را میفهمیدند و پیگیری میکردند، به همه خوبیها و به علم میرسیدند؛ چون اگر کسی در مکارم اخلاق و تزکیه بود، به خودی خود به علم، آن هم علم حقیقی میرسد.
ذوالجلال و الاکرام فرمود: "هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ "[3] اگر جامعه تزکیه شد و اخلاق به عنوان ظرف دین در جامعه بشری گسترش پیدا کرد (که خود نبی مکرّم فرمود: "اَلخُلقُ وِعاءُ الدّین " اخلاق ظرف دین است.) دیگر علم میآید، آن هم علم حقیقی. حتّی حکمت مطالب برای انسان روشن میشود.
آیتالله العظمی سلطانآبادی بزرگ(اعلی اللّه مقامه الشّریف)،آن سلطانالعارفین، همان کسی است که در جلسات گذشته اخلاق شمّهایی از غیبگوییهای او را عرض کردم. ایشان حتّی به آن شهید بزرگوار، شیخ فضل الله نوری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در جوانی فرمود: تو همان شیخ شهیدی هستی که در تهران به دارت میزنند و به خدا میبینم که بعد از شهادت تو مدتّی نمیگذرد که اسم تو بر منابر است و تو به عنوان یک امامزاده هستی! اینکه امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمودند: شهداء امامزادگان عشقند! این تعبیر از سلطانالعارفین، آن مرد الهی است.
این مرد عظیمالشّأن در آخر عمر به خصّیصین خود فرموده بودند: طوری زندگی کنید که بعد از تزکیه به علم و بعد به حکمت همه خلقت ذوالجلال والاکرام برسید. به خدا قسم، من حکمت بعضی از چیزها را میدانم که اگر به شما بگویم غالب تهی میکنید.
یعنی اگر کسی به تزکیه پرداخت، علم حقیقی برای او بهوجود میآید و حکمت همه اشیاء و خلقت از ناحیه ذوالجلال و الاکرام برای او معلوم و مشهود میشود، این لطف خداست. برای همین است که پیامبر اکرم(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) میفرمایند: من برای مکارم اخلاق مبعوث شدم. اگر کسی مکارم اخلاق داشت و اوج مکارم را پیدا کرد، اصلاً به خودی خود به علم میرسد، اگر کسی مکارم اخلاق را پیاده کرد، دیگر جهلی ندارد.
* عاقلترین انسانها
سید رضی(اعلی الله مقامه الشّریف) تعبیر بسیار عالی دارند، ایشان میفرمایند: هر کس در مقام اخلاق و تزکیه قرار گرفت، عاقلترین انسانهاست. این مطلب را به عنوان کد به ذهنتان بسپارید، گرچه روایت هم به آن اشارهای دارد که به فضل الهی عرض میکنم.
عقلای عالم چه کسانی هستند؟ آنهایی که به تزکیه نفس میپردازند، آنهایی که مکارم اخلاق در وجودشان است. اگر امروز جامعه بشری گرفتار جنگ و خونریزی است، به این دلیل است که متوجّه نشد اگر اخلاق در جامعه پیاده شود دیگر بشر رشد میکند و به جایی میرسد که دنیای او بهترین دنیا و آخرت او بهترین آخرت است.
آیتالله العظمی شاهآبادی(اعلی الله مقامه الشّریف)، آن عارف عظیمالشّأن و مرد الهی فرموده بودند: چه فایده و چه سود که یک عدّه دائم در قنوت این آیه شریفه "رَبَّنا آتِنا فی الدّنیا حَسَنه و فی الآخِرَةِ حَسَنه وَ قِنا عَذابَ النّار " را تلاوت میکنند در حالیکه نمیدانند اگر دنبال دنیای پاک، دنیای بدون خونریزی و دنیای عالی هستند، راهش این است که باید اخلاق را در جامعه گسترش دهند. خیلی حرف بزرگی است. رمز این است. ایشان میفرمایند: اگر اخلاق در جامعه رشد و نموّ کرد، دیگر دنیای حسنه بهوجود آمده است.
