داستان کشتی حضرت نوح ع /

تخمین زمان مطالعه: 15 دقیقه

چرا خداوند به حضرت نوح گفت کشتی بسازه و حیوانات رو جفت جفت تو کشتی جا بده. لطفا خیلی توضیح بدین.


برای رسیدن به پاسخی جامع و کامل لازم است که تمام جریاناتی که منجر به ساخت کشتی و حوادث بعد از آن شد را با استناد به قرآن کریم و روایات و کتب تاریخی بررسی نماییم لذا به مطالب ذیل دقت بفرمایید : ساختن کشتی نجات حضرت نوح ـ علیه السلام ـ بعد از رسیدن به مقام رسالت شب و روز در فکر رستگاری و نجات مردم از چنگال جهل و بت پرستی بود، ولی هر چه آنها را نصیحت کرد نتیجه نگرفت و هر چه آنها را به عذاب الهی هشدار داد و اعلام خطر کرد، دست از اعمال زشت خود برنداشتند، تا آن جا که با کمال گستاخی، بی پرده گفتند: «ای نوح! با ما جر و بحث کردی، و بسیار بر حرف خود پافشاری نمودی (بس است!) اکنون اگر راست می گویی، آن چه را از عذاب الهی به ما وعده می دهی بیاور.» از سوی خدا به نوح ـ علیه السلام ـ وحی شد: «جز آنان که (تاکنون) ایمان آورده اند، دیگر هیچ کس از قوم تو، ایمان نخواهد آورد، بنابراین از کارهایی که بت پرستان انجام می دهند غمگین مباش»( هود، 33 و 36 ). در این هنگام بود که خداوند دستور ساختن کشتی را به حضرت نوح ـ علیه السلام ـ داد، و به او چنین وحی کرد: «و اصنع الفلک بأعیننا و وحینا و لا تخاطبنی فی الذین ظلموا إنهم مغرقون؛ و اکنون در حضور ما و طبق وحی ما کشتی بساز! و درباره آنها که ستم کردند شفاعت مکن که همه آنها غرق شدنی هستند»( هود، 37).حضرت نوح ـ علیه السلام ـ نیز مطابق فرمان خدا، قوم خود را از عذاب سخت الهی و بلای عظیم طوفان برحذر می داشت، ولی آنها به لجاجت خود می افزودند .   تمسخر قوم نوح (ع ) حضرت نوح ـ علیه السلام ـ طبق فرمان خدا برای ساختن کشتی آماده شد. تخته هایی را فراهم ساخت و آنها را بریده و به هم متصل می کرد، و چندین ماه (بلکه چندین سال) به ساختن کشتی پرداخت. توضیح این که این کشتی، بسیار بزرگ بوده است؛ بعضی نوشته اند: دارای هفت طبقه و داخل هر طبقه در جهت عرض، دارای نه بخش بوده و به نقل بعضی دیگر؛ دارای سه طبقه بوده است. حضرت نوح ـ علیه السلام ـ هنگام طوفان، چهار پایان را در طبقه اول آن جای داد و انسانها را در طبقه دوم و طبقه سوم را جایگاه پرندگان نمود. نخستین حیوانی که وارد این کشتی شد، مورچه بود، و آخرین حیوان، الاغ و ابلیس بود.و نیز روایت شده امیر مؤمنان علی ـ علیه السلام ـ در پاسخ مردی از اهالی شام که از اندازه کشتی نوح ـ علیه السلام ـ پرسید، فرمود: «طول آن 800 ذراع، و عرض آن پانصد ذراع، و ارتفاع آن هشتاد ذراع بود.» و نیز فرمود: «در آن بخشی که حیوانات قرار داشتند، دارای نود اطاق بود». این کشتی در بیابان کوفه ساخته شد، و مطابق بعضی از روایات، حضرت نوح آن را در سرزمین کنونی مسجد اعظم کوفه ساخت(بحار، ج 11، ص 319 و 335). حضرت نوح ـ علیه السلام ـ در ساختن این کشتی همواره مورد تمسخر و آزار و نیشخند قوم قرار می گرفت. آنها نزد نوح می آمدند و با انواع پوزخندها و مسخره ها و سرزنش ها، حضرت نوح ـ علیه السلام ـ را می آزردند، ولی نوح ـ علیه السلام ـ به آنها می فرمود: «روزی خواهد آمد که ما نیز شما را به سخره گیریم و به زودی خواهید دانست که عذاب خوار کننده ای بر شما نازل خواهد شد.»