سیاست /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

تا چه اندازه اي عنصر مليّت توسط فرهنگ اسلامي حمايت و پذيرفته شده است؟


به نظر مي رسد براي پاسخ به اين سؤال ، ابتدا بايد توضيحي در مورد معنا و مفهوم مليت داده شود. مسلم است كه مفهوم مليت در طي زمان دچار تحول شده و معاني متفاوتي به خود گرفته است. و اين تفاوت تا حد تغاير با معني اصلي پيش رفته است. واژه ملّت، كه مليّت از آن گرفته شده است، در ابتدا، مترادف با كيش و شريعت، آيين و مذهب بكار رفته و كم كم به پيروان يك دين و مجموعه افرادي كه داراي يك آيين باشند نيز اطلاق گرديده است. استاد شهيد مطهري درباره معناي كلمه ملت مي گويد: در اصطلاح امروز فارسي، اين كلمه به كلي مفهوم مغايري با مفهوم اصلي خود پيدا كرده است. امروز كلمه ملت به يك واحد اجتماعي گفته مي شود كه داراي سابقه تاريخي واحد و قانون و حكومت واحد و احياناً آمال و آرمانهاي مشترك و واحد مي باشند. اين اصطلاح فارسي يك اصطلاح مستحدث و جديد است و در واقع يك غلط است. در صد سال و دويست سال و هزار سال پيش هرگز اين كلمه در زبان فارسي به اين معني غلط استعمال نمي شد. گمان مي كنم اين اصطلاح جديد از زمان مشروطيت به بعد پيدا شده است و ظاهراً ريشه اين غلط اين بوده كه اين كلمه را مضاف اليه كلمه ديگر قرار مي داده اند، مثلاً مي گفته اند: پيروان ملت ابراهيم، پيروان ملت محمد ـ صـلي الله عليه و آله ـ ، پيروان ملت عيسي و همچنين. بعدها كلمه پيروان حذف شده و گفته اند: ملت محمد ـ صـلي الله عليه و آله ـ ، ملت عيسي. كم كم كار به آنجا كشيده كه گفته اند: ملت ايران، ملت ترك، ملت عرب، ملت انگليس. به هر حال، يك اصطلاح مستحدث است>. در اين نوشتار كلمه «ملّت» و «مليّت» به مفهوم جديد و مصطلح آن بكار رفته است هر چند غلط مشهور باشد. زيرا به نظر مي رسد، سؤال مربوطه هم به همين معني نظر دارد. مي توان گفت با انحطاط امپراطوري عثماني و از بين رفتن تدريجي نظام استعماري كهن، ملت گرايي و مليت ستايي مدرن-كه ريشه در قرون هجدهم ونوزدهم ميلادي داردـ تحت تأثير نهضتهاي انقلابي و ملي وارد مرحله جديدتري در قرن بيستم شده كه در نتيجه آن، مناقشه اي ايدئولوژيك ميان قوميت، مليت و اسلام پديد آمد. و رفته رفته اين مناقشه ابعاد گسترده اي به خود گرفت و مباحث مختلفي را بر انگيخت. از جمله اين مباحث ميزان مقبوليت مليت به مفهوم جديد آن بر اساس معيارهاي اسلامي مي باشد. اين مسئله مسلم است كه در دين اسلام، مليت و قوميت به معنايي كه امروز ميان مردم مصطلح است هيچ اعتباري ندارد، بلكه اين دين به همه ملتها و اقوام مختلف جهان با يك چشم نگاه مي كند و از آغاز نيز دعوت اسلامي به ملت و قوم مخصوصي اختصاص نداشته است، بلكه اين دين هميشه مي كوشيده است كه به وسايل مختلف ريشه ملت پرستي و تفاخرات قومي را از بيخ و بن بر كند. در قرآن هيچ خطابي به صورت «يا ايها العرب» يا «يا ايها القرشيون» پيدا نمي كنيد، آري، (خطاب يا ايها الذين آمنو از اين بابت است كه مطلب مربوط به خصوص مؤمنين است كه به پيغمبر ـ صـلي الله عليه و آله ـ گرويده اند و در اين جهت هم فرقي نمي كند، مؤمن از هر قوم و ملتي باشد، داخل خطاب هست) وگرنه در موارد ديگر كه پاي عموم در ميان بوده عنوان «يا ايها الناس» آمده است. مطلبي كه مؤيد جهاني بودن تعليمات اسلامي و نفي ملي گرايي است، يك نوع «تعزز» و بي اعتنايي به مردم عرب از نظر قبول دين اسلام مي باشد. از برخي آيات قرآن چنين استنباط مي شود كه اسلام نيازي به اسلام آوردن اعراب ندارد و به فرض آنها اسلام را نپذيرند، اقوام ديگري در جهان هستند كه از دل و جان اسلام را خواهند پذيرفت. حتي از مجموع اين آيات چنين برداشت مي شود كه روحيه اقوام ديگر از قوم عرب براي پذيرش اسلام مناسب تر و آماده تر است. اين آيات به خوبي جهاني بودن اسلام را مي رساند. چنانچه در سوره انعام مي فرمايد: فإن يكفر بها هؤلاء فقد