* جهنّم دارد درست میشود
هنوز تکنولوژی اینطور پیشرفت نکرده بود، شروع شده بود امّا به آن اوجش نرسیده بود، میرزای بزرگ شیرازی (اعلی الله مقامه الشّریف) - میرزای دوم- تعبیر عجیبی را فرموده بودند، ایشان فرموده بودند: جهنّم دارد درست میشود.
شخصی در خلوت به آقا گفته بود: آقا! شما میفرمایید که جهنّم دارد درست میشود، در حالیکه دارند چیزهایی را برای اسباب راحتی مردم درست میکنند.
ایشان فرموده بودند: میدانم امّا چون این با اخلاق نیست، اسباب گرفتاری مردم میشود. علم بدون تزکیه و علم بدون ظرف اخلاق نه تنها پیشرفتی برای بشر ندارد بلکه معکوس عمل میکند و انسان باید این را بداند.
حسن اخلاق برای دنیای بشر است. وجود مقدّس خاتم انبیاء، محمّد مصطفی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرمایند: "اِنَّما بُعِثتُ لِاُتَمِمَّ حُسنَ الاَخلاق لِاَنَّ الحُسنَ الاَخلاق اَعلَی المَقامَ الاِنسان " من آمدم حسن اخلاق و اخلاقهای خوب را تمام کنم.
پیغمبر کد را بیان کردند امّا بشر نفهمید، ای کاش بشر میفهمید راه همین است! عزیزان! به خدا قسم تا به سمت اخلاق نرویم، صد در صد بدانید مشکلات ما هم رفع نمیشود.
حضرت میفرمایند: "لِاَنَّ الحُسنَ الاَخلاق اَعلَی المَقامَ الاِنسان " حسن خلق و رفتار نیکو انسان را بالا میبرد تا جایی که به مقام اعلای انسانیت میرسد "لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی أَحْسَنِ تَقْویمٍ "[4]. اگر انسان بفهمد که همه چیز در مکارم اخلاق است، طبیعی است دیگر نمیگوید چرا مشکل دارم.
حضرت امام(اعلی الله مقامه الشّریف) فرمودند: آیتالله العظمی شاهآبادی(اعلی الله مقامه الشّریف) خیلی بر این نکته تاکید داشتند و میفرمودند: جامعهای که به چه کنم، چه کنم دچار میشود، دلیل را نمیفهمد و شیطان هم اجازه نمیدهد که بفهمد، دلیل این است که اخلاق در آن جامعه نهادینه نشده است. اگر اخلاق نهادینه شد، بشر اوج میگیرد و جامعه به چه کنم چه کنم، نمیافتد - حرف بسیار بزرگی است -.
چه میشود گاهی ما هم به این مسائل دچار میشویم که حتّی قلب اولیاء را به درد میآوریم؟ در محلّ قانونگذاری، دو و دو و سه سه راه میاندازیم؟ همه اینها به خاطر بیاخلاقی است. اگر اخلاق در جامعه نهادینه شود، پیامبر(صلی اللّه علیه و آله وسلّم) میفرمایند: بشر به اعلا مقام خودش میرسد.
وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرمایند: "إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَصَّ رَسُولَ اللَّهِ ص بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَکُمْ "[5] پروردگار عالم اصلاً پیغمبرش را مخصوص به مکارم اخلاق کرد "خَصَّ ".
تبلور عبودیت در اخلاق
اگر از وجود مقدّس ختمی مرتبت، حضرت محمّد مصطفی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) سؤال شود: یا رسول الله افتخار شما به چیست؟ پیامبر عظیمالشّأن(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) نمیفرمایند: این که من خاتم انبیاء هستم یا اشرف انبیاء هستم یا این که من اشرف مخلوقاتم که هستند امّا خود وجود نازنینشان میفرمایند: فخر من در عالم به این است که عبد هستم. لذا شما ببینید در تشهّد که شهادت میدهیم، قبل از رسالت، میگوییم: " اشهد انَّ محمّد عبدهُ و رسوله " اول عبد است بعد رسول. امّا میدانید چرا عبد شد؟
جوانهای عزیز! فرزندان عزیزم! کد بسیار عالی بیان میکنم، آن را به خاطر بسپارید، کد اساسی زندگی است. آیتالله قاضی، آن موحّد عظیمالشّأن به آیتالله قوچانی(اعلی اللّه مقامهما الشّریف) از شاگردان مبرّز خودشان که عارف بزرگی هم بودند فرمودند: عبودیّت فقط در اخلاق تبلور دارد، نه در عبادت ظاهری و صلاه و صوم.