( هود، 38 و 39 و بحار، ج 11، ص 323 ). فرار و گریز خرابکاران از حمله نوح (ع ) هنگامی که نوح ـ علیه السلام ـ طبق فرمان خدا به ساختن کشتی مشغول شد، مشرکان شبها در تاریکی کنار کشتی می آمدند و آن چه را نوح ـ علیه السلام ـ از کشتی درست کرده بود، خراب می کردند (تخته هایش را از هم جدا کرده و می شکستند). نوح ـ علیه السلام ـ از درگاه الهی استمداد کرد و گفت: «خدایا! به من فرمان دادی تا کشتی را بسازم، و من مدتی است به ساختن آن مشغول شده ام، ولی آن چه را درست می کنم شبها مخالفان می آیند و خراب می کنند، بنابراین چه زمانی کار من به سامان و پایان می رسد!» خداوند به نوح ـ علیه السلام ـ وحی کرد: «سگی را برای نگهبانی کشتی بگمار.» حضرت نوح ـ علیه السلام ـ از آن پس، سگی را کنار کشتی آورد تا نگهبانی دهد. آن حضرت روزها به ساختن کشتی می پرداخت و شبها می خوابید، وقتی که شبانه مخالفان برای خراب کردن کشتی می آمدند، سگ به طرف آنها می رفت و صدای خود را بلند می نمود، نوح ـ علیه السلام ـ بیدار می شد و با دسته بیل یا دسته کلنگ به مهاجمان حمله می کرد، و آنها فرار می کردند، مدتی برنامه نوح ـ علیه السلام ـ این گونه بود تا ساختن کشتی به پایان رسید . سرنشینان کشتی نوح (ع ) از آن جا که طوفان نوح ـ علیه السلام ـ جهانی بود و سراسر کره زمین را فرا می گرفت، بر نوح ـ علیه السلام ـ لازم بود که برای حفظ نسل حیوانات و حفظ گیاهان، از هر نوع حیوان، یک جفت سوار کشتی کند و از بذر یا نهال گیاهان گوناگون بردارد. روایت شده؛ امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: پس از پایان یافتن ساختمان کشتی، خداوند بر نوح ـ علیه السلام ـ وحی کرد که به زبان سریانی اعلام کن تا همه حیوانات جهان نزد تو آیند. نوح اعلام جهانی کرد و همه حیوانات حاضر شدند. نوح ـ علیه السلام ـ از هر نوع حیوانات یک جفت (نر و ماده) گرفت و در کشتی جای داد. در قرآن، این مطلب را چنین می خوانیم که خداوند می فرماید: «هنگامی که فرمان ما (به فرا رسیدن عذاب) صادر شد، و آب از تنور به جوشش آمد، به نوح گفتیم: از هر جفتی از حیوانات (نر و ماده) یک زوج در آن کشتی حمل کن، هم چنین خاندانت را بر آن سوار کن، مگر آنها که قبلا وعده هلاکت به آنها داده شده (مانند یکی از همسران و یکی از پسرانش) و هم چنین مؤمنان را سوار کن»( هود، 40 ). به این ترتیب مسافران کشتی عبارت بودند از: نوح ـ علیه السلام ـ و حدود هشتاد نفر از ایمان آورندگان به او، و یک جفت از هر نوع از انواع حیوانات (از حشرات و پرندگان و چهارپایان و...) و مقداری بذر گیاهان و نهال. مسافران هر کدام در جایگاه مخصوصی قرار گرفتند و همه آماده یک بلای عظیم بودند که نشانه های مقدمانی آن آشکار شده بود. از جمله در میان تنوری که در خانه نوح ـ علیه السلام ـ بود آب جوشید و ابرهای تیره و تار هم چون پاره های ظلمانی شب سراسر آسمان را فرا گرفت. صدای غرش رعد و برق از هر سو شنیده و دیده می شد و همه چیز از یک حادثه بزرگ و فراگیر خبر می داد . بلای عظیم طوفان بر اثر نفرین نوح (ع ) سالها حضرت نوح ـ علیه السلام ـ قوم گنهکار خود را از عذاب الهی هشدار داد، ولی آنها همه چیز را به مسخره