کلام /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

ادله قرآنی دال بر توسل به افرادي است كه هنوز از دنيا نرفته اند، آیا دلایل معتبر از قرآن يا احاديث ائمه در مورد توسل به شخصي كه از دنيا رفته هم وجود دارد؟


در پاسخ به اين شبهه مطالبي لازم به ذکر مي باشد که بيان مي شود: الف) روشن است که منظور از توسل اين نيست که کسي از معصومين ـ عليهم السلام ـ به عنوان اين که آنان کساني اند که در کارهاي خودشان استقلال دارند، چيزي را بخواهد بلکه يک مسلمان با اعتقاد به توحيد افعالي و اين که جز خداوند هيچ چيز و کسي به طور استقلال توانايي ندارد که نفعي به خود يا به ديگران برساند و يا ضرري را برطرف سازند، به انبياء و اولياء الهي متوسل مي شوند و با اين اعتقاد که انبياء و اولياء از مقام و احترامي در نزد خدايي که علت همه چیز مستقلا است و علتها هم علیت خود را از او میگیرند، برخوردار بوده و مورد رضايت خداوند هستند و خدا آنان را برگزيده و بر آفريدگان ديگر برتري داده است؛ متوسل مي شوند. و نيز هيچ مسلماني با اعتقاد به الوهيت معصومين ـ عليهم السلام ـ از آنان چيزي نخواسته و نمي خواهد آنان را عبادت کند، زيرا توسل و عبادت دو مقوله است و ربطي به هم ديگر ندارد. بنابراين توسل نه با توحيد افعالي منافات ندارد و نه مستلزم شرک در عبادت مي باشد چه اين استمداد در حال حيات آنان باشد و يا در حالي که از دنيا رفته اند. ب) يکي از مسلمات دين اسلام بر اساس آيات و روايات که به برخي از آنها اشاره خواهد شد، مسئله حيات برزخي مي باشد. اين موضوع به دلائل عقلي و نقلي در جاي خود به اثبات رسيده که انسان با مرگ نيست و نابود نمي شود، بلکه از حيات، علم و درک قوي تر و کامل تري بهره مند مي گردد چون از خانه کوچک و تاريک طبيعت رها شده و رو به افق تجرد مي نهد. فخر رازي يکي از علما برجسته اهل سنت مي گويد: بر بقاء روح و حيات بعد از مرگ، قرآن، حديث و عقل دلالت مي کند و در اين رابطه مفصل بحث مي کند. از جمله مي گويد آيه مِمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ يَجِدُوا لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَنصَارًا؛ «(آرى، سرانجام) همگى بخاطر گناهانشان غرق شدند و در آتش دوزخ وارد گشتند، و جز خدا ياورانى براى خود نيافتند!». با توجه به «فاء تعقيب» دلالت مي کند که بلافاصله گرفتار آتش عذاب شدند. و نيز در مورد اين کلام خدا که فرموده: يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ؛ ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً ؛فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي؛ وَ ادْخُلي‏ جَنَّتي؛ «تو اى روح آرام‏يافته! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است، پس در سلك بندگانم درآى، و در بهشتم وارد شو!». مي گويد بدون شک مراد از «ارجعي....» مرگ است و «فاء تعقيب» در «فادخلي»، دلالت مي کند که بلافاصله بندگان مطيع خدا وارد بهشت برزخي مي شوند و اين مي رساند که انسان بعد از مرگ زنده است. روشن است که حيات برزخي اختصاص به گروهي خاصي ندارد، بلکه همه کساني که از دنيا مي روند به حيات برزخي زنده اند: قرآن کريم گفتار حضرت صالح با قومش را پس از هلاکت آنان اين گونه شرح مي دهد: فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ فَتَوَلَّي عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَکمْ وَلَکن لاَّ تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ؛ «پس زلزله آنان را فرا گرفت و در خانه هاي خويش بي جان افتادند آنگاه صالح از آنان روي گردانيد و گفت: اي قوم! من پيام خدا را به شما رساندم امّا شما ناصحان را دوست نمي داريد». بيضاوي ذيل تفسير اين آيه مي گويد: سخن گفتن حضرت صالح در اين آيه شبيه سخن پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ با کشته شدگان مشرکين در جنگ بدر است. جريان اين تکلم پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در روايات شيعه و سني آمده است: پس از آن که در جنگ بدر هفتاد نفر از کفار قريش کشته شدند و هفتاد نفر از آنان اسير گرديدند. پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ يکايک کشتگان را در حالي که در چاهي قرار گرفته بودند به نام صدا زد و خطاب به آنان فرمود: «آيا آن چه را پروردگار شما وعده داده بود حق و پا برجا يافتيد؟ من آن چه را که پروردگارم وعده داده بود حقيقت يافتم» در اين هنگام عمر گفت: آيا مردگان را صدا مي زنيد؟ آن حضرت فرمود: «شما از آنان شنواتر نيستيد». معلوم مي شود انسان هاي معمولي نيز در عالم برزخ از حيات، علم و درک بهره مند مي باشند هر چند از نظر کمال، به حيات طيبه انبياء و اولياء که خدا به آنها قدرت عنايت نموده است نمي رسد؛ زيرا آنان بعد از خلاصي از بدن به وسيله کوچ نمودن از عالم طبيعت، باز هم بر اين عالم احاطه و سيطره دارند و بلکه احاطه آنان بيشتر و قوي تر است. قرآن در مورد شهادت پيامبر اسلام در روز قيامت مي فرمايد: فَکيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن کلِّ أمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِک عَلَي هَؤُلاء شَهِيدًا؛ چگونه خواهد بود آن روز که از هر امتي گواهي بياوريم و تو را بر اين امت به گواهي بخواهيم». در اين آيه پيامبر اسلام را خداوند شاهد اعمال امتش دانسته است و بديهي است شاهد آن گاه مي تواند شهادت دهد که در هنگام وقوع عمل زنده و ناظر بوده و درک داشته باشد و اگر پيامبر به دليل رحلتش نعوذبالله درک و حيات نداشته باشد چگونه مي تواند روز قيامت بر کارهاي امت خود شهادت دهد؟! از اين آيه چنين استفاده مي شود که پيامبران و معصومين با اين که مثل ديگران بعد از مرگ زنده هستند، ولي حيات برزخي شان با ديگران تفاوت دارد: آنان همان طوري در دنيا مي توانند با آن هائي که در عالم برزخ هستند ارتباط برقرار کنند چنان که رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ با کشته شدگان بدر سخن گفت، در عالم برزخ نيز مي توانند با اهل دنيا ارتباط برقرار کنند و دست به دستگيري آنان دراز کنند: پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي فرمايند: زندگي من براي شما خير است و مرگم نيز براي شما خير است چون هر دوشنبه و پنجشنبه اعمال شما بر من عرضه مي شود اگر در اعمال شما خير ببينم خداوند بلند مرتبه را سپاس مي گويم و اگر در اعمال شما کار بدي را ببينم براي شما استغفار مي کنم. اين روايت را که بر استغفار پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در عالم برزخ براي امتش؛ دلالت دارد، وقتي در کنار آيه که بر جواز توسل به پيامبر اکر م ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به طور مطلق دلالت دارد و مي فرمايد: و لو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاؤک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما؛ «و اگر آنان هنگامي که به خود ستم کردند به نزد تو مي آمدند و طلب آمرزش مي کردند و پيامبر هم براي آنان استغفار مي کرد همانا خدا را توبه پذير و مهربان مي يافتند». قرار دهيم به اين نتيجه مي رسيم که وساطت پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ميان خدا و امت در جهت طلب آمرزش و حل گرفتاري دنيوي و اخروي آنان؛ اختصاص به حال حيات دنيايي آن حضرت ندارد و هيچ تفاوتي از اين نظر ميان حال حيات دنيايي، برزخي و اخروي انبياء و اولياء وجود ندارد. زيرا مقامات معنوي معصومين ـ عليهم السلام ـ نزد پروردگار که به موجب آن در دنيا مي توانستند دست واماندگان را بگيرند قطعا با مرگ و رفتن شان از اين دنيا از بين نمي رود و نيز به دليل گواه بودن شان بر اعمال امت، در عالم برزخ نيز شاهد اعمال خوب و بد ما بوده و ارتباط شان با اين جهان برقرار