اگر پروردگار عالم پیغمبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) را برگزید و عبد خالص خودش کرد و او را به عنوان اشرف مخلوقات قرار داد، به خاطر این بود که او را به بهترین مکارم اخلاق مخصوص کرد. "إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَصَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ ".
رمز این است: اگر مکارم اخلاق در پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نبود، پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عبد خدا نبود. اصلاً ، رسالت و امامت، همه چیز در بستر عبودیت رشد کرده، اینها اول عبد حقیقی خدا هستند.
عیسیبن مریم(علی نبینا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) در گهواره میگوید: من عبدالله، عبد خدا هستم. چه زمانی روح الله شد؟ آن زمانی که عبدالله بود. انسان چه زمانی رسولالله میشود؟ آن موقعی که عبدالله است، عبد حقیقی خدا. چه زمانی انسان عبد میشود؟ آن موقعی که مکارم اخلاق در وجودش به عنوان یک اصل نهادینه شود.
حضرت صادق القول و الفعل(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرمایند: "فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَکُمْ " شما هم نفوس خودتان را امتحان کنید. با اخلاق شوید، به جایی میرسید.
آسیّد هاشم حدّاد(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن عارف عظیمالشّأن، روحانی به عنوان حوزوی نبود، از آخرین گروه شاگردان آیتالله قاضی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) هم بود امّا چنان سیر کرد و اوج گرفت که آیتالله قوچانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) خودشان فرمودند: یک جاهایی که ما میماندیم، به آسیّد هاشم(اعلی اللّه مقامه الشّریف) رجوع میکردیم.
آیتالله قوچانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمودند: میدانید چرا آسیّد هاشم(اعلی اللّه مقامه الشّریف) به اینجا رسید؟ ایشان به این خاطر به این مقام و اوج رسید که سعی میکرد اخلاق را رعایت کند.
عرض کردم مادر همسر ایشان یک زن بادیهنشین بود، حتّی ایشان را میزد که چرا آنطور که باید برای بچّهها رزق و روزی نمیآوری. ایشان خودشان فرموده بودند: من دائم میگفتم: "وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ "[6]. مواظبت میکردند و چون اخلاق را در وجود خودشان نهادینه کرده بودند به جایی رسیدند که از مجتهدینی مثل آیتالله قوچانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بالا زدند.
* آثار نهادینه شدن اخلاق
ماجرایی را تعرف کنم تا ببینید وقتی انسان تزکیه شود و علم بیاید، چگونه میشود. مرحوم حاج آقای حلوایی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) و یکی دیگر از عرفای عظیمالشّأن بیان کردند: در مجلسی که حضرت آیتالله العظمی ادیب(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در خلوت خودشان در دل شب داشتند، خصّیصینی از جمله آشیخ رجبعلی خیّاط(اعلی اللّه مقامه الشّریف) شرکت میکردند. یکدفعه قبل از شروع جلسه، بحث مکاسب پیش آمد. آیتالله دزفولی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمودند: بحث برای آقا رجبعلی خستهکننده میشود، بحث دیگری کنید.
یکدفعه آیتالله العظمی ادیب(اعلی اللّه مقامه الشّریف) وارد شدند یک اشارهای به آقا رجبعلی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) کردند و فرمودند: بگو - حالا یا همان لحظه با اشاره، علم را به او تزریق کردند یا اینکه از قبل این علم را داشتند - آقا شیخ رجبعلی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) گفت: بله، این که شما گفتید، شیخ در صفحه 222 اینطور گفته، راجع به این موضوع مثلاً آیتالله العظمی آسیّد ابوالحسن اصفهانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) اینطور بیان کرده است و ...