گرفتند و به هشدارهای حضرت نوح ـ علیه السلام ـ اعتنا نکردند. نوح ـ علیه السلام ـ صدها سال برای هدایت قوم خود تلاش کرد، ولی جز گروه اندکی به او ایمان نیاوردند. نوح ـ علیه السلام ـ به طور کلی از هدایت شدن قوم مأیوس شد، زیرا می دید روز به روز بر لجاجت و آزار آنها افزوده می شود و آنها آن چنان از نظر فکری و روحی مسخ شده اند که هیچ روزنه امیدی برای جذب آنها باقی نمانده است و حتی از فرزندان آینده آنها نیز امیدی نیست. از طرفی خداوند به نوح ـ علیه السلام ـ وحی کرد که: «لن یؤمن من قومک إلا من قد آمن؛ جز آنان که تاکنون ایمان آورده اند، دیگر هیچ کس از قوم تو ایمان نخواهد آورد.»( هود، 36 ) اینجا بود که نوح ـ علیه السلام ـ آنها را سزاوار نفرین دید و در مورد آنها چنین نفرین کرد: «رب لا تذر على الارض من الکافرین دیارا إنک إن تذرهم یضلوا عبادک و لا یلدوا إلا فاجرا کفارا؛ پروردگارا! احدی از کافران را روی زمین زنده مگذار چرا که اگر آنها را زنده بگذاری بندگانت را گمراه می کنند و جز نسلی گنهکار و کافر به وجود نمی آورند » (هود، 26 و 27).در این هنگام بود که طوفان عالمگیر و عظیم فرا رسید. از آسمان و زمین، و از هر سو آب و سیل موج می زد. آبی که از آسمان می آمد باران نبود، بلکه چون سیلی بود که بر زمین می ریخت و همه جای زمین تبدیل به آبشارهای عظیم و بی نظیر شده بود، و باد تند از همه جا می ورزید و رعد و برق و ابرهای متراکم همه جا را تیره و تار ساخته بود. طولی نگذشت که کشتی بر روی آب قرار گرفت و همه انسانها و موجوداتی که در بیرون کشتی بودند، غرق شده و به هلاکت رسیدند. همه کوهها و دشتها زیر آب قرار گرفت، گویی همه جا اقیانوس بود و دیگر زمینی یا قله کوهی دیده نمی شد. به تعبیر قرآن: «و هی تجری بهم فی موج کالجبال؛ کشتی نوح ـ علیه السلام ـ با سرنشینانش، سینه امواج کوه گونه را می شکافت و هم چنان به پیش می رفت»( هود، 42 ). تنها راه نجات قوم هنگامى که علائم عذاب الهى با جوشیدن آب از زمین و نزول باران سیل آسا روشن شد کشتى تنها وسیله نجات براى مؤمنین بوده که خداوند به نوح وحى نمود: قلنا احمل فیها من کل زوجین اثنین و اهلک الا من سبق علیه القول و من امن. ..»( هود / 40) ترجمه: به نوح گفتیم: «از هر جفتى از حیوانات (از نر و ماده) یک زوج در آن (کشتى) حمل کن همچنین خاندانت را بر(آن سوار کن) مگر آنها که قبلا وعده هلاک آنان داده شده [همسر و پسرش ] و نیز مؤمنین را. و نیز مى فرماید: « و قال ارکبوا فیها بسم الله مجرئها و مرسها ان ربى لغفور رحیم» (هود / 41) نوح گفت: «به نام خدا بر آن سوار شوید؛ و هنگام حرکت و توقف کشتى، یاد او کنید که پروردگارم آمرزنده و مهربان است. نوح به سرعت بستگان و یاران با ایمان خود را جمع کرد، و به آنها دستور داد با نام خدا بر کشتى سوار شوید و به هنگام حرکت و توقف کشتى نام خدا را بر زبان جارى سازید و به یاد او باشید، زیرا پروردگار من آمرزنده و مهربان است و به مقتضاى رحمتش این وسیله نجات را در اختیار شما قرار داده و به مقتضاى آمرزشش از لغزشهاى شما مى گذرد همه سوار بر کشتى شدند و با رمز «بسم الله الرحمن الرحیم» حرکت خوف ناک کشتى بر روى موجهاى مانند کوه آغاز شد و از همینجا که نقطه نجات مؤمنین بود نقطه