مقاله: مرگ و مرگ اندیشی (راز مرگ در بیان امام علی علیه السلام ) /

تخمین زمان مطالعه: 16 دقیقه

امام علی چگونه خود را برای مرگ آماده کرده بود که از آن هراسی نداشت؟


مقدمهواژه مرگ، مانند کلمه زندگی، هستی و پیدایش، مفهوم روشن و عامی دارد که بر کسی پوشیده نیست. اما در آن سوی این مفهوم همگانی و روشن، چیزی قرار دارد که شاید هرگز برای کسی درست و دقیق معلوم نگردد و شناخته نشود. علی علیه السلام در اسرار و رموز مرگ می فرمایند:هر که از مرگ بگریزد، در همین فرارش با مرگ روبه رو خواهد شد؛ چراکه اجل در کمین جان است و سرانجام گریزها، هم آغوشی با آن است. وه! که چه روزگارانی در پی گشودن راز مرگ بودم! اما خواست خدا این بود که این اسرار همچنان فاش نشوند! هیهات! چه دانشی سر به مهر!. (صبحی صالح، خطبه 149/ 1)اما در میان این پدیده های میرا و فانی، تنها انسان است که از این سرنوشت، یعنی مردن، خبر دارد. همه جانداران می میرند، ستارگان و کهکشان ها فرو می پاشند، اما نمی دانند که می میرند و نمی فهمند که خواهند مرد! جز انسان که می داند و می فهمد که خواهد مرد. انسان هم از آغاز پیدایش مرگ آگاه نیست، بلکه به تدریج با مفهوم مرگ آشنا می شود.موجوداتی که مرگ ندارند و نیز موجوداتی که از مرگ خود آگاه نیستند، از مرگ دلهره نداشته، نگران هم نیستند. اما انسان با آگاه شدن از مرگ، مخصوصاً با آگاه شدن از مرگ خود، دچار اضطراب و نگرانی شده، چندین پرسش اساسی درباره مرگ، بر ذهن و اندیشه او سنگینی می کنند:مرگ یعنی چه؟ چرا باید مرد؟ چگونه می میریم؟ بعد از مرگ چه می شود؟ چه کسی یا کسانی از راز مرگ آگاهند؟ می توان مرگ را چاره جویی کرد؟ آیا روحی داریم که با مرگ نابود نشود؟ سرگذشت این روح ـ اگر باشد ـ پیش از پیوستن به جسم چه بوده است؟ سرنوشت این روح، پس از مرگ جسم، چه خواهد بود؟ و ده ها پرسش دیگر.و بشر از همان آغاز برای به دست آوردن پاسخ این پرسش ها تلاش کرده است. اگرچه پیامبران، فلاسفه و اندیشمندان، اولیا و عرفا و حتی افسانه بافان و اسطوره پردازان، هریک به نوعی به این پرسش ها پاسخ داده اند، اما مرگ برای انسان همچنان یک معما و راز ناگشوده است.اینک در این مقاله برآنیم تا این راز را با مولای متقیان، امیر مؤمنان، علی بن ابی طالب علیه السلام در میان نهاده، در حد فهم و توان خویش، از اشارات آن بزرگ مرد مرگ اندیش، برای حل این معما بهره گیریم.مرگ چیست؟اگر بشود چیزی را با ضدش معرفی کرد باید گفت که مرگ پایان زندگی دنیوی است، چنان که علی علیه السلام می فرمایند: «بالموت تختم الدنیا». (همان، خطبه 106)این تعریف در عین سادگی، واقعی ترین تعریف مرگ است. به هر حال این زندگی، یعنی زندگی دنیوی با مرگ به پایان می رسد. مرگ به همه مسئولیت ها، تلاش ها، آرزوها و هدف های دنیوی انسان پایان می بخشد. اما از این تعریف چیزی که می فهمیم آن است که مرگ زندگی را به پایان می رساند؛ ولی درباره خود مرگ و دنیایی که با مرگ آغاز می گردد چیزی به دست نمی آید. اکنون به ذکر نکاتی درباره مرگ می پردازیم:1. مرگ و مشکلات بیان ناپذیرشامام علی علیه السلام می فرماید: «مشکلات مرگ چنان پیچیده و دردناکند که به وصف در نمی آیند و با قوانین خرد مردم این دنیا، سنجیده نمی شوند.» (همان، خطبه 221) و نیز می فرماید: «حالات و عوارضی که در دم مرگ پدید می آیند، قابل توصیف و بیان نیستند.» (همان، خطبه 109)در فلسفه این بیان ناپذیری، چند تبیین را می توان مطرح کرد:اول ـ مرگ یک تجربه شخصی است که شخص با این تجربه ارتباطش را با دیگران از دست می دهد. بنابراین نمی تواند تجربه اش را با دیگران در میان بگذارد. ما کسی را پس از مرگش نمی بینیم تا از تجربه مرگش، خبری بگیریم.