تفسیر آیه ۳۷ سوره احزاب /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

تفسیر آیه ۳۷ سوره احزاب چیست؟


در پاسخ به پرسش شما آیه مورد نظر و تفسیر و شرح و بیان آن را تقدیم می داریم : وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً (احزاب- 37): هیچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامى که خدا و پیامبرش امرى را لازم بدانند اختیارى از خود (در برابر فرمان خدا) داشته باشد، و هر کس نافرمانى خدا و رسولش را کند به گمراهى آشکارى گرفتار شده است. به خاطر بیاور زمانى را که به کسى که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودى مى گفتى همسرت را نگاه دار و از خدا بپرهیز (و پیوسته این امر را تکرار مى نمودى) و تو در دل چیزى را پنهان مى داشتى که خداوند آن را آشکار مى کند، و از مردم مى ترسیدى در حالى که خداوند سزاوارتر است که از او بترسى، هنگامى که زید از همسرش جدا شد ما او را به همسرى تو در آوردیم تا مشکلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخوانده هاى آنها هنگامى که از آنان طلاق گیرند نباشد، و فرمان خدا انجام شدنى است . آیات فوق- به گفته غالب مفسران و مورخان اسلامى در مورد داستان ازدواج زینب بنت جحش (دختر عمه پیامبر گرامى اسلام) با زید بن حارثه برده آزاد شده پیامبر ص نازل شده است .. ماجرا از این قرار بود که: قبل زمان بعثت و بعد از آن که خدیجه با پیامبر ص ازدواج کرد خدیجه برده اى به نام زید خریدارى نمود که بعدا آن را به پیامبر ص بخشید و پیامبر ص او را آزاد فرمود، و چون طائفه اش او را از خود راندند پیامبر ص نام فرزند خود بر او نهاد و به اصطلاح او را تبنى کرد. بعد از ظهور اسلام زید مسلمانى مخلص و پیشتاز شد، و موقعیت ممتازى در اسلام پیدا کرد، و چنان که مى دانیم سرانجام یکى از فرماندهان لشکر اسلام در جنگ موته شد که در همان جنگ شربت شهادت نوشید. هنگامى که پیامبر ص تصمیم گرفت براى زید همسرى برگزیند از زینب بنت جحش که دختر امیه دختر عبد المطلب (دختر عمه اش) بود براى او خواستگارى نمود زینب نخست چنین تصور مى کرد که پیامبر ص مى خواهد او را براى خود انتخاب کند، خوشحال شد و رضایت داد، ولى بعدا که فهمید خواستگارى از او براى زید است، سخت ناراحت شد و سر باز زد، برادرش که عبد اللَّه نام داشت او نیز با این امر به سختى مخالفت نمود. در اینجا بود که نخستین آیه از آیات مورد بحث نازل شد و به امثال زینب و عبد اللَّه هشدار داد که آنها نمى توانند هنگامى که خدا و پیامبرش کارى را لازم مى دانند مخالفت کنند، آنها که این مساله را شنیدند در برابر فرمان خدا تسلیم شدند (البته چنان که خواهیم دید این ازدواج، ازدواج ساده اى نبود و مقدمه اى بود براى شکستن یک سنت غلط جاهلى، زیرا در عصر جاهلیت هیچ زن با شخصیت و سرشناسى حاضر نبود با برده اى ازدواج کند، هر چند داراى ارزشهاى والاى انسانى باشد). اما این ازدواج دیرى نپائید و بر اثر ناسازگاریهاى اخلاقى میان طرفین، منجر به طلاق شد، هر چند پیامبر اسلام ص اصرار داشت که این طلاق رخ ندهد اما رخ داد. سپس پیامبر اسلام ص براى جبران این شکست زینب در ازدواج، او را به فرمان خدا به همسرى خود برگزید، و این قضیه در اینجا خاتمه یافت، ولى گفتگوهاى دیگرى در میان مردم پدید آمد که قرآن با بعضى از آیات مورد بحث آنها را بر چید که شرح آن به خواست خدا خواهد آمد تفسیر: سنت شکنى بزرگ مى دانیم روح اسلام تسلیم است، آنهم تسلیم بى قید و شرط در برابر فرمان خدا این معنى در آیات