هلاکت کافرین نیز آغاز گشت فرمان مجازات این قوم سرکش صادر شده بود، ابرهاى تیره و تار آسمان را فرا گرفته بود، صداى غرش رعد و پرتو خیره کننده برق پى درپى در فضا طنین انداز بود و باران سیل آسا و نیز جوشش زمین، تمام سطح زمین را به اقیانوسى تبدیل کرده بود، و وزش طوفان(«فاخذ هم الطوفان و هم ظالمون» عنکبوت / 14 ) امواج شکننده اى از آبها به وجود آورده و کشتى نوح با سرنشینانش سینه امواج را مى شکافت چنانکه مى فرماید: «و هى تجرى بهم فى موج کالجبال»( هود / 42) ترجمه: و آن (کشتى) آنها را از میان امواجى همچون کوهها حرکت مى داد.» و نیز مى فرماید: «و حملناه على ذات الواح و دسر تجرى باعییننا جزاء لمن کان عذابى و نذر»( قمر / 13، 14) ترجمه: و او (نوح) را بر مرکبى از الواح و میخهایى ساخته شده سوار کردیم: (مرکبى) که زیر نظر ما حرکت مى کرد. این کیفرى بود براى کسانى که (به او) کافر شده بودند . هلاک شدن کنعان پسر نوح (ع ) یکی از پسران حضرت نوح ـ علیه السلام ـ «کنعان» نام داشت که به زبان عربی به او «یام»می گفتند. حضرت نوح ـ علیه السلام ـ با روش و شیوه ها و گفتار گوناگون او را به سوی توحید دعوت کرد، ولی او با کمال گستاخی و لجاجت به دعوت پدر اعتنا ننمود و مثل سایر مردم به بت پرستی ادامه داد . هنگامی که بلای جهان گیر طوفان فرا رسید، نوح ـ علیه السلام ـ دید پسرش کنعان در خطر غرق و هلاکت افتاده، دلش به حال او سوخت، از میان کشتی او را صدا زد و گفت: «یا بنی ارکب معنا و لا تکن مع الکافرین؛ پسرم! با ما به کشتی سوار شو و از گروه کافران مباش!» ولی کنعان به جای این که به دعوت دلسوزانه پدر پاسخ دهد و خود را که در پرتگاه هلاکت بود نجات بخشد، با کمال غرور و گستاخی تقاضای پدر را رد کرد و در پاسخ او گفت: «سآوی الی جبل یعصمنی من الماء؛ به زودی به کوهی پناه می برم تا مرا از آب حفظ کند . لنگرگاه نوح(ع) عنان کشتى را به دست خدا سپرده بود، و کشتى سوار بر امواج به هر سو مى رفت. در روایات آمده است که شش ماه این کشتى سرگردان بود و به نقاط مختلفى از جمله به سرزمین مکه سیر کرد. اما بالاخره فرمان خدا صادر شد: «یا سماء اقلعى» (هود / 44) اى آسمان خوددارى کن و از بارش دست نگاه دار. و نیز خطاب به زمین فرمود: «یا ارض ابلعى ماءک» (هود / 44). اى زمین آبت را فرو بر. به دنبال این فرمان حالت عادى شد «و غیض الماء»( هود / 44) و آب فرو نشست. در روایت آمده چون به زمین خطاب شد، آب خودت را فرو بر، زمین تنها آب خود را فرو برد اما آبهایى که از آسمان باریده بود، بر روى زمین باقى ماند که به اقیانوس ها و دریاها پیوسته است ] و بالاخره پس از آنکه حالت عادى به زمین برگشت، کشتى نیز به لنگرگاه خود رسید چنانکه مى فرماید:«واستوت على الجودى»( هود / 44) و کشتى بر دامنه کوه جودى پهلو گرفت. در مورد معناى «جودى» بعضى گفته اند نام کوه است بنابر این معناى آیه این مى شود که کشتى بر کوهى پهلو گرفت، بعضى مى گویند، به هر کوهى «جودى» نمى گویند، بلکه نام کوه معروفى است در نزدیکى موصل، و بعضى مى گویند جزء سلسله کوههاى آرارات است که به ارمنستان ختم مى شود. قلل کوههاى ارارات واقع در مشرق ترکیه است.   .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image