ادیان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 14 دقیقه

از کتاب (راه کمال) اثر دکتر بهرام الهي بدست میآید که انسان فقط يک بار به دنيا نميآيد و فقط يکبار هم از دنيا نخواهد رفت! بلکه انسان برای رسیدن به کمال الهی زندگيهاي متوالی دارد و بالاترین جایگاه انسان در آخرا از بهشا هم بالاتر است و این مخصوص کسانی است که به درج کمال الهی رسیده و به خدا ملحق شود. لطفا فرماید که حقيقت دنيا و آخرت چيست؟ و اعتقاد درست کدام است؟


قبل از اينکه در مورد فرقهاي که دکتر بهرام الهي در آن فعاليت دارند، لازم است به بررسي سابقه فرقه اهل حق بپردازيم. در مورد اينکه اين فرقه در چه زماني، به وجود آمده و موسس آن چه کسي است؟ نظرات و آراء مختلفي وجود دارد. طبق نظر برخي از سران اهل حق ، نصير مؤسس و بنيان گذار فرقه اهل حق است. که گويا اين نظر به واقع نزديکتر است؛ زيرا همه آنها که به نوعي ادّعا ميکنند که بنيان گذار اهل حق هستند، بعد از زمان نصير بوجود آمده اند و به گسترش مکتب او پرداخته اند. هر چند که از او نامي نميبرند. بنا بر تحقيق نصير از اصحاب امام عسگري ـ عليه السلام ـ است که بعد از شهادت امام دعوي نبوت کرده و در باره امام علي غلوّ نموده و قائل به تناسخ و... شد و آن طور که جيحون آبادي وي را غلام حضرت علي ـ عليه السلام ـ مي داند صحيح نيست زيرا در تاريخ صحابهاي به اين نام براي حضرت ثبت نشده است. طبق مستنداتى که از کتب و «دفترهاى» منسوب و متعلق به فرقه اهل حق در دست بوده و شواهد حال، حکايت از آن دارد و يا مى تواند مؤيد آن باشد؛ عقايد و مبانى اساسى اهل حق مخلوطى از اعتقادات «تناسخى و حلول ذات» عرفان و تصوف التقاطى و مسايلى برگرفته از اديان ايران باستان، مثل دين زرتشتى پيش از اسلام، هندوييزم مانوى و برخى از مبانى مسيحيت و يهوديت بوده که بعضاً صبغه اسلامى به آن داده اند و اساساً هيچ مطابقتى با اصول مسلم و متفق عليه اسلام ندارند. الوهيت حضرت علي، تحريف قرآن (به زعم ايشان قرآن در اصل 32 جزء بوده که 30 جزء موجود فرع دين است و دو جزء ديگر اصل آن)، تحريم روزه، تناسخ، تفاوت قبله و... از عقايد اهل حق شمرده مي شود. اهل حق هم اکنون به خاندان هاي مختلفي دسته بندي شده اند که مجموعاً به يازده خاندان مي رسند. يکى از بزرگ ترين رهبران اهل حق نور على الهى از خاندان شاه حياس است، وي فرزند نعمت الله جيحون آبادى مي باشد که در سال 1274 شمسى در روستاى جيحون آباد کرمانشاه متولد شد و سال 1353 شمسى در سن 79 سالگى در تهران مرد و در شهر هشتگرد مدفون گرديد. وى علاوه بر پيشوايى اهل حق مدت 28 سال در کرمانشاه، مازندران، قم، تهران و شهرهاى ديگر قاضى رسمى حکومت پهلوى بوده است. وقتي نور علي الهي ديد کتاب هاي اين فرقه با عقايد شيعه سازگاري ندارد، جريان تازه اي به راه اندخت که به فرقه مکتب مشهور است و خود را اصلاح طلب دانسته و ادّعا کرد، کتاب هاي نوشته شده اين فرقه ها به علّت بي سوادي نويسندگان اهل حق و... تحريف شده است و از اينجا سخنان نعمت الله يعني پدرش را توجيه کرد تا در ظاهر خود را شيعه و عارف قلمداد کند و از اين طريق به ترويج اهل حق بپردازد. پس از مرگ وى دکتر بهرام الهى فرزند نور على الهى گفتارهاى پراکنده پدرش را که در محافل خصوصى اهل حق ايراد شده بود در دو جلد به نام آثار الحق منتشر کرد؛ که سخنانش به کفر و الحاد آميخته است. وى که در معرفت روح تناسخ را رد مىکرد، در اين کتاب مىگويد: «روح من سيد بوده است و براى همين اسمم را سيد نور على گذاشتند، مربوط به يکى از بزرگان اهل حق بوده به نام سيد نور على که در هندوستان مىزيسته، اين روح در جاهاى بسيارى بوده، شاه بوده، سردار بوده، درويش بوده، و چند بار هم شهيد شده است». همو در جاى ديگر پا از اين فراتر گذاشته ادعاى معراج و صعود به آسمان مىکند و مىگويد: علاوه بر ارواح زمينى روح موجودات کرات ديگر نيز ممکن است به بدن انسان هاى خاکى بيايد. عين عبارت چنين است: «در کرات ديگر زندگى هست، در گردشهايى که مرا به کرات ديگر بردند چيزهاى بسيار جالب و عجيب ديدم. خيلى از آنها از ما جلوتر هستند. سؤال شد آيا ممکن است روحشان داخل جسم يک بشر شود؟ فرمود: بلى، وقتى رو به انحطاط بروند ممکن است به جسم يک فرد خاکى بيايند». بعضى از ادعاهاى نور على الهى بيشتر به فيلم هاى تخيلي شبيه است، آنجا که مى گويد: «امروز ستاره جديدى را نشانم دادند و گفتند: ببين آيا در زمين يک همچنين چيزى را تا حالا شناخته اند. ديدم نه، گفتند اگر مى خواهى چيزهاى تماشايى ببينى بيا اينجا، وسيله اش تا يک ساعت ديگر مى آيد شما را ببرد و اسمش ايکادو است. من هم گفتم تا يک ساعت ديگر حوصله ندارم صبر کنم و ترک شان کردم». ادعاى نبوت و دين جديد از عقايد ديگر اوست: «در زيارت نجف که بودم سؤال کردم خداوندا اين رويه اى که من اتخاذ کرده ام آيا اشتباهى دارم يا نه؟ شب حضرت مولا آمدند و فرمودند: دين تو دين ابداعى است، ولى نيک ابداعى است. سپس پرده عوض شد و ديدم دو نفر آمدند و با هم صحبت مى کنند و يکى به ديگرى مى گويد: ديدى که خود مولا آمد و دين فلان کس (نور على) را تصويب نمود. پس فلان کس پيغمبر شد». در اين فرقه شخصي بنام سلطان اسحاق به عنوان ششمين مظهر خداوند در روي زمين معرفي شده است. وي درباره سلطان اسحاق مي گويد: «شريعت را محمد کامل کرد، على ولايت را کامل کرد، سلطان هم آمد حقيقت را تمام کرد، ما ديگر با کسى کارى نداريم». و مدعي مي شود: تمام مظهرها از لحاظ مکتب با هم فرقي ندارند. زندگاني خود من تطبيق مي کند با زندگاني علي و هيچ فرقي ندارد. «تمام مظهرها از لحاظ مکتب با هم فرقى ندارند زندگانى خود من تطبيق مى کند با زندگانى على و هيچ فرقى ندارد». «حتى به آفتاب پرست و بت پرست نمى توان ايرادى گرفت هر کدام به جاى خود صحيح بودند». «ذات على و سلطان يکى است و شيداى هر دو هستم اما سلطان را از على بيشتر دوست دارم». همانطور که گفته شد اين سخنان بعد از مرگ نور على الهى منتشر شد و پرده از روى نفاق وى برداشت. ظاهراً براي فريبکاري و اينکه وانمود کنند که شيعه اثنا عشري بوده و اهل حق نيستند نزد آيت الله بروجردي توبه مي کنند ولي هيچ گاه به آن توبه ملتزم نشده و دست از عقايد خود بر نداشتند گفتني است که کتب منتشر شده از نور علي از طرف مراجع به عنوان کتب ضلال شناخته شده که خريد و فروش و نگهداري و خواندن آنها جز براي اهلش جايز نيست. امروزه دکتر بهرام الهي فرزند همين شخص در فرانسه و با کمک دولت فرانسه و در پرتو رفاقتي که با شخص سارکوزي از زمان وزارت کشور وي تاکنون دارد با چاپ کتب و روش هاي ديگر سعي دارد جوانان اين مرز و بوم را به فرقه اي خرافي دعوت کند. فرقه ای که محصول تفکر پدر بزرگش به عنوان يک غالي، (کساني که در حق اميرمومنان غلو مي کنند) پدرش به عنوان يک منحرف، که سعي در به روز کردن فرقه داشت و خودش به عنوان يک روشنفکر غرب زده، که سعي دارد فرقه اش را مدرن کند. اما در مورد کتابي که به راه کمال موسوم است بايد بگوييم که اين کتاب آميخته اي از مکاتب مختلف و عقايد پيشين اهل حق و برخي عقايد حقه شيعي است و نويسنده در قالب برخي از مسلمات و آيات قران و کلمات معصومين بدون اينکه متذکر شود که در نقل اين سخنان از قرآن و مکتب اهل بيت بهره مند شده است سعي دارد افکار التقاطي و ضد شيعي را در قالبي فلسفي عرفاني و مطابق با نظريات روانشناسانه جديد به مخاطب القاء نمايد و البته اين شگرد بر کساني که اندکي با کلام