دوم ـ پدیده مرگ، چنان پیچیده و پر راز و رمز است که اگر مردگان هم به این دنیا باز گردند و بخواهند جریان مرگ را توصیف کنند، نخواهند توانست. (خطبه 221)سوم ـ جهان باطن، به دلیل بطون نهادی خود، بر اهل ظاهر قابل شناخت نیست. یعنی جهان محسوس و دنیا، با جهان غیب و آخرت، از جنس هم نیستند و لذا تا در دنیاییم، از آخرت بی خبریم.چهارم ـ اگر قرار است که انسان گرفتار امتحان و ابتلا و فتنه شده، بر اساس تشخیص و انتخاب خود، مورد آزمایش قرار گیرد، حتماً باید نوعی ابهام و پیچیدگی در کار باشد؛ وگرنه همه انسان ها یکسان عمل خواهند کرد و ابتلا و امتحانی در میان نخواهد بود. مثلاً اگر چنین بود که هر روز خداوند به نوعی برای مردم ظاهر می شد و همه مردم آشکارا قیامت و زندگی ارواح و نتایج اعمال را می دیدند، طبعاً همه یکسان عمل می کردند. چنان که در حیات دنیوی غالباً آنجا که هدف ها روشن و نتیجه کار معلوم است، مردم دچار اختلاف نمی گردند.باری، به هر دلیل، مرگ در هاله ای از راز و رمز قرار دارد:«کسی نمی داند که مرگ چگونه وارد خانه می شود؟ چه سان جان کسی را می ستاند؟، چگونه بر جنین در شکم مادر دست می یابد؟ او به سراغ جان جنین می رود؟ یا جان جنین، به اذن پروردگارش، خواست مرگ را گردن می نهد؟ یا آنکه مرگ از همان آغاز، در لایه لایه درون مادر جای دارد؟». (خطبه 112)2. وصف عرفی مرگگاهی علی علیه السلام به وصف عرفی مرگ می پردازد و آن را برابر فهم توده مردم توصیف می کند. منظور از توصیف عرفی، همین است که مرگ را پایان زندگی، پایان بخش آمال و آرزوها، و عامل نابودی لذات و کامجویی ها بدانیم. (خطبه 230) اینک نمونه هایی از وصف عرفی مرگ که بر زبان مولای متقیان علی علیه السلام جاری شده است:«شادابی زندگی را افسردگی پیری در پیش است. دوران عافیت به بیماری و درد پایان می پذیرد و سرانجام زندگی جز مرگ نیست. مرگی که دست انسان را از دنیا کوتاه کرده، راه آخرت را پیش پای وی خواهد نهاد. با تن لرزه ها، دردهای جانکاه، اندوه گلوگیر و نگاه فریادخواه، که از یاران و خویشاوندان و همسران کمک می خواهد، اما کاری از دست کسی بر نمی آید، و گریه هم سودی ندارد. از افتادن در تنگنای گور و تنها و بی کس در گورستان ماندن چاره ای نیست. آنگاه کرم ها، تکه پاره تن او را برده و پوسیدگی، طراوت تن را لگدکوب کرده، و گذشت روزگار همه آثار او را به باد فنا و فراموشی می سپارد. تن های نازنین می گندند و استخوان های محکم پوسیده می شوند، روح در زیر سنگینی اعمال می ماند، و چیزی را که از غیب شنیده بود با چشم یقین می بیند. اما چه سود؟! که دیگر بر کارهای نیک چیزی نمی توان افزود و از لغزش ها چیزی نمی توان کاست». (خطبه 83)در وصف عرفی مرگ، این بیان مولای متقیان، در اوج زیبایی است که می فرماید: «مرگ مهمانی است ناخوشایند که ناخواسته از یار و دیارمان جدا می کند؛ حریفی که کسی هماوردش نیست». (آمدی،، 2: 598)3. مرگ از نگاه دیگرآنچه گذشت، وصف عرفی مرگ بود. وصفی در حد فهم عموم و برای عامه مردم. اما وصف مرگ به همین جا ختم نمی شود. مرگ تنها گذرگاه جهان غیب است. مرگ دریچه ای است برای خروج از عالم خیال و ورود به جهان حقیقت و واقعیت.