همه تعجّب کردند: شیخ! تو کِی فقه خواندی که مکاسب بدانی؟! یک لبخندی زد، اشارهای به قلبش کرد و فرمود: آن را از اینجا خواندم، همان تزکیهای که اگر انسان چهل شبانهروز برای خدا تزکیه کند، حکمت از قلبش به زبانش جاری میشود. اثر نهادینه شدن اخلاق در وجود اینگونه است.
حضرت میفرمایند: شما هم باید همینطور باشید "فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَکُمْ ". پروردگار عالم پیغمبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) را مخصوص به مکارم اخلاق کرد امّا آیا فقط باید پیغمبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) اینگونه باشد؟ خیر، امتّ او هم باید اینگونه باشند.
آیتالله مولوی قندهاری(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن کنز خفی الهی فرمودند: به آیتالله العظمی آسیّد ابوالحسن اصفهانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، استاد عظیمالشّأنمان عرضه داشتم: آقا! اگر اخلاق و مکارم اخلاقی که وجود مقدّس امام صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند "فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَکُمْ " در بین مسلمانها نهادینه میشد، چه اتّفاقی میافتاد؟
ایشان دو انگشتشان را باز کردند - آیتالله مولوی (اعلی الله مقامه الشّریف) بعدها در مباحثشان میفرمودند: فکر نکنید دو انگشت باز کردن برای معصوم است. تالیتلو معصوم هم دو انگشت باز میکند و به تو عالمی را نشان میدهد - دیدم چیزی شبیه باغ بود که اطراف آن خانههای منظّم و بزرگی وجود داشت، وسط هم جادّه بود و ورودی همهجا چمن داشت و ...، فرمودند: دنیای مردم این میشد، آخرتش را که دیگر رها کن.
متعجّب شدم، گفتم: آقا! همه؟! فرمودند: بله، همه. باورش سخت است، امّا اگر همه امّت پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) اخلاق را در وجودشان نهادینه میکردند، اینگونه میشد. اگر همه به آن حال میرسیدند، چه غوغایی میشد، چه عالمی به وجود میآمد. لذا حضرت صادق القول و الفعل(صلوات الله و سلامه علیه) میفرمایند: خدا پیغمبرش را به بهترین مکارم اخلاق مخصوص کرد.
حضرت شیخناالعظم، حضرت مفید عزیز(روحی له الفدا و سلام اللّه علیه) اول مرجع دین، میفرمایند: وجود مقدّس مولا، آقا، سیّد، صاحب و سالارمان، حضرت حجّتبن الحسن المهدی(صلوات الله و سلامه علیه) فرمودند: فردای قیامت انبیاء عظام به حالت راه رفتن پیغمبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) نگاه میکنند؛ یعنی کسی که در او مکارم اخلاق است راه رفتنش با سکینه و آرامش است.
در حالی که عرض کردیم وقتی میفرماید: "لِأُتَمِّمَ " یعنی خود انبیاء هم برای مکارم اخلاق آمدند امّا پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) تمامکننده هستند. خود آن انبیاء عظام، قدم زدن نبی مکرّم(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)، این حال وقار و عجیب را میبینند که همه به واسطه مکارم اخلاق است.
* شیرینی مکارم اخلاق
وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل(صلوات اللّه و سلامه علیه) در ادامه میفرمایند: "فَإِنْ کَانَتْ فِیکُمْ فَاحْمَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ " اگر دیدید که در شما چنین حالی به وجود آمد، خدای عزّوجلّ را شاکر باشید.
عجیب است ملاّی نراقی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمودند: من دو تا دو رکعت نماز شکر میخوانم. یکی بهخاطر این است که خداوند توفیق داده است نماز بخوانم؛ یعنی من را مجدّد زنده نگه داشت تا نماز بخوانم.