است و به مقتضاي آيات و روايات همواره سخنان ما را مي شنوند و ناظر بر اعمال ما هستند. حاکم نيشابوري حديثي را راجع به فضيلت روز جمعه و صلوات در اين روز، از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ آورده و مي گويد: اين روايت بر اساس شرط بخاري و مسلم، صحيح مي باشد. مطابق اين روايت پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي فرمايد: «فأکثروا عليّ من الصلاة فيه فإنّ صلاتکم معروضه عليّ» روز جمعه زياد بر من درود بفرستيد که بر من عرضه مي شود گفتند يا رسول الله چگونه درود ما بر شما عرضه مي شود در حالي که بدن شما پوسيده است؟ پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: «ان الله عزوجل حرّم علي الارض أن تأکل اجساد الانبياء صلوات الله عليهم» خداي عزوجل بر زمين حرام کرده که جسد انبياء را نابود کند. بر اين اساس بايد گفت آنان هم چنان که در دنيا بهترين داعي، شفيع استغفار کننده و وسيله ما نزد خداوند هستند در عالم قبر و قيامت نيز بهترين واسطه ميان انسان ها و خدا هستند و همان آياتي که دليل بر جواز توسل به آنان در حال حيات دنيايي شان مي باشد، دليل جواز توسل به آنان در حالي که از اين دنيا رحلت نموده اند مي باشد. منصور عباسي از نحوه دعا کردن کنار قبر پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ از مالک پرسيد که آيا رو به قبله بايستم و دعا کنم و يا رو به پيامبر؟ مفتي مدينه مالک گفت: از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ رو برمگردان چرا که آن حضرت وسيله تو و وسيله پدرت آدم ـ عليه السلام ـ نزد خدا است تا روز قيامت. پس رو به قبر حضرت کن و او را شفيع و واسطه بين خود و خدا قرار ده که خداوند شفاعتش را مي پذيرد و سپس آيه 64 از سوره نساء را تلاوت کرد. معلوم مي شود وساطت پيامبر پيش خدا چه به عنوان شفاعت و چه به عنوان دعا و يا استغفار براي کساني که به او متوسل شوند، در دنيا، عالم برزخ و قيامت و در حال حيات و ممات به مقتضاي همين آيه و آيات ديگر ثابت است. ج: در برخي از روايات آمده است که خاتم پيامبران (ص) به پيامبران قبل از خود متوسل شده است: هنگامي که فاطمه بنت اسد درگذشت رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در حق او اين گونه دعا کرد: «اي مادرم پس از مادرم خدا ترا رحمت کند». و بعد پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ با دست خود لحدي ساخت و خاک آن را با دست مبارک در آورد و در قبر به پهلو خوابيد و اين چنين دعا کرد «الله الذي يحي و يميت و هو حي لا يموت اغفر لأمي فاطمة بنت اسد و اوسع عليها مدخلها حجتها بحق نبيک و الأنبياء الذين من قبلي؛ خداي که زنده مي کند و مي ميراند و او زنده است و نمي ميرد خدايا به حق پيامبرت و پيامبران قبل از من، فاطمه بنت اسد را بيامرز و جايگاه او را وسيع قرار ده». نتيجه اين که اولا توسل به معصوم ـ عليهم السلام ـ در حال مماتش، توسل به ميت نمي باشد چون همان طوري که همه انسان ها در عالم برزخ با حفظ مراتب حيات داراي حيات برزخي هستند، معصومين ـ عليهم السلام ـ از حيات برزخي عالي تري برخوردارند که به برخي از تفاوت هاي آن اشاره شد. ثانيا به طور قطع مقامات معنوي آنان نزد خدا باقي است و با کوچ نمودن آنان از دار طبيعت، از بين نرفته است تا توسل به مقام آنان تمسک به امري باشد که وجود ندارد. ثالثا بر فرض که توسل به آنان توسل به مرده باشد اين موضوع ربطي به شرک ندارد، بلکه نهايتش اين است که توسل جوينده مرتکب کاري لغوي شده باشد و از کسي درخواست حاجت نموده باشد که شنوايي و بينايي ندارد. مثل اين که ما کسي را به گمان اين که مي شنود صدا کنيم و يا به گمان اين که مي بيند بگوئيم فلان کتاب را بخوان بديهي است که اين کار ما موجب شرک نمي شود و ربطي به شرک و کفر ندارد. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image