مختلفى از قرآن با عبارات گوناگون منعکس شده است، از جمله در آیه فوق است که مى فرماید: هیچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامى که خدا و پیامبرش مطلبى را لازم بدانند اختیارى از خود در برابر فرمان خدا داشته باشند (وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ). آنها باید اراده خود را تابع اراده حق کنند، همانگونه که سر تا پاى وجودشان وابسته به او است. قضى در اینجا به معنى قضاى تشریعى و قانون و فرمان و داورى است و بدیهى است که نه خدا نیازى به اطاعت و تسلیم مردم دارد و نه پیامبر چشمداشتى، در حقیقت مصالح خود آنها است که گاهى بر اثر محدود بودن آگاهیشان از آن با خبر نمى شوند ولى خدا مى داند و به پیامبرش دستور مى دهد. این درست به آن مى ماند که یک طبیب ماهر به بیمار مى گوید در صورتى به درمان تو مى پردازم که در برابر دستوراتم تسلیم محض شوى، و از خود اراده اى نداشته باشى، این نهایت دلسوزى طبیب را نسبت به بیمار نشان مى دهد و خدا از چنین طبیبى برتر و بالاتر است . لذا در پایان آیه به همین نکته اشاره کرده مى فرماید: کسى که نافرمانى خدا و پیامبرش را کند گرفتار گمراهى آشکارى شده است (وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا مُبِیناً). راه سعادت گم مى کند و به بیراهه و بدبختى کشیده مى شود، چرا که فرمان خداوند عالم، مهربان و فرستاده او را که ضامن خیر و سعادت او است نادیده گرفته و چه ضلالتى از این آشکارتر؟! سپس به داستان معروف زید و همسرش زینب که یکى از مسائل حساس زندگانى پیامبر گرامى اسلام ص است و ارتباط با مساله همسران پیامبر ص که در آیات پیشین گذشت دارد پرداخته چنین مى گوید: به خاطر بیاور زمانى را که به کسى که خداوند به او نعمت داده بود، و تو نیز به او نعمت بخشیده بودى مى گفتى همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهیز (وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ). منظور از نعمت خداوند همان نعمت هدایت و ایمان است که نصیب زید بن حارثه کرده بود، و نعمت پیامبر ص این بود که وى را آزاد کرد و همچون فرزند خویش گرامیش داشت. از این آیه استفاده مى شود که میان زید و زینب، مشاجره اى در گرفته بود و این مشاجره ادامه یافت و در آستانه جدایى و طلاق قرار گرفت، و با توجه به جمله تقول که فعل مضارع است پیامبر ص کرارا و مستمرا او را نصیحت مى کرد و از جدایى و طلاق باز مى داشت. آیا این مشاجره به خاطر عدم توافق وضع اجتماعى زینب با زید بود که او از یک قبیله سرشناس و این یک برده آزاد شده بود؟ یا به خاطر پاره اى از خشونتهاى اخلاقى زید؟ و یا هیچکدام؟ بلکه توافق روحى و اخلاقى در میان آن دو نبود، چرا که گاه ممکن است دو نفر خوب باشند، ولى از نظر فکر و سلیقه اختلافاتى داشته باشند که نتوانند به زندگى مشترک با هم ادامه دهند. به هر حال تا اینجا مساله پیچیده اى نیست، بعد مى افزاید: تو در دل چیزى را پنهان مى داشتى که خداوند آن را آشکار مى کند، و از مردم مى ترسیدى در حالى که خداوند سزاوارتر است که از او بترسى! (وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ). مفسران در اینجا سخنان فراوانى گفته اند و ناشى گرى بعضى از آنان در تعبیرات، بهانه هایى به دست دشمنان داده است، در حالى که از قرائنى که در خود آیه و شان نزول آیات و تاریخ وجود دارد، مفهوم این آیه مطلب پیچیده اى نیست، زیرا: پیامبر ص در نظر داشت، که اگر کار صلح میان دو همسر به انجام نرسد و کارشان به طلاق و جدایى بیانجامد