و فلسفه اسلامي آشنايي داشته باشند پوشيده نيست. از آنجا که انسان در مسير کمالي که خداوند براي او قرار داده است محتاج ارشاد هدايت الهي است و خداوند پيامبران را به همراه کتب آسماني مبعوث نمود تا رسالت به خاتم پيامبران و قرآن رسيد و حضرتش ائمه معصومين را قرين قران قرار داد تا مسلمين منحرف نشوند. حال سوال اينجاست که آنچه در کتاب موسوم به راه کمال نوشته شده آيا مطابق آيات الهي و سخنان و سيره معصومين است که بايد بگوييم خير و اين منظور با اندک تاملي در کتاب آشکار مي شود چنان که شما هم آن را متناقض با منابع اسلامي ديده ايد و يا اينکه اين مطالب زاييده تفکر جناب دکتر است که در اين صورت بايد از دکتر پرسيد که اين نظرات را از کجا به دست آورده از کدام منبع معتبر آيا مثلاً پنجاه هزار سال را خود تجربه نموده يا در منابع ديني ديده است؟ عوالم برزخ و زندگي هاي متوالي را چطور؟ حلول در نبات و حيوان؟! شما آيا از اول کتاب تا به آخر منبع معتبري ديده ايد؟ آيا به اين توجه کرده ايد که راه کمال بدون نام خدا اغاز شده و آيا جز در يکي دو مورد مطالب به روايات استناد داده شده آيا از معصومين که جانشينان خدايند و راهنماي بشريت يادي شده است مگر نه اينکه هر که با اهل بيت باشد سعادت دنيا و آخرت نصيبش مي شود و آن که بازماند يا پيش افتد در هلاکت است. نقش اهل بيت در طي مسير الي الله کجاي اين کتاب جاي گرفته چرا نامي از ايشان برده نشده است آنجا که صحبت منجي عالم است آيا ذکري از حضرت حجت(عج) مي بينيد يا اينکه نويسنده خواسته با مسلک خود تفسير ديگري از منجي داشته باشد. به طور کلي جاي جاي اين کتاب پر است از مطالب غير واقعي و تخيلي، اعتقاد به تکثرگرايي ديني، مکمل بودن تمام اديان نسبت به هم، ذات خداوند و روح کل (که نوعي شرک است)، عبادت و موسيقي (که بايد گفت اولياي الهي که غرق در عبادت خداوند مي شده و از خود بي خود مي شدند آيا با موسيقي همراه بوده؟!) آيا در مورد حقيقت توبه و بازگشت به رحمت خدا که دري به سوي کمال و دفع عذاب هاي دنيوي و اخروي است سخني گفته شده است؟ نظر وي در باره معجزه (که آيا مردم زمان هاي سابق با عقل خود خارق العاده بودن معجزه را نمي پذيرفتند؟ و آيا قبول قرآن به عنوان معجزه جاويد الهي که تا به حال سوره اي ولو کوچک به مثل سوره هاي قرآن نياورده اند عقلي نيست؟) بحث هاي پيرامون «ولي» و بسياري ديگر از اين موهومات که در اين کتاب آمده است همه و همه بر اساس کدام شريعت است؟ اما در مورد سوال اصلي شما که باعث شبهه در اعتقاد به معاد شده است بايد بگوييم که: 1. اين نظر به مانند ديگر گفته هاي وي بدون دليل و سند مي باشد و فقط پاره اي از اوهام و تخيلات و برداشت هاي شخصي و عقايد باطله پيشينيان از اهل حق و هندوها دليل آن است و لذا مخالفت اشکار با نص صريح قرآن و روايات اهل بيت دارد که جز يک حيات و برزخ و مرگ را نمي فرمايند. 2. اين نظريه بيان ديگري از تناسخ است هر چند که نويسنده خواسته با اين فرض که زندگي هاي متوالي براي رسيدن به کمال است از آن فرار نمايد والا مکافات هاي دنيوي و حلول روح در حيوان و نبات در زندگي هاي بعدي از لوازم قول به تناسخ است. 3. قبول زندگي هاي متعدد توجيهي براي جرم و جنايت ستمکاران است و هيچ ملامتي و توبيخي در اعمال و رفتار زندگي فعلي بر آنها نيست. 4. توالي حيات فرصتي براي نفس اماره براي رسيدن به تمايلات و خواهش هاي نفساني خويش است چون فرصت را زياد مي بيند. 5. محکوم شدن انسان به چند دوره زندگي در گناه به خاطر اعمال گذشته يعني سلب اختيار انسان و قائل شدن به جبر که اين عقيده با «امر بين الامرين» که نويسنده اعتراف دارد سازگار نبوده و ملامتي هم بر اين اشخاص به خاطر اعمال سوء آنها