علی علیه السلام هم می فرماید: «مرگ، ما را با دنیای تازه ای روبه رو می کند که همه عوالم آن برای ما شگفت انگیز، و ورود به این دنیای جدید، تنها با برافتادن پرده ای امکان می یابد که به دست مرگ فرو افتد.» (نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه 20) و نیز می فرماید: «ای مردم! این حقیقت را از خاتم پیامبران بشنوید که: هر که می میرد در حقیقت نمرده است، و اگر در ظاهر پوسیده می شود در باطن چیزی از ما پوسیده نمی شود بلکه پایدار می ماند». (خطبه 87)مرگ از همان آغاز حضورش ارزش ها را وارونه می کند. ما در این دنیا، خلق را می بینیم و حق را نمی بینیم؛ با مجاز آشناییم و از حقیقت بیگانه. و لذا ارزش ها و ارزش گذاری های ما بر اساس معیارهای حیات مادی و دانش محدود دنیوی است. با حضور مرگ، عالم غیب نمایان گشته، معیارها و بینش های دیگری اساس ارزش ها و ارزیابی های ما قرار می گیرند. و لذا، «انسان دست پشیمانی می گزد و از دلبستگی های خود دست می شوید و آرزو می کند که ای کاش او به دنبال این دنیا نمی رفت». (برگرفته از خطبه 109)بیم مرگترس از مرگ، کاملاً طبیعی است. چنان که عشق و دلبستگی به زندگی کاملاً طبیعی است. از هرچه بترسیم به خاطر آن است که به کمالات زندگی زیان دارد و یا اصل حیات و زندگی ما را تهدید می کند. ما از شکست ها، بدبختی ها، فقر، جهل و بیماری ها بیمناکیم برای اینکه با وجود نواقص و کاستی در زندگی و وسایل و اندام های خود، حالت طبیعی زندگی را از دست می دهیم. یعنی اگرچه اصل زندگی را داریم اما بیماری، شکست و ضعف و نقص، فعالیت حیاتی را با مشکل روبه رو ساخته، ما را از بهره مندی کامل از ثمرات و لذایذ زندگی محروم می سازد.اما این کاستی ها و بیماری ها وقتی مخوف و خطرناک جلوه می کنند که ما را در معرض مرگ قرار بدهند. برای انسان بیماری، بهتر از مرگ است. برای اینکه بیماری اصل حیات را قطع نمی کند و تا ریشه در آب باشد امید ثمری هست. اما اگر به مرگ بینجامد چون ریشه زندگی را قطع می کند خطرناک تر و ترسناک تر می گردد. ترس از مرگ علل و جهت های مختلفی دارد که به مواردی از آنها اشاره می کنیم:علل ترس از مرگ1. عشق به زندگیعلی علیه السلام می فرماید: «توجه کنید که انسان سرانجام از همه لذت های دنیا سیر می شود، جز لذت زندگی؛ برای اینکه هیچ کس در مرگ آسایش نمی بیند». (خطبه 133)از آنجا که نظام ادراکی، یعنی هوش و حواس ما، بر محور حیات دنیوی تنظیم شده اند، بنابراین تا از هوش و حواس بهره مندیم، حیات دنیوی و لذایذ آن ارج و منزلت خود را از دست نمی دهد. یک انسان متعادل زندگی را دوست می دارد، جهان و زیبایی های آن را دوست می دارد و آرزو می کند که بتواند برای همیشه زنده بماند. انسان در دشوارترین شرایط هم دل از زندگی برنمی کند و معذور هم هست برای اینکه عشق به زندگی یک عشق غریزی و نهادی است.انسان زندگی را حتی در شرایط تلخ و ناگوار هم بر مرگ و تلخی های آن ترجیح می دهد. صائب تبریزی می گوید:زهری است زهر مرگ که شیرین نمی شودهرچند تلخ می گذرد روزگار عمر ج2. دست نیافتن به آرزوها و اهدافامام علی علیه السلام مرگ را عامل دست نیافتن آدمی به آرزوها و اهداف خویش می داند و می فرماید: «مرگ میان شما و هدف هایتان فاصله می شود». (خطبه 230)هرگونه آرزویی ممکن است با حلول مرگ، بر باد رود و لذا انسانی که به سرنوشت و مرگ بیندیشد، دل به فریب آرزوها نمی سپارد، چنان که امام علی علیه السلام می فرماید: «اگر انسان اجل و عواقب آن را می دید، با آرزو و فریب آرزوها دشمنی می ورزید». (خطبه 334)3. کیفیت مرگیکی دیگر از عوامل ترس از مرگ، نگرانی و ترس از چگونگی مرگ است. این چگونگی گاهی به خود مرگ مربوط است و گاهی به شرایط و موقعیت مرگ.