پیامبر ص براى جبران این شکست که دامنگیر دختر عمه اش زینب شده که حتى برده اى آزاد شده او را طلاق داده، وى را به همسرى خود برگزیند، ولى از این بیم داشت که از دو جهت مردم به او خرده گیرند و مخالفان پیرامون آن جنجال بر پا کنند. نخست اینکه: زید پسر خوانده پیامبر ص بود، و مطابق یک سنت جاهلى پسر خوانده، تمام احکام پسر را داشت، از جمله اینکه ازدواج با همسر مطلقه پسر خوانده را حرام مى پنداشتند. دیگر اینکه پیامبر ص چگونه حاضر مى شود با همسر مطلقه برده آزاد شده اى ازدواج کند و این شان و مقام او است. از بعضى از روایات اسلامى به دست مى آید که پیامبر ص به هر حال این تصمیم را به فرمان خدا گرفته بود، و در قسمت بعد آیه نیز قرینه اى بر این معنى وجود دارد. بنا بر این این مساله، یک مساله اخلاقى و انسانى بود و نیز وسیله مؤثرى براى شکستن دو سنت غلط جاهلى (ازدواج با همسر مطلقه پسر خوانده، و ازدواج با همسر مطلقه یک غلام و برده آزاد شده). مسلم است که پیامبر ص نباید در این مسائل از مردم بترسد و از جوسازیها و سم پاشیها واهمه اى به خود راه دهد، ولى به هر حال طبیعى است که انسان در این گونه موارد به خصوص که پاى مسائل مربوط انتخاب همسر در کار بوده باشد، گرفتار ترس و وحشتى مى شود، به خصوص اینکه ممکن بود این گفتگوها و جنجالها در روند پیشرفت هدف مقدس او و گسترش اسلام اثر بگذارد، و افراد ضعیف الایمان را تحت تاثیر قرار دهد و شک و تردید در دل آنها ایجاد کند. لذا در دنباله آیه مى فرماید: هنگامى که زید حاجت خود را به پایان برد و او را رها کرد ما او را به همسرى تو در آوردیم، تا مشکلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخوانده هاى خود، هنگامى که از آنها طلاق بگیرند، نباشد (فَلَمَّا قَضى زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً). و این کارى بود که مى بایست انجام بشود و فرمان خدا انجام شدنى است (وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا). ادعیاء جمع دعى به معنى پسر خوانده و وطر به معنى نیاز و حاجت مهم است، و انتخاب این تعبیر در مورد طلاق و رهایى زینب در حقیقت به خاطر لطف بیان است که با صراحت عنوان طلاق که براى زنان و حتى مردان عیب است مطرح نشود گویى این دو به یکدیگر نیازى داشته اند که مدتى زندگى مشترک داشته باشند و جدایى آنها به خاطر پایان این نیاز بوده است. تعبیر به زَوَّجْناکَها (او را به همسرى تو در آوردیم) دلیل بر این است که این ازدواج یک ازدواج الهى بود، لذا در تواریخ آمده است که زینب بر سایر همسران پیامبر ص به این امر مباهات مى کرد و مى گفت: زوجکن اهلوکن و زوجنى اللَّه من السماء: شما را خویشاوندانتان به همسرى پیامبر ص درآوردند، ولى مرا خداوند از آسمان به همسرى پیامبر خدا ص درآورد «1». قابل توجه اینکه قرآن براى رفع هر گونه ابهام، با صراحت تمام، هدف اصلى این ازدواج را که شکستن یک سنت جاهلى در زمینه خوددارى ازدواج با همسران مطلقه پسرخوانده ها بوده است بیان مى دارد، و این خود اشاره اى است به یک مساله کلى ازدواجهاى متعدد پیامبر ص امر ساده اى نبود بلکه هدفهایى را تعقیب مى کرد که در سرنوشت مکتب او اثر داشت. جمله کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا اشاره به این است که در اینگونه مسائل باید قاطعیت به خرج داد و کارى که شدنى است باید بشود، زیرا تسلیم جنجالها شدن در مسائلى که ارتباط با هدفهاى کلى و اساسى دارد بى معنى است. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image