نيست. 6. آيا رواست که روح انساني که در زندگي گذشته به کمالاتي دست يافته دوباره در جسم کودکي که تا دوره اي خوب و بد را تمييز نمي دهد حلول کند به اعمال کودکانه و گاه خلاف شرع و عقل دست بزند. 7. اينکه به نظر نويسنده در معاد ابدي انسان جايگاه ابدي خويش از بهشت و دوزخ و کمال را مي يابد و هميشه بر همان حال است مخالف شريعت اسلام است زيرا: الف) انسان هايي که به عذاب محکوم مي شوند ممکن است به خاطر برخي اعمال و رحمت خداوندي مورد شفاعت شافعين قرار گرفته و نجات يابند (النجم، آيه 26) و يا اينکه بعد از مدتي عذاب به بهشت الهي متنعم شوند. ب) دار آخرت جز بهشت و جهنم نيست و در هر دو درجاتي هست که هر کس به فراخور کمال و درجه خود در درجه اي از آن قرار مي گيرد نه اينکه کسي که به کمال مي رسد در بهشت خداوند نباشد همه انسان هاي باتقوا به بهشت مي روند البته که براي برخي از اولياي خداوند رضايت پروردگار از همه چيز بالاتر است (توبه، آيه 72) ولي آنها هم در بهشت خداوند متنعمند. 8. نويسنده معلوم نکرده که از چه زماني حيات انسان و اولين دوره زندگي شروع مي شود و هر کس از کجا بداند که آيا اولين بار است که آمده يا قبلاً دوره اي را گذرانده. 9. از نظر وي تبديل نفس انساني به حيوان و نبات براي هميشه محال است ولي گويا براي مدتي محدود محال نيست اما بايد گفت که نويسنده نمي داند که استحاله از احکام عقلي است و چنانکه مي دانيم احکام عقلي تخصيص بردار نيست که بگوييم براي مدتي محدود اشکال ندارد البته افکار ايشان از اساس باطل است و فلسفه الهي را درک نکرده که اصلاً تکامل انسان از جماد و بعد نبات و... نيست بلکه صورت انسان از اولي که خلق مي شود انسان است همينطور صورت حيوان و... . 10. خداوند آفريننده انسان است و تنها اوست که راه کمال و ضلال آدمي را مي داند اما راه سعادت بشر را اين چنين ترسيم نکرده است ولي نويسنده چنان با جزم و يقين سخن گفته که گويا تمام اين مراحل را گذرانده و بر تمام قوانين تکوين و تشريع استوار است گويا خود به نهايت راه رسيده و به قول خودشان با ذات احديت يکي شده است و يا او ولي خدا در روي زمين است ولابد ارواح انبيا در وي حلول کرده است که البته چنين موهوماتي از اين فرقه سابقه دارد و استبعادي ندارد. بنا بر آنچه که گذشت دانستيم که افکار اين فرقه مخالف عقايد حقه شيعه است و آنچه که بهرام الهي آن را راه کمال مي نامد مکتبي نو ظهور است که در انحراف جوانان از صراط مستقيم و خاندان وحي مقاصد از شوم اين فرقه است که گوشه از اعمال و رفتارهاي خلاف دين و غير اخلاقي آنها در درگيري هايي که بين اين فرقه با ديگر خاندان هاي اهل حق درگرفت روشن شد. اينان از يک طرف خود را تابع تشيع مي دانند و از طرفي دين خود را دين ابداعي و فقط ايين خود را دين مي نامند از يک سو جناب جيحون آبادي (نور علي الهي) مي گويد: «بطون قران درياي بيکراني است که جز خدا و پيغمبر و ائمه اطهار کسي ازهفت تا هفتاد و دو وجه حقيقت قرآن را نمي تواند به طور کامل بفهمد» و از سويي ديگر پسرش بهرام الهي در معرفي پدرش مي نويسد «بطون قرآن را هم در علم خود داشتند بنابراين تفسيرشان براي ما حجت است» و از اين اوهام در آثار آنها بسيار است. انسان در طول زندگي خويش به شبهات و سؤالات بسياري برخورد مي کند که وظيفه ما که قرآن و مکتب تشيع را براهين عقلي و نقلي پذيرفته ايم اين است که با رجوع به قرآن و روايات عقايد و باورهاي خويش را اثرات مهلک شبهات ضد دين محافظت کنيم، ملاک و معيار حق و باطل کتاب خدا و سخنان و سيره ثابت شده معصومين ـ عليهم السلام ـ است که آنچه مخالف آنهاست را بايد از عقايد خود دور سازيم. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image