الف) ترس از چگونگی خود مرگهیچ انسانی مرگ را نیازموده است. بنابراین طبیعی است که انسان نگران چگونگی مرگ و جان دادن باشد. چون نمی داند که جان دادن چیست و جدایی جان از جسم چگونه است، مرگ با همه هیبت و سطوَتَش می آید و ما چیزی از آن نمی دانیم جز آن که:«میهمانی است ناخوانده و ناخوشایند. هماوردی شکست ناپذیر که می کشد و قصاص نمی شود. دامش را همه جا گسترده، با لشکر درد و رنج محاصره مان کرده، از هر سو هدف تیر و نیزه مان قرار می دهد. کابوس مرگ، با قدرت تمام، به حریم هستی انسان تجاوز کرده بی آنکه ضربتش خطا کند در هاله ای از ابهام و تیرگی و با لشکری از بیماری ها و دردهای جانکاه، و با انبوهی از مشکلات سایه سنگین خود را گسترده، طعم تلخش را می چشاند». (خطبه 230)ب) ترس از شرایط و موقعیت مرگانسان گاهی علاوه بر خود مرگ، از شرایط خاص مرگ نیز نگران می شود، مانند مرگ تصادفی و نابهنگام، مرگ با بی ایمانی، مرگ در بستر نه در میدان جهاد، مرگ پس از بیماری طولانی، کشته شدن به دست دیگران، مرگ در غربت و تنهایی و امثال اینها.امام علی علیه السلام نگران مرگ در بستر استراحت و در مخالفت امر خداست و ازاین رو می گوید: «همانا گرامی ترین مرگ ها کشته شدن در راه خداست. سوگند بدان کس که جان پسر ابوطالب در دست اوست، هزار مرتبه ضربت شمشیر خوردن بر من آسان تر است، تا در بستر مردن نه در طاعت خدا». (خطبه 123)4. حوادث پس از مرگیکی دیگر از عوامل نگرانی و ترس و اضطراب مردم نسبت به مرگ، نگرانی از حوادث پس از مرگ است. قسمتی از این حوادث مربوط به این دنیاست از قبیل: بی سرپرست ماندن کودکان، ازدواج همسران، تقسیم و تصرف اموال، کامیابی دشمنان و فروپاشی تن، و قسمتی مربوط به آن دنیاست از قبیل: عذاب قبر و مشکلات حساب و کتاب اخروی.برخی از عوامل و اسباب ترس از مرگ از دیدگاه اشخاص مختلف شامل این موارد است: عده ای از مجهول و مرموز بودن مرگ می ترسند؛ گروهی از معلوم نبودن سرنوشت انسان پس از متلاشی شدن بدن بیمناکند؛ و بعضی از نابودی مطلق جسم و روح می ترسند؛ و برخی از درد و رنج جان دادن نگرانند؛ و جمعی از عذاب بعد از مرگ می ترسند؛ و گروهی از جدایی از مال و جاه و لذت ها و خوشی های زندگی بیمناکند.5. نگرانی از نقص و کمبود عملانسان های با ایمان در هر شرایطی که باشند اعمال خود را ناچیز دیده و از این بابت نگرانند. علی علیه السلام می فرماید: «سزاوار است که عاقل برای معاد خود عمل کند و قبل از بیرون رفتن جان از بدن زاد و توشه اش را آماده سازد». (آمدی، ج 6: 440)همین افزودن بر زاد و توشه همیشه مورد تأکید انبیا و اولیا بوده است و توشه را هرچه زیاد هم باشد، نسبت به طولانی بودن راه ناچیز شمرده اند.علی علیه السلام می فرماید:آگاه باش که راهی سخت و دراز در پیش داری که توفیق شما در پیمودن این راه در گرو آن است که به شایستگی بکوشی و تا می توانی توشه برگیری و بار گناه خود را سبک گردانی که سنگینی آن در این راه دشوار، رنج آور است. پیشاپیش تا می توانی به آن سرای توشه بفرست. مستمندان را یاری رسان تا بدین وسیله توشه ای بر دوش آنان بگذاری که روز قیامت به تو باز گردانند. تا می توانی انفاق کن و برگ عیشی به گور خویش بفرست. اگر از تو وام خواهند غنیمت بشمار که اگر به وامی دست کسی را بگیری، در روزهای سخت آن دنیا، دست تو را بگیرند. بدان که در پیش روی تو گردنه های صعب العبور وجود دارد که تا می توانی باید سبک بار بوده و توشه راه داشته باشی. (نهج البلاغه صبحی صالح، نامه 31، بند 9)6. کثرت گناهیکی دیگر از عوامل نگرانی مؤمنان از مرگ، زیادی گناهان است. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «چنان مباش که به خاطر گناهان زیاد خود، مرگ را ناخوش داری». (همان، حکمت 150)بنابراین اگر گناهکار نباشی نباید از مرگ باک داشته باشی که تو به سوی آن بروی یا او به سوی تو گام بردارد. (همان، خطبه 155)7. بیم از مرگ بی فضیلتاگرچه همه اقسام مرگ، مرگ اند، اما به لحاظ فضیلت مرگ با مرگ دیگر تفاوتی دارد از زمین تا آسمان. علی علیه السلام آرزومند شهادت بود و مرگ در بستر را دوست نمی داشت. او در این باره می گوید:مرگ چنان با سرعت و جدیت در تعقیب ماست که چه ایستادگی کنیم و چه بگریزیم، بر ما دست خواهد یافت. با ارج ترین مرگ ها نزد من، کشته شدن با شمشیر (شهادت) است. سوگند به خداوندی که جان فرزند ابوطالب در دست اوست، اگر هزار شمشیر بر سرم بخورد، برایم آسان تر از آن است که در بستر بمیرم و نه در راه فرمان خدا. (خطبه 123)البته برای مردم عادی، مرگ در وطن مألوف، خانه شخصی، در بستر و میان فرزندان و خویشاوندان مطلوب است؛ اما مرگ در میدان و شهادت در راه خدا چیز دیگری است.8. بیم از مرگ پیش از توبهاز آنجا که انسان مدام در معرض خطا و گناه است، خدای مهربان بر اساس همین طبیعت غیر معصوم انسان، برای جبران وی، همیشه توبه و عذر او را پذیرفته و بر گناهانش قلم عفو می کشد.علی علیه السلام می فرماید: «حاصل توبه، جبران گستاخی های نفس است». (همان، ج 3: 334)اما انسان به اقتضای هوا و هوس، از این فرصت هم، غالباً بد بهره برداری می کند. بدین سان که او باز بودن در توبه را دستاویز ادامه اعمال خلاف خود قرار داده، به امید توبه، در ارتکاب گناه گستاخ و بی پروا می گردد. اما در عمل، گناه نقد شده و توبه نسیه می گردد. علی علیه السلام در این باره می فرماید: «اگر پای لذت و شهوتی در میان باشد، به گناه شتافته و در توبه درنگ می ورزند». (نهج البلاغه، حکمت 150)چنین انسان هایی غالباً هم قصد توبه دارند، اما به پیروی از هوس آن را به تأخیر می اندازند. گاه به توبه موفق می شوند و گاهی هم به وسیله مرگ غافل گیر شده، پیش از آنکه توفیق توبه و جبران نواقص خود را داشته باشند، از دنیا می روند.9. ترس از مرگ در کفر و گمراهیخداوند متعال در قرآن می فرماید:«از خدا آن گونه که حقِّ پروا کردن از اوست پروا کنید و زینهار جز مسلمان نمیرید». (آل عمران: 102)علی علیه السلام در خطبه ای پس از بحث ظریف و دقیقی درباره توحید و تقوا و پس از یک ارزیابی مفصل از دنیا و آخرت، سرانجام سخنش را با این آیه پایان می بخشد که:«از خدا چنان که شایسته است، پروا کنید و بکوشید که جز بر مسلمانی نمیرید». (خطبه 114)بدون تردید از همه بدتر، مرگ در حال کفر و گمراهی است. علی علیه السلام با بیانی لبریز از احساس درد از مردمی که به چنین سرنوشتی گرفتارند می نالد. او درباره مردم دوران جاهلیت می گوید: «هیچ حریمی را حرمت نمی نهادند، فرزانگان را در میانشان ارج و منزلتی نبود. به دور از نظام دینی زندگی کرده و در حال کفر جان می سپردند». (خطبه 151)کلمات کلیدی:مرگ امام علی علیه‌السلام علی علیه‌السلام راز مرگ در بیان امام راز زندگی انسان امام علی علیه‌السلام نگران مرگمجله اشارات تابستان سال 1393 شماره 155 مرگ و مرگ اندیشی (راز مرگ در بیان امام علی علیه السلام )نویسنده : علی حائری مجدhttps://hawzah.net/ .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image