خدا استاد عظیمالشّأنمان آیتالله العظمی مرعشی نجفی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) را رحمت کند. ایشان میفرمودند: به نظرم میآید که نماز شکر دوّم بهخاطر این بود که ایشان، خودش به عنوان مکارم اخلاق است؛ یعنی همان چیزی که وجود صادق القول والفعل(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: "فَإِنْ کَانَتْ فِیکُمْ " اگر دیدید این حال را دارید و مکارم اخلاق در شما هست، "فَاحْمَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ " خدای عزّوجلّ را شاکر باشید "وَ ارْغَبُوا إِلَیْهِ فِی الزِّیَادَةِ مِنْهَا " و خودتان را ترغیب کنید و بیشتر به دنبال آن بروید.
آیتالله احمدی میانجی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمودند: آیتالله آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن عارف بزرگ با گریه میفرمودند: به خدا قسم! اگر کسی یک مقدار در مکارم اخلاق برود، آنقدر شیرینیاش را حس میکند که دیگر دلش نمیآید آن را رها کند. دوست دارد مدام جلوتر برود.
معلوم میشود که ما هنوز این مکارم اخلاق را نچشیدیم! مکارم اخلاق شیرینی و حلاوت دارد. انسان دوست دارد که بیشتر بداند، حال عجیبی دارد. اولیاء و خصّیصین ما، اعاظم، تالی تلوهای معصوم اینگونه هستند.
آیتالله العظمی مرعشی نجفی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمودند: وقتی فردی پیش آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میآمد و میگفت: یک نصیحت کنید، ایشان خیلی خوشحال میشدند؛ چون خودشان شیرینی مکارم را چشیده بودند، وقتی شروع به موعظه و نصیحت میکردند، آرام آرام از چشم مبارکشان اشک میآمد، حالشان تغییر میکرد؛ چون این شیرینی و حلاوت مکارم اخلاق در وجودشان قرار گرفته و دوست دارند که مردم را دعوت کنند.
آیتالله مولوی قندهاری(اعلی الله مقامه الشّریف) میفرمودند: بر من یقین شده است این که قرآن به پیغمبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) می فرماید: "لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنین "[7] دیگر بس است تو داری خودت را به هلاکت میاندازی که چرا ایمان نمیآورند؛ چون خود پیغمبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) مکارم اخلاق بود، منظور از ایمان یعنی این که پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) میخواهد این حلاوت اخلاق را به دیگران بچشاند! میفرمود: بیایید ببینید چقدر شیرین است! چقدر این مکارم اخلاق زیباست! میخواست آنها را به این سو بکشاند. پروردگار عالم فرمود: حبیب من! آن قدر خودت را به هلاکت نینداز!
عارف عظیمالشّأن، آقا معلّم دامغانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمودند: آیتالله العظمی شاهآبادی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) آن مرد الهی میفرمودند: فقط پیغمبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) این حال را نداشت، این که دو شب پروندههای ما به دست وجود مقدّس آقایمان میرسد و ایشان گریه میکنند، معنیاش این است که آقا میفرمایند: محّب من چرا نیامدی شیرینی این طرف را بچشی؟! چرا سمت گناه رفتی؟! بیا این طرف را ببین که چقدر شیرین است؟! مکارم اخلاق چقدر شیرین است؟!
گریه آقا که برای گناه ماست؛ یعنی آقا میفرماید: چرا نمیفهمی که این طرف شیرین است؟! این حلاوت و شیرینی مکارم اخلاق را بچش! آن وقت دیگر نمیخواهی رهایش کنی! تو دیگر رهایش نمیکنی! اصلاً انسان خود به خود به سمت زیادی آن میرود. دنیا عالی میشود، آرامش و طمأنینه میگیرد.
[1] زمر/9
[2] توبه/36
[3] جمعه/2
[4] تین/4
[5] بحارالأنوار،ج:66،ص:368، باب: 38
[6] آل عمران/ 134
[7] شعراء/3
.
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.