وكلنا بها قوماً ليسوا بها بكافرين. (اگر اينان «اعراب» به قرآن كافر شوند، همانا ما كساني را خواهيم گمارد كه قدر آن را بدانند و به آن مؤمن باشند). اسلام مي خواهد به اعراب بفهماند كه آنها چه ايمان بياورند و چه ايمان نياورند، اين دين پيشرفت خواهد كرد زيرا اسلام ديني نيست كه براي قومي مخصوص آمده باشد. امام خميني (ره) به عنوان اسلام شناسي برجسته و شخصيتي كم نظير بعد از ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ كه تشكيل حكومت داد، در عصر حاضر كه بحث مليت و ملي گرايي مطرح است، مليت را در تضاد با اسلام مي دانند و مي گويند: «معني مليت اين است كه مي گويند ما ملت را مي خواهيم، مليت را مي خواهيم، و اسلام را نمي خواهيم». در جايي ديگر مي فرمايند: «ملي گرايي اين است كه بعضي از اين دولت هاي عربي مي گويند: عربيت و نه غير. ملي گرايي اين پان ايرانيسم است، اين پان عربيسم است، اين بر خلاف دستور خداست و بر خلاف قرآن مجيد است». بعد از پيروزي انقلاب اسلامي گروههاي ملي گرا به مليت و ايراني گري دامن مي زدند. و چنين وانمود مي كردند كه اسلام دين عربي و اعراب است. امام (ره) در مقابله با اين تفكرات، بر معرفي اسلام ناب به مردم تأكيد داشتند. ايشان در اين رابطه مي گويند: «كساني كه اهل قلم و بيان هستند، بايد اين مسائل را براي مردم توضيح دهند و اسلام را به مردم معرفي كنند و بگويند كه اسلام براي مليت خاصي نيست و ترك، فارس، عرب و عجم ندارد. اسلام متعلق به همه است و نژاد و رنگ، قبيله و زبان در اين نظام ارزش ندارد. قرآن كتاب همه است». نكته مهمي كه بايد در اينجا به آن اشاره كرد اين است كه احساسات ملي مي تواند جنبه مثبت هم داشته باشد و موجب خدمت و كمك به هموطنان شود و يا اينكه رشد كرده در خدمت اهداف ديني قرار گيرد. در طول تاريخ برخي اقوام بوده اند كه توانايي و نيروي مادي و معنوي خود را در راه خدمت به دين صرف كرده اند و ذوق، استعداد، فكر و ابتكار خود را در اختيار آن قرار داده اند و در اين كار خلوص نيت داشته اند. استاد شهيد مطهري درباره خدمات ايرانيان به اسلام مي گويد: «ايرانيان بيش از هر ملت ديگر نيروهاي خود را در اختيار اسلام قرار دادند و بيش از هر ملت ديگر در اين راه صميميت و اخلاص نشان دادند. در اين دو جهت هيچ ملتي به پاي ايرانيان نمي رسد، حتي خود ملت عرب كه اسلام در ميان آنها ظهور كرد.... اولين خدمتي كه بايد از آن نام برد، خدمت تمدن كهن ايراني به تمدن جوان اسلامي است. اين تمدن كهن به تمدن جوان و با عظمت اسلامي كمك و خدمت فراوان نمود». مي توان گفت ملي گرايي، با كنار گذاشتن جنبه هاي منفي خود با قرار گرفتن در سايه آموزه هاي ديني هم در جنبه هاي مثبت شكوفا مي شود و هم به منطق عاليتري نسبت به منطق احساسات ملي دست مي يابد. تمجيداتي كه امام خميني (ره) از ملت ايران كرده و آنها را بالاتر از مسلمانان صدر اسلام قرار داده، در همين راستا قابل ارزيابي مي باشد، ايشان مي فرمايند: «تاريخ، فداكاري اين جوانان غيور و متعهد را فراموش نمي كند و نام نامي ملت عظيم ايران در صفحات تاريخ ضبط و در چهره دهر ضبط است». بنا بر مطالبي كه بيان شد، مي توان گفت كه مقياسهاي اسلامي، مقياسهاي كلي، عمومي و انساني است. نه قومي، نژادي و ملي. اسلام به هيچ وجه خود را در محدوده قوميت و نژاد محصور نكرده بلكه با آنها مبارزه هم كرده است و عنصر مليت به خودي خود و در حوزه ارزش گذاري در فرهنگ اسلامي پذيرفته شده نيست اما احساسات و منطق ملي مي تواند با كنار گذاشتن جنبه هاي منفي خود و با قرار گرفتن در چهار چوب موازين اسلامي و حركت در جهت اهداف الهي به منطق عاليتر و حقايق برتري دست يابد. حسن ختام، كلام امام علي ـ عليه السّلام ـ كه مي فرمايد: «لا شرف اعلي من الاسلام، و لا عز اعز من التقوي. شرفي برتر از اسلام، و عزتي عزيز تر از تقوا نيست». .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image